۷ کتاب خواندنی از بازیگران محبوب سینمای ایران
ایران در طول تاریخ همواره از نظر فرهنگی و هنری غنی و پربار بوده و بازیگرها وظیفهی سنگین انتقال فرهنگ، آموزش و علاقهمند کردن مخاطب به هنر را بر عهده داشتهاند. از همین رو بازیگرها علاوه بر فعالیتهایشان در تئاتر، رادیو، سینما و تلویزیون کتابهایی منتشر کردهاند. برخی از آنها خاطرات، تجربیات حرفهای، دیدگاهشان به زندگی، هنر، سینما و تئاتر را نوشته و تعدادی دیگر نمایشنامهها، فیلمنامهها، قصهها، اشعار، کتابهای آموزشی و تئوریک را به زبان فارسی برگرداندهاند. در این مطلب با کتابهای بازیگران ایرانی آشنا میشوید.
۱- کتاب تماشاخانه
علی نصیریان تنها بازماندهی نسل طلایی تئاتر ایران است که کارنامهای پربار و درخشان در بازیگری و نمایشنامهنویسی دارد. او همراه با عزتالله انتظامی، جمشید مشایخی، محمدعلی کشاورز، اسماعیل شنگله، حمید سمندریان، جعفر والی، اسماعیل داورفر و … از پیشگامان تئاتر ایران است که این هنر را به پیش بردند.
نصیریان پانزدهم بهمنماه ۱۳۱۳ در میدان شاهپور تهران بهدنیا آمد و از کودکی همراه با پدر، عمو و داییاش در پردهخوانیها، نقالیها، خیمهشببازیها و تغزیههای فراوان حاضر بود و شیفتهی هنر نمایش شد.
روزی که هوا بعد از باران خنک بود و نسیم ملایمی میوزید، علی بعد از پایان زنگ تفریح همراه اسماعیل شنگله، مهدی فتحی، اسماعیل داورفر و جمشید لایق به کلاس برنگشت، از مدرسه بیرون زد، به لالهزار رفت و در جامعهی باربد ثبتنام کرد که توسط اسماعیل مهرتاش اداره میشد. در تئاتر سعدی حضور داشت که آزمون هنرستان هنرپیشگی را با موفقیت پشت سر گذاشت و بعد از سه سال فارغالتحصیل شد.
آشنایی با شاهین سرکسیان نقطهی عطف زندگی هنری و حرفهایاش بود. در دههی سی شمسی عضو گروه هنر ملی به سرپرستی عباس جوانمرد شد. همزمان نمایشنامهنویسی را شروع کرد و همراه با بهران بیضایی، اکبر رادی، غلامحسین ساعدی، اسماعیل خلج و … از بهترین نمایشنامهنویسان ایران شد. در اولین مسابقهی نمایشنامهنویسی ایران در سال ۱۳۳۵ به خاطر نوشتن نمایشنامهی «بلبل سرگشته» جایزهی اول را برد.
نصیریان بعد از دست کم شش دهه حضور پررنگ و موثر در فرهنگ و ادب ایران مجموعهای از چند نمایشنامهای که در طول سالیان نوشته و روی صحنه برده را همراه با یک مقاله و متن سخنرانی دربارهی نمایش تختهحوضی در این کتاب گردآوری کرده است.
در بخشی از کتاب «کتاب تماشاخانه» یکی از کتابهای بازیگران ایرانی که توسط نشر قطره منتشر شده، میخوانیم:
– معرکه و معرکهگیری؟! تو این سال و زمونه؟!
– گفت آره، مگه خودت چل سال پیش معرکه نگرفتی؟!
– نمایش افعی طلایی
گفتم ای بابا اون مال چل سال پیش بود.
۲- سه قصه
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در دیماه سال ۱۳۴۴ با هدف فراهم کردن امکانات آموزش و سرگرمی و پر کردن اوقات فراغت کودکان و نوجوانان تاسیس شد.
این سازمان در طول فعالیت سیزدهسالهاش تا پیروزی انقلاب اسلامی، کودکان و نوجوانان را در زمینههای گوناگون هنری و فرهنگی آموزش داد و سالانه بیش از صد میلیون نسخه کتاب در دسترس دو میلیون کودک گذاشت.
کانون همچنین مکانی مناسب برای پرورش مدیران، کارشناسان، کتابداران، هنرمندان، ویراستاران، نویسندگان، کارگردانها و بازیگران سینما و تئاتر تربیت کرد.
ایرج طهماسب از جمله کسانی است که همزمان با تحصیل در دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران در کانون پرورش فکری فعال بود، مشق نویسندگی، بازیگری، کارگردانی و عروسکگردانی کرد. او در ابتدای دههی شصت شمسی به عنوان برنامهساز، مجری، عروسکگردان و صداپیشه به یکی از چهرههای پرصرفدار تلویزیون و سینما تبدیل شد.
او بعد از چهار دهه فعالیت پرثمر در سینما و تلویزیون ایران و خلق شخصیتهای ماندگار در اواسط دههی ۹۰ شمسی اولین مجموعه داستاناش را با نام «سه قصه» یکی از کتابهای بازیگران ایرانی را منتشر کرد.
نویسنده در این مجموعه داستان با استفاده از زبان ساده و همهفهم قصهها را روایت میکند. او با کمک گرفتن از جنبهی خیالپرداز و قصهگویش از داستانهای جن و پری، دلتنگ شدن، مرگ و زندگی و عاشقی میگوید و مثل دوران کودکی از سیر کردن در رویا لذت میبرد. داستانها مثل باقی کارهای طهماسب در نگاه اول ساده و کودکانه بهنظر میرسند اما در لایههای زیریناش حرفهای زیادی برای گفتن دارند.
در بخشی از مجموعه داستان «سه قصه» که توسط نشر چشمه منتشر شدهاند، میخوانیم:
«اصلا دلم نمیخواست بخوابم، اما کادرم اصرار میکرد بچه باید ساعت هشت شب بخوابد، بهخصوص که مهمان هم داشتیم. مادرم من را روی تختخواب خواباند، اما همهی حواسم پیش گوجهسبزهایی بود که روی میز جلو مهمانها گذاشته بودند.»
۳- چهار چهارشنبه و یک کلاهگیس
در ابتدای دههی هفتاد شمسی در باغ فردوس دورهی فیلمسازی برگزار شد که در پایاناش بخشی از فارغالتحصیلاناش وارد سینما شدند. یکی از آنها بهاره رهنما بود که بازیگر فعالی شد.
او که فارغالتحصیل رشتهی ادبیات نمایشی است با وجود اینکه در هفدهسالگی در فیلم پرفروش «افعی» بازی کرد اما بعد از حضور در فیلمهای «نان و عشق و موتور ۱۰۰۰»، «گاوخونی»، «عاشقانه» و … شناخته شد.
رهنما بعد از سالها فعالیت در سینما در انتهای دههی هشتاد با انتشار مجموعهداستان «چهار چهارشنبه و یک کلاهگیس» یکی از کتابهای بازیگران ایرانی قصهنویسی را شروع کرد.
او در یازده داستان این مجموعه به زندگی زنان پرداخته و هزارتوی پیچیدهی ذهن، دغدغهها، آمال و آرزوها و مشکلاتشان را به خوبی کاویده و تصویری واقعی از آنها ارائه کرده است. همهی داستانها به استثناء قصهی سورئال «اسب» واقعگرا هستند. رهنما به زیر پوست جامعه رفته و معضلات زنان را روایت کرده. او زنی مستاصل، ناامید و ویران را نشان میدهد که از خیانتهای مکرر همسرش به فغان آمده و چارهی کار را در مراجعه به فالگیر میبیند، غافل از اینکه آن زن معشوقهی شوهرش است.
در بخشی از مجموعهداستان «چهار چهارشنبه و یک کلاهگیس» یکی از کتابهای بازیگران ایرانی که توسط نشر چشمه منتشر شده، میخوانیم:
«دارد از طرف پیادهروی باریک جلوی شمشادها سلانه سلانه میآید و شال بلند سفیدش در باد تکان تکان میخورد. مثل همیشه منتظر میشود تا مرد دستگیره در را برایش بچرخاند و مثل همیشه موقع باز شدن در بیخودی میخندد. مثل همیشه دلم هری میریزد و به میز شماره هفت نگاهی میاندازم. اگر خالی نباشد معذرت خواهی میکند و برمیگردد میرود اما حالا خالیست.»
۴- نزدیکی
حنیف قریشی در ادبیات جهان چهرهای شناخته شده است. او که در پاکستان به دنیا آمده، بعد از مهاجرت به بریتانیا و تحصیل در مدرسهی فلسفهی کینزکالج لندن نوشتن را شروع کرد و انبوهی نمایشنامه، فیلمنامه، داستان، رمان، ناداستان و مقاله در کارنامهاش به چشم میخورد.
قریشی امروز به یکی از نویسندگان محبوب کتابخوانهای ایرانی تبدیل شده اما اولبار نیکی کریمی بازیگر و کارگردان شناخته شده با ترجمهی رمان «نزدیکی» او را به اهل کتاب ایران معرفی کرد.
نویسنده که به نوشتن داستان و رمان از جنبهی فلسفی نگاه میکند در این اثر قصهی مردی را روایت میکند که به روز آخر زندگی با همسر و فرزنداناش رسیده، آشفته و دربهدر و پریشان و ناامید نمیداند چه کند.
زن و شوهر روشنفکر و اهل فکر هستند. یکی از آنها فیلمنامهنویس است و دیگری در انتشاراتی بزرگ سمت مهمی دارد. اما اینها و نقش کتاب به دوام زندگیشان کمک نمیکند.
سوزان همسر شخصیت اصلی داستان با وجود اینکه زندگی راحتی دارد و مثل همسرش میتواند خوب حرف بزند و با مردم ارتباط برقرار کند مدتهاست حس میکند همسرش در خانه راحت نیست. ویران و ازهمگسیخته است و حس حقارت درماندهاش کرده.
حنیف قریشی در «نزدیکی» با نگاه فلسفی حس بیگانگی جی شخصیت اصلی رمان را به خوبی نشان داده. او یکی از مردانی است که در دههی هشتاد میلادی با کار و جامعهای که در آن زندگی میکند ناسازگار است. میخواهد از زن و بچهاش دور شود اما اعتراف میکند گرچه همسرش از جنس او نیست اما چیزی در وجودش است که از آن لذت میبرد.
در بخشی از رمان «نزدیکی» یکی از کتابهای بازیگران ایرانی که با ترجمهی نیکی کریمی توسط نشر چشمه منتشر شده، میخوانیم:
«امشب، غمگینترین شب زندگی من است، چون میخواهم بروم و قرار نیست برگردم. فردا صبح در است وقتی که زنم که شش سال با او زندگی کردهام با دوچرخهاش برود سرکار و بچههایمان برای توپبازی بروند پارک، خرتوپرتهایم را میریزم توی ساک و از خانه میزنم بیرون.»
۵- یادداشتهای زیرزمینی
علی مصفا چهرهای شناخته شده در سینمای ایران است. او که اولبار با بازی در فیلم «امید» ساختهی حبیب کاووش وارد سینما شد، با نقشآفرینی در فیلمهای «پری»، «لیلا» و «برج مینو» آثار داریوش مهرجویی و ابراهیم حاتمیکیا به چهرهای شناخته شده تبدیل شد.
او که همسر لیلا حاتمی بازیگر نامدار است بعد از نوشتن دو فیلمنامه بر اساس رمان «مرگ ایوان ایلیچ» اثر لئو تولستوی و «مردگان» نوشتهی جیمز جویس، رمان «یادداشتهای زیرزمینی» یکی از کتابهای بازیگران ایرانی، نوشتهی فئودور داستایوفسکی را به فارسی برگرداند.
حتی برای علاقهمندان متعصب داستایوسکی نیز یادداشتهای زیرزمینی متنی غریب است، رمانی کوتاه که به سختی میتوان در آن مواد و مصالح لازم متنی را حتی در مقایسه با سایر متون راوی بزرگ یافت. پس این بیگانگی از نویسندهی آن یعنی فئودور داستایوسکی نیست بلکه جهان آن سرزمینی بدون خاک خوب است، در آنجا نور کافی نیست و حتی هوا نیز فقط در حدی است که راوی ماجرا زنده بماند و همچنان ادامه بدهد. داستایوسکی راوی خود را در زیرزمینی نمور یافت، در تاریکی مطلقی که هیچ خیالی آن را روشن نمیکند و در ماجرایی سخت بیمعنا. این همهی مصالح لازم است: مردی تنها و بدخلق و دلنگران جهان و بیاعتنا به احوالات و سعادت خویش، مردی جسور و به همان اندازه بیمار و نالان زیرا به دور از هر امر زیبا و والاست، دلخوش به معابد پر زرق و برق نیست، امیدی ندارد و بیشتر میکوشد که دریابد آنچه را در پیش چشم دارد، در خیال. پس زبان روایت او به دور از آداب نویسندگی است و این یکی دیگر از ویژگیهای شاخص یادداشتهای زیرزمینی است. حقیقتگویی صریح راوی ماجرا فرصتی سخت بزرگ است تا به دور از روشناییهای مصنوعی زندگی و از منظری تازه به شهر و تمدن خویش بنگریم. در ظاهر انتظار زیادی از متن نمیتوان داشت، وقتی فردی بیمار و بدجنس راوی ماجراست، اما این فقط آغاز داستان است زیرا روایت اصیل او پرده از زیور عالم برمیدارد تا حقایقی کشف شود پنهان در زیرزمین خانههای شهروندان خوب، باز هم در خیال.
در بخشی از رمان «یادداشتهای زیرزمینی» که با ترجمهی علی مصفا توسط نشر چشمه منتشر شده، میخوانیم:
«دقیقا وهم انگیزترین آرزو و پستترین حماقت را میخواهد، فقط و فقط برای اینکه به خودش ثابت کند -نکته ضروری و لازمش همین است- آدم هنوز آدم است و نه کلید پیانو که قوانین طبیعت به دست خود آن را بنوازند و حتی تهدیدش کنند تا آخر عمر هدایتش خواهند کرد تا نتواند بیرون از محدودهی تقویم و قوانین خواستهای داشته باشد.»
۶- این مردم نازنین
شهرت دشمن تنهایی است. آن را نابود میکند. کسی که مشهور شده حریم خصوصی ندارد و موهبت ناشناخته ماندن، در خیابان راه رفتن، در رستوران غذا خوردن و در سالن سینما فیلم دیدن را از دست میدهد.
برخی از مشهوران جهان هیچوقت نمیتوانند با آن کنار بیایند و در کنارش زندگی کنند. به این خاطر از روشهای غیرعادی، نامتعارف و ناپسند استفاده میکنند تا درون ملتهبشان را آرام کنند. اما تعداد زیادی از هنرمندان هم هستند که از شهرت برای بختآزمایی در عرصههای دیگر هنر استفاده میکنند. رضا کیانیان بازیگر برجستهی سینما یکی از آنهاست. او در ابتدای دههی سی شمسی در میدان خراسان تهران به دنیا آمد. در یک سالگی همراه مادر و پدرش – باستانیکار قدیمی – که به حسین تهرانی مشهور بود به مشهد رفت و در آنجا رشد کرد. بعد از پایان دبستان و دبیرستان در حوزهی علمیه دروس حوزوی خواند. رضای جوان که عاشق بازیگری بود در کنار داود برادرش رموز این هنر را آموخت و سه سال کارآموزی کرد. به دانشکدهی هنرهای زیبای تهران رفت و دو سال پیش از انقلاب فارغالتحصیل شد.
او که با فیلم «تمام وسوسههای زمین» به کارگردانی حمید سمندریان وارد سینما شد، با نقشآفرینی در فیلمهای «کیمیا» و «آژانس شیشهای» به شهرت رسید. کیانیان که در مجسمهسازی و عکاسی هم فعال است بعد از سالها حضور در پروژههای سینمایی و تلویزیونی، خاطرات ارتباطاتاش با مردم را در قالب داستانهای کوتاه و خواندنی در اثری به نام «این مردم نازنین» یکی از کتابهای بازیگران ایرانی منتشر کرده است.
نویسنده در این اثر نشان میدهد بازیگر عامل اصلی موفقیت فیلم یا سریال نیست. دهها نفر در کنار بازیگران کار میکنند تا اثری به نتیجه برسد. کیانیان ارتباط با برخی از همکاران پشت صحنه و همچنین طرفداران و شیفتگان سینما را دستمایه قرار داده از آنها قصههایی خواندنی و جذاب ساخته است.
در بخشی از کتاب «این مردم نازنین» که توسط نشر مشکی منتشر شده، میخوانیم:
«بارها پیش آمده که وقتی در حال رانندگی هستم و عدهای خلاف میکنند، مثلا چراغ قرمز رد میکنند، از فرعی با سرعت وارد اصلی میشوند، یکطرفه میرانند، دوبله پارک میکنند و سد راه میشوند. عصبانی میشوم و بوق میزنم یا راه نمیدهم. خلافکارانی که به آنها اعتراض میکنم، به من میگویند: «شما دیگه چرا؟ شما که الگوی جامعه هستین چرا بوق میزنین؟ شما دیگه چرا راه نمیدین؟ چرا اعتراض میکنین؟»
۷- این یک چپق نیست
ابراهیم گلستان نویسنده، مترجم، مستندساز و عکاس نامدار از جمله مفاخر فرهنگ و ادب ایران است که فیلمهای «اسرار گنج دره جنی»، «خشت و آینه»، «خانه خدا»، «تپههای مارلیک» و کتابهای «خروس»، «مد و مه»، «آذر، ماه آخر پاییز» و «از روزگار رفته حکایت» را در کارنامه دارد. کاوه عکاس شناخته شده و لیلی مترجم و مالک گالری گلستان فرزنداناش هستند.
مانی حقیقی، نوهی دختری او که در کالج اپلبی انتاریو، دبیرستان را تمام کرد و در دانشگاه مکگیل فلسفه خواند از جمله چهرههای فعال در سینمای ایران است. او که تجربهی بازیگری دارد و دست کم هفت فیلم ساخته، پیش از ورود به صنعت سینما کتاب «این یک چپق نیست» را به فارسی برگردانده.
این اثر همراه با نقاشیهایی از رنه مگریت منتشر شده. رنه مگریت، نقاش برجسته و نامی سوررئالیست با نقاشی «این یک چپق نیست» نقطهی آغازی فراهم کرد برای تحلیلی چندسونگر به وسیلهی میشل فوکو، فیلسوف و تاریخشناس پرآوازهی معاصر که دربارهی قدرت و اقتدار و محرومیت و طرد، موشکافیها و نکتهیابیهای دقیق دارد و اینجا به کاوش در ابهامها و چندمعناییها و چندپهلوییهای زبان و نقد تصویری رنه مگریت از اینها میپردازد.
«این یک چپق نیست» یکی از کتابهای بازیگران ایرانی، کتاب نیست بلکه مقالهای بلند یا رمانی کوتاه است. شاید هم مجموعهای باشد از مقالههای کوتاه پیوسته، یا مدخلی در یک دانشنامهی عجیب و غریب. در بخشی از کتاب « این یک چپق نیست» که با ترجمهی مانی حقیقی توسط نشر مرکز منتشر شده، میخوانیم:
«دومی ابهامیهایی عمدی را برابرِ چشمانمان چند چندان میکند. قاب، که متکی بر سه پایه است و بر میخهایی چوبی، گواه میدهد که این کارِ یک هنرمند است: نقاشی آمادهای که به نمایش گذاشته شده و حامل گزارهای است برای بینندهای که خواهد آمد، گزارهای که چیزی دربارهٔ آن میگوید یا توضیحش میدهد.»
منبع: دیجیکالا مگ