۷ ویژگی مهم که باعث درخشش فیلمهای اصغر فرهادی میشوند
اصغر فرهادی پس از کسب دو جایزهی اسکار و بردن جایزهی بهترین فیلمنامه از جشنوارهی کن اعتبار سینمای ایران به شمار میرود. فرهادی را باید مهمترین و تأثیرگذارترین کارگردان سینمای ایران در دو دههی اخیر بدانیم که فیلمهایش نه تنها در داخل با اقبال مواجه میشود، بلکه در خارج کشور هم مخاطب دارد.
فرهادی پس از ساخت فیلم «چهارشنبه سوری» در سال ۱۳۸۴، فضای تازهای را در سینمایش با پرداختن به مسائل و معضلات اجتماعی به ویژه دربارهی مشکلات طبقهی متوسط تجربه کرد که در فیلمهای بعدیاش به اوج خود رسید. «دربارهی الی» و «جدایی نادر از سیمین» درخشانترین فیلمهای کارنامهی فرهادی هستند که آوازهی فرهادی با این فیلمها در سراسر دنیا پیچید و این کارگردان توانست برای خودش مخاطب جهانی پیدا کند.
فرهادی سینما را پله به پله تجربه کرد و در هر فیلم پختهتر از فیلم قبلی شد. بهخوبی میتوان روند رو به پیشرفت این کارگردان را از فیلم «رقص در غبار» تا «قهرمان» مشاهده کرد. فرهادی از نخستین فیلم بلند سینماییاش آرامآرام به سمت قله حرکت کرد و در نهایت پس از پنجمین فیلم سینماییاش، جایزهی اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان را کسب کرد. جایزهای که بار دیگر به فرهادی رسید تا او جزء معدود کارگردانانی باشد که دو بار جایزهی اسکار بردهاند.
با مشاهدهی فیلمهای فرهادی این سؤال در ذهن بسیاری از مخاطبان شکل میگیرد که در سینمای فرهادی چه عواملی باعث درخشش فیلمهایش میشود؟ بسیاری از علاقهمندان به سینمای فرهادی معمولا به مقایسهی فیلمهای فرهادی با دیگر کارگردانان ایرانی میپردازند و دلایل موفقیت آثار این کارگردان را جستوجو میکنند. در این مطلب به مؤلفههایی که فیلمهای فرهادی را تا این اندازه تماشایی و دیدنی میکنند میپردازیم تا بهتر با دلایل موفقیت این کارگردان ایرانی آشنا شویم.
۱. دقت و ظرافت در فیلمنامهنویسی
فیلمنامه ستون و اساس ساختن یک فیلم سینمایی است. تمام فیلمهای ماندگار جهان، نخست فیلمنامههایی درخشان و خواندنی داشتهاند و بعد با کارگردانی درست به اثری تماشایی تبدیل شدهاند. محال است فیلمی بدون داشتن فیلمنامهای قوی و اصولی، تنها با تکیه بر فرم و کارگردانی به اثری ماندگار تبدیل شود. کارگردانان ایرانی ضعفهای زیادی در فیلمنامهنویسی دارند و معمولا در ایدهپردازی و نوشتن نقطه عطفهای فیلم به مشکل برمیخورند.
هنر فرهادی اینجا خودش را نشان میدهد. او با دقت و ظرافت خاصی فیلمنامههایش را مینویسد و همین درخشش در فیلمنامهنویسی او را از دیگر کارگردانان ایرانی جدا میکند. فرهادی برای نوشتن فیلمنامه عجلهای ندارد و حتی گاهی اوقات شش ماه زمان را برای نوشتن فیلمنامهی اثرش صرف میکند.
قوت کار فرهادی اینجاست که کارش را در تلویزیون با نوشتن فیلمنامههای مجموعههای تلویزیونی شروع کرد و همین کار را بهخوبی ادامه داد تا به نگارش فیلمنامه در سینما برسد. فرهادی یک استعداد ذاتی در فیلمنامهنویسی دارد و ذهنش بهخوبی میتواند سیر اتفاقات را طراحی کند.
چینش و طراحی خوب و درست موقعیتها و روند منطقی داستان و شخصیتها از نقاط قوت فرهادی در فیلمنامهنویسی است. فرهادی توانایی بالایی در گرهافکنی و نوشتن نقطه عطفهای تماشایی دارد. او با آوردن چندین گره و نقطه عطف در فیلمهایش حسابی مخاطبش را درگیر داستان میکند. حالا در اوج پختگی و تجربه میداند که از فیلمهایش چه میخواهد و از انتظار و سلیقهی مخاطبانش هم آگاه است.
۲. سینمای خردهپیرنگ
هر فیلم سینمایی یک پیرنگ و خط اصلی داستان دارد که معمولا بنای قصه بر اساس همان خط شکل میگیرد. اما برخی کارگردانان که توانایی بالایی در طرح داستان و روایت قصه دارند، خرده پیرنگهایی در کنار ایدهی اصلی داستان طراحی میکنند که گاه این خرده پیرنگها از خط کلی داستان جذابتر میشود.
فرهادی یکی از استادان نوشتن خرده پیرنگهای جذاب در کنار قصهی اصلی داستان است. باید این استعداد را یکی از شاخصههای اصلی سینمای فرهادی بدانیم. او بهخوبی میداند در کنار روایت داستان اصلی، چگونه روایتهای فرعی را اضافه کند و با استادی تمام این روایتهای فرعی را طوری بنویسد که قصهی اصلی را تحتالشعاع قرار دهد.
فرهادی همواره در کنار داستان اصلی خرده پیرنگهای جذابی برای روایت دارد. در فیلم «جدایی نادر از سیمین» این موضوع به بهترین شکل ممکن اتفاق میافتد. فیلم با حضور نادر و سیمین در دادگاه شروع میشود که به خاطر بحث بر سر مهاجرتشان تصمیم به جدایی و طلاق گرفتهاند. مخاطب تا یک سوم ابتدایی فیلم تصور میکند قصهی اصلی فیلم دربارهی جدایی این زوج است اما حضور راضیه در خانهی نادر و اتفاقات بعدیاش، خرده پیرنگ حضور راضیه را به ماجرای اصلی داستان تبدیل میکند. از نیمهی دوم فیلم تا انتها دیگر ما خیلی با مهاجرت نادر و سیمین کاری نداریم و درگیر حاشیههای اتفاقات پیشآمده بین نادر و راضیه هستیم.
نگارش این پیرنگ و خرده پیرنگهای جذاب و جابهجایی آنها در طول فیلم از هر کسی بر نمیآید و جزء تواناییهای ویژهی فرهادی به شمار میرود. فرهادی با اتکا به این تواناییهایش توانسته با فیلمهایش چشمها را خیره و مخاطبان فیلمهایش را میخکوب صندلیهای سینما کند.
۳. شخصیتپردازیهای چند بعدی
از نکات دیگری که باعث درخشش فیلمهای فرهادی میشود، طراحی شخصیتهای چند بعدی و عمیق است. فرهادی برخلاف بسیاری از کارگردانان مهارت بالایی در شخصیتپردازی دارد و بهخوبی شخصیتهایش را از سطح به عمق میرساند. تماشاگران فیلمهای فرهادی، شخصیتهای داخل فیلمها را باور و با آنها همذاتپنداری میکنند و حتی تا مدتها درگیر کارهای آن شخصیت میمانند.
شخصیتهای فیلمهای فرهادی چند بعدی و باورپذیر هستند و مخاطب کنش و واکنشهای آنان را باور میکند. همچنین فرهادی بهخوبی میتواند شخصیتهای خاکستری، مثل همین افرادی که در کوچه و خیابان زندگی میکنند را طراحی کند و قضاوت را بر عهدهی تماشاگر بگذارد.
نمونه برای شخصیتهای ماندگار فیلمهای فرهادی بسیار است. شخصیت نادر را شاید بتوان عمیقترین شخصیت در فیلمهای فرهادی دانست. پدری که میخواهد قهرمان زندگی دخترش باشد، اخلاقگرا زندگی کند و جلوی حرف زور بایستد ولی در بزنگاهی که پایش گیر میکند، مجبور میشود اخلاقیات را دور بزند و طور دیگری رفتار کند.
شخصیت مژده در «چهارشنبه سوری» با بازی هدیه تهرانی هم قابلیتهای زیادی برای پردازش دارد. مژده زنی امروزی و بهروز است که فکر خیانت شوهرش مثل خوره در حال خوردن جانش است و زندگیاش را مختل کرده است. این فکر خیانت که تا انتهای فیلم مشخص نیست به جا هست یا نه، شخصیت مژده را از حالت طبیعی خارج کرده و از او زنی رنجور و روانپریش ساخته است.
در مقابلش مرتضی هم با شخصیت پیچیدهاش، مخاطب را به دنبال کشف حقیقت میکشاند. مرتضی در نگاه اول، تصویر یک مرد عاشق خانواده را به ما نشان میدهد که میخواهد زن و بچههاش را برای تعطیلات به دوبی برود، ولی هر چه از فیلم میگذرد، بیشتر متوجه ریگهای در کفش مرتضی میشویم.
در «دربارهی الی» هم این طراحی شخصیتهای جذاب را میبینیم. شخصیت الی در فیلم زنی جذاب و مرموز تصویر میشود که حتی با پایان یافتن فیلم هم نمیتوانیم او را شخصیتی منفی یا مثبت حساب کنیم. شخصیت عماد در «فروشنده» را هم نمیتوانیم شخصیتی منطقی و روشنفکر قلداد کنیم یا فردی انتقامجو و کینهای.
این قوت کار فرهادی است که قضاوت نهایی را به تماشاگر میسپارد و خودش حکم کلی صادر نمیکند. این شخصیتهای چند بعدی به مخاطب اجازهی فکر کردن دربارهی کارهای کاراکتر و برقراری ارتباط را میدهد.
۴. درامهای پرقدرت و تعلیقهای جذاب
یک روز با مهمانی خارجی دربارهی فیلمهای فرهادی صحبت میکردم و از او که فیلمهای شاخص فرهادی را دیده بود، پرسیدم کدام فیلم این کارگردان را بیشتر دوست داشتی؟ او بلافاصله از دربارهی الی گفت و بعد نام «جدایی» را آورد. حتی عنوان کرد که دربارهی الی را بیشتر از یک بار دیده است. وقتی از او دلیل دوست داشتنش را پرسیدم، اینچنین جواب داد: «درام پرقدرت و موقعیتهای دراماتیک».
خلق درام و موقعیتهای دراماتیک یک عنصر بسیار مهم در بررسی کیفیت فیلمهای سینمایی به شمار میرود. فرهادی استاد خلق تعلیقهای جذاب و موقعیتهای دراماتیک تماشایی است. سوژهی فیلمهای فرهادی هنگام تماشا یک شوک و تکان اساسی به تماشاگر میدهد و داستان را بهخوبی وارد فاز تازهای میکند.
خیانت مرتضی، گم شدن الی و سقط جنین راضیه همه موقعیتهای دراماتیکی را پیش روی مخاطبان قرار میدادند که تا انتها باید آن را دنبال میکرد و نمیشد لحظهای از آن غافل شد. فرهادی بهخوبی میتواند از موقعیتهای ساده، درامی جذابی شکل دهد.
نکتهی مهم در خلق این موقعیتها جذاب در این است که فرهادی بهخوبی سیر منطقی حوادث را رعایت میکند و از روی ناچاری موقعیتهای فیلمش را کم و زیاد نمیکند. فرهادی خیلی حساب شده از نقطهی آ به نقطهی ب میرسد و در طول این مسیر مخاطبش را هم بهخوبی میتواند با خود همراه کند.
این تعلیقهای حساب شده غنای زیادی به آثار فرهادی میدهد. فرهادی برای خلق موقعیتهای دراماتیک فیلمش، به جزئیات توجه ویژهای میکند و اتفاقات را بهخوبی کنار هم میچیند. بهت و همراه کردن مخاطب، هنری است که فرهادی بهخوبی آن را بلد است و از عهدهاش برمیآید.
۵. داشتن دغدغههای اجتماعی و نگاهی اخلاقگرا
برخی از منتفدان، در کنار عنوان فیلمساز، عنوان جامعهشناس را به اصغر فرهادی میدهند. آنها معتقدند این کارگردان، با چشمانی تیزبین جامعه و آدمهایش را رصد میکند و بهخوبی معضلات اجتماعی را در فیلمهایش نشان میدهد. فرهادی علاقهی زیادی به معضلات اجتماعی دارد و معمولا با نگاهی اخلاقگرا این معضلات را موشکافی میکند.
فرهادی نگاهی خنثی و منفعل به جامعه ندارد و روح زمانه در فیلمهایش جاری است. اگر فیلمهای فرهادی را از چهارشنبه سوری که در سال ۱۳۸۴ اکران شد تا به این سو بررسی کنیم، میبینم او با چه دغدغه و تعهدی فیلمهایش را ساخته است. هر چه زمان میگذرد و جامعه بیشتر در التهاب فرو میرود، فیلمهای فرهادی هم سوژههای حساستری به خود میگیرد.
پنهانکاری و دروغ یکی از موتیفهای اصلی فیلمهای فرهادی است. این کارگردان سعی میکند با نگاهی اخلاقگرا فیلمهایش را بسازد و اثرات سو، بیاخلاقی را در آثارش نشان دهد. در فیلمهای فرهادی بیاخلاقی، ولو یک کار کوچک در انتها منجر به بحرانی بزرگ میشود.
فرهادی دائم در حال دادن هشدار و آلارم به مخاطبانش است که اخلاق را فراموش نکنید و با وجدانی برآمده از اخلاق زندگی کنید و تصمیم بگیرید. بیاخلاقی در فیلمهای فرهادی مثل یک دومینو عمل میکند، همین که اولین ضربه با یک بیاخلاقی زده شود، مشخص نیست دامنهی کار کجا متوقف خواهد شد
در چهارشنبه سوری پنهانکاری و خیانت مرتضی، بحران بزرگی را برای خانوادهاش رقم زده است. در دربارهی الی پنهانکاری الی و نگفتن اینکه نامزد دارد، منجر به اتفاقات تلخ بعدی میشود، در جدایی نادر از سیمین پنهانکاری راضیه و در ادامه واکنشهای نادر که بویی از صداقت در آن به مشام نمیرسد، عواقب بدی را برای همگی به وجود میآورد. فرهادی این نگاه و رویه را در فیلم آخرش قهرمان هم تکرار کرده و این بار با نگاهی تندتر شخصیتهای فیلمش را مقابل تماشاگران قرار میدهد.
داشتن تعهد اخلاقی و دغدغهی اجتماعی یکی از وجههای تمایز فرهادی با دیگران کارگردانان ایرانی است. نگاه ژرف این کارگردان به مسائل روزمرهی زندگی، تفاوتهای او را در فیلمسازی نشان میدهد. بسیاری از مخاطبان فیلمهای فرهادی، علاقهمند به همین نگاه و دغدغهها هستند و با هر فیلم دوست دارند بدانند، فرهادی این بار دست روی چه معضل و مسألهای گذاشته است.
۶. پایانهای بازِ بدون قضاوت
تا پیش از فرهادی خیلی عنوان پایان باز در سینمای ایران مرسوم نبود ولی پس از پایانبندی درخشان فیلم جدایی نادر از سیمین به یک باره لفظ پایان باز در میان علاقهمندان به سینما پیچید و کارگردانان دیگر هم از این الگو برای فیلمهایشان استفاده کردند.
فرهادی خیلی خوب با پایانبندی فیلمهایش، مخاطبان فیلمش را درگیر فیلم میکند و فرصت تفکر و قضاوت را به او میدهد. فرهادی در فیلمهایش سعی میکند خودش را کنار بکشد و تماشاگر فیلمش را در جایگاه قاضی بنشاند تا او دربارهی رفتار و کارهای شخصیتها قضاوت کند.
پایانبندی فیلمهای او هم چنین کارکردی دارد. فرهادی از دادن حکم کلی پرهیز میکند و نمیخواهد نظر قطعیاش را به خورد مخاطب بدهد. فرهادی تلاش دارد تا داور نهایی خودش نباشد و صحنهها را طوری طراحی کند تا حضورش کمتر احساس شود. توجه به این نکته هوش و درایت فیلمساز را میرساند.
فرهادی با فیلمهایش کاری میکند تا تماشاگر پس از خارج شدن از سینما همچنان درگیر فیلم بماند. سخت است تا سازندهی یک اثر، حکم کلی دربارهی فیلمش صادر نکند و تنها ناظر اتفاقات باشد. چرا که در بسیاری از مواقع ناخواسته نظر و دیدگاه سازنده در فیلم آورده میشود و همین باعث سمت و سو دادن به نظر مخاطب میشود.
پایانبندی فیلمهای فرهادی معمولا درخشان و ماندگار هستند. پایانبندی چهارشنبه سوری و آن چهرهی بدون احساس مژده را به یاد بیاورید که مشخص نیست در آخر متوجه خیانت شوهر شده یا نه، ولی هر چه هست دیگر از آن تنشها و حالتهای عصبی در او خبری نیست.
در دربارهی الی هم سرنوشت الی و ماجرایی که بر او گذشته در هالهای از ابهام باقی میماند و در جدایی نادر از سیمین» همچنان صحبت مخاطبان فیلم دربارهی تصمیم دختر جهت انتخاب پدر یا مادرش است. فروشنده و قهرمان هم پایانبندیهایی تأملبرانگیز دارند و ذهن مخاطب را بر آنچه بر شخصیتها رفته درگیر نگه میدارند.
۷. جایگاه ویژهی کودکان
داستان فیلمهای فرهادی دربارهی رفتار و اعمال آدم بزرگهاست ولی این کودکان هستند که از این رفتار و کارها آسیب میبینند. فرهادی توجه ویژهای به کودکان و قربانی شدن آنها در میان کارها و تصمیمهای والدینشان دارد. فرهادی از کودکان بهعنوان ناظرانی آسیبپذیر استفاده میکند که تشعشع رفتار پدر و مادرهایشان بزرگترین ضربهها را به آنها میزند.
در چهارشنبه سوری میبینیم که دود اختلاف مژده و مرتضی چگونه به چشم پسرشان میرود و فرزندشان چگونه در میان والدینشان در حال قربانی شدن است. در جدایی نادر از سیمین هم دوباره یک فرزند در حال دیدن رنجهای بسیار از اختلاف پدر و مادرش است. او هم مظلومانه نظارهگر اختلاف و دعوا میان والدینش است و جز در خود ریختن و فرو خوردن بغضهایش کار دیگری از دستش برنمیآید.
در قهرمان هم فرزند رحیم، چون ناظری بیگناه نظارهگر خرد شدن و تحقیر شدنهای پدرش است. او هر بار که پدرش سؤال و جواب میشود نگاهی پرسشگر به اطرافش دارد و در پایان هم خودش از کارهای بزرگترها مصون نمیماند و وارد بازیاشان میشود.
فرهادی به کودکان بهعنوان نسلی که آینده در دستانشان است، نگاه ویژهای دارد. او بهخوبی آگاه است، معضلات اجتماعی و رفتارهای پر از تناقض بزرگسالان چه تأثیرات سویی بر شخصیت و تفکر فرزندان دارد. فرهادی کمتر پیش میآید از کودکان غافل شود و همواره بچهها در فیلمهایش حضور داشتهاند. اگرچه شخصیتهای اصلی فروشنده فرزندی ندارند ولی میبینیم یکی از دوستانشان از همسرش جدا شده و این بچه در بدر به دنبال مادرش در میان سالنهای تیاتر سرگردان است. بچهها در فیلمهای فرهادی بازتاب رفتارهای پدر و مادرشان را میبینند و شخصیتشان بر اساس همین مشاهدات شکل میگیرد.
اگر در فیلمهای فرهادی توجه بزرگترها کمتر به کودکان است، ولی خود سازنده هیچگاه از کنار کودکان بیتوجه رد نمیشود و آنها را در کانون توجه قرار میدهد. دوربین فرهادی هوشمندانه کودکان را نگاه میکند و از کنارشان بهسادگی عبور نمیکند. فرهادی بهخوبی میداند که آیندهی جامعهی را همین کودکان میسازند؛ همین کودکانی که با دیدن رفتار و کارهای پدر و مادرشان روحهایی زخمی و آسیب دیده دارند.