۷ موسیقی متن برتر جان ویلیامز برای فیلمهای اسپیلبرگ را بشنوید
استیون اسپیلبرگ یکی از کارگردانهای همهفن حریف تمام دوران است. او ما را با ماجراهای عجیب دایناسورها و موجودات فضایی آشنا کرده، و همچنین به تاریکترین دوران تاریخ برده است. در هر فیلمی، اسپیلبرگ میتواند واکنش احساسی شدیدی را در تماشاگران برانگیزد و این اغلب بدون کمک جان ویلیامز و موسیقیهای دلفریبش، امکانپذیر نیست.
در حالی که اسپیلبرگ تصاویری شگفتانگیز خلق میکند، ویلیامز میتواند با موسیقی خود دنیای خیالی فیلم را به تصویر بکشد. هرگاه موسیقی ویلیامز را بدون تماشای فیلم اسپیلبرگ بشنوید، بلافاصله شما را به دنیایی که اسپیلبرگ خلق کرده است، میبرد. ویلیامز همچنین قادر است طیف وسیعی از احساسات از جمله تراژدی، افتخار، غم و ماجراجویی را به تصویر بکشد. اسپیلبرگ و ویلیامز بارها با یکدیگر همکاری کردهاند و هر بار هم بسیار موفقیتآمیز ظاهر شدند. در ادامه ۷ همکاری برتر بین جان ویلیامز و استیون اسپیلبرگ را از بدترین تا بهترین نام بردیم.
۷. لینکلن (Lincoln)
- محصول: ۲۰۱۲
در «لینکلن»، اسپیلبرگ لحظهی بسیار مهمی را در دوران ریاست جمهوری آبراهام لینکلن به تصویر میکشد، جایی که او سیزدهمین متمم که قانون لغو بردهداری بود را تصویب کرد. اسپیلبرگ در ضبط مبارزات لینکلن در این مدت و نبردهایی که با کنگره و کنفدراسیون با آن روبرو میشد، بسیار خوب عمل میکند. البته بازی تحسین شده و برندهی اسکار دنیل دی لوییس نقش بسیار مهمی در خوب از آب درآمدن کاراکتر و فیلم دارد.
وقتی موسیقی فیلم را میشنویم فضایی که اسپیلبرگ سعی در به تصویر کشیدنش دارد ملموستر میشود. بله، ویلیامز به لحظات احساسی کمک میکند، اما همچنین به فیلم «لینکلن» این حس را میدهد که دقیقا در همان دوران تاریخی ساخته شده است.
او از سازهای برنجی و طبلهای مختلفی استفاده میکند که در زمان لینکلن شنیده میشد. ویلیامز نه تنها به لحظات پیروزی و موفقیت حس بیشتری میافزاید، بلکه به لحظات درام و غمگینی که در آن عیبهای لینکلن آشکار میشود، روح بیشتری میبخشد. «لینکلن» داستان لحظهای پیروز در تاریخ آمریکا را روایت میکند و اسپیلبرگ و ویلیامز با موفقیت اهمیت و وزن آن را به تصویر میکشند.
۶. برخورد نزدیک از نوع سوم (Close Encounters of the Third Kind)
- محصول: ۱۹۷۷
دیدن یک بشقابپرنده در زندگی واقعی یک تجربهی باورنکردنی است و این تصور و خیال توسط اسپیلبرگ و ویلیامز ثبت شده است. تصاویر اسپیلبرگ نشانهای از رمز و راز ایجاد میکند و در پایان به اتفاقی بزرگ ختم میشود. ابتدای موسیقی متن ویلیامز با خیال و وحشت آمیخته میشود زیرا مشخص نیست چه چیزی در راه است.
یکی از تاثیرگذارترین بخشهای موسیقی در «برخورد نزدیک از نوع سوم»، زمانی است که بیگانگان در حال برقراری ارتباط هستند. ویلیامز در اینجا از موسیقی به عنوان زبان استفاده میکند. ریتم دارد و به نظر میرسد دوستانه است، اما در عین حال مانند هر زبان ناشناختهای، درهم و برهم و نامنظم است.
روشی که اسپیلبرگ در اینجا از موسیقی ویلیامز به عنوان شکل مستقیم ارتباط استفاده میکند، یک تصمیم منحصربهفرد است و باعث میشود بیگانگان ماوراییتر به نظر برسند. علاوه بر این، زمانی که ما در نهایت بیگانگان را میبینیم، هنوز موج احساسی موسیقی وجود دارد و بر هیبت بصری که اسپیلبرگ ایجاد میکند، میافزاید. این یک پیشنمایش اولیه از یک رویارویی دیگر با بیگانگان است که اسپیلبرگ در ادامه راه ایجاد خواهد کرد.
۵. فهرست شیندلر (Schindler’s List)
- محصول: ۱۹۹۴
«فهرست شیندلر» یکی از غمگینترین آثاری است که ویلیامز تا به حال ساخته است، و تماشای رویدادهای «فهرست شیندلر» را دلخراشتر میکند. موسیقی اصلی فیلم دارای ویولن غمانگیز و تکنوازی با پشتوانه ارکستر است و فضایی را به وجود میآورد که انگار تمام امیدها از بین رفته است.
با این حال، هنوز لحظات امیدوار کنندهای وجود دارد، به خصوص در پایان زمانی که اسکار شیندلر (با بازی لیام نیسون) توانست مردم را از مرگ در هولوکاست نجات دهد. همچنین مهمترین موضوع این است که در کجای فیلم از موسیقی استفاده نشده است، زیرا سکوت هیچ راه فراری از آنچه روی صفحه دیده میشود باز نمیکند.
خشونت هرگز توسط اسپیلبرگ یا ویلیامز تجلیل نمیشود، بلکه واقعیتر و خشنتر به تصویر کشیده میشود. با این حال، فهرست شیندلر یکی از سختترین فیلمها برای تماشا است و کارگردانی اسپیلبرگ، موسیقی متن ویلیامز و جلوههای بصری سیاه و سفید به این احساس ویرانگر میافزاید. این فیلم مهمی است، حتی اگر کنار آمدن با آن سخت باشد.
۴. آروارهها (Jaws)
- محصول: ۱۹۷۵
«آروارهها» هنوز هم یک فیلم کلاسیک ترسناک واقعی است و تصمیم اسپیلبرگ برای پنهان نگه داشتن کوسه در بیشتر قسمتهای فیلم مورد تحسین قرار گرفته است. چه تصادفی باشد یا نه به دلیل عملکرد نادرست مداوم کوسه، این تصمیم آن را ترسناکتر کرد زیرا ما هرگز تا انتها به طور کامل کوسهای نمیبینیم. چیزی که این کوسه را ترسناکتر میکند موسیقی ویلیامز است.
از موسیقی ویلیامز به عنوان موتیف صوتی استفاده میشود. هر زمان که موسیقی شروع میشود، میتوانید بفهمید که کوسه کجاست. با بلندتر شدن صدای ویولن، میدانید که کوسه به قربانی بعدی خود نزدیک میشود.
این یک استفادهی هوشمندانه از صدا است که تعلیق قابل لمسی را تداعی کرده و ترس بیشتری را هنگام دیده شدن کوسه ایجاد میکند. «آروارهها» هنوز هم تا به امروز تاثیرگذار است و روش نشان دادن کوسه توسط اسپیلبرگ و موسیقی ویلیامز نقش بسیار زیادی در موفقیت آن دارد.
۳. پارک ژوراسیک (Jurassic Park)
- محصول: ۱۹۹۳
« پارک ژوراسیک » مملو از نمادینترین موسیقیهای ویلیامز و یکی دیگر از فیلمهای اسپیلبرگ است که صنعت سینما را متحول کرد. تصاویر در پارک ژوراسیک برای سال ۱۹۹۳ انقلابی بود. ایدهی دیدن دایناسورها بر پردهی نقرهای فوقالعاده هیجانانگیز بود و ویلیامز و اسپیلبرگ به خوبی این لحظات را به نمایش گذاشتند.
زمانی که جان هاموند (با بازی ریچارد آتنبرو) کلمات «به پارک ژوراسیک خوش آمدید» را به زبان میآورد و ما دایناسورها را در حال پرسه زدن در زمین میبینیم، موسیقی متن ویلیامز این لحظه را به زیبایی به تصویر میکشد و به تماشاگران اجازه میدهد تا در حیرت دیدن دایناسورها غرق شوند.
با این حال، فقط این صحنه نیست. در «سفر به جزیره»، شیپورها و سازهای کوبهای، سفر شگفتانگیز آینده و گسترهی این جزیرهی اسرارآمیز را پیشبینی میکنند. مسیر اسپیلبرگ در حالی که هلیکوپتر در جزیره زوم میکند زیبایی و طبیعت باشکوهی را که در اینجا مشاهده میشود به تصویر میکشد.
اسپیلبرگ واقعا دایناسورها را در پارک ژوراسیک زنده کرد و موسیقی متن ویلیامز هر بار که موسیقی او را میشنوید بلافاصله شما را به جزیره بازمیگرداند.
۲. ای تی (E.T.)
- محصول: ۱۹۸۲
«ای تی» فیلمی است که کاملا به ارتباط عاطفی بین «ای تی» و الیوت (با بازی هنری توماس) وابسته است. اگر این ارتباط وجود نداشت، فیلم سقوط میکرد. با این حال، به لطف اسپیلبرگ و ویلیامز، ارتباط آنها به قدری از نظر احساسی عمیق و لذتبخش است که در پایان فیلم اشک هر بینندهای را درمیآورد.
تصمیم اسپیلبرگ برای گذاشتن وقت بیشتر در هنگام خداحافظی دو نفر و به دنبال آن اشارهی ای تی که با سرانگشتش به سر الیوت میگوید «من همینجا خواهم بود» همیشه میتواند تاثیرگذار باشد. با این حال، موسیقی درخشان از ویلیامز باعث میشود که بیشتر این صحنه در ذهن نقش ببندد. در نهایت که ما احساس میکنیم ای تی در آرامش و امنیت است، احساس شادی و راحتی خیال میکنیم، با اینکه میدانیم ممکن است آخرین باری باشد که الیوت و «ای تی» یکدیگر را میبینند.
جادوی مطلق فیلم در لحظهی دیدن «ای تی» و الیوت در حال پرواز بر فراز ماه را فراموش نکنیم. سایهی این دو که در مقابل ماه نورانی دیده میشود نفسگیر است و موسیقی ویلیامز به شگفتی کودکانه این لحظه میافزاید. با این حال، ویلیامز و اسپیلبرگ همچنان توانستند لحظات غمانگیز و ترسناکتری را مانند زمانی که «ای تی» در خطر است خلق کنند. این دو میتوانند هر احساسی را که فیلم قصد نشان دادن آن را دارد، خواه شاد، غمگین یا ترسناک، به بیننده وارد کنند.
۱. مهاجمان صندوق گمشده (Raiders of the Lost Ark)
- محصول: ۱۹۸۱
واقعا هر یک از فیلمهای ایندیانا جونز میتواند در این فهرست جای داشته باشد، اما بیایید به فیلم اصلی بپردازیم. «مهاجمان صندوق گمشده» یکی از بینقصترین فیلمهای ماجراجویی است که تا کنون ساخته شده است و این تا حد زیادی مدیون کارگردان و آهنگساز فیلم است.
انتخاب اسپیلبرگ برای استفاده از بسیاری از جلوههای فیزیکی و عملی باعث میشود که هر صحنه بهطور باورنکردنی ارزشمند باشد. همراه با بازی هریسون فورد، اسپیلبرگ باعث میشود که جونز یک قهرمان قابل قیاس به نظر برسد، کسی که مهارت فراوانی دارد اما مانند یک فرد معمولی دیده میشود.
موسیقی متن ایندیانا جونز ساخته شده توسط ویلیامز کاملا حس ماجراجویی را به تصویر میکشد و هر زمان که آن را میشنوید به شما احساس انرژی میدهد. دلیلی وجود دارد که رایان رینولدز این موسیقی را در «اعلان قرمز» (Red Notice) با سوت مینوازد. این کار تنها به این دلیل نیست که فیلم نمادین است، بلکه به این دلیل است که موسیقی را میتوان برای هر موقعیتی که مانند یک سفر هیجانانگیز به نظر میرسد استفاده کرد.
بسیاری از فیلمها این روزها سعی میکنند نسخهی جدیدی از «مهاجمان صندوق گمشده» باشند، اما هیچکدام مانند این از آزمون زمان سربلند بیرون نمیآیند. همچنین تایید شده است که ویلیامز موسیقی متن پنجمین فیلم ایندیانا جونز را که در آیندهی نزدیک آمادهی اکران میشود خواهد ساخت.
منبع: collider
قطعا جان ویلیامز بهترین آهنگساز فیلمه