معرفی کتاب «ستاره‌ی شرق»؛ زندگی و زمانه‌ی ام‌کلثوم، بانوی آواز عرب

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۴ دقیقه
کتاب ستاره‌ی شرق

هر کشور نشانه‌هایی دارد که با آن شناخته می‌شود. گاهی یکی از نشانه‌ها به خاطره‌ی مشترک جامعه بدل می‌شود و نسل‌ها با آن رشد می‌کنند و در غم و شادی همراه‌شان می‌شوند. برخی هنرمندان، به‌خصوص آوازه‌خوانان، این شانس را داشته‌اند که به نشانه‌هایی بدل شوند، مردم با آثارشان خاطره بسازند، همراه آن‌ها با مشکلات و نابسامانی‌ها دست‌و‌پنجه نرم کنند و آرام بگیرند. ادیث پیاف در فرانسه، فیروز در لبنان، فائقه آتشین در ایران و ام‌کلثوم در مصر چنین هستند. در این مطلب معرفی کتاب «ستاره‌ی شرق» را می‌خوانید.

فاطمه البلتاجی که ام‌کلثوم نامیده می‌شدف خواننده‌ی اهل مصر و از محبوب‌ترین آوازه‌خوانان جهان عرب که به «ستاره‌ی خاور» و «بانوی آواز عرب» شهره بود به نماد ملی مصر تبدیل شد و او را «هرم چهارم مصر» و «صدای مصر» لقب دادند.

او در خانواده‌ای سنتی و مذهبی به دنیا آمد. پدرش ابراهیم البلتاجی، اما مسجد و موذن روستای محل طمای الزهایره از توابع شهر سنبلاوین استان دقلهیه در نزدیکی دلتای نیل و مادرش فاطمه الملیچی، خانه‌دار بود.

ام‌کلثوم با گوش دادن آموزش آوازه‌خوانی پدر به برادر بزرگش، خالد، آواز خواندن و تلاوت قرآن را یاد گرفت. پدرش بر خلاف اصول و عقاید مذهبیون از دختر ۱۲ ساله‌اش خواست به گروه خانوادگی‌شان بپیوندد به شرطی که مث پسرهای بادیه‌نشین لباس بپوشد تا از حساسیت نسبت به آوازه‌خوانی دختر کم کند.

ابوالعلا محمد از مشهورترین خوانندگان مصر به ام‌کلثوم ۱۶ ساله رپرتوارهای کلاسیک عربی را آموخت. بانوی آوازه‌خوان که چند بار به دعوت دوستان، همکاران یا زکریا احمد نوازنده‌ی چیره‌دست عود به پایتخت رفته بود، زندگی کردن در این شهر را تا سال ۱۹۲۳ به تاخیر انداخت.

بانوی آواز عرب بر خلاف میل‌اش در مراسم عروسی روحی المهدی دختر امین المهدی نوازنده‌ی شناخته شده‌ی عود و معلم اصول موسیقی و نوازندگی‌‌اش شرکت کرد. او در در ابتدای کار حرفه‌ای با دو رقیب جدی «منیره المهدیه» و «فتحیه الاحمد» رقابت کرد.

احمد رامی شاعر بزرگ مصر که سال‌ها بعد ۱۳۷ ترانه برای ام‌کلثوم نوشت، او را با ادبیات و نقد ادبی فرانسه و عرب آشنا کرد.

ستاره‌ی خاور نخستین موفقیت عموم‌اش را بعد از آشنایی با محمد القصبجی، نوازنده و آهنگساز شناخته شده و حضور در کاخ تئاتر عربی به دست آورد. ده سال بعد، برگزاری کنسرت‌ها در شهرهای دمشق، بیروت، رباط، طرابلس، تونس و … شهرت و محبوبیت‌اش را دوچندان کرد.

از سال ۱۹۳۴ تا چهار دهه بعد، ام‌کلثوم هر پنجشنبه در رادیو کنسرت برگزار کرد. پادشاه مصر بالاترین نشان فضیلت، نشان کمال، را به او اهدا کرد. در بحبوحه‌ی اولین جنگ اعراب و اسرائیل ترانه‌ای خاص برای محاصره‌ی الفالوجه خواند. بعد از پیروزی انقلاب مصر، جمال عبدالناصر، از شهرت آوازه‌خوان محبوب برای پیش‌برد اهداف سیاسی‌اش استفاده کرد. ام‌کلثوم هم آهنگ‌های «صبرالمطال» و «سیدالریس» را در ستایش رهبر انقلاب خواند.

صدای ماندگار «هرم چهارم مصر» که جهان عرب مفتون و شیدایش بود سرانجام در ۳ فوریه سال ۱۹۷۵ خاموش شد. مراسم تشییع جنازه‌اش با حضور بیش از چهار میلیون نفر یکی از باشکوه‌ترین تشییع جنازه‌های جهان است.

معرفی و بررسی کتاب «ستاره‌ی شرق / زندگی و زمانه‌ی ام‌کلثوم»«ستاره‌ی شرق» ام‌کلثوم

«ستاره‌ی شرق / زندگی و زمانه‌ی ام‌کلثوم» اثری است که در آن قصه‌ی زندگی صدای ماندگار و نماد مصر و جهان عرب که با قدرت «الافیتزجرالد»، شهرت «النور روزولت» و مخاطبان «الویس پریسلی» مقایسه می‌شد را روایت می‌کند.

ام‌کلثوم، با صدای کنترآلتو، عینک آفتابی، دستمال‌های دست و بداهه‌خوانی‌ها به چهره‌ای شناخته شده، نشانه‌ی مصر و جهان عرب تبدیل شد. او با صدای عجیب و غریب و ملکوتی‌اش تاثیری شگرف بر مخاطبان گذاشت.

محسن بوالحسنی در اثرش زندگی نشانه‌ی مصر و جهان عرب را در یازده فصل – یک: از نیل تا کارون / دو: در میان مشایخ / سه: زندگی در قاهره / چهار: و ناگهان عشق / پنج: صدایت را از جانم گرفتم / شش: غربی بودن یا مصری بودن؟ / هفت: ترسیم یک شمایل / هشت: دهه‌ی طلایی / نه: دیدار ابرها / ده: کنسرت‌هایی برای مصر / یازده: اهرام فرو می‌ریزند –  روایت کرده.

نویسنده روایت‌اش از زندگی و زمانه‌ی ام‌کلثوم را بعد از مقدمه‌ای کوتاه، با تصویری از سالخوردگی ام‌کلثوم و سال‌های آخر زندگی‌اش شروع می‌کند. تصویری که آوازه‌خوان خسته، مغرور، رنجور و در عین حال باشکوه را در مبارزه با ضعف، بیماری و خستگی در استودیو در حال ضبط ترانه‌ای نشان می‌دهد. این تصویر به گذشته و کودکی ام‌کلثوم و روستایی که او در آن سربرآورد متصل می‌شود.

راوی در فصول بعدی به شهر اهواز در بیش از دو دهه بعد از مرگ ام‌کلثوم سفر می‌کند و با پسری که در تاکسی نشسته و نام آوازه‌خوان زنی که صدایش از ضبط صوت پخش می‌شود را از راننده‌ی تاکسی می‌پرسد و راننده‌ی عرب‌زبان بی‌معطلی و با هیجان خاصی نام زن را تقریباً فریاد می‌زند: «سیده، سیده‌الغناء العربیه، الست، الست‌ الکل، کوکب ‌الشرق، هرم ‌الرابع، ثوم، شمس ‌الاصیل، ام‌کلثوم…» بانویی که وقتی جمال عبدالناصر، رهبر انقلاب مصر، بعد از کودتای ژنرال‌های ارتش، پیچ رادیو را باز کرد و خبری از کنسرت ام‌کلثوم نبود، تلفن را برداشت و با فریاد به مخاطب آن سوی خط گفت: «مگر می‌خواهی مصر علیه ما قیام کند که صدای ام‌کلثوم را پخش نمی‌کنی؟»

در بخشی از کتاب «ستاره‌ی شرق / زندگی و زمانه‌ی ام‌کلثوم» که توسط نشر چشمه منتشر شده، می‌خوانیم:

«کم‌کم از پرده بیرون می‌آید زن. زنی می‌شود با دستمالی به دست و عینکی دودی بر چشم که افسانه‌های فراوانی درباره‌اش سر زبان‌هاست… یکی مثلاً این‌که حنجره‌اش در موزه‌ی لوور پاریس نگه‌داری می‌شود. آن روزگار، اینترنت کالای لوکس نه‌چندان در دسترسی بود و مثل امروز نمی‌شد خیلی سریع و ساده صحت‌وسقم هر نکته‌ای را در آن جست‌وجو کرد. رافد عطشِ رفیقِ عجمش را باور کرده بود. دیده بود وقتی پسر از ام‌کلثوم حرف می‌زند و سؤال می‌کند، چشم‌هایش درست مثل وقتی است که از شجریان حرف می‌زند و همین‌طور می‌رود و می‌رود تا برسد به آلبومی از ام‌کلثوم: رباعیات الخیام؛ و این پایان جست‌وجو نیست. چه می‌خوانَد؟ چه می‌گوید؟ از کجا می‌آید ام‌کلثوم؟ به کجا می‌رود و چرا این‌قدر مهم و محبوب است؟»
کتاب ستاره‌ی شرق اثر محسن بوالحسنی نشر چشمه

منبع: دیجی‌کالا مگ

راهنمای خرید کتاب


برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما