۸ کتاب ژاپنی برتر برای مطالعه در تابستان
وقتی به تابستان میرسیم، به زیر سایههای خنک پناه میبریم و اکثرمان وقت و انرژی بیشتری را میتوانیم صرف مطالعه کنیم. خواندن کتاب مناسب در زمان مناسب میتواند تجربهی مطالعهی آثار را مطلوبتر کند؛ اگر کتاب امیدبخشی را در فصل سرما و روزهای تاریکتر سال بخوانیم یا کتابی تراژدی و تاریک را در روزهای آفتابی تابستان بخوانیم، حتی اگر آثار درجهیکی را در دست داشته باشیم، ممکن است به دلیل ناهماهنگی با محیط اطراف تجربهی خوبی نشود. پس فهرستی آماده شده از کتابهایی که برای تابستان مناسبند. کتاب ژاپنی برای تابستانی گرم و دلانگیز.
ژاپن یکی از زیباترین کشورهای جهان است؛ از شکوفههای معروفش گرفته تا ادبیات دلانگیزش، ژاپن همواره برای باقی دنیا خاطرهانگیز بوده. در سالهای اخیر ادبیات ژاپن طرفدارهای پروپاقرص پیدا کرده، به ویژه کتابهای ترسناک ژاپنی. به نظر میرسد در ادبیات ژاپن دیدگاه متفاوتی نسبت به دنیا و زندگی ارائه میشود که این دیدگاه تنها و تنها متعلق به ژاپنیها باشد. آنها از اتفاقات معمولی و روزمرههایی که شاید حتی در ادبیات کشورهای دیگر جایی نداشته باشند مینویسند و به روش خودشان این مسائل پیشپاافتاده را جذابتر و مهمتر حالت معمول جلوه میدهند. توصیفات آنها بسیار سرراست و ساده است اما در عین حال در موفق میشود در بسیاری از موارد نکات عمیقتری را زیر لایهی همین توصیفات پنهان کنند تا خوانندههای بادقت به آن پی ببرند. موضوعاتی که بیشتر از ادبیات ژاپن به چشم میآید متوجه احساسات است و کمتر به عقلانیت میپردازند.
۱- «کافکا در کرانه» اثر «هاروکی موراکامی» (Kafka On The Shore)
- سال انتشار: ۲۰۰۲
- امتیاز گودریدز: ۴.۱ از ۵
کافکا در کرانه داستان کافکا تامورای پانزده ساله و پیرمردی به اسم ناکاتا، که حافظهاش را از دست داده، است. در این داستان گربههای سخنگو، ناپدید شدنهای رازآلود و گفتگوهایی در باب سرنوشت و تفکر را داریم.
کافکا تامورا به قصد فرار از خانه با اتوبوسی از توکیو خارج میشود. در مکانی جدید زمانش را در کتابخانهی کوچکی میگذراند و با آدمهای جدید آشنا میشود. کافکا یکی از روایتهای این کتاب است، روایتی موازی هم در جریان است که آقای ناکاتا را دنبال میکند که قادر است با گربهها صحبت کند.
باید نگاه کنی! این یکی دیگر از قوانین ماست. بستن چشمهایت چیزی را تغییر نمیدهد. هیچچیز فقط بهخاطر اینکه تو آنچه را دارد اتفاق میافتد نمیبینی، ناپدید نمیشود. در حقیقت، بار دیگری که چشمهایت را باز کنی اوضاع حتی خیلی بدتر خواهد بود. دنیایی که ما در آن زندگی میکنیم این چنین است، آقای ناکاتا. چشمهایت را کاملاً باز نگه دار. فقط یک ترسو چشمهایش را میبندد. بستن چشمهایت و گرفتن گوشهایت زمان را متوقف نمیکند.
۲- «کوکورو» اثر «ناتسومی سوسکی» (Kokoro)
- سال انتشار: ۱۹۱۴
- امتیاز گودریدز: ۴ از ۵
کوکورو دوستی میان مردی جوان به اسم سوسهکی و پیرمردی را روایت میکند که سنسی صدایش میزند؛ سنسی در زبان ژاپنی معنای استاد یا راهنما میدهد. در نهایت دوستی آنها به حدی عمیق میشود که مرد جوان از گذشتهی تاریک سنسی و رازی که در سینه دارد باخبر میشود.
ترجمهی واژهی کوکورو میشود «قلب چیزها». سوسهکی با سنسی رابطهای عمیق دارد، بهنوعی که هر بار سنسی با او سرد برخورد میکند، تأثیر شدیدی بر احساساتش میگذارد. راوی داستان، سوسهکی، قصد دارد رابطهی خود با سنسی را به تصویر بکشد و از طریق گفتگوهایی میانشان به قلب چیزها، مسائل و رازها برسد. این کتاب ژاپنی زیبا به دوستی، عشق، اعتماد و حس افتخار میپردازد، مملو از جملات ساده، کوتاه و صادقانه است که روند فکری عمیقتر و پیچیدهتری را در خودش دارد.
بیمقدمه پرسیدم: «واقعاً عشق جنایت است؟» سنسی گفت: «بله، قطعاً!» مثل قبل محکم و مطمئن. «چرا؟» «بهزودی میفهمی. در واقع، خیلی پیشتر از اینها باید فهمیده باشی. الان مدتی است که قلبت برای عشق میتپد.» به قلبم رجوع کردم اما چیزی پیدا نکردم که مصداق تپیدن برای عشق باشد. «هرچه فکر میکنم کسی نیست که قلبم برای او بتپد. من چیزی را از شما پنهان نمیکنم، سنسی.» «اما میتپد. بیقراریات هم برای همین است که کسی نیست. اگر بود، فکر میکنم آرام میگرفت و اینقدر با بیقراری نمیتپید.»
۳- «زن فروشنده» اثر «سایاکا موراتا» (Convenience Store Woman)
- سال انتشار: ۲۰۱۶
- امتیاز گودریدز: ۳.۷ از ۵
زن فروشنده ماجراهای زنی به اسم کیکو فروکورا را دنبال میکند که بهعنوان فروشنده احساس اطمینان و عزتنفس دارد.
کیکو زنی است که معلوم است مشکلی دارد اما وقتی زندگی خودش را روایت میکند متوجه ایرادی نمیشود. او توضیح میدهد چه فکرهایی در سر دارد، چه احساساتی به او دست میدهد و هر آنچه میگوید برای خوانندهها ملموس خواهد بود. خواننده درک میکند که بخشی از جامعهای شده که موجب میشود کیکو احساس کند به آن تعلق ندارد. کیکو موجب میشود خواننده از خودش بپرسد جاهطلبی چیست و چرا دنبال بهترین ماشین، بهترین شغل، بهترین خانواده و بیشترین درآمد هستیم. مثل هر کتاب ژاپنی در ظاهر داستانی معمولی اما در واقع درونمایهای عمیق و سوالات اساسی در انتظار کسانی است که این داستان را میخوانند.
وقتی به کار بدنی مشغول باشید، بالاخره روزی میرسد که شرایط جسمیتان دگرگون میشود و شما دیگر بهدردبخور نخواهید بود. هرقدر هم سخت کار کنم، هرقدر هم قابلاتکا باشم، جسمم که پیر شد بیشک من هم به یک تکهی بیهوده تبدیل میشوم. قطعهای آمادهی جایگزینی که دیگر به کار فروشگاه شبانهروزی نمیآیم.
۴- «دفتری از داستان گنجی» اثر «موراساکی شیکی بو» (The Tale Of Genji)
- سال انتشار: اوایل قرن یازده میلادی
- امتیاز گودریدز: ۳.۷ از ۵
دفتری از داستان گنجی، که از قدیمیترین رمانهای دنیاست، دربارهی زندگی و ماجراهای عاشقانهی هیکارو گنجی است. روایت به نقش او در سیاست و روابطش در دربار میپردازد.
گنجی فرزند نامشروع امپراتور است که در پنجاهوچهار فصل، و سه بخش، روایت میشود. بخش اول به نیمهی نخست زندگی گنجی میپردازد که مادرش مدت کوتاهی بعد از بهدنیا آوردنش میمیرد. خودش اولین رابطهی نامشروعش را با همسر جوان امپراتور تجربه میکند که حاصل آن فرزندی است که امپراتور او را بهعنوان پسر خودش بزرگ میکند. در نهایت کار گنجی به تبعید میکشد. سپس به پایتخت بازمیگردد و به مقام بالایی دست پیدا میکند. بخش دوم کتاب به دوران میانسالی و پیری گنجی میپردازد و بخش آخر زندگی فرزندان و نوههای گنجی را روایت میکند.
چرا آنقدر بیهوده غصه میخوری؟ هر عدم قطعیتی از دل قطعیت بیرون آمده. حقیقتاً چیزی در این دنیا قابل تأسف نیست.
۵- «پیش از آنکه قهوه سرد شود» اثر «توشیکازو کاواگوچی» (Before The Coffee Gets Cold)
- سال انتشار: ۲۰۱۵
- امتیاز گودریدز: ۳.۷ از ۵
پیش از آنکه قهوه سرد شود روایتی زیبا از سفر در زمان است که در کافهای کوچک و دنج در توکیو اتفاق میافتد؛ در این کافه مردم میتوانند به خاطرهای در گذشته سر بزنند اما سفر در زمان قواعد خاص خودش را دارد.
صندلیای در این کافهی جادویی میتواند کسانی که روی آن نشستند را به سفر در زمان ببرد. قوانینی است که باید از آن پیروی کنند؛ نباید صندلی خود را ترک کنید، نمیتوانید گذشته را تغییر دهید، فقط میتوانید با افرادی صحبت کنید که به آن کافه رفتند و تنها پیش از سرد شدن قهوه فرصت دارید حرفهایتان را بزنید.
هر فصل کتاب به داستانهای مجزایی پرداخته و شخصیتهای متفاوتی در هر فصل با سفر در زمان روایتی را خلق میکنند. هرچند که شخصیتهایی که کافه را میگردانند در هر فصل دوباره بازمیگردند، اما هر فصل داستان جدای خودش را دارد. این کتاب ژاپنی از معروفترین آثار سالهای اخیر بوده و هنوز هم خوانندهی جدید به سراغ آن میروند.
انگاری احساسات هم مطابق با نیروی جاذبه عمل میکنند. در حضور کسی که ارتباط نزدیکی با او داری و احساساتت را با او درمیان میگذاری، دروغ گفتن و دستبهسر کردنش کاری دشوار است. چراکه حقیقت میخواهد جاری شود. این موضوع بهخصوص زمانی رخ میدهد که سعی داری اندوه یا نگرانی را پنهان کنی. مخفی کردن غم از یک غریبه یا کسی که مورد اعتماد تو نیست، کاری بهمراتب آسانتر است.
۶- «پاچینکو» اثر «مین جین لی» (Pachinko)
- سال انتشار: ۲۰۱۷
- امتیاز گودریدز: ۴.۳ از ۵
پاچینکو ماجراهای خانوادهای کرهای را روایت میکند که به ژاپن مهاجرت کردند، حماسهای که چهار نسل این خانواده را در برمیگیرد. داستان به مضامین یافتن هویت خود پرداخته و نشان میدهد ممکن است چقدر گذران حیات حتی در محلی که نسلها در آن زندگی کردند دشوار باشد و همچنین نشان میدهد چگونه باید مردمان و فرهنگهای جدید کنار آمد.
سونجا، دختر مردی ماهیگیر، عاشق مرد غریبهی ثروتمندی میشود. زمانی که متوجه شد باردار است، پی میبرد که معشوقهاش متأهل است. از فشار نگاه مردم و دور شدن از معشوقهاش، با کشیش مهربانی به ژاپن مهاجرت میکند. این تصمیم زندگی خودش و نسلهای بعدش را تحتالشعاع قرار میدهد.
این کتاب نوشتهی نویسندهای کرهایـآمریکایی است اما از آنجایی بیشتر ماجرا در ژاپن میگذرد، در این فهرست آمده. روایتی عمیق و جذاب که مناسب مطالعه در طول تابستان است.
تاریخ ما را نومید کرده، اما مهم نیست.
۷- «سرگذشت گربهی مسافر» اثر «هیرو آریکاوا» (The Traveling Cat Chronicles)
- سال انتشار: ۲۰۱۲
- امتیاز گودریدز: ۴.۳ از ۵
گربهی مسافر داستان زیبای دوستی میان مردی به اسم ساتورو و گربهای ولگرد به نام نانا است. روایت هم زبان ساتورو و هم نانا تعریف میشود و سفرشان در ژاپن را نشان میدهد.
نانا و ساتورو در پارکینگ ساختمانی به هم برخورد میکنند. نانا، گربهی ولگرد و راوی داستان، ابتدا نسبت به مهربانی ساتورو بدبین است اما کمکم متوجه میشود واقعاً انسان خوشقلبی است. چند سال در کنار هم زندگی میکنند و سفری را به سرتاسر ژاپن آغاز میکنند. نانا از مقصود و نیت این سفر خبر ندارد اما تنها برایش مهم است که همراه ساتورو بماند. مثل اکثر ادبیات ژاپن این کتاب هم در ظاهر داستانی ساده را روایت میکند اما لایههای عمیقتری از معنا و مفهوم آرامآرام وارد متن میشود. توصیف مناظر شگفتانگیز ژاپن این حس را به خواننده القا میکند که خودش در حال سفر است. ملاقات ساتورو با دوست قدیمیاش و رابطهی دوستداشتنیاش با نانا این کتاب ژاپنی را به گزینهای بسیار مناسب برای مطالعه تابستانی تبدیل کرده.
قصهی من بهزودی به سر میرسد. اما این دلیل نمیشود غمگین باشد. همانطور که خاطرات سفر را مرور میکنیم، به سفر دیگری میرویم. به یاد کسانی هستیم که جلوتر از ما رفتند. به یاد کسانی هستیم که پس از ما میآیند. و روزی، ما بار دیگر با همان مردم، فراتر از خط افق ملاقات میکنیم.
۸- «قلمرو رویایی سپید» اثر «یاسوناری کاواباتا» (Snow Country)
- سال انتشار: ۱۹۴۸
- امتیاز گودریدز: ۳.۶ از ۵
رمانی زیبا، که برندهی جایزه نوبل است، در میانهی فصل زمستان در ژاپن اتفاق میافتد و رابطهی عاشقانهی میان شیمامورا و گیشایی به نام کوماکو را توصیف میکند.
داستان در چشمهی آب گرم دورافتادهای در جریان است. چشماندازهای زیبای زمستانی که در این کتاب توصیف شده، به زیبایی رمان افزوده. ماجرای میان شیمامورا و کوماکو وقتی آغاز میشود که طبیعت به خواب عمیق فرو رفته. رمان از دیدگاه شیمامورا روایت میشود که مردی ثروتمند است، با همسر و فرزندی که در توکیو زندگی میکنند. مطالعاتی در باب هنر داشته و پیش از آنکه به رقص بالهی غربی علاقمند شود تحقیقات مختصری در باب رقص ژاپنی داشته. دلیل اینکه شیمامورا رقص باله را ترجیح میدهد این است که هرگز شاهد آن نبوده؛ در واقع او دوست دارد جدا از واقعیت و در تخیلات خودش سیر کند. شیمامورا با کوماکو ملاقات میکند که بهتازگی از توکیو آمده و در آنجا بهعنوان گیشا فعالیت میکرده. کوماکو گیشا شد تا هزینه بیمارستان مردی را که دوستش داشته را بپردازد. گیشا بودن در توکیو مزایایی داشته اما در اونسن، شهری که کومامو در آن بهدنیا آمده، به گیشاها سخت میگیرند و به دیدهی تحقیر به آنها مینگرند.
در نهایت در همان ملاقات کوتاه شیمامورا و کوماکو عاشق هم میشوند. شیمامورا چند بار در سال به دیدن کوماکو میرود اما بهنظر نمیرسد قصد داشته باشد همسر و فرزندانش را ترک کند. آنها علاقهای نسبت به هم دارند که میدانند محکوم به فناست اما از لحظاتی که در کنار هم هستند لذت میبرند.
بهگونهای رفتار میکرد انگار از ادبیات سرزمینی دوردست صحبت میکند. وجودی تنها، حضوری غمانگیز درونش بود، مانند گدایی بود که اشتیاق خود را از دست داده باشد.
منبع: Times of India