۱۲ روایت از بازیگری در شرایط سخت از پشت صحنهی فیلمهای مشهور
بازیگری تنها گریم و لباسهای متنوع پوشیدن نیست. لوکیشنهای فیلمبرداری هم همیشه در مکانهایی امن و آرام قرار نمیگیرد. گاهی یک بازیگر برای هنرش تا مرز جان باید خود را فدا کند. این موضوع در گذشته که تجهیزات سینمایی از تکنولوژی کمتری برخوردار بود، شکل سختتری هم به خود میگرفت. البته که امروز هم برای ساخت برخی فیلمها بازیگران باید در شرایط سخت روانی و جسمانی قرار بگیرند. احتمالا داستانهای زیادی دربارهی کاهش وزن، بیماریهای عجیب و اتفاقات ناگوار در پشت صحنهی سینما شنیدهاید. اما برخی از ماجراها آنقدر عجیب و گاه به شدت تراژیک هستند که تا مدتها ذهن را مشغول میکند. در اینجا ۱۲ روایت از بازیگری در شرایط سخت را آوردهایم. روایتهایی که معمولا پس از اتمام ساخت یک فیلم دربارهی آنها صحبت شده و ارزش کار بازیگران و عوامل ساخت یک اثر سینمایی را تا حد زیادی افزایش میدهد.
۱) مرگ یک کوهنورد حرفهای و آویزان ماندن کلینت ایستوود در ارتفاع ۴۰۰۰ پایی در فیلم «تحریم آیگر» (The Eiger Sanction)
این فیلم که در ایران با عنوان «قاتلی برفراز آیگر» بیشتر شناخته میشود، از نگاه منتقدان سینمایی بهترین نمونه تصویری و داستانی از زندگی و شرایط سخت حرفهی صخرهنوردی است. کلینت ایستوود، به عنوان کارگردان و بازیگر نقش اصلی فیلم، تصمیم میگیرد برای ساخت این اکشن به رشته کوههای آلپ و کوه آیگر در سوییس برود. داستان دربارهی قاتلی است که برای جنایت جدیدش، باید به آمادگی جسمانی لازم برسد. به همین دلیل تمرینهای سختی را در پیش میگیرد. ایستوود، میخواست صحنههای سخت صخرهنوردی را زودتر فیلمبرداری کند و برای این کار، گروه را به سمت شمال کوه آیگر برد که به دیواره قاتل مشهور است.
در آنجا بخشی از کوه فرو ریخت و دیوید نولز، کوهنوردی که همراه با گروه بود کشته شد. ایستوود پس از این حادثه، توقف ساخت فیلم را اعلام کرد، اما کمی بعد به اصرار دوستان نولز، فیلمبرداری را ادامه داد. خود کلینت ایستوود به عنوان کارگردان و بازیگر اصلی اصرار داشت که همه صحنههای اکشن را خود بدون استفاده از بدل انجام دهد. این موضوع باعث شد، بارها برخوردهای سختی با بدنه کوه داشته باشد و در جایی هم به دلیل لیز خوردن، در ارتفاع ۴۰۰۰ پایی، با یک طناب آویزان بماند. البته این سختیهایی که ایستوود به جان خریده بود، تنها برای خودش دردسرساز نبود و فیلمبردار را هم با مشکل روبرو کرد. فرانک استنلی، فیلمبردار فیلم «تحریم آیگر»، به شدت زمین خورد و تا مدتی مجبور بودند برای ادامه کار او را به ویلچر طناب پیچ کنند تا در آن ارتفاع بتواند تعادل خود را حفظ کند و سقوط نکند.
۲) لئوناردو دیکاپریو، پس از فیلمبرداری هر سکانس در «بازگشته» (The Revenant)، توسط دستگاه غولپیکری خشک و گرم میشد تا دچار افت دمای بدن نشود
«بازگشته» تنها فیلمی است که دیکاپریو پس از بارها نامزدی اسکار، بلاخره با بازی در آن، به این جایزه رسید. این فیلم چندینبار دست به دست شد تا بلاخره قرعه کارگردانی آن به نام الخاندرو گونسالس اینیاریتو افتاد. این کارگردان بداخلاق و خودرای شرایط سختی را برای ساخت فیلمش در نظر گرفته بود و به دلیل داستان فیلم که در کوهستانهای برفی میگذشت، تصمیم گرفته بود بدون هیچ جلوه کامپیوتری و با نور طبیعی اکثر سکانسهای آن را فیلمبرداری کند. این تصمیم باعث شد پروژهی ساخت این فیلم ۹ ماه طول بکشد.
۹ ماهی که لئوناردو دیکاپریو، این مدت را سختترین روزهای زندگی خود میداند. اما یکی از اتفاقات عجیبی که در این فیلم برای بازیگر اصلی «بازگشته» افتاد، خطر یخزدگی و پایین آمدن دمای بدن او در زمان فیلمبرداری بود. دیکاپریو در مصاحبهای گفته طاقتفرساترین بخش فیلمبرداری، ورود و خروج از رودخانه یخزده بوده. مخصوصا که پوست گوزن و پوست خرس به تن داشته و در زمان ورود به آب، وزن این پوشش به حدود ۵۰ کیلو میرسیده. در این شرایط یک دستگاه غول پیکر به لوکیشن فیلبمرداری آورده بودند که شبیه یک اختاپوس بوده که هر پای آن سشواری داغ داشته. دیکاپریو پس از فیلمبرداری هر پلان، از رودخانه خارج میشده و جلوی این دستگاه قرار میگرفته تا دست و پاهایش گرم شود و از افت دمای بدن آن جلوگیری شود.
۳) سکانس نهایی نبرد در فیلم «ارباب حلقهها؛ بازگشت پادشاه» (The Lord of the Rings: The Return of the King) در میدان مین فیلمبرداری شده
این فیلم، آخرین قسمت از سهگانهی ارباب حلقهها است که در زمان خود پرفروشترین فیلم سال بود و توانست برنده ۱۱ جایزه اسکار شود. اما این فیلم در سکانسهای نبرد پایانی که در داستان با نام دروازه سیاه معرفی میشد، احتیاج به یک لوکیشن با ابعاد بسیار زیاد در یک صحرا داشت. برای این کار صحرای رنگیپو در کشور نیوزلیند انتخاب شد که توسط ارتش این کشور برای آزمایش و مانور تسلیحات نظامی استفاده میشود. پیش از شروع فیلمبرداری یک متخصص سلاحهای نظامی برای همه عوامل فیلم توضیح داد که اگر مواد منفجره بر روی زمین پیدا کردند آن را به حال خود رها کنند. با وجود اینکه هر روز سربازان در این زمینها حرکت میکردند و سعی میکردند آن را از مین و مواد منفجره دیگر پاکسازی کنند، اما بازهم کارل اربن بالههای یک مین را در حین فیلمبرداری دید. در واقع گروه فیلبمرداری بر روی مقدار زیادی مین هر روز حرکت میکردند و بالا و پایین می پریدند.
۴) فیلمبرداری در نزدیکی یک سایت هستهای بدون هیچ اقدام بازدارنده، باعث شد تقریبا نیمی از بازیگران و عوامل فیلم «فاتح» (The Conqueror) به سرطان مبتلا شوند
یکی از تراژیکترین اتفاقات در طول تاریخ سینما برای بازیگران و عوامل فیلم «فاتح» اتفاق افتاده. این فیلم که داستانی دربارهی چنگیزخان مغول را روایت میکند، براساس اقتضای قصه در صحراهای ایالت یوتا فیلمبرداری شده. دقیقا درجایی که ۱۱ سال پیش از فیلمبرداری این فیلم، در زمان جنگ جهانی دوم، ارتش آمریکا، بمبهای هستهای خود را آزمایش میکرد. این موضوع باعث شد که تشعشعات حاصل از انفجارهای هستهای، وارد خون و بدن عوامل فیلم «فاتح» شود. از ۲۲۰ نفری که در پشت و جلوی دوربین کار میکردند، ۹۰ نفر به سرطانهای مختلف از جمله خون، مغز، لنف و ریه مبتلا شدند و از این تعداد، ۴۶ نفر پس از یک دوره بیماری سخت، تسلیم سرطان شدند.
جان وین، سوزان هیوارد، اگنس مورهد و دیک پاول کارگردان فیلم از جمله چهرههای شناخته شده در این ماجرای غمانگیز هستند. البته هنوز مدارک قطعی مبنی بر این که منشا سرطان همه این افراد، از زمان فیلمرداری «فاتح» بوده وجود ندارد. اما خود عوامل بر این باور بودند که این موضوع بیش از هرچیز موثر بوده. مورهد پیش از مرگش در مصاحبهای اعلام کرده بود که هرگز نباید در آن فیلم بازی میکرده. همچنین هاوارد هیوز، میلیارد مشهور آمریکایی که سرمایهگذار این فیلم بود هم پس از مرگ بسیاری از عوامل، خود را مقصر همه چیز دانست.
۵) در اواسط فیلمبرداری «اینک آخرالزمان» (Apocalypse Now) یک طوفان سهمگین، همه چیز را از بین برد و بسیاری از عوامل فیلم از بازگشت به کار خودداری کردند
«اینک آخرالزمان» یکی از بحثبرانگیزترین فیلمهای تاریخ سینما دربارهی جنگ ویتنام است. این فیلم در پشت صحنه هم اتفاقاتی را از سرگذرانده که اندازه داستان اصلی جالب و شنیدنی است. اینکه کاپولا کارگردان فیلم با کلت، سرمایهگذاران را تهدید کرده تا از فشار مالی که به پروژهاش وارد شده کاسته شود، یا اینکه سختیهای فیلمبرداری که همه عوامل متحمل شدند، از ماجراهایی است که در مصاحبههای گوناگون درباره آن صحبت شده. اما یکی از اتفاقات عجیب در زمان فیلمبرداری این فیلم، طوفان وحشتناکی به نام الگا بود که در لوکیشن اصلی فیلم در فیلیپین اتفاق افتاد.
مارتین شین بازیگر اصلی «اینک آخرالزمان» دربارهی این طوفان و پیامدهای آن گفته:«این طوفان عظیم آمد و کل منطقهای را که ما در آن بودیم از بین برد و ۲۴۱ نفر کشته شدند. وحشتناک بود ما در دو اردوگاه مختلف مستقر بودیم و هیچ رادیویی نداشتیم. آن روزها تلفن همراه وجود نداشت و ما فکر میکردیم که آنها از بین رفتهاند و آنها فکر میکردند که ما نابود شدهایم. ما باید هرچه زودتر آنجا را تخلیه میکردیم.». کاپولا اما تصمیم عجیبی میگیرد و به طرز دیوانهواری از طوفان عبور کرد. او حتی سکانسهایی را فیلمبرداری میکند تا اینکه برق سراسری قطع میشود و در نهایت، او هم به آمریکا برمیگردد. کاپولا قصد داشت فیلم را در لوکیشن ویران شدهی فیلیپین به پایان برساند. برخی از عوامل و دستیارانش حاضر نشدند با او برگردند، اما مارتین شین سر فیلمبرداری بازگشت و همین کار باعث شد که از فشار کار، دچار حمله قلبی شود.
۶) بارش باران پس از یک قرن در صحرایی که لوکیشن فیلم بود، باعث شد عوامل فیلم «مکس دیوانه: جاده خشم» (Mad Max: Fury Road) محل فیلمبرداری را به قارهای دیگر تغییر دهند.
فیلمبرداری «مکس دیوانه: جاده خشم» قرار نبود در جای بد آب و هوایی باشد. اما یک بارندگی غیرمنتظره پس از یک قرن در لوکیشن اولیهی فیلم در ناحیهی ولز در قاره استرالیا، همهی محاسبات عوامل سازنده را بهم ریخت. در یک صحرای بزرگ، گلهای ریز و بهاری پس از بارندگی رویید که هیچ شباهتی به فضای آخرالزمانی که کارگردان میخواست، نداشت. به همین دلیل لوکیشن فیلمبرداری از استرالیا به قاره آفریقا منتقل شد، در بخشی از صحرایی که متعلق به کشور نامیبیا بود. انتقال تمام تجهیزات، افراد و آمادهسازی یک لوکیشن جدید در کشوری دور افتاده و محروم، خود یک دیوانگی محض بود که به قول همسر جرج میلر، کارگردان «مکس دیوانه» تنها از میلر برمیآمد.
۹ ماه فیلمبرداری در این صحرا آثار جسمی و روحی بدی بر بازیگران داشت. فیلبمرداری در زمستان بود و گروه برای سرمای شبهای مناطق کویری چندان آمادگی نداشتند و چند نفری دچار افت دمای بدن شدند. لباسهایی که بازیگران هم باید در این شرایط میپوشیدند خود اوضاع را برای آنها سختتر میکرد. رایلی کیئو، از بازیگران زن اصلی این فیلم در مصاحبهای گفته بود:«پس از هر روز فیلبمرداری سه اینچ شن را از روی صورت خود پاک میکردیم.»
۷) آرنولد شوارتزنگر در فیلم «غارتگر» (Predator) به مدت سه هفته، در گل و لای پوشانده شد
«غارتگر» فیلمی اکشن و تخیلی بود که داستانی را دربارهی مبارزهی آدمها با یک موجود فرازمینی عجیب در جنگلها روایت میکرد. این فیلم بسیار پرفروش بود و از کارهای برجسته آرنولد به حساب میآید، اما به همان نسبت هم ساخت آن با سختی بسیار همراه بود. آرنولد از یک آبشار بلند پرتاب میشود و سه هفته در گل و لای باقی میماند. تعدادی لامپ گرمکننده برای او تعبیه شده بوده که چندان کاربردی نداشته، چون گلها را خشک میکرده و آنها مجبور میشدند دوباره او را با گل بپوشانند.
او در مصاحبهای گفته در موقعیت مکانی بسیاری سختی بودیم. روزها میگذشت و ما بر روی هیچ زمین صافی قدم نذاشته بودیم و مدام بر روی تپهها در حرکت بودیم. به این موضوع شرایط سخت فیلمبردار که باید در یک آب راکد از آرنولد فیلمبرداری میکرده، هم اضافه کنید. آبی پر از گل، زالو. علاوه بر این، در زمان ساخت این فیلم در جنگلهای مکزیک، یک بیماری سخت با علایمی که برجستهترین آن اسهال بوده، میان مردم آن منطقه اپیدمی شده بود و بیشتر عوامل فیلم از طریق آب آلودهی هتل، به این بیماری دچار شدند.
۸) بازیگران در طی فیلمبرداری «موجود» (The Thing) از شدت سرما، نمیتوانستند با دست، در ماشین را لمس کنند
فیلمی علمی تخیلی و ترسناک که دربارهی ورود یک نوع انگل به بدن موجودات زنده و آلوده کردن آنها است. داستان «موجود» در قطب جنوب میگذرد، به همین دلیل لوکیشنهای مختلف برفی برای این فیلم انتخاب شده تا بتواند محیط مورد نظر را به تصویر بکشد. یکی از مهمترین و سختترین مکانهای فیلمبرداری، دشتی یخزده در بریتیش کلمیبا کانادا و نزدیک به آلاسکا است. فیلمبرداری در ماه دسامبر انجام میشد و این شرایط را سختتر میکرد.
کیث دیوید، یکی از بازیگران اصلی فیلم، دربارهی شرایط سخت ساخت این فیلم گفته: «دما ۲۰ درجه زیر صفر بود. ما همیشه لباسهای زیادی باید میپوشیدیم و این ما را از سرما محافظت میکرد. اما دستهایمان چی؟ اگر میخواستید از هتل با دستهای خالی و بدون دستکش خارج شوید، دستگیره در هتل و دستگیره ماشین را نمیتوانستید لمس کنید، چون سریع دستها یخ میزد و به دستگیرهها میچسبید. از مشکلات دیگر این بود که هوا خیلی زود تاریک میشد، خورشید تا ساعت ۹ صبح طلوع نمی کرد و ساعت ۳ بعد از ظهر غروب میکرد.» او همچنین در ادامه صحبتهایش به افراط در مصرف الکل در شرایط قطبی برای گرم شدن، اشاره کرده و گفته :«آنجا بسیار مشروب میخوردیم و چندباری هم حالم بد شد. اگر من امروز مشروب نمیخورم، به این دلیل است که آنجا بسیار زیاد از این ماده استفاده کردم»
۹) در جریان فیلمبرداری «فیتزکارالدو» (Fitzcarraldo)، جیسون روباردز دچار اسهال خونی شد و کلاوس کینسکی جایگزین او شد
«فیتزکارالدو» از آن فیلمهای پرماجرای مشهور است که پشت صحنهی آن بیشتر از خود فیلم مورد توجه قرارگرفته. این فیلم که توسط یک کارگردان آلمانی و در کشور پرو ساخته شده، داستان کشیدن یک کشتی غول پیکر بر روی تپههای جنگلی و وحشتناک است. این فیلم توانست در فستیوالهای مهم جهانی مثل بفتا، گلدن گلوب و کن بدرخشد، اما اتفاقات وحشتناکی که در پشت صحنه افتاد شاید از جوایز آن قابل تاملتر باشد.
غرق شدن چند نفر از عوامل پشت صحنه در دریا، دو سانحه هوایی مرگبار، نیش مار سمی که باعث قطع عضو یکی از دستیاران شد و در نهایت اسهال خونی که بازیگر اصلی را گرفتار کرد. جیسون روباردز که برای بازی در نقش اصلی این فیلم انتخاب شده بود، پس از فیلبمرداری بخشی از سکانسها، دچار اسهال خونی سختی شد که مجبور شدند او را برای معالجه به آمریکا بفرستند. پس از درمان، پزشکان و وکیل او، اجازه بازگشت روباردز به پرو را ندادند. البته شایعاتی دربارهی اینکه این بازیگر جعل مدارک کرده تا از قراردادی که دارد خلاص شود، هم وجود داشت. اما در نهایت کارگردان مجبور شد، بهترین دوست خود، کلاوس کینسکی را راضی کند تا به عنوان نقش اصلی در فیلمش حضور داشته باشد. حتی به دلیل این تغییر بزرگ، گروه مجبور شد برخی صحنهها را دوباره فیلمبرداری کند.
۱۰) هنگام فیلمبرداری «آبهای آزاد» (Open Water) بازیگران به مدت ۱۲۰ ساعت در آبهای اقیانوس واقعی و پر از کوسه شنا کردند
داستان این فیلم واقعی است و سرگذشت عجیب و مبهم زوج آمریکایی را روایت میکند که در جریان قواصی در دریای کارائیب، با کوسهها محاصره شدند و در نهایت هیچ اطلاعی از آنها در دست نیست. البته سازندگان فیلم آن را کمی تغییر دادند. اما موضوعی که تغییر نکرد محاصره شدن با کوسهها بود، هم در داستان فیلم و هم در واقعیت و زمان فیلمبرداری. بازیگران فکر میکردند قرار است در استخری ساختگی فیلم را بازی کنند، اما سازندگان تصمیم گرفتند این فیلم را در آبهای اقیانوس اطلس و در جایی که واقعا کوسه وجود داشت فیلمبرداری کنند. بازیگران بیش از ۱۲۰ ساعت در جاهایی از اقیانوس شناور بودند که هر لحظه امکان خورده شدن توسط کوسه وجود داشت. البته هیچ اتفاق بدی نیافتاد و تنها بازیگر اصلی مرد فیلم توسط یک نوع اردک ماهی بزرگ گاز گرفته شد.
۱۱) فیلمبرداری «آپولو ۱۳» (Apollo 13) در حالتی که جاذبه زمین به صفر رسیده بود، باعث تهوع و استفراغ مدام عوامل فیلم شد
پروژهی آپولو ۱۳، در دهه ۷۰ میلادی، در واقع سومین تلاش انسان برای فرود آمدن بر روی ماه بود که به دلیل انفجار کپسول انرژی، ادامه این عملیات متوقف شد و فضانوردان به سختی به زمین بازگشتند. فیلم «آپولو ۱۳» با نگاهی حماسی به تلاشهای فضانوردان در این سفر پرداخته. اما نکته جالب این است که کارگردان این فیلم، ران هاوارد، فضای بدون جو و جاذبه را شبیهسازی نکرد، بلکه با محاسباتی که انجام دادند، تنها ۲۵ ثانیه فرصت داشتند که در پرواز هوایی بر خلیج مکزیک که جاذبه در کمترین حد خود است، برداشتهای مختلف بگیرند تا به نتیجه نهایی برسند. بنابراین برای ماهها، دو پرواز در هر روز بر ناحیه مشخص شده داشتند، تا بلاخره به ۶۰۰ برداشت رسیدند. اما قرارگیری در حالت بیوزنی، چندان تجربه خوبی برای بازیگران و عوامل نبود. آنها مدام حالت تهوع داشتند و با اسپریهای مخصوصی جلوی استفراغ خود را در حین فیلمبرداری میگرفتند. اما دستیاران صحنه و عوامل پشت دوربین در این شرایط سخت مدام با حال بد و استفراغهای پی در پی دست به گریبان بودند. ۲۵ ثانیه شاید مدت زمان کمی به نظر بیاید، اما بیوزنی، بدون در نظر گرفتن اقدامات لازم، تاثیرات بدی بر اعضای درونی بدن میگذارد.
۱۲) در زمان فیلمبرداری «ایشتار» (Ishtar)، داستین هافمن تقریبا وارد جنگ اسرائیل و فلسطین شد
فیلم «ایشتار» یکی از بزرگترین شکستهای مالی هالیوود در زمینه ساخت فیلم کمدی و به سبک زوج هنری است. این فیلم قرار بود با حضور داستین هافمن و وارن بیتی به یک بمب کمدی تبدیل شود، اما آنقدر اتفاقات عجیب در پشت صحنه افتاد که نتیجه جلوی دوربین هم بسیار بد شد. در زمان فیلمبرداری، گروه در جایی نزدیکی تونس و مصر در حال کار بودند. در همان زمان نیروهای نظامی اسرائیل، شعبهی سازمان آزادیبخش فلسطین را در نزدیکی مرز تونس بمباران کردند. به جهت تلافی، فلسطینیها هم یک کشتی تفریحی آمریکایی در سواحل مصر را ربودند و یک شخصیت سرشناس یهوی که در کشتی بود را کشتند و در دریا انداختند. این اتفاق وحشت زیادی را در دل هافمن ایجاد کردهبود. او در آن زمان مشهورترین بازیگر یهودی هالیوود بود و به شدت از این اتفاق احساس خطر کرد. در نهایت او در شرایطی قبول کرد سر فیلمبرداری بیاید که پادشاه مراکش، بادیگارد مخصوص خود را برای محافظت از داستین هافمن فرستاد. به این موضوع حساسیت بسیار زیاد کارگردان فیلم به آفتاب را هم اضافه کنید که باعث بداخلاقیها و دعواهای بسیار زیادی در پشت صحنه میشد.
منبع: ranker
گفتم شاید تایتانیک رو هم نوشته باشید
چ جالببب 👌