مجموعه سینمایی «بیگانه» چطور چهار دهه زنده مانده است؟
چطور میشود عاشق مجموعه سینمایی «بیگانه» (Alien) نبود؟ مجموعهای که ژانرهای ترسناک، ماجراجویی، اکشن و علمی-تخیلی را کنار هم قرار داده است. سازندگان فیلمهای این مجموعه که پیشرفت داستانها را مدیریت میکنند از بهترین کارگردانان تاریخ سینما به حساب میآیند؛ چهرههایی مانند ریدلی اسکات، دیوید فینچر و جیمز کامرون. «بیگانه» در شش فیلم (در کنار چندین فیلم فرعی دیگر) برخی از جالبترین موجودات و طراحیهای صحنهای را ارائه کرده که تابهحال در سینما دیده شده است.
اما واقعاً آنچه که به فرنچایز «بیگانه» در طول این سالها قدرت بخشیده است اشتیاق آن به اختراع مجدد خود برای پیشبرد داستان موجود است. مجموعه فیلمها از جایی شروع شدند و بعد از آن رو به سوی تکامل گذاشتند. این تمایل به تغییر با زمان همان چیزی است که این فرنچایز را در زمانهای مختلف و حتی بین نسلهای مختلف همچنان محبوب نگه داشته است.
هالیوود از سال ۱۹۷۹ تغییرات زیادی کرده است، اما زنومورف همیشه در کنار ما بوده است. میتوان گفت فرنچایز بیگانه درس بسیار بزرگی به هر مدیری که در هالیوود کار میکند میدهد: «از شیرجه زدن در یک ژانر جدید نترسید.»
اولین فیلم «بیگانه» ادغامی از دو ژانر ترسناک و علمی-تخیلی بود. فیلم بعدی در این فرنچایز به عنوان فیلم اکشن ماجراجویی ساخته شد. سپس در «بیگانه ۳» با فیلمی در ژانر زندان مواجه شدیم. چهارمین فیلم این فرنچایز، «رستاخیز»، اکشن کمدی بود و سپس «پرومتئوس» بود که یک داستان تلخ منشأ را بازگو کرد. در نهایت در ششمین و آخرین فیلم، «میثاق»، دوباره شاهد ترکیبی بیپروا از ترسناک و علمی-تخیلی بودیم. و در این بین دو اکشن سرگرمکننده از داستانهای «بیگانه در مقابل شکاری» هم داشتیم.
این تنوع گسترده در ژانر این اجازه را به فیلمها و داستانهایی که در فیلمها گفته میشود میدهد تا به خوبی موضوعات روز جامعه، علایق مخاطبان دهههای مختلف، روند تغییرات هالیوود و سلیقهی کارگردانان مختلف را منعکس کنند و در عین حال همواره آنچه را که مخاطبان میخواهند در اختیارشان بگذارند.
نه این که کیفیت هرکدام از فیلمهای خروجی یکسان باقی مانده باشد، اما تمایل به متفاوت بودن و امتحان کردن چیزهای جدید چیزی است که باعث میشود مخاطب با دیدن هر فیلم به شگفت آید. ممکن است از یک یا چند مورد از این فیلمها خوشتان نیامده باشد، اما نمیتوانید آنها را به دلیل شباهت بیش از حد به فیلمهای قبلی نقد کنید.
خیلی از دنبالهها و فرانچایزها در هالیوود در دست افرادی هستند که فقط سعی میکنند کاری را که در فیلم اول انجام دادهاند و با استقبال روبهرو شده است، بازتولید کنند. این فرمول نمیتواند محبوبیت یک مجموعه فیلم را در طول سالیان حفظ کند. شاید تولید یک دنباله با این فرمول بتواند موفق باشد اما اگر قرار به موفقیت یک فرنچایز در طول چندین دهه باشد، نباید از برهم زدن همهچیز بترسید.
شاید این کار همیشه جواب ندهد، اما به شما این امکان را میدهد که استعدادهای مناسب برای رسیدن به موفقیت را جذب کنید. درست است که همهچیز در فیلمهای سوم و چهارم «بیگانه» به دلیل دست و پنجه نرم کردن استودیو با کارگردانها و فیلمنامهها به هم ریخت، اما آنها در نهایت یاد گرفتند که عقب بنشینند و فقط اجازه دهند قصهگوها کار خودشان را بکنند. نتیجهی این تجربه را در ماههای آتی در سریال تلویزیونی این فرنچایز که توسط نوآ هاولی کارگردانی میشود، خواهیم دید.
در کل نکته این است که اکثر فرنچایزها زنده میمانند زیرا همچنان آنچه را که در قسمت اول مورد استقبال قرار گرفته با ظاهری جدید به مخاطب ارائه میدهند. اما «بیگانه» در نحوهی ارائهی محتوای جدید برای فیلمها مبتکر بوده است و نتیجهی این رویکرد را نیز گرفته است.
منبع: No Film School