فیلمهای رابرت اگرز از بدترین تا بهترین؛ «مرد شمالی» سوم است
تنها با سه فیلم بلند، رابرت اگرز خود را به عنوان یکی از هیجانانگیزترین فیلمسازان آمریکایی سالهای اخیر معرفی کرده است. اکثر آثار او اگرچه در ژانر ترسناک ساخته شدهاند اما از فرمولهای رایج پیروی نمیکنند و سبک داستانگویی رمزآلود و آرام او کمک کرده است تا قصههای عامیانهی آشنا را به شکل تازهای ارائه دهد. به جای تمرکز روی اِلمانهای مرسوم ژانر، دغدغهی اصلی اگرز عرضهی یک برداشت مبتنی بر واقعیت از برهههای تاریخی مختلف است. در ساختههای او، فضاسازی در اولویت قرار دارد و ترس زیرپوستی و روانشناختی جایگزین «پرش ترسناک» (ترساندن مخاطب با تغییرات ناگهانی در روند وقایع داستان یا نماها) و دیگر کلیشههای فیلمهای ترسناک میشود.
- ۱۰ فیلم برتر شبیه «مرد شمالی» که نباید از دست بدهید
- ۱۰ فیلم ترسناک شاخص که این ژانر را متحول کردند
- نقد فیلم «مرد شمالی»؛ حماسهی تاثیرگذار و فراموشنشدنی رابرت اگرز شاید بهترین فیلم او باشد
رابرت اگرز در اولین فیلم بلندش «جادوگر»، قصهای فولکور از قرن هفدهم را روایت میکند که رویدادهای آن در نیو انگلند اتفاق میافتد. ما سقوط یک خانوادهی پیوریتن را تماشا میکنیم که اعتقادات و باورهایشان به دست نیرویی خارجی که در سایهها قدم میزند، یکی پس از دیگری فرو میریزد. اگرز با دومین ساختهاش ثابت کرد که موفقیتهای جادوگر تصادفی نبوده است. در «فانوس دریایی»، او تلفیق خلاقانهای از ژانرها ارائه میدهد که فراتر از حد انتظار عمیق است و هر کسی را هیپنوتیزم میکند. حالا اگرز را باید فیلمسازی مولف از نسلی بدانیم که دیگر رو به انقراض است؛ کارگردانی که حاضر نیست نوع نگاهش را تغییر دهد و روحش را به شیطان نمیفروشد، او چیزهایی میسازد که به آنها باور دارد.
در «مرد شمالی»، اگرز ما را به اوایل قرن دهم میبرد و یک قصهی افسانهای وایکینگی را روایت میکند؛ داستان شاهزادهای که در مسیر انتقام، حاضر است هر کاری انجام دهد. فیلم از نظر بودجه و امکانات، بزرگترین ساختهی اگرز به حساب میآید و یک تیم بازیگری حیرتانگیز دارد. مرد شمالی مورد تحسین همگان قرار گرفت و جاهطلبیهای همیشگی فیلمساز در آن نیز به چشم میخورد، حتی با اینکه صلابت دو فیلم قبلی را ندارد. قبل از اینکه نسخهی بازسازی «نوسفراتو» از راه برسد، حالا شاید بهترین زمان باشد تا آثار کوتاه و بلند اگرز را اندکی بررسی کنیم و نگاهی به کارنامهی هنری وی بیندازیم.
۶- هانسل و گرتل (Hansel & Gretel)
- سال انتشار: 2007
- بازیگران: لوک آلیسون، کلی اگرز، ایزابلا پیس
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 5.۶ از ۱۰
هر هنرمندی باید از یک جایی آغاز کند. رابرت اگرز در دوران دبیرستان، علاقهی شدیدی به اکسپرسیونیسم آلمانی پیدا کرد و حتی یک نسخهی تئاتری گوتیک از نوسفراتو را روی صحنهی تئاتر مدرسه برد. سالها بعد، پس از یک حضور کوتاه و ناموفق در دانشکدهی بازیگری نیویورک، او تصمیم گرفت تا دوربین را برداشته و یک نسخهی آماتور از قصهی شاهپریانی مشهور «برادران گریم» را بسازد.
این فیلم کوتاه تجربی ۲۶ دقیقهای، نقطهی آغاز اگرز بود و در آن تعدادی از امضاهای او به چشم میخورد. قصهی فیلم البته حرف تازهای برای گفتن ندارد و همان مسیر داستان اصلی را طی میکند؛ یک خواهر و برادر که در ماجراجوییهایشان میان جنگلها، با یک جادوگر شیطانی روبرو میشوند که میخواهد آنها را چاق کند و در نهایت بخورد.
برای بسیاری از ما که هانسل و گرتل را در دوران کودکی خواندهایم، این قصه اولین ارتباطمان با مضامین ترسناکی همچون کانیبالیسم و جادوگری بود. اگرز هم احتمالا این پروژه را به دلیل مشابهای انتخاب کرد، به یاد خاطرات دوران کودکی. فیلم با اینکه بودجهی ناچیزی دارد اما از طراحی صحنهی شجاعانهای بهره میبرد و از نظر بصری، همان چیزی است که بعدها در فیلمهای بلند او به شکل واضحتری عرضه شد.
او هانسل و گرتل را به صورت سیاه و سفید فیلمبرداری کرده است و همانند آثار اکسپرسیونیستی کلاسیک، با فیلمی صامت روبرو هستیم که بیگمان با الهام از «فریدریش ویلهلم مورنائو» و «فریتس لانگ» خلق شده است. حتی میتوان ادعا کرد که علت موفقیت این فیلم کوتاه، بودجهی کوچک آن است که کمک کرده تا حسوحال سینمای صامت دههی ۲۰ میلادی زنده شود، چیزی که این روزها در تولیدات هالیوودی دیگر وجود ندارد.
این فیلم اگرچه در یک فستیوال کوچک به نمایش در آمد اما اگرز آن را یک «افتضاح کامل» میداند: «در راه بازگشت به خانه، تصمیم گرفتم که باید چیز بهتری بسازم». او هنوز نمیدانست دقیقا میخواهد چگونه فیلمسازی باشد و این مسئله چندان عجیب نیست، او در ابتدای مسیر قرار داشت اما فارغ از ریتم نه چندان خوب اثر، هانسل و گرتل راه را برای این فیلمساز مستعد هموار کرد.
۵- برادران (Brothers)
- سال انتشار: 2013
- بازیگران: ایتان سیلر، گریفین فاکس اسمیت، بث براون
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 6.۷ از ۱۰
برادران یک فیلم کوتاه ۱۱ دقیقهای است که رابرت اگرز آن را ساخت تا به استودیوهای هالیوودی نشان دهد و آنها را راضی کند تا بودجهی تولید فیلم جادوگر را در اختیارش قرار دهند. فیلم، مهارتهای فیلمسازی و نوع نگاه هنری او را به درستی نشان میدهد و در نهایت تهیهکنندگان را قانع کرد تا هزینهی ساخت اولین فیلم بلند وی را تقبل کنند. بدون برادران، شاید اگرز هرگز فرصت خلق جادوگر را پیدا نمیکرد.
مطابق انتظار، فیلمساز اینجا هم نیمنگاهی به مذهب و قصههای اساطیری دارد؛ او برداشت تازهای از داستان هابیل و قابیل ارائه میدهد تا فرصت پرداختن به «اختلافات و ناسازگاریهای خانوادگی» را داشته باشد، مضمونی که در ساختههای بعدی او همچون جادوگر و مرد شمالی نیز وجود دارد. فیلم اگرچه تنها یازده دقیقه است اما اگرز موفق شده تا در همین مدت محدود، حس ترس و تعلیق را بهواسطهی فضاها به مخاطب منتقل کند. برادران همچون هانسل و گرتل، یک اثر آماتورگونه است اما از ساختار بهتری بهره میبرد و چشمهای از قدرت فیلمسازی اگرز را نشان میدهد.
۴- قلب رازگو (The Tell-Tale Heart)
- سال انتشار: 2008
- بازیگران: ریچارد ایستون، دن چارلتون، ناتان آلیسون، دن مورفی
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 6.۷ از ۱۰
این اقتباس منحصربهفرد از رمان کوتاه «ادگار آلن پو» برای بیش از یک دهه، در فضای آنلاین پیدا نمیشد اما خوشبختانه مدتی قبل در دسترس قرار گرفت و حالا میتوانید آن را به صورت رایگان تماشا کنید. «دی. دبلیو. گریفیث» در سال ۱۹۱۴، این قصهی کوتاه آلن پو را با شعر «آنابل لی» ترکیب کرد و فیلم «وجدان انتقامجو» را ساخت اما دیگر هیچ فیلمسازی به سراغ این داستان نرفت تا اینکه رابرت اگرز در سال ۲۰۰۸، اقتباس کوتاه تازهای از آن عرضه کرد.
قلب رازگو در نگاه اول شاید یک فیلم کوتاه معمولی به نظر برسد اما اگرز برای ساخت آن زمان زیادی را صرف کرد و هر آنچه در توان داشت را گذاشت. فیلم در یک خانهی متروکهی باقی مانده از قرن نوزدهم در نزدیکی نیوهمپشایر ساخته شد و تولید اثر نزدیک به هشت ماه به طول انجامید. با اینکه انتقال نثر ادگار آلن پو به یک اثر سینمایی آسان نیست اما اگرز مسیر متفاوتی را میرود، یعنی خلق یک فیلم صامت که به کلمات متکی نیست و داستانگویی بصری را در اولویت قرار میدهد.
فیلم داستان یک خدمتکار جوان را روایت میکند که باید از پیرمردی در آستانهی مرگ مراقبت کند. خدمتکار هر روز کارهای تکراری انجام میدهد و تکرار این امور برای وی ملالآور میشود تا حدی که دیگر توان انجامشان را ندارد و تصمیم میگیرد تا پیرمرد را به قتل برساند و خود را از این چرخهی عذابآور نجات دهد.
عدم وجود موسیقی متن، برداشتهای بلند، یک ریتم یکنواخت و فضاهایی سرد، قلب رازگو یادآور درامهای «اینگمار برگمان» همچون «سونات پاییزی» و «همچون در یک آینه» است. رابرت اگرز از نظر بصری، روی مرز باریکی میان ساختههای مینیمال برگمان و لحن گوتیک «تیم برتون» قدم میزند. این فیلم همچنین اولین همکاری اگرز با فیلمبردار مستعد، «جرین بلاشکه» بود که نشان میدهد چرا فیلم از نظر بصری به مراتب از هانسل و گرتل بهتر است.
۳- مرد شمالی (The Northman)
- سال انتشار: 2022
- بازیگران: الکساندر اسکاشگورد، نیکول کیدمن، آنیا تیلور-جوی، ایتن هاک، بیورک، ویلم دفو
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.۴ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 89 از ۱۰۰
هنوز مدت زمان زیادی از اکران این فیلم حماسی اگرز نگذشته اما با اطمینان میتوان گفت که مرد شمالی یکی از بهترین آثار وایکینگی تاریخ است؛ اثری که هم اکشن فیزیکی «کونان بربر» و هم معنویات و عناصر مذهبی «آندری روبلف» ساختهی «آندری تارکوفسکی» در آن به چشم میخورد. مرد شمالی وعدههای فراوانی میدهد و خوشبختانه به آنها عمل میکند. بودجهی ۹۰ میلیون دلاری فیلم به درستی استفاده شده و محل رویدادها (اسکاندیناوی) همانند ساختههای پیشین اگرز، با جزئیات و ظرافت غیرمنتظرهای طراحی شده است تا بیشترین نزدیکی را به تاریخ داشته باشد.
«آملث» قهرمان قصه است؛ یک شاهزاده که پدرش، پادشاه «اوروندیل» بیرحمانه توسط عمویش «فیونیر» به قتل میرسد. آملث برای انتقام و بازپسگیری قلمروی خود، در قامت یک جنگاور شیردل برمیخیزد. این قصه احتمالا برای همه آشنا است و نمونههای مشابه آن را بارها دیدهایم، خصوصا اگر از طرفداران «ویلیام شکسپیر» هستید اما در واقع حتی شکسپیر هم نمایشنامهی مشهور خود «هملت» را براساس همین افسانهی اسکاندیناویایی نوشته است.
مرد شمالی ترسی از ارائهی خشونت ندارد اما اگرز هرگز سعی نمیکند تا انتقام را امری پسندیده جلوه دهد. او به ما میگوید که انتقام لزوما با رستگاری، یک پایان خوش و آرامش همراه نیست، بلکه عملی است که همهی وجود شما را تسخیر میکند و در نهایت به چیزی پوچ و بیهوده تبدیل میشود.
از نظر وسعت، مرد شمالی جاهطلبانهترین ساختهی رابرت اگرز است اما ایراداتی هم دارد، برای مثال با اینکه حساسیت در اکثر دقایق بسیار بالا است اما روایت هرگز به آن نقطهی اوج مورد انتظار نمیرسد. کارگردانی اگرز اینجا هم قانعکننده است اما در مقایسه با فیلمهای پیشین، او در مرد شمالی شجاعت کمتری به خرج داده است و جسارت همیشگی فیلمساز رویت نمیشود. در هر صورت، برای چنین فیلم بزرگی استودیوها انتظارات مشخصی دارند و کارگردانان نمیتوانند نوع نگاه خود را آنطور که باید پیادهسازی کنند. اما اشتباه نکنید، مرد شمالی همچنان از ۹۹ درصد فیلمهای هالیوودی بزرگ دیگر دیدنیتر است و امضاهای اگرز بااینکه کمرنگ شدهاند اما در آن وجود دارند.
۲- جادوگر (The Witch)
- سال انتشار: 2015
- بازیگران: آنیا تیلور-جوی، رالف اینسون، کیت دیکی، جولیان ریچینگز
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 6.۹ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 90 از ۱۰۰
مذهب، پایهواساس دنیاهای سینمایی اگرز را تشکیل میدهد و همچون پیچک، به دور شخصیتها میپیچد و آنها را تسخیر میکند؛ از آنها که نسبت به باورهای خود دچار تردید میشوند تا آنهایی که اخلاقیات درونی خود را کنار میگذارند تا به مسیر تاریکتری قدم بگذارند. دلایل واضحی وجود دارد که چرا بعضی از منتقدان این فیلم را یک شاهکار میدانند، رویدادهای جادوگر شاید در یک محیط محدود و کوچک اتفاق بیفتد اما به وجود شما رخنه میکند و برای ترساندن مخاطب، نیازی به فرمولهای متداول ژانر ترسناک ندارد.
جادوگر که آنیا تیلور-جوی را به عنوان یک ستاره معرفی کرد، ما را به سال ۱۶۳۰ و نیو انگلند میبرد. خانوادهای پنج نفره که به دلیل اختلاف عقاید دینی از شهر تبعید شده است، مجبور میشود تا در جنگلهای اطراف، خانه و مزرعهای بسازد و زندگی فقیرانه و حقیرانهای را آغاز کند. آنها از شرایط رضایت کاملی ندارند اما حاضر هستند برای پایبندی به عقاید خود، این چالشها را به جان بخرند. مدتی بعد، مادر خانواده نوزادی را به دنیا میآورد که وعدهی روزهای بهتری را میدهد اما یک روز، این نوزاد به شکل عجیبی ناپدید میشود. این اتفاق تراژیک، روابط اعضای خانواده را تیره میکند و آنها با بحران اعتقادی روبرو میشوند.
رابرت اگرز در همان ۱۰ دقیقهی اول به ما میگوید که چه خبر است؛ شیطان در گوشهوکنار پرسه میزند و نگاهش به این خانوادهی مصیبتزده است که از شهر دور شدهاند تا به خدا نزدیکتر شوند اما خبر ندارند که شَر در همسایگی آنها منزل گزیده است.
جادوگر ریتم کندی دارد اما یک فیلم ترسناک واقعی است؛ از آن جنس آثاری که بدون شتابزدگی، روح و روان شما را تحت تاثیر قرار میدهد و پس از پایان آن، تا مدتها به رویدادها و چیزهایی که تماشا کردهاید، فکر میکنید. یک حزن عمیق و تاثیرگذار در جادوگر وجود دارد که در چنین فیلمهایی کمتر با آن روبرو شدهایم و گاهی شدت میگیرد تا به پیامهای فیلم وضوح بیشتری ببخشد. اگرز به شکلی استادانه، آشفتگی و برانگیختگی این شخصیتها را عرضه میکند و نقطهی اوج قصه را به راحتی نمیتوان فراموش کرد.
جادوگر اما فراتر از هر چیزی، پرترهای از یک خانواده است که نابودی خود را رقم میزند. اگرز از نظر زیباییشناسی، فیلمهای بهتر و خوشساختتری دارد اما جادوگر یک موفقیت بزرگ است، فیلمی جریانساز در ژانر ترسناک که همواره از آن یاد خواهد شد.
۱- فانوس دریایی (The Lighthouse)
- سال انتشار: 2019
- بازیگران: رابرت پتینسون، ویلم دفو
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 7.۴ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 90 از ۱۰۰
رابرت اگرز استعدادی که در اولین ساختهی فولکور خود به نمایش گذاشته بود را به شکل گستردهتری در فانوس دریایی عرضه میکند و یک فیلم درام روانشناختی کابوسوار ساخته است. قصه پیرامون دو نگهبان اتفاق میافتد که در دههی ۱۸۹۰، در جزیرهای دورافتاده باید یکدیگر را برای چهار هفته تحمل کنند و درگیر رویدادهای نامتعارفی میشوند. «تام ویک»، نگهبان جوانتر، کارهای سطح پایین را انجام میدهد و «وینزلو» مسئول اصلی فانوس است.
از نطقهای طولانی ناشی از مستی و صدای جیغ مرغهای دریایی تا صدای برخورد موجهای خشمگین و خوابوخیالهای اعجابانگیز، فانوس دریایی یک رویای تبآلود است که ترکیبی از اساطیر یونانی، روانشناسی تحلیلی «کارل گوستاو یونگ» و وحشت کیهانی «لاوکرفت» ارائه میدهد تا در کمتر از دو ساعت، تجربهای جنونآمیز برای مخاطبان باشد.
اگرز بهواسطهی چالشهایی که دو شخصیت اصلی با آنها روبرو هستند، انزوا و دیوانگی را بررسی میکند و به تدریج، مرز میان واقعیت و هذیان رنگ میبازد و تفاوت میان آنها را نمیتوان تشخیص داد. چیزی که باعث میشود تا اگرز را تحسین کنیم، تواناییاش در خلق فضاهای کلاستروفوبیک است که اجازه میدهد بیننده تشنج و ناآرامی پیرامون شخصیتها را لمس کند.
در فیلم، نمادگرایی موج میزند و با انواع تصویرسازیهای معنادار و استعارهها روبرو میشویم. فانوس دریایی از آن آثاری است که حتما باید بیش از یک بار تماشا شود تا بتوانید همهی ابعادش را به طور کامل درک کنید. مبهم بودن قصه اجازه نمیدهد تا از همهی جزئیات به راحتی آگاه شوید و شاید نکته همین باشد، اینکه بیشتر به تفکر وادار شوید.
فیلم پیچیدگیهای زیادی دارد و از آن میتوان برداشتهای متعددی داشت و هر کدام از این برداشتها شاید درست باشند. اینکه جادوگر فیلم بهتری است یا فانوس دریایی، به ساعتها گفتگو نیاز دارد و احتمالا در نهایت به پاسخ مشخصی نمیرسید اما دومی را در جایگاه نخست قرار دادهایم زیرا نقطهی اوج فیلمسازی است که در سالهای آتی از او بیشتر خواهید شنید.
منبع: Taste of Cinema
توصیه میکنم که فیلم مرد شمالی رو نبینید
خیلی خسته کننده هست
روند کند و آرامی داره
غیر از چند صحنه جنگ بقیه فیلم خسته کننده هست
بی سر و ته ترین فیلمی بود که دیدم کاملا چرند و بی منطق قصه جلو میره و حوصله سر بر واقعا حیف زمانی که برای این مزخرف هدر شد
کارگردان بزرگ ک دوست داشتنی خودم بعد دیدن فیلم مرد شمالی تصمیم گرفتم دو فیلم قبلیش یعنی جادوگر و فانوس دریا رو ببینم .
از نظر من اول فیلم فانوس دریا بعد جادوگر و بعد مرد شمالی رو از اول تا سوم انتخاب میکنم وحشت و جنون و توهم در فیلم فانوس دریا تا چند روز واقعا در وجودم حس میکردم. مخصوصا حتی شوری هوای کنار دریا بازی ویلم دفو شاهکار بود کاش اسکار میگرفت عالی بود