۱۰ واقعیت جالب درباره‌ رمان «بیگانه» که احتمالا نمی‌دانستید

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۱ دقیقه

حتی اگر رمان «بیگانه» اثر آلبر کامو را بارها و بارها خوانده باشید، باز هم چیزهایی وجود دارد که ممکن است درباره‌ی این شاهکار ندانید. در این مطلب با ۱۰ واقعیت جالب درباره‌ی این رمان آشنا می‌شوید.

بیوگرافی آلبر کامو

آلبر کامو، فیلسوف، روزنامه‌نگار و یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان قرن بیستم، از چهره‌های تابناک ادبیات فرانسه بود. او از پدری به نام لوسین که در الجزیره پایتخت کشور الجزایر کارگری می‌کرد و مادری اسپانیایی‌تبار که خدمتکار هتل بود، در روز هفتم ماه نوامبر سال ۱۹۱۳ در دهکده‌ای کوچک به دنیا آمد.

پدرش در سال ۱۹۲۷، زمانی که آلبر چهارده ساله بود به جنگ رفت و کشته شد. وظیفه‌ی تامین هزینه‌های زندگی و اداره‌ی دو فرزند بر دوش مادرش افتاد. آن‌ها به اتاقی در محله‌ی فقیرنشین شهر نقل مکان کردند و دوران دشواری را پشت سر گذاشتند. این دوران تاثیر زیادی بر آلبر نوجوان گذاشت. او بعدها در مورد این بخش از زندگی‌اش گفت: «فقر مانع شد فکر کنم زیر آفتاب و در تاریخ، همه چیز خوب است. آفتاب به من آموخت تاریخ، همه چیز نیست.»

واقعیت‌های زندگی اندک‌اندک نمایان شدند. پسر بزرگ خانواده‌ی کامو بعد از پایان مقطع دبستان خیلی زودتر از سایر هم‌سالان‌اش وارد زندگی شد. کارگری می‌کرد تا کمک‌خرج مادرش باشد. لویی ژرمن، معلم دبستان که به استعداد شاگردش پی برده بود تشویق‌اش کرد در آزمون کمک‌هزینه‌بگیران شرکت کند. پذیرفته شد و تحصیل در مقطع دبیرستان که مختص طبقه‌ی ثروتمند الجزایر بود را آغاز کرد. آلبر صبح‌ها با ثروتمندان دمخور بود و درس می‌خواند، شب‌ها هم فقر همراه و هم‌بسترش بود.

کامو بعد از فارغ شدن از تحصیلات مقطع متوسطه از مطالعه‌ی فلسفه در دانشگاه الجزیره لذت می‌برد که علایم و نشانه‌های بیماری سل نمایان شد. او که دروازه‌بان اول تیم فوتبال دانشگاه بود، ورزش را کنار گذاشت و بیشتر وقت‌اش را صرف استراحت و مطالعه فلسفه و ادبیات می‌کرد. با تئاتر آشنا شد. نمایش‌نامه می‌نوشت و برای اجرا آثارش با گروه‌های تئاتر دانشجویی همکاری می‌کرد.

در ابتدای دهه‌ی بیست زندگی بود که عشق نمایان شد. دختری جوان، زیبا، ثروتمند و معتاد به مورفین که سیمون هیه نام داشت دلش را برد. زندگی مشترک را شروع کردند. هیچ‌کدام پایبند به ازدواج نبودند و خیانت کردند. بعد از دو سال جدا شدند. کامو تجربیات و خاطرات‌اش از ازدواج و زندگی مشترک را در مقاله‌ای با نام «مرگ روح» نوشت.

آلبر در میانه‌ی دهه‌ی بیست عمر روزنامه‌نویسی کرد. در «آلژه ریبوبلیکن» روزنامه‌ی تازه‌ تاسیس جبهه‌ی خلق الجزایر، مشغول کار شد. اندکی بعد از آن، پیش‌پای جنگ دوم جهانی، همراه با دوستان‌اش مجله‌ی «ریواژ» را تاسیس کرد.

مدیران روزنامه‌ی آلژه ریبوبلیکن که بعد از آغاز جنگ دوم جهانی با سانسور دست و پنجه نرم ‌می‌کردند، خسته و مستاصل انتشار روزنامه را متوقف کردند. کامو که از فضای روزنامه و ژورنالیسم فاصله گرفته بود، عزم سفر به جبهه کرد، اما شرایط ناپایدار جسمی اجازه‌ی حضورش در خط مقدم را نداد.

همکاری با مجله‌ی «کمبا» که با هدف مبارزه با نازی‌ها مخفیانه منتشر می‌شد را با نوآوری شروع کرد. مقاله‌هایش را با ضمیر اول شخص می‌نوشت که در روزنامه‌نویسی فرانسه معمول نبود.

شروع دهه‌ی چهل میلادی برایش خوش‌یمن بود. با فرانسیس فو، پیانیست و ریاضی‌دان، روابط عاشقانه برقرار کرد اما بعد از تولد کاترین و ژان، دوقلوهای‌شان هم زیر بار رسمی و ثبت کردن رابطه‌شان نرفت.

کامو در حین اجرای نمایش‌نامه‌هایش عاشق ماریا کاسارس هنرپیشه‌ی اسپانیایی شد و تا انتهای عمر به آن پایبند بود. روابط عاشقانه‌ی آن‌ها بعد از انتشار مکاتبات کامو توسط دخترش در سال ۲۰۱۸ در کتاب «خطاب به عشق، نامه‌های عاشقانه‌ی آلبر کامو و ماریا کاسارس» برملا شد.

آلبر به سی سالگی نرسیده بود که «بیگانه» و «افسانه‌ی سیزیف» دو اثر مهم و تاثیرگذارش را منتشر کرده و خود را در کنار مکتب اگزیستانسیالیسم قرار داد که بر خلاقیت هنری و ادبی‌اش سایه انداخته بود.

ژان پل سارتر، بالافاصله بعد از انتشار «بیگانه» در یادداشتی اثر و خالق‌اش را تحسین کرد و بنای دوستی با کامو را گذاشت. اما رفاقت‌شان طولانی نشد. کامو دلبستگی سارتر به کمونیسم روسی را تقبیح می‌کرد و معتقد بود دوست‌اش توانایی رها کردن قالب‌های ایدئولوژیک را ندارد. بعد از پایان جنگ و بروز شکاف عمیق میان اردوگاه‌های شرق و غرب رابطه‌ی آن‌ها سرد شد.

زندگی نویسنده‌ی برجسته‌ی فرانسوی در سال ۱۹۵۷، زمانی که چهل و چهار ساله بود، دیگرگون شد. او به خاطر «آثار مهم ادبی که به روشنی به مشکلات وجدان بشری در عصر حاضر می‌پردازد» برنده‌ی جایزه‌ی ادبی نوبل شد.

سه سال بعد از کسب جایزه‌ی نوبل و ثروتمند، مشهور و محبوب شدن در تصادفی رانندگی که امروزه مشخص شده توسط کا گ ب، سرویس جاسوسی اتحاد جماهیر شوروی، برنامه‌ریزی شده بود، همراه با میشل گالیمار، ناشر و دوست‌اش، جان‌اش را از دست داد و در گورستان لومارین در جنوب فرانسه به خاک سپرده شد.

۱- آلبر کامو رمان «بیگانه» و «اسطوره سیزیف» را در یک سال منتشر کرد

کامو در سال ۱۹۴۲ وقتی بیست و هشت ساله بود هم‌زمان رمان «بیگانه» و «اسطوره سیزیف» که جستاری درخشان از اندیشه‌ و ایدئولوژی‌اش درباره‌ی پوچی، معناباختگی، خودکشی و روش‌های مقابله با آن‌ها است را منتشر کرد.

در بخشی از جستار «اسطوره سیزیف» که با ترجمه‌ی مهستی بحرینی توسط نشر نیلوفر منتشر شده، می‌خوانیم:

«مسئله فلسفی‌ای که واقعا با اهمیت باشد، یکی بیش نیست و ان خودکشی است. داوری در اینکه زندگی کردن به زحمتش می‌ارزد یا نه، پاسخ به پرسش بنیادین فلسفه است. باقی قضایا، اینکه جهان سه بعد دارد، یا اینکه ذهن آدمی بر نه یا دوازده دسته است، به دنبال آن می‌آید. این‌ها بازی‌های ذهنی است، پیش از هرچیز بایدپاسخ داد. و اگر چنانچه نیچه گفته است، این امر حقیقت دارد که هر فیلسوفی برای جلب احترام باید گفتارش سرمشق باشد، اهمیت تین پاشخ دریافته می‌شود چون بر کنش قطعی مقدم است. این‌ها بدیهیاتی است که برای دل ملموس است اما باید تعمیق یابد تا برای روح نیز آشکار شود.

اگر از خود بپرسم که از کجا می‌دانم این مسئله مبرم‌تر از دیگری است، پاسخ می‌دهم که داوری‌ام بر اساس اعمالی است که شخص به آن‌ها دست می‌یازد. هرگز ندیده‌ام که کسی به دلایل هستی‌شناسانه به استقبال مرگ برود. گالیله که به حقیقت علمی معتبری معتقد بود، به محض اینکه این حقیقت زندگی‌اش را به خطر انداخت، به راحتی از ان دست کشید و به یک معنی کار خوبی کرد. این حقیقت ارزش آن را نداشت که در راهش خود را تسلیم چوبه مرگ کند و در آتش بسوزد. اینکه زمین یا خورشید، کدام‌یک، به گرد دیگری می‌گردد امری کاملا یکسان است. برای اینکه حق مطلب را ادا کنم باید بگویم که مسئله‌ای بیهوده است. در عوض، می‌بینم که بسیاری از مردم می‌میرند برای اینکه به نظر آن‌ها زندگی ارزش زیستن ندارد. کسان دیگری را می‌بینم که به نحو تناقض‌آمیزی در راه عقیده‌ای یا خیال باطلی که به خاطر آن زنده‌اند، خود را به کشتن می‌دهند. بنا بر این تصور می‌کنم که مفهوم زندگی مبرم‌ترین مسئله باشد. چگونه باید به آن پاسخ داد؟ برای تمامی مسائل اساسی، منظورم مسائلی است، که خطرشان برای آدمی این است که او را به کشتن می‌دهد یا مسائلی که عشق به زندگی را چندین برابر می‌سازد، احتمالا بیش از دو روش فکری وجود ندارد، روش پالیس و روش دون کیشوت. تنها تعادل میان صراحت و وضوح از یکسو، و شورو وتغزل از سوی دیگر، می‌تواند به ما این امکان را بدهد که همزمان، به احساس و آگاهی دست یابیم. این را می‌توان درک کرد که در موضوعی چنین ساده و معمولی و در عین حال چنین سرشار از هیجان، دیالکتیک استادانه و کلاسیک باید جای خود را به نگرش فروتنانه‌تری بدهد که هم از عقل سلیم سرچشمه بگیرد و هم از همدلی و همنوایی.»

کتاب اسطوره سیزیف اثر آلبر کامو انتشارات نیلوفر

۲- «بیگانه» ممکن است پیشنویس دوم از متن اصلی کتاب باشد

چند سال پیش از انتشار رمان «بیگانه» کامو داستان مشابهی را در مورد مردی به نام مرسو (همان‌طور که در داستان آمده) نوشته بود که آشنایی بی‌گناه را خودخواهانه می‌کشد. نسخه‌ی خطی داستان اصلی پس از مرگ کامو در سال ۱۹۶۰ کشف و یازده سال بعد در سال ۱۹۷۱ منتشر شد.

در بخشی از رمان «بیگانه» که با ترجمه‌ی لیلی گلستان توسط نشر مرکز منتشر شده، می‌خوانیم:

«امروز مامان مرد. شاید هم دیروز. نمی‌دانم. از آسایشگاه یک تلگراف دریافت کردم: مادر فوت شد. خاکسپاری فردا. احترام فائقه. این معنایی ندارد. شاید دیروز بود.

آسایشگاه سالمندان در مارنگو است. هشتاد کیلومتری الجزایر.

ساعت دو اتوبوس سوار می‌شوم و عصر می‌رسم. اینجوری می‌توانم شبِ احیا بگیرم و فردا شب برمی‌گردم. از رئیسم دو روز مرخصی خواستم و با چنین عذری نمی‌توانست درخواستم را رد کند. اما قیافه‌اش راضی نبود. حتی به او گفتم: «تقصیر من نیست.» جوابی نداد. فکر کردم نباید این را به او می‌گفتم. به هر حال لزومی نداشت عذر بیاورم. در واقع باید خودش به من تسلیت می‌گفت. بدون شک وقتی مرا پس‌فردا عزادار ببیند این کار را می‌کند. در حال حاضر انگار مثل این است که مادرم نمرده است. برعکس، کارها پس از خاکسپاری ردیف می‌شوند و همه چیز حالت رسمی‌تر بخودش می‌گیرد.

ساعت دو سوار اتوبوس شدم. هوا حسابی گرم بود. در رستوران غذاخورده بودم، مثل همیشه در رستوران سلست بخاطر من همه‌شان ناراحت بودند و سلست به من گفت: «آدم فقط یک مادر دارد.» وقتی رفتم، تا دم در مرا بدرقه کردند. کمی قاطی کرده بودم، چون باید پیش امانوئل می‌رفتم و از او یک کراوات سیاه و یک بازوبند قرض می‌کردم.

چند ماه پیش دایی‌اش مرده بود.

دویدم تا اتوبوس را از دست ندهم. لابد بدلیل عجله و دویدن بود که با تکان‌های اتوبوس و بوی بنزین و هرم گرمای جاده و آسمان کرخ شدم. تقریباً تمام طول سفر را خوابیدم. وقتی بیدار شدم دیدم به سرباز کناری‌ام تکیه داده‌ام. به من لبخندی زد و پرسید آیا از راه دوری می‌آیم. من گفتم: «بله» تا دیگر حرفی نزده باشم.»

کتاب بیگانه اثر آلبر کامو نشر مرکز

۳- کامو هنگام فرار از دست نازی‌ها دست‌نویس «بیگانه» را همراه داشت

کامو نویسندگی را از دهه‌ی ۳۰ میلادی زمانی که در زادگاهش الجزایر که در آن زمان مستعمره‌ی فرانسه بود شروع کرد. در اوایل سال ۱۹۴۰ به پاریس رفت تا به عنوان سردبیر روزنامه‌ مشغول به کار شود. اما چند ماه بعد، زمانی که ارتش آلمان نازی در تابستان سال ۱۹۴۰ به فرانسه و شهر پاریس حمله کرد، او مجبور شد فرار کند و چندین سال بین شهرهای کلرمون فران، بوردو و لیون در حرکت بود. ازدواج کرد. به الجزایر برگشت و در مدارس تدریس کرد. او در همه‌ی این سال‌ها دست‌نویس رمان «بیگانه» را همراه خود داشت.

۴- «بیگانه» در محافل ضدنازی موفق بود

این رمان در زمان اشغال فرانسه توسط نازی‌ها منتشر شد. ناشر کتاب «گالیمار» کتاب را به ستاد تبلیغات آلمان تحویل داد و تایید شد. آلیس کاپلان، نویسنده‌ی کتاب «به دنبال بیگانه: آلبر کامو و زندگی یک کلاسیک ادبی» برای مجله‌ی معتبر Publishers Weekly نوشت: «گرهارد هلر، رئیس ستاد تبلیغات آلمان، بعد از این‌که دست‌نویس بیگانه را از منشی گاستون گالیمار، ناشر کامو، گرفت تمام شب بیدار ماند، آن را خواند و تأییدش کرد. نیازی به سانسور نبود چون کتاب سیاسی نبود.» اما «بیگانه» در میان فعالان مخالف حزب نازی که به جنبه‌‌های ضد آلمان و حزب نازی‌اش پی بردند به اثری محبوب تبدیل شد.

۵- «بیگانه» از آثار نویسندگان آمریکایی تاثیر پذیرفته است

سبک آثار و ایدئولوژی کامو بیشتر شبیه دوست سابق‌اش ژان پل سارتر، نویسنده و فیلسوف فرانسوی، است. اما کامو هنگام نوشتن «بیگانه» تحت‌تاثیر آثار رمان‌نویسان آمریکایی مثل ارنست همینگوی، ویلیام فاکنر، جان دوس پاسوس و جیمز ام کین بود و از آن‌ها الهام گرفت.

۶- کامو دوست نداشت «بیگانه» را اثری اگزیستانسیالیستی بنامند

کامو از مقایسه شدن سبک و تفکرش با سارتر و قرار دادن او و آثارش زیر چتر اگزیستانسیالیسم خشمگین بود، چون معتقد بود آثارش فلسفی و پوچ‌گرا هستند.

۷- ترجمه‌ی انگلیسی رمان «بیگانه» با دو عنوان متفاوت منتشر شده است

استوارت گیلبرت، محقق سرشناس بریتانیایی، اولین‌بار این رمان را در سال ۱۹۴۶ به انگلیسی ترجمه و با نام «The Stranger» منتشر کرد. اما انتشارات هاچینسون بعد از بیش از شصت دهه در سال ۲۰۱۳ این رمان را با ترجمه‌ی ساندرا اسمیت و نام «The Outsider» منتشر کرد. ناشر معتقد بود این عنوان جذاب‌تر و مناسب‌تر است اما برای تغییر خیلی دیر شده بود.

۸- خط اول رمان «بیگانه» هیچ وقت به طور کامل ترجمه نشد

خوانندگان رمان بعد  از مطالعه‌ی ترجمه‌های گوناگون، برداشت‌های متفاوتی از خط اول «بیگانه» کرده‌اند. جمله‌ی اول به زبان فرانسوی چنین است: «Aujourd’hui, maman est morte» که در نبود ترجمه‌ی دقیق، ترجمه‌ی تحت‌اللفظی انگلیسی‌اش ممکن است به این صورت باشد: «امروز، مامان مرده است» که به روح اصلی رمان «بیگانه» خیانت می‌کند.

ترجمه گیلبرت در سال ۱۹۴۶ چنین آغاز می‌شود: «مادر امروز درگذشت». از زمان انتشار این ترجمه، محققان اعتراض کرده‌اند که انتخاب کلمه‌ی رسمی «مادر» اشتباه است. با این وجود، وقتی ترجمه‌های جوزف لاردو و کیت گریفیث در سال ۱۹۸۲ منتشر شد همه دیدند که آن‌ها هم کلمه‌ی «مادر» را در جمله‌ی اول گنجانده‌‌اند.

شش سال بعد، نسخه‌ای که متیو وارد، نویسنده‌ی آمریکایی، ترجمه کرده بود به دلیل گنجاندن کلمه‌ی «مامان» در جمله‌ی اول و انتقال حس و لحن داستان به ترجمه‌ی محبوب خوانندگان تبدیل شد. اما محققان و اهل نظر همچنان درباره‌ی انتخاب کلمه‌ی «مامان» یا «مادر» در جمله‌ی اول رمان بحث و گفت‌و‌گو می‌کنند.

۹- هویت مرد عرب مقتول رمان «بیگانه» مشخص شد

مرد عرب ناشناسی که توسط مورسو، شخصیت اصلی رمان «بیگانه» کشته شد، هفتاد سال پس از حضور اولیه‌اش در متن، سرنوشت روشن‌تری پیدا کرد. کامل داوود، نویسنده‌ی الجزایری، در رمانی که به نام «The Meursault Investigation» منتشر کرد، هویت فردی که توسط مورسو کشته شد را فاش کرد.

۱۰- اهل کتاب و مطالعه‌ی فرانسه یک‌بار «بیگانه» را به عنوان بهترین کتاب قرن بیستم فرانسه انتخاب کردند

بعد از آن‌که روزنامه‌ی لوموند در سال ۱۹۹۹ از خوانندگان‌اش خواست بهترین آثار ادبی منتشر شده در قرن بیستم را انتخاب کنند «بیگانه» با پشت سر گذاشتن رمان «درجستجوی زمان از دست رفته» اثر مارسل پروست، «محاکمه» اثر فرانتس کافکا و «شازده کوچولو» اثر آنتوان دو سنت اگزوپری در صدر فهرست قرار گرفت.

منبع: mentalfloss

راهنمای خرید کتاب


برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما