۸ کتاب طنز ایرانی و خارجی که باید بخوانید
در این مطلب ۴ کتاب طنز ایرانی و ۴ کتاب طنز خارجی را معرفی میکنیم که میتوانند اوقات فراغت شما را با خنده همراه کنند. البته داستانهای طنز عموما علاوه بر خنداندن مخاطب، موضوعی عمیق را مطرح میکنند.
طنز در دنیا همواره جایگاه خاص خودش را دارد. از مشهورترین طنزنویسان جهانی میتوان به جرج اورول و مارک تواین اشاره کرد. طنزنویسی در ایران هم سابقهای طولانی دارد. عبید زاکانی منظومهی مشهور موش و گربه را سرود و شکل نثر طنز معاصر با علیاکبرخان دهخدا آغاز شد و ادامه پیدا کرد. در زمان معاصر هم طنزنویسان برجستهای از جمله هوشنگ مرادی کرمانی در حال فعالیت هستند.
۴ کتاب طنز ایرانی
۱. کتاب طنز ته خیار
ته خیار یک کتاب طنز ایرانی نوشتهی هوشنگ مرادی کرمانی است. بیشتر ما هوشنگ مرادی کرمانی را با «قصههای مجید» و «مهمان مامان» میشناسیم. کتاب «ته خیار» مجموعهای از سی داستان است که خود نویسنده به آنها «زهرخند» میگوید. همانند سایر کتابهای مرادی کرمانی، این کتاب هم درونمایهای اجتماعی دارد و با زبانی طنز به موضوعات موجود در زندگی از جمله مرگ، زندگی، پیری، بیپولی و… میپردازد. این کتاب گروه سنی خاصی ندارد، همانطور که خود هوشنگ مرادی عنوان میکند: «من موقع نوشتن، مخاطب خود را تعیین نمی کنم. درست مثل سبزی فروشی که مشخص نمیکند خیار را در اختیار چه کسی و با چه ویژگیهایی قرار دهد. همه میتوانند از آن استفاده کنند.
داستانهایی که در کتاب تهخیار میخوانیم به این ترتیب است: ته خیار، خندان خندان، قالیچه سبک، میان باد و ابر، کیف آویزان، کار و بار عروسکها، گرفتاری و التماس، درختو، دعوا نکنیم، گوجهفرنگی و گیتار، بچههای پرنده، تا پیچ کوچه، شکوفهی بهاری، میخ مهرورزی، جوش مزن، همه پیاده میشویم، دهل و لگن، چشمی در هوای گریه، پیشرفت یتیمان، بچه خوابیده، ما شام نمیخوریم، بازگشت، غبغب، آرایشگر، نقل فندقی، قندیل، قلنبه قلنبه، جهان، مورچهی بیابان و چغندر.
در قسمتی از داستان بچههای پرنده از کتاب ته خیار میخوانیم:
خواهرش هم همینجور، از دو سالگی شروع کرد، دو سال بعد از برادرش. وقتی میخواست برود مدرسه، راه نمیرفت؛ میپرید. پاهاش را میزد زمین، بلند میشد بیست متر آنورتر میآمد پایین، از در مدرسه هم تو نمیرفت، از دیوار میپرید تو حیاط و بچهها برایش کف میزدند. مدیرهای مدرسه که بچههایم را این جوری دیدند، به تربیت بدنی نوشتند:«بیاید بچههای پرنده را ببینید.» آمدند و دیدند. از باشگاه هم آمدند با گل و شیرینی برای بچهها حقوق دادند. پدرشان دیگر دنبال وانت نرفت، البته وانت مال خودش نبود.
۲. کتاب دایی جان ناپلئون
«خدایا، نکند عاشق لیلی شدهام.» این جملات را کسی میگوید که شخصیت راوی دایی جان ناپلئون است؛ کسی که در یک خانوادهی بزرگ، تحت سلطه مردسالارانه و پارانوئیدی، دایی جان ناپلئون به سر میبرد.
ایرج پزشکزاد ماهرانه در این کتاب بازنمایی از افکار ایرانیان آن زمان به تصویر کشیده است. سه خانوادهی ایرانی در سال ۱۳۱۸ که زیر سلطهی دایی جان ناپلئون هستند و همهی آنها دچار این توهماند که همه چیز زیر سر انگلیسیهاست. در این میان عشق راوی داستان به دخترعمویش، لیلی، ماجرای جدیدی برای این خانوادهها رقم میزند. مجموعهای تلویزیونی به همین نام در ایران به کارگردانی ناصر تقوایی ساخته شد و محبوبیت زیادی پیدا کرد. بسیاری رمان داییجان ناپلئون را به عنوان بهترین کتاب طنز ایرانی معاصر میشناسند.
در قسمتی از کتاب داستان طنز «دایی جان ناپلئون» میخوانیم:
لیلی و مجنون مرگ و میر، شیرین و فرهاد مرگ و میر، رومئو و ژولیت مرگ و میر، پل و ورژینی مرگ و میر، آن پاورقی عاشقانه مرگ و میر.
خدایا نکند واقعا عاشق شده باشم و من هم بمیرم؟ بخصوص آن وقتها مرگ و میر بین بچهها قبل از سن رشد زیاد بود. گاهی میشنیدم که در مجالس تعداد بچههایی را که خانمها زائیده بود و تعدادی از آنها که زنده مانده بودند میشمردند، اما ناگهان برق امیدی در خاطرم درخشید: امیر ارسلان نامدار که قصه اش را بارها شنیده بودیم و خوانده بودیم. فقط امیر ارسلان به کام دل رسیده بود.
۳. کتاب طنز قصههای امیرعلی
قصههای امیر علی نوشتهی امیرعلی نبویان است. این نویسنده، گوینده و بازیگر جوان قصههای امیرعلی را در چهار جلد متشکل از ۲۸ داستان، منتشر کرده است. کتاب قصههای امیرعلی در رادیو هفت به گویندگی خود امیرعلی نبویان پخش میشد و به دلیل استقبال مردم به چاپ رسید.
قصههای امیرعلی شرح جوانی به نام امیرعلی است و نشانی از خود نویسنده دارد که بهتازگی در رشتهی مهندسی برق قبول شده است و خاطرات خود را در قالبی طنز بیان میکند. او دربارهی ماجراهای این کتاب میگوید: «این قصهها، شکر خدا، اتوبیوگرافی (خودزندگینامه) نیستند و تمامش ساختهی این ذهن مشوش ژولیده است.»
سادگی این کتاب طنز ایرانی باعث شده است برای نوجوانان انتخاب مناسبی باشد، در عین حال برای بزرگسالان هم جذابیت ویژهای دارد. در خلال ماجراهای طنز امیرعلی، به گرهگشایی از معضلات اجتماعی پرداخته میشود.
در قسمتی از کتاب طنز قصههای امیرعلی میخوانیم:
همان طور که می دانیم،مرگ شتری است که در خانه ی هر بنی بشری می نشیند و تا مسافر به مرکب سوار نشود، ول کن معامله نیست.حقیر، نام این نظریه را نظریه جمل گذاشته ام. مرگ، شکلهای مختلفی دارد: بعضیها شب میخوابند و صبح بیدار نمیشوند؛ عدهای در اثر ابتلا به بیماری میمیرند؛بعضی با تصادف و چند نفری هم مثل عمه خانم در اثر کهولت سن!
برخی هم به خرج خود، شتری خریداری می کنند و به رغم میل باطنی شتر، آن را به زور در خانه خود مینشانند…
پدر باید خبر مرگ عمه خانم را به پسر عمه اش، کامبیز خان می رساند و ما همه نگران شیوه های اسفبار و بیرحمانهی پدر بودیم؛ هرچند که مادر مرتب با او تمرین می کرد که چه بگوید، البته با طراحی متدی خلاقانه که در آن برای شبیهسازی هر چه بهتر موقعیت، مادر در نقش کامبیز خان ظاهر میشد!من و مریم هم ساکت توی هال نشسته بودیم. هنوز به فکر خاطرات با مزهی عمه خانم بودم و مردودیهای هفتگانهی ایشان در کلاس اول و تحقق نیافتن رویای حضور در کلاس دوم، و این که شاید اگر خبر فوت ایشان به معلم احتمالا مرحوم کلاس اول شان می رسید، با یک درجه ترفیع، کارنامهی قبولیشان را در آن جهان صادر می کرد.
۴. کتاب دموکراسی یا دموقراضه
کتاب دموکراسی یا دموقراضه نوشتهی سید مهدی شجاعی است. این کتاب در چهارده فصل نوشته شده است که شرح کشوری به نام غربستان است و ماجرای حکمرانی در این کشور. پادشاه کشور که ممول نام دارد، وصیت میکند که بعد از مرگش یکی از پسرانش به انتخاب مردم به مدت دو سال حاکم کشور شود. بعد از فوت ممول به آرای مردمی یکی از پسران او برای حکمرانی انتخاب میشود. او ۲۵ پسر دارد اما چون یکی از پسرها ناقص است، از چرخهی انتخابات حذف میشود. در نهایت بعد از اینکه هر ۲۴ پسر بیکفایتی خود را نشان میدهند به پسر ۲۵ میرسند و چون اسم تمام پسرها با «دمو» شروع میشود، به این پادشاه دموقراضه میگویند. دموقراضه رویکرد جدیدی از دموکراسی را در این کشور عرضه میکند.
در قسمتی از کتاب طنز دموکراسی یا دموقراضه میخوانیم:
مردم همه گوسفندند و ما چوپان: حواستان باشد! بزرگترین اشتباه در حکومت، بها دادن به مردم، یا ارزش قائل شدن برای مردم است. شما مطمئن باشید که اگر برای مردم، ارزشی بیش از گوسفند قائل شوید، نمیتوانید بر آنها حکومت کنید. بهای مردم را شما معین میکنید، نه خودشان. اگر شما بر مردم قیمت نگذارید، آنها قیمتی بر خودشان میگذارند که هیچ جور نمیتوانید بخرید. و تازه این گوسفند که من گفتم بالاترین قیمت است؛ قیمت آدمهای اندیشمند چاق و چله. و الّا قیمت بقیهی مردم، حداکثر در حد پشگل گوسفند است و نه بیشتر. نتیجه این که مردم را هر جور بار بیاورید، بار میآیند. اگر به آنها احترام بگذارید، فکر میکنند که شما موظفید به آنها احترام بگذارید. اگر به آنها توضیح دهید، گمان میکنند که شما موظف به توضیح دادنید.
۴ کتاب طنز خارجی
۱. کتاب طنز دیوانهای بالای بام
کتاب دیوانهای بالای بام نوشتهی عزیز نسین، نویسندهی طنز پرداز اهل ترکیه است. این کتاب مجموعهای از بین بهترین داستانهای عزیز نسین است که مترجم آن، «ارسلان فصیحی» انتخاب کرده است.
دیوانهای بالای بام شامل ۲۳ داستان طنز است که اسم کتاب از یکی از همین داستانها گرفته شده است. عزیز نسین یکی از بهترینهای حوزه طنز اجتماعی است که داستانهای او برای همهی سنین جذاب است.
شاید بهترین متن برای معرفی کتاب طنز دیوانهای بالای بام بخشی از خود این اثر با ترجمه ارسلان فصیحی باشد:
تازه آفتابگیر نبودن بهترین ویِژگی خانهمان است. چون اینطوری رنگ پردههامان نمیپرد، رنگ ما هم نمیپرد. خانهمان یک خوبی دیگر هم دارد چون از سطح زمیت پایینتر است، آدمهایی که عادت به دید زدن دارند نمیتوانند از پنجره خانهمان داخلش را دید بزنند. برای دیدن آنچه در طبقه ما میگذرد باید از وسیلهای مثل پریسکوپ زیردریایی استفاده کنند. البته خدا را شکر توی این دو سال در این خانه حالی هم برایمان نمانده که به درد تماشا کردن بخورد.
۲. کتاب مغازهی خودکشی
«آیا در زندگی شکست خوردهاید؟ حداقل مرگ موفقیتآمیزی داشته باشید». این جمله، شعار مغازهی خودکشی است، مغازهای که انواع وسایل و آلات خودکشی میفروشد. این کتاب طنز نوشته ژان تولی است.
در زندگی مدرن قرن بیستویکم خیلی از مردم شادی را فراموش کردهاند. به واسطهی این روحیات کسب و کار مغازهی خودکشی حسابی رو به راه است. این مغازه برای نسلها توسط خانوادهی تواچ اداره میشود و انواع مختلفی از راههای جالب برای پایان دادن به زندگی را ارائه می دهد، متناسب با هر بودجهای که خریدار داشته باشد. خانوادهی تواچ با افتخار از خدمات بیمارگونهای که ارائه میدهند، پیش میروند تا اینکه کوچکترین عضو خانواده تهدیدی بزرگ برای کسب و کار خانوادگی آنها محسوب میشود. فرزند کوچک خانواده به نام آلن سلاحی دارد که موجب نگرانی آنها میشود؛ سلاح عشق به زندگی.
در کتاب مغازهی خودکشی اسم تمام شخصیتها بر اساس افراد مشهوری است که با خودکشی به جان خود پایان دادهاند. این کتاب نمونهای از یک طنز سیاه است که با مرگ شوخی میکند و او را موشکافی میکند. فضای داستان پر از استعارهها و کنایههای خندهدار است، از کیک تولدی که به شکل تابوت است تا شبخوش گفتن خانواده تواچ که به این جمله ختم میشود: «کابوسهای وحشتناک ببینی»
در قسمتی از کتاب مغازهی خودکشی میخوانیم:
ما خودکشی رو تضمین میکنیم. اگه نمردید، پولتون رو پس میدیم. حالا بفرمایید، از این خرید پشیمون نمیشید. ورزشکاری مثل شما! فقط یه نفس عمیق بکشید و برید سمت هدفتون. در ضمن همونطور که همیشه میگم، «شما فقط یکبار میمیرید، پس کاری کنید که اون لحظه فراموشنشدنی باشه.
۳. کتاب مادربزرگت رو از اینجا ببر
مادربزرگت رو از اینجا ببر کتابی نوشته طنزپرداز معروف آمریکایی «دیوید سداریس» است. این کتاب مجموعهای از چند داستان مجزا است که در نهایت یک قصهی کلی را روایت میکند. اسم این کتاب برگرفته شده از یکی از داستانهای همین کتاب است. این داستان زندگی مادربزرگ پدری راوی است که زندگی فلاکتباری دارند و به قول راوی زندگی سگشان به کودکی پدرش شرف داشته است.
در این کتاب طنز دیوید از خاطرات خودش هم کمک می گیرد. او که در اصل اهل یونان است مادربزرگ را از خانوادهی مهاجران یونانی معرفی میکند که بعد از این همه سال زندگی مهاجرت هنوز انگلیسی را خوب حرف نمیزند و عروسش را «اون دختره» صدا میکند.
این مجومه داستان طنز روایتی ساده و دوستداشتنی دارد و با ترجمهی خوب پیمان خاکسار، روایتهای شیرینی را در خاطر آدمی ثبت میکند.
در قسمتی از کتاب «مادربزرگت رو از اینجا ببر» میخوانیم:
این بخشی از نمایش مادرم بود. نقش سرپرست گروه پیشاهنگی را بازی میکرد، در سوتش میدمید و با جوکها و داستانهای اغراقآمیزش جماعت را سرگرم میکررد. وقتی مهمان میآمد اغلب وانمود میکرد که اسم شش فرزندش یادش نیت. «هی جرج، یا اگنس، اسمت هر چی که هست، برو اتاقم و فندک رو برام بیار.
۴. کتاب طنز اتحادیهی ابلهان
ایگنیشس قهرمان کتاب طنز اتحادیهی ابلهان نوشتهی «جان کندی تول» است. ایگنیشس ۳۰ ساله در خانه با مادرش در نیواورلئان زندگی می کند و در جامعهای زندگی میکند که دورویی بر تمام مسائل حاکم است. ایگنیشس خیلی رک و صریح است و در هدایت کردن جامعهاش ناتوان است ولی همیشه فکر میکند میتواند به تنهایی کشور را نجات دهد.
این کتاب پر از گفتوگوهای طنز است که موقعیتهای خندهداری پیش میآورد. یکی از اتفاقات جالب حول محور این کتاب سرنوشت نویسندهی آن است. جان کندی تول وقتی این کتاب را به یازده انتشاراتی میدهد و کسی چاپش نمیکند، دست به خودکشی میزند و چند سال بعد این کتاب به جایزههای ادبی زیادی دست پیدا میکند.
در قسمتی از کتاب اتحادیه ابهان می خوانیم:
من نمیخوام نیمهی پر رو ببینم. خوشبینی باعث میشه حالت تهوع بگیرم. منحرفانهس. انسان بعد از هبوط این دنیا فقط لیاقت بدبختی رو داره.
من مغازه ی خودکشی روخوندم خنده دارنبود😶
به اضافه ی حرف دوستمون آبنبات نارگیلی 😆
اها مجموعه کمدی الهی هم خفنه
کتاب های آبنبات هل دار و آبنبات دارچینی و آبنبات پسته ای را به شدت پیشنهاد می کنم
منم دوتا دیگه بهش اضافه کنم؟ «چنین کنند بزرگان» با ترجمۀ نجف دریابندری و «عطر سنبل، عطر کاج» از فیروزه جزایری.
یه چیز دیگه هم هست بخونید حتما
من جوکم