۸ شخصیت بازیهای ویدیویی که به رواندرمانی نیاز دارند
بسیاری از بازیهای ویدیویی اغلب به عنوان راهی برای فرار از واقعیت گیمرها تلقی میشوند چرا که گرافیک آنها واقعگرایانهتر و داستانهای آنها از جزئیات بیشتری برخوردار شده است و به همین دلیل، همذاتپنداری با شخصیتهای آنها راحتتر از قبل شده است. از این گذشته، همدلی اساسیترین چیزی است که ما بهعنوان بازیکن میتوانیم از طریق آن با یک شخصیت در صفحه نمایش ارتباط برقرار کنیم و بازیکنان در طول سالهایی که از این صنعت میگذرد، پیوند خوبی با برخی شخصیتها ایجاد کردهاند.
با این حال واضح است که برخی از این شخصیتها چه قهرمان و چه تبهکار و یا شخصیتهایی با انگیزههای نامشخص، مشکلات روانی جدیای دارند که میتوانند با رواندرمانی یا تراپی زندگی بسیار بهتری داشته باشند. تراپی میتواند ابزار بسیار ارزشمندی برای کار روی آسیبهای آنها باشد و با توجه به آنچه این شخصیتها در سری بازیهای مربوطهی خود از سر گذراندهاند، به وضوح از ملاقات با یک روان درمانگر یا تراپیست و صحبت در مورد برخی از مشکلات خود سود زیادی خواهند برد. البته تراپی لزوما همهی مشکلات این شخصیتها را حل نمیکند، اما مطمئنا به آنها کمک میکند تا بیشتر مشکلات روانی خود را حل کنند.
۸. نیتن دریک (Nathan Drake) / سری Uncharted
در ظاهر، نیتن دریک ممکن است تصویری جذاب و عاقلانه از جهانگرد معروف، ایندیانا جونز (Indiana Jones) باشد اما در زیر آن پوزخند همیشگی، این مرد به معنای واقعی کلمه در حال عذاب کشیدن بخاطر هزاران زندگیای است که مسئول پایان دادن به آنها است. اغلب گفته میشود که سری بازی آنچارتد (Uncharted) یکی از نمونههای عالی در تاریخ بازیها از ناهماهنگی لودوناراتیو (ludonarrative dissonance) است؛ یعنی که یک شکاف اساسی بین داستان و گیمپلی وجود دارد. در این مورد، این واقعیت که بازیکنان قادر یا حتی مجبور به کشتن صدها نفر از افراد ناشناس در هر یک از بازیها هستند، با ارائهی نیتن دریک به عنوان یک شخصیت سرکش دوستداشتنی در مخالفت است. در واقع وقت آن است که نیتن بنشیند و در مورد آن دستهای خونآلود خود صحبت کند. او ممکن است در طول کاتسینهای مجموعه به عنوان یک مرد خوب به نظر برسد، اما ظاهرا او به هیچ وجه عواقبت اعمالش را در نظر نگرفته است. چه او را یک قاتل زنجیرهای تحسینبرانگیز بدانید و یا اعمال او را به عنوان دفاع شخصی بپذیرید، نیت فورا باید با یک تراپیست در مورد همه چیز صحبت کند.
۷. جیمز ساندرلند (James Sunderland) / بازی Silent Hill 2
روان نیتن دریک در مقایسه با جیمز ساندرلند در بازی سایلنت هیل ۲ مانند روان یک فرد سالم در مقابل یک فرد روانی است، با توجه به اینکه این شاهکار سبک ترس و بقا اساسا تجسم کابوسواری از گناهان خود جیمز است. در بازی طولی نمیکشد که بازیکنان متوجه میشوند که جیمز در واقع پس از مرگ همسرش مری (Mary) از یک بیماری لاعلاج، یک مرد شکسته شده است، اما وضعیت روحی واقعی او زمانی که معلوم میشود در واقع خودش مری را خفه کرده است بسیار واضحتر میشود. ماهیت دقیق جیمز به طرز دردناکی جایی بین یک قتل از روی دلرحمی برای رهایی مری از دردهایش و یک عمل از روی خودخواهی برای بازگرداندن عاملیت خود نامعلوم نگه داشته میشود. چیزهایی که جیمز در این بازی تجربه میکند نشاندهندهی عواقب این عمل است که به ذهنش رسوخ میکنند و صرف نظر از اینکه کدام پایان را دریافت میکنید، واضح است که جیمز یک فرد دارای اختلال اضطراب پس از سانحه است که به شدت به کمک و تراپی نیاز دارد.
۶. سالید اسنیک (Solid Snake) / سری Metal Gear Solid
همانطور که شخصیت اوتاکون (Otacon) در مورد دوستش یعنی سالید اسنیک در پایان بازی متال گیر سالید ۴ گفت، اسنیک زندگی سختی داشته است. وقتی که فقط برای ایجاد سرباز زبده تربیت شدهاید، نمیتوانید امید داشته باشید که یک انسان با روانی سالم باشید. اسنیک در بیشتر عمر خود درگیر جنگ بوده است و حتی خودش ادعا میکند که میدان نبرد تنها جایی است که او واقعا احساس میکند زنده است. زمانی که بازی چهارم شروع میشود و اسنیک زودتر از موعد به دلیل فرآیند کلونسازی پیر شده است، مکانیک گیمپلی استرس معرفی میشود که در آن بازیکنان باید آرامش این شخصیت را مدیریت کنند که واقعا خود گویای همه چیز است. اساسا غیرممکن است که همهی بیماریهای روانی احتمالی که اسنیک از آن رنج میبرد را محاسبه کرد، اما قبل از اینکه در جنگ کشته شود، احتمالا بهتر است که با کسی در مورد زندگیاش صحبت کند.
۵. گلادوس (GLaDOS) / سری Portal
هر چقدر هم که امروزه درمان روان یک هوش مصنوعی بیهوده باشد اما این تصور ممکن است حداقل در مورد شخصیت گلادوس در سری بازیهای پورتال که بازیکنان میدانند که او به نوعی بر اساس یک شخص واقعی ساخته شده است، کمتر مضحک به نظر برسد. پورتال ۲ خبر از آن میدهد که اساس شخصیت گلادوس از دستیار کیو جانسون (Cave Johnson)، مدیر عامل شرکت Aperture یعنی کارولاین (Caroline) و احتمالا برخلاف میل او ساخته شده است. اما همچنین واضح است که گلادوس صرفا فرم دیجیتالی کارولین نیست بلکه او دارای شخصیتی حاکی از پرخاشگری منفعل و طعنهزن است و وقتی شروع به سر زدن به هستههای شخصیتی او کنید، کاملا بیتفاوت میماند. شخصیت گلادوس حتی زمانی که هستههای او را به حال خود رها میکنید، آشکارا فاقد ابزارهای تنظیم احساسات است و در حالی که او در هر دو بازی پورتال به طور طولانی با بازیکن صحبت میکند، واضح است که احتمالا نیاز دارد با کسی که دائما در حال تلاش برای فرار از مرگ نیست صحبت کند. با توجه به اینکه درمان با هوش مصنوعی این روزها در همه جا مطرح شده است، باید فکر کرد که آیا این روش برای گلادوس مناسب است یا خیر.
۴. مکس پین (Max Payne) / سری Max Payne
مکس پین شخصیتی است که بیش از سایر شخصیتهای بازیها نیاز به محبت دارد زیرا این مرد از قتل وحشیانهی همسر و دختر خردسالش آسیب دیده و افسرده شده است و شما میتوانید اختلال حس گناه بازمانده (Survivor’s guilt) را نیز به دردهایش اضافه کنید، زیرا در بیشتر بازیها فقط برای انتقامگیری خشونتآمیز زندگی میکند. او غم و اندوه خود را با قتلهای اسلوموشن میپوشاند و این احتمالا نه تنها اعتیادش به الکل و مسکنها، بلکه آن کابوسهای دیوانهکنندهی بازی اول را نیز توضیح میدهد و این حتی بدون اشاره به کشته شدن و یا خیانت کردن دوستان مکس است. حداقل به نظر میرسد که در بازی مکس پین ۳ او از نظر ذهنی ثبات بسیار بیشتری دارد، اگرچه با توجه به اینکه مکس در پایان بازی دوم نیز تنفر از خودش را کنار گذاشت اما در بازی بعدی به عادتهای ویرانگری روی آورد، بدون شک باید به یک تراپیست مراجعه کند.
۳. لیان اس. کندی (Leon S. Kennedy) / سری Resident Evil
لیان کندی از سری رزیدنت اویل، احتمالا بدترین اولین روز کاری در تاریخ بازی را زمانی که متوجه شد در همان روزی که برای ادارهی پلیس راکون سیتی (Raccoon City) شروع به کار کرده باید با آخرالزمان پر از زامبی مبارزه کند، سپری کرد و در حالی که به نظر میرسید او در نسخهی اصلی بازی رزیدنت ایول ۴ به اندازهی کافی سلامت روان داشت، بازسازی اخیر دقت بیشتری در بررسی اینکه چگونه تجربهی او در راکون سیتی او را تغییر داده نشان داده است؛ به این معنا که لیان به وضوح سنگینی آن وقایع را با خود حمل میکند، به ویژه در مورد کسانی که قادر به نجاتشان نبود. در واقع شوق جوانی در چشمان او دیگر وجود ندارد. اگر به انیمیشنهای ساخته شده از این بازی نگاهی بیندازیم، در آنها به وضوح نشان داده میشود که لیان از الکل به عنوان مکانیزمی برای کاهش احساسات ناخوشایند استفاده میکند و اساسا یک دائمالخمر است، این قضیه بدتر نیز میشود و این نتیجهی زخمهای روانی بسیاری است که او در طول تجربیات وحشتناک خود در بازیها متحمل شده است.
۲. الی (Ellie) / سری The Last of Us
الی یکی از پیچیدهترین و تاثیرگذارترین شخصیتها در تاریخ بازیهای ویدیوییبوده و شخصیتی جذاب برای بررسی از منظر روانکاوانه است. او از بدو تولد آسیب دیده است، زیرا در زمینی پساآخرالزمانی بزرگ شده است که در هر گوشهای از آن خطری در کمین است. با توجه به اتفاقات بازیها، رابطهی او با جوئل به وضوح یکی از وابستگیهای پیچیده است و وقتی جوئل در اوایل بازی دوم کشته میشود، الی با احساس گناه شدید بازمانده دست و پنجه نرم میکند. در نهایت زمانی که به فصل آخر داستان میرسیم، الی از اختلال اضطراب پس از سانحه (PTSD) رنج میبرد تا جایی که این موضوع رابطهی او با دینا را تیره میکند. با توجه به اینکه لست آو آس ۳ در حال توسعه است، به جرات میتوان گفت که داستان الی هنوز به پایان نرسیده است و مایهی شرمساری است که تراپیستها به لطف آن قارچ جهش یافتهی کوردیسپس به وضوح در دنیای بازی کم هستند.
۱. کریتوس (Kratos) / سری God of War
اگر از بیشتر افراد خواسته شود که کریتوس در سری خدای جنگ را در یک کلمه توصیف کنند، مطمئنا آن کلمه خشم خواهد بود. در بازیهای اول، آسیبهای ناشی از فریب خوردن توسط آرس (Ares) و کشتن همسر و دخترش، خشم او را چند برابر میکند و هر چقدر هم که خشونت او ممکن است برای بازیکنان خوب باشد اما برای کریتوس مضر خواهد بود. کریتوس شبیه مکس پین، مردی است که برای انتقام زندگی میکند، اگرچه ریبوت این سری رویکردی ظریفتر را به شخصیت کریتوس ارائه میکند، زیرا او تلاش میکند با پدری مناسب برای پسرش آترئوس (Atreus) بودن، گذشتهی بیرحمانهاش را جبران کند. در واقع بازیهای جدیدتر تلاشی برای نشان دادن مبارزهی کریتوس برای پیروزی بر خشم خود انجام میدهند، اگرچه همانطور که در مورد هر یک از ما نیز صدق میکند، او به مرور در این زمینه پیشرفت خواهد کرد.
منبع: WhatCulture