با ۶ کتاب محبوب ادبیات ژاپن آشنا شوید
ژاپن سنت ادبی سترگی دارد که با داستانسرایی منحصربهفرد و بینش عمیقاش خوانندگان را در سراسر جهان مجذوب کرده است. از کلاسیکهای جاودانه گرفته تا شاهکارهای مدرن، ادبیات ژاپن طیف متنوعی از آثار را ارائه میدهد که اثری فراموشنشدنی در چشمانداز ادبی به جا میگذارد.
در این مطلب ۶ کتاب محبوب ادبیات ژاپن معرفی شدهاند. این گوهرهای ادبی به موفقیت بینظیری دست یافتهاند و میلیونها خواننده را با روایتهای جذاب، بافت فرهنگی غنی و مضامین تفکربرانگیزشان مجذوب کردهاند. البته بهترین کتابهای ترسناک ژاپنی را از این فهرست جدا کردهایم و بیشتر به آثاری پرداختهایم که از جنبهی ادبی اهمیت دارند.
۱- جنگل نروژی
رمان تحسین شدهی هاروکی موراکامی، قصهی عشق و مصایباش است. «جنگل نروژی» از خوانندگان دعوت میکند تا در سفر احساسی تورو واتانابه، دانشجوی جوانی که با عشق، از دست دادن و پیچیدگیهای دوران بزرگسالی دست و پنجه نرم میکند، بگردند. نثر هیجانانگیز موراکامی تصویری واضح از دنیای دروننگر واتانابه را به تصویر میکشد که او در شبکه ظریف روابط حرکت میکند و در ملودیهای غمانگیز آهنگ بیتلز به آرامش میرسد. «جنگل نروژی» با کاوش درونگرایانهاش در پیوندهای انسانی، مضامین مالیخولیایی و تصویر سوزناک جوانی در میان میلیونها خواننده در سراسر جهان طنینانداز شده و جایگاهاش را به عنوان شاهکار جاودانه و محبوب ادبیات معاصر ژاپن تثبیت کرده است.
در بخشی از رمان «جنگل نروژی» که با ترجمهی معصومه عمرانی توسط نشر نوای مکتوب منتشر شده، میخوانیم:
«هجده سال گذشته بود، اما هنوز می توانستم تک تک جزئیات آن روز را در مرغزار به خاطر بیاورم. حافظه چیز مسخره ای است. زمانی که آنجا به سختی به آن توجه داشتم. هرگز فکر نکردم که آن لحظه، اثری دراز مدت روی من خواهد گذاشت. قطعاً تصورش را هم نمی کردم که هجده سال بعد، آن منظره را با همه ی جزییاتش به خاطر خواهم آورد. آن روز، به منظره ی پیش رویم ذره ای هم اهمیت نداده بودم. به خودم فکر می کردم. به دختر زیبایی که کنارم قدم بر می داشت، فکر می کردم. به با هم بودن مان و دوباره به خودم فکر می کردم.»
۲- تاریخچه پرندهی کوکی
این رمان مسحورکننده خوانندگان را به سفری سورئال و دروننگر در زندگی تورو اوکادا میبرد. در حالی که اوکادا به دنبال گربهی همسر گمشدهاش میگردد، در هزارتویی از واقعیتهای موازی فرو میرود و با گروهی از شخصیتهای عجیب و غریب روبرو میشود. روایت موراکامی مضامین سرنوشت، حافظه و مرزهای مبهم بین رویاها و واقعیت را به یکدیگر پیوند میزند. با داستانپردازی پیچیده، فضای اسرارآمیز و نمادهای تفکر برانگیز، «تاریخچه پرندهی کوکی» خوانندگان را مجذوب میکند و تأثیری عمیق میگذارد.
در بخشی از رمان «تاریخچه پرندهی کوکی» که با ترجمهی م. عمرانی توسط نشر نوای مکتوب منتشر شده، میخوانیم:
«بدون انکه احساساتم را بروز دهم، با سردرگمی به گوشی تلفن توی دستم خیره شده بودم که ناگهان یاد اسپاگتی افتادم. به آشپزخانه برگشتم گاز را خاموش کردم و محتویات دیگ را توی آبکش ریختم. به لطف تماس بیموقع زن، اسپاگتی کمی نرمتر شده بود، اما خب مسئلهی مرگ و زندگی که نبود. غرق افکارم شروع به خوردن کردم. قرار بود یکدیگر را بفهمیم؟ احساسات یکدیگر را در عرض ده دقیقه بفهمیم؟»
۳- زن فروشنده
رمان گیرا و روشنگر سایاکا موراتا دنیای قهرمانی غیرمتعارف به نام کیکو فوروکورا را روایت میکند. کیکو زندگیاش را صرف کار در فروشگاهی رفاهی کرده و آرامش و هدفاش را در کار پیدا کرده است. او با انتظارات و فشارهای اجتماعی کنار میآید، اما دیدگاه منحصر به فرد کیکو هنجارهای سنتی را به چالش میکشد. قصهی موراتا طنزآمیز و تفکربرانگیز است و به هویت و پیچیدگیهای ارتباط انسانی و اجتماعی میپردازد.
در بخشی از رمان «زن فروشنده» که با ترجمهی پرستو خوشفکر توسط نشر خوب منتشر شده، میخوانیم:
«مثلاً زمانی که کودکستانی بودم و پرندهٔ مردهای را در پارک دیدم. کوچک بود و کاملاً آبی، شاید حیوان خانگی کسی بود. با گردن یکوری و چشمهای بسته افتاده بود و بچههای دیگر همگی گریان دورش ایستاده بودند. دختری شروع کرد به پرسیدن که: چهکار باید… اما پیش از آنکه بتواند جملهاش را تمام کند پرنده را قاپیدم و دویدم سمت نیمکتی که مادرم رویش نشسته بود و داشت با مادرهای دیگر حرف میزد.»
۴- کافکا در کرانه
بعد از مطالعهی این اثر آن را یکی دیگر از شاهکارهای مسحورکنندهی هاروکی موراکامی مینامید. این رمان سورئال و گیرا دو روایت موازی از زندگی کافکا تامورای پانزده سالهی فراری که به دنبال پیشگویی ترسناک است و ناکاتای سالخورده که توانایی منحصربهفردی در برقراری ارتباط با گربهها دارد را درهم میآمیزد. قدرت روایی موراکامی شخصیتهای متمایز را گردهم میآورد و خطوط بین واقعیت و خیال را از میان میبرد. «کافکا در ساحل» به هویت، سرنوشت و کارکردهای پیچیدهی ذهن انسان میپردازد. آماده ورود به قلمرویی شوید که در آن گربههای سخنگو، اسرار هزارتویی و تفکرات عمیق فلسفی با هم ترکیب میشوند.
در بخشی از رمان «کافکا در کرانه» که با ترجمهی مهدی غبرایی توسط نشر نیلوفر منتشر شده، میخوانیم:
«گاهی سرنوشت مثل طوفان شنی است که مدام تغییر سمت می دهد. تو سمت را تغییر می دهی، اما طوفان دنبالت می کند. تو باز می گردی، اما طوفان با تو میزان می شود. این بازی مدام تکرار می شود، مثل رقص شومی با مرگ پیش از سپیده دم. چرا؟ چون این طوفان چیزی نیست که دورادور بدمد، چیزی که به تو مربوط نباشد.»
۵- آشپزخانه
خوانندگان در حین مطالعهی این رمان با غم و اندوه میکاگه ساکورای زن جوانی که شخصیت اصلی قصه است آشنا میشوند. او بعد از پشت سر گذاشتن درد و غم آرامش را آشپزی کردن و آشپزخانه مییابد. یوشیموتو با نثر رواناش مواجههی قهرمان داستان با عشق، از دست دادن و رویارویی با شخصیتها جوهرهی انعطافپذیری و ظرفیت شفابخشی را به تصویر میکشد. «آشپزخانه» به زیبایی لحظههای مالیخولیایی و امید را درهممیآمیزد و با روایتی شیرین اثری فراموشنشدنی خلق میکند.
در بخشی از رمان «آشپزخانه» که با ترجمهی جواد ذوالفقاری توسط موسسه فرهنگی هنری نوروز هنر منتشر شده، میخوانیم:
«در این دنیا بیشتر از هر جا آشپزخانه را دوست دارم. مهم نیست در کجا باشد، مهم نیست چه نوع باشد، فقط آشپزخانه باشد، فقط جایی باشد که بتوان در آن غذا پخت، همین برای من کافی است. در شکل آرمانی ان باید خوب به هم ریخته باشد. با تعداد زیادی دمکنی، خشک و پاکیزه. و کاشیهای سفید که نور را به خود جذب کند.»
۶- هاروکی موراکامی به دیدار هایائو کاوای میرود
چه میشود نویسندهای مشهور به دیدار روانشناسی برجسته برود. نتیجهی گفتوگو کردن کسی که قصه مینویسد و از واقعیت افسانه میسازد با روانشناسی که روح و روان انسان را میکاود چیست؟ هاروکی موراکامی وقتی در ایالات متحده زندگی میکرد و مشغول نوشتن رمان بلند «وقایعنگاری پرندهی کوکی» بود به دیدار هایائو کاوای – روانشناس و نویسندهی برجسته – رفت. هنگام گپ زدن با او، اندک اندک آشفتگی ذهنیاش از میان رفت و احساسی خوشایند را تجربه کرد: «چیزی که همیشه در حرف زدن با کاوای تحتتاثیرم قرار میدهداین است که او هرگز سعی نمیکند با عقایدش برشما تاثیر بگذارد.»
در دیدار دوم، موراکامی رماناش را تمام کرده و به ناشر تحویل داده بود. با قطار به خانهی کاوای در کیوتو رفت و دو شب دربارهی چیزهایی که دوست داشتند بدون برنامهریزی حرف زدند.
کتاب «هاروکی موراکامی به دیدار هایائو کاوای میرود» متن بازنویسی نشدهی گفتوگوی آنها در مجموع دو دیدارشان است که در دو بخش با نامهای «شب اول: چگونه داستانها التیامبخش انسان هستند؟» و «شب دوم: لایروبی ضمیر ناخودآگاه – بدن و ذهن» منتشر شده است.
آن دو دربارهی عمق تفاوتهای ساختاری و معنایی زبان ژاپنی، متاهلها و بقیهی مردم، پاسخ منطقی برابر پاسخ ناشی از همدردی، خوددرمانی و رمانها، ازدواج و چاه کندن، خشونت در جامعهی ژاپن، دین و رواندرمانی و … حرف زدند.
نکتهای که کتاب را خواندنی کرده آن است که دو چهرهی فرهنگی ژاپن سعی کردهاند به گونهای حرف بزنند که گفتوگوها پیچیده و گنگ نشوند و خوانندگان در حین مطالعه احساس کنند رمانی جذاب و پر کشش میخوانند.
در بخشی از کتاب «هاروکی موراکامی به دیدار هایائو کاوای میرود» که با ترجمهی مژگان رنجبر توسط نشرچشمه منتشر شده، میخوانیم:
«موراکامی: پس از حدود چهار سال و نیم زندگی در امریکا، چند ماهی میشد که تازه به ژاپن برگشته بودم. چیزی که پس از بازگشتم خیلی بر من تأثیر گذاشت این بود که مسائلی که قبل رفتنِ ناگهانیام با آنها دستوپنجه نرم میکردم، خیلی متفاوت به نظر میرسیدند. مثلاً وقتی ژاپن بودم، برای حفظ فردیت۱۵ام بهشدت تلاش میکردم. منظورم این است هر کاری که میتوانستم میکردم تا از چیزهایی مانند تجمعها، گروهها، سازمانها و قوانین دوری کنم. پس از فارغالتحصیلیام از دانشگاه، هرگز شغل ثابتی نداشتم، خرج زندگیام را از نویسندگی درمیآوردم، و دنیای ادبیات برایم بسیار خستهکننده بود. دستآخر، فقط رمان نوشتم. من سه سال را در اروپا گذراندم، یک سال را در ژاپن و پس از آنکه کمی بیشتر از سه سال در امریکا بودم، همهچیز تغییر کرد. رفتهرفته به نظرم رسید که باید بیشتر دربارهٔ حسِ خودم به مسئولیتپذیری اجتماعی فکر کنم.»
منبع:gobookmart