۸ نویسنده که با فروش کتاب ثروتمند شده‌اند

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۲۰ دقیقه

نوشتن کتاب شغل پردرآمدی نیست. بر اساس گزارش مجله‌ی فوربس میانگین درآمد سالانه‌ی قصه‌نویسان ۴۹ هزار دلار است. اکثر قریب‌ به ‌اتفاق نویسندگان برای تامین مخارج‌شان در دانشگاه‌ها نویسندگی خلاق تدریس می‌کنند، فیلم‌نامه می‌نویسند، ویراستاری می‌کنند و در حرفه‌های دیگر فعال هستند. اما تعداد انگشت‌شماری از همکاران‌شان – الیزابت بدینتر، جی. کی. رولینگ، جیمز پترسون، استفن کینگ، نورا رابرتز، دانیل استیل و جان گریشام – با فروش آثارشان ثروتمند شده‌اند. در این مطلب با هشت نویسنده ثروتمند جهان آشنا خواهید شد.

۱- الیزابت بدینتر (۱.۳ میلیارد دلار)

الیزابت بدینتر ارزشمندترین نویسنده‌ی جهان است. این جامعه‌شناس، نویسنده و مدیر اجرایی نام‌دار بیشتر به دلیل انتشار رساله‌های فلسفی که درباره‌ی فمینیسم و نقش زنان منتشر کرده شناخته می‌شود. کتاب «شباهت‌های دو جنس / از ظهور مادرسالاری تا سقوط پدرسالاری / رابطه بین مردان و زنان» او طرفداران زیادی دارد و از طریق فروش آن‌ها بیش از ۱-۳ میلیارد دلار به دست آورده است. او که مدافع فمینیسم لیبرال و حقوق کارگران مهاجر در فرانسه است در نظرسنجی مجله‌ی ماریان به عنوان «تاثیرگذارترین روشنفکر» فرانسه شناخته شد.

در بخشی از کتاب «شباهت‌های دو جنس / از ظهور مادرسالاری تا سقوط پدرسالاری / رابطه بین مردان و زنان» که با ترجمه‌ی افسانه وارسته‌فر توسط نشر اختران منتشر شده، می‌خوانیم:

«در این دوران به هر جا نظر می‌افکنیم مرد و زن را متفاوت اما چنان مکمل هم می‌بینیم که دو نفری قدرتمندند و این، بیانگر تسلط بر زندگی، بر بقا، بر لذت و بر گرمای عاطفی‌ای است که بدون آن انسانیت از بین می‌رود. اگر یکی از دیگری جدا بشود به صورت موجودی بی‌ثمر درمی‌اید و در معرض مرگ قرار می‌گیرد، به طوری که به نظر می‌آید تنها و حدت دو جنس معنادار و مفید است. یکی باید با دیگری ازدواج و با او همکاری کند برای آن‌که انسانیت کامل را حفظ کند، یعنی هیچ‌چیز از قبل برتری یکی را بر دیگری یا لزوم آن را نشان نداده است.

البته بدیهی است که از نظر ساختمان بدنی، هر دو جنس مکمل یکدیگرند اما این امر در مورد وظایف اجتماعی الزامی نیست. با کمی دقت مشاهده می‌کنیم که در تمام جوامع انسانی برخی وظایف متعلق به یک جنس هستند و برای جنس دیگر ممنوع به شمار می‌آیند.

به نظر می‌آید که تقسیم کار جنسی، حتی اگر از جامعه‌ای به جامعه دیگر متفاوت باشد، یک اصل همیشگی بوده است. این تقسیم کار نه تنها جامعه انسانی را از جامعه حیوانی متمایز می‌سازد، بلکه می‌توان آن را در همه جا و در انواع جوامعی که تاکنون شناخته شده‌اند مشاهده کرد. شاید هم یک قانون بنیانی در طبیعت انسانی باشد. در این صورت شاید بتوان همان اهمیتی را برای این اصل قائل شد که لوی اشتراوس برای ممنوعیت زنا با محارم قائل بود. این انسان‌شناس بزرگ با نشان دادن رابطه میان امر بیولوژیک و امر اجتماعی، جهانی بودن و ضرورت اصل ممنوعیت زنا با محارم را نشان داد. اگر تقسیم کار جنسی نیز چنین ضرورتی داشت می‌توان گفت که تحول اخیر در روابط مرد و زن در جوامع ما در واقع گواه یک جهش بزرگ است. اما قبل از آن‌که به قضاوت بپردازیم، باید به شواهد انسان‌شناسان و پریماتولوگ‌ها رجوع کنیم. شواهدی که با آنچه از جوامع اولیه به دست آمده هماهنگ‌اند.»

کتاب شباهت های دو جنس اثر الیزابت بدانتر نشر اختران

۲- جی. کی. رولینگ (یک میلیارد دلار)

جی. کی. رولینگ نویسنده‌ی مجموعه رمان‌های پرفروش «هری پاتر» با بیش از یک میلیارد دلار ثروت در رتبه‌ی دوم ثروتمندترین نویسندگان جهان قرار دارد.

او که پیش از انتشار مجموعه‌ی هری‌پاتر به عنوان منشی در دفتر تاجری محلی مشغول کار بود و در اوج ناامیدی تلاش می‌کرد نویسنده شود، امروز کتاب‌های فانتزی، فیلم‌های سینمایی، اسباب‌بازی‌ها و سایر کالاهایی که با الهام از شخصیت‌های قصه‌هایش فروخته می‌شوند در هر دقیقه ۱۸۱ دلار و به ازای هر کلمه ۴.۳۷ دلار برای رولینگ درآمد دارند.

در بخشی از کتاب «هری پاتر و یادگاران مرگ» که با ترجمه‌ی ویدا اسلامیه توسط نشر کتابسرای تندیس منتشر شده‌، می‌خوانیم:

«در خیابان باریک و روشن از نور مهتاب، دو مرد در فاصله‌ی چند متری یکدیگر، ناگهان پدیدار شدند. لحظه‌ای کاملا بی‌حرکت مانده، با چوب‌دستی‌هایشان سینه‌ی هم را نشانه گرفتند، سپس همین که یکدیگر را شناختند، چوبدستی‌ها را زیر شنل‌هایشان پنهان کرده، فرز و چابک، در یک جهت به راه افتادند.

مرد بلند قامت‌تر پرسید:

– چه خبر؟

سیوروس استیپ جواب داد:

– بهترین خبرها

حاشیه‌ی سمت چپ خیابان را بوته‌های کوتاه تمشک وحشی فرا گرفته بود و در سمت راست آن پرچین بلند و آراسته‌ای امتداد داشت. پایین شنل‌های بلند دو مرد، هنگام قدم برداشتن، دور قوزک پایشان می‌پیچید.

یکسلی، که با قرار گرفتن شاخه‌های گسترده‌ی درختان بالای سرشان در برابر نور مهتاب، چهره‌ی کند ذهنش لحظه‌ای پدیدار و لحظه‌ای ناپدید می‌شد، گفت:

– فکر کردم شاید دیر برسم. یه ذره مشکل‌تر از اونی بود که انتظارشو داشتم اما امیدوارم راضی باشه. انگار خیلی مطمئنی که استقبال خوبی ازت می‌شه؟

اسنیپ با تکان سرش حرف او را تایید کرد ولی توضیحی نداد. به سمت راستشان پیچیدند و به راه ماشین رویی قدم گذاشتند که از خیابان دور می‌شد. پرچین بلند، به موازات آن‌ها پیچ می‌خورد و تا فاصله‌ای دوردست، فراسوی دروازه‌ی آهنی باشکوهی امتداد می‌یافت که راه دو مرد را سد کرده بود. هیچ یک از آن دو متوقف نشدند و بی‌سروصدا دست چپشان را به نشانه‌ی احترام بالا بردند و یکراست از دروازه چنان عبور کردند که گویی آن فلز تیره، دود بود.

بوته‌های سرخ‌دار پرچین‌ها صدای گام‌هایشان را خفه می‌کرد. خش‌خشی از جایی در سمت چپشان بلند شد: یکسلی دوباره چوبدستی‌اش را بیرون کشید و از بالای سر همراهش نقطه‌ای را نشانه گرفت، اما معلوم شد که منبع آن صدا چیزی نبوده جز طاووس سفید یکدستی که با دبدبه و کبکبه روی پرچین می‌خرامید.

یکسلی با غرولندی چوبدستی‌اش را به زیر شنلش برگرداند و گفت:

– این لوسیوس، همیشه به خودش می‌رسه. طاووس…»

کتاب هری پاتر و یادگاران مرگ اثر جی. کی. رولینگ - جلد اول

۳- جیمز پترسون (۵۶۰ میلیون دلار)

جیمز پترسون پرفروش‌ترین نویسنده‌ی جهان که تا امروز ۱۹ کتاب‌اش در فهرست پرفروش‌های روزنامه‌ی نیویورک تایمز قرار داشته، بعضی اوقات مشغول نوشتن سی رمان، ناداستان، قصه‌ی کوتاه، داستان کودک و نوجوان و … است.

او شخصیت‌ها و سریال‌های ماندگاری مثل الکس کراس، باشگاه قتل زنان، مایکل بنت، ماکسیوم راید، مدرسه راهنمایی و علی کراس را خلق کرده و همکاری موفقی در نوشتن رمان با بیل کلینتون، رئیس جمهوری سابق ایالات متحده و دالی پارتون، ملکه‌ی موسیقی کانتری دارد.

پترسون که تاکنون ۲۰۰ کتاب منتشر کرده و بیش از ۳۰۰ میلیون نسخه از آثارش به فروش رفته یکی از ثروتمندترین نویسندگان جهان است که به خاطر تخیل شگفت‌انگیز و نقش اساسی‌اش در ترویج کتاب‌خوانی و ارتقا سواد‌آموزی در آمریکا، مدال ملی علوم انسانی ایالات متحده را در سال ۲۰۱۹ دریافت کرد.

در بخشی از کتاب «رئیس جمهور گمشده» که با ترجمه‌ی شیرین مجیدی توسط نشر روزگار منتشر شده، می‌خوانیم:

«کمیته انتخاباتی کاخ سفید برگزار می‌شود…

کوسه‌ها حلقه می‌زنند و سوراخ‌های بینی‌شان با استشمام بوی خون تکان می‌خورد. سیزده تا از این کوسه‌ها وجود دارد. هشت‌تای آن‌ها متعلق به حزب مخالف و پنج تا مال من است، من خود را همراه با حقوق‌دانان و مشاوران آماده کرده‌ام تا علیه آن کوسه‌ها مبارزه کنم. من آموخته‌ام که مهم نیست شما تا چه حد آمادگی دارید. چرا که کمتر دفاعی علیه شکارچی موثر واقع می‌شود. از بعضی جهات، تنها کاری که از شما برمی‌آید این است که دست به مبارزه بزنید.

کارولین بروک، رئیس هیئت شب گذشته با التماس به من گفت:

این کار را نکنید.

البته بارها از من چنین درخواستی کرده است. او می‌گوید:

– شما نمی‌توانید به جلسه کمیته نزدیک شوید. همه چیز را از دست می‌دهید و هیچ امتیازی به دست نخواهید آورد.

آقا، شما نمی‌توانید به سوالات‌شان پاسخ دهید. این گفتگو به پایان ریاست جمهوری شما خواهد انجامید.

به چهره سیزده نفری که در مقابل من در یک ردیف طولانی نشسته‌اند نگاهی می‌اندازم. یک بازجویی مدرن به سبک اسپانیایی در پیش رو دارم. یک مردی با موهای خاکستری وسط ان‌ها نشسته که اسم او با عنوان آقای رادز روی تابلوی جلویش نوشته شده است. او سینه‌اش را صاف می‌کند.

مستر رادز، سخنگوی کاخ سفید است، معمولا در جلسات کمیته شرکت نمی‌کند. اما در این جلسه شرکت کرده و به نظر می‌رسد هدف اصلی زندگی‌اش توقف برنامه‌های من و خراب کردن من است. او با اعضای کنگره تبانی کرده است و می‌خواهد به طور شخصی و سیاسی به من لطمه بزند. وحشی‌گری برای کسب قدرت قدمتی دیرینه‌تر از انجیل دارد. اما برخی از مخالفانم از من به خاطر شجاعتی که دارم نفرت دارند. آن‌ها نه‌تنها علاقه‌مندند که مرا از دفترم اخراج کنند بلکه تمایل شدیدی دارند که مرا به زندان بیندازند. می‌خواهند مرا نابود کرده و از صفحه تاریخ پاک کنند. اگر به راه خود ادامه دهند احتمالا منزل مرا در کارولینای شمالی به آتش خواهند کشید و بر قبر همسرم تف خواهند انداخت.

سیم میکروفون را که در هم پیچیده بود و جلوی دهنی ان را گرفته بود باز کردم به طوری که استفاده از ان کاملا آسان شد. نمی‌خواستم هنگام صحبت به جلو خم شوم. چون همه اعضای کمیته مثل شاه و شاهزاده روی صندلی‌های چرمی خویش تکیه داده بودند.»

کتاب رئیس جمهور گم شده است اثر بیل کلینتون و جیمز پترسون نشر روزگار

۴- استیون کینگ (۴۰۰ میلیون دلار)

استیون کینگ به معرفی نیاز ندارد. او اگر نه بهترین نویسنده‌ی ژانر معمایی حتما یکی از بهترین نویسندگان این ژانر است. کینگ رمان‌های زیادی در ژانرهای علمی‌ تخیلی، تریلر، وحشت، معمایی و فانتزی نوشته که از بعضی از آن‌ها اقتباس شده است. کینگ که پیش از نوشتن رمان فعال ضد جنگ بود و در نشریات دانشگاهی می‌نوشت، با انتشار رمان‌های «خون به پا می‌شود»، «بیگانه»، «جعبه‌ی دکمه‌ای گوئندی»، «رستگاری در شاوشنگ» و … به یکی از پرفروش‌ترین و ثروتمندترین نویسندگان جهان تبدیل شد. ثروت او چهارصد میلیون دلار برآورد شده است.

در بخشی از رمان «جعبه‌ دکمه‌ای گوئندی» که با ترجمه‌ی مریم تقدسی توسط نشر خوب منتشر شده، می‌خوانیم:

«از شهر کسل‌راک برای رسیدن به کسل‌وییو سه راه وجود دارد: جاده ۱۱۷، جاده دل‌انگیز و پلکان خودکشی. تابستان امسال گوئندی پترسون دوازده ساله هر روز – بله، حتی یکشنبه‌ها – از راه پلکان، که با پیچ‌های آهنی زنگ‌زده چفت‌و‌بست شده، از مسیری زیگزاگی از صخره‌ها می‌رود بالا. اولین صد متر را می‌دود، دومی را راه می‌رود و در ۱۵۰ متر بعدی خودش را وادار می‌کند تند بدود چون، به قول پدرش، حسابی عزمش را جزم کرده که در مسابقه شرکت کند. بالا که می‌رسد با چهره‌ای گل‌انداخته دولا می‌شود، زانوهایش را بغل می‌کند و با حلقه‌های عرق کرده موهایش که ریخته روی گونه‌هایش (هر قدر هم موهایش را سفت می‌بندد، باز هم آخر کار از دم‌اسبی‌اش در‌می‌آید) مثل اسب پیر درشکه نفس‌نفس می‌زند. ولی پیشرفت‌هایی هم کرده. وقتی قد راست می‌کند و از بالا به خودش نگاه می‌کند، می‌تواند نوک کفش کتانی‌اش را ببیند. ماه ژوئن، که آخرین روز مدرسه در دبستان کسل‌راک هم بود، نمی‌توانست چنین کاری بکند.

بلوزش از عرق خیش شده و چسبیده به بدنش، ولی در مجموع احساس خوبی دارد. ماه ژوئن هر بار که می‌رسید بالا، احساس می‌کرد دارد سکته می‌کند. از همان نزدیکی صدای داد و فریاد بچه‌ها را در زمین بازی می‌شنود. کمی آن طرف‌تر صدای برخورد چوب آلومینیومی با توپ بیسبال به گوشش می‌رسد. بچه‌های لیگ دبیرستان برای بازی خیریه روز کارگر توی زمین بازی مشغول تمرین بیسبالند.

عینکش را با دستمالی پاک می‌کند که به همین منظور گذاشته توی جیبش.

– آهای دختر، یه لحظه بیا اینجا. باید با هم حرف بزنیم.»

گوئندی عینکش را می‌زند روی چشمش و دنیای تار را دوباره شفاف می‌بیند. زیر سایه، نزدیک راه شنی که از پله‌ها به پارک تفریحی کسل‌و‌ییو منتهی می‌شود، مردی با شلوار جین سیاه، کت سیاه و بلوزی سفید، که دکمه بالایش را باز گذاشته، نشسته روی نیمکت. کلاه سیاه کوچک و مرتبی بر سر دارد. زمانی می‌رسد که گوئندی کابوس این کلاه را می‌بیند.»

کتاب جعبه دکمه ای گوئندی اثر استیون کینگ و ریچارد چیزمار نشر خوب

۵- دانیل استیل (۳۱۰ میلیون دلار)

دانیل فرناندز دومینیک شولین استیل نویسنده‌ی مشهور آمریکایی متخصص نوشتن رمان‌‌های عاشقانه است. تا امروز بیش از ۸۰۰ میلیون نسخه از ۱۹۰ کتاب‌اش به فروش رفته و ثروتش را به بیش از ۳۱۰ میلیون دلار رسانده است. استیل که بیشتر عمر در شهر لس‌آنجلس زندگی کرده سالانه پنج رمان منتشر می‌کند که در فهرست پرفروش‌های روزنامه‌ی نیویورک تایمز قرار می‌گیرند. اکثر رمان‌های او قصه‌ی روبرو شدن خانواده‌ای ثروتمند را با مشکلاتی مثل زندان، کلاهبرداری، باج‌گیری و خودکشی روایت می‌کنند.

در بخشی از رمان «بازی قدرت» که با ترجمه‌ی پرهام دارابی توسط نشر پرسمان منتشر شده، می‌خوانیم:

«فیونا کارسون با فراغ بال دفترش را ترک نمود تا برای یک جلسه‌ی مهم به اتاق کنفرانس برود. همیشه یک لباس رسمی و کاملا آراسته می‌پوشید، موهای بلوندش را به عقب می‌بست و معمولا آرایش نمی‌کرد. او مدیرعامل یکی از بزرگ‌ترین و موفق‌ترین شرکت‌های کشور بود. از این که دیر در جایی حاضر باشد، متنفر بود و اکثر اوقات تاخیری در کارش وجود نداشت.  هر کسی که او را می‌شناخت، یا نمی‌شناخت، می‌توانست متوجه شود که فیونا می‌تواند همه چیز را تحت کنترل خودش قرار دهد و رفتار او را در هر موقعیتی می‌شد تصور نمود. علی‌رغم داشتن مشکلات شخصی زیاد، هیچ چیزی نمی‌توانست مانع از انجام کارهایش شود. فیونا زنی نبود که به راحتی تسلیم مشکلات شود.

به محض آن که به اتاق کنفرانس رسید، بلک بری زنگ خورد. جواب نداد تا بر روی پیام گیر برود؛ اما سپس تصمیم گرفت آن را چک کند تا خیالش راحت شود. موبایل را از جیبش بیرون آورد. دخترش آلیسا، تلفن کرده بود. آلیسا در آن هنگام دانشجوی سال دوم دانشگاه دانشگاه استنفورد بود. در ابتدا فیونا برای پاسخ‌گویی مردد بود؛ اما سرانجام تصمیم گرفت با دخترش صحبت کند. هنوز چند دقیقه تا شروع جلسه‌ی هیئت‌مدیره مانده بود؛ پس وقت کافی داشت. به عنوان تنها سرپرست فرزندانش، برایش ناراحت کننده بود به تماس آن‌ها جواب ندهد. اگر این‌بار کارش کاملا اشتباه از آب در می‌آمد، چه می‌شد؟ آلیسا همیشه دختر آرامی بود و مثل یک نوجوان بالغ در زندگی‌اش مسئولیت‌پذیر بود؛ اما هنوز… اگر تصادف کرده بود، چه… یا بیمار بود… یا اگر در بخش مراقبت‌های ویژه بود… یا در دانشگاه مشکلی برایش پیش آمده بود… یا اگر گربه‌اش توسط اتومبیلی زیر گرفته می‌شد. با این حساب اگر یکی از بچه‌هایش تماس می‌گرفتند، نمی‌توانست رد تماس کند. فیونا همیشه احساس می‌کرد یکی از وظایف مادری‌اش این است که در هر زمان گوش به زنگ تماس فرزندانش باشد و در مورد کارش به عنوان میدرعامل نیز همین احساس را داشت.

اگر مشکلی اضطراری پیش می‌آمد، انتظار داشت که در هر زمان و هر کجا که باشد؛ لا او تماس بگیرند. فیونا همواره به خاطر فرزندانش و امور شرکت در دسترس بود. پس از دومین بوق گوشی را جواب داد.

– مامان؟

آلیسا از لحن صدایی استفاده کرد که تنها در مواقع مهم از آن استفاده می‌کرد. فیونا امیدوار بود مشکل خاصی پیش نیامده باشد؛ اما نگران شد. گفت:

– بله، چیزی شده؟ حالت خوبه؟

فیونا با صدایی آرام صحبت می‌کرد. این‌گونه هنگامی که در راهرو راه می‌رفت، هیچ‌کس نمی‌توانست بشنود او به یک تماس شخصی جواب می‌دهد.

آلیسا آزرده خاطر به نظر می‌رسید. گفت:

– بله، خوبم. چرا این رو می‌گی؟»

کتاب بازی قدرت اثر دانیل استیل

۶- جان گریشام (۲۲۰ میلیون دلار)

اگر تا به حال رمان‌های معمایی حقوقی جان گریشام را نخوانده‌اید، دست بجنبانید. او از محبوب‌ترین نویسندگان ژانر معمایی است که عناصر رازآلود عجیب و غریب قصه‌هایش را شایسته توجه و خواندنی می‌کنند. استفاده‌ی گریشام از تجربه‌ی تحصیل رشته‌ی حقوق در دانشگاه می‌سی‌سی‌پی، سال‌ها کار در شرکت‌های حقوقی و تجربه‌ی زندگی در نوشتن قصه‌هایش باعث شده اکثر آن‌ها مثل «شرکت»، «پرونده‌ پلیکان»، «شیاد»، «استیناف»، «تسویه حساب»، «اعتراف» و … جذاب و پرفروش شوند و او را به یکی از ثروتمندترین نویسندگان جهان تبدیل کنند. ثروت او ۲۲۰ میلیون دلار تخمین زده می‌شود.

در بخشی از رمان «پرونده‌ پلیکان» که با ترجمه‌ی خسرو سمیعی توسط نشر هرمس منتشر شده، می‌خوانیم:

«او ظاهرا کسی نبود که بخواهد چنین سر و صدایی به راه بیندازد، اما می‌شد گفت جنجالی که پایین پنجره اتاقش به پا شده بود زیر سر او بود. و این برایش چندان ناخوشایند هم نبود. نود و یک سال از عمش می‌گذشت، فلج بود، از روی صندلی چرخدار نمی‌توانست جم بخورد و به کمک لوله اکسیژن تنفس می‌کرد.

هفت سال پیش نزدیک بود سکته‌ای باعث مرگش شود، اما او، آبراهام روزنبرگ، هنوز زنده بود و با وجود لوله‌هایی که در دماغش جای داشتند نفوذش از مجموع نفوذ هشت همکار دیگرش بیشتر بود. آخرین چهره افسانه‌ای دادگاه عالی فدرال محسوب می‌شد و این مسئله که هنوز نفس می‌کشید موجب عصبانیت بسیاری از کسانی بود که آن پایین، زیر پنجره، تظاهرات می‌کردند.

در دفترش در دادگاه عالی فدرال، روی صندلی چرخدار کوچکی کنار پنجره نشسته بود. سعی کرد به جلو خم شود. هیاهو در خیابان هر آن شدت می‌گرفت. از پلیسها خوشش نمی‌امد اما دیدن افراد پلیس در ان لحظه برایش آرامش‌بخش بود. افراد پلیس که بازوبه‌بازو داده بودند لااقل پنجاه هزار نفر را از حمله باز می‌داشتند. روزنبرگ دم پنجره داد زد:

– هیچ وقت این قدر آدم یک جا جمع نشده بودند.

او تقریبا کر بود و جیسون کلاین، دستیار اولش، پشت سرش ایستاده بود. اولین دوشنبه ماه اکتبر، روز گشایش دوره جدید اجلاس بود و برای بزرگداشت دادگاه عالی فدرال تظاهرات سنتی برپا شده بود، تظاهراتی جنجالی. روزنبرگ از خوشحالی می‌لرزید. در نظرش آزادی گفتار مساوی بود با آزادی تظاهرات. با صدای بلند پرسید:

– سرخپوستها هم هستند؟

جیسون کلاین که به طرف گوش راستش خم شده بود گفت:

– بله

– با صورت‌های رنگ‌آمیزی شده مخصوص جنگ؟

– بله با لباس رزم.

– می‌رقصند؟

– بله

سرخپوستان، سیاهپوستان، سفیدپوستان، اسپانیایی‌تبارها، رنان، دوستداران طبیعت، مسیحیان، مخالفان و مدافعان سقط جنین، نئونازیها، لامذهبها، شکارچیان، دوستداران حیوانات، سفیدپوستان نژادپرست و سیاهپوستان نژادپرست، هرج و مرج‌طلبان، کشاورزان … جمعی پرهیاهو تظاهرات می‌کردند. افراد پلیس ضد شورش باتومهای سیاهشان را در دست می‌فشردند.

– سرخپوستها باید عاشق من باشند.

کلاین در حالی که سرش را تکان می‌داد گفت:

– مطمئنم که شما را خیلی دوست دارند.

و در حالی که به قیافه تکیده این پیرمردی که مشتهایش را گره کرده بود می‌نگریست لبخند زد. ایدئولوژی این پیرمرد ساده بود: برتری حکومت بر مسائل دیگر و برتری فرد بر حکومت و حفظ محیط زیست. و اما سرخپوستان، هرچه که تقاضا می‌کنند به آنان بدهید.»

کتاب پرونده پلیکان اثر جان گریشام

۷- نورا رابرتز (۲۰۰ میلیون دلار)

نورا رابرتز نویسنده‌ی آمریکایی ۲۲۵ رمان عاشقانه منتشر کرده است. او که با نام‌های مستعار جی. دی. راب، جیل مارچ و سارا هاردستی فیلم‌نامه و رمان می‌نویسد، اولین نویسنده‌ی زنی است که به تالار مشاهیر رمان عاشقانه‌نویس‌های آمریکا راه یافته. از سال ۲۰۱۱ تا امروز، کتاب‌های او در مجموع ۸۶۱ هفته در فهرست پرفروش‌های روزنامه‌ی نیویورک‌تایمز بوده‌اند.

رابرتز در سال ۱۹۹۶ با کتاب «مونتانا اسکای» رکورد انتشار صد رمان را شکست. در سال ۲۰۱۲ با کتاب «The Witness» تعداد کتاب‌هایش را به دویست عدد رساند. در سال‌های ۱۹۹۹ و ۲۰۰۰، از هر پنج رمانی که روزنامه‌ی یو .اس. ای. تودی در فهرست پرفروش‌ترین‌ها معرفی کرد، چهار عنوان به قلم رابرتز بود.

مجله‌ی معتبر تایم در سال ۲۰۰۷ رابرتز را یکی از ۱۰۰ فرد با نفوذ جهان معرفی کرد که از طریق فروش کتاب‌هایش بیش از ۲۰۰ میلیون دلار درآمد داشته است.

در بخشی از رمان «بازگشت به غروب» که با ترجمه‌ی لیلا عظیمی توسط نشر علمی منتشر شده، می‌خونیم:

«آلیس بودین در پشت ردیف تنکی از کاج‌های کوهی پناه گرفت. برای رسیدن به آنجا مجبور بود مسیری را که تا زانو با برف پوشیده بود بپیماید. بادی که مانند امواج دریا زوزه می‌کشید کمر برهنه‌اش را که در پورتلند سنجاقکی بر ان خال‌کوبی شده بود لرزاند.

چون یکسره، سه مایل از جاده فرعی را بدون آنکه حتی یک اتومبیل یا کامیونی ببیند پیاده طی کرده بود با خود فکر می‌کرد این چه غلطی بود که کرد.

همان‌طور که داشت دوباره شلوار جین خود را بالا می‌کشید فکر کرد بعضی از عادت‌ها هرگز نمی‌شکنند. خدا می‌داند که او تلاش کرده بود. کوشیده بود عادت‌ها، قانون‌ها، عرف‌ها و انتظارها را بشکند. اما حالا – کمتر از سه سال پس از آنکه رهایی‌اش را از همه‌چیزهای معمولی اعلام کرد، از همه عادت‌ها – داشت تن نیمه منجمد خود را به سوی خانه می‌کشید. کوله‌پشتی‌اش را بر روی شانه‌هایش جابجا کرد و با گام‌های بلند ردپای خود را دنبال کرد تا به جاده‌ای که نام جاده بر آن سنگینی می‌کرد بازگردد.

همه دارایی‌اش داخل آن کوله‌پشتی بود؛ یک شلوار جین دیگر، یک تی‌شرت ای‌سی / دی‌سی، یک گرم‌کن گریت فول‌دد که اولین باری که وارد لس‌آنجلس شد ان را پیدا کرده‌بود، تعدادی شامپو و صابون که از نظافت کردن چند روزه اتاق‌های مسافرخانه‌ای در ریگ‌یی، واقع در آیداهو، نصیبش شده بود، وسایل جلوگیری از بارداری، لوازم آرایشش که آنها را جاساز کرده بود، پانزده دلار و سی و هشت سنت پول، و باقیمانده یک بسته از علفی بسیار محبوب که از مردی در اردوگاه اورگن شرقی کش رفته بود.

به خودش گفته بود به خاطر نداشتن پول و با فکر پاک کردن همیشگی چند لکه ننگ احمقانه دوباره به سوی خانه رهسپار شده است. و چیزهای زیادی بود که نشان می‌داد چقدر آسان است یکی از زنان چشم‌بسته وسوسه‌انگیز کنار خیابان شوی؛ زنان گرفتاری که او آنها را در کناره‌های سایه‌دار بسیاری از خیابان‌ها، در بسیاری از شهرهایی که از آنها گذر کرده بود، دیده بود.

نزدیک شده بود، توانست به آن اعتراف کند. به اندازه کافی گرسنه، سرمازده، ترسیده بودی، فکر تن‌فروشی به بهای یک وعده غذا و یک اتاق مناسب ایده مناسبی به نظر رسید. اما حقیقتی وجود داشت و او چندباری با آن روبرو شده بود؛ قوانینی وجود داشت که او آنها را نمی‌شکست و حقیقت آن بود که او خانه می‌خواست. مادرش، خواهرش، مادر و پدربزرگش را می‌خواست؛ اتاقش را با پوسترهایش بر روی دیوارهای صورتی خوش‌رنگ و پنجره‌هایی را که رو به کوه‌ها باز می‌شد. بوی قهوه و بیکن را صبح هنگام در آشپزخانه و احساس تازاندن چهارنعل اسب را می‌خواست.

خواهرش ازدواج کرد، احمقانه نبود؟روی‌هم‌رفته، یک ازدواج سنتی که سبب شد از کوره در برود، ایا ان اتفاق کارد را به استخوانش رساند؟رینی حتی شاید الان بچه‌دار هم شده باشد، احتمالا همین‌طور بود و احتمالا لعنتی هنوز هم مثل همیشه عالی و بی‌عیب است.»

۸– جفری آرچر (۱۹۵ میلیون دلار)

جفری هاوارد آرچر رمان‌نویس انگلیسی پیش از آن‌که نویسنده شود نماینده‌ی مجلس و نایب رئیس حزب محافظه‌کار برتانیا بود. اما بعد از آن‌که روزنامه‌ای او را به پرداخت رشوه متهم کرد، استعفا داد. بعد از رسوایی مالی و ورشکست‌ شدن‌اش شروع به نوشتن کرد و ثروت بر باد رفته‌اش را پس گرفت.

رمان «کین و هابیل» که سال ۱۹۷۹ منتشر شد با بیش از ۳۴ میلیون نسخه فروش یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های جهان است. تا امروز بیش از ۳۲۰ میلیون نسخه از آثار آچر به فروش رفته و ۱۹۵ میلیون دلار نصیب‌اش کرده است.

در بخشی از مجموعه داستان «افشاگر» که با ترجمه‌ی شیما الهی توسط نشر چترنگ منتشر شده، می‌خوانیم:

«کورتولیا شهری زیبا و دل‌انگیز در قلب کامپانیاست. شهر بر بلندای تپه و مسبط بر چشم‌انداز تماشایی مونته تابورنو در شرق و وزوو در جنوب واقع شده است. در کتاب راهنمای توریست فودور از این شهر با نام بهشت روی زمین یاد شده است.

جمعیت شهر هزار و چهارصد و هفتاد و دو نفر و در قرن اخیر تغییر جندانی نکرده است. درآمد شهر از سه منبع اصلی تامین می‌شود: شراب، زیتون و قارچ ترافل. کورتولیای سفید که یکی از پرطرفدارترین شراب‌های دنیاست به دلیل تولید محدود، مدت‌ها قبل از بطری شدن پیش‌فروش می‌شود. شما هرگز روغن زیتون کورتولیا را در فروشگاه‌های شهر خود نمی‌بینید؛ به این دلیل که بسیاری از رستوران‌هایی که نامشان در کتاب راهنمای رستوران میشلن دکر شده، حاضر به آشپزی با هیچ نوع روغن زیتون دیگری نیستند.

اما امتیاز اصلی که استاندارد بالای زندگی را برای ساکنان این شهر فراهم می‌کند و حسادت اهالی شهرهای همسایه را برمی‌انگیزد، قارچ‌های ترافل است. صاحبان رستوران از تمام نقاط جهان برای خرید قارچ‌های ترافل به کورتولیا سفر می‌کنند، و البته این محصول تنها به مشتریان برجسته عرضه می‌شود.

واقعیت ایت است که تعدادی از اهالی کورتولیا این شهر را ترک کرده و به دنبال بخت و اقبال خود به شهری دیگر کوچ کرده‌اند، اما عاقل‌ترها و در کوتاه‌ترین زمان به دیار خودشان برگشته‌اند. امید به زندگی در این شهر تپه‌ای برای مردان هشتاد و شش سال و برای زنان نود و یک سال است که هشت سال از میزان متوسط ملی بالاتر است.

مجسمه گاریبالدی که این روزها عمده شهرتش بابت بیسکویت است تا جنگ‌هایی که در آن‌ها شرکت کرده، در مرکز میدان اصلی قرار دارد. شهر تنها چند مغازه، دو رستوران و یک میخانه دارد. شورای شهر به تعداد بیشتر مجوز نمی‌دهد که مبادا توجه توریست‌ها جلب شود. خبری از راه‌آهن نیست و هفته‌ای یک‌بار اتوبوسی می‌آید و تعدادی ابله را که قصد سفر به ناپل دارند، سوار می‌کند. تعداد کمی از محلی‌ها اتومبیل شخصی دارند، اما استفاده چندانی از آن نمی‌کنند.»

کتاب افشاگر اثر جفری آرچر نشر چترنگ

منبع:mentalfloss

راهنمای خرید کتاب


برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X