۷ شخصیت ماندگار فیلمهای اصغر فرهادی از بدترین تا بهترین
خلق شخصیتهای ماندگار در سینما کار سادهای نیست. در سینمای ایران شخصیتپردازی در فیلمهای سینمایی با ضعفهای زیادی روبهروست و فیلمهای کمی را میتوانیم پیدا کنیم که شخصیت اصلیاش پس از گذشت سالها همچنان در ذهنمان نقش بسته باشد. کارگردانان ایرانی در شخصیتپردازی ضعفهای زیادی دارند و شخصیتهای اصلی فیلمهایشان پس از پایان فیلم فراموش میشوند و جایی در ذهن تماشاگر پیدا نمیکند.
شخصیتهایی در سینما ماندگار میشوند که ما جهان آن شخصیت، دغدغهها و دنیایش را باور کنیم و با پایان یافتن فیلم همچنان درگیر دنیای آن کاراکتر بمانیم. این یعنی آن شخصیت بهدرستی طراحی شده و در ذهن تماشاگر فیلمش پررنگ میدرخشد.
یکی از نقاط قوت سینمای فرهادی، خلق کاراکترهای جذاب و آشنا برای مخاطب و شخصیتپردازیهای درست و اصولی است. تماشاگران آثار فرهادی، با شخصیت فیلمهای این کارگردان همذاتپنداری میکنند و بهخوبی با او همراه میشوند. فرهادی شخصیت فیلمهایش را از جنس آشنای مردم کوچه و خیابان با دغدغه و چالشهایی ملموس برای مخاطبانش انتخاب میکند و همین نکته باعث نزدیکی بهتر تماشاگر با کاراکترهای فیلمهایش میشود.
فرهادی از «چهارشنبهسوری» تا «قهرمان»، در هر فیلمش حداقل یک شخصیت ماندگار را به تصویر کشیده است و آن شخصیت هنوز در ذهن تماشاگران پررنگ باقی مانده است. نگاهی به شخصیتهای ماندگار پنج فیلم آخر فرهادی انداختهایم و دلایل درخشش و ماندگاری این شخصیتها را بررسی و در نهایت رتبهبندی کردهایم.
۷. الی
- بازیگر: ترانه علیدوستی
- فیلم: درباره الی
شخصیت الی در فیلم «دربارهی الی» در عین سادگی، شخصیتی پیچیده دارد. در نگاه اول معصومیتی کودکانه در چهرهی الی موج میزند و در رفتارش صمیمیت و خلوص خاصی مشاهده میشود. الی مربی مهدکودک است و مخاطب به خاطر موقعیت و ویژگیهای شغلش بیشتر این سادگی را در رفتار او باور میکند. سپیده با بازی گلشیفته فراهانی از الی دعوت کرده تا همراه دوستانش به شمال بیاید و تصمیم دارد موجب آشنایی الی با احمد با بازی شهاب حسینی شود.
الی در طول فیلم کمتر حرف میزند، آرام و متین رفتار میکند و میتوان گفت باگ اخلاقی خاصی ندارد. در نگاه اول، همه چیز دربارهی الی مثبت و خوب به چشم میآید و برای ازدواج با یک پسر ایرانی هم یک گزینهی خیلی خوب به شمار میرود. صحنهی بازی کردن او با بادکنکهای بچهها که با جامپ کاتهای فرهادی به یکی از صحنههای درخشان فیلم بدل شده بهخوبی معصومیت وجودی الی را نشان میدهد.
با وجود تمام این ویژگیهای مثبت، الی در مواقعی بسیار مرموز عمل میکند. او رازی بزرگ دارد که انگار دوست ندارد کسی از آن سر در بیاورد و همین راز در نهایت موجب بحرانی بزرگ برای همه میشود. الی در ذات خود، انسانی درست و خوب است؛ در تعامل و معاشرت با دیگران خیلی مؤدبانه و متین رفتار میکند و بچهها را دوست دارد. حتی خیلی با جو صمیمی دوستان سپیده راحت نمیشود و حریمش را با آنها حفظ میکند. او حتی جانش را برای نجات جان کودکی که در آب افتاده به خطر میاندازد و خود را با این کار به کشتن میدهد.
مشکل اصلی الی اینجاست که با وجود داشتن نامزد، با سپیده و دوستانش به سفر رفته و میخواهد در این سفر با مردی دیگر آشنا شود. او اگرچه با پیشنهاد اول سپیده مبنی بر سفر به شمال مخالفت کرده، ولی در نهایت تسلیم شده و حاضر شده به این سفر بیاید و احمد را ببیند.
هرچند الی تصمیم به جدایی با نامزدش داشته و شش ماه بوده که میخواسته با نامزدش به هم بزند، اما رفتنش به این سفر اشتباهی نابخشودنی و بزرگ از سوی اوست و همین اشتباه شوک بدی را به همه وارد میکند. الی در طول فیلم با وجدانش درگیر است و در مواقع تنهایی اضطراب مثل خوره به جانش میافتد.
الی از بودن با نامزدش راضی نیست و وقتی به مادرش زنگ میزند، میگوید که اگر کسی زنگ زد نمیخواهد بگوید که او شمال است. این پنهانکاری و رفتاری زشت از سوی الی است. زمانی که او دیالوگ: «یک پایان تلخ بهتر از تلخی بی پایانه» را از احمد میشنود، چهرهاش در هم میرود و به نقطهای نامعلوم خیره میشود. نگفتن این راز بزرگ به بقیه و تصمیم به آشنایی با احمد، تمام ویژگیهای خوب و مثبت الی را زیر سؤال میبرد و سبب میشود همه به چشم دیگری او را قضاوت کنند.
حضور سرزدهی علیرضا با بازی صابر ابر، بهعنوان نامزد الی، همه را در بهت و حیرت فرو میرود. الی در میان شخصیتهای فیلمهای فرهادی علامت سؤالهای زیادی را با خود به همراه دارد و حتی با پایان فیلم هم تماشاگر بهخوبی با تمام ویژگیهای شخصیتی او آشنا نمیشود. فارغ از جریان گم شدن الی، اصلیترین سؤالی که تماشاگر فیلم از خود میپرسد این است که الی انسان خوبی بود یا بد و به همین راحتی هم نمیتواند به پاسخ برسید.
۶. رحیم
- بازیگر: امیر جدیدی
- فیلم: قهرمان
فرهادی برای آخرین فیلمش، تصمیم گرفت از تهران بهعنوان مرکز حوادث کشور فاصله بگیرد و داستان مردی ساده در شیراز را روایت کند. شخصیت رحیم در ابتدای فیلم پیچیدگیهای زیادی ندارد، سهل و ساده است. رحیم به خاطر بدهکاری به زندان افتاده و در مدت زمان به مرخصی آمدنش، میخواهد پول طلبش را جور کند و به طلبکارش بدهد.
کاراکتر رحیم در ادامهی فیلم ابعاد پیچیدهای پیدا میکند و در برخورد با دیگر آدمها از پوستهی آرام و منفعل خود خارج میشود. این روندی است که کاراکترهای فیلمهای فرهادی پیدا میکنند و بر اثر حوادث و اتفاقی، دچار تغییر و دگرگونی میشوند. رحیم هم از همین فرمول پیروی میکند و پس از انصراف از فروش سکهها و تصمیم برای پیدا کردن صاحبش، در طول داستان به آدم دیگری تبدیل میشود.
در «قهرمان»، از گذشتهی رحیم چیز زیادی نمیدانیم ولی در حال حاضرش او را مردی خوب و درست میبینیم. اگر در گذشته بد بوده حالا تصمیم گرفته خوب زندگی کند و او این نکته را در انصراف از فروش سکهها به صورت عملی نشان میدهد. در وجود رحیم نوعی از سادگی ذاتی دیده میشود. احتمالا کلاهبردارش هم از همین سادگی سوءاستفاده کرده و سرش کلاه گذاشته است. او برای پس دادن کیف به صاحبش هم سادگی میکند و بدون گرفتن دستخط و نشانی، کیف را به زنی ناشناس میدهد.
همین سادهلوحی و سادگی رحیم کار دستش میدهد و پس از اینکه تلویزیون او را در قامت یک قهرمان نشان میدهد، در فضای مجازی شایعه میشود که تمام کارهای رحیم ساختگی و دروغ بوده است. رحیم که به واسطه تلویزیون به چهرهای شناخته شده تبدیل شده، حالا در فضای مجازی در حال تخریب شدن است. او از اینجا به بعد باید برای حیثیت و آبرویش بجنگد و خودش را به همه ثابت کند.
رحیمِ آرام و ساکت ابتدای فیلم، در حال تبدیل شدن به شخصیتی فعال است. او میخواهد برای احقاق حق و آبرویش بجنگد و به همه صداقت رفتارش را ثابت کند. در چنین شرایطی که همه انگشت اتهام را به سوی او چرخاندهاند، رحیم باید به جنگ افراد، نهادها و سازمانها برود؛ تمام آنهایی که یک شبه از او قهرمان درست کرده بودند، حالا پشتش را خالی کردهاند و رحیم را تک و تنها گذاشتهاند.
رحیم باید یک تنه به جنگ همهاشان برود و آن لحظهای که مقابل کارمند زندان میایستد اوج فعلیت و شورش او علیه آدمهای پیرامونش است. رحیم سادهی ابتدای فیلم دیگر مقهور رسانه و آدمهای سازمانها و نهادها نمیشود؛ خودش به میدان میآید و در مرکز تصمیمگیری قرار میگیرد.
رحیم زخمخورده و خسته از بلایی که سرش آمده، در پایان فیلم جسارت مقابله با کنش دیگران را پیدا میکند. او حتی حاضر است برای این کارش هزینه هم بدهد ولی دیگر نمیخواهد بازیچه باشد. رحیم در فراز و فرودهایی که در طول فیلم تجربه میکند از یک شخصیت ضعیف و منفعل به فردی کنشگر تبدیل میشود.
۵. روحی
- بازیگر: ترانه علیدوستی
- فیلم: چهارشنبه سوری
یک زن خدمتکار از مناطق پایینی شهر، وارد خانهی یک زوج از طبقهی متوسط میشود و در نگاه اول با خانهای بهم ریخته و آدمهایی مشوش روبهرو میشود. خاستگاه زن خدمتکار از طبقهی دیگری است و او سبک زندگی دیگری دارد و با ورود به خانهی جدید با جنسی تازه از تعاملات، مشکلات و معضلات در زندگی مشترک آشنا میشود.
روحی از طبقهای سنتی پا به خانهای از طبقهی مدرن گذاشته و در حال تجربهی اتفاقاتی تازه است. او وقتی برای تمیز کردن ابروهایش میخواهد پیش زن همسایه که کارش آرایشگری است برود، میگوید که میخواهد برای این کار از شوهرش اجازه بگیرد و در ادامه با تمسخر مژده با بازی هدیه تهرانی و خواهرش مواجه میشود که دیگر همه چیز را نباید به شوهرمان بگوییم.
روحی دختری ساده اما باسیاست و زیرک است. او خیلی زود متوجه دعواها و حالتهای عصبی مژده میشود و سعی میکند در این میان منفعل نباشد. او وقتی به خانهی سیمین با بازی پانتهآ بهرام میرود، خیلی زود کنشگریاش را نشان میدهد و در برخورد سیمین با مشاور املاکی به کمک سیمین میآید.
روحی قواعدبازی با آدمها را بهخوبی بلد است. او خیلی تیز و باهوش نکات را میگیرد و متوجه مسألهی اصلی میشود. همانطوری که او در انتهای فیلم وقتی فندک سیمین را در دست مرتضی میبیند، متوجه خیانت او به مژده میشود. روحی که تا قبل از فهمیدن ماجرای خیانت، سعی داشته در نقش میانجی میان مرتضی و مژده ظاهر شود، پس از مسجل شدن خیانت، در دو راهی گفتن حقیقت به مژده میماند. روحی نمیداند باید مژده را از تلخی حقیقت آگاه کند یا بگذارد او در شیرینی ناآگاهی بماند. یک بار هم که تصمیمش را برای گفتن حقیقت میگیرد شرایط برای گفتن آنچه دیده پیش نمیرود و آن راز بزرگ در سینهی روحی میماند.
همانطوری که روحی، با رفتن به منزل آرایشگر چهرهاش تغییر میکند، رفتن به خانه مژده و مرتضی و پی بردن به رازهای زندگیاشان، دنیای او را هم تغییر میدهد. او با جنسی از روابط آشنا شده که پیش از آن برایش خیلی ملموس نبود. روحی معضلات اخلاقی خانوادههایی از طبقات بالایی جامعه را از نزدیک دیده است و حالا بهتر قدر زندگی ساده و آرام خود را میداند.
۴. سپیده
- بازیگر: گلشیفته فراهانی
- فیلم: دربارهی الی
شخصیت سپیده یک نقش محوری در جمع دوستانش دارد. هماهنگیهای سفر شمال به واسطهی او انجام شده و بیشتر از بقیه حواسش به دیگران است. سپیده شخصیتی دلسوز و مهربان دارد و میخواهد همه در کنار همدیگر خوشحال و شاد باشند. سپیده در جمع دوستانش نقش حلقهی مرکزی را دارد و بیشتر کارها را هندل میکند. هرچند در نهایت دود این کارها به چشم خودش میرود و با شماتت شوهر و دوستانش روبهرو میشود.
سپیده در عین بامرام و معرفت بودن شخصیت ندانم کاری دارد و در نهایت همین ندانم کاری کار دستش میدهد. او بدون هماهنگی با بقیه، از الی دعوت کرده تا همراهشان به سفر بیاید و با احمد آشنا شود. سپیده همچنین بسیار پیگیر گرفتن ویلا برای دوستانش است و با تمام وجود میخواهد همه چیز به بهترین شکل انجام شود.
نوعی خودسری در کارهای سپیده مشهود است. او حتی برای انجام بعضی کارها با شوهرش مشورت نمیکند و خودش به تنهایی تصمیم میگیرد. او در رابطه با دعوت الی، گناه بزرگی انجام داد و در حالی که میدانست او نامزد دارد، با اصرار از الی خواست که به سفر شمال بیاید.
البته این دعوت الی از سوی سپیده بیشتر از سر دلسوزی است تا چیز دیگری. سپیده با تمام وجود دوستانش را دوست دارد و میخواهد برای آنها کاری انجام دهد. با گم شدن الی ما بیشتر با روحیه و شخصیت سپیده آشنا میشویم و میفهمیم پشت رفتار خودسر و ندانمکار او، مرام و معرفت نسبت به اطرافیانش پنهان است.
هنگامی که مردان دورهم نشستهاند و در حال قلیان کشیدن هستند، او با جمع کردن قلیانها میگوید که چرا جمع را زنانه، مردانه کردهاید. یا وقتی که الی تصمیم به رفتن میگیرد، سپیده با قایم کردن کیف او، میخواهد الی بیشتر در جمعشان بماند. او بیشتر از بقیه برای دورهم بودن دوستانش دل میسوزاند و با تمام وجود میخواهد این جمع گرم و صمیمی حفظ شود.
سپیده به خاطر تلاش برای وصلت دادن احمد و الی از شوهرش کتک میخورد و دوستانش تمام کاسه کوزهها را سر او میشکنند. شوهرش وقتی با او دعوا و مشاجره میکند، به او میگوید که تو چی کارهی احمد هستی و همین نشانهای از دلسوزی بیمورد سپیده دارد.
شخصیت سپیده، شخصیتی آشنا برایمان است. از آن جنس آدمهایی که بدون فکر تصمیم میگیرند و با وجود اینکه نیت بدی در دلشان ندارند ولی موجب اتفاقات بدی میشوند. سپیده بیغل و غش به دنبال ثواب کردن است اما در آخر کباب میشود.
۳. مژده
- بازیگر: هدیه تهرانی
- فیلم: چهارشنبه سوری
میتوانید زنی رنجور، درمانده و کلافه را تصور کنید که به شوهرش ظنین است ولی توانایی اثبات چیزی را ندارد. حس زنانهی مژده به او میگوید که شوهرش در حال خیانت کردن است و خودش حدسهایی مبنی بر این خیانت میزند اما سند محکمی برای حرفهایش ندارد. او در برزخ بدی گیر کرده و راهی برای خارج شدنش سراغ ندارد.
در میان کاراکترهای فیلمهای فرهادی مژده جزء منفعلترین شخصیتهاست. او کسی است که فقط میسوزد و میسازد. زندگی مژده در آستانهی فروپاشی قرار گرفته و بدبینی و شک او را تا حد جنون رسانده است. مژده با وجود اینکه زنی امروزی به حساب میآید ولی برای رهایی از فکر خیانت، حتی شوهرش را تا محل کارش تعقیب میکند تا سرنخی به دست بیاورد.
شخصیت مژده در طول فیلم به دنبال کشف حقیقت است. او به هر طریقی شده میخواهد از واقعیت خبردار شود تا بلکه روح ناآرامش آرام بگیرد. ماندن در جهنم ندانستن، مژده را تا مرز فروپاشی روانی برده است. او به هر طرف که میرود به دیوار میخورد و پاسخی برای ابهامات و سوالاتش پیدا نمیکند.
مرتضی برای آرام کردن مژده میخواهد او را به دبی ببرد تا شاید زندگیاشان رنگ آرامش بگیرد، ولی این مسائل برای مژده اهمیتی ندارد. او به دنبال کشف حقیقت است و تنها نقطهی رهایی و آرامش برای مژده دانستن حقیقت دربارهی شوهرش است. به نظر میرسد مژده در سکانس پایانی فیلم به این نقطهی رهایی میرسد. به نظر میرسد مژده به مرحلهی بیتفاوتی رسیده و دیگر کشف رابطهی مرتضی و زن همسایه اذیتش نمیکند. او با رها کردن مرتضی و خوابیدن کنار فرزندش، آن سوءظنها را پشت سر میگذارد و این بار مرتضی را تک و تنها بر روی تختخواب میبینیم.
۲. عماد
- بازیگر: شهاب حسینی
- فیلم: فروشنده
یک معلم بااخلاق و اهل فرهنگ و هنر که زندگیاش ناخواسته درگیر اتفاقی شوم میشود. واکنش این شخصیت درونگرا و اخلاقی در مواجهه با چنین اتفاقی چه خواهد بود؟ شخصیت عماد در فروشنده یکی از جذابترین کاراکترهای فیلمهای فرهادی است. نقشی که از چشم داوران جشنوارهی کن هم دور نماند و جایزهی بهترین بازیگر مرد را برایش به ارمغان آورد.
عماد در فروشنده مردی آرام و خوددار است. سرش در کار خودش است و میخواهد بدون حاشیه زندگی کند. اما مگر میشود در شهری شلوغ و بدون حساب و کتاب مثل تهران بدون حاشیه زندگی کرد؟ خانهی عماد به خاطر گودبرداری ساختمان همسایه آسیب میبیند و او مجبور به اسبابکشی به خانهای موقتی میشود.
عماد معلم دبیرستان و بازیگر تیاتر است. بیشتر زمان زندگیاش به درس دادن و بازی میگذرد و دغدغههایی از جنس آموزش و هنر دارد. عماد زندگی باشرافت را به هر چیز دیگری ترجیح میدهد و سعی دارد در زندگی آدمی بااخلاق باشد. اما زندگی این معلم شریف به خاطر یک حادثهی تلخ شکل دیگری میگیرد و عماد را وارد چالشی جدی میکند.
پس از ماجرای تعرض به رعنا با بازی ترانه علیدوستی، شهاب حسینی از لاک آرام خود خارج میشود و به تکاپوی یافتن مرد متعرض میافتد. رفتهرفته لایههای تازهای از شخصیت عماد آشکار میشود و او را به آدمی تندخو و عصبی تبدیل میکند. تعرض به رعنا تکانی اساسی به عماد داده و او را در مسیر تازهای انداخته است.
عماد برای یافتن سرنخی از شخص متعرض زمان زیادی میگذارد و این جستوجو حالتی جنونوار برایش ایجاد میکند. او تنها به انتقام و مجازات آن شخص فکر میکند و این کار به اصلیترین هدف زندگیاش تبدیل میشود. نطقهی عطف «فروشنده»، یافتن مرد گناهکار و برخورد عماد با اوست. برای تماشاگر سؤال اینجاست که او در بزنگاه بخشش و انتقام کدام سمت میایستد و این تقابل اخلاقی به حساسترین زمان فیلم تبدیل میشود.
عماد با وجود اینکه همواره سعی کرده فردی اخلاقگرا باشد ولی در برخورد با مرد میانسال گناهکار، نمیتواند بر خشم خود غلبه کند و چارهای جز انتقام پیشرویش نمیبیند. در حالی که رعنا بر بخشش مرد اصرار دارد، این عماد است که نمیتواند چشمش را بر روی کاری که مرد انجام داده ببندد. عماد بدون توجه به بیماری و خواهشهای مرد، او را تا آستانهی سکته و بیآبرویی پیش میبرد.
خشم نهان شده در وجود عماد، او را به جنون انتقام میکشاند. سیلی عماد بر صورت مردی که حالی نزار و بیمار دارد، حکم تیر خلاص را بر فلسفهی اخلاقی عماد دارد. او در پایان فیلم، دیگر آن مرد مصلح و آرام اول فیلم نیست. بازیهای روزگار آدم دیگری از او ساخته است و روی دیگری از شخصیتش را نمایان کرده است. عماد دیگر آن معلم مهربان اول فیلم نیست.
۱. نادر
- بازیگر: پیمان معادی
- فیلم: جدایی نادر از سیمین
به زعم بسیاری از منتقدان و علاقهمندان به سینمای فرهادی، کاراکتر نادر یکی از بهترین شخصیتپردازیهای این کارگردان در فیلمهای سینماییاش است. فیلم «جدایی نادر از سیمین» با همین شخصیتپردازیهای ظریف و دقیق همچنان بهعنوان بهترین فیلم فرهادی شناخته میشود.
نادر مردی عاشق خانواده دیده میشود که برای مراقبت از پدر پیرش قید مهاجرت را زده و میخواهد تا آخرین لحظهی عمر در کنار پدرش بماند. نادر مردی با اصول و پرنسیب است که دوست دارد مسائل اساسی و اخلاقی زندگی را از همان نوجوانی به دخترش بیاموزد.
او بنزین زدن و گرفتن باقی پول و ایستادن جلوی معلمش به خاطر اشتباهی که کرده را به دخترش گوشزد میکند و شخصیتی کنشگر دارد. نادر فردی بادغدغههای اجتماعی است که ایدئالهایی برای زندگی بهتر دارد و خواهان انتقال این آرمانها به فرزندش است.
در ذهن دخترش، نادر مثل یک قهرمان میدرخشد. پدری که برای آرمانهایش میجنگد و شخصیتی جذاب و دوستداشتنی دارد. اما این تنها یک طرف قضیه است و نادر با بحرانی که در زندگیاش به وجود میآید، رفتار و منش دیگری را نشان میدهد.
آنجا که پای نادر در دادگاه گیر میافتد، به مرور مجبور میشود از اصولش کوتاه بیاید. او مجبور میشود دروغ بگوید و دیگران را هم مجبور به دادن شهادت برخلاف چیزی که میدانند بکنند. تمام این رفتارها از دید دخترش دور نمیماند و آن تصویر قهرمانگونهای که دختر از پدرش ساخته در حال رنگ باختن است. دختر نادر با چشمانی تیزبین، رفتارهای پدرش را قضاوت و داوری میکند.
هر چه فیلم پیش میرود و ابعاد پروندهی نادر پیچیدهتر میشود، دخترش بیشتر به نیمهی تاریک وجود پدرش پی میبرد. او با وضوح بیشتری ضعفهای پدرش را میبیند و میفهمد او برخلاف شعارهایی که میداده، یک قهرمان نیست. نادر تا قبل از پیش آمدن بحران، یک چهرهی بدون نقص از خودش نشان داده بود و به مرور هرچه کارش بیشتر گیر پیدا کرد نقصها و ضعفهایش بیشتر به چشم آمد. در طول فیلم آن تبختر، غرور و آن هالهی قهرمانگونهای که نادر از خود درست کرده، میشکند؛ شخصیت نادر نشان میدهد هیچ کس کامل نیست و همهی ما نیمهی تاریکی داریم که برای نجاتمان از بحرانها و چالشها خودش را نشان میدهد.
رحیم با بازی امیر جدیدی جذاب ترین کاراکتر فیلمای اصغر فرهادیه ❤❤