شعرهای عاشقانه از شُعرای ایرانی و خارجی
عشق یک احساس عمیق و متنوع است که به همهچیز از عشق به یار و خانواده گرفته تا مذهب و طبیعت مرتبط است. این احساسات از زمان و زبان فراتر میرود تا شعرهای عاشقانه را به برخی از ماندگارترین آثار ادبی جهان تبدیل کند. در واقع، شعر یکی از زیباترین زبانهای ابراز عشق است که قرنها سنگر شاعران زیادی بوده است تا به واسطهی آن از احساسهای عمیق خود سخن به میان بیاورند. چیزهای زیادی برای بیان در شعرها وجود دارد که شما را عمیقا تحت تاثیر قرار میدهد و توانایی برانگیختن احساسات را دارد.
در این مطلب چند کتاب شعر عاشقانه از شاعران ایرانی و خارجی را خواهید یافت که معنای عشق را جستجو میکنند و از عشق به زیباترین زبان، سخن میگویند.
۱. غزلهای عاشقانه
کتاب «غزلهای عاشقانه» با عنوان انگلیسی «The Sonnets» اثر یکی از بزرگترین و نامآورترین نمایشنامهنویسان جهان، ویلیام شکسپیر است که اولین بار سال ۱۶۰۹ منتشر شد. ویلیام شکسپیر در استراتفورد انگلستان به دنیا آمد و درنهایت ۲۵ آوریل سال ۱۶۱۶ در استراتفورد در محلی در داخل کلیسا به خاک سپرده شد. درواقع یکی از بزرگترین نمایشنامهنویسان جهان و یکی از بلندمرتبهترین شعرای جهان ۵۲ سال بیشتر عمر نکرد و در این دورهی کوتاه از عمرش نهتنها عالیترین و باعظمتترین نمایشنامههای جهان را از خود به یادگار گذاشت بلکه بعضی از قطعات اشعارش هنوز هم در نوع خود کمنظیر و شاید در تمام دنیا بینظیر باشد.
نکتهی قابلتوجه این است که همچنان در این قرن، نمایشنامههایی که شکسپیر در اواخر قرن شانزدهم و اوایل قرن هفدهم برای یک تیاتر کوچک نوشته است در بزرگترین صحنههای تیاتر در دنیا به نمایش در میآید و همچنان مورد تحسین و ستایش قرار میگیرد و علاوه بر اینکه ذرهای از ارزشش کم نشده است، بلکه هرروز بر ارزش آن اضافه میشود و مورد استقبال قرار میگیرد. هنرپیشه، شاعر و نمایشنامهنویس مشهور انگلیسی، بن جانسون دربارهی شکسپیر میگوید: «شکسپیر فقط از آن یک قرن نیست بلکه متعلق به همهوقت و همهی قرون است.»
از شکسپیر ۳۷ نمایشنامه و ۴ کتاب باقی مانده است که بعضی از آنها پس از مرگ شکسپیر انتشار یافته است. شکسپیر سال ۱۵۹۲، علاوه بر نوشتن نمایشنامهها، اجرا و بازی کردن بعضی از نقشها را نیز شخصا به عهده داشته است. غزلیات او اشعاری از ایدهها و اندیشههای گویا است که معانی مختلفی دارد و همیشه در دو چیز مشترک است:
۱. همه غزلها چهارده بیت دارند.
۲. تمام غزلها بهصورت پنج سنج ایامبیک است که در آن یک هجای بدون تاکید یک هجای تاکیدی به دنبال دارد، نوشته شدهاند.
کتاب غزلهای عاشقانه با ۱۵۴ غزل نفیس موضوعاتی مانند گذر زمان، فناپذیری، عشق، زیبایی، خیانت و حسادت را پوشش میدهد؛ غزلیات ۱ تا ۱۲۶ خطاب به مردی جوان است که در ۱۷ غزل اول این جوان را تشویق میکند که ازدواج کند و بچهدار شود و غزلیات ۱۲۷ تا ۱۵۲ خطاب به یک زن به نام «بانوی تاریک» است که این زن گریزان و غالبا مستبد بوده و باعث درد و شرم گوینده میشود. دو غزل پایانی (غزل ۱۵۳ و ۱۵۴) بر خدای کوپید یا خدای عشق تمرکز دارند و به نظر نمیرسد که با بقیهی مجموعه ارتباطی داشته باشند. غزلهای او از قافیههای متناوب هر رباعی برای ایجاد تضادهای قدرتمند بین سطرها و بخشهای مختلف یا ایجاد حس پیشروی در شعر استفاده میکنند.
بهطورکلی همهی اشعار به عشق میپردازد؛ عشق از دست رفته، عشق فراموشنشدنی، عشق ممنوعه، عشق ابدی، عشق وسواسی، عشق اول، عشق تغییردهندهی زندگی و غیره. به نظر میرسد این شعرها داستانی را روایت میکنند که هرکدام متفاوت، اما بهاندازهی شعر قبلترش احساسی.
در قسمتی از کتاب غزلهای عاشقانه میخوانیم:
«نمىخواهى که چشمم از خیالت بسته باشدبه شبهایى که روحم از فراقت خسته باشد؟
مگر خواهى که خوابم را پریشان سازیای دوست
که دائم سایهات بر چشم من بنشسته باشد؟
بود این روح تو کز خانهات سویم فرستى
که بر اعمال من در کاوشى پیوسته باشد؟
تو روحم را کنى رسوا و سرم را هویدا
چرا هر رشته مهرت ز من بگسسته باشد؟
ز شور عشق من باشد نه از عشق تو هر شب
به چشمان ترم خوابم چنین بشکسته باشد؟
و این عشقم بود کارامشم از من رباید
که تا چون پاسبانى بر رهت دلبسته باشد
تو در جاى دگر هستى و من در انتظارت
و دور از من دلت با دیگران پیوسته باشد.»
۲. بیست ترانه عاشقانه
کتاب «بیست ترانه عاشقانه» با عنوان انگلیسی «Twenty Love Poems» اثر دیپلمات، سناتور و شاعر نوگرای شیلیایی، پابلو نرودا است که اولین بار سال ۱۹۲۴ منتشر و توسط رضا معتمدی به فارسی برگردانده شد.
پابلو نرودا، با نام اصلی نفتالی ریکاردو ریس باسوالتو ۱۲ ژوئیه ۱۹۰۴ در پارال شیلی به دنیا آمد. او که سال ۱۹۷۱ جایزهی نوبل ادبیات را دریافت کرد، بهعنوان یکی از مهمترین شعرای آمریکای لاتین قرن بیستم به شمار میرود. نرودا پسر خوزه دل کارمن ریس، کارگر راهآهن و روزا باسوآلتو بود. مادرش در عرض یک ماه پس از تولد نرودا درگذشت و دو سال بعد خانواده به شهر کوچکی در جنوب شیلی نقلمکان کردند. نرودا از ۱۰ سالگی شروع به شعر گفتن نمود، اما پدرش سعی کرد او را از نوشتن منصرف کند و هرگز به شعرهایش اهمیتی نداد و به همین دلیل بود که شاعر جوان شروع به انتشار با نام مستعار پابلو نرودا کرد.
نرودا فعالیت ادبیاش را در سن ۱۳ سالگی با مشارکت در نشریات و مجلات محلی آغاز کرد و نوزده سالش بود که اولین مجموعه اشعار خود را بنام شفق (Crepusculario) را در سال ۱۹۲۳ با نام «پابلو نرودا» منتشر کرد. یک سال بعد در سال ۱۹۲۴ کتاب «بیست شعر عاشقانه و یک ترانه نومیدی» را به چاپ رساند که در زمان کوتاهی بسیار نایاب و به چاپهای مکرر رسید و بالغبر دو میلیون نسخه از آن در اسپانیا بفروش رفت. این شاعر شیلیایی از همان سنین جوانی به ترکیب غنایی عالی دست یافت که با اشکال ارتباطی و سطح ادبی عالی مشخص میشود. جای تعجب نیست که این کتاب بهعنوان یک مرجع اساسی در ادبیات اسپانیایی آمریکایی در نظر گرفته میشود.
نرودا ۲۳ سپتامبر ۱۹۷۳ درست چند روز بعد از کودتای نظامی پینوشه و سرنگونی رژیم آلنده به دلیل ابتلا به سرطان خون در بیمارستانی در سانتیاگو بستری و در همانجا بر اثر سکته قلبی چشم بر جهان میبندد. او با کتاب بیست ترانه عاشقانه که محبوبترین اثرش و موضوع فیلم تحسینشدهی پابلو لارن نرودا با بازی گائل گارسیا برنال شد، کانون توجه بینالمللی قرار گرفت. این مجموعه به یکی از پر خوانندهترین مجموعههای شعر نوشته شده به زبان اسپانیایی تبدیل شد.
نرودا در کتاب بیست ترانه عاشقانه که از ارجاعات و تصاویر طبیعی برای ارائهی افکار و احساسات خود استفاده کرده، روابط بهیادماندنیاش با دو زن را توصیف میکند؛ دختری از شهر زادگاه شاعر تموکو و همکلاسیاش در دانشگاه سانتیاگو. او در این اثر مضامین عشق، زمان، ویرانی، و تنهایی را در انواع مختلفشان بررسی کرد. درواقع عشق، دلتنگی همراه با خاطرات، و رها شدن، احساساتی قابللمس در سراسر کتاب هستند. نرودا تجربیات و خاطرات خود را با مناظر زیبای شیلی ادغام میکند تا حس شاعرانه زیبایی از عشق و میل جنسی را ارائه دهد. اولین شعر این مجموعه «بدن زن» نام دارد و به این دلیل که این اولین برداشتی بوده که خواننده هنگام باز کردن کتاب میبیند و در ذهنش نقش میبندد، به خواننده جلوهای کلی از مجموعه را میدهد.
بهطورکلی کتاب بیست ترانه عاشقانه ازنظر سبک، نشاندهندهی ویژگیهای گستردهی مدرنیسم ادبی است. شعر او هم مملو از هارمونی و اضطراب بود و هم سرشار از انرژی سیاسی، اندیشههای فروپاشی اجتماعی، انزوا، بیگانگی، کمونیسم و ستم. شاعر پیوسته درگیری خود را در باب فراموشی و دلتنگی از طریق استعارههای مربوط به شب و تاریکی منعکس میکند و در مقابل، زن معشوق صداهای طبیعت، زیبایی آسمان، ستارگان و ضربان قلب زندگی که توسط او برانگیختهشده است را به یاد میآورد.
در قسمتی از کتاب بیست ترانه عاشقانه میخوانیم:
«زندگیم به خستگی میگراید و بیمیلیعاشقم به آنچه ندارم. و سخت دوری تو
بیزاریم کلنجار میرود با شفقهای آرام
اما شب میآید و خواندنم میآغازد.
ماہ کو خوابش را میچرخاند.
مرا درشتترین ستارهها مینگرند با چشمهای تو. و همچنان که دوستت میدارم،
کاجها در باد نام تو را میخواهند با برگهای سیمیشان آواز کنند.
آه چلیپهای سیاه زورقی
تنها..
گاه، محر میخیزم، و جان من حتی، تر
میخندد، میخواند در با دورادور
اینک بندری. اینجا تو را دوست دارم.
اینجا تو را دوست دارم و بیا و ده تو را افق نهان میدارد.
هنوز تو را دوست دارم، آری، میان این چیزهای سرد
گاه میرود بوسههای من بهسوی آن نارهای سنگینی
که دریا را میروند و گویی نه به آهنگ کرانه بی
میبینم که، همچو آن لنگرهای کهنه، فراموشم.
عصر چون کرانه میکند، اسکلهها غمناکترند.»
۳. عشق سگی است دربان جهنم
کتاب «عشق سگی است دربان جهنم» با عنوان انگلیسی «Love Is a Dog from Hell» اثر یکی از مطرحترین شاعران و نویسندگان معاصر آمریکا، چارلز بوکوفسکی است که اولین بار سال ۱۹۷۷ منتشر شد. بوکوفسکی سال ۱۹۲۰ در اندرناخ آلمان از پدری سرباز آمریکایی و مادری آلمانی به دنیا آمد و در دوسالگی به آمریکا فرستاده شد. او در لسآنجلس بزرگ شد و بیش از پنجاه سال در آنجا زندگی کرد. او در ۹ مارس ۱۹۹۴ در سن پدروی کالیفرنیا، اندکی پس از اتمام آخرین رمانش به نام «عامهپسند» در سن هفتادوسهسالگی درگذشت.
موریسون در غرب میانهی آمریکا در خانوادهای بزرگ شد که عشق و قدردانی شدیدی نسبت به فرهنگ سیاهپوست داشتند. داستانسرایی، ترانهها و قصههای عامیانه بخش عمیقی از شکلگیری دوران کودکی او بود. او در آثارش شخصیتهای عجیبوغریب زیادی را به تصویر میکشد: روسپیها، الکلیها، ولگردها، کله بازان، قماربازان ورشکسته و قلدرانی که مانند خوابگردها یا سرکشان در شهری که آنها را طرد میکند. بوکوفسکی ترسی از افشای جزئیات زندگی جنسی خود، افکار خود در مورد عشق و فرصتهای از دست رفته ندارد.
بوکوفسکی بیشتر عمر خود را بهعنوان نویسنده شعر و نثر در لسآنجلس گذراند. او مردی صادق است که دانشی را که در طول زندگی به دست آورده است مینویسد و خرد خود را به مردمی منتقل میکند که به زبان او زندگی و صحبت میکنند. کتاب عشق سگی است دربان جهنم مجموعهای از شعرهای بوکوفسکی از اواسط دههی هفتاد بوده که یک کاوش بیپرده و غنایی در مورد ضرورتها، دلشکستگیها و محدودیتهای عشق است. بوکوفسکی به دلیل استفاده از تصاویر خشونتآمیز و زبان گرافیکی در شعر و داستان که بقا را در یک جامعهی فاسد و آسیبدیده به تصویر میکشد، مشهور است. اگرچه او کار خود را بهعنوان یکی از بهترین «نویسندگان فرقه» آغاز کرده، اما آثارش چنان محبوب و تاثیرگذار گشت که تا زمان مرگش یکی از شناختهشدهترین نویسندگان آمریکایی بود.
بوکوفسکی در کتاب عشق سگی است دربان جهنم آنچه را که به نظر میرسد زندگی روزمره اوست، از دیدگاهی تقریبا فلسفی و درعینحال ساده مشاهده میکند. بوکوفسکی از رشتهای از صفتها و اسمها برای توصیف ساندرا استفاده میکند و توصیفی انتزاعی و درعینحال استعاری گویا ارائه میدهد.
در قسمتی از کتاب عشق سگی است دربان جهنم میخوانیم:
«توی تخت باهم آلوی خنک میخوردیمکه داستان اون مرد آلمانی رو برام گفت
که صاحب همه مغازههای اون اطرافه غیر از یه مغازه پارچهفروشی،
سعی کرده بود اونجا رو هم بخره ولی دخترای اونجا جواب منفی دادن.
مرد آلمانی بهترین مغازه خواربار فروشی شهر پاسادنا رو داره،
گوشتهاش گرونن ولی ارزشش رو داره.
سبزیجات و میوههاش خیلی ارزونن،
گل هم میفروشه.
مردم از همه جای پاسادنا به فروشگاهش میان،
ولی اون هنوز دلش میخواست که پارچهفروشی رو بخره
و دخترا میگفتن نه.
یه شب یه نفر رو دیده بودن که از در پشتی پارچهفروشی فرار کرده بود،
و اونجا آتیش گرفت،
و تقریبا همه چی تخریب شد،
لیست بلند بالایی از انواع پارچهها داشتن
سعی کردن هرچی باقی مونده رو نجات بدن،
و یه حراجِ اجناس سوخته گذاشتن،
ولی تاثیری نداشت.
بالاخره اونجا رو فروختن
و مرد آلمانی صاحب مغازه شد،
مغازه خالی.
زن آلمانیه سعی کرد که از اونجا استفاده کنه و سبد و این چیزا بفروشه،
اما کارش نگرفت.
آلوهامون تموم شد.»
۴. دوچرخهها: عاشقانههای نیکی جیووانی
کتاب «دوچرخهها: عاشقانههای نیکی جیووانی» با عنوان انگلیسی «Bicycles : Love Poems» اثر نویسنده، شاعر و فعال اجتماعی اهل ایالاتمتحده آمریکا، نیکی جیووانی است که اولین بار سال ۱۹۹۷ منتشر شد. اشعار این مجموعه سی سال از زندگی حرفهای جیووانی بهعنوان نویسنده را شامل میشود. ما او را بهعنوان یک زن جوان، بهعنوان یک فعال که برای تغییر تلاش میکند، بهعنوان یک عاشق، بهعنوان یک زن سیاهپوست آمریکایی خواهیم دید.
جیووانی یکی از محبوبترین شاعران آمریکایی است، زیرا او نظر خود را بهوضوح بیان میکند و از انجام آن لذت میبرد. او هفت بار برندهی جایزهی تصویر NAACP و اولین دریافتکنندهی جایزهی زن شجاع رزا پارکز است و مدال لنگستون هیوز برای شعر برجسته را در کنار بسیاری افتخارات دیگر دارد.
این شاعر آمریکایی که نوشتههایش از فراخوان برای قدرت سیاهپوستان تا اشعار برای کودکان و اظهارات شخصی صمیمی را شامل میشود در سینسیناتی، اوهایو، و ناکسویل، تنسی بزرگ شد. او سال ۱۹۶۰ وارد دانشگاه فیسک در نشویل تنسی شد و در آنجا در کارگاه نویسندگی مدرسه کار و مجلات ادبی را ویرایش کرد. او پس از دریافت مدرک لیسانس هنر در سال ۱۹۶۷، جشنواره هنرهای سیاه را در سینسیناتی قبل از ورود به مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه پنسیلوانیا و دانشگاه کلمبیا ترتیب داد.
اشعار اولیه جیووانی که در دوران جنبش حقوق مدنی منتشر میشد، سرشار از روحیهی انقلابی بود. او همراه با مایا آنجلو و آدر لرد یکی از چهرههای کلیدی جنبش هنرهای سیاه بود. او همچنین به خاطر شعرهایش در مورد مرگ، رویاها و نژادپرستی مشهور است.
جیووانی در حرفهای که بیش از ربع قرن را در برگرفته است، شهرت خود را بهعنوان یکی از مشهورترین و جنجالیترین نویسندگان آمریکایی به دست آورده است. او در این اثرش مجموعهای خیرهکننده از اشعار عاشقانه را ارائه میدهد که شامل بیش از بیست اثر جدید است.
کتاب دوچرخهها مانند مجموعهای از ترانهها، دعاها، دیالوگها و داستانها خوانده میشود و آن را به یک تجربهی خواندنی پویا تبدیل میکند. جیووانی عشق را در این کتاب بسیار زیبا و جسورانه، به روشهایی بیان میکند که به طرز لذت بخشی غیرمنتظره است. درواقع فلسفه و دیدگاه او عمیق و استفادهی او از عناصر ادبی بسیار گسترده است. در این اثر همچنین موضوعات متنوعی ازجمله جاز، خانواده، لباس، بلوز، بهشت، غذا، کتاب، دروننگری و موارد دیگر هم موردبررسی قرار میگیرند. جیووانی در این اثر نشان میدهد که درنهایت این عشق است که بر مصیبتها غلبه میکند.
در قسمتی از کتاب دوچرخهها میخوانیم:
«دوست داشتماما نمیتوانستی
آرزومند بودم
اما نمیخواستی
پی برده بودم
چرا ما نبایست
بسکه سرباز زدی
آنگاه نتوانستیم
بااینهمه میتوانست
سرگرمی دلچسبی باشد
اگر چنان چه میخواستیم»
۵. آیدا در آینه
کتاب آیدا در آینه اثر روزنامهنگار، نمایشنامهنویس، مترجم، گوینده و یکی از مشهورترین شعرای معاصر ایران، احمد شاملو است. او در تهران به دنیا آمد و دوران کودکی خود را در شهرهای مختلف استان گذراند و در اوایل جوانی به فعالیت سیاسی پرداخت. او مجلات هنری و ادبی بسیاری را ویرایش و تاسیس و همواره فرصتهایی را برای شاعران جوان برای نمایش استعدادهایشان باز کرده است. شاملو داستانها و شعرهای بسیاری را از فرانسوی ترجمه کرده است.
این شاعر صاحبنام پس از ۵۰ سال تلاش ادبی، بهعنوان نویسنده، روزنامهنگار، مترجم و بیش از همه شاعری موفق، در گرماگرم یک روز مردادماه سال ۱۳۷۸ چشم از جهان فروبست. همانطور که نیما را «پدر شعر» مینامند، شاملو را «پدر شعر سپید» مینامند. او هم بهعنوان یک شخصیت بزرگ ادبی تاریخی و هم بهعنوان یک شاعر بزرگ برجسته و شناختهشده است. او فردی انسانگرا و روشنفکری اجتماعی بود که به طرز ماهرانهای عشق و محبت شخصی را با نگرشهای اجتماعی خود درهمتنیده است و همیشه با امید و اشتیاق به عدالت زندگی میکرد.
شاملو در این مجموعهی خواندنی که اولین دفتر شعر شاملو پس از ازدواج با آیداست تا حد زیادی از اسطورهها و متون کهن برای خلق اشعار خود استفاده کرده است. شاملو علاوه بر دفتر «آیدا در آینه»، در دفتر «آیدا، درخت و خنجر و خاطره» هم شور عاشقانهی خود را برای آیدا در قالب شعر میآورد. کتاب آیدا در آینه با توصیفات شاعرانهی شاملو بسیار لذتبخش و زیباست و خواندن این اشعار میتواند احساسات هرکسی را تحت تاثیر قرار بدهد.
در قسمتی از کتاب آیدا در آینه میخوانیم:
«من و تو یکی دهانایمکه با همه آوازش
به زیباتر سرودی خواناست.
من و تو یکی دیدگانیم
که دنیا را هر دم
در منظر خویش
تازهتر میسازد.
نفرتی
از هر آنچه بازمان دارد
از هر آنچه محصورمان کند
از هر آنچه وادارد مانا
که به دنبال بنگریم،
دستی که خطی گستاخ به باطل میکشد.
من و تو یکی شوریم
از هر شعلهای برتری
که هیچگاه شکست را بر ما چیرهگی نیست
چرا که از عشق روئینه تنایم.
و پرستوئی که در سرپناه ما آشیان کرده است
با آمدشدنی شتابناک
خانه را
از خدایی گمشده
لبریز میکند.»
۶. با عشق تاب میآورم
کتاب با عشق تاب میآورم اثر شاعر، مقالهنویس و مترجم برجسته ایرانی، حسین منزوی است که اولین بار سال ۱۳۸۵ منتشر شد. او تاثیرات زیادی بر جهش ادبی ایران داشت و عمدهی شهرتش در سرودن اشعار است. غزلیات او عمدتا فارسی بوده، اما در زبان آذری نیز سهمی داشته است. او پس از تحصیل و اقامت چند سالی در تهران، به زادگاهش بازگشت. همایون شجریان، از اشعار حسین منزوی در آلبوم ستارههایش استفاده کرده است.
رمانتیسم یک جنبش اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است که در قرن نوزدهم شکل گرفت و موانع سنتی در اروپا را شکست و شرایط اجتماعی پیدایش آن در اواخر مشروطه در ایران فراهم شد. حسین منزوی یکی از نوآورترین و بااستعدادترین شاعران معاصر است که در اشعار او احساسات شخصی و بسیاری از اصول رمانتیسم منعکسشده است.
این غزلسرای معاصر، در بیشتر سرودههای خود به عشق از جنبههای مختلف پرداخته است. ازآنجاییکه داستان عاشقانه در ادبیات فارسی گسترهی وسیعی دارد، بازتاب گستردهای در شعر منزوی نیز داشته، بهطوریکه عشق محور اصلی برخی از اشعار او بوده است. بیشتر شعرهای او بر مبنی احساسات و عواطف شخصیاش بوده و درواقع شـاعر زندگی خود است و علاوه بر مضمون عشق، خواستهها و آرزوها، احساسات واقعی، ناملایمات زندگی جزو مضامین اصلی شعرهای او به شمار میرود.
۷. حکایت دریاست زندگی
کتاب حکایت دریاست زندگی اثر شاعر، نویسنده، مدرس دانشگاه، مورخ ادبی، پژوهشگر و بازیگر معاصر ایرانی، شمس لنگرودی است. او در خانوادهای مذهبی و علاقهمند به ادبیات به دنیا آمد. بعدها پدرش نام خانوادگی آنها را به شمس تغییر داد. او دبیرستان خود را در رشتهی ریاضی به پایان رساند. پیشینهی خانوادگیاش او را تشویق کرد که با تمام وجود شعر را دنبال کند. اولین شعر منتشرشدهی او تحت تاثیر نادر شاعر نامی معاصر در سال ۱۳۴۶، نادرپور بود که در هفتهنامهی امید ایران چاپ شد.
او در ابتدا تحت تاثیر زبان و بینش فریدون توالالی، فریدون مشیری و مهمتر از آن نادر نادرپور بود. فعالیتهای سیاسی و شرایط جامعه باعث شد به شعر سیاوش کسرایی و احمد شاملو گرایش پیدا کند. شمس پس از نوشتن «قصیدهی لبخند چاکچاک»، با فاصله گرفتن از پیشینیان الهامبخش خود، بهسادگی و روانی زبان گفتاری روی آورد. سادگی، مختصر نویسی، طنز، زندگی روزمره، عشق و طبیعت از عناصر اصلی شعر اوست.
در قسمتی از کتاب حکایت دریاست زندگی میخوانیم:
«آرام باش عزیز منآرام باش.
حکایت دریاست زندگی،
گاهی درخشش آفتاب،
برق و بوی نمک،
ترشح شادمانی،
گاهی هم فرو میرویم،
چشمهایمان را میبندیم،
همهجا تاریکی است.
آرام باش عزیز من
آرام باش
دوباره سر از آب بیرون میآوریم
و تلالو آفتاب را میبینیم
زیر بوتهای از برف
که این دفعه
درست از جایی که تو دوست داری طالع میشود.»