نقد سریال آقازاده؛ وقتی آقازادههای خوب و بد به جان هم میافتند
در نقد سریال آقازاده خطر لو رفتن داستان وجود دارد.
سریال «آقازاده» تا پیش از فرا رسیدن سکانس پایانی قسمت نخست، کمی متفکر و جدی به نظر میرسد. جدی از آن باب که به ظاهر با اثری صاحب محتوا و کمی دورتر دارای معنا مواجه هستیم که قصد دارد تأثیرگذار باشد، اما همان پایانبندی قسمت پایلوت کافی است تا خیلی سریع متوجه خط داستانی سریال با تم سیاه ازلی و سفید ابدی شویم و تمام امیدهایمان رنگ ببازند!
آقازاده بسیار پرمدعا است و داعیهی ارائهی مفاهیم جدی دارد و تمهای عشق زمینی، عشق و ایمان الهی، پردهبرداری از فساد سازمانیافته گسترده، آقازادگان نانجیب و هزاران معضل امروزی و همیشگی دیگر را در خود جای داده است. اغلب این مسائل یا در گذر زمان کشش و اثرگذاری خود را از دست دادهاند یا طی همین سالهای اخیر، مثل مسأله آقازادگی، آنقدر در فضای مجازی مورد بحث و مناقشه قرار گرفتهاند که حتی برای مخاطب عام نیز جذابیتی ندارد، چه برسد به اینکه سریالی با ترکیب این محتوا با آن دوربین خامدستانه در صدد مقبول افتادن در نظر سینمادوستان و مخاطبان با تعصبهای ایرانی-مذهبی باشد.
مشکل اصلی آقازاده این است که نه درد را تصویرگری میکند و نه دردمند را میسازد. به همین خاطر بعد از چند قسمت تحمل سریال سخت میشود؛ مشکلی که زاییدهی یک نگاه خشک و غیرواقعی است. نگاهی که اجتماع پیرامونش را نمیشناسد و نمیسازد و بیش از آنکه درامی باشد که حرفهایش مخاطب را به فکر و در ادامه عمل برای اصلاح جامعه خویش وادارد، آنقدر از محیط زیستی بینندهاش به دور است که خیلی راحت میتوان گفت رخدادهای سریال در قلمروی ذهنی حامد عنقا و تیم نویسندگی رقم میخورند نه ایران امروز ما. مشکل اساسی اینجاست که فرقی بین اینکه با چه دیدی به مجموعهی آقازاده نگاه کنیم نیست؛ بلکه شخصیتهای آن به قدری تیپیکال، ناملموس و متناقضنما هستند که به هیچوجه توان پاسخگویی به سؤالات جدی و سنجیده شدن بر اساس معیارهای موجود را ندارند. حتی اگر این قصه را بر اساس دنیای سوبژکتیو فیلمساز بررسی کنیم، بازهم خط رفتاری و جزئیات شخصیتپردازی افراد آنقدر سطحی و ناکارآمد است که کاسهی صبر مخاطب لبریز میشود.
سریال با آزاد شدن یک دختر از زندان و چند دقیقه بعد، پرس شدنش در یک ماشین گران قیمت خیلی جلوهفروشانه آغاز میشود. پس از یک یا دو قسمت با درهم شکستن خطوط زمانی میفهمیم شخصیت زن اصلی داستان دو اسم دارد، یکی راضیه برای دنیای فقرا و هیأتیها و یکی مانلی برای آدم بدهای قصه. در یک فیلمنامهی خوب در بستر حوادث و اتفاقات، شخصیتها تصمیم میگیرند، عمل میکنند و بر اساس همین دریافتهای ذهنی و رفتارهای عینی که دارند برای مخاطب شکل میگیرند. اما شخصیتهای آقازاده تقریبا بری از قوهی تعقل هستند و آنقدر رباتگونه عمل میکنند که مخاطب آنها را نمیشناسد و نمیفهمد. بهعنوان نمونه ما تا به اینجا -قسمت ششم- نمیفهمیم مانلی چرا آنقدر شیفتهی نیما میشود و این دختر دلباخته و مغلوب، چگونه طی چند برخورد فریفتهی حامد میشود؟ دلیلش این است که تیم نویسندگی کار اساسا پروسهی دگردیسی آدمی را نمیشناسند و آن را با تصمیمات دوران بلوغ و ناشی از احساسات رقیق بحبوحهی سالهای نخست جوانی اشتباه گرفتهاند.
مانلی زندگی پیشین خود در قالب راضیه را نکبتبار میداند و آشکارا خودباختگی خود در مقابل سرمایه را فریاد میزند. به هر طریق این دختر جوان سطحی، خود را به نیما بحری نزدیک میکند. اما دلیل چرخش نگرش او به سمت حامد چیست؟ راضیه و مانلی در یک چیز اشتراک دارند و آن بیزاری و تنفر از قشر فرودست و سادهزیستها است، در نتیجه بر اساس منطق ناقص خود سریال هم این عاشق شدنهای پیاپی دختر اشتباه است و توسط محتوا پشتیبانی نمیشود؛ زیرا او که از سبک زندگی افرادی مثل حامد و خانوادهاش عمیقا بیزار است، چطور به وصلت با آنها فکر میکند؟
از سوی دیگر نگاه سریال به جوانهای امروز ایران که از فرهنگ عامه تغذیه میکنند به حدی کاریکتورگونه و بیمایه است که احتمالا هر شخصی که گرای دقیقی از مختصات باورها و سبک رفتاری جوانهای امروز داشته باشد را به خنده وامیدارد. شاید در ظاهر همه چیز پیرامون مد، اینستاگرام و پارتیهای شبانه باشد، اما وظیفهی فیلمساز بازنمایی صرف و سطحی این موارد نیست، بلکه باید به سراغ ریشههای این مسائل برود و چنین ریشهیابی و معضلشناسی ممکن نیست مگر با شناخت دقیق مصرفگرایی، اثرات پروپاگاندا بر ناخودآگاه افراد و مواردی از این دست که هیچ نشانی از آنها در آقازاده نیست.
تیم سازنده تمام معاصی دنیا را برای نیما بحری ردیف کردهاند و این شخصیت آنقدر چرکین و بد طینت است که راه را بر هرگونه همذاتپنداری و درک میبندد. از سوی دیگر شخصیت حامد آنقدر تیپیکال و منزه است که بیننده آن را هم غیرواقعی و به دور از خود مییابد. همچنین در بطن این شخصیتها تناقضهای مضحکی عیان است که در همان برخورد اول به چشم میآیند. مثلا حامد که تا این اندازه در کارش خبره است و به عبارتی مو را از ماست بیرون میکشد، چگونه به این سادگی دم به تلهی مانلی یا راضیه داده است؟ یا باید نکتهسنجی و تیزبینی او در کار و زندگی حرفهایاش را بپذیریم یا بلاهتهای زندگی عاطفیاش؛ زیرا کنار هم قرار گرفتن این دو صفت بر اساس آنچه در سریال دیدهایم ممکن نیست.
از جهت دیگر راضیه چرا تا آن اندازه دختری شهرستانی و کاریکاتورگونه است؟ به این خاطر میگویم تیم سازنده سریال آقازاده به هیچوجه اجتماع پیرامونش را نمیشناسد، چون آنها فکر میکنند امروزه هم مانند چند دهه قبل فاصلهی زیادی میان سودجویان پایتختنشین با بچههای ساده شهرستانی وجود دارد؛ حتی در آن زمانها هم ماجرا به این تندی نبوده است! به همین دلایل است که فیلمساز نمیتواند پروسهی دلباختگی راضیه به نیما را بسازد و بدون هیچ منطقی او را عاشق حامد میکند! چرا؟ چون او از شهرستان آمده و باید اینقدر میان سنت و سرمایه گیج بزند که دست آخر بنابر میل فیلمساز و برخلاف خود اثر و محتوایش سنت را برگزیند. همین فاصلهی کارگردان و نویسنده با دنیای واقعی و امروز جوانان ایرانی است که سبب میشود کارکرد تکنولوژی، مد، سرمایه، عشق و مصرفگرایی در قصه ول معطل باشند و بیشتر به وصلههایی نچسب بمانند که داستان را به جلو میبرند، نه جزئیات داستانی که محتوا را در راه رسیدن به مفهوم (هرچه که باشد) پیش میبرند.
آقازاده سریال متظاهری است؛ از این جهت که انگار خود کارگردان بیشتر از محیطهای جنوب شهری دوست دارد در پارتیهای شبانه و ویلاهای بورژواها در شمال چرخ بزند. سریال ادعای بیان حرفهایی تازه یا حداقل بازتعریف دانستههای مخاطب با عمق بسیار بیشتری را دارد، اما اصلا چنین نیست و ساختهی بهرنگ توفیقی در بهترین حالت به صورت ناقص و دستوپاشکسته آنچه که خودمان از این مفاسد و منحطان میدانیم را تحویلمان میدهد. مثلا در همان قسمتهای نخست قصد دارد با اشاره به ماجرای پخش فیلم همخوابگی برخی مسئولان دولتی پایینرده با پرستوهای (یا به قول سریال شاهماهیها) جبههی سیاسی مقابل، خیلی پیشرو و جریانساز بنماید که این گونه نمیشود. نخست آنکه اصلا نشان نمیدهد این مسئولان پایینرده (اگر سازندگان سریال خوشحال میشوند بنویسیم بالارده) از چه بافتی از اجتماع هستند، چه گرایشهایی دارند و چرا رفتاری متظاهرانه از خود بروز میدهند؟ بر اساس محتوا و شخصیتهای خود سریال، تعدادی از این افراد گمراه، ظاهری بسیار متین و پوششی به اصطلاح هیأتی دارند، پس چرا عمل آنها در خفا با چهرهای که در اذهان عمومی به نمایش میگذارند و به عبارتی پرسونایشان متفاوت است؟ آیا نباید چنین سریالی با داعیهی روشنگری، واقعا تلاشی در این راستا انجام دهد؟ اگر سریال حرف تازهای در اینباره ندارد و هرآنچه خودمان قبلتر دیدهایم را تا انتها تحویلمان دهد اصلا چه نیازی به ساخته شدنش بود؟
تقریبا تمامی بینندگان این مجموعه شاید پیش از سازندگان اثر در جریان این انحرافات جنسی آقازادگیها و رانتخواریها و تلاشهای عجیب جناحهای سیاسی برای زمین زدن یکدیگر بودهاند، پس میتوان گفت آقازاده حداقل تا اینجا هیچ حرف دندانگیر و جدیدی در میان محتوایش ندارد و هرگاه به سراغ جوانها و حکایت عاشقانهاش میرود، چون آنها را نمیشناسد تصویری غیرقابل لمس و پوشالی ارائه میدهد.
قصهی کلی سریال هم بعد از سه یا چهار قسمت اول تمام میشود و پس از آن به دام تکرار میافتد. شاید عنقا و توفیقی خود از ساختهشان مشعوف باشند و دوست داشته باشند چندین و چند بار میهمانیهای نیما را بدون بیان هیچ نکتهی جدیدی در راستای پیشبرد پیرنگ یا شخصیتپردازی به تصویر بکشند، اما عدم قصهگویی سریال پس از چند ساعت قطعا هر بینندهای را خسته میکند. همچنین شخصیتهای فرعی داستان کارکرد خاصی ندارند و در واقع اصلا به شخصیت تبدیل نمیشوند. از بادیگارد تیپیکال نیما (شهنام، با بازی کامبیز دیرباز) بگیرید تا تینا (با بازی نیکی کریمی) که همه شبیه یکدیگرند و سریال قصد ندارد با خرده پیرنگهایی جالبتوجه عمق احساسی یا اجتماعی به آنها بدهد. همچنین آقازاده قصد ندارد به ما بگوید چرا برخی از مسئولین به بیراهه رفتهاند و برخی دیگر همچنان بر اصول و عقاید سازندهی خود باقی ماندهاند. آیا ما خود کوتاهیهای برخی از مقامات دولتی را نمیدانیم؟ قطعا از سریال پرمدعایی همچون آقازاده انتظار داریم دلایل و مسیر به اشتباه افتادن این افراد را برایمان ترسیم کند، نه آنچه را که میدانیم به شکلی سطحیتر برایمان دوره کند!
آقازاده با برشهای سریع و نماهای مثلا اضطرابآور قصد دارد از لحاظ بصری و فرمی جالبتوجه جلوه کند؛ اما نمیداند هنگامی این شگردهای فنی جذابیت دارند که برهمنهی مطلوبی با محتوا داشته باشند. بهعنوان نمونه در قسمتهای نخست بارها و بارها شخصیتها در تنگناهایی عیان طی سکانسیهایی با تونالیته خاکستری یا هر رنگ مرده دیگری به تصویر کشیده میشوند که کاملا ادایی است. مثلا شخصیت نیما چرا باید در چنین قابهایی قرار بگیرد؟ او که حتی بلد نیست ادای انسانهای نگران را هم در بیاورد!
یا آن نماهایی که حامد و راضیه زیر باران ماجراجویی عاشقانه خود را آغاز میکنند را یکبار دیگر ببینید. آن بخش آنقدر کرخت و نمایشی است که از لحاظ حسی در مخاطب کارگر نمیافتد و شاید اگر یک کارگردان فیلمفارسیساز هم میخواست رویاهای عاشقانهی یک جوان چشموگوش بسته، اما تیزبین و تیزهوش و اسطورهی تناقضات غیرقابل درک را تصویرگری کند چیزی در همین شمایل تحویلمان میداد. جدای از دوربینی که گاهی به جای کمک به روایت قصه و رقم زدن بخشی از اثر صرفا به قابی برای بیان صحبتهای بازیگران تبدیل میشود، رویهی تدوین و برخی کارهای فنی و حتی موسیقیهای خارجی زبان انتخاب شده برای آقازاده هم تقریبا اشتباه هستند و ارتباط خاصی با این اثر ندارند.
تا قسمت ۶ از فصل ۱، آقازاده تقریبا در هیچ بخشی قابل قبول عمل نکرده است. حتی تیم بازیگری گران قیمت آن هم گاهی آنقدر ادایی و خشک بازی میکنند که مخاطب را پس میزنند. سریال حرف جدید و حتی جدی برای گفتن ندارد و در سطح باقی میماند. امیدواریم در ادامهی سریال شاهد روایتی جذابتر و قصهای جدیتر باشیم که بتواند دریچههایی تازه از مشکلات اقتصادی و ساختاری امروز کشور را در مقابل دیدگان مخاطب بگشاید، نه اینکه در یک چرخهی باطل و به دور از دنیای واقعی آقازادههای خوب و بدش را به جان یکدیگر بیندازد.
واقعا انتقاد به جایی بود اصلا معلوم نیست چطور فیلم برداری شده یه بار میره چند ماه قبل یهو برمیگرده زمان حال هدفشون بیشتر کسب درامد بود که تعداد قسمت های سریال بیشتر بشه همین
سریال بدک نبود ولی خیلی تاپ هم نبود چون یکم دور از واقعیت بعضی جاهاش بودن. مثلا زن بحری یه دفعه ایی اینقدر دلسوز راضیه میشه و هرچی امیر بحری بهش میگه من کاره ایی نیستم کاره پسرمه, اصلا نمیفهمه و فقط بخاطر اینکه پسرش حالا آبروی راضیه رو با چندتا عکس برده، یه دفعه میاد و اینقدر داد راه می اندازه به قیمتی که زندگی خودشو خراب کنه وبه قیمت کشته شدن خودش میاد بحری رو تحریک می کنه که میره مدارک بحری و پسرشو رو کنه؟! فیلم حتی نشون نمیده چه مدرکی زنه بحری داشته! فیلم که ازون ابتدا نشون میداد که امیربحری سرش تو کاره خودشه و به زنه چیزی نمیگه!!!
بعدشم زنه بحری، مگه این دختر، همونی نبود که به بهانه دوست شدن به راضیه نزدیک شد و می خواست از کاراش سر در بیاره یا مگه فیلم اون اول این دخترو جوری نشون نداد که یه جورایی به راضیه هی نصیحت می کرد و میگفت به نیما یه موقع نگی عاشق شدیااا چون هرکاری از دست اون بر میاد. این که میدونست هرکاری از دست نیما برمیاد، پس چرا یه دفعه زد به سیم آخر!!؟ به نظرمن، نقطه ی ضعف فیلم از اینجا شروع شد.
بعدشم نیما یهویی وقتی میبینه بهرامی رفته طرف اون حسن، یه دفعه جو میگیرتش که همه چیو بگه و دلش برا باباش تنگ میشه یا مثلا یه دفعه ایی مخاطب وسط فیلم می فهمه زنه بحری با تینا خواهر بودن یا مثلا بعدشم که پلیس میاد جست و جو برای مرگ خواهره و اثر انگشت و اینا بعد اصلا چیزی از اثر انگشت تینا پیدا نمیشه!!؟؟؟و این پلیس اصلا نمی فهمه که این دوتا خواهر بودن یا باباش چندتا دختر داره ،چیکار میکنن !؟؟! خب یکم دور از واقعیته این ..
تنها نقطه ی قوت فیلم این بود که میخواست نشون بده توی نظام ایران چقدر از این موارد و فسادها وجود داره و یکی و دوتا هم نیستن و بیشترشون دستشون توی دست همه …
و اما نقطه ی اصلی منفی فیلم که به نظرمن از ارزش واز واقعی بودن فیلم کم کرده بود این که سازنده تلاش داشت که یه جوری به تو ذهن مخاطب فیلم بکنه که فقط اگه به دین و اسلام اعتقاد داشته باشی میتونی راه درستو بری!! مثلا حاج رضا چون به اسلام اعتقاد داره آدم درستی بود و چون حامد پسر این ادم بود و تربیت اسلامی داشت، آدم خوبی بود..فیلم سعی داشت بیشتر رو وجه و وجود امام رضا و اعتقاد تکیه کنه… حتی بعضی جاها ضد اینو نشون میداد که گاهی مخاطب رو به چالش میکشوند که اصلا با عقل جور در نمیومد این ضد و نقیض، برای مثال اون صحنه که نیما میره مشهد برای اینکه راضیه اونجا بوده بعد توی یه مسیری توی ماشین، گنبد امام رضا رو می بینه و یه حالت بغض میگیره. نقطه ی بسیار منفی دیگه اینکه از اولی که بین نیما و حامد دعوا شروع میشه همش حاج رضا به امیربحری میگه که این دسته گل رو از نطفه ی خوب و پاک تو به اینجا رسوندی، این جمله همش چندین بار در قسمت های مختلف توسط حاج رضا به امیربحری گفته میشه، چیزی که ضعف فیلم رو نشون میده. ادم ها مسیول زندگی و انتخاب کردن مسیر زندگی خودشون هستن، شاید در اول رشد پدر و مادر و نوع زندگی روی رفتار و شخصیت بچه تاثیر بزار ولی شخصیت بیشتر انسان ها در جامعه شکل میگیره و تا وقتی ادامه پیدا میکنه که آدم به رشد عقلی کامل برسه و خودش بتونه راهه زندگیشو یا به اصطلاح خوب وبد رو تشخیض بده. اگه اینجوریه پس اگه ادمی قاتل شده باید بریم یقیه ی باباشو بگیریم که چرا این آدم امروز قاتله!!؟ فیلم می خواست تاکید کنه که چون این پسر(نیما) از پدر با ایمان و مادر باایمان به دنیا اومده، باید پس پسر با ایمان میشده و راهه به اصطلاح نماز و روضه و خدا و پیغمبر رو می رفته و چون امروز با ایمان نیس پس مرتب امیر بحری سرزنش باید بشه!! مگر نه اینه که هرکس مسیول کارهای خودشه؟ مخصوصا که نیما بیش از ۴۰ سال سن داشت.. یعنی فیلم مرتب به دنبال این بود که بگه نیما پاکه و فقط بخاطر امیربحری اینجوری شده ..مرتب به دنبال مقصر نشون دادن امیر بحری بود…
در آخر فیلم شهنام میزنه به ماشین از طرفی که حامد نشسته بود, جالبه با این ضربه ی به این محکمی در اخر میبینیم که حامد فقط یه تیکه راست سرش خون ریزی می کنه و می تونه راحت خودش رو از ماشین پیاده کنه و به دست و پاش هیچ آسیبی جدی تقریبا وارد نشده .. اگه ماشینش پیکان قدیم بود شاید باورش برای ما راحتتر بود که اسیب جدی به حامد وارد نشده ولی پراید؟؟؟!!! خودتون دیگه بفهمین ضعفو.. و بعدشم ساعت ۱۱ شب بوده و ولی می بینیم که خیابونها خلوته خلوته و هیچ ماشینی هم رد نمیشه .. خب بازم دور از واقعیته اونم توی تهران و خیابون های تهران… به نظرم فیلم قوی تر تموم میشد اگه با این صحنه حامد هم میمرد، حداقل سیستم فساد سیاسی و اقتصادی دستگاه ایران رو بیشتر می تونست تو ذهنه بیننده تجسم کنه، تحت این پیام که هرکسی که بخواد جلوی قدرت یه سری آدم در نظام رو بگیره و کارشونو مختل کنه سرنوشتی بهتر از مرگ نداره ..
سریال بدک نبود ولی خیلی تاپ هم نبود چون یکم دور از واقعیت بعضی جاهاش بودن. مثلا زن بحری یه دفعه ایی اینقدر دلسوز راضیه میشه و هرچی امیر بحری بهش میگه من کاره ایی نیستم کاره پسرمه, اصلا نمیفهمه و فقط بخاطر اینکه پسرش حالا آبروی راضیه رو با چندتا عکس برده، یه دفعه میاد و اینقدر داد راه می اندازه به قیمتی که زندگی خودشو خراب کنه وبه قیمت کشته شدن خودش میاد بحری رو تحریک می کنه که میره مدارک بحری و پسرشو رو کنه؟! فیلم حتی نشون نمیده چه مدرکی زنه بحری داشته! فیلم که ازون ابتدا نشون میداد که امیربحری سرش تو کاره خودشه و به زنه چیزی نمیگه!!!
بعدشم زنه بحری، مگه این دختر، همونی نبود که به بهانه دوست شدن به راضیه نزدیک شد و می خواست از کاراش سر در بیاره یا مگه فیلم اون اول این دخترو جوری نشون نداد که یه جورایی به راضیه هی نصیحت می کرد و میگفت به نیما یه موقع نگی عاشق شدیااا چون هرکاری از دست اون بر میاد. این که میدونست هرکاری از دست نیما برمیاد، پس چرا یه دفعه زد به سیم آخر!!؟ به نظرمن، نقطه ی ضعف فیلم از اینجا شروع شد.
بعدشم نیما یهویی وقتی میبینه بهرامی رفته طرف اون حسن، یه دفعه جو میگیرتش که همه چیو بگه و دلش برا باباش تنگ میشه یا مثلا یه دفعه ایی مخاطب وسط فیلم می فهمه زنه بحری با تینا خواهر بودن یا مثلا بعدشم که پلیس میاد جست و جو برای مرگ خواهره و اثر انگشت و اینا بعد اصلا چیزی از اثر انگشت تینا پیدا نمیشه!!؟؟؟و این پلیس اصلا نمی فهمه که این دوتا خواهر بودن یا باباش چندتا دختر داره ،چیکار میکنن !؟؟! خب یکم دور از واقعیته این ..
تنها نقطه ی قوت فیلم این بود که میخواست نشون بده توی نظام ایران چقدر از این موارد و فسادها وجود داره و یکی و دوتا هم نیستن و بیشترشون دستشون توی دست همه …
و اما نقطه ی اصلی منفی فیلم که به نظرمن از ارزش واز واقعی بودن فیلم کم کرده بود این که سازنده تلاش داشت که یه جوری به تو ذهن مخاطب فیلم بکنه که فقط اگه به دین و اسلام اعتقاد داشته باشی میتونی راه درستو بری!! مثلا حاج رضا چون به اسلام اعتقاد داره آدم درستی بود و چون حامد پسر این ادم بود و تربیت اسلامی داشت، آدم خوبی بود..فیلم سعی داشت بیشتر رو وجه و وجود امام رضا و اعتقاد تکیه کنه… حتی بعضی جاها ضد اینو نشون میداد که گاهی مخاطب رو به چالش میکشوند که اصلا با عقل جور در نمیومد این ضد و نقیض، برای مثال اون صحنه که نیما میره مشهد برای اینکه راضیه اونجا بوده بعد توی یه مسیری توی ماشین، گنبد امام رضا رو می بینه و یه حالت بغض میگیره. نقطه ی بسیار منفی دیگه اینکه از اولی که بین نیما و حامد دعوا شروع میشه همش حاج رضا به امیربحری میگه که این دسته گل رو از نطفه ی خوب و پاک تو به اینجا رسوندی، این جمله همش چندین بار در قسمت های مختلف توسط حاج رضا به امیربحری گفته میشه، چیزی که ضعف فیلم رو نشون میده. ادم ها مسیول زندگی و انتخاب کردن مسیر زندگی خودشون هستن، شاید در اول رشد پدر و مادر و نوع زندگی روی رفتار و شخصیت بچه تاثیر بزار ولی شخصیت بیشتر انسان ها در جامعه شکل میگیره و تا وقتی ادامه پیدا میکنه که آدم به رشد عقلی کامل برسه و خودش بتونه راهه زندگیشو یا به اصطلاح خوب وبد رو تشخیض بده. اگه اینجوریه پس اگه ادمی قاتل شده باید بریم یقیه ی باباشو بگیریم که چرا این آدم امروز قاتله!!؟ فیلم می خواست تاکید کنه که چون این پسر(نیما) از پدر با ایمان و مادر باایمان به دنیا اومده، باید پس پسر با ایمان میشده و راهه به اصطلاح نماز و روضه و خدا و پیغمبر رو می رفته و چون امروز با ایمان نیس پس مرتب امیر بحری سرزنش باید بشه!! مگر نه اینه که هرکس مسیول کارهای خودشه؟ مخصوصا که نیما بیش از ۴۰ سال سن داشت.. یعنی فیلم مرتب به دنبال این بود که بگه نیما پاکه و فقط بخاطر امیربحری اینجوری شده ..مرتب به دنبال مقصر نشون دادن امیر بحری بود…
در آخر فیلم شهنام میزنه به ماشین از طرفی که حامد نشسته بود, جالبه با این ضربه ی به این محکمی در اخر میبینیم که حامد فقط یه تیکه راست سرش خون ریزی می کنه و می تونه راحت خودش رو از ماشین پیاده کنه و به دست و پاش هیچ آسیبی جدی تقریبا وارد نشده .. اگه ماشینش پیکان قدیم بود شاید باورش برای ما راحتتر بود که اسیب جدی به حامد وارد نشده ولی پراید؟؟؟!!! خودتون دیگه بفهمین ضعفو.. و بعدشم ساعت ۱۱ شب بوده و ولی می بینیم که خیابونها خلوته خلوته و هیچ ماشینی هم رد نمیشه .. خب بازم دور از واقعیته اونم توی تهران و خیابون های تهران… به نظرم فیلم قوی تر تموم میشد اگه با این صحنه حامد هم میمرد، حداقل سیستم فساد سیاسی و اقتصادی دستگاه ایران رو بیشتر می تونست تو ذهنه بیننده تجسم کنه، تحت این پیام که هرکسی که بخواد جلوی قدرت یه سری آدم در نظام رو بگیره و کارشونو مختل کنه سرنوشتی بهتر از مرگ نداره ..
در کل از نمره ی ۵ ، یه نظرم نمره ی ۳ میگیره این سریال.
سلام
سریال اقازاده خیلی به نظرم خوب شروع کرد و تیکه های داستان رو جدا جدا پخش میشد و ما همش فکر میکردم که داستان چیه ولی از قسمت های ۱۷ ۱۸ خیلی خیلی داستان اوج گرفت و واقعا هیجان انگیز بود و جذاب و هر قسمت از قبلی جالبتر و من همش انتظار قسمت بعدی رو میکشیدم
ولی واقعا حیف این همه اوج و هیجان که توی قسمت اخر نابود شد!!! یعنی واقعا سقوط کرد
نقش شهنام اخرش چی بود اول که خیلی خفن و جالب وارد شد بعدش هم راضیه رو کشت تهش زد به حامد و تمام! خب چی شد اصلا چی بود برای کی کار میکرد اخر و هیچ…. گلابی بود قشنگ وسط فیلم
بازم میگم حیف اون اوج گرفتن که یهو سقوط کرد
درود برهمگی
سریال آقازاده بسیار زیباوجذاب بود.اگه ازین سریالابیشتربسازن مردم سمت ماهواره نمیرن.سریالای جم تی وی در برابر چنین سریالایی اصلا عددی نیستن
بایداینجورسریالای زیبارو واسه فارسی زبانان کشورای دیگه همچون افغانستان و تاجیکستان و….پخش کنن تابا افزایش بیننده فیلم های خوب ایرانی هم درجهان مطرح بشن
نقدتون پر از اشتباهه. اتفاقا آقازاده خیلی سریال عالی هست. نحوه شروع شدنش تازگی داشت و نوآورانه بود. عقب و جلو رفتن های فیلم خیلی عالیه. تنها اشکالش در زیاده روی برای بیش از حد مومن و مقید نشون دادن خانواده حامده. در کل به موسسه اوج تبریک میگم.
نقدت رو تا نصف هم نخوندم … این سریال نگاه خشک و غیر واقعی داره …خب دیگه چی ؟ درد رو هم تصویر گری نمیکند !عجب ؟درد مند رو هم نمسازد !!! بهتره سریال مانکن رو نقد کنید !
سلام دوستان عزیز
نقد آقای “محمدسعید خزایی” رو خواندم واقعا طاقت نیاوردم اینجا نظرم رو ننویسم.. من خیلی طرفدار سریال ها و فیلمهای ایرانی نیستم {بدلیل داستانهای محدود شده و بدون جلوه های تصویری) ولی لازم است بدانیم که سریال بزرگ و البته قابل تامل “آقازاده” سریال با شروع خوب و داستانی واقعی از پشت برده جامعه ماست که به جرات میتوان گفت کمتر فیلم و سریالی تاکنون توانسته با این حجم از داستان جذاب و افکتهای مناسب ساخته شده باشد. داستان فیلم همانگونه که میدانیم سیاسی – امنیتی است که هرچند به لحاظ چند فیلتر اختصاصی نمیتواند پا را فراتر از خطوط قرمز بگذراند ولی در عین حال نیز تاکنون توانسته مخاطب را درگیر و میخکوب کند این سریال با استفاده از بازیگران محبوب و با تجربه بخوبی پیشروی می کند. داستان فیلم تاکنون نیز توانسته است حرفی برای گفتن داشته باشد. چرا که کلمه جدیدی به اسم آقازاده در ایران شکل گرفته است که دید همگان را تحت تاثیر گذاشته و این سریال سعی در این دارد که مرزی تعیین کند و البته سعی در این دارد که مخاطب خود بگوید که کسانی پشت پرده هستند که شاید ما اصلا از آنان خبر نداریم که چه مثبت یا منفی و در جامعه ما تاثیر گذارند سریال بخوبی توانسته همانند سریال های حرفه ای خارجی بدون حدس داستان را پیش ببرد به نظر من فارغ از لایه های زیرین سریال و هدف های اصلی سریال خوب و ارزش دیدن را دارد… پس بهتر است بجای نقد تند و جبهه گرفتن علیه یک اثر خودمان قضاوت کنیم..
اولین شرط یک نقد آکادمیک اینه که در ابتدا بتونه اثر رو خوب توصیف بکنه..شما از همون اول رفتی دنبال تفسیر اثر. بنابراین نقد شما کمی سطحی هست. البته به نظر میرسه صرفا چون میدونید چه کسایی پشت سریال هستن اینطوری نوشتید.
به نظر من این سریال مثل بسیاری از آثار دیگه خوب و بد داره.
سلام
نقد خوبی بود. البته به نظرم منتقد کمی ملاحظه عوامل سریال را کرده بودند و الا سریال بسیار فاجعه بارتر از این نقد تند است.
و باز هم به نظرم ساخت این سریال نه برای منفور نشان دادن آقازاده های کثیف است بلکه برای تطهیر آنها و تجیهی برای حضور نحوست بار آنها در جامعه. این سریال می گوید آقا زاده های بد توسط آقازاده های خوب شکست می خورند و در نتیجه کشور هر چقدر هم دچار بدبختی شود عاقبت بازهم توسط آقازاده های خوب ایمن می شود. یعنی ما همواره باید هوای اقازاده ها را داشته باشیم چون لاجرم به آنها نیازمندیم.
دم شما گرم که این جملات رو بعنوان نقد یا بقول برخی دوستان غرض شخصی نوشتید.
برخی اینقدر به این سریال عجیب و غریب نگاه می کنند که انگار چه لایه هایی از فساد رو زیر و رو کرده، من حتی با انتخاب بازیگران هم مشکل دارم. متاسفانه آقای عنقا انگار اقازاده ندیده، چون شخصیت نیما فقط شبیه یه قاچاقچی یا دلال هست و نه آقا زاده، آقا زاده ها یک ظاهر مشخص دارند، لمپن نیستند، حتی آقای بحری بزرگ هم شبیه آقا ها نیست، شخصیت اون هم کاریکاتوریزه است. متاسفانه تدوین فیلم یه شکلی صورت گرفته که هیجان رو ببره بالا ولی بقول شما این خفن بودن رو با گیج کردن مخاطب عوض کرده، از لعیا زنگنه تا امیر آقایی و از مهدی سلطانی تا نیکی کریمی همگی در جای خودشون نیستن.احتمالا آخرش هم دست تیم آدم بدها با بدترین روش ممکن رو خواهد شد و در دام خواهند افتاد. البته قبول دارم که این سریال حداقل از لحاظ فرم از دل و امثال اون بهتره، ولی واقعا در حد یک تابو شکن بزرگ و یا یک نگاه جدید به موضوعات روز نیست.
به هر حال ممنون
حرف شما درسته ولی ایشون هم دیگه خیلی یک جانبه به سریال تاخته بود
باسلام دمت گرم خیلی خیلی باهات موافقم هیچکدام از کاراکترها درجای خودشان نیستندویا کارگردان نتوانسته ازهنرپیشه ها با آن فیلم هاوبازی های خوبشان کاربکشد ازآقای امیرآقایی ونیکی کریمی فیلمهای خوبی دیده بودم ولی دراین سریال تاحالا چیزی ندیدم.کتشکرم