نقد کتاب «قول» فریدریش دورنمات؛ یک رمان کوتاه جنایی غافلگیرکننده

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۳ دقیقه
رمان قول

دورنمات، نویسنده مشهور سوییسی بیشتر از هرچیز به رمان‌های درام و جنایی‌اش مشهور است. اما همانطور که خودش هم همیشه معتقد بود که زندگی بیشتر کمدی است تا تراژدی، در آثارش هم بیشتر اصول زندگی و دست و پاگیر را به سخره می‌گیرد. شاید به همین دلیل است که زمانی که فیلم‌نامه «قول» را می‌خواست منتشر کند، نام فرعی «فاتحه‌ای بر رمان پلیسی» را بر آن گذاشت. «قول» بیشتر قواعد از پیش تعیین شده داستان‌های جنایی را زیر سوال می‌برد و بسیار شبیه دنیای شخصی خود دورنمات است. اما جزییاتی در این کتاب وجود دارد که می‌تواند خواننده را مجذوب کند و تا مدتها تمام ابعاد داستان آن در ذهن ماندگار شود. «قول» تا به جال با ترجمه دو مترجم در ایران منتشر شده، سال ۱۳۷۵ توسط عزت‌الله فولادوند در نشر طرح‌نو و سال ۱۳۸۵ توسط محمود حسینی‌زاد در نشر ماهی.

درباره رمان «قول»

شاید چون «قول» در ابتدا با ساختار فیلم‌نامه نوشته شده، به همین دلیل برای جذابیت بیشتر، داستان به صورت اول شخص از طریق یک نویسنده روایت می‌شود که قرار است قصه اصلی را بنویسد. نویسنده‌ای که همراه یک رییس پلیس قدیمی می‌شود تا در یک مسیر درباره یک قصه قدیمی بشنود. از جایی به بعد راوی عوض می‌شود و رییس پلیس بازنشسته به عنوان اول شخص داستان را روایت می‌کند. قصه‌ای درباره یک قاتل زنجیره‌ای که در شهری کوچک در یکی از ایالت‌های سوییس، مشغول کشتن دختر بچه‌هایی است که دامن قرمز به تن دارند. شخصیت اصلی داستان بازپرسی از اداره پلیس به نام ماتئی است که به دنبال قاتل می‌گردد.قول از دورنمات

واقعیت این است که باید تمام انتظاراتی که از رمان‌های پلیسی داریم را کنار بگذاریم. در «قول» قرار نیست عدالت اجرا شود، پلیس پیروز قصه نیست و قاتل با ساده‌ترین شکل ممکن در حال کشتن است و کسی نمی‌تواند او را پیدا کند. دورنمات در جای جای داستان، آشکارا تمام ساختار‌های رمان‌های پلیسی را زیر سوال می‌برد. حتی زمانی که ماتئی را به ماموریت دیگری می‌فرستند اما او باز می‌گردد تا گره پرونده قتل‌های زنجیره‌ای دختران را باز کند، او را در نقش یک پلیس فداکار نمی‌بینیم. ماتئی برای پیدا کردن قاتل، دختر کوچکی را طعمه می‌کند. بدون وحشت از اینکه سرنوشت این کودک چه خواهد شد.

یکی از ویژگی‌های «قول» درون‌مایه اصلی داستان است که از قصه مشهور «شنل قرمزی» وام گرفته شده. دخترکانی با یک نشانه مشخص که گرگ یا همان قاتل به بهانه شکلات، آنها را گول می‌زد و بعد می‌کشد. توصیف انتظار برای آمدن قاتل و روزها و ماه‌هایی که ماتئی منتظر نشسته تا قاتل با پای خودش به طعمه او نزدیک شود همانقدر که ماموران پلیس محلی را خسته می‌کند مخاطب را هم خسته می‌کند و این قدرت دورنمات است که خواننده را به عمق جنگل‌های سوییس می‌برد تا پشت یک تخته سنگ منتظر قاتل باشند.

در نهایت اما، «قول» با پایانی غافلگیرکننده تمام می‌شود. مردی مجنون و عقب‌مانده در حال کشتن دختران بوده و زن سالخورده او برای اینکه زندگی زناشویی‌اش از هم نپاشد این موضوع را تحمل و پنهان می‌کرده. اما این موضوع به گوش ماتئی نمی‌رسد و خود رییس پلیس است که برای نویسنده یعنی راوی اولیه قصه، پرده از این راز بر می‌دارد. دورنمات حتی در نتیجه‌گیری هم خستگی و دلزدگی از اجرا نشدن عدالت را بر دل مخاطب می‌گذارد. به همان اندازه که ماتئی شخصیت اصلی داستانش از این موضوع در رنج مانده است.

کتاب قول اثر فریدریش دورنمات

 اقتباس سینمایی از رمان «قول»

جک نیکلسون در فیلم قول

همان‌طور که گفتیم، «قول» در ابتدا فیلم‌نامه بود، فیلم‌نامه‌ای که از آن «روز روشن اتفاق افتاد» «It Happened in Broad Daylight» در سال ۱۹۵۷ ساخته شد، فیلمی به زمان آلمانی و تولید کشور سوییس. دورنمات معتقد است این فیلم برای او راضی کننده بوده، اما بعد از آن که تصمیم گرفت این فیلم‌«امه را تبدیل به کتاب کند، تغییراتی در آن به وجود آورد که نتیجه آن رمان «قول» است که امروز شهرت دارد. اما سال‌ها بعد در سال ۲۰۰۱ شان پن، بازیگر و کارگردان مشهور آمریکایی، سراغ این کتاب رفت و براساس آن فیلم «قول» «The Pledge» و با بازی جک نیکلسون را ساخت. این فیلم با وجود وفاداری به متن دورنمات، نتوانست آنطور که انتظار می‌رفت این داستان را به تصویر بکشد.

منبع: دیجی‌کالا مگ

راهنمای خرید کتاب


برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X