۱۲ وسترن کلینت ایستوود از بدترین تا بهترین
به ندرت میتوان بازیگری چون کلینت ایستوود پیدا کرد که به تنهایی نماد یک ژانر باشد؛ احتمالا برای بسیاری از سینمادوستان ایستوود از نمادهای برجسته ژانر وسترن است. در این نوشته ۱۲ فیلم وسترنی که ایستوود، مرد تمامنشدنی هالیوود در آنها حضور داشته را به ترتیب از بدترین تا بهترین رتبهبندی کردهایم.
میدانیم بازیگرانی همچون باستر کیتون، چارلی چاپلین، استیو مارتین و ادی مورفی عموما با آثار کمدی به خاطر آورده میشوند، وینسنت پرایس، پیتر کوشینگ و کریستوفر لی در ژانر وحشت نقش بسیار پررنگی داشتهاند و در خود ژانر وسترن هم نمیتوان جان وین را نادیده گرفت که در قلمروی گاوچرانها سالها از چهرههای مرکزی در نظر گرفته میشد. گرچه تمام این بازیگران در ژانرهای مذکور نقش پررنگ و حضور ارزشمندی داشتهاند اما ایستوود کماکان دارای جایگاهی ویژه و رابطه او با ژانر وسترن منحصربهفرد است. صورت کلینت ایستوود، نگاههای خاص او، ژست، پوشش و به شکل کلی حضور او در هر نما از یک فیلم وسترن به تنهایی در ایجاد حال و هوایی ویژه نقش بسیار مهمی ایفا میکند.
با توجه به اینکه ایستوود کارنامه کاری پرباری دارد و علاوه بر وسترن در تعداد قابل توجهی فیلم غیروسترن هم به کارگردانی یا بازیگری پرداخته در این مطلب به شکل خاص بر آثار ژانر وسترن او متمرکز شدهایم و این فیلمها را رتبهبندی کردهایم. البته ذکر این نکته الزامی است که وسترنهای اولیهی دهه ۱۹۵۰ را که ایستوود در آنها نقشهای فرعی و نسبتا کماهمیت بازی کرده مد نظر قرار ندادهایم.
در ادامه با دیجیکالا مگ همراه باشید تا ۱۲ فیلم وسترن ایستوود را از بدترین تا بهترین بررسی کنیم.
۱۲- واگنت را رنگ کن (Paint Your Wagon)
- کارگردان: جاشوا لوگن
- تاریخ اکران: ۱۹۶۹
گرچه وسترنهای موزیکال این روزها کاملا از مد افتادهاند اما برای سالها این آثار یکی از پربارترین زیرژانرهای فیلمسازی در هالیوود به حساب میآمدند. وسترنهای موزیکال عموما در میان فیلمهای تجاری کم بودجه (فیلمهای درجه ب) قرار داشتند که موفق میشدند سود لازم برای بقا را کسب کنند و همین موضوع به ادامهی زیرژانر و ساخته شدن آثار بیشتر از این دست منجر میشد.
محبوبیت وسترنهای موزیکال باعث شد این آثار از فیلمهای درجه ب فراتر روند و پای خود را به تولیدات درجه یک استودیوهای بزرگ باز کنند؛ موضوعی که باعث ساخت فیلمهایی چون «کالامیتی جین» (Calamity Jane) و «هفت عروس برای هفت برادر» (Seven Brides for Seven Brothers) شد.
فیلم سینمایی «واگنت را رنگ کن» با بازی کلینت ایستوود درست زمانی ساخته شد که محبوبیت وسترنهای موزیکال رو به افول بود. در واقع این فیلم یکی از آخرین آثار یا بهتر است بگوییم آخرین نفسهای این زیرژانر بود. فیلم تقریبا به تمام مشکلات تولید پروژههای شکست خورده دچار شد. در طول فیلمبرداری بودجه فیلم که همانزمان هم نسبتا سنگین بود دوبرابر شد. فیلمبرداری هفت ماه از برنامه قبلی عقب افتاد و بازیگران آن بویژه لی ماروین سر صحنه بدترین رفتارهای ممکن را از خود نشان دادند.
فیلم دیگر شکست خوردهای که میشود آن را از همین نظر با واگنت را رنگ کن مقایسه کرد فیلم «سلام، دالی!» (Hello, Dolly!) بود. اما آن اثر دست کم فیلمسازی کموبیش مستعد را در راس امور داشت که موفق شد سکانسهای موزیکال نفسگیری را در دل وضعیت اسفبار کلی فیلم ضبط کند. فیلم واگنت را رنگ کن حتی همین امتیاز را هم نداشت؛ فیلم را یک کارگردان نهچندان برجسته ناتوان جلوی دوربین برد و با دخالت استودیو و تدوین مجدد فیلم کار حتی از آنچه در ابتدا بود هم خرابتر شد.
نتیجه نهایی فیلمی کاملا ضعیف بود؛ فیلمی بیش از حد طولانی، بدون تقریبا هیچ نقطهی قوت خاص، صحنههای موزیکال وارفته و بیانرژی با نوعی لحن کمدی بسیار سطحی و بدون عمق.
به هر حال اگر کسی مشتاق باشد تنها همکاری کلینت ایستوود و لی ماروین را ببیند میتواند سراغ تماشای این فیلم سینمایی برود اما مجبوریم این اثر را به عنوان بدترین وسترنی که کلینت ایستوود در آن به ایفای نقش پرداخته در رتبه ۱۲ قرار دهیم.
۱۱- جو کید (Joe Kidd)
- کارگردان: جان استرجس
- تاریخ اکران: ۱۹۷۲
فیلمی به کارگردانی جان استرجس، نوشته المور لئونارد (نویسنده شناخته شده آثار جنایی و نوار) با بازی کلینت ایستوود و البته حضور رابرت دوال در نقش منفی، منطقا باید در میان کلاسیکهای ژانر وسترن جا میگرفت اما به سختی میتوان حتی در میان حلقههای علاقهمندان به سینما و ژانر وسترن هم کسانی را پیدا کرد که نام این فیلم را شنیده باشند.
تقریبا نمیتوان به وجوه منفی گستردهای درباره این فیلم اشاره کرد اما به هر حال فیلم آنچه باید از کار درنیامد. ظاهرا کلینت ایستوود نیز از این اثر راضی نبود؛ نه از فرایند فیلمبرداری و نه از نتیجه نهایی آن. گفته میشود که دائم الخمری کارگردان و وضعیت نامناسب او در تمام مدت فیلمبرداری از عوامل موثر بهثمرننشستن فیلم بود.
شاید بتوان گفت فیلم سینمایی «جو کید» از فقدان نوعی الهامبخشی بصری یا بداعت در داستانگویی رنج میبرد؛ در واقع وجود همین ویژگیها بود که باعث شد چندین اثر جان استرجس به کلاسیکهای درخور توجه تبدیل شوند. در این فیلم به سختی میتوانید عنصری مشابه تعلیق دیوانهوار «فرار بزرگ» (The Great Escape) یا «روز بد در بلک راک» (Bad Day at Black Rock) را پیدا کنید.
فیلم سینمایی جو کید را باید بخش غمانگیز دیگری از دفتر نزول فیلمسازان بزرگ دانست و البته یک انتخاب اشتباه نادیدهگرفتنی در کارنامه بازیگر بزرگی که در حال اوجگرفتن بود و هنوز تا رسیدن به بهترین نقشآفرینیهایش به زمان نیاز داشت.
۱۰- محکم دارشان بزن (Hang ‘Em High)
- کارگردان: تد پست
- تاریخ اکران: ۱۹۶۸
کلینت ایستوود فعالیت حرفهای خود به عنوان بازیگر را با حضور در فیلمهای کمبودجه تجاری وسترن آغاز کرد و با بازی در سریال وسترن «روهاید» (Rawhide) به شهرت رسید؛ روهاید یکی از سریالهای به شدت محبوب دهههای ۵۰ و ۶۰ میلادی بود و از طریق آن بسیاری از ستارگان آینده به هالیوود معرفی شدند. استیو مککوئین نیز از دل همیندست سریالها شناخته شد و البته کوئنتین تارانتینو در آخرین فیلمش «روزی روزگاری در هالیوود» (Once Upon A Time…In Hollywood) به این آثار ادای دین کرده است.
اما شروع رسمی سلطه ایستوود بر سینمای وسترن ایالات متحده آمریکا پس از این سریال و با حضور در فیلم سینمایی «محکم دارشان بزن» اتفاق افتاد؛ حضوری که در عمل باعث شد ایستوود بتواند حتی جایگاه چهرهی غولآسایی چون جان وین را هم در این ژانر تصاحب کند. این اثر سینمایی اولین وسترن آمریکایی بود که ایستوود در آن نقش اصلی را برعهده داشت و البته تردیدی نیست که حضور او در «سهگانه دلار» (Dollars Trilogy) سرجو لئونه (محصول سینمای ایتالیا) باعث شد به یک انتخاب مطمئن برای بازی در این وسترن هالیوودی تبدیل شود.
محکم دارشان بزن بازگشت ایستوود به خانه بود پس از سفر هنریاش در سینمای ایتالیا. سبک فیلم یادآور وسترنهای کلاسیک هالیوود در دوران گذشته بود اما همزمان با عناصری از وسترن اسپاگتی شامل سطح بالای خشونت و موسیقیهای موریکونهوار ترکیب شده بود.
البته باید صادقانه بگوییم که این فیلم سینمایی ویژگی خاصی که آن را به یک وسترن متمایز در تاریخ سینما تبدیل کند ندارد اما به هر حال هنوز هم سرگرمکننده و سرپا به حساب میآید در عین حال که از نظر ساخت هم با مهارت تولید شده و احتمالا تماشای آن سوای ارزش تاریخیاش برای علاقهمندان به ژانر وسترن جذاب خواهد بود.
۹- دو قاطر برای خواهر سارا (Two Mules for Sister Sara)
- کارگردان: دان سیگل
- تاریخ اکران: ۱۹۷۰
دان سیگل و کلینت ایستوود در طول دوران همکاریشان چندین فیلم ساختند که به آثار وسترن شباهت داشت اما نمیتوان آنها را کاملا درون این ژانر جا داد. «فریب کوگان» (Coogan’s Bluff) یکی از این فیلمها بود که الگوی گاوچران خونسرد را به محیطی مدرن برده بود و با شمایلی همچون هفتتیر، کلاه و چکمه بازی میکرد. «فریبخورده» (The Beguiled) نمونهای دیگر بود که داستانش از نظر زمانی در همان بازه زمانی مالوف وسترنها جریان داشت ولی بیشتر یک تریلر روانشناختی است تا یک وسترن.
«دو قاطر برای خواهر سارا» تنها فیلم محصول این همکاریها بود که میشد آن را صاف و پوستکنده در ژانر وسترن طبقهبندی کرد اما متاسفانه در میان بهترین آثار هیچ یک از این دو هنرمند نبود. در عین حال این فیلم هنوز یک وسترن کوچک بامزه و سرگرمکننده است بویژه بابت پویایی رابطه جذاب ایستوود و شرلی مکلین.
ایستوود به عنوان یکی از نمونههای نمادین مردان خشن سینمای آمریکا به ندرت با شخصیت زنی همبازی بوده که بتواند پا به پای او حرکت کند. فیلم سینمایی دو قاطر برای خواهر سارا از این نظر اثر متمایزی بود چرا که هم در سطح داستان و هم در سطح بازیگری میان شخصیت زن و ایستوود رابطهای بسیار متفاوت و البته تاثیرگذار جریان داشت.
گرچه فیلم سکانسهای بهیادماندنی منحصربهفرد یا لحظات پرتعلیق چندانی ندارد اما دو قاطر برای خواهر سارا با وجود تسلط و استادی سیگل در لحن و جنبههای زیباییشناختی (برای مثال شیوههای قاببندی) در کنار موسیقی انیو موریکونه ارزش تماشا دارد.
۸- سوارکار رنگپریده (Pale Rider)
- کارگردان: کلینت ایستوود
- تاریخ اکران: ۱۹۸۵
چهار فیلم ابتدایی وسترنی که ایستوود کارگردانی کرد را گاهی اوقات در کنار هم به عنوان وسترنهای مدرن طبقهبندی کردهاند اما این برچسب چندان دقیق نیست. در واقع میتوان ادعا کرد که تا زمان جلوی دوربین بردن «نابخشوده» (Unforgiven) ایستوود تنها یک وسترن شبهمدرن به نام «The Outlaw Josey Wales» (The Outlaw Josey Wales) کارگردانی کرده بود و باقی آثار او تلاشهایی برای ساخت وسترنی دقیقا مطابق با قواعد سنتی ژانر بود.
در واقع عبارت وسترن مدرن، ضد وسترن یا وسترن تجدیدنظرطلبانه (Revisionist Western) که گاهی به جای هم استفاده میشوند بویژه برای فیلم سینمایی «سوارکار رنگپریده» ناهمخوان و نامناسب به نظر میرسد چرا که شاید بتوان ادعا کرد این اثر سنتیترین وسترنی است که از آغاز دهه هفتاد ساخته شده بود.
البته مقاصد ایستوود به عنوان کارگردان عموما پیچیدهتر از ساختن صرف یک فیلم بدون خلاقیت بود؛ او عموما با آثارش ژانر را به طریقی یک قدم جلو میبرد. این فیلم هم از قاعده مذکور مستثنا نیست؛ سوارکار رنگپریده در مقایسه با یک وسترن معمولی عناصر سوررئال گستردهای را به کار گرفته و قهرمان آن هم نوعی چهره فراانسانی دارد؛ چیزی میان یک شبح و یک نیروی ماورایی برپاکننده عدالت؛ این ایده را ایستوود در سکانسهای ابتدایی فیلم برای مخاطب به شکل ضمنی طرح میکند.
منطق بصری فیلم در طول تماشای آن کاملا دستنخورده و بدون نوسان باقی میماند؛ صحنهها با نوعی نورپردازی روحانی و معنوی فیلمبرداری شده و به شکل کلی از نظر بصری با یکی از زیباترین آثار ایستوود مواجه میشویم. سوای این ویژگیهای جذاب که به فیلم رنگ و بوی اصالت و خاصبودن میدهند باید پذیرفت که سوارکار رنگپریده هنوز هم اثری درون ژانر و مشتقشده از آن است.
این فیلم سینمایی به کارگردانی و با بازی ایستوود عمکلرد تجاری کاملا موفقیتآمیزی را تجربه کرد و به پرفروشترین وسترن تمام دهه ۱۹۸۰ تبدیل شد.
۷- ولگرد دشتهای مرتفع (High Plains Drifter)
- کارگردان: کلینت ایستوود
- تاریخ اکران: ۱۹۷۳
ولگرد دشتهای مرتفع که به نوعی الهامگرفته از همکاریهای قبلی ایستوود با دان سیگل و سرجو لئونه بود از این منظر واجد اهمیت است که درک دقیق ایستوود کارگردان نسبت به ایستوود بازیگر را نشان میدهد. در واقع ایستوود به دقت میدانست که باید چطور از خود یک شخصیت سینمایی منحصربهفرد بسازد و این هوشمندی را داشت که از طریق این شخصیت جنبههای تیرهتر ژانر وسترن را بکاود.
در این فیلم ایستوود همان الگوی شخصیت مرد بینام سهگانه دلار لئونه را به خدمت گرفته (شخصیتی که ایستوود را به شهرتی افسانهای رساند) اما این شخصیت از فضایل اخلاقی ظاهری گذشتهاش کاملا خالی شده است. در واقع هدف شخصیت اصلی برای انتقامگیری ارتباط چندانی با عدالتخواهی ندارد، خشم او همواره متوجه همه است نه لزوما گروهی خاص از بدکاران و شیوههایی که به کار میگیرد گاهی به شدت ظالمانه جلوه میکنند.
ولگرد دشتهای مرتفع فیلم عجیبی است و احتمالا با استانداردهای امروز فیلم مسالهداری هم جلوه کند. قهرمان فیلم یک متجاوز کینهجو است که اثر نه تنها نسبت به او موضعی انتقادی اتخاذ نمیکند بلکه نشان میدهد قربانیان او هم در نهایت مجذوبش شدهاند.
به هر حال طرفداران فیلم معتقدند شخصیت ضد قهرمان فیلم با لحن کلی آن متناسب است گرچه احتمالا همه موافق باشند که با یکی از سیاهترین وسترنهایی طرفایم که تا به حال ساخته شده است.
۶- برانکو بیلی (Bronco Billy)
- کارگردان: کلینت ایستوود
- تاریخ اکران: ۱۹۸۰
«برانکو بیلی» هفت سال پس از وسترن پرخشونت و وحشیانه ولگرد دشتهای مرتفع ساخته شد تا این بار برداشتی ملایم و سرگرمکننده از نمادهای جهان وسترن ارایه دهد و یک داستان گاوچرانی مدرن روایت کند.
برانکو بیلی را با هیچ مقیاسی نمیتوان اثری معمولی یا پیش پاافتاده در نظر گرفت و احتمالا با هیچ یک از وسترنها و نقشهای وسترنی که ایستوود برعهده داشته هم شباهت ندارد.
کلینت ایستوود در این اثر سینمایی یکی از بهترین بازیهایش را ارایه کرده است. به نظر میرسد ایستوود تلاش کرده تا در این نقش به نرمی آن نوع مردانگی خشن مالوف نقشهایش را کمی دست بیاندازد و در واقع بیلی را در نقش فردی که همزمان مسخره و سرگرمکننده است تصویر کند؛ فردی بامزه و خوش قلب که به تدریج در مییابیم میشود بیش از آنچه به نظر میرسد روی او حساب کرد.
در کل برانکو بیلی فیلمی تماشایی است که متاسفانه زیر سایه آثار مشهورتر کلینت ایستوود دفن شده است؛ با این حال اثر سینمایی مورد بحث یکی از نمونههای خوب کارنامه کاری او چه در زمینه کارگردانی و چه در حوزه بازیگری است و دیدن آن ابدا خالی از لطف نخواهد بود.
۵- جوسی ولز یاغی (The Outlaw Josey Wales)
- کارگردان: کلینت ایستوود
- تاریخ اکران: ۱۹۷۶
ایستوود حتی پیش از ساخت «جوسی ولز یاغی» با فیلمهای گوناگونش از ولگرد دشتهای مرتفع گرفته تا اثر رمانتیک کمتردیدهشدهای چون «بریزی» (Breezy) خود را به عنوان یک فیلمساز واقعی و جدی مطرح کرده بود. دیگر روشن شده بود که او صرفا یک بازیگر که تلاش میکند ژست کارگردانی بگیرد نیست و در حوزه کارگردانی نیز یک هنرمند آیندهدار است.
با این وجود صرفا پس از ساخت فیلم سینمایی «جوسی ولز یاغی» بود که ایستوود به عنوان یکی از کارگردانهای مولف برجسته سینمای آمریکا شناخته شد؛ فیلمی که دومین اثر وسترن او در مقام کارگردان بود. گرچه وسترنی چون ولگرد دشتهای مرتفع با همه نقاط قوتش هنوز به نوعی وامدار فیلمسازان دیگر بود (فیلمسازانی چون دان سیگل و سرجو لئونه)، اما جوسی ولز به شکل خاص و متمایزی یک اثر ایستوودی بود؛ اولینباری که او موفق شده بود سبک ویژهاش را بیافریند و مسیر تمایلات خود چه در زمینه موضوعی و چه در حوزه سبک هنری را آغار کند. این مسیر در ادامه کارنامه کاریاش در فیلم سینمایی «نابخشوده» و فیلمهای پس از آن به شکل جدیتری پیگیری شد.
در ابتدا قرار بود جوسی ولز یاغی توسط فیلیپ کافمن که فیلمنامهنویس اثر هم بود جلوی دوربین برود. کافمن عهدهدار کل اقداماتی بود که در زمان پیشتولید انجام شدند و حتی تعدادی از صحنهها را هم فیلمبرداری کرده بود اما نهایتا توسط ایستوود که خود از تولیدکنندگان فیلم بود به دلیل اختلاف در دیدگاه هنری اخراج شد. به هر حال از این نظر نمیتوان کارگردانی فیلم را کاملا متعلق به ایستوود دانست و میتوان به ویژگیهایی درون فیلم اشاره کرد که تحت تاثیر کافمن به وجود آمدهاند.
جوسی ولز یاغی از این زاویه نیز جالب توجه است که میتوان آن را نمونهای تمامعیار و سند برجستهای برای درک دیدگاههای فکری و سیاسی کلینت ایستوود در نظر گرفت. در واقع کتابی که فیلم براساس آن ساخته شده را رسما یکی از اعضای سازمانهای کو کلاکس کلن (سازمانهایی در آمریکا که پشتیبان ایدهی برتری نژاد سفید و به شکل کلی دیدگاههای نژادگرایانهاند) نوشته و برعکس فیلمنامه اثر توسط یک لیبرال فعال در هالیوود اقتباس شده است؛ ترکیبی که از دل آنها و تقریبا با از میانبردن ساختارهای ارزشی هر دوی آنها فیلم ایستوود تولید شده است. فیلمی درباره افراد گوناگونی که از پیشزمینههای مختلف گرد هم آمدهاند تا با هدف مشترکِ شکستدادن یک دولت شرور به همکاری بپردازند.
۴- به خاطر یک مشت دلار (A Fistful of Dollars)
- کارگردان: سرجو لئونه
- تاریخ اکران: ۱۹۶۴
همانطور که آندره بازن (نظریهپرداز فرانسوی مشهور) در یکی از مقالات تاثیرگذارش اشاره کرده است پایهگذاری وسترن به عنوان یک ژانر به قدمت خود سینما است؛ در واقع این دو دقیقا از پی یکدیگر آمدند و همپای هم رشد کردند. این ادعا را به سختی میتوان درباره ژانر دیگری مطرح کرد؛ ژانرهایی چون علمی-تخیلی و وحشت در کنار آثار درام و کمدی پیش از آنکه سینما پدید آید در ادبیات پیشینهای غنی داشتند اما تنها وسترن بود که صرفا با و برای سینما ایجاد شد.
حال با در نظر داشتن این موضوع باید بگوییم یک فیلم یا یک کارگردان خاص ژانر وسترن را پایهگذاری نکرده است؛ وسترن با یک حرکت تدریجی و جمعی پا گرفت و به شکل فعلی درآمد. اما اگر از کل وسترن بگذریم و صرفا بر وسترن اسپاگتی تمرکز کنیم باید از سرجو لئونه به عنوان پدر بنیانگذار این زیرژانر نام ببریم.
فیلم سینمایی «بخاطر یک مشت دلار» اولین وسترن اروپایی یا ایتالیایی تاریخ سینما نبود اما پیش از لئونه چنین وسترنهایی صرفا مشتی آثار کمدی کمارزش یا فیلمهای درجه دویی بودند که به موفقیت چندانی دست نمییافتند و مورد توجه گستردهای قرار نمیگرفتند. با این فیلم بود که لئونه کلیت سبک وسترنهای اسپاگتی را پایهگذاری کرد؛ این ویژگیها تا ۱۵ سال بعد هم در این زیرژانر به وضوح غالب بودند. نماهای بسیار نزدیک (Extreme Close-Up) که در کنار نماهای دور از چشماندازها به کار میرفت، شیوه خاص اوجگیری درام، خشونت و البته موسیقی موریکونه از جمله این ویژگیها بودند.
بینش بیهمتای سرجو لئونه و کیفیت هنری کار او به ایستوود امکان داد در سهگانه دلار خود را به عنوان یک ستاره برجسته به جهان معرفی کند. البته به خاطر یک مشت دلار با همه خوبیهایش هنوز مقدمهای بود بر کلیت کار رفیعی که لئونه ظرف سالها بعد از خود به نمایش گذاشت؛ البته مقدمهای کاملا برجسته که نوید فیلمهای فوقالعادهی بعدی را میداد.
۳- به خاطر چند دلار بیشتر (For a Few Dollars More)
- کارگردان: سرجو لئونه
- تاریخ اکران: ۱۹۶۵
فیلم سینمایی «به خاطر چند دلار بیشتر» نسبت به فیلم اول سهگانه دلار از نظر کیفی جهشهای قابل توجهی داشت؛ تسلط لئونه در ترکیببندیها، سرعت نماها و حرکات درون قابها به شکل قابل توجهی افزایش یافت. برخی معتقدند بودجه بیشتر فیلم هم به عنوان یک دلیل دیگر باعث شد دست کارگردان از قبل بازتر شود و بتواند آن شکوه بصری را که قابلیتش همواره در لئونه وجود داشت به مخاطب نمایش دهد.
اما سوای همه اینها به خاطر چند دلار بیشتر فیلمی بود که لی وان کلیف را به عنوان همبازی ایستوود وارد فیلم کرد. وان کلیف در عمده دوران فعالیتش نقشهای کوچک در فیلمهای وسترن کمبودجه بازی کرده بود؛ از آن نقشهای درجه چندم که تمام اهمیتشان مربوط به لحظه گلولهخوردنشان از قهرمان فیلم است؛ قهرمان با یک گلوله آنها را میکشد و هیچکس هیچوقت یادی از آنها نمیکند.
اما حدودا یک دهه بعد از شروع فعالیتهای وان کلیف این لئونه بود که کلیف را رو در روی ایستوود قرار داد تا تواناییهای هر دو بازیگر بیش از پیش نمایان شود. نقش کلیف دیگر بیاهمیت نبود؛ او این بار تنها جایزهبگیری بود که در تمام غرب وحشی همپای مرد بینام گام برمیداشت و شخصیتی هموزن و همتراز او بود.
رابطه میان ایستوود و وان کلیف اساس پیشبرد روایت فیلم است و در نقطه مرکزی اثر واقع شده است؛ تلاش این دو برای دورزدن یکدیگر و اینکه در نهایت هر بار مجبور به همکاری با هم میشوند باعث شده داستان فیلم به یکی از بهترین نمونههایی تبدیل شود که از لئونه سراغ داریم. به هر حال بر کسی پنهان نیست که طرح داستانی هرگز نقطه قوت سینمای لئونه نبوده است.
باید به این نکته هم اشاره کرد که احتمالا کمتر بازیگری میتوانست در کنار ایستوود چنین زوج جذابی تشکیل دهد و شرایطی را ایجاد کند که یکی از بهترین بازیهای کلینت ایستوود را هم در این اثر سینمایی شاهد باشیم.
۲- خوب، بد، زشت (The Good, the Bad, and the Ugly)
- کارگردان: سرجو لئونه
- تاریخ اکران: ۱۹۶۶
«خوب، بد، زشت» سومین و آخرین فیلم سهگانه دلار است و از نظر بسیاری از منتقدین بهترین فیلم این سهگانه هم به حساب میآید. تصاویری پاکنشدنی از ذهن با موسیقی متعالی؛ یک شاهکار اساسی تقریبا در تمام سطوح که شکستناپذیر است و در میان تمامی آثار وسترن نمونه مشابهی ندارد.
خوب، بد، زشت یک وسترن اسپاگتی است؛ وسترنهای اسپاگتی از برخی زوایا فرزندان ناخلف ژانر اصلی بودند اما سهگانه دلار لئونه و بویژه این فیلم پایانی، کاری کرد که وقتی حرف از ژانر وسترن به میان میاید بسیاری از مخاطبان سینما به یاد وسترنهای اسپاگتی بیافتند. در واقع اگر امروز یک کارگردان بخواهد وسترن بسازد سرنخهای زیباییشناختی خود را از همین فیلمهای ایتالیایی دهه ۱۹۶۰ میگیرد نه مثلا وسترنهای کلاسیک جان فورد و معاصرانش (برای مثال به تارانتینو و تاثیرپذیریاش از این وسترنهای ایتالیایی توجه کنید). حتی پارودیهای ژانر وسترن که با دوئلهای دراماتیک و موسیقی این آثار شوخی میکنند هم در واقع با وسترنهای اسپاگتی شوخی میکنند نه وسترنهای سنتی آمریکایی. همه این نکات نشان میدهد وسترنهای لئونه و خوب، بد، زشت به عنوان بهترین و معروفترینشان تا چه حد حایز اهمیت بودهاند.
در این فیلم سینمایی ماهیت شخصیتها، شیوه تدوین و فیلمبرداری صحنههای اکشن (زوایای دوربین، نماهای بسیار نزدیک از صورتها و چشمها و تقاطع این نماها با برهوت وسیع اطراف شخصیتها) و البته موسیقی بسیار کلیدی موریکونه همه و همه باعث شدند فیلم به یکی از نمادینترین، اسرارآمیزترین و تاثیرگذارترین آثار وسترن تاریخ سینما تبدیل شود. بیراه نیست اگر بگوییم همین قدرت و کیفیت باعث شد کلینت ایستوود بتواند از خود شمایلی جاودانه در ژانر وسترن به یادگار بگذارد و بازی او در ذهن سینمادوستان ماندگار شود.
قدرت و عظمت فیلم لئونه به حدی بود که بعضی صاحبنظران معتقدند همه وسترنهای بعدی به نوعی تعقیب سایه این فیلم بودهاند. حضور ایستوود در این فیلم سینمایی نه تنها از او ستاره بزرگتری ساخت بلکه در عمل نام ایستوود را با یکی از بهترین و درخشانترین وسترنهای تاریخ سینما گره زد.
۱- نابخشوده (Unforgiven)
- کارگردان: کلینت ایستوود
- تاریخ اکران: ۱۹۹۲
وسترنی که پایان همهی وسترنها بود. اگر خوب، بد، زشت اوج وسترنهای دوران طلایی ژانر بود، «نابخشوده» بهترین نمونه از آثار ضد وسترن یا وسترنهای مدرن به حساب میآمد؛ آثاری که حدودا در دهه هفتاد و با ورود نسل جدید فیلمسازان به هالیوود رونق یافتند.
این فیلمسازان جدید از ستایشگران ژانر وسترن بودند اما همزمان با توجه به درک خاصشان از اصول اخلاقی زیربنایی این ژانر، تلاش کردند به دیدگاه جدیدی از وسترن برسند؛ این تلاش منجر به تولید تعدادی از برجستهترین شاهکارهای سینمای آمریکا از جمله «مککیب و خانم میلر» (McCabe & Mrs. Miller) و «دروازه بهشت» (Heaven’s Gate) شد.
اما حتی با وجود تعداد زیادی از فیلمهای بزرگ از اساتید مختلف سینما در این حوزه، چه در کارنامه کاری خود کلینت ایستوود و چه در کلیت ژانر وسترن دوران پس از جان فورد باز هم کمتر فیلمی پیدا میکنیم که به اهمیت و شهرت نابخشوده رسیده باشد.
تجربه ایستوود در ژانر وسترن به عنوان یک بازیگر، کارگردان و همچنین به عنوان یک مخاطب (او در دورانی رشد کرد که وسترن یکی از محبوبترین ژانرهای سینمایی بود) به او درکی از قواعد ژانر داد (از نظر بصری، موضوعی و روایی) که با درک مورخین تاریخ سینما و جدیترین عاشقان سینما برابری میکرد.
این دانش عمیق و ریشهدار باعث شده بود کسی همچون ایستوود بتواند این سنت را با مهارت بیشتری تحلیل کند، در الگوهای تثبیتشدهاش تفاوتهای ظریف را کشف کند و قادر باشد با ترکیب نو و متفاوتی از این عناصر فیلمی بدیع و پیچیده بسازد. فیلم او یعنی نابخشوده با بازی خودش در اوج تواناییهایش به عنوان یک بازیگر همراه بود.
ایستوود هرگز قادر نبوده بهتر از این شخصیت استوار خود را با چهرهای ضعیف و آسیبپذیر جایگزین کند که اسیر ترس از گرفتارآمدن مجدد در دام عادتهای مخرب قدیمی باشد. البته باید اعتراف کنیم که تمام بازیگران فیلم فوقالعاده عمل کردهاند؛ در واقع فیلم ایستوود یک کلاس بازیگری است که نشان میدهد چطور تمام شخصیتهای کوچک و بزرگ یک فیلم میتوانند در اوج باشند و تصویر تمامعیاری از یک انسان با تمام پیچیدگیها و ریزهکاریهایش ارایه کنند.
نابخشوده مانند بسیاری از وسترنهای دیگر سرگرمکننده و پرتعلیق و کشش است؛ در واقع فیلم با همه آن لذتهای سطحی ممکن که میتواند یک وسترن را جذاب کند پر شده؛ روابط پرکشش میان شخصیتها، تنشهای شدید، فیلمبرداری تماشایی، ضربات احساسی به شخصیتها و آن نقطه اوج نهایی که از درون تیراندازی خونین بیرون میآید. اما با وجود همه این عناصر سرگرمیآفرین در سطح، فیلم از نظر موضوعی عمق دارد و به شکل تعمدی عناصری از ژانر را واژگون ساخته؛ اقدامی که نابخشوده را به وسترن مدرنی در نوع خود بیهمتا تبدیل کرده است.
از زمان اکران نابخشوده تا امروز وسترنهای زیادی ساخته شدهاند اما حتی بهترین نمونهها هم توانایی رقابت با این فیلم کلینت ایستوود را نداشتهاند؛ شاید بتوان گفت نابخشوده دست کم تا مدتی طولانی پرونده ژانر وسترن را بسته است.
کلینت ایستودمثل دختر بچه های لوس وننر. خیلی دخترونس. بازیگروسترن فقط گری کوپر
واقع یکی از قویترین هنرپیشه ها در این ژانر می باشد. اما به نظرم طبقه بندی درستی صورت نگرفته. هریک از این فیلم ها در دوران خودش تاپ بودند. اما برخی از آنها برای همه دوران هستند. مثل سه گانه سرجیو لئونه و طناب اعدام تد پست و نابخشوده.
درواقع استایل و ممیک صورت این هنرپیشه مختص فیلم های وسترن است. گرچه موفقیت های زیادی در ژانر جنایی هم داشته اما به اندازه ژانر وسترن نیست.
کلینت ایستوود عشقه بعد از جان وین و هنری فوندا نماد سینمای وسترن هست.
به نظرم نابخشوده بهترین فیلم وسترن ۵۰سال اخیر سینماست.
کلینت ایستودبیشتر تو زندگی واقعی دائما در حال خیانت ولاابالیگری بوده.خیلی بی شرم.