همه فیلمهای آنگ لی از بدترین تا بهترین (فیلمساز زیر ذرهبین)
آنگ لی خود را یک فیلمساز مولف نمیداند اما واقعیت این است که او همتایی ندارد؛ کارگردانی که هم قادر است یک اقتباس وفادارانه از «جین آستین» بسازد و هم یک فیلم ابرقهرمانی فلسفی. او هنرمندی است که میتواند به یک اثر اکشن-رزمی شاعرانگی تزریق کند، یک برداشت متفاوت از ژانر وسترن و دوران جنگ داخلی ارائه دهد، فیلمی برای احترام به غذا بسازد، برای عشقهای یکطرفه مرثیه بخواند، از دوستی انسان و حیوان بگوید، درامهای آمریکایی اصیل خلق کند و همزمان به سنتها و فرهنگ کشور زادگاهش وفادار باقی بماند. آنگ لی حتی در بدترین فیلمهایش هم برای پیشرفت سینما جنگیده است و هیچ ترسی از آزمون و خطا با تکنولوژی ندارد تا بتواند تجربهی ما از تماشای یک اثر سینمایی را بهبود ببخشد.
- تمام فیلمهای گیرمو دلتورو از بدترین تا بهترین
- آندری تارکوفسکی؛ تلفیق ایمان و تغزل
- سینمای پستمدرنیستی پائولو سورنتینو
ساختههای آنگ لی برای مخاطب عام و خاص به یک اندازه جذاب است؛ او میتواند آثاری بسازد که با معیارهای فرهنگ فاخر همسو است و همچنین آثاری بسازد که با فرهنگ عامه مطابقت دارد. او تضادها و شباهتهای فرهنگ شرقی و غربی را به شکل قابلدرکی ارائه میدهد و آثارش از نظر مضمون و محتوا، جهانی هستند. اهمیتی ندارد اهل کجا هستید، با فیلمهای وی ارتباط برقرار میکنید. این فیلمساز تایوانیتبار با اینکه دوران بزرگسالی خود را در ایالات متحده سپری کرده اما هرگز از ریشههای خود فاصله نگرفته است و ادای دینش به فرهنگ چینی را در آثارش میتوان مشاهده کرد. او اما همانقدر که سرزمین مادریاش را میشناسد، درک جامعی از فرهنگ آمریکایی دارد.
لی رابطهی فرد و جامعه، خانواده، پدرسالاری، تفاوتهای فرهنگی و مولفههای هویت را بررسی میکند و فیلمهایش از نظر درونمایه به یکدیگر نزدیک هستند. فارغ از این، فیلمهای او از جنبهی فنی هم کیفیت بالایی دارند و او حتی در آثار ضعیفترش هم مهارتهای کارگردانی خود را به رخ میکشد. از دههی ۳۰ میلادی که فیلمسازان آلمانی به هالیوود آمدند تا به امروز، کارگردانان متعددی وجود داشتهاند که مهاجرت و زندگی در یک فرهنگ تازه را تجربه کردهاند اما کمتر کارگردانی همچون لی وجود دارد که ایدئولوژیهای چندفرهنگگرایی را تا این اندازه موشکافانه بررسی کرده باشد.
فیلمهای آنگ لی مرزهای فرهنگی، ملی و جنسیتی را میشکند؛ او از هر بازیگر کوچک یا بزرگی بهترین بازی ممکن را میگیرد و این قابلیت را دارد که ایدههایش را در هر ژانری پیادهسازی کند. لی یک هنرمند پستمدرن و پسا-ملی است، فیلمسازی که جایگاه خود را در تاریخ سینما تثبیت کرده است.
۱۴- هالک (Hulk)
- سال انتشار: 2003
- بازیگران: اریک بانا، جنیفر کانلی، سم الیوت، نیک نولتی، جاش لوکاس
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 5.۶ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 62 از ۱۰۰
هالک میتوانست به یک شاهکار تبدیل شود، اثری که ژانر ابرقهرمانی را برای همیشه متحول میکند اما تلاشهای آنگ لی برای ساخت یک فیلم اکشن-فلسفی با شکست روبرو شد (مسیری که «آسیبناپذیر» در ابتدای قرن بیستویکم آغاز کرد و «شوالیه تاریکی» آن را به اوج رساند). هالک شاید یکی از فیلمهای شکستخوردهی لی باشد اما همچنان بسیاری از آثار ابرقهرمانی را کنار میزند و حرفهایی برای گفتن دارد.
«دیوید بنر» یک محقق ژنتیک است که برای دولت کار میکند و هدفش این است که دیانای انسان را ارتقا دهد. از آنجایی که آزمایشات انسانی ممنوع است، دیوید روی بدن خودش آزمایشات را انجام میدهد. مدتی بعد فرزندش به دنیا میآید و دیوید متوجه میشود که دیانای فرزندش «بروس» جهشیافته است. او سعی میکند تا راه درمانی پیدا کند اما موفق نمیشود. ۳۰ سال بعد، بروس بنر حالا یک دانشمند موفق است که از گذشتهاش خبر ندارد و ندانسته راه پدرش را ادامه داده است. پس از یک حادثهی آزمایشگاهی، بروس ناگهان در معرض پرتو گاما قرار میگیرد و مدتی بعد به یک هیولای سبزرنگ عظیمالجثه تبدیل میشود. فیلم با بودجهی ۱۳۷ میلیون دلاری، به فروش ۲۴۵ میلیون دلاری رسید و اگرچه یک شکست مطلق نبود اما «مارول» و «یونیورسال» را راضی نکرد تا در سال ۲۰۰۸، یک نسخهی اکشن کاملا متفاوت از هالک با حضور «ادوارد نورتون» ساخته شود.
فیلم با اینکه از سوی منتقدان با نقدهای منفی متعددی روبرو شد اما برای ژانر ابرقهرمانی، اثری تجربی به حساب میآمد، آنگ لی نمیخواست مسیر مشخص فیلمهای پیشین ژانر را ادامه دهد و فرمولهای جدیدی را استفاده کرد که شاید اگر هالک در زمان بهتری به نمایش در میآمد، جواب میدادند. او قهرمان قصهی خود را نه یک هیولای بیمغز که همه چیز را نابود میکند، بلکه یک انسان به تصویر کشیده است که دغدغههای هستیگرایانه دارد.
مخاطبان به دنبال چنین چیزهایی نبودند، آنها سکانسهای اکشن دیوانهوار و تعلیق میخواستند اما هالک ریتم آرامی داشت، هرگز اوج نمیگرفت و بیش از حد غمگین و سیاه بود. فیلم مشکلات زیادی دارد، جلوههای ویژهی آن با استانداردهای کنونی قابلقبول نیست، بخشهای عاشقانه تاثیرگذار نیستند و لی موفق نشده تا فلسفه را بهدرستی با قصه پیوند بزند. هالک همچنان طرفداران زیادی دارد و در سالهای اخیر نگاهها به آن مثبتتر شده است اما نمیتوان انکار کرد که فیلمساز به آنچه در ذهن داشت، نرسید، اگرچه باید او را برای جاهطلبیهایش تحسین کرد.
۱۳- پیادهروی طولانی بیلی لین بین دو نیمه (Billy Lynn’s Long Halftime Walk)
- سال انتشار: 2016
- بازیگران: جو آلوین، کریستن استوارت، کریس تاکر، گرت هدلند، وین دیزل
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 6.۲ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 43 از ۱۰۰
یکی از انتقاداتی که در سالهای اخیر به آنگ لی وارد است، علاقهی افراطیاش به نوآوریهای فنی و تکنولوژیهای جدید است تا بهواسطهی آنها بتواند تجربهی سینمایی متفاوتی برای بینندگان به ارمغان بیاورد اما مشکل این است که گاهی اهمیت قصه و شخصیتها را فراموش میکند؛ در نتیجه فیلم نوآورانهی او به اثری معمولی و فراموشنشدنی تبدیل میشود. پیادهروی طولانی بیلی لین بین دو نیمه، تجسم کامل همهی مشکلاتی است که ساختههای اخیر لی به آن دچار هستند.
همانطور که میدانید، اکثر فیلمهای سینمایی با نرخ «۲۴ فریم بر ثانیه» پخش میشوند اما لی برای اولین بار در تاریخ، فیلمی با نرخ ۱۲۰ فریم بر ثانیه ساخت، آن هم با رزولوشن 4K و البته با فرمت سهبعدی. تجربهی تماشای یک فیلم با چنین نرخ فریمی، میتوانست برای هر مخاطبی تکرارنشدنی باشد اما حتی این شعبدهبازیهای بصری هم کافی نبود تا مخاطب حواسش پرت شود و ایرادات قصه را نبیند. از آن بدتر اینکه فیلم حتی از نظر بصری هم جذابیتی ندارد، بسیاری از نماها غیرطبیعی از کار درآمدهاند و گاهی مخاطب را آزار میدهند. تماشای فیلم خارج از سالنهای سینما، ضعفهای آن را بیشتر پدیدار میکند و خیلی زود متوجه میشوید با یک فیلم کاملا معمولی روبرو هستید (ضمن اینکه در همان دوران هم تنها چند سینمای محدود توانایی پخش فیلم به شکلی که مدنظر فیلمساز بود را داشتند).
قصه به سرگذشت «بیلی لین» میپردازد، یک جوان ۱۹ ساله که در جنگ عراق شرکت کرده است. پس از انتشار ویدیویی که بیلی را در حال نجات دادن یک سرباز زخمی نشان میدهد، او مورد تقدیر قرار میگیرد و به چهرهی محبوب رسانهها تبدیل میشود. او مدتی بعد به کشورش بازمیگردد و مطلع میشود که برای اعمال دلیرانهاش، قصد دارند تا وی از اعزام دوباره به عراق معاف کنند. او از این تصمیمگیری عذاب میکشد و همزمان خاطرات تلخ دوران جنگ را به یاد میآورد. فیلم با بودجهی ۴۰ میلیون دلاری، در گیشه به فروش ۳۰ میلیون دلاری رسید و با شکست روبرو شد.
پیادهروی طولانی بیلی لین متاسفانه اثری شعاری است، نگاهی کلیشهای به جنگ دارد و نمونههای بهترش را بارها دیدهایم. حضور بیهودهی کمدینهایی همچون کریس تاکر و استیو مارتین نیز کمکی به فیلم نکرده است. ساخت این فیلم را باید بزرگترین اشتباه کارنامهی هنری آنگ لی بدانیم، فیلمی که داستان خستهکنندهای دارد و هر کسی را ناامید میکند.
۱۲- به دست آوردن وودستاک (Taking Woodstock)
- سال انتشار: 2009
- بازیگران: دیمیتری مارتین، دن فوگلر، هنری گودمن، جاناتان گروف، یوجین لوی
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 6.۷ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 48 از ۱۰۰
تماشای به دست آوردن وودستاک تنها به طرفداران جدی آنگ لی توصیه میشود و آن دسته از فیلمدوستانی که چندان سختگیر نیستند. فیلم اگرچه حسوحال نوستالژیکی دارد، گاهی شما را میخنداند و مهارتهای فیلمسازی لی را یادآوری میکند اما احتمال اینکه ناامید شوید، بسیار بیشتر است، خصوصا وقتی متوجه توخالی بودن فیلم میشوید. قصه در سال ۱۹۶۹ اتفاق میافتد، «الیوت» یک طراح دکوراسیون داخلی است که والدینش یک مُتل کوچک را اداره میکنند. اوضاع مالی آنها خوب نیست و اگر تغییری ایجاد نشود، احتمال بسته شدن مُتل وجود دارد. الیوت به یک ایدهی جذاب میرسد، اینکه برگزارکنندگان فستیوال وودستاک را به مُتل بیاورد و آنجا را به محل برگزاری یک کنسرت تبدیل کند. فیلم با بودجهی ۳۰ میلیون دلاری، تنها ۱۰ میلیون دلار فروخت و به شکست تبدیل شد.
فیلم یک لحظهی فرهنگی-تاریخی مهم (و از نمادینترین رویدادهای تاریخ موسیقی) را برداشته و به آن اِلمانهای تازهای اضافه کرده است. برداشت فیلمساز از واقعیت دور نیست اما به دست آوردن وودستاک از تاثیرگذاری احساسی روی مخاطب عاجز است. فیلم حتی به سازوکارهای فستیوال مذکور نمیپردازد و اگرچه قصهاش قابل تحمل است اما هیچ ویژگی متفاوتی ندارد تا خود را از نمونههای مشابه متمایز کند. شاید بهتر باشد که سکانس معروف پل دینو را در اینترنت تماشا کنید و باقی فیلم را کنار بگذارید زیرا چیزی از دست نمیدهید.
۱۱- سواری با اهریمن (Ride with The Devil)
- سال انتشار: 1999
- بازیگران: توبی مگوایر، اسکیت اولریش، جفری رایت، سایمون بیکر، مارک رافلو
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 6.۷ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 64 از ۱۰۰
اگرچه برخی سینمادوستان سواری با اهریمن را برای چشماندازها و فضاسازیهایش تحسین میکنند و با اینکه بعضی از اِلمانهای فیلم درخشان است اما در مجموع، این ساختهی لی چندان ستایش برانگیز نیست. اثر به شکلی ساخته شده است که حس میکنید فیلمساز میخواهد جایزه بگیرد؛ در حالی که «طوفان یخ» حداقل هوشمندانه ساخته شد بود تا نظر اعضای آکادمی اسکار را جلب کند، سواری با اهریمن یک فیلم معمولی است که میخواهد با کمترین تلاش، در اسکار به موفقیت برسد.
در روزهایی که آمریکا درگیر جنگ داخلی است، پدرِ «جک» به قتل میرسد. او تصمیم میگیرد همراه با دوستش «جیک» در جنگ شرکت کند و آنها به اعضای گروه چریکی «بوش هاکر» ملحق میشوند که وظیفهاش مختل کردن و به حاشیه راندن فعالیتهای سیاسی منطقه است. فیلم با یک بودجهی ۳۸ میلیون دلاری، به فروش مفتضحانهی ۶۳۵ هزار دلاری رسید.
سواری با اهریمن بخشهای بیهدف و اضافهای دارد، گاهی بیدلیل به حاشیه میرود و در تلفیق ژانرهای عاشقانه، جنگی و وسترن ناموفق است. انگیزههای شخصیتها مشخص نیست و فیلم به درستی نمیتواند دلیل رفتارها و اعمال عجیبوغریب آنها را توضیح دهد. بالاتر اشاره کردیم که فیلم نکات مثبتی دارد، از ریتم مناسبی بهره میبرد و دیالوگهای نسبتا خوب هستند اما از مشکلات نمیتوان چشمپوشی کرد و این ساختهی لی را در خوشبینانهترین حالت میتوانیم یک فیلم متوسط توصیف کنیم.
۱۰- مرد ماه جوزا (Gemini Man)
- سال انتشار: 2019
- بازیگران: ویل اسمیت، مری الیزابت وینستد، کلایو اوون، بندیکت وانگ
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 5.۷ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 27 از ۱۰۰
هنگامی که خبر ساخت این فیلم با حضور ویل اسمیت اعلام شد، همه هیجانزده بودند اما پس از انتشار اولین تریلر، مخاطبان نسبت به مرد ماه جوزا دچار تردید شدند؛ به نظر میرسید این بار هم آنگ لی قصد ساخت یک اکشن درجه یک را ندارد، بلکه دغدغهاش بازی با تکنولوژی است. پس از اکران فیلم، مشخص شد که این تئوریها کاملا حقیقت دارند. فیلم روح ندارد و همهی تمرکز خود را روی «جوانسازی» ویل اسمیت قرار داده است اما حتی در این زمینه هم چندان موفق نیست. مرد ماه جوزا فراموش میکند که بدون یک داستان خوب، پیشرفتهای فنی هیچ اهمیت و معنایی ندارند.
«هنری» یک آدمکش استثنایی است که برای آژانس اطلاعات دفاعی ایالات متحده کار میکند و ماموریتهای غیرممکن را انجام میدهد. پس از یک اتفاق تلخ، او تصمیم میگیرد تا بازنشسته شود اما امکانپذیر نیست و او از سوی یک آدمکش دیگر تحت تعقیب قرار میگیرد. هنری پس از رویارویی با این آدمکش متوجه میشود که او نسخهی جوانتر خودش است. فیلم با بودجهی عظیم ۱۳۸ میلیون دلاری، به فروش ۱۷۳ میلیون دلاری رسید و همانند آثار فوق در گیشه شکست خورد.
در یک اتفاق نادر، هیچکدام از ظرافتهای فیلمسازی لی در مرد ماه جوزا به چشم نمیخورد و از همان لحظهای که به نمایش درآمد، تاریخ مصرف آن گذشته بود. برای یک کارگردان بزرگ، چنین فیلمی نشان میدهد که بنبست رسیده است اما امیدواریم در رابطه با لی چنین نباشد. دیالوگها افتضاح هستند، سکانسهای اکشن گاهی آماتور جلوه میکنند و معمولی از آب درآمدهاند. اینکه لی تلاش نکرده تا بهواسطهی تدوین، هیجان خلق کند، اتفاق خوبی است اما طراحی بد این ستپیسها باعث شده است تا تعلیقی وجود نداشته باشد. ضعفهای فیلمنامه بر کسی پوشیده نیست و دچار اشتباه نشوید، مرد ماه جوزا از آن فیلمهایی نیست که تصویر کنید کسی آن را درک نکرد یا به آنچه سزاراش بود نرسید، فیلم به معنای واقعی کلمه بد است اما به هر حال لی قصد آزمونوخطا داشت.
۹- فشار دستها (Pushing Hands)
- سال انتشار: 1991
- بازیگران: سیهونگ لونگ، بو زی وانگ،، دب اسنایدر، هان لی
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.۲ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 100 از ۱۰۰
اولین ساختهی آنگ لی که به وضوح نشان میدهد او در ابتدای مسیر قرار داشت و هنوز به یک فیلمساز مولف تبدیل نشده بود. او هر آنچه که توانسته را به فیلم آورده است: کونگفو، رئالیسم جادویی، کشمکشهای نسل جوان و پیر، جدال فرهنگی غرب و شرق، شرایط اجتماعی طبقهی متوسط جامعه و تجربیات آدمهای آمریکایی-آسیایی. آقای «چو» یک استاد هنرهای رزمی است که به تازگی از پکن به نیویورک مهاجرت کرده است اما نمیتواند با این فضای تازه کنار بیاید. او با پسر غربزدهاش زندگی میکند، به زبان انگلیسی مسلط نیست و نمیتواند با عروسش به درستی صحبت کند. مدتی بعد، چو تدریس سبک رزمی تایچی را در یک مدرسهی محلی آغاز میکند تا بار دیگر احساس سرزندگی داشته باشد و بتواند با عزیزانش ارتباط نزدیکتری برقرار کند.
اکثر مضامین فیلم، آماتورگونه عرضه شدهاند، نیمهکاره هستند و شاید اگر به آنها توجه میشد، با اثر بهتری روبرو میشدیم. اما این بدین معنا نیست که فشار دستها فیلم ضعیفی است، در واقع حتی باید آن را تحسین کنیم که شجاعت به خرج میدهد و میخواهد چیزی فراتر از یک اثر رزمی معمولی باشد. لحظات دراماتیک فیلم شما را متاثر میکنند، بازیگران قانعکننده هستند و تعدادی لحظهی مضحک و بیمعنا در فیلم وجود دارد که احتمالا شما را غافلگیر خواهند کرد. فشار دستها میخواهد به طور همزمان به چند مسئلهی اجتماعی مهم بپردازد که متاسفانه به هدف خود نمیرسد اما پتانسیلهای لی را خاطرنشان میشود، فیلمساز مستعدی که در سالهای بعدی به شکوفایی رسید.
۸- ضیافت عروسی (The Wedding Banquet)
- سال انتشار: 1993
- بازیگران: ئینستون چائو، می چین، سیهونگ لونگ، میچل لیکتنستاین، مایکل گاستون
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.۶ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 97 از ۱۰۰
ضیافت عروسی شما را حیرتزده نمیکند اما با تشکر از یک قصهی خوب، تا آخرین لحظه سرگرمکننده باقی میماند و خوشبینی فیلمساز، حس خوبی را به مخاطب منتقل خواهد کرد. برخلاف بعضی از آثار دیگرش، آنگ لی اینجا تعادل خوبی میان عناصر کمدی و عاشقانهی قصه برقرار کرده است، نتیجه یک فیلم کوچک بامزه و دلنشین است که ادعایی هم ندارد. «وای-تانگ» برخلاف میل باطنیاش، تصمیم میگیرد تا با دختری به نام «وی-وی» ازدواج کند تا با این کار، والدینش خوشحال شوند؛ وی-وی هم به این ازدواج نیاز دارد زیرا به دنبال کارت اقامت دائم آمریکا است. شرایط اما زمانی پیچیده میشود که والدین وای-تانگ تصمیم میگیرند تا یک عروسی مجلل برگزار کنند و آنها را در موقعیت چالشبرانگیزی قرار میدهند. فیلم در گیشه موفق بود و با بودجهی ۱ میلیون دلاری، به فروش ۲۳ میلیون دلاری رسید.
ضیافت عروسی بیگمان میتوانست طنز بیشتری هم داشته باشد و اگر به آثار کمدی-عاشقانهی سنتی نزدیکتر میشد، میتوانست به اثر جذابتری تبدیل شود اما فارغ از وجههی سرگرمی، فیلم سعی میکند تفکربرانگیز باشد و آنگ لی به مضامین همیشگیاش پیرامون فرهنگ و سنت میپردازد. ضیافت عروسی مخاطب هدف خود را راضی میکند.
۷- عقل و احساس (Sense and Sensibility)
- سال انتشار: 1995
- بازیگران: اِما تامپسون، آلن ریکمن، کیت وینسلت، هیو گرانت
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.۷ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 97 از ۱۰۰
با عبور از فیلمهای بد یا متوسط لی، حالا میتوانیم به آثار درجه یک و ماندگار او بپردازیم. عقل و احساس شاید ظرافتهای «غرور و تعصب» (۲۰۰۵) ساختهی «جو رایت» را نداشته باشد اما یک درام تاریخی ارزشمند و یک اقتباس وفادارانه از «جین آستین» است. پس از مرگ پدر، سه دختر خانوادهی ثروتمند «دشوود» با فقر مطلق روبرو میشوند و برای بهبود شرایط، راهی جز ازدواج ندارند. فیلم با بودجهی ۱۶ میلیون دلاری، به فروش ۱۳۵ میلیون دلاری رسید و نامزدیهای زیادی بدست آورد؛ نوشتههای جین آستین پس از اکران عقل و احساس به محبوبیت بالاتری رسیدند و فیلمهای متعددی با الهام از آن تولید شد.
فیلمنامهی اِما تامپسون با سزاواری، جایزهی اسکار را به خانه برد؛ تامپسون در نگارش این نسخهی اقتباسی، عناصر نسبتا غیرضروری را حذف کرده و لطافت دیالوگها را حفظ کرده است؛ در همین راستا، فیلم حسوحال رمان را به شکلی دقیق تداعی میکند. عقل و احساس بهترین ساختهی آنگ لی نیست اما در آن مشکلات زیادی پیدا نمیکنید، فیلم ساختار مستحکمی دارد و شاعرانگیهای منحصربهفرد فیلمساز در آن به چشم میخورد.
۶- شهوت، احتیاط (Lust, Caution)
- سال انتشار: 2007
- بازیگران: تونی لیانگ، تانگ وی، جوآن چن، وانگ لیهوم، انوپم کهیر
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.۵ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 72 از ۱۰۰
اگر میخواهید بدانید چرا آنگ لی فیلمساز بزرگی است، این فیلم بارها و بارها به شما گوشزد میکند که باید به او احترام بگذارید و مهارتهای کارگردانیاش را تحسین کنید. قصه بین سالهای ۱۹۳۸ الی ۱۹۴۲ اتفاق میافتد، دورانی که شهر شانگهای به تسخیر نیروی زمینی امپراتوری ژاپن درآمده است و رژیم «وانگ جینگ وی» بر چین حکومت میکند. گروهی از دانشجویان چینی، تصمیم میگیرند تا یک افسر ردهبالای ژاپنی را به قتل برسانند. آنها برای انجام این کار، دخترکی را اجیر کرده و برای مامور مذکور تله میگذارند. قصهی فیلم (و کتاب اصلی) اگرچه ساختگی است اما در نگارش آن احتمالا از «ژنگ پیگرو» الهام گرفته شده است، یک جاسوس واقعی که در سال ۱۹۳۹ تلاش کرد تا یکی از اعضای عالیرتبهی رژیم وانگ جینگ وی را ترور کند. فیلم با بودجهی ۱۵ میلیون دلاری، عملکرد موفقی در گیشه داشت و به فروش ۶۷ میلیون دلاری دست یافت.
آنگ لی هر کدام از سکانسهای کلیدی فیلم را با وسواس ویژهای طراحی کرده است. بعضی از لحظات نامتعارف اگرچه با انتقاداتی همراه بود و به شهرت اثر کمک کرد اما واقعیت این است که قصه و شخصیتها در زیر سایهی این سکانسها قرار نمیگیرند. شیمی رابطهی دو شخصیت اصلی، بینظیر از آب در آمده است و فیلم با اینکه بیش از ۱۵۰ دقیقه است اما لحظهای شما را خسته نمیکند. طراحی صحنهی اثر را هم نباید از یاد برد که شما را به دوران گذشته میبرند و نگاه نزدیکی به یک برههی تاریخی مهم از کشور چین خواهید داشت. شهوت، احتیاط همچنین به ما یادآوری میکند که اگر آنگ لی سرگرم آزمونوخطا با جلوههای ویژه و فناوریهای جذاب نشود، قدرت عجیبی در خلق درامهای قدرتمند دارد. او برداشت متفاوت خود از ژانر جاسوسی را آهسته به یک تریلر تعلیقآمیز تبدیل میکند و برای اینکه در وجود شما استرس ایجاد کند، نیازی به حیلههای سینمایی ندارد.
۵- زندگی پی (Life of Pi)
- سال انتشار: 2012
- بازیگران: سورج شارما، عرفان خان، تابو، عادل حسین، ژرار دوپاردیو
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.۹ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 86 از ۱۰۰
زندگی پی اثر غافلگیرکنندهای بود؛ بعضی از جلوههای بصری آن همچنان نفسگیر هستند و از معدود آثاری است که بدون شعار دادن، حس خوشایندی به مخاطب منتقل میکند و نگاه مثبتی به دنیا و زندگی دارد. فیلم احساسات بیننده را برمیانگیزد و میتواند الهامبخش هم باشد. سکانس خداحافظی پایانی، یکی از لحظات تلخ چند دههی اخیر سینما است و داستان فیلم پیرامون «اعتقاد»، شما را به تفکر وادار میکند، اینکه با کمک آن حتی از سختترین لحظات زندگی نیز میتوان عبور کرد. قصه در رابطه با دو بازماندهی یک کشتی غرقشده است، یک پسرک هندی ۱۶ ساله به نام «پی» و یک ببر بنگال به نام «ریچارد پارکر». آنها برای ۲۲۷ روز در اقیانوس آرام سرگردان میشوند و رویدادهای عجیبی را تجربه میکنند. فیلم با بودجهی ۱۲۰ میلیون دلاری، به فروش ۶۰۹ میلیون دلاری رسید، نامزد ۱۱ جایزهی اسکار شد و ۴ جایزه را هم به خانه برد (بهترین فیلمنامه، بهترین فیلمبرداری، بهترین موسیقی متن و بهترین جلوههای ویژه).
آنگ لی تلاش کرده است تا عرفانیترین تصویرسازیهای ممکن را ارائه دهد و اگرچه این لحظاتِ خیالانگیز در سال ۲۰۱۲ تحسینبرانگیز بودند اما حالا آن شگفتی سابق را ندارند. البته این نماها همچنان زیبا هستند اما مثل همیشه، بیشتر شبیه به یک آزمونوخطا هستند و گاهی میان آنها و قصه فاصله میافتد. علاوه بر این، تلفیق گذشتهی شخصیت پی با زمان حال، میتوانست بهتر کار شود، خصوصا در یک ساعت اول. لی در اقتباس رمان اصلی هم میتوانست کمی بهتر عمل کند اما او این ضعفها را با کارگردانیاش جبران کرده است. زندگی پی فیلم خوشساختی است که بدونشک ارزش تماشا دارد.
۴- طوفان یخ (The Ice Storm)
- سال انتشار: 1997
- بازیگران: کوین کلاین، جوآن آلن، سیگورنی ویور، کریستینا ریچی، الایجا وود، هنری چرنی
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.۴ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 86 از ۱۰۰
سردترین بخش این فیلم، آبوهوا نیست، بلکه رفتارهای خشک و بیروح شخصیتها نسبت به یکدیگر است. طوفان یخ یک درام جدی است که لی بهواسطهی آن قصد دارد دشمنیها، حسادتها و مجادلات یک خانوادهی آمریکایی را به تصویر بکشد. قصه در دههی ۷۰ میلادی و در روز شکرگزاری اتفاق میافتد و به خانوادهای میپردازد که در ظاهر خوشحال به نظر میرسند اما حقیقت چیز دیگری است. فیلم با بودجهی ۱۸ میلیون دلاری، تنها ۸ میلیون دلار فروخت و در گیشه ناموفق ظاهر شد.
در اکثر ساختههای آنگ لی بارقههای امید وجود دارد اما طوفان یخ چنین نیست و حس فروماندگی و سرخوردگی را القا میکند. حقایق سیاه و تلخ، یکی پس از دیگری آشکار میشوند و نقطهی روشنی هم وجود ندارد. زوج اصلی قصه، به تدریج رفتارهای خصومتآمیز بیشتری از خود نشان میدهند و جدیتر به ایدهی خیانت فکر میکنند. دختر خانواده، از خانوادهاش عشقی دریافت نمیکند و مجبور است کمبودهای عاطفی خود را به شکلهای دیگری برطرف کند. با تصمیماتی که شخصیتها میگیرند، بدیهی است که لحظهی فروپاشی نزدیک باشد. لحظات دراماتیک و حساس فیلم در مقایسه با لحظات آرام، تاثیرگذاری کمتری دارند و طوفان یخ در همین لحظات آرامتر است که میدرخشد. لی رو به زوال رفتن یک خانواده را به درستی ترسیم کرده است تا به ما بگوید ساخت درامهای تراز اول را بلد است.
۳- بخور بنوش مرد زن (Eat Drink Man Woman)
- سال انتشار: 1994
- بازیگران: سیهونگ لونگ، کوئی-می یانگ، چیئن-لیئن وی، یو-ون وانگ، وینستون چائو
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.۸ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 88 از ۱۰۰
فیلمی کوچک و بیادعا دربارهی یک پدر و دختر که از نظر احساسی در حدواندازهی «میانستارهای» است و ادای دین دوستداشتنیاش به غذا شاید شما را به یاد «شب بزرگ» (۱۹۹۶) بیندازد. بخور بنوش مرد زن، در واقع اولین فیلم مهم آنگ لی است. اگر «مردهی شریر ۲» ساختهی «سم ریمی» بهترین تعادل ممکن را میان ژانرهای کمدی و ترسناک برقرار کرد، لی اینجا بهترین تعادل ممکن را میان کمدی و درام برقرار میکند. این فیلم همچنین توجه کارگردان به جزئیات را نشان میدهد، او بهترین بازیها را از بازیگرانش گرفته، اهمیت غذا در قصه را میفهمد و لحظات درام قدرتمندی خلق کرده است.
سکانس افتتاحیهی فیلم که پیرامون آشپزی است، شاید یکی از بهترین سکانسهای کارنامهی هنری لی باشد و عشق به غذا خوردن در آن موج میزند. اما غذا اینجا یک بهانه است تا آدمها را به هم نزدیک کند؛ فیلم همچنین انتقادی به رستورانهای زنجیرهای است که غذاخوریهای کوچک و باکیفیت را کنار زدند. آنگ لی اینجا هم در حال دستوپنجه نرم کردن با سنت است، او به بررسی غذاهای قدیمی میپردازد، غذاهایی که در فرهنگ کشورش جایگاه ویژهای دارند. فیلم اما همانقدر که راجع به غذا است، به خانواده و مشکلات اجتماعی نیز میپردازد. بخور بنوش مرد زن، یک وعدهی غذایی سینمایی است که شما را گرسنه میکند.
۲- کوهستان بروکبک (Brokeback Mountain)
- سال انتشار: 2005
- بازیگران: جیک جیلنهال، هیث لجر، میشل ویلیامز، ان هتوی
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.۷ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 88 از ۱۰۰
کوهستان بروکبک شاید برای هر نوع سلیقهای مناسب نباشد اما برای آنهایی که مشکلی با مضامین مورد بحث قصه ندارند، فیلم تاثیرگذار و غمانگیزی است. نقطهی قوت اثر، بازی کمنظیر جیلنهال و لجر است که سعی کردهاند با یک بازی واقعگرایانه، به عناصر مختلف احساسی قصه معنای عمیقتری ببخشند. ویلیامز و هتوی هم راضیکننده هستند؛ حتی اگر ابعاد فنی را کنار بگذاریم، این چهار بازیگر به تنهایی فیلم را به اثر بهتری تبدیل کردهاند.
با اینکه از همان اوایل میتوانید حدس بزنید روابط قصه به پایان خوشی ختم نمیشود اما باز هم آمادگی کاملی نخواهید داشت و پایان فیلم دردناک است. لی اگرچه توجه زیادی به دو شخصیت اصلی داشته اما با پرداختن به دو شخصیت فرعی، آنها را نیز در کانون توجه قرار میدهد تا مخاطب حال و روز آنها را درک کند. کوهستان بروکبک فارغ از مضامین جنسیتی، در رابطه با عشق است، عشق آرمانی و عشق از دست رفته، چیزی که اکثر انسانها به شکلهای مختلف آن را تجربه کردهاند.
۱- ببر خیزان، اژدهای پنهان (Crouching Tiger, Hidden Dragon)
- سال انتشار: 2000
- بازیگران: چو یون فات، میشل یئو، جانگ زئی، چانگ چن
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.۹ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 97 از ۱۰۰
مهم نیست از چه زاویهای به آثار آنگ لی نگاه میکنید، ببر خیزان، اژدهای پنهان همیشه اول است، بهترین ساختهی او و یک شاهکار تکرارنشدنی. فیلم همهی امضاهای فیلمساز را دارد: شاعرانگیهای خاص وی، تصاویر زیبا، یک داستان فوقالعاده، شخصیتهای پیچیده و فلسفه. قبل از اینکه «اَنگل» برای اولین بار در تاریخ، جایزهی اسکار بهترین فیلم را به خانه ببرد، ببر خیزان تنها فیلم خارجیزبانی بود که به این جایزه نزدیک شد و هنوز هم بسیاری آن را سزاوار این جایزه میدانند. این فیلم یک پدیده بود و از نظر سکانسهای اکشن هم بهتر از اکثر آثار آن دوران به نظر میرسید. سکانس مبارزهی میشل یئو و جانگ زئی همچنان یکی از بهترینهای تاریخ است و کلیت فیلم را باید یک موفقیت بزرگ در زمینهی فیلمبرداری بدانیم.
اما ببر خیزان فراتر از یک اثر اکشن پیرامون شمشیربازی است؛ فیلم قصهی خودشکوفایی، عشق و برخورد سنتها با دنیای مدرن را روایت میکند. سه شخصیت اصلی، هارمونی کاملی دارند و بخشهای اکشن هرگز باعث نمیشوند تا از اهمیت قصه و شخصیتها کاسته شود. ضمن اینکه این ستپیسهای اکشن، خود داستانگو هستند و از «شجاعت در مقابل تجربه» و «مهارت در مقابل قدرت» صحبت میکنند. داستان شمشیر «سرنوشت سبز» را باید یکی از بهترین مکگافینهای تاریخ سینما بدانیم که تنها یک سلاح کشنده ترسیم نشده است بلکه نمادی برای سرافرازی است. ببر خیزان، اژدهای پنهان بیگمان بهترین فیلم آنگ لی و یکی از بهترین فیلمهای قرن بیستویکم است.
منبع: Taste of Cinema