تلههای فکری ذهن، میتوانند برداشت انسان از رویدادها را تغییر داده، مدت زیادی فرد را غرق در افکار منفی کرده و احساسات ناخوشایندی را به وجود بیاورند. کنترل و مدیریت این تلههای فکری برای جلوگیری از بروز افسردگی و اضطراب بسیار مهم است.
لحظهای که یک اتفاق پیشبینی نشده رخ میدهد، بسیاری از ما تمایل به غرق شدن در افکار منفی پیدا میکنیم. این الگوهای فکری نه تنها در راستای رسیدن به اهداف باعث احساس ضعف و افسردگی میشوند، بلکه در حالتهای شدیدتر میتوانند اثرات مخرب روی سلامتی داشته باشند.
الکه اوردیک (Elke Overdick) که یک روانشناس است، میگوید: «انسانها برای یافتن راههای جدید تفکر غیرسازنده و غیر واقعی بسیار خلاق هستند، اما بر اساس تجربهی من این ۹ تله فکری که از کار کردن با آنها هم بسیار لذت میبرم، رایجترین تفکرات غیرسازنده هستند.»
در درمان شناختی-رفتاری، همهی تلههای فکری یک نقطه مشترک دارند و بهعنوان یک قانون کلی، هیچ کدام از آنها معیارهای تفکر مناسب را ندارند.
اگرچه این دو ویژگی ممکن است بسیار واضح به نظر برسند، اما اطمینان از اینکه همهی افکارمان همیشه این دو معیار را به صورت کامل دارند، دشوار است.
بهعنوان مثال، کمالگرایی یا خوشنود کردن مردم را در نظر بگیرید؛ الگوی کلی آنها نه واقعگرایانه و نه کمککننده است و بسیاری از افراد در این تلههای فکری گرفتار میشوند. متأسفانه زمانی که متوجه میشویم، اغلب خیلی دیر است.
اوردیک میگوید: «در واقع تاکنون هیچ فردی از جمله خودم را ندیدم که تحت تأثیر تلههای فکری قرار نگرفته باشد.»
در این مطلب از دیجیکالا مگ قصد داریم این ۹ تلهی فکری از دیدگاه الکه اوردیک را بررسی کنیم و راهکارهایی برای رهایی از آنها ارائه دهیم. با ما همراه باشید.
تحقیر کردن خود میتواند بسیار آسیب زننده باشد. اوردیک میگوید:« به نظر من این تله بدترین تلهی فکری در میان همه آنها است.»
اگر همیشه به خود میگویید که دوست داشتنی نیستید، این بدان معنا است که روی نقاط ضعف خود متمرکز شدهاید.
اوردیک همچنین معتقد است که اگر فقط به نقاط ضعف خود توجه کنید، به صورت قطعی بسیار دشوار خواهد بود که خود را دوست داشته باشید، زیرا از نقاط قوت یا تواناییهای خود استفاده نمیکنید.
چگونه از این تلهی فکری خارج شویم؟
در صورتی که نکاتی که در بالا گفته شد را انجام میدهید، آیا الگوی فکری شما عاقلانه است؟ به احتمال زیاد این گونه نیست.
اوردیک همچنین میگوید: «اگر دوستانی دارید یا افرادی در خانوادهی شما هستند که از وقت گذراندن با آنها لذت میبرید، این مسأله گواهی بر این است که در حقیقت، ویژگیهای مثبت و دوست داشتنی دارید.»
همچنین این نکته را در ذهن داشته باشید که تهیهی یک لیست از ویژگیهای مثبتتان هم میتواند کمک کننده باشد.
از سوی دیگر اگر فکر میکنید که برای شغل خود به اندازهی کافی خوب نیستید و به خاطر کار خود احساس بی ارزشی میکنید، باید به خاطر داشته باشید که شرکتها همیشه به دنبال این هستند که چگونه جاهای خالیشان را پر کنند.
زمانی که افکار منفی به سرتان وارد میشوند، سعی کنید به صورت فعالانه با گفتن عبارات «من دوست داشتنی هستم.» یا «من نقش مهمی دارم.» به خودتان یادآوری کنید که واقعگرا باشید.
۲. فاجعه پنداری
اوردیک میگوید: « فکرهای اضطراب میتوانند منطقی و تا حدی به دلیل هدف مهمی باشند.»
در حالت ترس یا اضطراب، به احتمال زیاد بتوانیم خود را بهتر برای رویارویی یا اجتناب از موقعیتهایی که ما را به خطر میاندازند، آماده کنیم. اگرچه در صورتی که افکار از کنترل خارج شده و غیرواقعی شوند، باعث گیر افتادن در تله فکری میشوند.
چگونه از این تلهی فکری خارج شویم؟
اوردیک در مقابل ترسها و عوامل بازدارنده از ۵ سؤال استفاده میکند. این سؤالها میتوانند در آوردن افکار پر از ترس به مرحله واقعگرایانه و بهعنوان یک محافظ خوب در برابر تفکر فاجعهپنداری کمک کننده باشند. در ادامه این پنج سؤال آورده شدهاند.
- بدترین چیزی که میتواند رخ دهد چیست؟
- برای پیشگیری از رخ دادن بدترین اتفاق ممکن، چه کاری میتوان انجام داد؟
- احتمال رخ دادن بدترین اتفاق ممکن چیست؟
- در صورتی که بدترین اتفاق ممکن رخ دهد، چه کاری میتوان انجام داد؟
- در صورت رخ دادن بدترین اتفاقها، تأثیر آنها در آینده چه خواهد بود؟
اگر چند لحظه را به پاسخ دادن به این سؤالات اختصاص دهید، متوجه خواهید شد که مشکل آنچنان که فکر میکردید، دشوار نیست و همچنین بدترین سناریو هم به این شکل نیست.
سعی کنید بیشتر از نگران شدن به خود بگویید:«من میتوانم آن را مدیریت کنم.» یا « همیشه راهی وجود دارد.»
۳. مسؤولیتهای بسیار زیاد بر عهده گرفتن
آیا گاهی اوقات احساس میکنید مسؤول چیزهایی هستید که خارج از کنترلتان هستند؟ آیا اغلب احساس میکنید میخواهید روی چیزهایی که نمیتوانید تغییر دهید تأثیرگذار باشید؟
این موضوع نشانهی این مساله است که تمایل زیادی برای به عهده گرفتن مسؤولیت بسیار زیاد دارید.
اگرچه ممکن است این یک ویژگی مثبت باشد، اما متأسفانه رفتار شما میتواند تأثیر منفی روی دیگران داشته باشد. همانطور که اوردیک میگوید: « افرادی که در این تلهی فکری هستند، اغلب تمایل دارند دیگران را بدون هیچ قصد و منظور بدی ناتوان سازند؛ اما واگذار نکردن وظایف به دیگران، ممکن است مانع از یادگیری افراد و فرایند پیشرفتشان شود.
چگونه از این تلهی فکری خارج شویم؟
گاهی اوقات، میتوانید وقت بگذارید و از خود بپرسید که آیا این کار در واقع وظیفه شما است یا میتوانید از خود بپرسید که آیا به صورت قطعی میتوانید روی یک موقعیت تأثیر بگذارید؟
به خودتان یادآوری کنید:«این وظیفهی من نیست.»، «من هیچ تأثیری روی آن ندارم.» یا «من به فرد دیگری به خاطر پیشرفتشان اجازه میدهم این کار را انجام دهد.»
۴. فقط به صورت مطلق به کارها پرداختن
همهی ما ارزشها و معیارهایی داریم که به آنها پایبند هستیم. افرادی که در دام خواستههای مطلق و بایدها میافتند، پایبندی به این ارزشها را حتی تا یک درجه اغراق شده، بسیار مهم میدانند.
اگر فردی به استانداردهای شما پایبند نباشد و شما نتوانید آن را قبول کنید، عصبانی میشوید. دلیل این موضوع این است که اغلب فراموش میکنیم ارزشهای ما جهانی نیستند.
چگونه از این تلهی فکری خارج شویم؟
متأسفانه، باید با این حقایق مواجه شوید؛ شما معیار همه چیز نیستید.
اوردیک میگوید: «گاهی اوقات، خوب است که کمی خود را جای دیگران بگذارید. دیگران هم قوانین متفاوتی دارند که به همان اندازه که معیارهای شما برایتان ارزشمند است، برای آنها هم به همین صورت است.»
اوردیک همچنین میافزاید: «ترفند مدیریت این تلهی فکری در پذیرفتن این مسأله است که به صورت کلی ارزش و استاندارد جهانی وجود ندارد.»
ارزشها و استانداردها ذهنی هستند؛ آنها از یک فرد به فرد دیگر متفاوت بوده و تحت تأثیر عواملی مانند تربیت، فرهنگ، مذهب و آموزش قرار میگیرند.
فکرهای جایگزین برای زمانی که خود را درگیر ذهنیت باید میبینید، عبارتند از: « من معیار همه چیز نیستم.» یا «استانداردها و معیارها ذهنی هستند.»
۵. کمال گرایی
کمالگرایی یکی دیگر از تلههای فکری است. سالوادور دالی (Salvador Dali) زمانی گفت: «از کمال نترس؛ زیرا هرگز به آن نخواهی رسید.»
افراد کمالگرا از خودشان و دیگران انتظار دارند که کامل باشند و در نهایت با شکست بزرگی مواجه میشوند. اوردیک میگوید: «این موضوع غیرواقعی و دست نیافتنی است.»
اگرچه کمال گرایی نباید با تلاش برای پیشرفت اشتباه گرفته شود.
تلاش کردن فرد برای بهبود، پیشرفت و موفق شدن بسیار خوب و مفید است؛ اما از سوی دیر کمال گرایی خوب نیست.
اگر به خودتان اجازه اشتباه ندهید، نه تنها خود را زیر فشار زیادی قرار میدهید، بلکه به خود اجازه پیشرفت نمیدهید؛ زیرا بدون اشتباه کردن، یادگیری امکان پذیر نیست.
چگونه از این تلهی فکری خارج شویم؟
هدف باید دیدن نکتههای مثبت در اشتباهات و پذیرفتن اشتباه خود و همچنین دیگران باشد. اشتباهات یک تجربهی یادگیری هستند و به پیشرفت ما کمک میکنند. آنها به ما یاد میدهند چگونه کارها را متفاوت انجام دهیم و به هدفهایمان نزدیکتر شویم.
اوردیک میگوید: «فکر کردن به آینده و گفتن این جمله به خود که من این کار را اشتباه انجام دادم و این کار خوب پیش نرفت، اما دفعهی بعد آن را بهتر انجام خواهم داد، به جای نگاه کردن به گذشته و داشتن این ذهنیت که ای کاش این کار را انجام داده بودم، بهرهوری بیشتری خواهد داشت.
عبارتهای جایگزین برای گفتن به خود شامل این جملهها هستند: «اشتباهات در دراز مدت باعث پیشرفت من میشوند.»، «انسان جایزالخطا است.» یا حتی «اشتباهها من را دوست داشتنیتر میکنند.»
اوردیک میگوید: «هیچ کس نمیخواهد کنار فردی که همیشه کامل است، باشد.»
۶. راضی کردن دیگران
آیا میتوانید به یک چهرهی شناخته شده فکر کنید که توانسته باشد پسند همه افراد باشد؟
دالایی لاما (Dalai Lama)، نلسون ماندلا (Nelson Mandela)، گاندی (Gandhi)، مرلین مونرو (Marilyn Monroe) و جان لنون (John Lennon)؟
در حالی که همهی این افراد توسط اغلب مردم تحسین میشدند، اما به هیچ عنوان محبوب همه نبودند. همین مسأله نمایانگر این موضوع است که انتظار دوست داشته شدن توسط همه چقدر غیر واقع بینانه است.
چگونه از این تلهی فکری خارج شویم؟
اوردیک میگوید: «این موضوع بسیار مهم است که به خودتان یادآوری کنید که شما همهی افراد را دوست ندارید.»
این که فردی شما را دوست دارد یا نه، به عاملهای بسیار بستگی دارد که اغلب شما هیچ تأثیری روی آنها ندارید. بهعنوان مثال: فردی که میخواهم او را تحت تأثیر قرار دهم چه چیزی دوست دارد؟ اگر موهای روشن بلند دوست دارد، من نمیتوانم این حقیقت که موهای کوتاه و تیرهای دارم را تغییر دهم.
جملههای جایگزینی که میتوانید به خود بگویید عبارتند از: «همین که دوستانم مرا دوست داشته باشند، کافی است.»، «من هم همهی افراد را دوست ندارم.» یا «من مجبور نیستم محبوب باشم، همین که مردم به من احترام بگذارند، کافی است.»
بهعنوان مثال نیازی نیست که ارائه دهندهی خدمات تلفنتان شما را دوست داشته باشد. اگر فقط کار لازم شما را انجام دهد، کافی است.
۷. تلاش برای ذهن خوانی
گاهی اوقات ذهن خوانی میتواند به اندازه یک نگاه کوتاه یا یک نظر مبهم، باشد. کسانی که برای خواندن ذهن دیگران تلاش میکنند، در نهایت کارها یا گفتههای دیگران را به گونهای تفسیر میکنند که علیه خودشان است و منجر به نوعی پیشگویی خود کامروایی میشود.
چگونه از این تلهی تفکری خارج شویم؟
آیا تفکر شما منطقی و دقیق است؟ اگر می خواهید ذهن کسی را بخوانید، به احتمال زیاد فکر شما این گونه نیست.
شاید دلیل متفاوتی برای رفتاری که برای ذهن خوانی انتخاب کردهاید وجود داشته باشد. بهعنوان مثال، آیا ممکن است این رفتار ربطی به استرس یا تحت فشار بودن طرف مقابل داشته باشد؟ آیا دلیلی برای رفتار او وجود دارد که به شما ارتباطی ندارد؟
افکار متقابل زمانی که متوجه میشوید نگران این هستید که دیگران چه فکری میکنند، ممکن است شامل این موارد باشند: «این رفتار به صورت الزامی برای من نبوده است.» یا «این رفتار مسأله آنها است نه من.»
۸. قربانی کردن خود
آیا اغلب به خودتان میگویید: «همه افراد به جز من، مقصر هستند؟»
به گفتهی اوردیک افرادی که اینگونه فکر میکنند، به صورت معمول، دچار سادگی بیش از حد میشوند.
از یک سو، واگذاری مسؤولیت آسان است و از سوی دیگر، این بزرگترین نقطهی منفی این تلهی فکری است که به از دست دادن پتانسیل خود برای تأثیر بر موقعیت و همچنین از دست دادن فرصتهایی برای توسعه و پیشرفت خود، ختم میشود.
چگونه از این تلهی فکری خارج شویم؟
میزان مشارکت خود در یک موقعیت را مورد سؤال قرار دهید. آیا همیشه در محل کار، کارهای بیهوده و جزئی به شما واگذار میشود؟
آیا تاکنون به این مسأله فکر کردهاید؟ شاید نگفتهاید که این کارها وقت تلف کردن است.
آیا تاکنون درخواست انجام کار دیگری داشتهاید؟ اگر اینگونه نبوده، چرا دربارهی اینکه چه کاری برای تغییر موقعیت میتوانید انجام دهید، فکر نمیکنید.
اگر به تنهایی نمیتوانید مشکل را حل کنید، امکان دریافت کمک از یک همکار، صحبت کردن با مدیر یا در مواقع شدیدتر، صحبت کردن با مدیر منابع انسانی وجود دارد.
همواره این جملهها را قبل از گرفتن انگشت اتهام مقابل دیگران، به خود بگویید: «همیشه کاری وجود دارد که بتوانم انجام دهم.» یا از خودتان بپرسید: «برای تغییر این مشکل چه کاری میتوانم انجام دهم؟»
۹. جدی نگرفتن افراط بیش از حد
گاهی اوقات کمی افراط اشکالی ندارد، اما زمانی که خود را با فکر کردن به چیزی که برایتان خوب نیست، فریب میدهید، میتواند مشکل ساز شود؛ زیرا مانع از دستیابی به اهدافتان در بلند مدت میشود.
اوردیک میگوید: «تمرکز نکردن مداوم روی اهداف و دستاوردها خوب است، اما در بلند مدت، افراط پیوسته و تمرکز روی چیزهایی که شما را از مواردی که برایتان خوب هستند، دور میکند، به طور قطعی رویکردی مخرب است.»
متأسفانه، ما بهعنوان انسان به گونهای عمل میکنیم که رضایت کوتاه مدت را میخواهیم؛ اما همیشه هم برای نتایج منفی در طولانی مدت آمادگی نداریم. اعتیاد به غذا خوردن مثالی از لذت سریع و لحظهای است که در آن لحظه، ترجیح میدهیم نتیجهی منفی آن در بلند مدت یعنی افزایش وزن را نادیده بگیریم.
چگونه از این تلهی فکری خارج شویم؟
اوردیک میگوید: «به نظر من منطقی که برای افرادی که ذهنیت قربانی دارند، برای این تله هم قابل استفاده است.»
به صورت کلی، خوب است که از خودتان سؤال بپرسید، انتقادپذیر باشید و بارها و بارها بپرسید که چه موارد منفی را در دراز مدت در پی رسیدن به لذتهای لحظهای ممکن است تجربه کنید. در این حالت، میتوانید صبر کنید تا متوجه شوید که دربارهی آن چه کاری باید انجام دهید.
بهتر است هر چه زودتر با خودتان مداخله داشته باشید.
جملات تأکیدی مفیدی مانند «من میتوانم برای اهداف خودم تلاش کنم.» میتوانند به شما کمک کنند صبر کنید و به آنچه باید انجام دهید، فکر کنید.
راهکارهای کاربردی برای اجتناب از تلههای فکری
در صورتی که تلههای فکری را بشناسیم و در نطفه خفه کنیم، خیلی ترسناک نخواهند بود. متأسفانه، اغلب زمانی نشانههای این تلهها را تشخیص میدهیم که به صورت کامل از کنترل خارج شدهاند.
یکی از کارهایی که میتوانید برای به چالش کشیدن تلههای فکری خود انجام دهید، این است که شریک باشید که با استفاده از دانش و تجربهی خودش، به خصوص دانش و تجربهای که مربوط شما باشد، شما را پشتیبانی کند.
اوردیک میگوید: «این شریک میتواند هر فردی از خانواده شما و همسر تا یک دوست خوب یا همکار و حتی میتواند یک مربی یا درمانگر هم باشد. این شریک نباید فردی باشد که با اولین جواب شما راضی شود.»
روش دیگر نوشتن افکار متقابل روی یک کارت کوچک و گذاشتن آن در جایی مانند دستشویی، روی میز و روی در است که در طول روز اغلب به آن نگاه میکنید. حتی برای این کار میتوانید از اشیاء نمادین هم استفاده کنید.
در روانشناسی از این اشیاء با عنوان «لنگر» یاد میشود. به این صورت که یک روش جدید فکر کردن، به کارت پستالی که تصویری از یک قطعه جواهر زیبا یا یک ساحل زیبا است، لنگر شد. خود شیء اهمیت کمتری دارد، آنچه مهمتر است، این است که آن را در جایی قرار دهید که همیشه به صورت فعال به شما یادآوری کند که به مورد جایگزین فکر کنید.
اوردیک میگوید: «این یک تکنیک بسیار عالی برای آن دسته از افکاری است که زمانی که انتظار آنها را ندارید به روی ذهن میآیند؛ زیرا آنها ضربه سختتری به شما وارد میکنند.»
مهمترین قسمت موضوع این است که شما بارها و بارها به خود یادآوری میکنید که شما به روش جدید فکر کردن، یک شبه و به سادگی زدن یک کلید، عادت نکردهاید. برای رهایی از الگوهای فکری قدیمی، تکرار بسیار زیادی لازم است.
این کار مانند یادگیری نواختن پیانو است که تنها یادگیری چگونگی کار کردن یک قطعه کافی نیست، بلکه باید با تمرین و تکرار، آموختههای خود را تثبیت کنید.
شما بیشتر تحت تأثیر کدام تلهی فکری قرار گرفتهاید؟ آیا در راستای شناخت و مدیریت تلههای فکری خود گامی برداشتهاید؟