۹ نشانهی افرادی که خود را دانای کل میدانند
شاید شما هم جایی به این جمله برخورده باشید: «افرادی که فکر میکنند همه چیز را میدانند برای کسانی که واقعاً آن مسائل را میدانند، بسیار آزاردهنده هستند.» این مسأله چه برایتان خندهدار باشد چه ناراحتکننده، بیتردید همهی ما در مقطعی از زندگی خود با چنین افرادی که فکر میکنند همه چیز را میدانند برخورد داشتهایم.
این افراد در برخوردهای اولیه ممکن است انسان را تحت تأثیر قرار دهند و معمولاً هدفشان هم همین است چون همهی انسانها خواهان توجه هستند.
حالا به یکی از این افراد که از نزدیک او را میشناسید فکر کنید. در واقع کسی که فکر میکند دارای نبوغ فرا بشری است و به طرز حیرتآوری در مورد همهچیز بیشتر از دیگران اطلاعات دارد. فکر کردن به حداقل یکی از این افراد نباید سخت باشد. حالا سعی کنید ویژگیهای رفتاری او را در ذهنتان مرور کنید.
در ادامه این مقاله از دیجیکالا مگ، ما به بررسی برجستهترین صفات افرادی میپردازیم که معتقدند دانش و اطلاعات آنها در همهی زمینهها از دیگران بیشتر است و به همین واسطه در اموری که حتی در حیطهی تخصص آنها نیست هم گاهی دخالتهای نابهجایی میکنند که باعث رنجش اطرافیانشان میشود. سپس به بررسی راهکارهای درمان این مشکل و برخورد صحیح با این افراد میپردازیم. با ما همراه باشید.
سندروم همهچیزدانی چیست؟
چگونه میتوان فهمید که کسی به سندروم همهچیزدانی مبتلا است؟ منطقیتر این است که ابتدا به این سؤال پاسخ دهیم زیرا مشاهدهی علائم گویا در افراد دیگر آسانتر است.
اما وقتی که در جستجوی این علائم نگاهی به خودتان میاندازید، داستان شکل دیگری به خود میگیرد.
با این وجود، اگر هر یک از نشانههای این سندروم را در رفتار خودتان مشاهده کردید، به احتمال زیاد در رفتار دیگران هم به راحتی قادر به دیدن آن نشانه خواهید بود، به خصوص وقتی که دیگران در مورد این ویژگی رفتاریشان زیادهروی کنند. اما باید توجه داشته باشید که همهی مردم یکسان نیستند. بودن در کنار برخی افراد بیشتر از دیگران چالشبرانگیز است.
آیا مثالهای زیر برای شما آشنا به نظر میرسند؟
- کسی که مرتباً با عبارت «خب، در واقع …» صحبت دیگران را قطع میکند.
- کسی که در جریان یک گفتگوی جمعی، توجهها از روی یک متخصص واقعی، معطوف به خودش میکند تا با صحبتهایش نشان دهد که چقدر میداند.
- کسی که اصرار دارد در برنامه مربوط به آمادگی در برابر بلایا و حوادث به عنوان فرد مرجع تعیین شود تا در زمان بروز حوادث همهی افراد برای گرفتن دستورات لازمه به او مراجعه کنند.
احتمالاً میتوانید به نمونههای دیگری هم فکر کنید. اما این نوع رفتارها از کجا نشأت میگیرد؟
کدام تیپ شخصیتی فکر میکند که همیشه حق با او است؟
شخصیت فرد قطعاً در مورد ابتلای به این سندروم نقش مهمی دارد، اما عوامل دیگری نیز وجود دارد که باید آنها را هم در نظر گرفت، از جمله:
- روابط و کیفیت آنها؛ از سنین کم تا به امروز.
- الگوهای اولیهی رفتاری که توسط والدین و سایر شخصیتهای تأثیرگذار به کودک ارائه شده است.
- پاداشهای دریافت شده از سوی کودک به این خاطر که پاسخ درستی داده است (این مسأله اعتیادآور است).
در مورد تیپ شخصیتی فرد هم، اگرچه نمیتوانیم به نوع خاصی از تیپهای شخصیتی مایرز بریگز (MBTI) اشاره کنیم، اما میتوانیم به ویژگیهای رفتاری خاصی اشاره کنیم که بروز سندروم همهچیزدانی را بیشتر محتمل میکنند:
- خودشیفتگی
- فقدان شناخت درست از خود
- بیعلاقگی نسبت به دیگران
- تکانشگری
- ناتوانی در ادراک نشانههای اجتماعی
به نظر وسوسهانگیز است که در مورد نظرات خودتان با یک فرد همهچیزدان بحث کنید، اما حقیقت این است که این کار منجر به خستگی روحی شما میشود. شلیک گلوله به طرف یکدیگر تنها در صورتی سرگرمکننده است که برای شما مهم نباشد چه کسی آسیب میبیند. با رسیدن به بلوغ فکری کم کم به این نتیجه میرسیم که برنده شدن در هر بحثی ارزش این همه هزینه را ندارد.
گاهی اوقات، بهترین (یا تنها) کاری که میتوانید انجام دهید این است که این گونه افراد را رها کرده و از آنها فاصله بگیرید.
۹ نشانهی ابتلا به توهم همهچیزدانی
شما برخی از مطالبی را که تا اینجا خواندهاید، برایتان آشنا به نظر برسند، اما هنوز مطمئن نیستید که آیا خودتان هم به سندروم همهچیزدانی مبتلا هستید یا اینکه صرفاً با استعدادی هستید و با این موهبت پا به این دنیا گذاشتهاید.
برای از بین بردن این تردیدها، بیایید با علائم زیر شروع کنیم، اما در نظر داشته باشید هیچ یک از این موارد را به عنوان نشانهای دال بر اینکه شما فرد بدی هستید در نظر نگیرید. حال به این مسأله فکر کنید که توهم همهچیزدانی اگر برای اطرافیان فرد اینقدر طاقتفرسا است، تصور کنید ابتلای به آن چه هزینهها و فشارهای گزافی برای خود فرد مبتلا به همراه دارد.
هدف نهایی ما در این مقاله این است که به شما کمک کنیم تا رشد کرده و از استعدادهای ذاتی خود بیشترین استفاده را بکنید.
۱. افراد همهچیزدان مدام بحث و جدل راه میاندازند
افراد همهچیزدان تقریباً بر سر هر چیزی که تصورش را بکنید بحث میکنند و هدفشان از این کار صرفاً ارسال این پیام به طرف مقابل است که من چیزی را میدانم که شما نمیدانید. آن چیزهایی که این افراد واقعاً نمیدانند برایشان هیچ اهمیتی ندارد زیرا آنها کاملاً متقاعد شدهاند که همه چیزهایی را که باید برای ایجاد یک بحث و پیروزی در آن لازم است بدانند، میدانند و همین برایشان کافی است.
به چالش کشیدن نکتهای که دیگران همه بر سر آن توافق نظر دارند و آن را پذیرفتهاند، یکی از بهترین راههایی است که به سرعت این افراد را در مرکز توجه قرار میدهد. همه به احتمال زیاد از خود خواهند پرسید که فرد همهچیزدان با چه چیزی مخالف است و چرا؟ و اگر او بتواند در جوابشان به نکتهای معتبر و باارزش اشاره کند و دیگران را وادار کند تا به آن مسأله از زاویهای دیگر نگاه کنند، برای او یک پیروزی و برد تمامعیار محسوب میشود.
۲. افراد همهچیزدان نسبت به نظرات مخالف ذهنیتی بسته و متعصبانه دارند
از منظر این افراد اگر قرار باشد کسی نظر نهایی را ارائه بدهد، در هر موقعیتی آن فرد باید خودشان باشد. برای آنها هیچ اهمیتی ندارد که دیگران ممکن است چه تجارب کاری و تحصیلیای داشته باشند، چه ریسکهایی در زندگیشان کردهاند و از مجموع تجارب خود چه چیزهایی آموختهاند. در واقع هیچکس نمیتواند این افراد را فاقد تخصص یا دانش کافی جلوه دهد.
این افراد ذهنیتی وهمانگیز و ادراکی شهودی از تمام چیزهایی که برایشان جالب است دارند، حتی اگر مثلاً ۲۴ ساعت قبل با یک موضوع جدید آشنا شده باشند و تصور میکنند که همین ادراک شهودی از هر موضوع برای شروع یک بحث تخصصی کافی است. این افراد همچنین انتظار دارند که دیگران برای هیبت و ابهت آنها احترام قائل شوند و کسی با نظرات آنها مخالفتی نکند. برخورد دیگران با آنها هم اغلب همینطور است اما نه به دلیلی که آنها فکر میکنند.
۳. این افراد به سختی کسی را که ماهیت آنها را افشا کرده میبخشند
این افراد کاری جز تحقیر و توهین به افرادی که اشتباهشان را در حضور جمع به آنها گوش زد کرده است، ندارند. فرقی نمیکند که این افراد توضیحات منطقی شما را آگاهانه بپذیرید یا نه، در هر صورت شما خطوط قرمز آنها را زیر پا گذاشتهاید و آنها با تمام وجودشان احساس وظیفه میکنند که شما را مجبور به پرداخت هزینهی آن اشتباه کنند.
بعید است حتی صلحطلبترین افراد روی زمین هم در صورت خدشه وارد کردن به درخشش پوشالی این افراد به هر نحو، قادر باشند با آنها کنار بیایند و رابطهای طبیعی را تجربه کنند.
۴. هر چه به ذهن این افراد خطور کند وحی منزل است و حقیقت محض
فقط افرادی که به خودشان شک دارند و همینطور افراد حقهباز مدام از عباراتی مانند «من فکر میکنم که…» یا «من معتقدم که…» برای مهم جلوه دادن اظهارات خود استفاده میکنند. در واقع هر مطلبی که این افراد بیان میکنند، باید به مثابه حقیقت محض برداشت شود و جایی برای تفسیر آن وجود ندارد، چه برسد به بحث کردن در مورد آن. از نظر آنها بحث کار افراد رقتانگیز است که مجبورند چیزی را به افراد رقتانگیز دیگر ثابت کنند.
این افراد هم با هیچکس بحث نمیکنند. هر چیزی که آنها بیان میکنند دقیقاً همانطور است، پس دیگر چه نیازی به بحث کردن و اثبات سخنانشان هست؟
۵. افراد همهچیزدان هیچگاه به خودشان شک نمیکنند
شک برای این افراد کشنده است. آنها به مورد شک واقع شدن از طرف هر کسی به دید عاملی خطرناک نگاه میکنند. همانطور که این افراد نگاه شک دار دیگران را به درخشش پوشالی خودشان به هیچ وجه نمیپذیرند، شک کردن به خودشان را هم به هیچ وجه نمیتوانند بپذیرند.
از سوی دیگر، آنها ممکن است به حدی نسبت به خودشان دچار شک و تردید باشند که توان پذیرش حتی ذرهای شک و تردید بیشتر را هم نداشته باشند. آنها به دنبال قطعیت هستند، قطعیتی که حس استواری زمین را به آنها بدهد و آنها را از دریای پر تلاطم شک و عدم قطعیتها برهاند. اما همه ما باید به خاطر داشته باشیم که اگر خودمان میتوانیم به خودمان شک کنیم، قطعاً دیگران هم میتوانند به ما شک کنند.
۶. افراد همهچیزدان با کسانی که با آنها مخالفت کنند رفتاری تحقیرآمیز دارند
اگر کسی به هر دلیلی با نظر آنها مخالف باشد یا چیزی را که اعلام کردهاند زیر سؤال ببرد، آنها با تمام وجودشان سعی خواهند کرد تا کاری کنند که طرف مقابل احساس حماقت و کوچکی بکند. از نظر آنها این کار دقیقاً همان برخوردی است که طرف مقابل سزاوار آن است چون از سطح خود فراتر رفته و آنها را در حضور جمع زیر سؤال برده است.
البته این افراد سعی میکنند این کار را در قالب شوخطبعی و مزاح انجام دهند و وانمود کنند فردی هستید که همه میتوانند به نظرات و اطلاعات آنها اعتماد کنند. در واقع آنها در این موقعیت سعی میکنند تا خود را فردی آرام و منطقی نشان بدهند در صورتی که آنها در چنین موقعیتی واقعاً عصبانی هستند و این مسأله برای همه مشهود است اما باز هم سعی میکنند آسیبپذیری خود را با مدارا کردن ظاهری با طرف مقابل بپوشانند.
۷. افراد همهچیزدان به طور خودکار اطلاعات متناقض با نظرات خودشان نادیده میگیرند
هر منبع اطلاعاتی که دانش این افراد را زیر سؤال ببرد قطعاً جزو «اخبار جعلی» است. از نظر آنها رسانههای خبری بسیار مغرضانه رفتار میکنند و یافتن مقالهای در یک روزنامه که اثری از جانبداری در آن نباشد تقریباً غیرممکن است. آنها با این الگوهای کلیشهای برای بی اعتبار نشان دادن منابع اطلاعاتی مخالف خودشان آشنا هستند و اغلب اوقات از آنها استفاده میکنند.
مشکل اساسی اینجا است که آنها از این تکنیکهای منحرفکننده برای بیارزش نشان دادن هر چیزی که با اعتقادات آنها مخالف است یا قصد دارند که مخاطبان خود را وادار به پذیرش و باور آن کنند. برای آنها مهم نیست که مخالفانشان اطلاعات خود را از چه منبعی دریافت کردهاند، صرفاً اگر با گفتههای خودشان مغایرت داشته باشد، نه تنها اشتباه است، بلکه دارای سوگیری منفی است.
۸. این افراد را غالباً به عنوان حلالِ مشکلات میشناسند
افراد همهچیزدان برای هر مشکلی یک راهحل دارند و دقیقاً میدانند بدون اینکه از همه حقایق آگاه باشند چه کاری باید انجام دهند.
این افراد در هر موقعیتی تصور میکنند تمام مواردی را که باید بدانند از قبل میدانند و بلافاصله به دیگران میگویند که باید چه کاری انجام دهند، زیرا این دقیقاً همان کاری است که آنها فکر میکنند باید در هر موقعیتی انجام دهند.
زیر سؤال بردن توصیههای آنها هم در چنین موقعیتی به معنی اعلان جنگ آشکار است. آنها تفکرات و نظرات شما را که با ایدهها و صحبتهای آنها مطابقت کامل ندارد را مورد حمله قرار میدهند و سعی میکنند نظرات شما را بیاعتبار و بیارزش جلوه دهند.
۹. افراد همهچیزدان باید همیشه احساس کنند که روی دیگران تأثیرگذارند
هر چیزی که در جریان صحبت با این افراد مطرح کنید، او سعی میکند تا شما را متقاعد کند که همه چیز را در مورد آن مسأله میداند. در حقیقت، او باید همیشه بیشتر از شما بداند، حتی اگر شما سالها صرف مطالعه و کار در حوزهی مورد بحث کرده باشید.
افراد همهچیزدان تمام سعی خود را میکنند تا خود را طوری جلوه دهند که هیچکس انتظارش را نداشته باشد آنها دارای چنین عمق و دانش گستردهای باشند، و با اطلاعات گستردهی خود ناگهان هر رقابتی را تحتالشعاع قرار دهند.
در مورد علت بروز این ویژگی رفتاری افراد همهچیزدان دو حالت وجود دارد:
حالت اول: آنها از اینکه به اندازهی کافی خوب نباشند واهمه دارند
بنابراین، آنها باید خودشان و دیگران را متقاعد کنند که همه چیز را میدانند، تا هرگونه شک و تردید نسبت به خودشان را از بین ببرند. زیرا آنها بر این باورند که اگر بیشتر از اطرافیان خود اطلاعات نداشته باشند، فردی «معمولی» محسوب میشوند و در نتیجه، به اندازهی کافی خوب نیستند.
مهم نیست که این افراد چگونه این طرز فکر اشتباه را در خود شکل دادهاند، مهم این است که ترک این عادت سخت است. احساس میکنید اگر با تمام وجودشان احساس میکنند که اگر نتوانند در حضور دیگران فوقالعاده ظاهر شوند، ارزش خود را از دست میدهند. همچین آنها بر این باورند که افراد فوقالعاده همیشه به راحتی راهی برای جلب توجه دیگران به سمت خود مییابند. اگر نتوانند در نقطهی کانونی توجه دیگران ظاهر شوند، به این افراد احساس نامرئی بودن و دیده نشدن دست میدهد.
حالت دوم: آنها واقعاً معتقدند که از دیگران برترند
اگر این افراد چنین باوری داشته باشند، هرکسی که این اعتقاد آنها را به چالش بکشد، مستحق هر نوع تحقیر و توهینی است که میتوانند نثار آنها کنند. بدیهی است که طرف مقابل هم به هیچ وجه این توهینها را به خودش نمیگیرد اهمیتی به آنها نمیدهد. اما این مسأله برای فرد همهچیزدان به شدت آزاردهنده است، زیرا اکنون باید با یک فرد نادان که توجهی به او نمیکند برخورد کند.
اکنون میتوانید یک فرد همهچیزدان را تشخیص دهید؟
حالا که با رفتار این افراد بیشتر آشنا شدهاید و میدانید که چگونه این سندروم را در خودتان و دیگران تشخیص دهید، ارزیابیتان از رفتار خودتان چیست؟
اگر این علائم را در خودتان تشخیص دهید، برای این هفته چه کاری میتوانید انجام دهید تا نسبت به نظرات، تجربهها و دیدگاههای دیگران علاقه بیشتری نشان دهید، حتی اگر با نظرات شما مغایرت داشته باشد؟
اگر این علائم را در شخص دیگری تشخیص دهید، دفعه بعد که در کنار او بودید چه کاری میتوانید بکنید تا تأثیر مثبت و مفیدی روی او بگذارید.
همیشه سعی کنید فردی باشید که حس ارزشمندی را اطرافیانش ایجاد و تشدید میکند.
منبع: Live Bold and Bloom
ترکیب این مشکل با حافظه کم عجیب چیزی میشه. خاصیت هر چیزی رو تو روز ۲۰ بار برات دوره میشه
عملا یه حجم گسترده ای از مردم اکثریت این خصوصیات رو دارن. هیچ فردی رو هم شما پیدا نمی کنید که حداقل یک یا دوتا از این خصوصیات و نداشته باشه. چهار بار که توی چند تا جمع حرف بزنه آدم، این واقعیت رو می بینه. با این شرایط، همه این سندروم رو دارن که🤔
متأسفانه یکی از نتایج این ویژگی، مغلطه گری هستش، از نوع تکذیب گوینده. بسیار آزار دهنده است.
مقاله خوبی برای شناخت این افراد بود. من فکر می کنم دور و بر خودم چندتایی از این آدمها رو سراغ دارم که به طرز شدیدی حس برتری دارند ولی در واقع از همه چیز فقط یک اطلاعات سطحی دارند.