۷ شاهکار ادبیات روسیه که همه باید بخوانند
روسیه کشوری وسیع با تاریخی غنی است که بهخاطر ادبیاتش بسیار شهرت دارد. ادبیات روسی میتواند پادزهری فرهنگی در برابر احساسات گستردهای مثل تاریکی، ترس و وحشت باشد. ادبیات به روسها کمک کرده است تا بر تمام رنجها و سختیهای تاریخ مصیبتبار خود غلبه کنند.
داستاننویسی در روسیه همیشه یک تجارت جدی به شمار میرود و ادبیات روسیه مدتهاست که یکی از غنیترین و جالبترین شاخههای درخت ادبیات محسوب میشود. در واقع رمانهای روسی شامل قدرتمندترین و احساسیترین داستانهاییاند که تاکنون نوشته شده است.
قرن بیستم تاریخ روسیه، دورهای از تحولات بنیادی و بیسابقه و بهطور کلی تغییر در سیستمهای اجتماعی، رژیمهای سیاسی و ساختارهای اقتصادی بود. در این دوره تعدادی از مکتبهای متمایز ادبی ظهور کردند که هر کدام دارای شخصیت هنری خاص و پیشینهی ایدئولوژیک خود بودند.
در این مطلب فهرستی از بهترین کتابهای روسی آورده شده است که نهتنها دنیای درون شما را غنی میکنند، بلکه به شما کمک میکنند تا تخیل خودتان را بالا ببرید. وجه اشتراک همهی این کتابها یک داستان عالی، قدرت هنری، اصالت و توانایی جذب خوانندگان برای تأملی عمیق دربارهی اساسیترین و مهمترین سؤالات زندگی است.
این کتابها باعث میشوند که شما بهعنوان یک انسان رشد کنید و بیشتر به مسائل اطرافتان واقف باشید. در ادامه ۷ شاهکار ادبیات روسیه را معرفی میکنیم.
۱. مرشد و مارگریتا
کتاب «مرشد و مارگریتا» اثر میخائیل بولگاکف اولین بار سال ۱۹۶۶ منتشر شد و توسط عباس میلانی به فارسی ترجمه شده است. بولگاکف میدانست که ممکن است به جرم نوشتن این کتاب دستگیر و اعدام شود، با این وجود آن را نوشت. او نسخهی اصلی این کتاب را با وحشت و ناامیدی سوزاند ولی دوباره آن را خلق کرد. میخائیل بولگاکف رمان را درست قبل از مرگش، در سال ۱۹۴۰ کامل کرد.
میخائیل بولگاکف این کتاب را در جریان سیاسی و وحشت ناشی از حضور استالین نوشت و یک مضمون ضد استالینی را از طریق تمثیل پیچیدهی خیر و شر بیان کرد.
در کتاب «مرشد و مارگریتا»، شیطان شخصیت اصلی داستان است که خود را بهعنوان یک جادوگر سیاهپوست بیگانه به نام ولاند درمیآورد. داستان مربوط به بازدید شیطان از اتحاد جماهیر شوروی است. بسیاری از منتقدان آن را یکی از بهترین رمانهای قرن بیستم و همچنین برجستهترین هجوهای شوروی میدانند.
رمان، روایتهای متعددی که سؤالات بسیار عمیق و نگرانکنندهای مطرح میکند که دربارهی ماهیت انسان، توتالیتاریسم و جامعهی بشری است.
کتاب مرشد و مارگریتا، کتابی کاملا فلسفی است که معنای «خیر» و «شر» و چگونگی ارتباط این مفاهیم با زندگی را همانگونه که در حقیقت زندگی میشود، کاوش میکند. در واقع رمان این نکته را بیان میکند که خیر و شر بهطور مستقل از یکدیگر وجود ندارند و هر یک به دیگری نیاز دارد.
کتاب مرشد و مارگریتا در دو جهان متفاوت اتفاق میافتد؛ مسکو، بین چهارشنبهشب و شنبهشب و همچنین دنیای پیلاطس در ۲۰۰۰ سال قبل. داستان از چهارشنبهشب در مسکو شروع میشود.
این رمان تا حدودی زندگینامهی خود بولگاکف است که مدتی پس از انتشار، به یکی از پرفروشترین کتابهای روسی قرن ۲۰ تبدیل شد.
در قسمتی از کتاب مرشد و مارگریتا میخوانیم:
جیغهای عصبی زنان و صدای آژیرهای پلیس فرو نشست. دو آمبولانس به حرکت درآمد؛ یکی بدن و سر از تن جداشده را به مرده شوخانه میبرد و دومی رانندهی زیبای قطار را با خود میبرد که خردههای شیشه مجروحش کرده بود. رفتگران خیابان، با لباس کارهای سفید، شیشههای شکسته را جارو میکردند و بر لختههای خونی که جمع شده بود شن میپاشیدند. ایوان نیکولایی که نتوانسته بود بهموقع خود را به در گردان برساند، بر همان نیمکت بیهوش افتاده بود. چند بار سعی کرد از جا بلند شود، ولی پاهایش به اختیار نبود، انگار فلج شده بود.
۲. نفوس مرده
کتاب «نفوس مرده» اثر نیکولای گوگول اولین بار سال ۱۸۴۲ به زبان روسی منتشر شد. گوگول این کتاب را «شعر حماسی» و «داستان منظوم» میخواند. مضمون این کتاب مانند بسیاری از کارهای او حول محور مشکلاتی است که در آن زمان در روسیه بسیار رایج بود.
این اثر بزرگترین اثر گوگول و یکی از آثار داستانی مهم و مطرح در دنیا به شمار میرود. اگر میخواهید فرهنگ روسی را از هر نظر متوجه شوید، میتوانید از این کتاب شروع کنید. او در کتاب نفوس مرده از شخصیتها برای نشان دادن فساد و دزدیهایی که در آن زمان بسیار رایج بود، استفاده میکند.
در روسیه پس از ناپلئون، مالکان زمین صاحب رعیتهایی بودند که در (روی زمین) زمین کار میکردند و این رعیتها جزو املاک آنها محسوب میشدند. ثروت یک مرد نهتنها با توجه به مقدار زمینی که داشت، بلکه به دلیل نفوس مرده هم تعیین میشد. تا وقتیکه رعیتها زنده بودند خریدوفروش میشدند و در سرشماری که هرساله انجام میشود، با فوت هر کدام از آنها از لیست مالیات حذف میشدند و دولت از مالکان، مالیات سرانه دریافت میکرد.
داستان این کتاب هم مربوط به فردی میانسال در اواخر دوران تزاری به نام «پاول ایوانویچ چیچیکوف» است. او یک کارمند دولت اخراجی است که به شهرهای مختلفی سفر میکند. چیچیکوف تصمیم میگیرد این رعیتهای مرده را از مالکان بخرد و از این راه صاحب تعداد زیادی رعیت شود. او با حضورش در آنجا زندگی آرام شهرشان را به هم میریزد و وقایع داستان هم از اینجا شروع میشود.
در قسمتی از کتاب «فوس مرده میخوانیم:
چیچیکوف از پلههای باریک مسافرخانه بالا رفت، به پاگرد وسیعی رسید و جلو در که قرچ قرچ کنان باز شد، به پیرزن چاقی برخورد که لباسی با رنگهای تند پوشیده بود و با دیدن او گفت: لطفا از این طرف بفرمایید. توی اتاق با دکور معمول همهی مسافرخانههای محقر سر راه روبهرو شد: سماوری بزرگ و قراضه، گنجهای با طبقههایی از چوب سرو رنده شده، گنجهی سه گوشی که روی طبقههای آن فنجانها و قوریهای کوچک و بزرگ چیده بودند، چینیهایی به شکل تخممرغ با نقش و نگارهای طلایی که با نوارهایی به رنگ قرمز و آبی، جلو تمثالها آویزان بودند.
۳. ابلوموف
کتاب «ابلوموف» مهمترین اثر نویسندهی روسی «ایوان گنچاروف»، اولین بار سال ۱۸۵۹ منتشر شد. این کتاب اثری انتقادی و قدرتمند از قرن ۱۹ روسیه است. گنچاروف در این کتاب بینظیر اشراف را در مقابل طبقهی بازرگان قرار میدهد و نظام فئودالی را محکوم میکند.
این رمان به بحران میانسالی شخصیت اصلی «ایلیا ایلیچ ابلوموف»، مردی از طبقهی متوسط به بالای جامعه میپردازد.
ابلوموف نجیبزادهای سخاوتمند است که به نظر میرسد در تصمیمگیریهای مهم یا انجام کارهای اصلیاش ناتوان است. او همیشه در حال خیالپردازی است و زندگیاش را در ذهن خود سپری میکند و تمام وقتش را در رختخواب میگذراند. او دوست دارد همیشه بدون هیچ فعالیتی در خانه بماند و بهندرت از اتاق یا تخت خود خارج میشود.
در صفحات ابتدایی کتاب در وصف تنبلی او اینچنین آمده است: «لمیدگی حالت طبیعی او بود. وقتی در خانه بود، یعنی تقریبا همیشه، پیوسته لمیده بود و همیشه هم در یک اتاق، همان اتاقی که ما او را در آن یافتیم که هم اتاق خوابش بود، هم کار و هم پذیرایی. سه اتاق دیگر هم داشت، اما بهندرت نگاهی به درون آنها میانداخت.»
دوست دوران کودکیاش «استولتز»، که یک تاجر باانرژی و موفق شده است، او را با دختری به نام «الگا» آشنا میکند. الگا دختری بسیار زیبا و فرهیخته است ولی تلاشهای او هم تاثیر زیادی در زندگی ابلوموف نمیگذارد.
اگرچه این رمان فوقالعاده کاملا کمدی است، اما بسیاری از موضوعات مهم را که جامعهی روسیه در قرن نوزدهم با آن روبهرو بود و اشراف آندوره که وقتشان را به بطالت میگذراندند، بهطورجدی بررسی میکند.
در قسمتی از کتاب ابلوموف میخوانیم:
ابلوموف هرروز صبح که برمیخاست. پیش از هر کار با نگرانی میپرسید که آیا پلهای روی نیوا باز شدهاند یا نه؟ و چون جواب منفی بود روز خود را با آسودگی به گوش دادن به صدای تک یک ساعت و خر خر قهوهساب و چهچه قناریها به شام میرسانید. دیگر صدای جیکجیک جوجهها شنیده نمیشد. جوجهها مرغ شده بودند و در مرغدانیها ازنظر پنهان بودند. کتابهایی که الگا فرستاده بود ناخوانده مانده بود. یکی از آنها، بر صفحه صد و پنج گشوده، از چند روز پیش همچنان دمرو افتاده بود. در عوض ابلوموف بیش از پیش به درس بچههای صاحبخانه رسیدگی میکرد.
۴. جنگ و صلح
کتاب «جنگ و صلح» معروفترین اثر لئو تولستوی، در سالهای ۶۹-۱۸۶۵ منتشر شد و توسط سروش حبیبی به فارسی ترجمه شده است. درواقع بدون اشاره کردن به آثار شاهکار تولستوی، نمیتوان دربارهی ادبیات روسیه صحبت کرد.
این اثر فوقالعاده دربارهی جامعهی روسیه در اوایل قرن نوزدهم است که به دلیل تسلط بر جزئیات واقعگرایانه و انواع تجزیه و تحلیلهای روانشناختی جلب توجه کرده است. این کتاب اثری مبتکرانه است که تقریبا بر روی همهی رمانهای مهمی که بعدتر نوشته شد، تأثیر بسیار زیادی گذاشته است.
کتاب جنگ و صلح بهطور گستردهای بر حملهی ناپلئون به روسیه در سال ۱۸۱۲ متمرکز است و بیشتر شخصیتهای داستان ازجمله پیر بزوخوف، آندره بالکونسکی و خانوادههای کوراگین و روستوف در یک مهمانی معرفی می شوند و بیشتر رمان بر تعاملات بین این سه نفر متمرکز است.
تولستوی، هنگامی که ارتش ناپلئون حمله میکند شخصیتهای مختلفی مثل دهقانان و اشراف، غیرنظامیان و سربازان را بررسی میکند و در طول رمان این شخصیتها به یکی از هیجانانگیزترین و انسانیترین چهرههای ادبیات جهان تبدیل میشوند.
کتاب جنگ و صلح به دلیل واقعگراییاش مشهور است؛ چیزی که تولستوی با تحقیقات فشرده به آن دست یافت. او از میدانهای جنگ بازدید کرد، کتابهای تاریخی بسیاری دربارهی جنگهای ناپلئون را خواند و از وقایع واقعی تاریخی استفاده کرد.
در قسمتی از کتاب جنگ و صلح میخوانیم:
پییر منزل اندرو را ترک کرده و تصمیم میگیرد برای تفریح نزد آناتول و دوستانش برود. آن شب پییر و آناتول و دوستش دولوخوف که یک افسر ارتش قمارباز است بهسختی مست میکنند و همراه با یک خرس اهلی به داخل شهر میروند. آنها به یک افسر پلیس حمله میکنند و او را به پشت خرس میبندند، سپس هر دو را به میان رودخانه پرتاب میکنند. آنگاه فقط پلیس را که در حال غرق شدن بود نجات میدهند. به خاطر این شرارت پییر و آناتول از پیترزبورگ اخراج شده و به مسکو فرستاده میشوند. همچنین رتبهی نظامی دولوخف را تنزیل میدهند.
۵. پدران و پسران
کتاب «پدران و پسران» اثر ایوان تورگنیف اولین بار سال ۱۸۶۲ منتشر شد. این کتاب یک مطالعهی مهم دربارهی محافظهکاری، لیبرالیسم، رادیکالیسم، سکوت، و عشق و عصیان فرزندی است.
رمان تورگنیف مانند بسیاری از آثار ادبیات روسیه، به به زمانهای مختلف در روسیه و افزایش شکاف نسلی بین پدرها و فرزندان مربوط میشود. در همان زمان، تورگنیف به دلیل مهارت در امر نویسندگی و بصیرت روانشناختیاش مورد تحسین افراد بزرگ و شناختهشدهای مانند گوستاو فلوبر، گی دو موپاسان و هنری جیمز قرار گرفت.
کتاب پدران و پسران اکنون یکی از بزرگترین رمانهای قرن نوزدهم بهحساب میآید. این کتاب مفهوم پوچگرایی را به منصهی ظهور رسانده است و همچنین درگیریهای اجتماعی و خانوادگی در اوایل دههی ۱۸۶۰ را که تحول بزرگ اجتماعی در روسیه در حال ظهور بود، به طرز نامحسوسی بیان میکند.
این کتاب دربارهی یک نیهیلیست جوان و پرشور به نام «بازارف» است که تغییر سیاستهای روسیه را منعکس میکند و به طرز ماهرانهای اختلافات بین نسلها را به تصویر کشیده است. بازارف شخصیت اصلی داستان، اولین نیهیلیست در ادبیات جهان است که همهی مفاهیم اخلاقی مرسوم را رد میکند. او حتی عشق را چیزی جز درماندگی افراد تنها نمیبیند و از آن فاصله میگیرد ولی درنهایت عاشق میشود و جهانبینیاش فرومیریزد. در کنار شخصیت اصلی داستان با شخصیتهای جالب دیگری هم آشنا خواهیم شد.
در قسمتی از کتاب پدران و پسران میخوانیم:
هنگامیکه بازارف پس از قولهای پیدرپی که راجع به مراجعت خود تا یک ماه دیگر داد، از آغوش کسانی که وی را بهزحمت رها میکردند آزاد شد و در کالسکه نشست. هنگامیکه اسبها به راه افتادند و زنگولهها به صدا درآمد و چرخهای کالسکه به گردش افتاد، هنگامیکه بدرقه کردن مسافرین با چشم دیگر معنی نداشت و گرد خاک راه خوابید. تیموفئیچ لرزان و قوز کنان به خانه رفت. هنگامیکه والدین پیر در خانهای که گویی ناگهان فرتوت و فشرده شده بود تنها ماندند. واسیلی ایوانویچ که تا چند لحظه پیش مردانه در جلوی خانه ایستاده بود و دستمال خود را تکان میداد، در صندلی فرورفت و سر خود را به زیر انداخت و زمزمهکنان گفت: مارا ترک کرد، بلی ترک کرد، حوصلهاش با ما سر رفت.
۶. مادر
کتاب «مادر» اثر ماکسیم گورکی اولین بار سال ۱۹۰۷ منتشر شد. ماکسیم گورکی، نام مستعار الکسی ماکسیموویچ پیشکوف، رماننویس، نمایشنامهنویس شوروی است که بنیانگذار سبک ادبی رئالیسم سوسیالیستی بود. او میخواست نمایانگر تلخی شرایط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دوران خودش باشد.
کتاب شاهکار مادر یکی از بزرگترین آثار کلاسیک ادبیات جهان شناخته میشود و به بسیاری از زبانها ترجمه شده است. داستان این کتاب از محبوبیت و موفقیت چشمگیری برخوردار شد و بهعنوان الگویی برای داستان سوسیالیسم پرولتری قبل و بعد از انقلاب بلشویکی روسیه در سال ۱۹۱۷ جالب توجه قرار گرفت.
این کتاب داستانی ساختارشکن از مبارزات یک زن بیسواد، مادر و صدای سرکوبشدهی طبقهی کارگر را روایت میکند. ماجرا پیرامون یک زن روستایی سختکوش است که توسط همسرش مورد خشونت خانگی قرار میگیرد. مادرش با تمام مشکلاتی که دارد، خودش را در قبال پسرش «پاول» مسؤول میداند و برای بزرگ شدن و تربیت درست او بسیار تلاش میکند.
همسرش، وقتی پاول نوجوان بود میمیرد ولی هیچکسی از این اتفاق ناراحت نمیشود. پاول مدتی را مانند پدرش رفتار میکند ولی پس از مدتی به محافل مطالعه و جلسات کتابخوانی که کارگران همفکر و سوسیالیست فعالانه حضور دارند، میرود. مادرش که زنی بیسواد است میخواهد جلوی این فعالیتهای او را بگیرد ولی پس از مدتی با او در این فعالیتها همراه میشود و اتفاقهای مهم و تاریخی را رقم میزنند.
در قسمتی از کتاب مادر میخوانیم:
وقتی من پسربچه ده یازدهسالهای بودم یک روز هوس کردم که خورشید را بگیرم و در شیشه کنم. شیشهای برداشتم و پاورچینپاورچین به دیوار نزدیک شدم و یکهو… تراق! دست خودم را بریدم و کتک خوردم. پسازآن به حیاط درآمدم و خورشید را در برکهای از آب منعکس دیدم. پایم را بلند کردم که همانجا لگدش کنم، سرتاپایم گلی شد و باز کتکم زدند… آنوقت رو به آفتاب ایستادم و داد زدم: «اینها مرا درد نمیآورد،ای شیطان سرخ، اینها مرا درد نمیآورد!» و زبانم را برایش بیرون کشیدم… اینکار مرا تسکین داد.
۷. دکتر ژیواگو
کتاب «دکتر ژیواگو» برندهی جایزهی ادبی نوبل، اثر شاعر روسی بوریس پاسترناک است که اولین بار سال ۱۹۶۵ منتشر شد. این کتاب یک داستان عاشقانهی فوقالعاده است که پسزمینهای تاریخی و حماسی قرار دارد و همچنین نگاهی ژرف به انقلاب روسیه میاندازد.
این کتاب داستان پنج جوان در زمان انقلاب روسیه است و زمانی را روایت میکند که سلطنت روسیه در حال سرنگونی است و اولین دولت کمونیستی جهان تأسیس میشود. یوری ژیواگو قهرمان اصلی این داستان حماسی است و ما آشفتگی و خطر انقلاب و جنگ جهانی اول را از طریق نگاه دلسوزانهی او مشاهده خواهیم کرد.
ژیواگو در سن نوجوانی مادرش را از دست میدهد و توسط عمویش کولیا بزرگ میشود. او در دانشگاه مسکو ثبتنام و در رشتهی پزشکی تحصیل میکند. در آنجا با دختری به نام تونیا آشنا میشود، باهم ازدواج میکنند و صاحب یک پسر به نام ساشا میشوند.
ژیواگو عشق سابقش «لارا» را دوباره ملاقات میکند و بارقهی عشق آنها دوباره برقرار میشود. درنهایت این عشق سرنوشتساز میشود و زندگی او بهطور کامل با جنگ جهانی اول مختل میشود.
در قسمتی از کتاب دکتر ژیواگو میخوانیم:
چهرهاش با بینی برگشته، درهم فرورفت. گردن برافراشت. اگر بچه گرگی این حرکت را انجام میداد، دلیل بر این بود که میخواهد زوزه بکشد. پسربچه، چهرهاش را با دست پوشانید و بغضش ترکید. تکه ابری که به جانب او به حرکت درآمده بود، با رگبار سرد خود بر دستها و چهرهاش شلاق زد. مردی سیاهپوش به قبر نزدیک شد، آستینهای تنگ جامهاش بر بازوانش چینخورده بود. او «نیکلای نیکلایهویچ ودنیاپین» کشیش بود که با میل خویش به یک کشور غیرمذهبی آمده بود و برادر متوفی و دایی این پسربچه بود که میگریست.
ترکیب انتخابی بسیار هوشمندانه ای
منظومه پداگوژیکی اثر آنتون سیمونویچ ماکارنکو نیز یکی از شاهکارهای ادبیات روس هست که نباید به سادگی از کنار آن گذشت
۲۰سال قبل که یک کتابخانه جهانی در سویس تشکیل دادند ۱۰۰کتاب برتر دنیا را در آن گذاشتند تنها نویسنده ای که چهار اثر از او انتخاب کردند داستایوفسکی بود
برادران کارامازوف
آزردگان
ابله
جنایت و مکافات
عجیبه اگه ده تا اثر مشهور جهانی رو بگن نام ببرین یکیش جنایات و مکافات داستایوفسکیه بعدیش قمار باز و برادران کارامازوف و ابله و البته جنگ و صلح و آناکارنینا هم هست ولی اینای دیگه احتمالا واسه فروشه
سلام کتاب جنایت ومکافات داستایوفسکی
وکتاب شنل هم کتابهای خوبیند
آخه مگه میشه از ادبیات روسیه بدون بزرگترین نویسنده این کشور یعنی داستایوفسکی چیزی نوشت.
اگه چیزی بلد نیستید حداقل سکوت کنید یا از کسی مشورت بگیرید…
یا حداقل رتبه بندی نکنید…
قمارباز
برادران کارامازوف
آناکارنینا
ابله و…