۱۱ فیلم ماجراجویانه که اگر مومیایی را دوست دارید باید تماشا کنید
در این مقاله ۱۱ فیلم ماجراجویانه را برایتان معرفی کردهایم که مشابه فیلم مومیایی هستند و هواداران این دست فیلمها را حسابی سر کیف میآورند و ساعتها سرگرم میکنند.
برندان فریزر از بازیگرهایی بود که دههی ۹۰ میلادی برای خودش پادشاهی میکرد و با فیلمهایی پرطرفدار گیشههای سینما را به تسخیر در میآورد. محبوبترین و مشهورترین و پرسودترین فیلم برندان فریزر «مومیایی» (The Mummy) محصول سال ۱۹۹۹ بود که ۴۱۶ میلیون دلار در گیشههای جهانی فروش کرد و نقدهای نسبتا مثبتی هم از منتقدان گرفت. دنبالهی مومیایی یعنی «بازگشت مومیایی» (The Mummy Returns) هم که سال ۲۰۰۱ اکران شد ۴۳۵ میلیون دلار در گیشههای جهانی فروخت. قسمت سوم فیلم یعنی «مومیایی: مقبره امپراتور اژدها» (Tomb of the Dragon Emperor) با اینکه بازخوردهای منفی بسیاری گرفت، موفق شد به فروش تحسینبرانگیز ۴۰۵ میلیون دلاری در گیشههای جهانی برسد.
خیلی از سینمادوستان با شنیدن نام برندان فریزر فوری یاد فیلم مومیایی میافتند چون این فیلمها محبوبیتی جهانی دارد. داستانش جذاب و سرگرمکننده است، بازیگران مکمل درجهیکی دارد – ریچل وایس، جاناتان هاید، جان هانا، کوین جی اکونر، اودد فهر و آرنولد وسلو – و صحنههای اکشن پرهیجان و جلوههای بصری شگفتانگیزی به نمایش میگذارد. با اینکه دنبالههای فیلم به پای قسمت اول نمیرسند و جادوی آن را ندارند (بهویژه قسمت سوم که به خاطر نبودن ریچل وایس ضربهی سنگینی خورد) ولی کلیت فرنچایز نقطهی روشن و هیجانانگیزی در کارنامهی هنری برندان فریزر محسوب میشود.
سال ۲۰۱۷ فرنچایز را ریبوت کردند و یک فیلم مومیایی با حضور تام کروز ساختند، برای همین مشخص نیست دوباره برندان فریزر را در این فیلمها خواهیم دید یا نه. سرنوشت همین ریبوت هم مشخص نیست و فیلمی که بنا بود آغازگر یک جهان سینمایی باشد چنان عملکرد ضعیفی داشت که به دنبالههای خودش هم نرسید. ولی هواداران مومیایی نگران نباشند چون در ادامه تعدادی فیلم ماجراجویانهی تماشایی و پرهیجان را برایتان آوردهایم که با دیدن آنها حسابی سرگرم خواهید شد.
۱. سری فیلمهای ایندیانا جونز (The Indiana Jones franchise)
دوستداران فیلمهای ماجراجویانه دو دسته هستند، یا تمام فیلمهای ایندیانا جونز را دیدهاند و بارها و بارها تماشایشان میکنند، یا هنوز فرصت نکردهاند سراغ این فرنچایز فوقالعاده بروند ولی از همه شنیدهاند که باید در اولین فرصت ممکن برای دیدنش وقت بگذارند. ایندیانا جونز با بازی هریسون فورد افسانهای چیزی حدود ۳۰ سال است که درگیر ماجراجوییهای گوناگون و متنوعی میشود و هنوز هم خودش را بازنشسته نکرده.
تا الان چهار فیلم ایندیانا جونز ساخته شده و قسمت پنجم آن هم در راه است. همه چیز از سال ۱۹۸۱ و «مهاجمان صندوقچهی گمشده» (Raiders of the Lost Ark) آغاز شد. در این فیلم ایندیانا جونز به دنبال صندوق عهد گمشده است، همان صندوقی که نقلش در داستانها و اسطورههای گوناگون آمده و گفته شده که صفحههای سنگی ده فرمان موسی درونش است، صفحههایی با قدرت جادویی که با استفاده از آن میتوان ارتشی خستگیناپذیر و قدرتمند تشکیل داد.
چه کسی به چنین قدرتی علاقه نشان میدهد؟ مسلما نازیها. در قسمت سوم فیلم که سال ۱۹۸۹ آمد یعنی «ایندیانا جونزو آخرین جنگ صلیبی» (Indiana Jones and the Last Crusade) بار دیگر رژیم فاشیستی آلمان نقش ضدقهرمان داستان را داشت، البته در اینجا به دنبال جام مقدس بودند.
فیلم دوم که «ایندیانا جونز و معبد مرگ» (Indiana Jones and the Temple of Doom) نام داشت و سال ۱۹۸۴ اکران شد، پیشدرآمد مهاجمان صندوقچهی گمشده به حساب میآمد و داستانش در هند میگذشت. دکتر جونز در این قسمت با یک فرقه و رهبر مذهبیاش ملا رم (امریش پوری) درگیر میشد. هدف اصلی ایندیانا جونز پیدا کردن سنگ مقدسی بود که اعضای این فرقه از یک روستا ربوده بودند، ولی در همین حین بچههایی را هم که به اسارت گرفته شده بودند نجات میداد.
«ایندیانا جونز و قلمرو جمجمه بلورین» (Indiana Jones and the Kingdom of the Crystal Skull) سال ۲۰۰۸ اکران شد و این بار اتحاد جماهیر شوروی و نیروهای کاگب ضدقهرمان ماجرا بودند. این قسمت از فیلمهای ایندیانا جونز کمترین محبوبیت را در بین مردم دارد، ولی امتیازهای خوبی از منتقدها گرفته (۶۵% در متاکریتیک و ۷۸% در راتن تومیتوز) که نشان میدهد چه فرنچایز موفقی است و بعد از گذشت سالیان دراز همچنان کیفیت خودش را حفظ کرده.
۲. صحرا (Sahara)
صحرا یک فیلم اکشن ماجراجویانهی سرگرمکننده محصول ۲۰۰۵ است که متیو مککانهی در آن بازی کرده و مربوط به دورانی میشود که او هنوز تغییر مسیر نداده بود. متیو مککانهی در این فیلم نقش درک پیت را بازی میکند، قهرمانی ماجراجو که به دنبال گنجینهی گمشدهی بزرگی است، جواهراتی که در پایان جنگ داخلی آمریکا سوار بر یک کشتی مکزیکی راهی مقصدی بوده و حالا معلوم نیست کجاست. بعد از اینکه این قهرمان جانِ دکتر اوا روهاس (پنهلوپه کروز) را نجات میدهد، او به همراه دوست و همکار همیشگیش ال جیوردینو (استیو زان) برای پیدا کردن این گنجینه به شهر مالی در آفریقا میرود، شهری که خودش هم درگیر یک جنگ داخلی فرسایشی است.
پیت که وسط بحران آمده ناخواسته پایش به ماجراهای پیچیدهتری باز میشود، در مییابد که پشت پردهی بیماری مرموزی که اهالی شهر را گرفتار کرده رازهای تکاندهندهای خوابیده، رازهایی که دیکتاتور خشن و بیرحم کشور ژنرال کاظم نمیخواهد افشا شوند. چون در صورت برملا شدن واقعیت، ثابت میشود که او علیه مردمش جنایت جنگی مرتکب شده و حقوق بشر را هم به شکل گستردهای نقض کرده.
با وجود اینکه در فیلم بازیگران بااستعداد و چهرهای حضور داشتند، منتقدان آن را نپسندیدند و امتیازش در راتن تومیتوز ۳۸% است. مخاطبان نسبت به فیلم مهربانانهتر برخورد کردند و امتیاز تماشاگران در راتن تومیتوز ۵۳% ثبت شده. البته مشکلات فیلم به امتیاز پایینش محدود نمیشد و درگیریهایی هم سر بودجه و خرجومخارج داشتند. هزینهی نهایی فیلم رقمی به سنگینی ۱۶۰ میلیون دلار بود که دو برابر بودجهی اولیهی آن به حساب میآمد. صحرا با بودجهی بسیار عظیمش یکی از بزرگترین شکستهای تجاری هالیوود محسوب میشود.
۳. سری فیلمهای کتابدار (The Librarian franchise)
اگر دنبال نسخهای متفاوت از ایندیانا جونز میگردید که بیشتر روی هوش و عقلش تکیه میکند تا مهارتهای فیزیکی، فیلمهای کتابدار گزینهی مناسبی برای شماست. قهرمان اصلی این سری فیلم یعنی فلین کارسن (نوآ وایل) حافظ و حامی دانش بشری است، یعنی عملا وظیفهی مراقبت از درخت دانش روی دوشش است.
در طول سه فیلم گوناگون، این قهرمان کتابخوان سراغ اشیا قیمتی و معروف زیادی رفت و گنجینههای باستانی فراوانی کشف کرد و در این میان با دختر آرزوهایش هم آشنا شد.
بعد از فیلمها، یک سریال چهار فصلی هم با حضور کتابدار ساختند. وایل که علاوه بر بازی در سریال، تهیهکنندهی اجرایی هم بود میخواست با این داستانها مدل متفاوت و تازهای از ماجراجوییهای خانوادگی را به مخاطبان عرضه کند. وایل گفته بود: «یک سری سریالها هستند که مخاطبان زیادی دارند ولی با مدل کاری که میخواهیم انجام دهیم نمیخوانند. ما دستهای دیگر از مخاطبان را هدف قرار دادهایم و فکر میکنیم بازخورد خوبی هم خواهیم گرفت. شبکه حسابی پشت کار است و تبلیغات خیلی خوبی برای سریال به راه انداخته. امیدوارم همه بفهمند که حتما نباید با یک فرمول ثابت کار ساخت و این مدل قصهها هم مخاطب خودش را دارد.»
۴. سری فیلمهای گنجینه ملی (The National Treasure franchise)
اصلا نمیشود فهرستی از فیلمهای ماجراجویانهی جذاب تهیه کرد و اسمی از سری فیلمهای گنجینه ملی نیاورد. قسمت اول فیلم سال ۲۰۰۴ اکران شد و دنبالهی آن با نام «گنجینه ملی: کتاب اسرار» (National Treasure: Book of Secrets) محصول سال ۲۰۰۷ بود. در این فیلمها نیکلاس کیج نقش یک تاریخنگار ماجراجو به نام بنجامیل فرانکلین گیتس را بازی میکند که هر بار درگیر اتفاقهای مهیجی میشود.
در قسمت اول او اعلامیهی استقلال آمریکا را از آرشیو ملی واشنگتن میرباید. اما نگران نباشید چون نیت و قصدش کاملا خیر است و میخواهد آن را از چنگال گروهی دیگر از دزدان به رهبری همکار و دوست سابقش ایان هاو (شان بین) نجات دهد. همه به دنبال گنجینهای عظیم هستند که گفته شده مؤسسان آمریکا در اختیار داشتهاند و گویا در اعلامیهی استقلال سرنخهایی برای پیدا کردن آن وجود دارد.
در قسمت دوم گیتس به دنبال حفظ آبروی جد بزرگش توماس گیتس است. توماس گیتس قرار بوده یادداشتهای جان وایکس بوث (قاتل آبراهام لینکلن) را رمزگشایی کند ولی موفق نشده و نتوانسته جلو کشته شدن لینکلن را بگیرد. در نهایت هم خودش به دست هواداران ایالات مؤتلفهی آمریکا کشته میشد. وقتی یک دلال بازار سیاه به نام میچ ویلکینسون (اد هریس) نام توماس گیتس را لکهدار میکند، بن برای حفظ آبروی جد خود دست به کار میشود. قرار بود فیلم سومی هم در کار باشد ولی بیش از ده سال گذشته و هنوز خبری نیست.
۵. پادشاه عقرب (The Scorpion King)
سری فیلمهای مومیایی به قدری موفق بودند که یک اسپین آف از قسمت دوم آن سر بر آورد. در قسمت دوم مومیایی، قهرمان ما میخواهد جان پسرش را نجات دهد و برای این کار باید به سرزمینی باستانی و کهن برود. در آنجا با موجودی اسطورهای به نام پادشاه عقرب مبارزه میکند، کسی که در دوران کهن روحش را به آنوبیس فروخته. در فیلم پادشاه عقرب دوواین جانسون اولین نقش اصلی کارنامهی حرفهایش را بازی کرده و ما داستان زندگی این موجود اسطورهای را میبینیم.
از پادشاه عقرب چهار فیلم دیگر هم ساخته شد که همگی بدون اکران راهی نمایش خانگی شدند. البته در فیلمهای بعدی دوواین جانسون حضور نداشت. فیلم دوم نوعی پیشدرآمد بود که جوانیهای شخصیت ماتایوس را نشان میداد. در قسمت سوم ماتایوس (این بار با بازی ویکتور وبستر) را میدیدیم که حالا پادشاه شده ولی خیلی زود سرزمینش فرو میپاشید و او دوباره سربازی مزدور میشد. وبستر در فیلم بعدی یعنی «پادشاه عقرب ۴: در جستوجوی قدرت» (The Scorpion King4: Quest of Power) هم ظاهر شد.
داستان قسمت چهارم دربارهی جسمی باستانی است که قدرتی پنهان دارد. در قسمت پنجم «پادشاه عقرب: کتاب ارواح» (The Scorpion King: Book of Souls) بازیگر دیگری نقش ماتایوس را بازی میکرد (زک مکگووان) و داستان دربارهی شمشیری نفرینشده بود که روح قربانیانش را به خودش جذب میکرد و قدرت بیشتری میگرفت.
۶. فیلم جومانجی اصلی (The original Jumanji)
در حال حاضر جومانجیهای زیادی وجود دارند و میتوانید از بینشان انتخاب کنید، ولی هیچکدام به پای نسخهی اولیه و اصلی دههی ۹۰ با بازی رابین ویلیامز نمیرسد. پسربچهای از دههی ۶۰ میلادی درون یک بازی تختهای گیر میافتد و وقتی سالها بعد بیرون میآید بزرگ شده و این کمدین فقید و حیرتانگیز، نقش بزرگسالیهای او را بازی میکند. جودی (کریستن دانست) و شپرد (بردلی پیرس) به شکلی اتفاقی این بازی تختهای را پیدا میکنند و آلن را از قید و بند دنیای جادویی و نفرینشدهی آن میرهانند. کار عاقلانه این است که بیخیال بازی شوند و بروند پی زندگیاشان، ولی متأسفانه تنها راه به پایان رساندن جنون و ویرانی، ادامه دادن بازی و پیروی از قوانین آن است.
سالها بعد فیلمهای جدیدتری از جومانجی ساخته شد. سال ۲۰۰۵ یک اسپین آف ساختند به نام «زاتورا: یک ماجراجویی فضایی» (Zathura: A Space Adventure) که حسوحال متفاوتی داشت و سمت ژانر علمی-تخیلی رفته بود. سال ۲۰۱۷ هم که «جومانجی: به جنگل خوش آمدید» (Jumanji: Welcome to the Jungle) با بازی دوواین جانسون و کرن گیلان ساخته شد و به نوعی دنبالهی مستقیم همان فیلم اصلی بود و این بار وارد دنیای یک بازی کامپیوتری میشدند.
۷. سری فیلمهای مهاجم مقبره (The Tomb Raider franchise)
مثل جومانجی، از مهاجم مقبره هم چند نسخهی گوناگون وجود دارد که میتوانید به دلخواه سراغشان بروید. در فیلم اکشن ماجراجویانهی «لارا کرافت: مهاجم مقبره» (Lara Croft: Tomb Raider) محصول سال ۲۰۰۱ آنجلینا جولی نقش این شخصیت محبوب دنیای بازیهای کامپیوتری را بازی میکرد. او به همراه دنیل کریگ (پیش از جیمز باند) به دنبال کنار هم قرار دادن شیئی جادویی است که قابلیت کنترل زمان دارد. آنجلینا جولی سال ۲۰۰۳ و در فیلم «لارا کرافت مهاجم مقبره: گهواره حیات» ( Lara Croft Tomb Raider: The Cradle of Life) هم نقش لارا کرافت را بازی کرد و این بار جرارد باتلر همراهش بود و با هم به دنبال پیدا کردن جعبهی پاندورا بودند.
آنجلینا جولی قبول نکرد در فیلم سوم مهاجم مقبره بازی کند و کل فرنچایز را سال ۲۰۱۸ ریبوت کردند. این بار آلیسیا ویکاندر نقش لارا کرافت را بازی میکرد و قرار بود با ماجرای زندگی لارا کرافت بیشتر آشنا شویم و گذشته و خاستگاه او را بشناسیم. فیلمهایی که آنجلینا جولی بازی میکرد، لارا کرافت را بهعنوان یک ماجراجوی باتجربه نشان میداد و حالا اینجا قرار بود داستان شکلگیری شخصیت جدید او را ببینیم.
در این فیلم لارای جوان به دنبال پدرش لرد ریچارد کرافت (دومینیک وست) میگردد، باستانشناسی که به دنبال پیدا کردن یک سرزمین باستانی و اسرارآمیز ناپدید شده و خبری از او نیست. منتقدان روی خوشی به این ریبوت نشان ندادند و امتیازهای متوسطی دریافت کرد، ولی تقریبا همه بازی ویکاندر را تحسین کردند و عملکرد فیلم در گیشه به حدی بود که استودیو را به فکر ساختن دنباله بیندازد.
۸. گرد ستاره (Stardust)
گرد ستاره بر اساس یکی از رمانهای نیل گیمن، نویسندهی مشهور و پرطرفدار و خلاق ساخته شده است. داستان دربارهی تریستان ثورن (چارلی کاکس) است، پسری جوان و رمانتیک که یک دل نه صد دل عاشق دختر زیبایی به نام ویکتوریا (سیهنا میلر) میشود و پا در سفری دور و دراز میگذارد تا ستارهای را به دست آورد و از ویکتوریا تقاضای ازدواج کند.
پیش از آغاز سفر، پدر تریستان با او صحبت میکند و ماجرای مادرش را میگوید و یک شمع بابل به او میدهد که یادگار مادرش است. این شمع خاصیتی جادویی دارد و هر کسی آن را داشته باشد، او را سمت چیزی که از ته دل میخواهد میبرد.
تریستان گمان میکند با این شمع به دیدن مادرش خواهد رفت، ولی شمع از شیفتگی او نسبت به ویکتوریا با خبر میشود، او را سمت همان ستارهای هدایت میکند که به او قول داده برایش بیاورد. اما مشکل اینجاست که این ستاره شکل یک زن (کلیر دینز) را به خودش گرفته و ساحرهای پلید (میشل فایفر) به دنبال آن است تا با خوردن قلبش، عمری جاودانه پیدا کند.
۹. انجمن نجیبزادگان عجیب (The League of Extraordinary Gentlemen)
انجمن نجیبزادگان عجیب هم مثل گرد ستاره با اقتباس از اثری نوشتهی یک نویسندهی درجهیک و بزرگ ساخته شده؛ آلن مور کسی که مغز متفکر داستانهایی چون «وی مثل وندتا» (V for Vendetta) و «واچمن» (Watchmen) است.
در این فیلم تعدادی از شخصیتهای معروف داستانهای کلاسیک دور هم جمع شدهاند و گروهی مثل انتقامجویان شکل دادهاند. ماجراجو و شکارچی افسانهای آلن کوارترمین (شان کانری) به همراه شخصیتهایی چون دورین گری (استوارت تاونسند) که عمرش بسته به تابلوی نقاشی خودش است، ویلهلمینا هارکر (پتا ویلسون) که چون همسرش قبلا برای کنت دراکولا کار میکرده حالا خودش هم خونآشام شده، رادنی اسکینر (تونی کوران) که رمز نامرئی شدن را از خالق این ایده دزدیده، کاپیتان نیمو (نصیرالدین شاه) که احتمالا دزد دریایی هم هست، مأمور مخفی آمریکایی به نام تام سایر (شین وست) و دکتر جکیل (جیسون فلمینگ) و همراه همیشگیش دکتر هاید.
در این فیلم ماجراجویانه و جاهطلبانه، شخصیتهایی را از آثار مارک تواین، اسکار وایلد، ژول ورن، رابرت لوییس استیونسون، برام استوکر، اچ جی ولز و بسیاری دیگر کنار هم جمع شدهاند. فیلم در گیشه عملکرد نسبتا خوبی داشت – با بودجهای ۷۸ میلیون دلاری، ۱۷۹ میلیون دلار فروخت – ولی منتقدها چندان روی خوشی به آن نشان ندادند.
۱۰. سری فیلمهای دزدان دریایی کارائیب (The Pirates of the Caribbean franchise)
دزدان دریایی کارائیب فرنچایزی است با صحنههای اکشن نفسگیر، ماجراجوییهای سرگرمکننده و نیروهای ماورایی و فانتزی و شگفتانگیز. این سری فیلمها موفقترین و محبوبترین آثاری هستند که تا به حال بر اساس یک شهر بازی ساخته شدهاند.
در قسمت اول فیلم، کاپیتان جک اسپارو (جانی دپ) را میبینیم که سعی دارد کشتی خودش مروارید سیاه را پس بگیرد و در این راه درگیر ماجرای عشقی بین الیزابت سوان (کیرا نایتلی) و ویل ترنر (اورلاندو بلوم) میشود. گروهی از دزدان دریایی (همانهایی که کشتی جک را گرفتند و او را در جزیرهای رها کردند) الیزابت را دزدیدهاند و ویل با کمک جک به دنبالشان میرود.
دو قسمت بعدی فیلم طی دو سال پیاپی ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ اکران شدند و هواداران این دزدان دریایی ادامهی ماجراجوییهای جک اسپارو، الیزابت سوان و ویل ترنر را دنبال کردند و با تعدادی از شخصیتهای تازهتر مثل دیوی جونز آشنا شدند. دزدان دریایی کارائیب فیلم به فیلم پر سر و صداتر و پرهیجانتر و پرفروشتر شد و محبوبیتش را حفظ کرد.
بعد از سهگانهی اصلی، دو قسمت دیگر هم ساخته شد که در آنها فقط جک اسپارو و کاپیتان باربوسا از تیم قبلی حضور داشتند و الیزابت و ویل ترنر نقش کوتاهی ایفا میکردند. سری فیلمهای دزدان دریایی کارائیب در مجموع ۴.۵ میلیارد دلار در گیشههای جهانی فروختند.
۱۱. عروس شاهزاده (The Princess Bride)
کسانی که عاشق فیلمهای ماجراجویی هستند و این شاهکار کلاسیک را هنوز ندیدهاند، بهتر است خواندن مقاله را بیخیال شوند و زودتر بروند آن را ببینند. داستانی دارد پر از عشق و احساس و هیجان و موقعیتهای پرخطر. این فیلم که با اقتباس از رمانی به همین نام ساخته شده، ماجرای زندگی طاقتفرسای وستلی (کری الوس) را روایت میکند، پسر مستخدمی که برای شاهدخت باترکاپ (رابین رایت) کار میکند. این دو در نهایت عاشق همدیگر میشوند و فصل تازهای در زندگیاشان رقم میخورد.
وستلی تصمیم میگیرد به جایگاه مهمی برسد و دل به دریا میزند و راهی سفری دور و دراز میشود، تا لیاقت باترکاپ را داشته باشد. ولی با یک دزد دریایی به نام رابرتز برخورد میکند، شخصی مخوف که معروف است هیچ اسیری را نگه نمیدارد و همه را بیمعطلی میکشد. شاهدخت باترکاپ که عزادار و دلشکسته شده، بر خلاف میل باطنیش با شاهزاده هامپردینک (کریس ساراندون) نامزد میکند. خوشبختانه پیش از عروسی، سه نفر او را میربایند؛ دزدی به نام ویزینی (والاس شاون)، یک غول به نام فزیک (آندره روسیموف) و شمشیرزنی به نام اینیگو مونتویا (مندی پتینکین).
این فیلم محصول ۱۹۸۷ محبوبیتی تکرارنشدنی در بین سینمادوستان دارد و طی نسلهای گوناگون هواداران بیشماری پیدا کرده است. عروس شاهزاده رکوردهای گیشه را جابهجا نکرد ولی یک سودآوری نسبی داشت و با بودجهای ۱۵ میلیون دلاری موفق شد ۳۱ میلیون دلار بفروشد.
در فیلمها و سریالهای گوناگون ارجاعات بسیاری به این فیلم و دیالوگهایش شده و بارها و بارها از آن نقل قول میکنند. حرفهایی که اینیگو مونتایا دربارهی انتقام مرگ پدرش میزند به قدری معروف است که همه آن را شنیدهاند، حتی کسانی که خود فیلم را ندیدهاند.
منبع: Looper