۷ رمان جذاب برای شروع کتابخوانی
رایجترین توصیهای که ما در طول عمر خود از سوی افراد پیشرو میشنویم این است که: «عادت کتابخوانی را در خود ایجاد کنید.»
کتاب، این یار مهربان و دانای خوش زبان، بهترین همراه آدمی برای کشف دنیاهای جدید است. کتابها اغلب افقهای جدیدی را به روی افراد میگشایند و تجربهای را به شما میدهند که تا ابد به یاد خواهید داشت. هر کتاب یک شخصیت متفاوت، یک داستان جدید و در نتیجه یک ماجراجویی جدید دارد.
یکی از دلایل اصلی که بسیاری از افراد نمیتوانند بهطور مداوم به مطالعهی کتاب بپردازند این است که همیشه سعی میکنند در اولین قدم برای شروع کتابخوانی سختترین کتابها را انتخاب کنند؛ این امر باعث میشود زبان نوشتاری و مفهوم کتاب را درک نکنند و درنهایت از مطالعهی کتاب دست بکشند. بسیاری از مردم هم فکر میکنند که اگر کتابهای خیلی خوبی برای شروع کتابخوانی پیدا نکنند، حوصلهشان سر برود و مطالعه را رها کنند.
اگر مدتی است که کتابی نخواندهاید، شروع دوبارهی کتابخوانی میتواند دلهرهآور باشد. اینکه بدانید چه کتابهایی ارزش خواندن دارند، چگونه زمان برای مطالعه پیدا کنید و آیا میتوانید به آن پایبند باشید یا نه، سخت است؛ یکی از مهمترین مراحل برای شروع دوباره، خواندن کتابهای مناسب است.
اگر میخواهید عادت کتاب خواندن را در خود ایجاد کنید و به دنبال کتابهای عالی برای شروع کتابخوانی هستید، در این مطلب ۶ کتاب فوقالعاده در ژانرهای مختلف را معرفی کردهایم. این کتابها به شما کمک میکنند عاشق مطالعه شوید و خواندن کتاب را به یک عادت و سرگرمی در زندگی خود تبدیل کنید.
۱. زبان گلها
کتاب «زبان گلها» اولین رمان از نویسندهی آمریکایی ونسا دیفن باخ است که اولین بار سال ۲۰۱۱ منتشر شد. این کتاب داستان زندگی ویکتوریا جونز را روایت میکند که از گلآرایی برای غلبه بر گذشتهی دردناک خود استفاده میکند. کتاب از دیدگاه ویکتوریا و در دو خط زمانی، یکی در زمان حال و دیگری از گذشتهی او روایت میشود و به خواننده اطلاعاتی از تجربیات آسیبزایی که دوران کودکیاش را شکل داده است، میدهد.
زندگی ویکتوریا پر از آشفتگی بود و باعث شد که او عشق و مهربانی را هیچ کجا نبیند. با وجود این واقعیت، مردم همیشه در تلاش هستند تا عشق خود را به او نشان دهند و به او کمک کنند. او در پرورشگاه بزرگ میشود و دوران کودکیاش را در معرض آزار و غفلت کسانی میگذراند که قرار بود از او مراقبت کنند. این موضوع باعث میشود که از نظر عاطفی از دیگران دور شود و تنها ارتباط او با دنیا از طریق گلها و معانی آنهاست.
از زبان ویکتوریا، گل برای انتقال عبارات عاشقانه استفاده میشود. ازنظر او هر گیاه و گل معنایی واقعی دارد و هنگامی که ماهرانه و دقیق در یک چیدمان قرار بگیرند، معنایی عمیق و عباراتی عاشقانه را منتقل میکنند.
در طول رمان ویکتوریا به زنی به نام «الیزابت» که مراقب اصلی و معلم او برای چیدمان گلها بوده، اشاره میکند و همچنین از الیزابت یاد میگیرد که چگونه صبور باشد. رابطهی این دو بسیار صمیمانه و مانند مادر و دختر هستند. در این میان، یک سری اتفاقها رخ میدهد که ویکتوریا را به گذشته میبرد و باعث میشود که با رازی دردناک از زندگیاش روبهرو شود.
در قسمتی از کتاب زبان گلها میخوانیم:
هنگامیکه به چشمهای الیزابت نگاه کردم صورتش پر از احساس بود. نمیتوانستم بگویم میخندد یا گریه میکند. مرا به سمت خودش کشید،ساعدش در زیر بغلم و دستهایش روی سینهام قرار داشت و به دندههایم فشار وارد میکرد. گفت: عزیزم نگاه کن. کلماتش در آن لحظه حقیقت را بیان میکردند حس مبهمی از نوجوان بودن داشتم، حتی حس یک بچهی تازه متولدشده، محکم بغلش کردم و در آغوشش آرام گرفتم.
۲. یک ازدواج آمریکایی
کتاب «یک ازدواج آمریکایی» رمان معروف و پرفروش تایاری جونز است که اولین بار سال ۲۰۱۸ منتشر شد. این کتاب بلافاصله پس از انتشار در لیست پرفروشترین کتابهای نیویورکتایمز و واشنگتنپست قرار گرفت و سال ۲۰۱۸ منتخب باشگاه کتاب اپرا و سال ۲۰۱۹ نامزد جایزهی اورول و آئودی شد.
جونز در کتاب یک ازدواج آمریکایی، بهطور خاص بر روی یک زن و شوهر تحصیلکرده و موفق به نامهای «ری» و «سلستیال» تمرکز میکند تا تنشهای بین دو نفر با تفاوتهای اقتصادی و نژادی را بررسی کند. او درنهایت نشان میدهد تعصب چیزی است که هر دو خانواده بدون توجه به ثروت یا موقعیت خود تجربه میکنند.
تعدادی از شخصیتها در طول رمان از یکدیگر رازهایی را مخفی میکنند؛ این رازها نقطهی تنش بین شخصیتها را نشان میدهد و باعث ایجاد جروبحثهایی خواهد شد که منجر به ازهمپاشیدن تعدادی از روابط میشود.
کتاب یک ازدواج آمریکایی نشان میدهد که نژادپرستی چقدر در آمریکا ریشه دوانده است و تأثیر مخرب آن را بر مردم نشان میدهد.
این کتاب علاوه بر نشان دادن موضوع نژادپرستی، نحوهی فروپاشی روابط در شرایط سخت و دشوار را بررسی میکند. ری به اشتباه متهم به تجاوز میشود و دوازده سال محکوم میشود و در نهایت او و همسرش سلستیال نمیتوانند محکومیت طولانیمدت زندانش را تحمل کنند و طلاق میگیرند. رابطهی سلستیال با والدینش هم در واکنش به این طلاق بدتر میشود زیرا آنها احساس میکنند که او همسر خود را در شرایط سخت رها میکند.
در واقع بسیاری از داستانهای ازدواج بر روی برخی از چالشهای معمولیتر زوجها مانند خیانت، رقابت یا اختلاف طبقاتی بین شرکا تمرکز میکنند، ولی کتاب جونز بر عواقب بیعدالتی ویرانگر جهان روی یک زوج سیاهپوست متمرکز است.
در قسمتی از کتاب یک ازدواج آمریکایی میخوانیم:
وقتی برای آن سفر برنامهریزی میکردیم، فکر میکردم قرار است در خانهی مادرش بمانیم بنابراین با خودم لباسخواب نیاورده بودم. بهجای آن یک زیرپوش بلند تنم کرده بودم. ری لبخند زد و گفت که من را دوست دارد. صدایش گرفته بود، مثل تمام آن چیزی که من را در برگرفته بود. آنقدر جوان و بیفکر بودیم که فکر میکردیم این اتفاقات همه از روی شیفتگی است و بس. چیزی که ما بهوفور آن را تجربه میکردیم.
۳. جایی که خرچنگها آواز میخوانند
کتاب «جایی که خرچنگها آواز میخوانند» اثر دیلیا اونز، اولین بار سال ۲۰۱۸ منتشر شد. این کتاب یک اثر درام جنایی، عاشقانه و معمایی است و به یکی از پرفروشترین کتابهای سال ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹ تبدیل شد.
داستان کتاب دربارهی دختر جوانی به نام «کیا» است که بهتنهایی در زمینهای باتلاقی کارولینای شمالی بزرگ میشود. اگرچه کتاب دلنشین و خواندنی جایی که خرچنگها آواز میخوانند، بیشتر بر سالهای بین ۱۹۶۵ تا ۱۹۷۰ تمرکز دارد، اما تمام طول زندگی کیا را شامل میشود.
کیای ششساله سال ۱۹۵۲، در حال تماشای مادرش است که کلبهشان را در مرداب ترک میکند. پس از چند روز خواهر و برادرهایش از جمله برادر ۱۲ سالهاش «جودی» که بسیار او را دوست داشت، هم بهخاطر خشونتهای پدرشان از آنجا میروند و کیا را با پدر بداخلاقش «پا» تنها میگذارند.
کیا پس از مدتی یاد میگیرد که با پدر مشروب خورش بهگونهای ارتباط برقرار کند که باعث ناراحتی او نشود. به عبارت دیگر، او یاد میگیرد که چگونه بااخلاق تند او سازگار شود و ثابت کند که حتی در شرایط تهدیدآمیز قادر به محافظت از خود است. یک روز پدرش هم ناپدید میشود و کیا مجبور است از خودش بدون هیچ حمایتی مراقبت کند.
خوانندگان کتاب زیبای جایی که خرچنگها آواز میخوانند، ممکن است تصور کنند که کیا برای مراقبت از خودش به راهنمایی بزرگسالان نیاز دارد ولی او نهتنها میتواند زنده بماند، بلکه میتواند یک زندگی نسبتا خوب و آرام برای خودش ایجاد کند. درواقع نویسنده میخواهد توانایی انسان برای سازگاری حتی در شرایط نامطلوب را نشان میدهد.
در قسمتی از کتاب جایی که خرچنگها آواز میخوانند میخوانیم:
ماسه رازها را بهتر از گلولای نگه میدارد. کلانتر اتومبیل را ابتدای مسیر برج آتش بانی نگه داشت که مبادا از روی آثاری عبور کنند که کسی شب قتل موردادعا، با اتومبیلش بهجا گذاشته باشد اما وقتی روی مسیر قدم میزدند و دنبال رد لاستیک اتومبیلی بهجز اتومبیل خودشان میگشتند، با هر قدم، دانههای ماسه حرکت و گودیهای بیشکلی ایجاد میکردند.
۴. ستونهای زمین
مجموعهی دو جلدی «ستونهای زمین» پرفروشترین اثر کن فالت اولین بار سال ۱۹۸۹ منتشر شد. این کتاب در لیست کتابهایی که به بیشترین زبانهای دنیا ترجمه شدهاند، قرار گرفته است. از روی این کتاب سال ۲۰۱۰ یک مینی سریال ۸ قسمتی و سال ۲۰۱۷ یک بازی ویدیویی هم ساخته شده است.
نویسنده، داستان کتاب ستونهای زمین را با غرق شدن کشتی سفید در سال ۱۱۲۰ آغاز میکند و آن را با قتل توماس بکت در ۱۱۷۰ به پایان میرساند. داستان این کتاب تمام زندگی روستا و افرادی که در آنجا زندگی میکنند را بهوضوح بازآفرینی میکند. بهطوریکه احساس میکنید مکان و مردم را از نزدیک میشناسید و انگار که خودتان در قرونوسطی آنجا زندگی میکردید.
در واقع این کتاب نمایی از زندگی خانوادگی، جنگهای داخلی و نبرد قدرت بین سلطنت و کلیسا در انگلستان قرن دوازدهم ارائه میدهد.
در قسمتی از کتاب ستونهای زمین میخوانیم:
هنگامیکه مردم به او نگاه کردند، در عجب ماندند چطور قبلا متوجه او نشده بودند. گیسوانی به رنگ قهوهای تیره، بلند، پرپشت و زیبا داشت که روی پیشانی پهنش ریخته بود. اندامی موزون، لبانی پر و دهانی شهوانی. زنان پیر متوجه کمر پهن و سینههای سنگینش شدند و به این نتیجه رسیدند که باردار است و حدس زدند زندانی پدر فرزند تولد نیافتهی اوست. اما دیگران بهجز چشمانش، متوجه چیز دیگری نشدند. امکان داشت او زیبا شمرده شود، اما چشمانی جدی و فرورفته به رنگ طلایی داشت.
۵. پروژهی رزی
کتاب «پروژهی رزی» اثر گریم سیمسیون اولین بار سال ۲۰۱۳ منتشر شد. این کتاب، یک داستان عاشقانهی گیرا و بامزه است که مطمئنا از خواندن آن بسیار لذت خواهید برد.
شخصیت اصلی کتاب «دان تیلمن» استاد ژنتیک در یکی از دانشگاههای بزرگ در ملبورن استرالیا است و سالهاست به انجام پروژههای علمی در دانشگاه مشغول است. دان که به سندرم آسپرگر که نوعی اوتیسم است، مبتلا و این بیماری ویژگیهایی را در او ایجاد کرده است که موفقیت او را در تعاملات اجتماعی محدود میکند.
دان ۳۹ ساله تصمیم میگیرد که همسری برای خودش پیدا کند؛ بنابراین، او مطابق با سبک علمیاش، پرسشنامهای ۱۶ صفحهای را برای زنان آماده میکند تا مشخص کند که آیا آنها مورد خوبی برایش هستند یا خیر. او در حین این پروژهاش از طریق بهترین دوستش جین، با دختری زیبا و دلربا به نام رزی ژرمن آشنا و در نهایت عاشق او میشود و داستان کتاب پروژهی رزی را شکل میدهد.
دان از آن دسته افرادی است که برنامهی هفتگی خود را بهصورت ساعتی برنامهریزی میکند ولی در طول رمان شاهد تغییرات عظیمی در زندگیاش خواهیم بود که همگی به خاطر رزی است.
طرح کلی داستان دربارهی دان و رزی نیست، بلکه بسیار بزرگتر از اینها است؛ این زوج تلاش میکنند تا معمای پدر رزی را حل کنند. آزمایشی که آنها را به ماجراهای بسیاری هدایت میکند که همگی بسیار خندهدار هستند. برای خوانندگان واضح است که چه اتفاقهای در طول داستان میافتد اما برای دان اینطور نیست، بنابراین هرلحظه احساس میکنید که در بخشی از رمان حضور دارید.
در قسمتی از کتاب پروژهی رزی میخوانیم:
شام را در خانه خوردم و به مارکوس کوئینزبری رفتم. متأسفانه رزی آنجا نبود. مسؤول بار به من گفت که رزی فقط سه روز در هفته آنجا کار میکند. به نظر بعید میرسید که درآمد کافی را در اختیار او قرار بدهد، شاید او شغل روزانهی دیگری هم داشت. نسبت به او شناخت کمی داشتم، بهجز شغلش، و علاقهاش به پیدا کردن پدرش. سنش که بر اساس جشن فارغالتحصیلی که سی سال پیش بود و به این ترتیب او باید بیستونهساله باشد. من از جین در مورد اینکه چطور با او ملاقات کرده بود، پرسیدم.
۶. ربکا
کتاب «ربکا» یک رمان هیجانانگیز گوتیک اثر دافنه دو موریه است که اولین بار سال ۱۹۳۸ منتشر شد. این رمان در بریتانیا و آمریکا در لیست پرفروشترین رمانها قرار گرفت و بهترین و محبوبترین رمانی است که دافنه دو موریه تا به امروز نوشته است.
کتاب ربکا که بهطور گسترده بهعنوان یک رمان کلاسیک شناخته میشود، یک تریلر روانشناختی دربارهی زن جوانی است که شیفتهی همسر اول شوهرش میشود.
داستان این کتاب توسط یک راوی بینام و ناشناس روایت میشود؛ او با همسرش «ماکسیم دی وینتر» در اروپا زندگی میکند و از هتلی به هتل دیگر سفر میکند و خاطرات عمارتی زیبا و قدیمی به نام ماندرلی را به یاد میآورد. داستان کتاب با خاطرات او از نحوهی ملاقاتش با ماکسیم برای اولین بار در مونت کارلو، از سالها قبل شروع میشود.
همسر اول ماکسیم که ربکا نام دارد در سانحهی قایقسواری غرق شده ولی روحش از ماندرلی نرفته و حضورش در همه جای عمارت و همچنین در رفتار خدمتکار آنجا «خانم دانورس» حس میشود. همانطور که او بیشتر و بیشتر دربارهی ربکا میفهمد، شروع به مقایسه خود با همسر اول ماکسیم میکند که به نظر میرسد بسیار زیباتر، ظریفتر و پیچیدهتر از آن چیزی است که او فکر میکرد. جذابیت داستان وقتی چند برابر میشود که روای بینام تلاش میکند که مانند ربکا رفتار کند.
هر شخصیت در کتاب ربکا نشاندهندهی نوع متفاوتی از طبقهی اجتماعی افراد با عادات و استانداردهای زندگی متفاوت است. بر اساس این کتاب سال ۱۹۴۰ یک فیلم به کارگردانی یکی از نوابغ سینمای جهان آلفرد هیچکاک، ساخته و برندهی جایزهی اسکار شد.
در قسمتی از کتاب ربکا میخوانیم:
من نمیخواستم کودک باشم. میخواستم همسرش باشم، مادرش. دلم میخواست پیر بودم. در تراس ایستادم. ناخن میجویدم و به دریا نگاه میکردم. در آن حال برای بیستمین بار در آن روز فکر کردم آیا به دستور ماکسیم بود که اتاقهای مبلهی قسمت غربی، در بسته مانده بودند؟ با خود گفتم آیا او هم مثل خانم دانورس به آنجا میرفت، برسهای روی میز توالت را لمس میکرد، در قفسهها را میگشود و به لباسها دست میکشید؟
۷. چشمهایش بزرگ علوی
در سال ۱۳۱۷ استاد ماکان، یکی از نقاشهای برجسته ایران فوت میکند. در موزهای هنری آثار او به نمایش درمیآید و در این میان ناظم این موزه، مجذوب یکی از نقاشیهای استاد ماکان میشود که چشمهای زنی مرموز را به تصویر کشیده است. ناظم قصد میکند که از ماجرای این چشمها سردربیاورد و بداند که متعلق به چه کسی است. ناظم در جستجوی صاحب چشمها با زنی به اسم فرنگیس آشنا میشود که این زن بعد از مدتی اعتراف میکند عاشق استاد ماکان بوده است و در این راه برای او فداکاریهای زیادی کرده است.
این چند سطر بالا خلاصهای از کتاب چشمهایش، اثر شناخته شدهی بزرگ علوی است. این کتاب به شیوهای روایتی-معمایی نوشته شده است، شیوهای که بیشتر در رمانهای جنایی به کار برده میشود، ولی بزرگ علوی برای داستان عاشقانه-سیاسی خود از این شیوه استفاده کرده است. کیفیت مرموزی که در ساختار روایت وجود دارد، خواننده را مجذوب خود میکند و در نهایت با حس و حالی از تعلیق خواننده را رها میکند. استاد ماکان یکی از چهرههای اصلی مخالفان زیرزمینی در سالهای آخر سلطنت رضاشاه است که برخی منتقدان معتقدند تصویرسازی شخصیت ماکان مبتنی بر شخصیت کمالالملک است. راوی داستان ناظم و مدیر موزهی هنری است که سعی میکند راز تابلوی چشمهایش را کشف کند.
بزرگ علوی استعداد قابلتوجهی در خلق شخصیتهای زندهی زن از خود نشان داد. تصویر او از گیتا، همسر اولش و خاطراتش از مادرش که از شوهرش جدا شده و زندگی تنهایی داشت، ممکن است در به تصویر کشیدن فرنگیس نقش داشته باشد. مانند بسیاری دیگر از قهرمانان زن خود، فرنگیس نه مقدس است و نه تحقیر میشود و علیه صفات فرهنگی مبارزه میکند. با تمام نقایصی که فرنگیس دارد، همدلی خواننده را جلب میکند. شاید بتوان احساسات و معضلات فرنگیس را بهعنوان نشانهای برای مدرنیزه شدن سریع ایران در آن سالها درک کرد. لحن صادقانه و اعترافگونهی او و راوی باعث میشود که خواننده در طول داستان درک کند که او برای نجات ماکان خطر زیادی کرده است و همانطور که خطوط پایانی داستان زندگی او به ما میگوید: «استاد شما اشتباه کرده است. این چشمها مال من نیست».
در قسمتی از کتاب چشمهایش میخوانیم:
نمیدانم، من هیچوقت نتوانستهام روحیهی خودم را تحلیل کنم، هرگز نتوانستهام. نه اینکه به فکر نیفتادهام، نه، نتوانستهام به عللی که مرا وادار به کاری کرده که شایستهی من نبوده پی ببرم. کار زشت، کاری که برازندهی دختری از ظبقهی من نبوده کردهام، اما هیچوقت متوجه قبح آن نشدهام. نمیدانم چه بود و به چه دلیل، در صورت از همان نخستین بار که او را در کارگاهش دیدم، فهمیدم که با یکی غیر از آنهایی که باشان سر و کار داشتم، روبهرو شدهام. جور عجیبی با من سلوک کرد. در حالی که دیگران همه تخت تأثیر خنده و گشادهرویی من میرفتند، او نه فقط به خندههای من، به خندهای که از صمیم قلب از چشم و دهان و گونه و لبان من برمیجست و کاملا ناشی از جوانی و زندهدلی من بود، توجهی نداشت. حتی احساس کردم که بیاعتنایی هم میکند.
فقط سیلماریلیون
ارباب حلقه ها
هابیت
هری پاتر از همه بهتره
چشمهایش عالیه عالی
کتاب (ستون های زمین) و (یک ازدواج آمریکایی) رو اسپویل کردین!!!
واقعا که!