تاریخچهی بازیهای جنگ ستارگان
هیچ مجموعهی سینمایی دیگری در تاریخ نبوده که رابطهی آن با بازیهای ویدیویی بهاندازهی جنگ ستارگان پیچیده بوده باشد. از زمانی که سهگانهی اصلی در سالنهای سینما در حال اکران بود، جنگ ستارگان در قالب بازی برای کنسولهای خانگی اقتباس شده است و از همان دوران، این مجموعه بین ناشران مختلف دستبهدست شد و شاهد پستیها و بلندیهای زیادی در بستر بازیهای آن بودیم. یکی از این بلندیها عصر طلایی لوکاس آرتز در دههی ۹۰ و اوایل دههی ۲۰۰۰ بود که بعد از به پایان رسیدنش، جای خالی آن شدیداً حس میشد.
یکی از اتفاقات ناگواری که برای بازیهای جنگ ستارگان افتاد این بود که پس از خریده شدن لوکاس آرتز از جانب دیزنی تمام بازیهای کلاسیکی که میشناختیم غیررسمی (Non-Canon) شناخته شدند. یعنی دیالوگهای فلسفی شوالیههای جمهوری قدیم ۲ (Knights of the Old Republic 2) و شبیهسازیهای دقیق مجموعهی اکس وینگ (X-Wing) دیگر جزو جهان رسمی جنگ ستارگان به شمار نمیآمدند. فراتر از این، ما سکههای بیشماری را وارد دستگاههای آرکید جنگ ستارگان کردیم و گیمپلی نامتوازن بازی مبارزهای استادان تراس کاسی (Masters of Teräs Käsi) را تحمل کردیم و هر از گاهی برایمان سوال پیش میآمد که آیا بازیسازان فراموش کردهاند بازی مفرح ساختن در جهان جنگ ستارگان چگونه انجام میشود؟ ولی اخیراً با انتشار بازیهایی چون جنگ ستارگان جدای: محفل سقوطکرده (Jedi: Fallen Order) و جنگ ستارگان: اسکادرانها (Star Wars: Squadrons)، بازیهای جنگ ستارگان جانی تازه گرفتهاند.
در ادامه تاریخچهی مختصری از بازیهای جنگ ستارگان شرح داده شده است. در این مقاله، از بازیهای پروتوتایپمانند دههی ۸۰ و بازیهای فوقالعادهی SNES گرفته تا اولین بازی مجموعهی بتلفرانت (Battlefront) و انگری بردز استار وارز و هرچه که بینشان منتشر شده پوشش داده شده است. اگر بخواهیم برای تکامل مجموعه بازیهای جنگ ستارگان یک درونمایه تعیین کنیم، آن درونمایه یادگیری درس عبرت از اشتباههای پیشینیان و صیقل دادن فانتزی جنگ ستارگان تا حد برق زدن است. همانطور که یودا میگوید، آنچه را که یاد گرفتهاید، به نسل بعد انتقال دهید.
۱۹۸۲ تا ۱۹۹۱: دوران ماقبلتاریخ
صنعت بازی در بدو به وجود آمدنش مثل غرب وحشی بود. بنابراین برخلاف امروز که دیزنی حقوق انتشار محصول با نام جنگ ستارگان را در گاوصندوقی دهقفله مخفی کرده، در آن دوران سختگیری خاصی در این زمینه به خرج داده نمیشد. بنابراین بگذارید چیزی بگوییم که شاید نمیدانید. فیلم امپراتوری ضربه میزند (The Empire Strikes Back) یک بازی «لیسانسشده» داشت که در سال ۱۹۸۲، دو سال پس از انتشار فیلم، برای آتاری ۲۶۰۰ منتشر شد. این بازی عملاً یک نسخهی بسیار خلاصهشده از نبرد هاث (The Battle of Hoth) است. اساساً کل بازی همین است: یک اسپیدر برفی (Snowspeeder) که کلاً از ۹ عدد پیکسل تشکیل شده، در پسزمینهای که انگار حاصل توهمات مواد مخدر است، حرکت میکند و به یک سری واکر AT-AT که شبیه گوزن به نظر میرسند شلیک میکند.
تبریک میگوییم؛ این اولین بازی کنسولی جنگ ستارگان در تاریخ است و دقیقاً همانقدر که به نظر میرسد، چرت است. اقتباس «امپراتوری ضربه میزند» در قالب گیم کار برادران پارکر (Parker Brothers) بود، همان کسانی که بازی فکری کلوئدو (Cluedo) را طراحی کرده بودند. این حقیقت باید نشان دهد که در آن دوران صنعت بازی چقدر «هرکی هرکی» بود. مدتها پیش از اینکه بتوانیم در محفل سقوطکرده، در نقش کل کستیس (Cal Kestis) در جنگلهای کاشیک (Kashyyk) ورجه وورجه کنیم، لازم بود که نیروهای دارث ویدر را با فشردن دکمهی جویاستیک قلعوقمع کنیم.
در ادامه تعدادی بازی دیگر که بهطور مبهمی الهامگرفته از جنگ ستارگان به نظر میرسدند، برای آتاری ۲۶۰۰، اینتلیویژن (Intellivision) و دستگاههای آرکید منتشر شدند. سازندگان این بازیها نیز افراد و استودیوهای مختلف و بیربط بودند. برادران پارکر نیز یک بازی جنگ ستارگان دیگر به نام جنگ ستارگان: میدان مبارزهی جدایها (Star Wars: Jedi Arena) را ساختند که اولین بازیای بود که در آن شمشیرهای نوری برای کنسولهای خانگی شبیهسازی شده بودند. سپس آنها در سال ۱۹۸۳ بازی اقتباسشدهی بازگشت جدای (Return of the Jedi) را منتشر کردند که در آن صحنهی محاصرهی دثاستار (Siege of the Death Star) بازسازی شده بود.
در این میان، آتاری هم داشت یک سری بازی آرکید با لیسانس جنگ ستارگان را بهصورت فلهای منتشر میکرد. احتمالاً معروفترین این عناوین اولینشان است. جنگ ستارگان (۱۹۸۳) اقتباسی بسیار سرراست از بخش نهایی امیدی تازه (A New Hope)، اولین فیلم جنگ ستارگان بود و از لحاظ فنی، فرسنگها از آنچه آتاری ۲۶۰۰ توانایی رندر کردنش را داشت جلوتر بود. پس از آن شاهد اقتباسی از بازگشت جدای برای دستگاههای آرکید بودیم که در آن برای اولین بار ویژگیای به بازیهای جنگ ستارگان اضافه شد که تاکنون مثل و مانندش را ندیده بودیم: رنگهایی که از هم قابلتشخیصاند! بهشکلی عجیب، آتاری اول اقتباس آرکید خود از امیدی تازه را منتشر کرد و بعد در سال ۱۹۸۵ اقتباس آرکید از امپراتوری ضربه میزند در بازار موجود شد. کسی دلیلش را نمیداند، ولی برای هرکس که پس از دههی ۸۰ متولد شده باشد، اقتباس آرکید امپراتوری ضربه میزند، بازی آشناتری است. این بازی جزو محتواهای بازشدنی در اسکوادران شورشی ۳ (Rogue Squadron III) برای گیمکیوب بود، برای همین اگر کنجکاوید ببینید گیمپلی آن چگونه بود، سراغ گیمکیوب خود بروید.
بازیهای اشارهشده جزو اولین تلاشهای بازیسازان برای بازی ساختن در بستر جنگ ستارگان بودند. اگر به گذشته نگاه کنیم، این حقیقت که ناشر همهی این بازیها متفاوت بود، جالب است. چون در سه دههی آتی، جنگ ستارگان دیگر دست بازیسازان متفرقه نبود و چند ابرشرکت معدود کنترل آن را سفتوسخت در دست داشتند. ولی نمیتوان کتمان کرد که وقتی بازیهای ویدئویی در کوچکترین و انعطافپذیرترین حالت خود قرار داشتند، از جذابیت خاصی برخوردار بودند. یک زمانی بود که مرتع اسکایواکر (Skywalker Ranch)، لوک و لیا را دست آتاری سپرد. آن روزها در چه دنیای عجیبی زندگی میکردیم.
۱۹۹۱ تا ۱۹۹۹: عصر طلایی لوکاسآرتز
در سال ۱۹۹۱، جورج لوکاس پی برد که با برونسپاری پروژههای جنگ ستارگان به شرکتهای خارجی دارد یک عالمه سود از دست میدهد. بنابراین او تصمیم گرفت جنگ ستارگان را نیز به برند شناختهشدهاش لوکاسآرتز (LucasArts) پیوند بزند. ده سال آتی عموماً بهعنوان بهترین دورهی زمانی برای بازیهای جنگ ستارگان شناخته میشود.
لوکاسآرتز خودش در سال ۱۹۸۲ تاسیس شده بود (در آن دوران با نام لوکاسفیلم گیمز (Lucasfilm Games) شناخته میشد) و در دههی ۸۰ و اوایل دههی ۹۰ تعدادی بازی ماجراجویی درجهیک با موتور SCUMM ساخت (مثل لوم (Loom)، عمارت جنون (Maniac Mansion)، راز جزیرهی میمون (The Secret of Monkey Island) و…) که تا بهامروز معیاری برای سنجش کیفیت بازیهای ماجرایی شناخته میشوند. کاملاً مشخص بود که اعضای این استودیو دیر یا زود استعداد خود را به شهر ابرها (Cloud City – شهری در جهان جنگ ستارگان) منتقل میکردند.
بنابراین در سال ۱۹۹۱، لوکاسآرتز بازیای ۸ بیتی به نام جنگ ستارگان (Star Wars) منتشر کرد. به همین منوال تا سال ۱۹۹۲ چند بازی دیگر برای میکرو (NES) ساخته شدند تا اینکه سوپر استار وارز (Super Star Wars) برای SNES منتشر شد. شاید این ادعا قابلبحث باشد، ولی سوپر استار وارز اولین بازی عالی جنگ ستارگان است. در این بازی آکروباتبازی نمادین جدایها بهشکلی زیبا با گیمپلی سایداسکلرولر و گرافیک ۱۶ بیتی زیبای بازی ترکیب شدهاند. اسپرایتهای بازی حتی با استانداردهای بازیهای امروز نیز چشمنواز هستند.
پس از سوپر استار وارز، لوکاسآرتز دو بازی ۱۶ بیتی دیگر – که اقتباسی از سهگانهی اصلی، یعنی امپراتوری ضربه میزند و بازگشت جدای، بودند – منتشر کرد. این دو بازی بهترتیب در سال ۱۹۹۳ و ۱۹۹۴ منتشر شدند. جالب اینجاست که هم برای آتاری ۲۶۰۰، هم برای میکرو و هم برای SNES تعداد زیادی بازی اقتباسشده از سهگانهی اصلی منتشر شدند و این حقیقت بهنوبهی خودش بسیار قابلتوجه بود. ولی از اینجا به بعد، قرار بود بازیهای جنگ ستارگان قدمی بسیار بلند رو به جلو بردارند. لوکاسآرتز بهجای اینکه داستانهای شناختهشدهی فیلمها را بازگویی کند، شروع به اکتشاف تمام داستانهای تعریفنشده در این جهان کرد.
اکسوینگ (X-Wing)، انتشاریافته در سال ۱۹۹۳، همچنان کاندید بهترین بازی جنگ ستارگان تمام دوران است. حداقل این بازی، اولین بازیای بود که فانتزی نهفته در فیلمها در آن واقعاً تجلی پیدا کرد. در این بازی شما پشت فرمان یک سفینهی جنگی به نام اکسوینگ مینشستید – که بهشکلی بینقص شبیهسازی شده بود تا خورههای جنگ ستارگان را ارضا کند – و با استفاده از این سفینه باید نیروهای امپراتوری را به درک واصل میکردید. از آن مهمتر این بود که این بازی شما را مجبور نمیکرد در همان مسیری قدم بگذارید – یعنی مسیر فیلمها – که در بازیهای پیشین جنگ ستارگان بهوفور تکرار شده بود. در اکسوینگ میتوانستید با شهروندانی تعامل برقرار کنید که اصلاً لوک اسکایواکر را هیچگاه ملاقات نکرده بودند.
دو بستهالحاقی برای بازی منتشر شدند: بی-وینگ (B-Wing) و تعقیب امپراتوری (Imperial Pursuit)، تا اینکه در سال ۱۹۹۴ با انتشار جنگندهی تای (TIE Fighter) لوکاسآرتز بهکل زاویهی دید بازی را عوض کرد. در این بازی شما در نقش نیروهای امپراتوری بازی میکردید و باید در طول ۱۳ نبرد (که از ماموریتهای مختلف تشکیل شده بودند)، جلوی کودتایی را که هدف آن برکناری و کشتن امپراتور پالپاتین بود میگرفتید.
لوکاسآرتز هم مثل بقیهی شرکتهای بازیسازی تازه کار خود را با اولین موج کنسولهای خانگی سهبعدی شروع کرده بود. اکنون دوران بازیهای ساید اسکرولر با شخصیتهای شمشیر نوریبهدست به پایان رسیده بود. در سال ۱۹۹۵، جنگ ستارگان: نیروهای تاریک (Star Wars: Dark Forces) برای کامپیوتر منتشر شد که عملاً یک کلون از دوم (Doom) بود. این بازی واکنش خوبی دریافت کرد، ولی دنبالهی آن، جنگ ستارگان شوالیهی جدای: نیروهای تاریک ۲ (Star Wars Jedi Knight: Dark Forces II) بود که حسابی سروصدا به پا کرد و به همه نشان داد جنگ ستارگان در ژانر اکشن اول شخص حرفی برای گفتن دارد.
در سال ۱۹۹۶، بازی سایههای امپراتوری (Shadows of the Empire) برای نینتندو ۶۴ منتشر شد که استقبال از آن کمتر بود. در نقد IGN از بازی آمده: «اگر جنگ ستارگان و بازیهای ویدیویی را دوست دارید، این بازی قرار است حسابی ناامیدتان کند.»
بله، با اینکه این دوران را عصر طلایی نامگذاری کردیم، ولی این دوران هم بالا و پایین داشت. مثلاً میدانید که در سال ۱۹۹۷، برای کنسول دستی گیمبوی رنگی (GameBoy Color) یک بازی اکشن به نام داستانها یودا (Yoda Stories) منتشر شد؟ این بازی افتضاح بود. در همان سال، یک بازی مبارزهای به نام استادان تراس کاسی منتشر شد که شاید بدترین بازی جنگ ستارگان تمام دوران باشد. (البته این بازی هم یک سری طرفدار اقلیتپسند دور خود جمع کرده است). در اواخر دههی ۹۰، لوکاسآرتز کمکم داشت به ناشری متفاوت تبدیل میشد. در این سالها اولین بازی استراتژی مجموعه با نام جنگ ستارگان: شورش (Star Wars: Rebellion)، معادل تفننیتر اکسوینگ با نام جنگ ستارگان: اسکادران شورشی سهبعدی (Star Wars: Rogue Squadron 3D) و البته جنگ ستارگان: مرکز فعالیتهای چالشبرانگیز یودا (Star Wars: Yoda’s Challenge Activity Center) منتشر شدند. (در مورد بازی آخر سوال نفرمایید).
در عرض یک دهه، لوکاسآرتز موفق شد بازیهای جنگ ستارگان را از پروژههایی سطحی برای افزایش نفوذ برند، به فهرستی از بازیهای کلاسیک تبدیل کند که فراتر از علاقه به جنگ ستارگان نیز ارزش بازی کردن داشتند. اما متاسفانه در دنیای سینما سهگانهی پیشدرآمد (The Prequel Trilogy) در راه بود.
۱۹۹۹ تا ۲۰۱۳: سالهای آزمونوخطا
در سال ۱۹۹۹ لوکاسآرتز دیگر وارد قلمروهای ناشناخته شده بود. در آن سال، لوکاسآرتز در مقام ناشر، برای اولین بار فیلم جدیدی از جنگ ستارگان در حال اکران در سالنهای سینما داشت. این مسئله باعث خلق تعداد زیادی بازی منحصربفرد، گزاف و عجیبغریب شد که بین ژانرها و بازیسازان مختلف دستبهدست میشدند. این دهه با بازی جنگ ستارگان: اپیزود ۱ ریسر (Star Wars: Episode 1 Racer) شروع شد، بازیای که همهی بچهمدرسهایهای آمریکا عاشقش شدند، ولی بازی خیلی خوبی نبود. سعی نکنید خاطرات خود را با این بازی زنده کنید. این بازی هم به نفرین گولدنآی (GoldenEye) دچار شده است؛ اگر بعد از مدت طولانی سراغش بروید، فقط ناامید میشوید. پس از ریسر، در سال ۲۰۰۰، یک بازی بزنبکش بسیار بیمایه به نام جنگ ستارگان اپیزود ۱: قدرتآزمایی جدایها (Star Wars Episode 1: Jedi Power Battles) و همچنین استراتژی همزمان متوسطی به نام جنگ ستارگان: فرماندهی نیرو (Star Wars: Force Commander) منتشر شد.
در نقطهی شروع هزارهی جدید، تنها بارقهی امید در حوزهی بازیهای جنگ ستارگان ادامه یافتن اسکادران شورشی با نام نبرد نابو (Battle for Naboo) بود که یک بازی شوتر آرکید خوشساخت بود. در ادامه دو بازی دیگر نیز در این زیرمجموعه منتشر شدند که از آزمون زمان سربلند بیرون آمدهاند:
- اسکادران شورشی ۲: رهبر شورشیان (Rogue Squadron II: Rogue Leader)
- اسکادران شورشی ۳: حملهی شورشیان (Rogue Squadron III: Rebel Strike)
ولی در بین این بازیهای خوب، تعداد زیادی بازی سوالبرانگیز نیز وجود دارد. جنگ ستارگان: اوبیوان (Star Wars: Obi-Wan) در سال ۲۰۰۱ روی کاغذ ایدهای عالی به نظر میرسید. چهکسی بود که دوست نداشت در نقش ایوان مکگرگور جوان یک عالمه دروید را قلعوقمع کند؟ متاسفانه این بازی بهخاطر دوربین داغان و طراحی مرحلهی خستهکننده با کله زمین خورد.
بازی جنگ ستارگان: جایزهبگیر (Star Wars: Bounty Hunter) نیز ایدهای بسیار جذاب داشت؛ طرفداران جنگ ستارگان از همان روزهای اول تقاضای بازیای داشتند که در آن بتوانند در نقش جانگو فت (Jango Fett) بازی کنند، ولی پتانسیل این بازی بهخاطر ایرادات فنی زیادش شکوفا نشد.
خوشبختانه در سال ۲۰۰۲ شوالیهی جدای ۲: جدای تبعیدشده (Jedi Knight 2: Jedi Outcast) منتشر شد که در آن مبارزه با شمشیر نوری بهشکلی فوقالعاده پیاده شده بود و برای طرفداران بازیهای جنگ ستارگان نقطهی امیدی میان بازیهای متوسط دیگر به شمار میآمد. تا به امروز بازیکنان بخش چندنفرهی این بازی را بازی میکنند.
در سال ۲۰۰۳ فاصله بین بازیهای خوب و بازیهای بد به شدیدترین حالت خود رسید. در آن سال دوتا از بهترین بازیهای جنگ ستارگان تمام دوران منتشر شدند و جای تعجب ندارد که هیچکدام ربطی به سهگانهی پیشدرآمد نداشتند. اولین بازی جنگ ستارگان: کهکشانها (Star Wars: Galaxies) بود که برای زمان خودش یک نقشآفرینی آنلاین کلان (MMORPG) انقلابی بود (میگوییم زمان خودش، چون بعداً یک سری از مشکلات اساسیاش خود را نشان دادند). بازی دیگر شوالیههای جمهوری قدیم (Knights of the Old Republic) بود که جزو کاندیداهای بزرگترین (یا شاید هم بزرگترین) بازیهای جنگ ستارگان است.
این بازی هزاران سال قبل از وقایع فیلمها واقع شده است و بنابراین از عناصر فنسرویسی که در دیگر بازیهای جنگ ستارگان خواه ناخواه شاهدشان هستیم به دور است. بایوویر (Bioware) با این بازی یک تجربهی نقشآفرینی درجهیک را فراهم کرد که تاکنون اثری سرتر از آن منتشر نشده است. ما هنوز هم منتظر بازگشت HK-47 هستیم.
لوکاسآرتز چند سال آتی را نیز با قدرت جلو رفت. جنگ ستارگان: بتلفرانت (Star Wars: Battlefront) در سال ۲۰۰۴ منتشر شد و به همه نشان داد که فرمول بتلفرانت روی سیارهی تاتویین جواب میدهد. جنگ ستارگان: کماندوی جمهوری (Republic Commando) یک سال بعد منتشر شد که طبق نظر عموم، یک بازی اکشن اول شخص تکنفرهی قوی بود و بهطور غافلگیرکنندهای حالوهوایی سینمایی داشت و از این لحاظ پیشزمینهای برای انتشار ندای وظیفه: جنگاوری مدرن (Modern Warfare) بود. EA جداً باید به فکر زنده کردن این مجموعه باشد.
شاید موفقترین بازی این دوره لگو استار وارز (Lego Star Wars) باشد، چون موفقیت این بازی باعث انتشار تعداد زیادی نسخهی لگوی تمام مجموعههای سینمایی معروف دنیا شد (هری پاتر، مارول، ارباب حلقهها و…). در این میان تراژدی شوالیههای جمهوری قدیم ۲ (Kotor 2) را دریافت کردیم که تا به امروز، یک داستان جنگ ستارگان بلندپروازانه و تاملبرانگیز باقی مانده است، ولی بهخاطر کاهش بودجه، حذف شدن محتواهای مهم و باگهای سنگیناش ضربه خورد. البته فکر نکنید که میگوییم کوتور ۲ بازی بدی است؛ ولی اگر چند ماه بیشتر روی آن کار میشد، نتیجهی نهای بهمراتب بهتر از آب درمیآمد.
از اینجا به بعد، کیفیت بازیهای جنگ ستارگان انسجام پیشین خود را از دست داد. بله، بتلفرانت ۲ در سال ۲۰۰۶ منتشر شد و نبردهای فضایی آن بینقص ظاهر شدند؛ در همان سال بازی استراتژی همزمان امپراتوری در جنگ (Empire at War) منتشر شد که طرفداران همچنان نسبت به آن حس نوستالژی دارند، ولی در باقی سالهای دهه، دیگر هیچ بازیای به نقطهی اوجی که کوتور به آن رسید نزدیک هم نشد.
در عوض، تا سال ۲۰۰۹ تعداد زیادی بازی فلش و درهمافزار (Shovelware) منتشر شد و تنها بازیهای بزرگ این سالها جنگ ستارگان: نیرو آزاد میشود (Star Wars: Force Unleased) ۱ و ۲ بود. این دو بازیهای خوبی بودند، ولی بیشتر ویترینی برای قابلیتهای گرافیکی نسل بعد بودند.
اوایل دههی ۲۰۱۰ وضع حتی بدتر بود. در اوایل این دهه هواداران جمهوری قدیم (The Old Republic)، نقشآفرینی کلان بایوویر را دریافت کردند که در ابتدا واکنشی ولرم به آن نشان دادند. بازی دیگر، جنگ ستارگان کینکت (Star Wars Kinect) بود که هرچه کمتر از آن بگوییم، بهتر است. این دو بازی، تنها عناوین بزرگ جنگ ستارگان بودند که لوکاسآرتز در آن دوره منتشر کرد، مگر اینکه جنگ ستارگان انگری بردز (Angry Birds Star Wars) را هم لحاظ کنیم.
پشت کمبود بازی در این دوره دلیل وجود دارد. در اواخر دههی ۲۰۰۰، لوکاسآرتز شرکتی رو به افول بود. در سال ۲۰۱۲، دیزنی مالکیت تمام محصولات جنگ ستارگان را خرید و بدین ترتیب میکیماوس به صاحب میلنیوم فالکون تبدیل شد. در سال ۲۰۱۳، دیزنی این شرکت را تعطیل کرد. آخرین بازیای که این شرکت در دست ساخت داشت – جنگ ستارگان ۱۳۱۳ (Star Wars 1313) که تمرکز آن روی بوبا فت (Boba Fett) بود – هیچگاه منتشر نشد.
این دوران، برای هرکسی که به این مجموعه اهمیت میدهد، دوران تاریکی بود. برای مدتی، به نظر میرسید که ساختن یک بازی جنگ ستارگان عالی غیرممکن است. این خیلی عجیب بود، چون همهیمان از کودکی داشتیم بازیهای جنگ ستارگان عالی بازی میکردیم. این کار نباید اینقدر سخت میبود، نه؟
۲۰۱۴ به بعد: دوران EA
پس از بسته شدن لوکاسآرتز، دیزنی اعلام کرد که با EA قراردادی انحصاری بسته که بهموجب آن، این شرکت میتواند تا ده سال آینده بازیهای جنگ ستارگان را برای کنسولها تولید کند. (حق انتشار بازیهای جنگ ستارگان برای موبایل یا تبلت همچنان دست دیزنی است.)
EA بلافاصله با احیا کردن بتلفرانت دست به کار شد. اولین بتلفرانت از لحاظ فنی بازی قابلتوجهی بود، ولی متاسفانه از کمبود محتوا و عمق رنج میبرد. همه فکر کردند که دنبالهی آن تمام مشکلات بازی اول را حل خواهد کرد، بنابراین بتلفرانت ۲ عرضه شد. این بازی بخش داستانی داشت و تعداد مراحل و اسلحههای آن بسیار زیاد بود، ولی این بازی هم در ابتدای انتشار یک سیستم پرداخت درونبرنامهای سوالبرانگیز داشت که بازیکن را مجبور میکرد به سبک بازیهای MMO کارهای فرسایشی انجام دهد تا شاید بتواند در نقش دارث ویدر بازی کند.
احتمالاً باقی داستان را خودتان میدانید. بازیکنان علیه این سیستم اعتراض شدید کردند، EA تسلیم شد و امروز بتلفرانت ۲ یک بازی خوب، عادی و بدون حاشیه است. اتفاق دیگری که باعث ایجاد اعتراض شد، لغو شدن پراجکت رگتگ (Project Ragtag) بود، یکی از بازیهای ویسرال گیمز (Visceral Games) که ایمی هنینگ (Amy Henning)، یکی از کارکنان ناتیداگ (Naughty Dog) هدایت آن را بر عهده داشت و طبق شایعات قرار بود یک ماجراجویی به سبک آنچارتد در دنیای زیرزمینی جنگ ستارگان باشد که شخصیت اصلی آن شبیه به هان سولو بود. طرفداران دوآتشه همچنان از لغو شدن ساخت بازی ناراحتاند.
EA موفق شد خیلی سریع واکنش منفی اولیه را خنثی کند و از این نظر تلاشش قابلتوجه است. در سال ۲۰۱۹ جدای: محفل سقوطکرده (Jedi: Fallen Order) منتشر شد که سازندهی آن ریسپاون (Respawn) بود. این یک بازی تکنفرهی روایتمحور واقعی بود که این روزها نمونهاش کمتر و کمتر مشاهده میشود. در سال ۲۰۲۰ جنگ ستارگان: اسکادرانها (Star Wars: Squadrons) منتشر شد که تجلیلخاطری از بازیهای کلاسیک جنگ ستارگان همچون اکسوینگ و جنگندهی تای است، دقیقاً همان چیزی که طرفداران سالها انتظارش را میکشیدند. یک چیز مشخص است: EA تا جایی که بتواند به ساختن بازیهای جنگ ستارگان ادامه خواهد داد. اندرو ویلسون (Andrew Wilson)، مدیرعامل EA گفت که تا موقعیکه لیسانس جنگ ستارگان دست آنها باشد، از آن «نهایت استفاده» را خواهند برد.
اکنون بزرگترین بازی جنگ ستارگان که در پیشروست، جنگ ستارگان جدای: بازمانده (Star Wars Jedi: Survivor) است که بهنوعی دنبالهی محفل سقوطکرده است و شخصیت اصلی آن همان کل کستیس است.
در اینجا تاریخچهی کوتاه و پرفراز و نشیب بازیهای جنگ ستارگان به پایان میرسد. این مجموعه در اولین روزهای صنعت گیم روی آتاری ۲۶۰۰ متولد شد، روی سوپر نینتندو به بلوغ رسید و در قالب بازیهای نقشآفرینی، استراتژی، نرمافزارهای سرگرمی-آموزشی منتشر شد، به نفرین بازیهای موبایل دچار گشت و اکنون با قدرت تمام در حال ورود به آینده است. به قول هان سولو: «هیچوقت از احتمال شکست با من حرف نزن.»
منبع: IGN