رتبه‌بندی همه‌ی فیلم‌های جیمز کامرون؛ خالق «تایتانیک» و «آواتار» (فیلم‌ساز زیر ذره‌بین)

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۳۱ دقیقه
فیلم‌های جیمز کامرون

این روزها فیلم «آواتار: راه آب» پس از یک انتظار ۱۳ ساله روی پرده‌ی سینما است. در طول این ۱۳ سال، از فیلم قبلی تاکنون، اخبار مختلفی از تلاش‌های جیمز کامرون برای دستیابی به وسایل و فناوری‌های مدنظرش مدام منتشر می‌شد و مخاطب را با این پرسش روبه‌رو می‌کرد که مگر جیمز کامرون چه چیزی در ذهن دارد که تکنولوژی‌های فعلی توان تحقق بخشیدنش را ندارند؟ بالاخره روز موعود فرا رسید و فرصتی فراهم آورد که سری به فیلم‌های جیمز کامرون بزنیم و این فیلم تازه را در کنار آثار دیگرش بررسی کنیم.

حتی کسانی که فیلم‌های جیمز کامرون را دوست ندارند هم نمی‌توانند تاثیر او بر گسترش امکانات فیلم‌سازی را کتمان کنند. اصلا پدیده‌ی اکران سه بعدی فیلم‌ها و هم‌چنین فیلم‌برداری سه بعدی از آن‌ها، پس از فیلم «آواتار» در سال ۲۰۰۹ همه‌گیر شد و دنیایی را شگفت‌زده کرد. این جیمز کامرون بود که در صدر گروهی قرار گرفت و کاری کرد که فیلم دیدن به شکل آی مکس به چیزی عادی تبدیل شود؛ وگرنه ایده‌ی اکران سه بعدی فیلم‌ها که از دهه‌ی ۱۹۵۰ و زمان رقابت میان تلویزیون و سینما وجود داشت و فیلم‌هایی هم به این شکل بر پرده افتادند و شکست خورند.

سال‌ها قبل جیمز کامرون با ساختن فیلم‌هایی مانند «تایتانیک» یا «نابودگر ۱ و ۲» امکانات جلوه‌های ویژه را گسترش داده بود تا کارگردانان دیگر بتوانند در فیلم‌های دیگری از تجربه‌هایش استفاده کنند و ایده‌هایشان را به تصویر درآورند. این موضوع باعث تغییر کردن سر و شکل فیلم‌های اکشن شد و آثاری بر پرده افتادند که تا قبل از اکران «نابودگر» قابل تصور نبود. درگیری میان سایبورگ‌ها و انسان‌ها در سینما شاید ریشه‌ای عمیق‌تر داشته باشد، اما جیمز کامرون به خوبی فهمیده بود که کارگردانی مانند جرج لوکاس در دهه‌ی هفتاد با ساختن «جنگ ستارگان» (Star Wars) چه دنیای تازه و وسیعی پدیده آورده؛ دنیایی که امکان گسترشش وجود دارد. پس او هم قدم در این راه تازه گذاشت و ابعاد جدیدی از این سینمای تازه کشف کرد و مقابل دیدگان جهانیان نهاد.

به لحاظ قرار گرفتن در مرکز توجه و دیده شدن فیلم‌ها، در عصر حاضر فیلم‌های هیچ کارگردانی نمی‌تواند با آثار جیمز کامرون رقابت کند. تمام آثارش در دنیا بیش از ۶ میلیارد دلار فروش داشته که برای فیلم‌سازی با تنها ۹ فیلم بلند داستانی یک رکورد محسوب می‌شود. تازه اکران «آواتار: راه آب» هم شروع شده و احتمالا شاهد رکوردشکنی دیگری توسط فیلمی از او در جدول فروش خواهیم بود. اگر «آواتار: راه آب» هم به فروشی نزدیک به ۲ میلیارد دلار برسد (که به نظر به راحتی خواهد رسید) کامرون تنها فیلم‌سازی خواهد بود که سه فیلم در بین پرفروش‌ترین آثار تاریخ سینما دارد. پس هیچ‌وقت علیه جیمز کامرون شرط بندی نکنید.

زمانی بحث بر سر سینمای جیمز کامرون و فیلم‌هایش مناقشه‌برانگیز می‌شود که منتقدان از نبود یک جهان‌بینی ویژه و هم‌چنین نگاهی هنرمندانه در آثارش می‌گویند. این منتقدان از چیرگی تکنولوژی در آثارش می‌نویسند و از این می‌گویند که جیمز کامرون بیش از آن که هنرمند باشد، یک تکنسین همه فن حریف است. کامرون قبلا در فیلم‌هایی مانند «نابودگر ۱ و ۲» یا با اکران «تایتانیک» ثابت کرده که داستانگوی قهاری است اما بسیاری از منتقدین آثار او، از این می‌گویند که این بخش از کار جیمز کامرون پا به پای توانایی فنی او رشد نکرده و به همین دلیل نمی‌تواند یکی از بزرگترین فیلم‌سازان تاریخ باشد.

یا حتی بدتر از این، بسیاری عینک بدبینی به چشم می‌زنند و دستاوردهای وی را به کل نادیده می‌گیرند و حق به جانب می‌گویند که او نه تنها هنرمند بزرگی نیست بلکه فقط یک مهندس طراح است. بله شاید نتوان او را به لحاظ هنری در کنار بزرگترین فیلم‌سازان تاریخ قرار داد اما نمی‌توان تاثیر او بر صنعت فیلم‌سازی را فراموش کرد. به همین دلیل هم که شده، باید جیمز کامرون را یکی از مهم‌ترین فیلم‌سازان تاریخ سینما دانست و این اصلا جای بحث ندارد.

با نگاه به کارنامه‌ی کاری جیمز کامرون می‌توان متوجه نکته‌ای شد؛ او هیچ علاقه‌ای به داستان‌های واقع‌گرایانه ندارد و هیچ کدام از فیلم‌هایش از خیال و رویا بی‌بهره نیستند. انگار جهان بدون رویا، معجزه و جادو برای او جهانی کسل کننده است که ارزش زیستن ندارد. به همین دلیل هم خودش با عینکی فانتزی به جهان می‌نگرد و تلاش می‌کند که مفاهیم عمیق انسانی را در قالب خیال و رویا به ما عرضه کند. این همان کاری است که داستان‌سرایان باستانی انجام می‌دادند که بتوانند مفاهیم مهم روزمره را برای همه قابل فهم کنند. شاید بتوان بر سر بزرگ و کوچک بودن این دنیا بحث کرد، اما در این که جایگاه جیمز کامرون مانند همان قصه‌گوهای باستانی برای بشر امروزی است، جای شک و شبهه وجود ندارد.

۹. پیرانا ۲: تخم‌ریزی (Piranha Part Two: The Spawning)؛ آغاز فیلم‌های جیمز کامرون

پیرانا

  • بازیگران: تریشا اونیل، استیو ماروچوک و لنس هنریکسون
  • محصول: ۱۹۸۲، ایتالیا و آمریکا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۳.۷ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۶٪

تصور این که فیلم‌سازی مانند جیمز کامرون، کارنامه‌اش را با فیلمی چنین مزخرف آغاز کرده باشد، بسیار سخت است. آن هم وقتی متوجه شویم که او دنباله‌ی فیلمی را ساخته که جان سی لز و جو دانته قسمت اولش را کارگردانی کرده بودند و خود آن فیلم هم اثری رده B و بی هویت بوده که ارزش تماشا نداشته است. اما بالاخره جیمز کامرون از شاگردان راجر کورمن به حساب می‌آید و همین هم سبب شد که او با فیلم‌های جمع و جور و البته عجیب و غریب شروع کند. برای کسی مانند کورمن مهم بود که شاگردانش از جایی شروع کنند؛ چون معتقد بود که اگر استعداد داشته باشند و به سینما عشق بورزند، بالاخره موفق خواهند شد، اتفاقی که درباره‌ی جیمز کامرون و البته بسیاری از شاگردان راجر کورمن افتاده.

فیلم «پیرانا ۲: تخم‌ریزی» فیلم عجیب و غریبی است. قسمت اولش به دلیل استقبال از «آرواره‌ها» (Jaws) اثر استیون اسپیلبرگ و با الهام از آن ساخته شد و سازندگان تلاش کردند که با بهره بردن از المان‌های آن فیلم به پولی برسند. گرچه به دلیل بودجه‌ی پایین فیلم و همچنین ایده‌ی تازه‌اش به موفقیت‌هایی رسیدند (همین هم باعث شد که در سال ۲۰۱۰ بازسازی شود) اما تصور ادامه‌دار بودنش کمی مشکل بود.

«پیرانا ۲: تخم‌ریزی» از ایده‌های ثابتی بهره می‌برد که چنین فیلم‌هایی را نزد مخاطب خاصی محبوب می‌کند. از صحنه‌های برهنه گرفته تا خون و خونریزی و البته حضور موجودات عجیب و غریب، از عناصر ثابت چنین فیلم‌هایی است و همین واقعیت‌گریزی تا حدودی باعث دیده شدن فیلم شد. البته «پیرانا ۲: تخم‌ریزی» برای جیمز کامرون نقاط مثبتی هم داشت؛ سکانس‌هایی مانند فیلم‌برداری زیر آب که بعدا در آثاری مانند «ورطه» یا «آواتار: راه آب» به دردش خوردند.

در نهایت این که فیلم «پیرانا ۲: تخم‌ریزی» اثری است فراموش شدنی. اما پس از سال‌ها به نحوی به فیلمی کالت هم تبدیل شده است. حضور برخی ویژگی‌ها مانند حمله‌ی ماهی‌های عجیب و غریب به انسان‌ها از این فیلم اثری کالت ساخته که برخی آن را دوست دارند. برخی هم فقط به خاطر جیمز کامرون به تماشایش می‌نشینند. اگر جز این دو دسته نیستید، «پیرانا ۲: تخم‌ریزی» حسابی شما را مایوس خواهد کرد. به ویژه این که آشکارا می‌خواهد اثری ترسناک باشد، اما به یک کمدی ناخواسته تبدیل شده است؛ گرچه بودجه‌ی ‌تولید فیلم هم بسیار پایین بود و در نهایت قرار هم نبود اثری مهم از کار دربیاید.

«در یک جزیره در دریای کاراییب، یک مربی غواصی به همراه نامزدش و یک مامور پلیس، با مکانی پر از ماهی‌های پیرانای جهش‌یافته مواجه می‌شوند. برخی از این ماهی‌های حتی توانایی پرواز کردن دارند. حال آن‌ها باید برای زنده ماندن و خلاصی از دست این ماهی‌ها تلاش کنند …»

۸. آواتار: راه آب (Avatar: The Way Of Water)

آواتار 2

  • بازیگران: سم ورتینگتون، زویی سالاندا، سیگورنی ویور، استیون لنگ و کیت وینسلت
  • محصول: آمریکا، ۲۰۲۲
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۷۷٪

قرار نبود این اثر تازه از این جای فهرست فیلم‌های جیمز کامرون سردربیاورد. قرار بود این فیلم شاهکاری باشد که ارزش ۱۳ سال انتظار را داشته باشد. همه منتظر بودند که او پس از یک وقفه‌ی ۱۳ ساله اثری درخشان عرضه کند که حسابی همه را غافلگیر می‌کند و می‌رود که جایی برای خود در گوشه‌ی تاریخ سینما پیدا کند. اما متاسفانه چنین نشده و به نظر نمی‌رسد بتواند حتی در کنار قسمت اول «آواتار» هم جایی برای خود دست و پا کند، مگر در جدول فروش؛ حتما در باکس آفیس هفته به هفته رکورد خواهد زد و به خاطر همان قسمت اول و البته کنجکاوی که پیرامونش وجود دارد، به اثری پرفروش تبدیل خواهد شد.

متاسفانه آن چه که در فیلم اول به عنوان یکی از نقاط ضعف «آواتار» مطرح شد، نه تنها برطرف نشده بلکه این بار به شکل جدی‌تری وجود دارد و باعث شده که تماشای «آواتار: راه آب» توقعات را برآورده نکند. ۱۳ سال پیش منتقدین و علاقه‌مندان سینما به این نکته‌ی کاملا درست اشاره کردند که جیمز کامرون آن قدر روی جلوه‌های ویژه و پیشرفت فناوری فیلم‌برداری و اکرن سه بعدی فیلم‌ها وقت گذاشته و انرژی صرف کرده که فراموش کرده نیاز به شخصیت‌هایی جذاب و البته داستانی پر فراز و فرود برای تعریف کردن دارد. این از کارگردانی که فیلمی مانند «تایتانیک» با آن همه شخصیت جورواجور و فراز و فرود و پیچش‌های داستانی خیره کننده ساخته، بعید به نظر می‌رسید

تصور می‌شد که جیمز کامرون درس خود را به خوبی فراگرفته و این بار قصه‌ای پر و پیمان هم آماده خواهد کرد که در کنار پیشرفت‌های تکنولوژیک و ایده‌‌های جذاب بصری، مخاطب را حسابی شگفت‌زده کند و راضی از سالن سینما بیرون بفرستد. خود او بارها گفته که فیلمش قرار است آن تجربه‌ی نزدیکی به طبیعت را که بشر یکی دو قرنی است به واسطه‌ی پیشرفت تکنولوژی و در نهایت آغاز زندگی مدرن فراموش کرده، بازسازی کند. قرار بوده که «آواتار: راه آب» تلنگری باشد به من و شما که به یاد بیاوریم چه ظلمی در حق خود و طبیعت می‌کنیم و لذت یکی شدن دوباره با آن را درک کنیم.

حقیقت این است که نویسندگی هیچ‌گاه از نقاط قوت جیمز کامرون نبوده و این بار هم موفق نشده در کنار همکارانش، بر این مشکل غلبه کند. به خاطر همین هم شخصیت‌ها بیشتر سردرگم به نظر می‌رسند و شوری برنمی‌انگیزند. اما به لحاظ خلق یک جهان فانتزی جذاب، «آواتار: راه آب» گسترش دهنده‌ی همان دنیای «آواتار» است. کامرون حال بیشتر بر طبیعت بکر سیاره‌ی خیالی‌اش تمرکز می‌کند و مجموعه تصاویر معرکه‌تری خلق کرده. این سیاره با آن همه سرسبزی و آن موجودات آبی رنگ، جای دلچسبی به نظر می‌رسد اما ای کاش که ساکنانش هم مانند خودش، خواستنی و قابل درک بودند.

قرار بود که این فیلم در سال ۲۰۱۴ پخش شود. اما تاکید کامرون بر لزوم پیشرفت فناوری و هم‌چنین ساخته شدن وسایلی که به او امکان تحقق ایده‌های تصویری‌اش را بدهد، ساخته شدن فیلم را این همه با وقفه روبه‌رو کرد. به نظر می‌رسد که او قرار نیست حالا حالاها هم از تولید این فرنچایز دست بردارد و قسمت‌های دیگری هم در راه است. چرا که نه؛ «آواتار: راه آب» هم دارد مانند «آواتار» خوب می‌فروشد و رکوردشکن می‌شود.

«۱۰ سال بعد از این که ناوی‌ها موفق شدند شر انسان‌ها را از سر سیاره‌ی پاندورا کم کنند، جیک سالی به عنوان رهبر یک قبیله در کنار همسر و فرزندانش زندگی می‌کند. جیک سرپرستی یک پسربچه‌ی آدمیزاد را هم که پس از حمله انسان‌ها، موفق به بازگشت به زمین نشده بود، بر عهده گرفته است. در این میان دوباره‌ سر و کله‌ی انسان‌ها پیدا می‌شود. به نظر می‌رسد که زمین در حال از بین رفتن است و انسان‌ها تلاش دارند که پاندورا را به عنوان مستعمره در اختیار بگیرند. مردمان ناوی دوباره دور هم جمع می‌شوند تا با آن‌ها بجنگند اما …»

۷. دروغ‌های حقیقی (True Lies)

دروغ‌های حقیقی از فیلم‌های جیمز کامرون

  • بازیگران: آرنولد شوارتزنگر، جیمی لی کرتیس و بیل پکستون
  • محصول: ۱۹۹۴، آمریکا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۷۰٪

جیمز کامرون بعد از موفقیت فیلم «نابودگر ۲: روز داوری» دوباره به سراغ آرنولد شوارتزنگر رفت تا فیلمی کمدی اکشن با شرکت وی بسازد. این سومین و آخرین همکاری جیمز کامرون و آرنولد شوارتزنگر و اولین فیلم تاریخ سینما بود که بودجه‌ی تولید آن از ۱۰۰ میلیون دلار عبور می‌کرد. رکورد خرج کردن پول برای ساختن یک فیلم هم قبلا از این، به «نابودگر ۲: روز داوری» تعلق داشت که باز هم نام جیمز کامرون به عنوان کارگردان و آرنولد شوارتزنگر به عنوان بازیگر را در تیتراژ خود می‌دید. اصلا دلیل ساخته شدن این فیلم و قرار گرفتن این همه بودجه در دستان جیمز کامرون، موفقیت‌های جهانی آن حماسه‌ی آخرالزمانی بود.

«دروغ‌های حقیقی» از آن فیلم‌های دلچسب و سرگرم کننده‌ای است که فقط ساخته شده حال مخاطبش را خوب کند. جیمز کامرون به خوبی می‌داند که در حال انجام چه کاری است و به همین دلیل هم چیزی را زیاد جدی نمی‌گیرد. قصه‌ای اکشن با لحنی کمدی و مایه‌های جاسوسی در برابر مخاطب قرار داده که از بسیاری از المان‌های اکشن‌های دهه‌ی ۱۹۸۰ برخوردار است و البته استاندارد تولید و طراحی سکانس‌های اکشن را هم حسابی بالا برد. برای مثال سکانس پرواز با یک هواپیمای جنگنده بر فراز یک پل و درگیری با دشمن، حتی با استانداردهای امروز هم هنوز نفسگیر است، به ویژه آن که استفاده از جلوه‌های ویژه‌ی کامپیوتری در آن زمان چندان گشاده دستانه و این همه زیاد نبود.

آرنولد شوارتزنگر فیلم هم همانی است که باید باشد. همه می‌دانیم که او بازیگر خوبی نیست و حتی انگلیسی را هم روان صحبت نمی‌کند. در این جا او نقش مردی بزن بهادر را بازی می‌کند که توانایی انجام هر کاری دارد و از قدرت بازویش به جای عقلش استفاده می‌کند. هیچ مشکلی نیست که با استفاده از عضله‌های او حل نشود و هیچ دشمنی نیست که از دست مشت‌های او فرار نکند. حال که به «دروغ‌های حقیقی» می‌نگریم انگار جیمز کامرون بعد از ساختن فیلم تلخ قبلی خود، یعنی «نابودگر ۲: روز داوری»، به خود و بازیگرش استراحت داده و دوباره او را صدا کرده که کمی دور هم خوش بگذرانند و این وسط فیلمی هم بسازند.

به همین دلیل هم حین تماشای «دروغ‌های حقیقی» نباید زیاد در بند وجود پلات و داستانی چفت و بست‌دار بود. برخلاف مورد فیلم «آواتار: راه آب» خود کامرون هم در این جا می‌داند که با فیلمی نه چندان جدی روبه‌رو است که تا می‌تواند از جهان فانتزی اکشن‌های آن دوره قرض می‌گیرد. آن هم درست در زمانی که سینمای اکشن در حال پوست انداختن بود و تمایل داشت که به قهرمانانی با ضریب هوشی بیشتر اجازه عرض اندام دهد.

«یک مامور امنیتی به نام هری تسکر زندگی مخفیانه‌ای دارد. خانواده‌اش تصور می‌کنند که او یک فروشنده‌ی ساده است و هیچ تصوری از شغل اصلی وی ندارند. او به همراه همکارش کشف می‌کنند که یک گروه تروریستی تلاش دارد که حمله‌ای به خاک آمریکا ترتیب دهد. قضیه زمانی پیچیده می‌شود که پای خانواده‌ی هری هم به ماجرا باز می‌شود و این خطر به وجود می‌آید که هویتش لو برود. اما او بالاخره باید کاری کند که حمله‌ی تروریست‌‌ها شکست بخورد و آن‌ها را دستگیر کند …»

۶. آواتار (Avatar)

آواتار

  • بازیگران: سم ورتینگتون، زویی سالاندا، سیگورنی ویور، استیون لنگ و میشل رودریگز
  • محصول: ۲۰۰۹، آمریکا و بریتانیا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۸۲٪

سر و صدایی که «آواتار» از همان ابتدای تولید شدنش به پا کرد، قابل مقایسه با هیچ فیلم دیگری در عصر حاضر نیست. اخبار و حواشی اطراف آن، آن قدر زیاد بود که کمتر روزی بدون خبری از این فیلم برای اهالی سینما سپری می‌شد. البته این اخبار با اخبار زردی که حول زندگی ستارگان سینما وجود دارد، حسابی تفاوت داشت و حتی منتقدان و سینماگران دیگر را هم حسابی کنجکاو کرده بود. تلاش‌های جیمز کامرون برای خلق دوربین‌هایی که توان فیلم‌برداری به شکل سه بعدی داشته باشند و هم‌چنین ساختن سخت‌افزارها و نرم‌افزارهای تازه که سینما را زیر و رو می‌کرد، چیزی نبود که بتوان به راحتی از کنارش گذشت.

همه‌ی این‌ها باعث شده بود که بسیاری در همان زمان پروژه‌ی جیمز کامرون را بزرگترین پروژه‌ی سینمایی تاریخ بدانند و آن را بالاتر فیلم‌هایی مانند «بربادرفته» (Gone With The Wind) یا «لورنس عربستان» (Lawrence Of Arabia) یا فیلم‌هایی این چنین، در صدر پر دردسرترین‌ها بنشانند. فیلم که بر پرده افتاد، باز هم این اخبار ادامه داشت؛ چرا که شیوه‌ی کار جیمز کامرون و فیلمش چنان بدیع بود که تا مدت‌ها بحث اصلی محافل سینمایی، تاثیر پخش و اکران فیلم‌ها، به شیوه‌ی «آواتار» بود. عده‌ی بسیاری هم از آغاز عصری تازه در سینما می‌گفتند که البته پر بیراه هم نبود. خلاصه همه جا خبر از این بود که جیمز کامرون موفق شد صنعت سینما را به قبل و بعد از خودش تقسیم کند.

اما با فروکش کردن این تب و تاب‌ها، همان معیارهای اصیل نقد هم از راه رسید و منتقدان به داوری فلیم نشستند. آنها قلم به دست گرفتند از فیلم‌نامه‌ی ضعیف اثر گفتند؛ از این که نمودار تغییر رفتار شخصیت‌ها قانع کننده نیست و آن‌ها به دل نمی‌نشینند. حتی برخی پا را فراتر گذاشته و نوشتند که این یکی هم مانند بلاک باسترهای دیگر فقط برای پر کردن جیب هالیوودی‌ها طراحی شده و از درون تهی است. تا حدودی می‌توان با جریان‌های مخالف فیلم همراه شد و بسیاری را هم منصفانه دانست. چرا که «آواتار» به لحاظ داستانگویی و شخصیت‌پردازی اصلا به پای پیشرفت‌های تکنولوژیکش نمی‌رسد و نمی‌تواند شخصیت‌هایی قابل درک را در چارچوب درامش جا دهد. حتی وقتی در پایان همان سال اهالی آکادمی، اسکار بهترین فیلم را به فیلم همسر سابق جیمز کامرون، یعنی کاترین بیگلو و «مهلکه» (The Hurt Locker) دادند، کسی به آکادمی خرده نگرفت و بسیاری رویکرد هنری آن سال را پسندیدند.

چه این حرف‌ها را قبول داشته باشیم و چه نه، نمی‌توان منکر چیره‌دستی جیمز کامرون در خلق جهانی یگانه و فانتزی شد که بسیار برای ما آشنا و البته تماشایش دردناک است. جیمز کامرون داشت آشکارا به تهاجم بشر به منابع طبیعی می‌تازید اصلا و این تصاویر درخشان و هوش‌ربا را هم برای همین می‌خواست. او موفق شده بود که مخاطبش را به فکر فرو ببرد و آن چه که سینما توانش را دارد، به بهترین شکل ممکن به تصویر درآورد؛ بقیه‌ی حرف‌ها می‌ماند برای قضاوت تاریخ.

از سوی دیگر فیلم «آواتار» داستانی مهیج هم دارد. حسابی سرگرم کننده است و با وجود زمان طولانی‌اش باعث خسته شدن مخاطب نمی‌شود. همه‌ی این‌ها از نقاط قوت همیشگی جیمز کامرون است و اگر او طور دیگری فیلم بسازد، باید به درستی نام کارگردان در عنوان‌بندی شک کرد.

«در آینده‌، بشر به سیاره‌ای به نام پاندورا حمله کرده و قصد دارد که از منابع آن جا برای تغذیه زمین استفاده کند. این سیاره محل زندگی موجوداتی آبی رنگ و شبیه به انسان به نام ناوی است که زندگی بدوی دارند. آن‌ها توان مقابله با سلاح‌های پیشرفته‌ی زمینیان را ندارند اما از آن جا که حضور دشمن باعث از بین رفتن محل زندگیشان خواهد شد، مجبور به مبارزه هستند. از سوی دیگر برخی از دانشمندان در حال آزمایش برای رسیدن به راهی هستند که یک آدم را شبیه به یک ناوی کنند و به عنوان جاسوس میان آن‌ها بفرستند. جیک سالی، سربازی که توانایی راه رفتن را از دست داده برای انجام این ماموریت انتخاب می‌شود. اما …»

کتاب اواتار اثر استفان بکستر

۵. ورطه (The Abyss)

ورطه

  • بازیگران: اد هریس، مری الیزابت
  • محصول: ۱۹۸۹، آمریکا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۸۸٪

بعد از ساختن «نابودگر» و «بیگانه‌ها» و موفقیت چشمگیر آن‌ها، جیمز کامرون سراغ فیلمی رفت که شباهت‌هایی با آن‌ها داشت. در این جا هم پای دنیایی خیالی وسط بود و آدم‌هایی که مجبور بودند با این دنیای باورنکردنی روبه‌رو شوند و روشی برای مهار آن پیدا کنند. این مضمون، در هر دو فیلم قبلی جیمز کامرون وجود داشت و او توانست که آثاری دیدنی بسازد. علاوه بر آن تجربیاتش در زمینه‌ی فیلم‌برداری زیر آب حین ساختن فیلم «پیرانا ۲: تخم‌ریزی» هم به کارش آمد که این بار پخته‌تر عمل کند. پس دیگر خبری از آن خام‌دستی هم نیست.

دوران، دوران جنگ سرد است و با این که به نظر تغییراتی در سطح سیاست‌های جهانی شکل گرفته، هنوز آثاری با پس زمینه‌ی جنگ سرد جواب می دهند. در این جا هم عده‌ای از مامورین آمریکایی حضور دارند که باید در رقابتی خود را زودتر از روس‌ها به یک زیردریایی اتمی غرق شده برسانند. اما از جایی به بعد، این داستان به قصه‌ای علمی- تخیلی گره می‌خورد که باعث عوض شدن دیدگاه شخصیت‌ها نسبت به ماهیت بشر و اساسا زندگی در کره‌ی خاکی می‌شود.

با توجه به تجربیات جیمز کامرون از دو فیلم قبلی خود، حالا ساختن «ورطه» اصلا کار دشواری برای او به نظر نمی‌رسید. اما او از آن آدم‌هایی است که اصلا تمایلی به انجام کارهای ساده ندارد و دوست دارد مدام با چالش‌های تازه روبه‌رو شود. به همین دلیل هم تلاش کرد که بهترین تصاویر ممکن را از سفر انسان به اعماق اقیانوس، ثبت و ضبط کند. این عشق و علاقه به اعماق آب‌ها همیشه با او ماند تا این که سال‌ها بعد در فیلم «آواتار: راه آب» حسابی دل به دریا بزند و بخش مهمی از داستان فیلمش را دوباره در پهنه‌ی بیکران آن تعریف کند.

از همه مهم‌تر این که فیلم «ورطه» اثری دلچسب، سرگرم کننده و البته کمی ترسناک است. این درست که مانند «بیگانه‌ها» خبری از آن سکانس‌های ترسناک متداول سینمای وحشت در این جا نیست، اما اتفاقاتی که شخصیت‌ها با آن روبه‌رو می‌شوند و البته تعلیقی که فیلم خلق می‌کند، سبب می‌شود که دسته‌ی صندلی خود را محکم بچسبیم. جیمز کامرون با ساختن «نابودگر»، «بیگانه‌ها» و در نهایت «ورطه» می‌رفت که برای ساختن بهترین فیلم کارنامه‌اش آماده شود. چرا که اگر در فیلم‌های قبلی خود، موجودات خیالی را با حالتی پرخاشگرانه تصویر کرده بود که هیچ احساسی ندارند و فقط به ماشین کشتار می‌مانند، در «ورطه» از این موجودات، تصویری احساسی‌تر ساخت و این مقدمه‌ای شد برای خلق مهم‌ترین شخصیت کارنامه‌‌اش؛ یعنی تی ۸۰۰ فیلم «نابودگر ۲: روز داوری» با بازی آرنولد شوارتزنگر.

«در آینده‌ای نزدیک، یک زیردریایی اتمی در جایی در دریای کاراییب غرق می‌شود. در ظاهر این زیردریایی با یک شی ناشناخته برخورد کرده و غرق شده است. در حالی که نیروهای ارتش شوروی در تلاش هستند که بقایای زیردریایی را بازیابی کنند، تیمی از نیروهای ویژه برای پیدا کردن آن اعزام می‌شوند. در این میان نزدیک شدن یک طوفان عظیم کار را برای همه سخت‌تر کرده است. اما اعضای تیم در حین جستجو به چیزی برمی‌خورند که نمی‌توان باورش کرد …»

۴. نابودگر (The Terminator)

نابودگر از فیلم‌های جیمز کامرون

  • بازیگران: آرنولد شوارتزنگر، لیندا همیلتون
  • محصول: ۱۹۸۴، آمریکا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۱۰۰٪

فیلم «نابودگر» جیمز کامرون، مانند بسیاری دیگر از کارهایش، هم انقلابی در سینمای علمی- تخیلی بود و هم ژانر اکشن را حسابی تکان داد. جیمز کامرون مانند بسیاری از بزرگان تاریخ هنر تصویری پادآرمان شهری از آینده‌ی بشر ساخت و باز هم مانند بسیاری از آثار درخشان، آن زندگی وحشتناک را نتیجه‌ی مستقیم غفلت امروز آدمی تصویر کرد. انگار او همیشه از آینده‌ی بشر وحشت داشته و اگر این فیلم را ابتدای دوران کاری او بدانیم و فلیم اولش را فقط مشقی خام‌دستانه در نظر بگیریم، متوجه خواهیم شد که این مضمون، همیشه در آثار او حی و حاضر بوده و هیچ‌گاه فراموشش نشده است. اما برگ برنده‌ی فیلم هیچ‌کدام از این‌ها نبود؛ فیلم «نابودگر» رباتی از آینده را فراخواند که هیچ‌کس توانایی ایستادن در برابر آن نداشت.

ایفای نقش این ربات بهترین گزینه برای بازیگری صورت سنگی و خشک مانند آرنولد شوارتزنگر بود. آرنولد توانایی اندکی در بازی داشت و کمتر پیش می‌آمد که بتواند از طریق بازی با عضلات صورتش احساس خاصی را منتقل کند. او حتی انگلیسی را هم در آن زمان به خوبی حرف نمی‌زد. آرنولد صرفا ورزشکاری سرشناس بود که به خاطر بدن ورزیده و عضلاتش شناخته می‌شد. همه‌ی این‌ها از وی کسی ساخته بود که به درد جیمز کامرون می‌خورد؛ چرا که حال او داشت نقشی را بازی می‌کرد که نیاز به انتقال هیچ احساسی نداشت و همین که مانند سنگ می‌ماند، کفایت می‌کرد. جیمز کامرون به خوبی این نکته را دریافت کرده و بازی خوبی هم از او گرفته بود. همین انتخاب دقیق جیمز کامرون سبب شد تا تصویر آرنولد شوارتزنگر تبدیل به شمایل همیشگی ربات‌های انسان‌نما یا همان سایبورگ‌ها در تاریخ سینما شود.

آن چه که نیروی شر آینده از آن آگاه نیست و در واقع نقطه ضعف هوش مصنوعی برتر به حساب می‌آید، عدم درک احساسات مادری است؛ این هوش برتر هر چقدر که رفتار آدمی را پیش‌بینی کند و از قدرت و احساسات او آگاه باشد، نمی‌داند از مادری که فرزندش در خطر است، چه کارهای برمی‌آید. همین مهر مادری نقطه‌ی مقابل شخصیت شرور داستان است و رقابت میان این دو، درام را می‌سازد؛ پس در سویی موجودی وجود دارد که هیچ فرقی با یک ماشین کشتار ندارد و در طرف دیگر مادری که قرار است مراقب فرزندش باشد. باور کنید که ساختن یک قصه‌ی پر فراز و فرود و البته به شدت پرکشش، از چنین تقابلی، کار هر کسی نیست.

هفت سال بعد جیمز کامرون نسخه‌ی دوم این فیلم را عرضه کرد و تاکنون تعداد زیادی فیلم، بازی کامپیوتری و مجموعه‌های دیگر با الهام از شخصیت نابودگر ساخته شده است. دلیل این موضوع به محبوبیت بالای فیلم نزد مردم و مخاطبان سینما بازمی‌گردد. این محبوبیت تا به آن جا است که امروزه می‌بینیم با گذر زمان فیلم‌هایی مانند «تایتانیک» یا «آواتار» که پر فروش‌ترین کارهای جیمز کامرون به شمار می‌آیند، بیش از هر چیز به خاطر تب تندی در خاطر مانده‌اند که همان زمان اکران فیلم در اطرافشان شکل گرفت. تب تندی که باعث شد حتی کار به فروش لباس‌هایی با عکس شخصیت‌ها بکشد.

این تب همان قدر که سریع اوج گرفت، سریع هم از بین رفت. اما ارزش‌ها «نابودگر»ها به ویژه فیلم دوم با گذر زمان بیشتر شد. بالاخره زمان، این مهم‌ترین داور هنر، جایگاه اصلی آن‌ها را مشخص کرد. نمی‌دانم، شاید ۱۰ سال دیگر قسمت اول «نابودگر» هم جایی بهتر از این پیدا و ارزشش والاتری نزد مخاطب کسب کند.

«در ابتدای فیلم می‌بینیم که در سال ۲۰۲۹ حیات آدمی در اثر جنگی هسته‌ای از بین رفته است و فقط تعدای انسان برای مبارزه باقی مانده‌اند. آن‌ها در حال نبردی شبانه‌روزی با ربات‌ها هستند که اکنون کنترل زمین را بدست گرفته‌اند. نابودگری توسط ربات‌ها به سال ۱۹۸۴ فرستاده می‌شود تا مادر رهبر آینده‌ی انسان‌ها را تا قبل از به دنیا آمدن او از بین ببرد. از سویی دیگر انسان‌ها هم شخصی را برای نجات مادر به زمین می‌فرستند و نبرد دو طرف این گونه آغاز می‌شود …»

تابلو مدل فیلم ترمیناتور آرنولد terminator arnold B288

۳. بیگانه‌ها (Aliens)

بیگانه‌ها از فیلم‌های جیمز کامرون

  • بازیگران: سیگورنی ویور، بیل پکستون و کری هن
  • محصول: ۱۹۸۶، آمریکا و بریتانیا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۸.۴ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۹۸٪

شاید رفتن به سراغ یکی از محبوب‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما و ساختن دنباله‌ای بر آن کار عاقلانه‌ای نباشد. چرا که در هر صورت، هر چقدر هم که اثر خوبی ساخته شود، باز محکوم است که با فیلم قبلی قیاس شود. فقط یک راه خلاصی از این ماجرا وجود دارد و آن‌ هم ساختن فیلمی در حد و اندازه‌ی اثر اول، یا حداقل گسترش دادن آن داستان و آن شخصیت‌ها در یک جهت صحیح تازه است. جیمز کامرون در واقع بعد از موفقیت «نابودگر»، یکی از خطرناک‌ترین کارهای عمرش را انجام داد. چون این سومین فیلمش بود و وجود دو فیلم شکست خورده بین آن‌ها می‌توانست به کارنامه‌اش در همان جا خاتمه دهد.

ریدلی اسکات بزرگ در سال ۱۹۷۹ فیلمی ساخت به نام «بیگانه» (Alien) که در آن موجودی بدقواره و بدشکل دمار از روزگار عده‌ای در یک سفینه‌ی فضایی در می‌آورد. قصه همان قصه‌ی آشنای طمع انسان برای کشف دنیاهای ناشناخته و فهم حقیقتی فراتر از تصوراتش بود که از دیرباز در ادبیات و قصه‌ّای محلی جایی ثابت برای خود داشت. ریدلی اسکات حالا همان داستان را به سینمای وحشت گره زد و البته یکی از جذاب‌ترین شخصیت‌های زن تاریخ سینما با بازی سیگورنی ویور را برایش خلق کرد.

همان طور که از نام فیلم جیمز کامرون هم برمی‌آید، در این جا قرار است با دنیای گسترده‌تری آشنا شویم. دیگر خبری از یک محیط کوچک و البته یک موجود خطرناک نیست. آدم‌های قصه به رهبری همان زن شجاع باید با آمادگی بیشتری به سراغ مهاجم بروند. اگر فیلم اول از ناآگاهی شخصیت‌ها نسبت به هویت و موجودیت آن موجود مرموز متمرکز بود و قصه‌اش را پیش می‌برد، فیلم دوم از تقابل آن‌ها بهره می‌برد و به همین دلیل هم اکشن‌تر از اولی است.

چنین موضوعی باعث شده که فیلم جیمز کامرون مسیر دیگری نسبت به اثر ریدلی اسکات در پیش بگیرد و اصلا به فیلم سراسر متفاوتی تبدیل شود. کامرون به خوبی می‌دانست که نمی‌توان با داشته‌های ریدلی اسکات فیلم بهتری از اثر او خلق کرد و نتیجه در بهترین حالت به تکرار خواهد رسید. پس دنیایی تازه ساخت که روی پای خود می‌ایستد؛ به شکلی که برای لذت بردن از آن تماشای فیلم اول ضرورت ندارد و هنوز هم به تنهایی دیدنی است.

از نقاط قوت «بیگانه‌ها» فضاسازی بینظیر آن است. این فضا آرام و پیوسته ساخته می‌شود. مخاطب را با خود همراه می‌کند تا به تماشای شخصیتی بنشیند که یاد گرفته مانند یک سنگ سرد به نظر برسد اما احساساتی عمیق داشته باشد؛ به یاد تی ۸۰۰ فیلم «نابودگر ۲: روز داوری» افتادید؟ خب حق دارید؛ گرچه در این جا آدمی وجود دارد که مصمم و صورت سنگی است و در آن جا رباتی که احساسات آدم‌ها را یواش یواش درک می‌کند.

اگر دوست دارید به تماشای فیلمی ترسناک بنشینید که حسابی اکشن دارد و البته در آن خبری هم از اعمال احمقانه نیست، «بیگانه‌ها» یکی از بهترین گزینه‌ها است. چند سال بعد دیوید فینچر ادامه‌ای بر این فیلم ساخت که حسابی ناامید کننده از کار درآمد. همین نشان می‌دهد که جیمز کامرون چه فیلم‌ساز بزرگی است.

«۵۷ سال بعد از آن که الن ریپلی موفق شد آن موجود بیگانه را از بین ببرد، به تشکیلاتش می‌پیوندد و از خواب مصنوعی بیدار می‌شود. اما هیچ کس حرف او را در مورد وجود یک موجود عجیب و غریب که سبب کشته شدن بقیه‌ی فضانوردان و دانشمندان است باور نمی‌کند. الن بر دیده‌های خود اصرار می‌کند و در نهایت تصمیم گرفته می‌شود که دانشمندان دیگری به آن سیاره اعزام شوند. بعد از مدتی تمام ارتباطات با سیاره‌ی مقصد و سفینه‌ی فضایی قطع می‌شود. حال تشکیلات تصمیم می‌گیرد که حرف الن را باور کند و او را با گروهی از سربازان زبده به آن سیاره بفرستد …»

۲. تایتانیک (Titanic)

تایتانیک از فیلم‌های جیمز کامرون

  • بازیگران: لئوناردو دی‌کاپریو، کیت وینسلت
  • محصول: ۱۹۹۷، آمریکا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۸۷٪

به نظر می‌رسید که فقط جیمز کامرون با فیلم دیگری می‌تواند روی دست فیلم های قبلی خودش بلند شود. در دهه‌ی ۱۹۹۰ او دو فیلم پرفروش ساخته بود که یکی یعنی «نابودگر ۲: روز داوری» جز بهترین‌های دهه هم به شمار می‌رفت و مرزهای سینمای اکشن و البته فیلم‌سازی را جابه‌جا کرده بود. اما وی به این قانع نبود و دوست داشت دست به کار بزرگتری بزند و جا پای کارگردانانی مانند ویکتور فلمینگ یا دیوید لین بگذارد؛ یعنی فیلم‌سازانی که با آثار حماسی عظیم به یاد آورده می‌شوند. پس فیلم «تایتانیک» را ساخت.

از همان زمان اکران، بلافاصله معلوم شد که «تایتانیک» با تمام آثار قبل و بعد از خودش تفاوت دارد. از دهه‌ی ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ (یعنی زمان اوج استقبال مردم از فیلم‌ها) چنین شوری برای دیدن فیلمی ایجاد نشده بود. خیلی سریع تب و تابی شکل گرفت که همه‌ی پهنه‌ی کره‌ی خاکی را درنوردید، تا آن جا که کمتر کسی پیدا می‌شد که حداقل نام فیلم را نشنیده باشد. داستان فیلم با اقتباس از حادثه‌ای تاریخی ساخته شده بود که در مرکزش دو نوجوان با دو طبقه‌ی اجتماعی مختلف قرار داشتند. «تایتانیک» موفق شد از بازیگران این دو نقش، ستارگانی بزرگ بسازد که یک شبه ره صد ساله می‌روند.

همین طبقه‌ی اجتماعی متفاوت شخصیت‌های اصلی و البته کاری که کامرون با داستان خود می‌کند، کشتی حاضر در فیلم را به نمادی از جهان انسانی بدل می‌سازد. جهانی که در آن همه‌ی آدم‌ها با هر تفکر، نژاد و طبقه‌ی اجتماعی حضور دارند و گرچه زندگی آن‌ها با یکدیگر سراسر تفاوت دارد و حتی مرزهایی برای این تمایز ساخته شده است، اما در نهایت همه سرنشینان یک کشتی هستند که غرق شدن یکی، سبب غرق شدن همه می‌شود.

از همین جا پای دغدغه‌های همیشگی جیمز کامرون در باب آینده‌ی بشر به میان می‌آید. آب شدن یخ‌های قطبی و قرار گرفتنشان در جایی که نباید باشند، فاجعه‌ی نهایی را رقم می‌زند تا جیمز کامرون نقطه‌ی آغاز غفلت آدمی در نگهداری از طبیعت را به زمان خیلی عقب‌تری از آن چه که عموما نمایش داده می‌شود، ببرد. در فیلم او در واقع تکه‌ی کوچکی از طبیعت به آن کشتی انسانی با همه‌ی عظمتش تسخر می‌زند و قدرت خود را به رخ می‌کشد.

«تایتانیک» پس از اکران، بسیاری از رکوردها را جابه‌جا کرد. فروش آن از ۲/۲ میلیارد دلار فراتر رفت و به پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینما تبدیل شد. گرچه نتوانست رکورد تعداد بلیط فروش رفته را که به «بربادرفته» ویکتور فلمینگ تعلق داشت بشکند، اما چنان شوری برانگیخت که تا ماه‌ها ادامه داشت. بسیاری البته به فیلم بابت تکیه‌ی بیش از حدش به سانتی‌مانتالیسم و احساسات شخصیت‌ها تاختند و آن را در نهایت اثری دانستند که موفق شده فیلم‌های نوجوانانه را ارتقاع دهد. اما در نهایت تصویری که جیمز کامرون از زندگی و عشق می‌ساخت، چنان قدرتمند بود که این فیلم را به موفق‌ترین اثرش در فصل جوایز تبدیل کرد. «تایتانیک» ۱۱ جایزه‌ی اسکار برد که یکی از آن‌ها جایزه‌ی اسکار بهترین کارگردانی برای خودش بود.

«سیاحی در اعماق دریا، گنجه‌ای پیدا می‌کند. در این گنجه تصویری از یک زن وجود دارد. این تصویر در تلویزیون نمایش داده می‌شود و پیرزنی به نام رز ادعا می‌کند که این تصویر او است. جستجوگران بقایای کشتی، او را به محل غرق شدن آن می‌برند و پیرزن شروع می‌کند از خاطراتش از دوران سوار شدن بر کشتی گفتن و فلاش‌بک آغاز می‌شود. در زمانی که ۱۷ سال داشته، خانواده‌اش تصمیم می‌گیرند که وی به آمریکا برود و با مردی از طبقه‌ی خودش ازدواج کند. او دختر خانواده‌ای ثروتند و محترم بوده اما رز در کشتی با پسرک خوش چهره اما فقیری به نام جک آشنا می‌شود و به او دل می‌بازد. این دو در کنار هم به درکی تازه از زندگی می‌رسند و رز شروع به مقاومت در برابر خواست خانواده‌اش می‌کند. تا این که …»

تابلو آتریسا طرح پوستر فیلم titanic مدل ATm494

۱. نابودگر ۲: روز داوری (The Terminator 2: Judgment Day)

فیلم‌های جیمز کامرون

  • بازیگران: آرنولد شوارتزنگر، ادوارد فورلانگ، لیندا همیلتون و رابرت پاتریک
  • محصول: ۱۹۹۱، آمریکا
  • امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۸.۶ از ۱۰
  • امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۹۳٪

قطعا بدون وجود «نابودگر ۲: روز داوری» سینمای اکشن و علمی- تخیلی مسیر دیگری طی می‌کرد. اگر قرار باشد که نقطه‌ی آغاز درستی برای تاثیگذاری جیمز کامرون بر نحوه‌ی ساخته شدن فیلم‌های مختلف و پیشرفت تکنولوژی سینما در نظر بگیریم، این فیلم می‌تواند همان نقطه باشد؛ چرا که اگر نسخه‌ی اول این فیلم بر داستانگویی سینمای اکشن و علمی- تخیلی تاثیر گذاشت، نسخه ‌دوم این تاثیرگذاری را گسترش داد و به مرزهای جلوه‌‌های ویژه و نحوه‌ی به کارگیری آن‌ها هم کشاند.

ایده‌های بسیاری در تاریخ سینما وجود دارند که می‌توان با آن‌ها فیلمی جمع و جور ساخت و نتیجه گرفت. به نظر می‌رسید که ایده‌ی «نابودگر» هم چنین ایده‌ای است و باید در چارچوب همان فیلم جمع و جور باقی بماند. در آن فیلم خبری از جلوه‌های ویژه‌ی محیرالعقول نبود و فقط داستان حول ایده‌ای علمی- تخیلی می‌گذشت اما جیمز کامرون همان گونه که جهان فیلم «بیگانه» ریدلی اسکات را گسترش داد، حالا با پیدا شدن سر و کله‌ی تهیه کنندگان بزرگ هالیوود و سرمایه‌ای کلان، دوست داشت که همان کار را با «نابودگر» هم انجام دهد.

بنابراین از تجربیات سابقش چیزهای فراگرفت و چالش‌های جدیدی هم برای خود تعریف کرد و بهترین فیلمش را ساخت. شاید «تایتانیک» یا «آواتار» فیلم‌های پر سر و صداتری باشند، اما قطعا هیچ‌کدام از فیلم‌های این کارگردان به اندازه‌ی این یکی توان جلب رضایت مخاطب را ندارند. مضمون ابتدایی فیلم همان مضمون همیشگی کارگردان است؛ بشر در نهایت زیست خود بر کره‌ خاکی را به خطر انداخته و در خطر انقراض قرار دارد. اما هنوز هم امیدی وجود دارد، امیدی که مانند قسمت اول در یک عشق مادرانه متبلور می‌شود.

اما جیمز کامرون این مضمون را گسترش داده. این بار این احساسات مادرانه، در کنار یک احساس وظیفه قرار گرفته. حال دو ربات در فیلم حضور دارند؛ یکی قاتل است و شر، دیگری محافظ و خیر. اما قضیه زمانی پیچیده می‌شود که این ربات دوم به درکی از روابط انسانی می‌رسد و جای پدر نداشته‌ی پسرک قهرمان فیلم قرار می‌گیرد و مادر هم به او تکیه می‌کند و در مقابل انجام وظیفه‌ی ربات هم به یک احساسات انسانی هر چند از نوع ابتدایی‌اش تبدیل می‌شود.

اگر این قسمت از فیلم (که مهم‌ترین بخش آن هم هست) نیم‌بند و نه چندان قابل باور از کار درمی‌آمد، اکنون نامی از «نابودگر ۲: روز داوری» جز در کتاب‌های تاریخ به خاطر همان چیره دستی‌های تکنیکی، نبود. اما جیمز کامرون آهسته آهسته طوری قصه را پیش برده که از رباتش موجودی قابل درک و البته دوست داشتنی بسازد. او این استراتژی را بدون احساسات‌گرایی بیش از حد پیش برده و در نهایت هم موفق شده که روابط بین پسرک، مادر و ربات محافظ یا همان تی ۸۰۰ را قابل لمس از کار دربیاورد.

«نابودگر ۲: روز داوری» چندتایی از نمادین‌ترین سکانس‌های تاریخ سینمای اکشن را در دل خود جای داده. یکی از آن‌ها سکانس معروف راه آب شهر لس آنجلس است که تی ۱۰۰۰ به عنوان ربات قاتل با یک کامیون در تعقیب پسرک است و ناگهان سر و کله‌ی تی ۸۰۰ با آن لباس یک دست مشکی، سوار بر موتوری با آن نحوه‌ی منحصر به فرد کشیدن گلنگدن اسلحه، پیدا می‌شود. به نظر می‌رسد که تا سینما وجود دارد، این سکانس هم به عنوان یکی از نمادن‌ترین سکانس‌هایش در ذهن خواهد ماند.

متاسفانه سال‌ها است که هالیوود از این ایده‌ی جیمز کامرون دست برنداشته و هنوز هم در حال پول درآوردن از آن است. گرچه به نظر می‌رسد که در نهایت شکست آخرین فیلم ساخته شده بر اساس شخصیت نابودگر و بخشیدن احساسات رقیق انسانی به او، فاتحه‌ی این کاراکتر را خوانده باشد.

«در سال ۲۰۲۹، جنگ میان انسان‌ها و ربات‌ها، نسل بشر را در آستانه‌ی نابودی قرار داده است. انسان‌ها به رهبری جان کانر در حال مقاومت هستند و همین باعث می‌شود که اسکای‌نت، کامپیوتری که ربات‌ها را در اختیار دارد، تصمیم بگیرد رباتی پیشرفته به گذشته بفرستد که جان کانر را در نوجوانی ترور کند. جان کانر برای مقابله با این نقشه‌ی اسکای‌نت، رباتی ضعیف‌تر را به همان زمان ارسال می‌کند …»

منبع: Taste Of Cinema



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

۳ دیدگاه
  1. Mobin

    ۱- The Terminator 2: Judgment Day (1991)

    ۲- Aliens (1986)

    ۳- Avatar: The Way Of Water (2022)

    ۴- The Terminator (1984)

    ۵- Avatar (2009)

    ۶- The Abyss (1989)

    ۷- True Lies (1994)

    ۸- Titanic (1997)

  2. امین

    سلام..در اینکه جیمز کامرون کارگردان حرفه ایی قدر و بی رقیب نیس شکی نیس خودم عاشق نابودگر اواتار هستم ولی شما یه کم اغراق هم کردین و اینو میتونم بگم کارگردانی هست که دقیقا در سرو اندازه جیمز کامرون وجود دارد حتی با سن کمتر..اقای پیتر جکسون خالق سه گانه ارباب حلقه ها و سه گانه هابیت که میتونم بگم در دنیا کمتر کسی هست که این دو اثر پیتر جکسون را جز بهترین های تاریخ نام نبرند….شما گفتین پرفروش ترین فیلم تاریخ تایتانیک با فروش دو دومیلیارد دلار اما این رکورد دست سه گانه ارباب حلقه ها بافروش بالای سه میلیارد دلار و سه گانه هابیت به دو نه میلیارد دلار بوده …فقط فروش دو فیلم سه گانه پیتر جکسون ۶میلیارد دلار بوده..واینو میدونم هنور بعد از بیست و دو سال ارباب حلقه ها یکی از بهترین فیلم های تاریخ هست که هرماه ارزش یه بار دیدن داره و همچنین هابیت هم بعد از ده سال هنوز میدرخشه

    1. پیام

      این نظر شماست…مطمئنم حداقل ۴۰ ۵۰% جمعیت دنیا حتی یک سکانس از ارباب حلقه ها رو هم ندیدن ..مثل خود من 🙂 اصلا قابل قیاس نیست احتمالا شما سن کمی داری .

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما