۹ کتاب دربارهی کودتای ۲۸ مرداد؛ همکاری کارگردان خارجی و بازیگر ایرانی
نزدیک به هفتاد سال از روز ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ میگذرد. روزی که دولت ملی دکتر محمد مصدق با دخالت و برنامهریزی دول بریتانیا و ایالات متحده و عوامل داخلیشان سرنگون شد. از آن زمان تاکنون انبوهی از مقالات، گزارشها، خاطرات، گفتوگوها، رسالهها و کتب دربارهی علل و چرایی وقوع کودتا، نقش و میزان دخالت دول خارجی، تاثیر نیروهای داخلی، ضعف دولت در مهار تورم، مشکلات اقتصادی و نارضایتیها، حاضر نشدن مردم در خیابان برای دفاع از دولت پس از وقوع کودتا و … منتشر شده و در پیشخان کتابفروشیها قرار گرفته است. اما چیزی که وقت و انرژی اهل مطالعه و علاقهمندان به تاریخ را در طول دههها مصروف خود کرده، یافتن منابع معتبر و موثق دربارهی این رویداد است که به راستی یکی از مهمترین و سرنوشتسازترین روزهای تاریخ معاصر کشور به شمار میآید.
در این نوشتار سعی شده پاکیزهترین، معتبرترین و موثقترین آثاری که توسط نویسندگان، مترجمان، اهل نظر و سیاست دراینباره قلمی و منتشر شده معرفی شود.
کودتای ایرانی
ایران سرزمین کودتاهای ناکام است. اگر دو کودتای سوم اسفند ۱۹۹ و ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را استثنا کنیم، این گزاره صحیح است.
وقتی کودتای ۲۸ مرداد اتفاق افتاد، تاریخ تحولات دو کشور ایران و آمریکا تغییر کرد. کودتایی که پیش از انقلاب سال ۵۷ به وقوع پیوست، از دیدگاه حکومت وقت قیام مردمی و از نظر مخالفان کودتایی آمریکایی بود.
به جز کودتاهای به ثمر رسیده، دو کودتای دیگر نافرجام بودند. سرلشگر قرنی و همکاراناش با هدف برقراری حکومت دموکراتیک و جمعی از نیروهای مخالف درون ارتش ایران به قصد سرنگون کردن نظام جمهوری اسلامی کودتاهایی طراحی کردند که خنثی شدند.
شش مقاله مارک گازیوروسکی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تولن آمریکا که در سه دههی گذشته پژوهش دربارهی دخالتهای آمریکا در ایران به دغدغهی اصلیاش تبدیل شده، کتاب «کودتای ایرانی» را شکل دادهاند.
مقالهی اول، به ایجاد، گسترش و فعالیتهای شبکه تی پی بدامن میپردازد که آمریکاییها آن را به کمک عوامل ایرانی برای تبلیغات آشکار و پنهان علیه حزب توده و بعدتر جبههی ملی ایران به راه انداختند.
مقالهی دوم، روایتی است از کودتا: ارزیابیهای اولیه، رسیدن به این نظر که انجام کودتا ضروری است، طراحیهای چند باره کلیات و جزئیاتش، و نهایتا شکست تلاش ابتدایی برای کودتا و به ثمر رسیدن تلاش بعدی.
مقالهی سوم، گزارشی است از تلاش سرلشکر قرنی و همراهانش برای طراحی و اجرای کودتایی که در نطفه خفه شد و احتمال دخالت آمریکا در طراحی، اجرا و احتمالا لو رفتناش.
مقالهی چهارم، شرحی است از کودتای نوژه که مخالفان درون ارتش ایران طراحی کردند که در تابستان سال ۵۹ لو رفت.
دو مقالهی دیگر با تکیه بر اسناد به جا مانده از سفارت آمریکا در ایران به این سوال پاسخ میدهند که آیا در ایران بعد انقلاب اسلامی، آمریکا قصد سرنگونی نظام نوپا را داشت یا نه؟
نکتهی حائز اهمیت، استفادهی نویسنده از بایگانیهای اطلاعاتی ایالات متحد و بریتانیا و گفتوگو با افسران سی آی ای و وزارت خارجهی آمریکا برای نگارش این مقالات است.
در بخشی از کتاب کودتای ایرانی میخوانیم:
«سال ۱۳۳۱ ماموران سی آیای داشتند از تیپیبِدامن و دیگر امکاناتشان به شیوههایی استفاده میکردند که مصدق و سازمان سیاسی او، جبههی ملی، را تضعیف میکرد. جبههی ملی سازمانی بود متشکل از سیاستمداران و احزابی سیاسی که با هدف ملی کردن صنعت نفت تحت کنترل بریتانیا متحد شده بودند و رشتههای پیوند دهندهی محکم دیگری نداشتند. به نظر میآید کانون اصلی این دسته فعالیتهای تخریبی سیآیای آیتالله ابوالقاسم کاشانی بود، روحانی محبوب شیعه و از رهبران اصلی جبههی ملی. ماموران سیآیای در چارچوب تیپیبدامن نوشتهها و کاریکاتورهایی در حمله به کاشانی در روزنامههای ایران منتشر میکردند و میکوشیدند میان او و مصدق تنش و اصطحکاک بیافرینند. ظاهرا بعضی از این نوشتهها و کاریکاتورها خیلی زننده بود، مثلا یکی از کاریکاتورها تلویحا به این معنی بود که مصدق به کاشانی تعرض میکند.»
کودتا
«کودتا» اثر یرواند آبراهامیان کتابی است که دربارهی کودتای سال ۱۳۳۲ که طی آن دولت دکتر مصدق سرنگون شد و حکومت محمدرضا پهلوی شکل استبدادی به خود گرفت.
این اثر با گاهشماری آغاز شده است که در آن وقایع سیاسی مهم ایران از امضای عهدنامهی ننگین دارسی در سال ۱۲۸۰ شمسی یا ۱۹۰۱ میلادی تا شهریور ۱۳۳۳ و صدور موافقتنامه نفتی تشکیل کنسرسیوم برای کنترل نفت ایران به شکل موردی آمده است. با نگاهی به این گاهشمار میتوان به آنچه در یک دورهی ۵۰۰ سالهی بسیار مهم بر سر ایران آمده است، پی برد.
پسازاین گاهشمار، پروفسور آبراهامیان فهرستی از چهرههای شاخص و مشهوری که در کتابش به آنها اشاره کرده آورده است و به اختصار زندگیشان را مرور کرده است.
در پیشگفتار نیز به دلایل اختلاف میان ایران و آمریکا و تبدیلشدن این دو کشور به دشمنان خونی یکدیگر اشاره شده است.
نویسنده معتقد است کتاباش از دو جنبه پنداشت عمومی ایجادشده توسط آثار قبلی را به چالش میکشد. نخست، این باور متعارف را که بریتانیا با حسننیت وارد مذاکره شد، ایالاتمتحده تلاشی جدی برای ایفای نقش واسطهی درستکار صورت داد و علت شکست مصدق در دستیابی به مصالحه هم سرسختی او بوده که ریشهاش همواره در سرشت روانشناسانه و شیعی او جستوجو شده … دوم آنکه باور متعارفی را که حاکی از قرار دادن بیبروبرگرد و یکپارچهی کودتا در چارچوب جنگ شرد- یعنی در ستیز بین شرق و غرب، بین اتحاد شوروی و امریکا، بین بلوک کمونیستی با جهان بهاصطلاح آزاد- است به پرسش میکشد.
در بخشی از کتاب کودتا میخوانیم:
«ملی شدن زمینهساز آغاز مبارزهای با ماهیت بردوباخت شد. از دیدگاه مصدق و ایران، ملی شدن به معنای حاکمیت ملی و حاکمیت ملی نیز به معنای کنترل و نظارت بر اکتشاف استخراج و بهرهبرداری از نفت بود؛ اما از نظر بریتانیا و شرکت نفت انگلیس و ایران، معنای ملی شدن دقیقاً برعکس بود. این اقدام از دیدگاه آنان به مفهوم از دست دادن نظارت بر اکتشاف استخراج و بهرهبرداری از همان نفت بود. ستیزهای سیاسی معمولاً جایی برای مصالحه هم باقی میگذارند. اما این مناقشه فضای بسیار اندکی را باقی گذاشته بود. کنترل و نظارت یا باید – آنگونه که مصدق پافشاری میکرد – در اختیار ایران قرارمی گرفت و یا – همانطور که بریتانیا نیز سرسختانه تأکید میورزید – باید تحت کنترل بریتانیا و یا حداقل خارج از کنترل ایران قرار میگرفت. اگر مناقشه بر سر تقسیم سود بین طرفین بود. امکان سازش وجود میداشت. بالاخره میشود یک کیک را بهگونهای تقسیم کرد که همگان راضی باشند. اما ازآنجاکه این مبارزه بر سر کنترل اساسی بود و نه موضوعاتی روزمره و عادی، طی ۲۸ ماه طوفانی که با اجرای ملی شدن نفت در خردادماه ۱۳۳۰ آغاز و با کودتای مردادماه ۱۳۳۲ به پایان رسید.
کاربردیترین واژه برای مجموع بحران، همان «کنترل» بود. از نظر ایران، کنترل به معنای قدرت اکتشاف، تولید و صادرات نفت بود. این امر بهنوبه خود به معنای نفوذ داشتن بر قیمتگذاری نفت در بازارهای جهانی بود. اما از منظر بریتانیا از دست دادن کنترل به مفهوم ناتوانی در تعیین میزان اکتشاف تولید و بهرهبرداری از نفت بود که به از دست دادن نفوذ بر قیمتهای جهانی نفت منجر میشد. پیدایش سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) درنهایت موجب تغییر اختیارات در قیمتگذاری نفت در دهه ۱۹۷۰ ۱۳۵۰/ شد [اما] بریتانیا و شرکت نفت ایران و انگلیس و نیز دیگر هفت خواهر بزرگ نفتی، چنین دورنمایی را در اوایل دهه ۱۳۳۰۱۹۵۰/ کاملاً غیرقابلپذیرش میدانستند. به همین دلیل است که اقتصاددانان، پیدایش اوپک را خط گسستی در سده بیستم میدانند که دوره معاصر را از عصر ماقبل آن؛ یعنی زمانی که شرکتهای غربی بر بازار جهانی سلطه داشتند، متمایز میسازد.»
تراژدی تنهایی
محمد مصدق، نخستین رهبر آزادیخواه خاورمیانه، یکی از شناختهشدهترین رجال سیاسی تاریخ کشور، نخستوزیر ایران در فاصلهی هشت اردیبهشت ماه ۱۳۳۰ تا بیستوپنج تیر ماه ۱۳۳۰ و بیستویکم تیر ماه ۱۳۳۱ تا بیستوهشتم مرداد ماه ۱۳۳۲، از حامیان نهضت مشروطه و ملی شدن صنعت نفت بود.
او که در خانوادهای فرادست بالید، والی شیراز بود، به مخالفت با کودتای سوم اسفند ماه ۱۲۹۹، نخستوزیری و سلطنت رضا شاه پرداخت و تبعید شد. به تعبیر اهل نظر، سیاستمداران، مورخان و روزنامهنویسان برجسته – محمد حسنین هیکل – الگوی جمال عبدالناصر و سالوادور آلنده بود، جلال و جبروت امپراطوری بریتانیا را به سخره گرفت.
در طول نزدیک به هفتاد سالی که از کودتای بیستوهشتم مرداد سال ۱۳۳۲ میگذرد، نویسندگان و روزنامهنویسان ایرانی و خارجی مقالات، گزارشها، رسالهها و کتب بسیاری دربارهی علل و چرایی بروز کودتا و سقوط دولت مصدق نوشته و منتشر کردهاند، ولی همواره جای کتابی موثق، معتبر، قابل اتکا و علمی که به زندگی و شخصیت این رجل ایرانی بپردازد خالی بود.
این کتاب اثر کریستوفر دو بلگ، زندگینامهی سیاسی محمد مصدق است. نویسندهی کتاب که انگلیسی مردی است که با بانویی ایرانی وصلت کرده، پس از مدتی دریافت که بسیاری از ایرانیها شخصیت اصلی کتاب را یکی از مهمترین نمادهای سرزمینشان میدانند. او که از بریتانیا متنفر بود، در همهی زندگی تلاش کرد تا دخالتهای دولت این کشور در امور ایران را افشاء کند.
دو بلگ دست به کار شد تا زندگینامهای معتبر، موثق و قابل استناد از مصدق به دست دهد. نویسنده در این اثر پانزده فصلی، با استفاده از انبوهی منابع فارسی و فرنگی و همچنین اسنادی تازهیاب از زندگی شخصی و حرفهای او، شرحی مفصل و پرجزئیات به دست میدهد از فرازونشیبهای یک عمر سیاستورزیهای مصدق در کسوتهایی مختلف، عمری که عمدهاش در مرکز بحرانها گذشت و هر گامش پا گذاشتن از آتشی به آتش دیگر بود.
در بخشی از کتاب تراژدی تنهایی میخوانیم:
«دوستی ایرانی دارم جوانتر از آن که مصدق را به یاد بیاورد. اما پدر و مادرش اهل سیاست و نزدیک به مصدق بودند. زمانی که دوستِ من، بچهی کوچکی بود، مصدق داشت سالهای آخر حبس خانگیاش را میگذراند و برای این دخترکوچولو شکلات میفرستاد. مادرش کاغذکادوها را از زمین جمع میکرد، صافشان میکرد و جای امنی میگذاشت. دوست من حالا زنی میانسال است با دو پسر بزرگ، اما کاغذکادوهای شکلاتها را نگه داشته است. آنها برایش همچون نشانههاییاند کاشته در خاک نرم کودکیاش، که نشان میدهند چه دینی به چه کسی دارد.
اوایل دههی سی شمسی که مصدق نخست وزیر بود و از همهی دنیا برای دیدنش میرفتند، روستاییِ سپیدمویی به نام ایوب خودش را در حضور این مرد بزرگ یافت. مصدق روی تختخواب فلزی معروفش دراز کشیده بود؛ بهخاطر گرما تخت را به ایوان آورده بودند. ایوب معذب و دستپاچه بود تا این که ناگهان نخست وزیر با دستهای غریبِ قویاش او را به سمت خودش کشید و بغل کرد. ایوب تا پیش از آن هیچ وقت مصدق را ندیده بود. چشمهایش پر از اشک شد و احساسات قدرت حرف زدن را ازش گرفت. ایران جایی نبود که نخست وزیرش دهاتیها را بغل کند.»
مردم در سیاست ایران؛ پنج پژوهش موردی
نقش و جایگاهِ مردم در سیاست، از آغاز بخش مهمی از فعالیتهای پژوهشی یرواند آبراهامیان بوده است. او در تاریخنگاریهایش بیشتر روی تحولاتی که آدمها به واسطهی خیابان باعث شدهاند، تمرکز داشته تا تغییراتی که سیاستمداران سرِ میز مذاکره تصمیم آن را گرفتهاند.
دو مقالهی نخست کتاب، اواخرِ دههی شصتِ میلادی نوشته شدهاند، اولی به نقشِ جمعیتهای مردمی در تحولاتی میپردازد که نهایتا به انقلابِ مشروطه انجامید و دومی، رد این اثرگذاریهای مردمی را تا مقطعِ کودتای ۱۳۳۲ پی میگیرد.
مقالهی سوم که چهل سال بعد از آن دو مقاله نوشته شده، سهمِ جمعیتهای مردمی را در پیشبرد و پیروزیِ انقلابِ ۱۳۵۷ میسنجد و نشان میدهد دلبستگی به بررسیِ جایگاهِ مردم در سیاست، همهی عمرِ پژوهشیِ آبراهامیان ادامه و دوام داشته است.
چهارمی مقالهای است دربارهی سرخوردگیِ جمعی مردمی، بنیانگذارانِ فرقهی دموکراتِ آذربایجان، حزبِ توده، و رو آوردنشان به مبارزهی خودبنیاد و پنجمین مقاله که متن ویراستهی یک سخنرانی دانشگاهی است، گزارشی از فراز و فرودهای جنبش کارگری ایران در مقطعی کوتاه از تاریخِ ایران مدرن میدهد که آدمهای خیابان در آن جنبش توانستند بسیاری از خواستههایشان را به حاکمان تحمیل کنند.
در بخشی از کتاب مردم در سیاست ایران؛ پنج پژوهش موردی میخوانیم:
«در ایرانِ قدیم، زندگیِ شهری حولِ بازارها متمرکز بود. در بازار بود که زمیندارها محصولاتشان را میفروختند، صنعتگران کالاهایشان را میساختند، بازرگانان اجناسشان را معامله میکردند، وامخواهان وام میگرفتند، و تجارِ خیر مسجد و مکتب وقف میکردند. حقیقت اینکه بازار یکتنه انبار، کارگاه، فروشگاه، بانک، کانونِ مذهبی و قطبِ آموزشیِ کلِ جامعه بود. بهعلاوه هر صنعت، کسب و شغلی صنفی داشت که سفتوسخت نظاممندش میکرد، صنفی که سازمان، سلسلهمراتب، سنتها، تشریفات و حتا در مواردی زبان و دایره واژگانِ منحصربهفردِ خودش را داشت. تحقیقِ مالیاتچیِ اصفهان در ۱۲۵۸ دویست صنفِ مستقل را فهرست میکند. صنعتگرانِ مهارتلازمی مثلِ نقرهکارها، صحافها و خیاطها نیمی از این فهرست را شامل میشوند. تجار، مثلاً خواربارفروشها، صرافها و دکاندارها پنجاهتایشان را تشکیل میدادند. و کارگرانِ غیرمتخصص ــ عملهها، حمالها و دلاکها ــ میشدند پنجاهتای باقی.
ساختارِ سیاسیِ شهرها برآمده از توازنِ پیچیدهٔ قدرت میانِ شاه و بازار بود. هر گاه شاه قدرتمند بود، صنفِ کدخداها و منصوبانِ این صنف را به مسند میگمارد ــ مثلاً شیخالاسلامها، امامجمعهها، کلانترها و محتسبها را که حاکمانِ زندگیِ شهری بودند. هر گاه شاه ضعیف بود، سرانِ اصناف بزرگترهای خودشان را انتخاب میکردند و مجتهدها ــ که پیوندی با حکومت نداشتند اما روابطی نزدیک با اهلِ کسب چرا ــ استقلالشان را نشان میدادند و در قامتِ رقبای نظامِ سیاسیِ حاکم عمل میکردند.
در این توازنِ قدرت، هر طرفی سلاحِ اصلیِ خودش را داشت: ایلات و خیابانها. شاه، که پلیس، دمودستگاهِ اداری و ارتشِ ثابت و منظم نداشت، فقط میتوانست با بهرهگیری از تهدیدِ ایلیاتیهایی اجیرشده که به شهرها حمله میبردند و غارت میکردند، بازار را مرعوب کند. جامعهٔ بازار هم که مجرایی برای اقداماتِ قانونی نداشت، میتوانست فقط از گذرِ عریضهنویسی، تظاهرات و بست نشستن در اماکنِ مقدس، املاکِ سلطنتی و جاهایی متعلق به خارجیها که همگی از دسترسِ مقامهای حکومتی مصون بودند، منافعش را حفظ و حراست کند. در نتیجه مذاکراتِ میانِ حکومت و بازار، اغلبِ شکلِ چانهزنی به واسطهٔ اجتماعاتِ انسانی داشت.»
بحران دموکراسی در ایران ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲
هدف اصلی از انتشار این کتاب، شرح و توضیح مجموعه عوامل پیچیدهای از جمله مفاد و محدودیتهای ناشی از قانون اساسی است که طی سالهای فاصل بین پایان حکومت رضاشاه در شهریور ۱۳۲۰ و سقوط مصدق در مرداد ۱۳۳۲ مانع از پیدایش و تکامل حکومت پارلمانی پایدار در ایران شد.
عوامل مزبور موجب قدرت بیش از اندازه مجلس، اختیارات و امتیازات مستحکم و ریشهدار سلطنت، آسیبپذیری، ضعف و بیثباتی کابینهها میشد. وضع ناشی از عوامل فوق، که بهصورت بنبستی مزمن ولی پرستیز و بحرانهای سیاسی پیدرپی ظاهر شد، بر آزمون و تجربه دمکراسی در ایران که در اینجا به معنای محدود حکومت انتخابی یا پارلمانی به کار رفته است، بهسختی سایه افکند.
کوششهای قوام و مصدق، دو تن از نخستوزیران این دوره، برای درهم شکستن بنبست موجود، سرانجام با شکست روبهرو شد و راه برای اقتدارگرایی شاهانه هموار شد. پرسش اساسی در مطالعه حاضر این است که طی دوره مورد بحث، ایران چگونه اداره میشد. این سؤال اگرچه با موضوع دیگر که چه کسانی بر ایران حکومت میکردند، از نظر ساختاری در ارتباط است، از نظر تحلیلی جدا از آن است.
به عبارت دیگر در این بررسی عوامل اجتماعی ـ سیاسی تعیینکننده رفتار نخبگان حاکم و نقش و شکلبندی شبکههای حمایت و وابستگی گروهی، فراکسیونها و احزاب نادیده گرفته نشده، ولی تحلیل تفصیلی زمینههای اجتماعی ـ اقتصادی نخبگان حاکم و سایر گروهها و افراد، خارج از قلمرو این پژوهش بوده است.
در بخشی از کتاب بحران دموکراسی در ایران ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ میخوانیم:
«سلطنت فتحعلی شاه قاجار ( ۱۷۹۷ـ۱۸۳۴ ) با دورانی از تاریخ کشور مصادف شد که در طول آن، بخش های مهمی از سرزمین ایران تحت حاکمیت ممالک دیگر درآمد. از آن پس با موافقت نامه های بین المللی زیانبار، واگذاری امتیاز به قدرت های خارجی و اخذ وام و اعتبار از آن ها، وابستگی و آسیب پذیری دولت ایران تضمین شد. رقابت مستمر بین انگلیس و روس به تشدید ضعف و ناتوانی دولت کمک کرد، بدون آنکه رفتار خودسرانه شاه و زیردستانش را کاهش دهد. رواج بی قانونی و ناامنی در زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، رفته رفته اقدام برای نظارت بر اعمال دولت و تحمیل حد و حدودی بر اقتدار آن را ضروری کرد با این هدف که دولت، خود را در برابر مردم جوابگو و مسئول بداند. فشارهای مالی و اقتصادی موجود و جوّ گسترده بی قانونی بر قشرهای سنّتی، مانند اصناف و به ویژه تجّار که پیوندهای محکمی با علما داشتند، اثراتی ناگوار برجای گذارد، و علاوه بر آن، حمایت و امتیازاتی که رقبای خارجی از آن برخوردار بودند، رنجش و آزردگی گروه های مزبور را به دنبال آورد. علما که در نقش سخنگویان تجّار، خود نیز از سلطه فزاینده بیگانه وحشت زده بودند، زبان به اعتراض گشودند. این نارضایی های گوناگون، راه را برای اقدام دسته جمعی جهت تغییر و تحول هموار کرد. سرسختی اولیه حکومت و اشتباهات تاکتیکی ناشیانه آن، به معترضین دل و جرات بخشید. درخواست ها که در آغاز به تاسیس « عدالتخانه » محدود می شد، وسیع تر شده، ایجاد یک «مجلس شورا» را نیز دربر گرفت. واژگان و مفاهیم سیاسی که برای بیان خواست های تغییر و تحول به کار می رفت، ناگزیر، مبهم و به معانی مختلف قابل تعبیر بود. این ابهام، سردمداران غیرروحانی اصلاحات را که به عناوین گوناگون مشروطه خواه، آزادی خواه، یا ملّیون شناخته می شدند، یاری داد، زیرا تغییراتی که گروه اخیر خواستار آن بودند به مراتب فراتر از اصلاحاتی می رفت که ابتدا از سوی روحانیون و تجّار و کسبه مذهبی عنوان شده بود. به هرحال، ازآنجاکه تفاوت بین مواضع دو گروه به درستی درک نشد، اختلاف و تفرقه ای در آن زمان به بار نیاورد. سرانجام، مظفرالدین شاه بیمار در برابر فشار سر فرود آورد و در ۵ اوت سال ۱۹۰۶ ( ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ ) فرمانی صادر کرد که مبشّر دوران جدید مشروطه در تاریخ ایران بود. یک مجلس شورای ملی ( که از این پس مجلس نامیده می شود ) به زودی تشکیل و قانون اساسی اعلام شد.»
کارنامه مصدق
ارسلان پوریا از اعضای پیشین حزب توده ایران و معاون نادر شرمینی در سازمان جوانان توده بود که پس از کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ به زندان افتاد. این کتاب حاصل پژوهشها و تجربههای شخصی وی از دوران نخستوزیری دکتر محمد مصدق و نقش حزب توده ایران در آن دوران است.
نویسنده که در آن دوران شاهد بلافصل وقایع و حوادث بوده، «کارنامه مصدق» را در چهار بخش و سی و دو فصل تدوین کرده تا سندی تاریخی از اتفاقات مهم تاریخ معاصر ایران به دست دهد و به پرسشهای پژوهشگران و علاقهمندان تاریخ آن پاسخ دهد.
در بخشی از کتاب کارنامه مصدق میخوانیم:
«انبوه مردم شادمانه گرد وی فراهم آمدند، او را می بوسیدند و تانک را در میان گرفته بودند. این بزرگ ترین نمونه همراهی یک سپاهی با جنبش ملی در سی ام تیر بود. سپس آشکار شد که نام این افسر سرهنگ پرمان بوده که به شور درونی خود دست به چنین ازجان گذشتگی دلیرانه ای زد. پس از کودتای ۲۸ مرداد دولتیان این افسر آزاد را به دستاویزی که گویا نامش در فهرست افسران توده ای بوده به زندان افکندند و از ارتش بیرون راندند و به ویژه همان کردار روز سی ام تیر وی را گناهش خواندند. لیک یادگار آزادگی این فرمانده که در راه ملی کردن صنعت نفت ایران جان خود را به کف نهاد، در سینه پیکارگران این روز و توده ها با سربلندی خواهد ماند. این ها را که آوردیم نمونه هایی از پیکارهای روز سی ام تیر در تهران بود. لیک نمونه های بسیار دیگری نیز در تهران و شهرستان ها می بوده است که کسانی به چشم دیده اند و روزی یادگار شورانگیز آن را به قلم خواهند آورد. و اما در خیابان های تهران نیم ساعت پس از نیمروز سی ام تیر از سختی پیکار کاسته شد. کم کم سخنانی زبانگرد مردم شد که قوام برکنار شده است. هنوز درستی و نادرستی سخن روشن نبود. انبوه چنان که از پیش نهاده بودند کم کم پراکنده شدند تا پیکار پس از نیمروز را بسیج کنند.دو ساعت پس از نیمروز همه به خانه های خود بازرفته بودند. از ساعت چهار پس از نیمروز دوباره انبوه گرد می آمدند. لیک پیش از آن که برخوردی روی دهد، در ساعت پنج سپاهیان و تانک ها و خودروها میدان های شهر را ترک گفتند و به سربازخانه ها بازگشتند. از دربار بدیشان چنین فرمان داده بودند. همان گاه دربار با تلفن به مهندس رضوی نماینده فراکسیون جبهه ملی آگهی می دهد که خواست های جنبش ملی را پذیرفته است. رادیو آگهی برکناری قوام از نخست وزیری را می پراکند. پیکار با پیروزی مردم پایان یافت و شهر به دست مردم افتاد.»
درس ۲۸ مرداد
فروپاشی نهضت ملی شدن صنعت نفت در روزهای پایانی مرداد سال ۱۳۳۲، نقطهی عطفی بود در تاریخ معاصر ایران. نقطهی عطفی که بیشتر در مورد زمینههای شکلگیری و بازیگران آشکار و نهانش بحث و بررسی شده است تا جنبههای دیگری چون امکان اجتناب از پیشامد در صورت اتخاذ راه و روشی دیگر از سوی رهبری نهضت.
«درس ۲۸ مرداد» از لحاظ نهضت ملی ایران و از لحاظ رهبران خائن حزب توده به قلم خلیل ملکی، سعی و تلاشی است از سوی رهبر یکی از مهمترین نیروهای هوادار نهضت ملی – حزب زحمتکشان ملت ایران (نیروی سوم) -در ارزیابی کودتای ۲۸ مرداد.
در بخشی از کتاب درس ۲۸ مرداد میخوانیم:
«در صورتی که در درجه اول اهمیت، آنطوری که اصالت نهضت ملی تقاضا داشت، مانند دروه اول نهضت با جدیت و منطق لازم و کافی نهضت را از لکه و توهم نزدیک شدن به ستون پنجم شوروی که سیاست انگلستان هم از لحاظ عمل و هم از لحاظ تبلیغات در اینباره سعی وافی مبذول میداشت، حفظ میکردیم؛ در صورتی که با جلوگیری از بیبندوباری دستگاه دولتی این میدان را به عمال انگلستان و شوروی نمیدادیم؛ در صورتی که با تجدیدسازمان ادارات بدون بیرون ریختن افراد، سرویسهای نوین فرهنگ و بهداشت و وسائل مخابرات و نقلیه و غیره بدون خرج و با همان پرسنل اضافی ادارات به وجود می آوردیم، در صورتی که با پیش گرفت یک رویه قاطع و جدی اجازه نمی دادیم که از پرسنل و بودجه دولت، دشمنان نهضت و اخلالگران برای ایجاد هرج و مرج و تزلزل استفاده کنند؛ در صورتی که کمیتههای نهضت ملی را در ادارات دولتی به وجود می آوردیم، واقعا اطلاعات رسیده را از آنها را مورد توجه و بازرسی دولت ملی قرار می دادیم و رویهمرفته این دستگاه بیبندوبار را به یک آلت و ابزار همآهنگ با نهضت ملی تبدیل می ساختیم؛ نتیجه خوبی برای تثبیت اوضاع سیاسی و اجتماعی و اقتصادی ایران گرفته می شد و اقدامات مفید اخیر دولت در اقتصادیات خیلی موثرتر پیشرفت می کرد. در صورتی که اوضاع سیاسی و اجتماعی و اقتصادی ایران به این وضع تثبیت میشد و حزب توده سر جای خود نشانده می شد و حکومت نهضت ملی به معنی واقعی حکومت بر اوضاع تسلط می یافت، انگلیسی ها نمی توانستند به آمریکایی ها تلقین کنند که حزب توده به نهضت ملی ایران مستولی شده است. نه سیاست خارجی نهضت شکست می خورد و نه سیاست داخلی نهضت دچار وضع ۲۸ مرداد می گردید.»
همه مردان شاه
بر خلاف کتب تاریخی، روایت این کتاب نه از ابتدای ماجرا که از نیمه و اوج ماجرا، یعنی نیمهشب ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ آغاز میشود. در این شب کاروانی مسلح به فرماندهی سرهنگ نصیری (که در سالهای بعد به ریاست ساواک منصوب شد) برای دستگیری تیمسار ریاحی رئیس ستاد ارتش و دکتر مصدق به سمت تهران روانه میشوند، اما با لو رفتن نقشه دستگیر میشوند و کودتا در نطفه خفه میشود تا آنکه سه روز بعد کودتا با مداخلهی گستردهی عوامل انگلیس، آمریکا، درباریان، روحانیون و… به بار مینشیند. در میانه این سه روز، نویسنده تاریخ و عوامل موثر در بروز کودتا را معرفی میکند.
شخصیت اصلی «همه مردان شاه» کرمیت روزولت، نوه تئودور روزولت، رئیسجمهوری سابق آمریکا با نام مستعار جیمز لاکریج به ایران وارد میشود، مخفیانه با محمدرضاشاه دیدار و او را برای همکاری با کودتاچیان راضی میکند.
عملیاتی که بنا است برای برقراری کودتا در ایران برگزار شود، «آژاکس» نام دارد که بنا بر روایتی از نام یک پودر شویندهی قوی گرفته شده بود، چون قرار بود حکومت مصدق را چنان بشوید و ببرد تا اثری از آن به جا نماند.
در بخشی از کتاب همه مردان شاه میخوانیم:
«- هنگامی که یک کاروان مرموز حرکت خود را پیش از نیمه شب ۱۵ اوت ۱۹۵۳ [۲۵ مرداد ۱۳۳۲] در تاریکی آغاز نمود، اکثر مردم تهران در خواب بسر می بردند. در جلوی این کاروان یک خودروی زرهی با علایم نظامی حرکت می نمود. به دنبال آن دو جیپ و چند کامیون نظامی مملو از سرباز به پیش می رفتند. آن روز هوا بینهایت گرم بود اما فرارسیدن شب تا حدودی گرما را تخفیف داد. هلال ماه در آسمان می درخشید. برای برانداختن یک دولت، شب مناسبی بود.
– در اتومبیل جلودار کاروان، سرهنگ نعمت الله نصیری، فرمانده گارد شاهنشاهی، برای اطمینان خود به پیروزی، دلیل داشت. در جیب او فرمانی از شاه ایران بود که مصدق را از نخست وزیری خلع میکرد. نصیری برای ابلاغ فرمان نزد مصدق می رفت و دستور داشت چنانچه مصدق از خود مقاومت نشان دهد وی را بازداشت نماید.
– عوامل امنیتی آمریکا و بریتانیا که این توطئه را تدارک دیده بودند تصور می کردند که مصدق فورا برای مقابله با آن از ارتش کمک خواهد خواست. برنامه آن ها این بود که وقتی مصدق با ارتش تماس میگیرد، کسی برای پاسخگویی به وی در آنسوی خط حاضر نباشد. قرار بود سرهنگ نصیری ابتدا با توقف در منزل رئیس ستاد مشترک ارتش او را بازداشت نماید و سپس برای تسلیم فرمان نزد مصدق برود.
– این وضعیت می توانست برای سرهنگ نصیری هشداری باشد که جایی از کار ایراد دارد، اما او به این موضوع توجه نکرد، بلکه برگشت و سوار اتومبیل خود شد و به راننده دستور داد که به سمت مقصد اصلی یعنی منزل نخست وزیر، محمد مصدق حرکت نماید. تمام امید در سازمان برجسته اطلاعاتی جهان نیز به موفقیت وی در اجرای این مأموریت بود.»
کودتاهای ایران
این کتاب پژوهشی است از سهراب یزدانی که در آن چهار کودتای مهم تاریخ معاصر را بررسی کرده و کوشیده تا شباهتها و تفاوتهای آنها را در کنار عملکرد نیروهای سیاسی درگیر در هر یک از این رویدادها بررسی کند.
نویسنده در «کودتاهای ایران» توجه خود را به نیروهای کودتاچی معطوف کرده که به دلیل مداخلهی غیرقانونی در سیاست و استفاده از زور، از آنها به نیکی یاد نمیشود.
اثر سهراب یزدانی علاوه بر کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و بیست و هشت مرداد ۱۳۳۲ دو کودتا در دورهی مشروطه را نیز تجزیه و تحلیل میکند. مولف تلاش کرده چارچوب نظری واحدی برای ارزیابی ویژگیهای کودتاهای ایرانی بسازد و از آن برای نشان دادن این موضوع استفاده کند که این رویدادها محصول درگیری سیاسی عظیم بین بازیگران صحنهی سیاست در ایران است که عوامل بیگانه نیز در آن نقش دارند.
در بخشی از کتاب کودتاهای ایران میخوانیم:
«غصب حاکمیت با ابزار نظامی موضوع تازه ای نیست. چند پژوهشگر نخستین نمونه های کودتا را در تمدن های چند هزار سال پیش یافته اند. اریک کارلتون سرزمین مصر در سده ی چهاردهم پیش از میلاد را گهواره ی کودتاهای بعدی می داند. سرداران در ایران ساسانی مدعیان تاج و تخت بودند. بهرام (وهرام ) چوبین، فرمانده سپاه ایران، پادشاهی خسروپرویز را نپذیرفت و به پایتخت سپاه کشید. خسرو گریخت و بهرام تاج شاهی بر سر نهاد. سرانجام خسرو به یاری رومی ها و ارمنیان بهرام را در هم شکست و او را از سرزمین ایران گریزاند. در سال های پایانی پادشاهی ساسانیان، یکی از سپهبدان به نام رستم ( رستهم) فرخزاد بر پایتخت دست انداخت و ملکه ی ساسانی، آذرمیدخت، را از تخت به زیر آورد و کور کرد. اما خود بر جای او ننشست، بلکه به شاه سازی پرداخت. به این ترتیب، در مدت چهار سال، ده شاهنشاه بر امپراتوری ساسانی حکومت راندند و…»