استفاده از هوش مصنوعی در فیلمها به یک معضل اساسی تبدیل شده است
هوش مصنوعی مدت زیادی نیست که در دسترس عموم قرار گرفته، اما همین حالا هم به یکی از بخشهای جدانشدنی از زندگی همهی ما تبدیل شده است؛ به طوری که حتی یک جستجوی ساده در گوگل با هوش مصنوعی پاسخ داده میشود. اما چرا این تکنولوژی در دنیای سرگرمی چندان مورد استقبال همگان قرار نگرفته است؟ اولین بحثهایی که پیرامون استفاده از هوش مصنوعی در فیلمها جنجالبرانگیز شد به زمانی برمیگردد که استودیوها اعلام کردند میخواهند نوشتن فیلمنامههای فیلمها و سریالهایشان را به هوش مصنوعی واگذار کنند.
فارغ از اینکه این داستانها و فیلمنامهها تا چه اندازه قابل استفاده هستند، همین ادعا کافی بود تا بسیاری، چه کسانی که مستقیما کارشان با نوشتن فیلمنامهها مرتبط است و چه افراد دیگر خارج از صنعت فیلمسازی، به وحشت بیافتند و همین موضوع به یکی از مهمترین درخواستها در طول اعتصابات SAG-AFTRA تبدیل شد؛ اعتصاباتی که دستتنها تکانی اساسی به صنعت سرگرمی داد و پسلرزههایش هنوز سینما و تلویزیون را درگیر کرده است. نویسندگان حاضر نبودند به حذف خودشان از فیلمها تن داده و بگذارند هوش مصنوعی جایشان را بگیرد.
در این زمان که اتحادیههای نویسندگان و بازیگران برای تثبیت شرایط خود در قراردادهایشان اعتصاب کرده بودند، کاربران عادی رسانههای اجتماعی از هر سمت با هجمهی محتوای تولیدشده توسط AI مواجه شدند و کار به جلوگیری از ساخت محتوای مستهجن از سلبریتیها رسیده است. اینترنت اکنون پر از اطلاعات نادرست و شایعات بیپایه شده که بخش اعظم آن را هوش مصنوعی تولید کرده و به نظر میرسد هیچ چیز نمیتواند جلوی آنها را بگیرد.
جای تعجب ندارد که بسیاری از هوش مصنوعی و نتایج تکیه بر آن میترسند یا در بهترین حالت برای استفاده از آن محتاط هستند. در میان تمام داستانهای پرسروصدا دربارهی دیپفیکهای تیلور سویفت و بلایی که هوش مصنوعی میتواند سر بازار کار بیاورد، طی روزهای اخیر دیدهایم که پای هوش مصنوعی دیگر به فیلمها و سریالها باز شده و بحث بر سر اخلاقی بودن یا نبودن استفاده از آن در صنعت فیلمسازی را پیش کشیده است.
در طول تاریخ جهشهای تکنولوژی معمولا با استقبال خوبی در هالیوود مواجه شدهاند. کمپانی Industrial Light & Magic صنعت را با جلوههای پیشرفتهی تازهی خود متحول کرد و فیلمسازی به سمتی پیش رفت که هر روز استفاده از جلوههای ویژه در فیلمها بیشتر شد؛ تا جایی که مجبور شدند در مراسم جوایز سینمایی برای جلوههای ویژه یک دستهی خاص تعیین کنند. با این حساب، معمولا فناوری به عنوان تهدیدی برای هنرمندان و مهارتهای آنها تلقی نمیشود و حتی میتواند پای جنبههای تازهای از هنر را به صنعت فیلمسازی باز کند؛ اما هوش مصنوعی در سال ۲۰۲۴ میلادی ترسی را به دل هنرمندان و بینندگان انداخته که نکند فیلمها روح خود را از دست بدهند.
بحث و جدل پیرامون موضوع هوش مصنوعی یا AI به سطحی بیسابقه رسیده است. زمانی که چند سال پیش، به ویژه در دوران کرونا، استفاده از ChatGPT در کانون توجهات قرار گرفت، هیچکس فکر نمیکرد که تقلب در آزمونها میتواند کمترین مشکل ما با این فناوری تازه باشد. با پیشرفت در این حوزه، حالا دیگر کمتر رسانهای را پیدا میکنید که از هوش مصنوعی استفاده نکند. امروزه از ساخت «هنر» به دست AI میگویند و فارغ از اینکه خود شما چه نظری دربارهاش داشته باشید، به نظر میرسد که هوش مصنوعی قرار نیست به همین سادگیها کنار برود.
در روزهای اخیر شاهد استفادههایی از هوش مصنوعی در فیلمها و سریالها بودهایم که به صورت مستقیم یا غیرمستقیم در صنعت فیلمسازی نقش ایفا میکنند؛ از تغییر تصاویر مهم گرفته، تا استفاده از هوش مصنوعی برای بخش تبلیغات و بازاریابی؛ برای مثال، فصل چهارم سریال «کارآگاه حقیقی» را داشتیم که در یکی از صحنهها نشان میداد پوسترهایی به دیوار زده شده که مشخصا ساختهی هوش مصنوعی هستند. بعد از آن ماجرای فیلم «آخر شب با شیطان» و پوسترهای آخرین فیلم الکس گارلند، «جنگ جهانی»، را هم دیدیم که محتوایش با منطق جور درنمیآمد و همچنین یک مستند جنایی واقعی که از هوش مصنوعی برای تغییر تصویر متهم استفاده کرده است. فارغ از میزان و حدود استفاده، همینها کافی است تا واکنش شدید مخاطبان برانگیخته و هوش مصنوعی به یکی از بحثبرانگیزترین موضوعات در صنعت فیلم و تلویزیون امروزی تبدیل شود.
چرا سازندگان به استفاده از هوش مصنوعی در فیلمها اصرار دارند؟
حتی ایدهی اینکه بخشی از کار فیلمسازی را برعهدهی هوش مصنوعی بگذاریم با مخالفت جدی مواجه شده است. سازندگانی که طرفدار استفاده از هوش مصنوعی در فیلمها هستند هیچ استدلال موجهی برای به کار بردن این تکنولوژی ندارند؛ البته به جز اینکه میخواند هزینهی کمتری صرف کنند. در مقابل، مخاطبان هم هنوز به راحتی میتونند تشخیص بدهند که در کدام فیلمها از هوش مصنوعی استفاده شده است.
یکی از نمونههای اخیر این بحث جنجالی، فیلم ترسناک تازهی «آخر شب با شیطان» (Late Night With the Devil) است. این فیلم ترسناک مستقل، که با تم دهه هفتاد میلادی حال و هوای نوستالژیکی دارد، داستان مواجههی مجری برنامهی تلویزیونی با یک شیطان را نشان میدهد که دیوید دستمالچیان هم در آن ایفای نقش کرده است. با این پیشفرضها بینندگان بیصبرانه منتظر دیدن «آخر شب با شیطان» بودند. با این حال، مخاطبان به ویژه فیلمبازان وبسایت Reddit به سرعت تشخیص دادند که بخشی از محتوای درون فیلم با استفاده از هوش مصنوعی تولید شده است و این عدهی زیادی از را از دیدن «آخر شب با شیطان» منصرف کرد.
با توجه به دادههای «یاهو» مخاطبان که از این قضیه باخبر شدند فیلم را بایکوت کردند و این ضرر مالی زیادی برای «آخر شب با شیطان» به همراه داشت. بنابراین، این سوال باقی میماند که فیلمها چقدر میتوانند با استفاده از هوش مصنوعی در مخارج خود صرفهجویی کنند، به ویژه وقتی که قرار است خشم و تحریم فیلم از سوی بینندگان را برانگیزاند؟ بااینکه به نظر میرسید فیلمها باید از تجربهی «آخر شب با شیطان» درس گرفته باشند، اما تا اینجا مسیر هالیوود به سمت مخالف رفته و گویا حذف کامل هوش مصنوعی از آیندهی سینما و تلویزیون کاری غیرممکن خواهد بود.
موضوع مشابهی برای فیلم «جنگ داخلی» شرکت A24 پیش آمد که از این شرکت بعید بود. با انتشار پوسترهای این فیلم مخاطبان بلافاصله انگشت اتهام را به سمت A24 گرفتند که چرا برای پوسترهای این فیلم از هوش مصنوعی استفاده شده؛ آن هم استودیویی که فیلمهایش همیشه مورد تحسین منتقدان و مخاطبان بوده است. در پوسترهای گرانقیمتترین ساختهی شرکت A24، یعنی فیلم «جنگ جهانی» که بودجهای ۵۰ میلیون دلاری داشته، تصاویری را میبینید که در هیچ کجای فیلم وجود ندارند و این انتظاری در ذهن بیننده ایجاد میکند که با دیدن فیلم پاسخ داده نمیشود. علاوه بر این، منطق عکسها نیز جور درنمیآید؛ برای مثال، در یکی از پوسترها ماشینی با سه در در یک طرف دیده میشود، یا دو برج مارینا در شیکاگو در دو سمت رود قرار گرفتهاند، درحالی که در واقعیت هر دو در یک سمت قرار دارند.
حتی اگر کاری هم نداشته باشیم که این عکسها انگار از یک فیلم با بودجهی ۲۰۰ میلیون دلاری بیرون آمدهاند، نه ۵۰ میلیون دلار، همین که نمیتوانید رد این تصاویر را در فیلم گارلند پیدا کنید خود مصداق تبلیغات دروغ است. البته سازندگان اذعان داشتهاند که تمام فیلم «جنگ جهانی» حول تم رئالیسم دیستوپیایی میگردد و استفاده از هوش مصنوعی بر همان تم تأکید میکند. با این ادعاها انگار سازندگان حاضرند به هر روشی متوسل شوند تا خود را از تیغ تیز انتقاد مخاطبان برهانند.
ساخت فیلم هرروز گران و گرانتر میشود
همه در این توافق نظر داریم که فیلم و سریال در حوزهی هنر میگنجند، اما هنری که نیازمند همکاری تعداد زیادی از افراد و مقدار هنگفتی پول است. مدیرانی که در رأس قرار دارند اما خواهان بیشترین سود با کمترین هزینه هستند و هوض مصنوعی نشان داده میتواند یک راه حل ساده و بیدردسر برای آن باشد. با این وضعیت هوش مصنوعی همچنان در تمام جنبههای زندگی بحثبرانگیز خواهد بود، زیرا کمپانیها میخواهند با جایگزین کردن نیروی انسانی خود با هوش مصنوعی هزینههایشان را کاهش دهند.
این قضیه در صنعت فیلمسازی مصداق بارزی دارد؛ به ویژه وقتی میبینید که ساخت فیلمها هر روز گران و گرانتر میشود و بودجههای آنها هم افزایش پیدا میکند؛ تا جایی که بعضی از فیلمهای بزرگتر باید حداقل ۲۰۰ میلیون دلار برای تولید هزینه کنند، مخارج تبلیغات که جای خود دارد. استودیوها فکر میکنند با استفاده از هوش مصنوعی میتوانند نیاز به هنرمندان اضافی را از تولیدات فیلمها از بین ببرند و زمان مورد لازم برای ساخت محتوا را کاهش دهند.
کلمهی محتوا به خودی خود ضدهنر بودن تولیدات هوش مصنوعی را منعکس میکند. محتوا یا Content امروزه به ابزاری برای تغذیهی سیستم سیریناپذیر رسانه تبدیل شده که در آستانهی از دست دادن ارزش هنری نویسندگی، بازیگری و کارگردانی خود هستند؛ محتوا نمیخواهد به تعالی برسد، فقط وجود دارد که پلتفرمهای رسانهای خالی از عریضه نمانند.
یکی از گروههایی که مدتهاست امنیت شغلی خود را به خاطر نیاز به تولید انبوه محتوا از دست دادهاند صداپیشگان هستند. ابزارهای هوش مصنوعی امروزه میتوانند به سادگی دادههای صوتی را یاد گرفته و آنها را بازسازی کنند، بدون آنکه نیازی به استراحت داشته باشند؛ از این رو برخی شرکتها در اقدامی غیراخلاقی محتوای صوتی صداپیشگان خود را به هوش مصنوعی داده و از آنها خروجی گرفتهاند؛ بدون اینکه مقررات درستودرمانی وجود داشته باشد که جلوی آنها را بگیرد. محتوای تولیدی به دست این هوش مصنوعیها آنقدر واقعی مینمایند که دیگر نمیتوان تشخیص داد کدام صدای انسان است و کدام هوش مصنوعی.
رئیس انجمن ملی صداپیشگان امریکا، تیم فریلندر، دراینباره گفته: «بزرگترین نگرانی ما این است که نمیدانیم واقعا [هوش مصنوعی] چه تواناییهایی دارد و هیچ راهی برای شناساییاش و برای فهمیدن استفاده از آن وجود ندارد. هوش مصنوعی یک نسخهی رایگان در اختیار شرکتها میگذارد که معاش صداپیشگان را به خطر میاندازد. حتی نمیتوان فهمید آیا از صدای کسی بدون اجازهی او برای آموزش AI استفاده شده است.»
اما مشکل اینجاست که فیلم ارزانتر به معنی فیلم بهتر نیست. با این حال، گزینهی استفاده از هوش مصنوعی همیشه روی میز خواهد بود، مخصوصا اگر کاهش هزینهها برای فیلم یک امر ضروری باشد. اما مشکل مهمتر، واکنش مخاطبان به استفاده از هوش مصنوعی در فیلمهاست. همانطور که در «آخر شب با شیطان» دیدیم، بینندگان میتوانند به همین خاطر فیلم را تحریم کنند. در چنین موقعیتهایی، تنها راهی که پیش پای سازندگان میماند این است که استفاده از هوش مصنوعی در فیلم خود را پنهان کنند. البته اگر مخاطبان از قضیه بو ببرند، میتواند به بحث و جدل بیشتری منجر شود.
کارگردانان فیلم «آخر شب با شیطان»، کامرون و کالین کایرنز، در مصاحبهای با IndieWire توضیح داده بودند که از هوش مصنوعی تنها برای ساخت سه تصویر استفاده کردهاند و بقیهی تم دهه هفتادی و زیباییشناسی فیلم همه مدیون تیم طراحی و گرافیک «آخر شب با شیطان» بوده است.
اگر تنها برای ساخت سه عکس از هوش مصنوعی استفاده شده، اما آیا امکان آن وجود نداشت که ساخت این سه عکس را به همان تیم طراحی و گرافیک فیلم میسپردند؟ برای فیلمهای مستقل استفاده از هوش مصنوعی برای کاهش هزینهها کمی منطقیتر به نظر میرسد، اما چرا استودیوها و شرکتهای بزرگ هم سراغ این فناوری آمدهاند؟ این کمپانیها که پولشان از پارو بالا میرود تصور میکنند با حذف نیروی انسانی قرار است چقدر سود کنند؟ البته شکی در آن نیست که ماشینها نمیتوانند اتحادیه تشکیل دهند، درخواست افزایش حقوق داشته باشند یا شرایط قراردادهای خود را زیر سوال ببرند، اما در مقابل ماشینها نمیتوانند هنر اصیل تولید کنند.
استفاده از هوش مصنوعی نتایج مختلفی به بار آورده است
چه به خاطر کاهش هزینهها، چه افزایش سرعت تولید و چه به خاطر رسیدن به یک زیباییشناسی خاص، به هر دلیلی که فیلمسازان سراغ هوش مصنوعی بروند، همچنان مسئلهی اخلاقی استفاده از هوش مصنوعی باقی میماند و ناگفته نماند که اغلب اوقات اخلاقی بودن آن زیر سوال است. تصاویر میانپردهی فیلم «آخر شب با شیطان» اگر به دست هنرمندان انسانی کشیده میشدند زیباییشناسی دهه هفتادی فیلم را بهتر منعکس میکردند. تیتراژ آغازین سریال «تهاجم مخفی» (Secret Invasion) دیزنی، با اینکه تاحدودی حال و هوای سریال را حفظ کرده، همچنان به خاطر استفاده از هوش مصنوعی تصویر ضعیفی ارائه داده است.
جدیدترین و جنجالیترین بحث استفاده از هوش مصنوعی در فیلمها حول یک مستند بود که در نتفلیکس پخش شد. «کاری که جنیفر انجام داد» (What Jennifer Did) مستند جنایی واقعی است که داستان جنیفر پن کانادایی را روایت میکند که در سال ۲۰۱۶ میلادی اقدام به قتل والدینش کرد؛ مادرش در جا کشته شد و پدرش با اینکه از تیراندازی نزدیک چشمش جان سالم به در برد، به کما رفت.
البته داستان و نحوهی روایت این مستند آنقدرها مهم نبود؛ چراکه سازندگان با هیچ یک از شاهدان مصاحبه نکردهاند، به مدارک مهم دسترسی نداشتهاند و در کل، چیز زیادی فراتر از اطلاعاتی که در ویکیپدیا پیدا خواهید کرد برای ارائه در مستند وجود ندارد. اما آنچه توجه بینندگان را جلب کرد چیز دیگری بود که توانست این مستند را به صدر برنامههای پربینندهی نتفلیکس برساند.
در این مستند به وضوح صدای بازجوییهای جنیفر را با استفاده از هوش مصنوعی بهبود داده بودند و از آنجایی که فیلم مصاحبهای با خود پن ندارد، از فیلم پان در بازجوییها به وفور استفاده میشود. بینندگان متوجه شدند که در برخی از صحنهها عکسی که از جنیفر نشان داده میشود با استفاده از هوش مصنوعی ساخته شده است. لبخند عجیب جنیفر و انگشتان درهموبرهم او، استفادهی سازندگان از هوش مصنوعی را لو داد.
البته طبق گفتههای تهیهکنندهی مستند «کاری که جنیفر انجام داد»، سازندگان عکسهای واقعی از زندگی جنیفر را برداشتهاند، آنها را با هوش مصنوعی ارتقاء دادهاند و تنها جزئیاتی به پسزمینهی آن اضافه کردهاند تا حریم خصوصی افراد مذکور در مستند حفظ شود و دلیلشان این بوده که تصویر برای پخش روی نتفلیکس کیفیت بالاتری داشته باشد.
اگر سازندگان به صراحت به استفاده از هوش مصنوعی اذعان میکردند، شاید استفاده از AI قابل توجیه میبود. اما عمق فاجعه زمانی مشخص میشود که میبینید استودیوها حتی برای مستندهای خود، که باید مبتنی بر واقعیت ساخته شوند، از هوش مصنوعی استفاده کرده و حقیقت را به نفع آب و تاب دادن به داستان تحریف میکنند.
استفاده از هوش مصنوعی برای ایجاد چند پوستر تبلیغاتی، مثل آنچه A24 برای فیلم «جنگ داخلی» انجام داد، یک چیز است، دستکاری عکسهای واقعی در مستند یک چیز دیگر و این میتواند به این معنی باشد که هوش مصنوعی هنوز به نقطهای نرسیده که حدود استفاده از آن مشخص باشد؛ بلکه حتی میتواند اعتبار فیلمسازان را زیر سوال ببرد. فعلا شانسی که آوردهایم این است که تصاویر ایجادشده به دست هوش مصنوعی هنوز قابل تشخیص هستند. شرکتها نیز باید از واکنشهای منفی به این موضوع درس بگیرند و بفهمند که خطر استفاده از تصاویر و محتوای تولید شده توسط هوش مصنوعی در فیلمها و سریالها هنوز زیاد است. اگر حتی عکسهایی که بخشی از سوابق تاریخی به حساب میآیند، بهطور آشکار و بدون هیچ ملاحظهای دستکاری شدهاند، دیگر چگونه میتوانیم به محتواهای تولیدشده اعتماد کنیم؟
پیشرفتهای فناوری میتوانند به کمک سینما بیایند
استفاده از AI منحصر به سالهای اخیر نیست؛ برای مثال، کمپانی «فاکس قرن بیستم» با هوش مصنوعی فیلمنامهی فیلم «لوگان» (Logan) را تجزیه و تحلیل کرد و داستان و مضامین آن را با دادههای بازار و بینندگان مطابقت داد. حتی شرکت Warner Bros را داریم که از الگوریتمهای هوش مصنوعی برای پیدا کردن مکان مناسب برای فیلمبرداری استفاده میکند. این الگوریتمها میتوانند هزاران ساعت فیلم را برای یافتن بهترین گزینه غربال کنند؛ فرایندی که پیش از این به صورت دستی انجام میشد و بسیار زمانبر بود.
در فیلم «تاپ گان: ماوریک» (Top Gun: Maverick) محصول سال ۲۰۲۲ میلادی برای بازسازی صدای ول کیلمر از هوش مصنوعی استفاده شده است. متأسفانه این بازیگر صدای خود را به دلیل بیماری از دست داده، اما به لطف تکنولوژی توانستند ساعتها صدای کیلمر را در اختیار کمپانی فناوری Sonatic قرار دهند که از الگوریتمهای بهخصوص و هوش مصنوعی برای بازسازی صدای کیلمر استفاده کرد و اینگونه بود که ما صدای او را در فیلم «تاپ گان ۲» شنیدیم. جیمز ارل جونز نیز اجازه داده تا بعدها با استفاده از هوش مصنوعی صدایش را برای کاراکتر دارث ویدر بازسازی کنند.
هوش مصنوعی در جلوههای ویژه نقش مهمی دارد؛ برای نمونه، دیزنی نرمافزاری ساخته که شبیه دیپفیک میتواند چهرهی بازیگران را در مراحل پستولید دستکاری کند. این فناوری به ویژه در فیلم «انتقامجویان: جنگ بینهایت» (Avengers: Infinity War) استفاده شده تا احساسات بازیگران را، به ویژه در صحنههای با پسزمینهی CGI متناسب با صحنه تغییر دهند. در فیلم «مرد ایرلندی» (The Irishman) نیز از هوش مصنوعی برای جوان کردن چهرهی بازیگران استفاده شده که جایگزین بهصرفهتری به نسبت CGI به حساب میآید. دادههایی که هوش مصنوعی از تجزیه و تحلیل هزاران تریلر فیلم به دست آورده به سازندگان فیلم «مورگان» (Morgan) کمک کرد تا تریلر فیلم را به نحوی تدوین کنند که بیشترین تأثیر را بر مخاطب بگذارد. امروزه در فرایندهایی مثل اصلاح رنگ و تدوین هم از هوش مصنوعی استفاده میکنند.
هوش مصنوعی کارهایی مثل حذف اشیاء در صحنه و صداگذاری را هم سادهتر کرده است؛ برای مثال، الگوریتمهای هوش مصنوعی میتوانند از دادههای موجود در فیلمها استفاده و صداهای تازه تولید کنند. شرکت «لوکاس فیلم» (Lucasfilm) از هوش مصنوعی برای دستهبندی انواع صداها و آرشیو کردن آنها استفاده میکند که فرایندی بسیاری طاقتفرسا را تسریع کرده است.
با توجه به همهی مزایایی که استفاده از هوش مصنوعی میتواند به همراه داشته باشد، قضاوت دربارهی آن بسیار سخت شده است. دیوید کراننبرگ دربارهی استفاده از هوش مصنوعی در فیلمها گفته:«…با هوش مصنوعی تمام ایدهی ما از بازیگری و فیلمسازی دگرگون میشود؛ این هم فرصت و هم تهدیدی است که هوش مصنوعی به ارمغان میآورد. آیا ما از آن استقبال خواهیم کرد؟ آیا از آن میترسیم؟ هر دو! مثل انرژی هستهای که در عین وحشتناک بودن، فوقالعاده مفید است.» از این روست که نمیتوان یک حکم ثابت برای AI صادر کرد.
قضاوت دربارهی هوش مصنوعی، حداقل الان کار سادهای نیست و جدیدترین فیلم علمی-تخیلی نتفلیکس، «اطلس» (Atlas) همین موضوع را بررسی کرده و همزیستی مسالمتآمیز انسان و هوش مصنوعی را نشان میدهد که در آن جنیفر لوپز یک تحلیلگر داده است که باید برای نجات دنیا از دست یک ربات ویرانگر (سیمو لیو) به هوش مصنوعی اعتماد کند. «اطلس» با این پیشفرض نشان میدهد که استفاده از AI مساوی با نابودی بشریت، و به تبع آن هنر، نیست؛ اما میتواند ماهیتی شیطانی پیدا کند.
وجود هوش مصنوعی در فیلمها هنوز عادی نشده است
آیا باید از هوش مصنوعی و رشد تصاعدی فناوری هراس داشته باشیم؟ بیشک AI نمیتواند جایگزین آن چیزی شود که هنرمندان میسازند، اما مشکل جای دیگری است. امروزه بخش زیادی از محتوایی که توسط مخاطبان مصرف میشود توسط هوش مصنوعی دستکاری و تولید شده و استودیوها امیدوارند بتوانند با استفاده از این تکنولوژی هزینهها و نیروی انسانی خود را کاهش دهند و بینندگان نیز خبردار نشوند.
متأسفانه، با ادامهی پیشرفت فناوری، تشخیص تفاوت بین تصاویر تولیدشده توسط هوش مصنوعی و تصاویر انسانی بسیار دشوار خواهد شد؛ البته هوش مصنوعی همچنان در فیلمها و برنامههای تلویزیونی بحثبرانگیز خواهد ماند، اما بدون تحریمهای گسترده و اعتصباتی چون SAG-AFTRA، احتمال کنار گذاشتن کامل این ابزار توسط استودیوهای هالیوود بسیار بعید به نظر میرسد.
میتوان از این نظر استفاده از هوش مصنوعی را توجیه کرد که هر چیزی که کار شما را آسان میکند خوب است، اما زمانی که به طور کامل جایگزین یک شغل شود، دیگر قابل قبول نخواهد بود. استودیوها الان میگویند که محتوای تولیدشده توسط AI هنوز کیفیت لازم را ندارد و به نیروی انسانی برای بهبود و پالایش آن نیاز است؛ اما معلوم نیست این وضعیت چقدر ادامهدار شود و برخی از شرکتها مطمئنا در اولین فرصتی که به دست آورند، کارمندان اضافی را حذف خواهند کرد.
در بیانهای تازه، شرکت سونی اعلام کرده که طبق برنامهریزیها قصد دارد با عادیسازی استفاده از هوش مصنوعی، هزینههای خود را به طرز محسوسی کاهش دهد. تونی وینسیکوئرا، مدیر اجرایی شرکت سونی پیکچرز، در کنفرانس سرمایهگذاران در ژاپن گفت که این شرکت به دنبال راههایی برای استفاده از هوش مصنوعی برای تولید فیلم و برنامههای تلویزیونی با روشهای کارآمدتر است، اما توافقاتشان با اتحادیههای بازیگران و نویسندگان دست و بال آنها را میبندد. سال گذشته جفری کاتزنبرگ، بنیانگذار شرکت DreamWorks پیشبینی کرد که هوش مصنوعی میتواند هزینهی ساخت فیلمهای انیمیشنی را تا نود درصد کاهش دهد: «دیگر روزهای خوش گذشته بود که شما به ۵۰۰ هنرمند و ۵ سال زمان لازم داشتید تا یک فیلم بسازید؛ تا سه سال دیگر به ده درصد این نیرو نیز نیاز نخواهید داشت.»
وقتی دربارهی چیزی مثل خلق اثر هنری حرف میزنیم این مسئله هنوز به بازنگریهای بیشتری نیاز دارد. همین چند روز پیش بود که نیل دراکمن از استودیوی بازیسازی «ناتی داگ» اعلام کرد که استفاده از هوش مصنوعی در صنعت ویدیوگیم میتواند به پیشرفت بازیهای ویدیویی بیانجامد و مثلا شخصیتهای غیرقابل بازی براساس گیمپلی خود بازیکنان به او واکنش نشان دهند؛ اما همین مسئله به طور مشابه برای فیلمها و سریالها صدق نمیکند.
تکیه بر ماشین برای خلق هنر یک از هر نظر غیراخلاقی است و هنرمندان را نمیتوان با ماشینها جایگزین کرد؛ به همین دلیل ساده که هوش مصنوعی احساس ندارد. مهم نیست که چقدر محتوای هنری به خورد ماشینها بدهید، نتیجهی نهایی که تحویلتان میدهد چیزی جز ترکیبی محاسباتی از همهی این دادهها نخواهد بود.
منبع: MovieWeb