فیلم «یک مکان ساکت: روز اول» یک مشکل بزرگ حل‌نشدنی دارد

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۶ دقیقه
فیلم یک مکان ساکت: روز اول

«یک مکان ساکت» یکی از محبوب‌ترین فرنچایزهای ترسناک مدرن است. این مجموعه به نویسندگی و کارگردانی جان کرازینسکی، داستان تلاش‌های خانواده‌ی آبوت برای بقا در سکوت را روایت می‌کند، در جهانی که موجودات فضایی به کره‌ی زمین حمله کرده‌اند و از طریق صدا شکار می‌کنند. هر دو فیلم قبلی مجموعه از نظر منتقدان و گیشه موفق بوده‌اند و «یک مکان ساکت ۳» قرار است در سال ۲۰۲۵ روی پرده برود. اما پیش از آن، شاهد اکران یک فیلم پیش‌درآمد فرعی با نام «یک مکان ساکت: روز اول» (A Quiet Place: Day One) خواهیم بود.

همان‌طور که از نامش هم مشخص است، «روز اول» داستان گروه جدیدی از شخصیت‌ها را روایت می‌کند که با عواقب حمله‌ی بیگانگان در اولین روز مواجه می‌شوند. برخلاف سابق، کارگردانی این اثر برعهده کرازینسکی نیست، هرچند او در نوشتن طرح و داستان اولیه نقش داشته است. با توجه به موفقیت عظیم دو فیلم پیشین، ساخت یک اسپین‌آف و گسترش جهان این مجموعه منطقی به نظر می‌رسد. اما آیا این تصمیم درستی است؟ آیا «یک مکان ساکت» پتانسیل تبدیل شدن به یک دنیای بزرگ را دارد؟ و آیا بدون حضور خانواده آبوت در مرکز داستان، بینندگان همچنان به آن علاقه‌مند خواهند بود؟ در این مقاله به برخی از احتمالات نگاه می‌اندازیم و یک مشکل بزرگ را هم بررسی می‌کنیم.

داستان «یک مکان ساکت» تا اینجا

فیلم یک مکان ساکت: روز اول

فیلم‌های «یک مکان ساکت» با وجود تحسین‌ها، از نظر داستانی نسبتا ساده هستند. در اولین فیلم، بو، کوچک‌ترین فرزند خانواده‌ی آبوت، توسط یک بیگانه کشته و اِوِلین (امیلی بلانت)، مادر خانواده، مدتی بعد باردار می‌شود. او در حین زایمان، با فریادهایش توجه موجودات را به خود جلب می‌کند. در همین حال، لی (جان کرازینسکی)، پدر خانواده، خود را برای نجات دو فرزند دیگرش، مارکوس (نوآ جوپ) و ریگن (میلیسنت سیموندز) فدا می‌کند تا اِوِلین پس از زایمان، تنها بماند.

ریگن که ناشنوا است، متوجه می‌شود که قرار دادن کاشت حلزونی‌اش (ابزاری الکترونیکی که در گوش داخلی قرار می‌گیرد و احساس شنیدن صدا در افراد ناشنوا یا کم شنوا را فراهم می‌کند.) در کنار یک میکروفون، صدای گوش‌خراشی ایجاد می‌کند که به طور موقت موجودات بیگانه را از کار می‌اندازد. در پایان فیلم اول، اِوِلین و بچه‌ها با این دانش جدید، به جستجوی بازماندگان دیگر می‌روند و مکان زندگی خود را ترک می‌کنند.

بعد از سکانس افتتاحیه‌ای که اولین روز حمله را به تصویر می‌کشد، قسمت دوم دقیقا از جایی که قسمت اول تمام شد، ادامه پیدا می‌کند. کیلین مورفی به عنوان شخصیت جدید قصه، امِت، دوست قدیمی خانواده که یک پناهگاه زیرزمینی ضدصدا ساخته است، به فیلم می‌پیوندد. ریگن پس از شنیدن یک سیگنال رادیویی از جزیره‌ای نزدیک، این تئوری را مطرح می‌کند که می‌تواند از برج رادیویی آن جزیره برای پخش یک فرکانس -به‌واسطه‌ی کاشت حلزونی- استفاده کند تا موجودات فضایی را در ابعاد گسترده‌تری از بین ببرد و به سایر بازماندگان کمک کند.

امت و ریگن پس از اینکه متوجه می‌شوند این موجودات نمی‌توانند شنا کنند، به جزیره می‌رسند، و آنجا با گروهی از بازماندگان ملاقات می‌کنند که از تهدید هیولاها در امان مانده‌اند و زندگی عادی و آرامی را در پیش گرفته‌اند. با این حال، یکی از موجودات که خود را به جزیره رسانده است، به بازماندگان حمله می‌کند. ریگن در نهایت، فرکانس موردنظر را از ایستگاه رادیویی منتشر می‌کند تا جان خودش و امت را نجات دهد؛ این سیگنال به بیرون از جزیره هم می‌رسد و از سوی اِوِلین و مارکوس که در پناهگاه محبوس شده‌اند دریافت می‌شود.

«یک مکان ساکت» تفاوت‌های واضحی با دیگر فیلم‌های ترسناک سال‌های اخیر دارد

فیلم یک مکان ساکت: روز اول

موفقیت «یک مکان ساکت» از سادگی داستان‌های آن سرچشمه می‌گیرد. در اولین فیلم، چهار عضو خانواده آبوت تنها شخصیت‌های فیلم هستند. همچنین مردی در جنگل فریاد می‌زند که کمتر از یک دقیقه روی پرده است. قسمت دوم ساکنان جزیره را اضافه می‌کند، اگرچه آن‌ها فقط در بخش‌های پایانی ظاهر می‌شوند. شخصیت کیلین مورفی در قسمت دوم، به عنوان جانشین جان کرازینسکی -و به عنوان سرپرست جدید خانواده‌ی آبوت- عمل می‌کند.

«یک مکان ساکت» از جهاتی یک فیلم ترسناک در مورد حمله‌ی فضایی‌ها نیست. موجودات فضایی ابزاری برای داستان هستند تا نشان دهند چگونه اعضای یک خانواده می‌توانند در شرایط فوق‌العاده سخت کنار هم زنده بمانند. در فیلمنامه‌ای که تقریبا بدون دیالوگ است، پیشرفت شخصیت‌ها از طریق بازی‌ها شکل می‌گیرد. خانواده آبوت در هر دو فیلم، در مرکز رویدادها قرار دارند و حوادث به شکلی طراحی شده‌اند که آن‌ها را به یکدیگر نزدیک‌تر کنند.

اینکه داستان روی یک خانواده‌ی خاص تمرکز دارد، به این مجموعه، فضایی صمیمی بخشیده است، گویی مخاطب درست همان‌جا کنار آبوت‌ها قرار دارد. آن‌ها از طریق تراژدی به هم پیوند خورده‌اند، اما حاضرند هر کاری انجام دهند تا دست در دست یکدیگر از این وضعیت خارج شوند. به همین دلیل وقتی صحبت از گسترش این جهان می‌شود، شک و تردید داریم؛ «یک مکان ساکت» هرگز با این هدف ساخته نشده بود که به یک جهان سینمایی بزرگ و هیجان‌انگیز تبدیل شود. اما این کاری است هالیوود همواره انجام داده و خواهد داد، آن‌ها هر ایده‌ای را تا سر حد مرگ استثمار می‌کنند، حداقل تا زمانی که بفروشد.

فیلم «یک مکان ساکت: روز اول» و مشکل ایجاد خطوط داستانی و شخصیت‌های جدید

لوپیتا نیونگو و جوزف کوئین

«یک مکان ساکت: روز اول» داستان نخستین روز حمله فضایی‌ها را روایت می‌کند. قهرمان قصه، زنی به نام سم (لوپیتا نیونگو) است که باید در لحظات اولیه حمله زنده بماند و راه نجاتی پیدا کند. هیچ‌کدام از بازیگران اصلی دو فیلم پیشین به جز جایمن هانسو که در قسمت دوم نقش رهبر مهاجرنشینان جزیره را بازی می‌کرد، حضور ندارند. از بازیگران جدید هم می‌توان به جوزف کوئین، الکس ولف و الیان اوموهر اشاره کرد. به عنوان یک پیش‌درآمد، «روز اول» منطقی به نظر می‌رسد. هنگامی که بیگانگان به زمین حمله کردند؛ میلیاردها نفر در تلاش بودند تا از این هجوم جان سالم به در ببرند. روی کاغذ، می‌توان صدها فیلم پیش درآمد برای «یک مکان ساکت» تولید کرد که هر کدام روی چند شخصیت جدید تمرکز دارند.

موفقیت «یک مکان ساکت» اما به خاطر خانواده‌ی آبوت بود. تماشاگران، دو فیلم کامل را منحصرا پیرامون آن‌ها تماشا کردند تا ببینند چگونه زنده می‌مانند و موانع را پشت سر می‌گذارند. اما اگر آن‌ها نباشند چه؟ برای بسیاری از بینندگان، شاید ارتباط برقرار کردن با گروه جدیدی از افراد دشوار باشد زیرا «یک مکان ساکت» برای آن‌ها تنها با خانواده‌ی آبوت معنا پیدا می‌کند. اگر با یک مجموعه سینمایی دیگر روبه‌رو بودیم که شخصیت‌های گوناگونی دارند، شاید شرایط متفاوت می‌شد. اما در «یک مکان ساکت»، خانواده‌ی آبوت محرک اصلی اکشن و داستان بوده است، و حالا ما باید با افراد دیگری از نو شروع می‌کنیم. آیا اصلا کسی دنبال چنین چیزی بود؟ اینکه بفهمد افراد بی‌ربطِ دیگر چگونه با این آخرالزمان چگونه کنار آمده‌اند؟ به احتمال زیاد خیر، جان کرازینسکی حتی در دو فیلم اصلی، به موجودات بیگانه هم توجه نمی‌کند و توضیح خاصی در مورد آن‌ها نمی‌دهد، زیرا اهمیتی ندارند.

افزون بر این، ایده‌ی «روز اول» چندان هم جدید نیست؛ ما قبلا در صحنه‌ی افتتاحیه قسمت دوم دیدیم که در اولین روز برای شخصیت‌های اصلی چه اتفاقی افتاد. بنابراین، به نظر می‌رسد که «روز اول» غیرضروری است و فقط با هدف درآمدزایی و استفاده از برند معتبر «یک مکان ساکت» ساخته شده است، در حالی که چیزی را که باعث موفقیت آن در وهله اول شد، از دست می‌دهد. ما نمی‌دانیم که افراد جدید چگونه به داستان اصلی وصل خواهند شد، اگرچه با توجه به اینکه آبوت‌ها عملا با هیچ‌کس خارج از جزیره ارتباطی ندارند (بر اساس چیزی که در دو فیلم دیده‌ایم)، به نظر نمی‌رسد ارتباطی وجود داشته باشد. حتی شخصیت جایمن هانسو، تنها فردی که بازمی‌گردد، تا قسمت دوم وارد خط داستانی اصلی نمی‌شود و او هم پیش از آن، ارتباطی با این شخصیت‌ها نداشت. کارگردانی جان کرازینسکی -که از نکات برجسته دو فیلم اول بود- هم دیگر وجود ندارد. مایکل سارنوسکی این بار بر صندلی کارگردانی تکیه زده است که البته فیلمساز بدی نیست اما شاید به خوبی کرازینسکی این جهان را نشناسد.

آیا «یک مکان ساکت: روز اول» می‌تواند موفق باشد؟ کاملا امکان‌پذیر است. لوپیتا نیونگو در مصاحبه‌هایش گفته که خوش‌بین است. اما آیا می‌تواند همان حس خاص و جادویی فیلم اول را داشته باشد در حالی که مکان‌ها و شخصیت‌های جدیدی را معرفی می‌کند؟ این کار بسیار سخت‌تری است. این پیش‌درآمد، ۲۷ ژوئن ۲۰۲۴ (۷ تیر ۱۴۰۳) روی پرده سینماها می‌رود.

منبع: movieweb



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما