۶ کتاب خواندنی با حالوهوای برفی برای روزهای سرد زمستان
هوای سردتر و روزهای کوتاهتر زمستان، زمان مناسبی برای پیدا کردن یک گوشهی دنج با یک نوشیدنی گرم و یک کتاب خوب است. صرفنظر از ژانر دلخواهمان، داستانهایی که در فصل زمستان اتفاق میافتند اغلب پر از رمز و راز هستند و درامهای زیادی در این کتابها رخ میدهد.
داستانهای زمستانی زیادی برای خوانندگان داستانهای کلاسیک و ادبی، وجود دارد. این داستانهای زمستان محور از خواندنیهای معاصر و رمانهای عاشقانه گرفته تا رمانهای هیجانانگیز و داستانهای جنایی، برای دلپذیر شدن زمستان همراه با یک فنجان چای گرم ساخته شدهاند.
در این پست مجموعهای از ۶ کتاب زمستانی بینظیر و پرفروش را به اشتراک گذاشتهایم که صحنههای کلیدی آن در زمستان، میان کولاک و مناطق برفی اتفاق میافتند.
۱. شهر خرس
رمان «شهر خرس» اثر نویسنده و وبلاگ نویس سوئدی، فردریک بکمن است که اولین بار سال ۲۰۱۲ به انتشار رسید. این کتاب که خواننده را در اعماق زندگی شخصیتهایش غرق میکند، توسط LibraryReads، BookBrowse و Goodreads بهعنوان بهترین کتاب سال انتخاب شد. کتاب شهر خرس که در اصل به زبان سوئدی نوشته شده است، یک رمان تخیلی است که خوانندگان را به یک جامعهی کوچک ناشناخته در اعماق جنگلهای سوئد که روح شهر از لیگ محلی هاکی متولد میشود، میبرد.
پیست یخی در این کتاب، قرنها پیش در مرکز شهر ساخته شده و شادی و هیجان را برای مردم شهر که به ورزش هاکی علاقه دارند به ارمغان آورده است. تیم هاکی روی یخ نوجوانان این شهر در آستانهی شرکت در دور نیمهنهایی مسابقات ملی است. تیم آنها در گذشته موفقیتی کسب نکرده، اما درنهایت به دلیل بازیکنان جدید تیم با قدرتها و تواناییهای منحصربهفردشان، شانس پیروزی زیادی دارد.
مردم شهر خرس به بازی و بازیکنان احترام میگذارند، اما درست زمانی که تیمشان یک برد بزرگ را در پیش دارد، یکی از اعضای جامعه مورد تجاوز قرار میگیرد و موفقیت و محبوبیت تیم به خطر میافتد. این کتاب فقط یک داستان دربارهی ورزش نیست، بلکه دربارهی وفاداری، امیدهایی که یک جامعه کوچک را گرد هم میآورد، رازهایی که جامعه را از هم میپاشد و شجاعت لازم برای یک فرد برای مقابله با تهدیدها هم است.
اگر به دنبال کتابی با پسزمینهی زمستانی برای خواندن در روزهای سرد زمستان، رمان شهر خرس میتواند بهترین گزینه باشد.
در قسمتی از کتاب شهر خرس میخوانیم:
در طول زمستانی که هفتساله میشد، دچار چنان سرمازدگی شدیدی شد که هنوز هم اگر نزدیکش بایستی، میتوانی لکههای سفید یادگار آن سرمازدگی را روی گونهاش ببینی. آن روز عصر اولین بازی حقیقیاش را کرده بود و در آخرین ثانیهها یک توپ را مقابل دروازهی خالی از دست داده بود. تیم کودکان بیورن استاد دوازده به هیچ برد و این کوین بود که همهی گلها را زد ولی بهشدت ناراحت و ناامید بود. اواخر شب، والدینش فهمیدند توی رختخوابش نیست و دوازده و نیم شب همهی شهر در جنگل دنبالش میگشتند.
۲. تنهای بزرگ
کتاب «تنهای بزرگ» با عنوان انگلیسی «The Great Alone» اثر کریستین هانا اولین بار سال ۲۰۱۷ منتشر شد. یکی از بهترین کتابهای زمستانی است که با محیط متروک و در آبوهوای سرد آلاسکا شما را مجذوب خود خواهد کرد.
همانطور که در کتاب اشاره شده، عنوان کتاب از یک بیت از شعر رابرت جان به امانت گرفته شده است که در این شعر از سرزمینهای دورافتاده آلاسکا بهعنوان تنهایی بزرگ یاد میشود.
داستان کتاب تنهای بزرگ زمانی شروع میشود که لنی ۱۳ ساله است و پدرش تصمیم میگیرد خانواده را به آلاسکا منتقل کند. ارنت آلبرایت، یک کهنه سرباز ویتنام است که به دلیل دستگیری و شکنجه در طول جنگ دچار استرس پس از سانحه میشود. داستان کتاب هم دربارهی زنده ماندن در آلاسکا و هم در مورد روابط عاطفی سخت و پیچیدهی خانواده با پدری بدسرپرست و فراری است.
لنی که شخصیتی باهوش، انعطافپذیر و سرشار از شفقت دارد، گرفتار رابطهی پرتنش پدر و مادرش شده و امیدوار است که سرزمین جدید به آیندهای بهتر برای خانوادهاش تبدیل شود. با نزدیک شدن به زمستان در آلاسکا، وضعیت روحی ارنت بدتر میشود و وضعیت خانواده رو به وخامت میگذارد.
در قسمتی از کتاب تنهای بزرگ میخوانیم:
امروز سر همین موضوع داشتند باهم بحث میکردند، پدر باز اخراج شده بود. لنی کلاهش را روی سرش پایین کشید. سر راهش به سمت مدرسه از جلوی بلوکهایی با خانهها و حیاطهای آراسته، از درختکاریهای تاریک از اونجا فاصله بگیر، از جلوی رستوران غذاهای غذای فوری که بچههای دبیرستانی آخر هفتهها آنجا جمع میشدند و از پمپبنزین که ماشینها توی صف منتظر بودند تا با پنجاهوپنج سنت باک ماشینشان را پر کنند، رد شد. مردم آن روزها به خاطر قیمت بنزین عصبانی بودند. تا جایی که لنی میتوانست بگوید، بزرگترها در کل عصبانی و کلافه بودند و تعجب هم نداشت.
۳. یکبهیک
کتاب «یکبهیک» با عنوان انگلیسی «One by One» اثر نویسنده، آموزگار و کتابفروش بریتانیایی، روث ور است که اولین بار سال ۲۰۲۰ منتشر شد. بارش برف در یک کلبهی اسکی مجلل و روستایی در ارتفاعات آلپ فرانسه بدترین مشکل دنیا به نظر نمیرسد. بهخصوص وقتی چشماندازی خیرهکننده، آتش لذت بخشی از شومینه و سرآشپزی حرفهای داشته باشد. مگر اینکه آن شرکت هشت همکار بوده و هر کدام چیزی برای به دست آوردن، از دست دادن و برای پنهان کردن داشته باشند.
ماجرای داستان این کتاب رازآلود در یک کلبهی دورافتاده در کوههای آلپ فرانسه اتفاق میافتد؛ جایی که گروهی از بنیانگذاران، سهامداران جوان یک استارتآپ فناوری مدرن مستقر در لندن به نام «اسنوپ» در تعطیلات کاری به سر میبرند. زنی به نام «لیز» در میانشان حضور دارد که با آنها جور در نمیآید و معلوم میشود که او سهامدار یک شرکت بزرگ است.
ناگهان یک بهمن ویرانگر رخ میدهد و تمام مسیرهای خروجی را میبندد و برق، اینترنت و تلفنها قطع میشود و همه در درون کلبه گیر میافتند. این اتفاق چیزی فراتر از وحشت برای افراد ایجاد میکند، زیرا هرچند ساعت یکبار، یکی از اعضای جدید تیم اسنوپ بهصورت مرده پیدا میشود. با اینکه تعداد افراد درون کلبه خیلی کم هستند، اما تشخیص اینکه قاتل کیست آنقدرها هم که به نظر میرسد، ساده نیست.
در قسمتی از کتاب یکبهیک میخوانیم:
کمی کمک میکند، کمک میکند که صداهای درون سرم را خاموش کنم، صداهای آنها، که مرا به اینسو و آنسو میکشند و مرا با وفاداریهایشان و جروبحثهایشان، چپ و راست له میکنند. بهجایش، اجازه میدهم جیمز بلانت صداهایشان را خفه کند و بارها و بارها، به من بگوید زیبایم. طعنه این جمله وادارم میکند به خنده، اما نمیخندم. در این دروغ، حس تسلی بخشی وجود دارد. ساعت یک و پنجاهودو دقیقه بعدازظهر است. بیرون از پنجره، آسمان خاکستری فولادی است و حرکت چرخشی دانههای برف آدم را خوابآلود میکند، غریب است.
۴. بچه برفی
کتاب «بچه برفی» با عنوان انگلیسی «The Snow Child» اولین اثر ایووین آیوی است که سال ۲۰۱۲ منتشر شد. این کتاب در فهرست ده کتاب پرفروش گالینگور و شومیز قرار گرفت و فینالیست جایزهی پولیتزر شد. کتاب کودک برفی، داستانی تامل برانگیز و دلهرهآور با مهارتی فوقالعاده و باظرافت نوشته شده است که باورش سخت است که اولین رمان آیوی باشد.
کتاب کودک برفی یکی از بهترین کتابهای عاشقانه آلاسکا است که داستان آن سال ۱۹۲۰ اتفاق میافتد؛ جک و میبل با رابطه و ناتوانیشان در بچهدار شدن دستوپنجه نرم میکنند. میبل، شوهرش را تشویق کرد به آلاسکا بروند تا از صدای کودکان که یادآور بیفرزندیشان بود دور شوند.
آنها برای شروعی جدید، به شمال سفر میکنند تا در مرز آلاسکا زندگی کنند. آلاسکا در آن زمان جای خوبی برای زندگی نبود، بهویژه برای جک و میبل که تازه وارد هستند. آنها باهم یک آدمبرفی ساختند که مانند یک دختربچه لباس تنش کردند. جک آن شب از خواب برخاست و دختر جوانی را در جنگل دید که دستکش و روسری را از آدمبرفی که او و میبل ساخته بودند برداشته بود.
جک و میبل، پدر و مادر ناتنی دختری مرموز به نام فاینا شدند که بهتنهایی در بیابان آلاسکا زندگی میکرد. فاینا از ماندن دائمی با جک و میبل خودداری کرد اما بهطور مرتب بهویژه در ماههای زمستان به ملاقاتش میرفت. چیزها در این مکان زیبا و سرد، بهندرت آنطور که به نظر میرسند، هستند و درنهایت آنچه آنها دربارهی فاینا میآموزند متحولشان میکند.
در قسمتی از کتاب بچه برفی میخوانیم:
آرام بود بهجز عبور هرازچندگاه باد، دامنش را به جورابهای پشمیاش میسایید و درز به درز را سرما میبست. کمی بالاتر در مسیر رودخانه، دره در مسیر یخچال طبیعی نیم مایل بر کف سنگلاخ زمین گسترش مییافت و به کانالهای سنگی و کمعمق ختم میشد اما اینجا رود هنوز باریک و عمیق بود. میپل میتوانست صخرهای رسی را ببیند که در دوردست آن سمت رودخانه بریخ تیره خم شده و سقوط میکرد. پایین، آب در آنجا بهراحتی ورای سرش را میپوشاند.
۵. باغ زمستانی
کتاب «باغ زمستانی» با عنوان انگلیسی «Winter Garden» اثر یکی از ارزشمندترین نویسندگان ژانر عاشقانه، کریستین هانا است که اولین بار سال ۲۰۱۰ منتشر شد. آیا کسی واقعا عمق واقعی رازهایی را که در قلب هر خانواده پنهان شده میداند؟ آیا شخص دیگری میتواند بهطور کامل میزان رنج شخص دیگری را درک کند؟ اینها سؤالاتی است که شاید بعد از خواندن این کتاب به آن فکر خواهید کرد.
داستان کتاب باغ زمستانی، یک داستان قدرتمند و دلخراش و یک عاشقانهی گیرا و اسرارآمیز است که شصتوپنج سال طول میکشد و از لنینگراد یخزده و درهمشکسته به آلاسکای امروزی منتقل میشود. رمانی دلهرهآور و دلخراش است که پیوند پیچیده مادر و دختر را روشن میکند و پیوندهای پایدار بین گذشته و حال را بررسی میکند.
مردیت و نینا ویتسون دو خواهر بسیار متفاوت هستند که در کودکی باهم صمیمی بودند، اما در بزرگسالی از هم جدا شدند؛ یکی کسبوکار خانوادگیشان که مدیریت باغ سیب خانواده است را ادامه داده و دیگری رویایش را که تبدیلشدن به یک عکاس مشهور است را دنبال میکند. وقتی پدر محبوبشان درگیر مریضی میشود، هردو دوباره به خانه برمیگردند و به پدرشان قول میدهند که از مادر سرد و خشکشان، «آنیا» مراقبت کنند و تمام تلاش خود را برای عمل به قولشان در جریان داستان انجام میدهند.
دو خواهر بر سر نحوهی برخورد با مادرشان باهم درگیر میشوند؛ نینا از مردیت به خاطر فرستادن سریع مادرشان به خانهی سالمندان انتقاد میکند و مردیت از نینا به خاطر اینکه در طول بحران خانوادگی هزاران مایل دورتر بوده، عصبانی میشود.
مردیث و نینا بالاخره رازی از گذشتهی مادرشان را میفهمند و حقیقتی را کشف میکنند که آنقدر وحشتناک است که بنیان خانوادهشان را متزلزل میکند و آنچه را که فکر میکنند تغییر میدهد.
در قسمتی از کتاب باغ زمستانی میخوانیم:
او آرزو داشت خانوادهاش به خانوادههایى مشابهت داشته باشد که در تلویزیون میبیند، آنجا که همهچیز و همهکس کامل به نظر میرسد. هیچکس حتى پدر دوستداشتنیاش، درک نمیکرد او در این چهاردیواری تا چه اندازه احساس تنهایى میکند، چقدر نادیده گرفته میشود. ولى فردا شب همهچیز تغییر میکند. نقشهاى فوقالعاده به ذهن او رسیده بود. بر اساس یکى از قصههاى پریان که مادرش تعریف میکرد، نمایشنامهاى نوشته بود و میخواست آن را در میهمانى سالیانه کریسمس اجرا کند. آنچه نوشته بود بهطور دقیق شبیه همان چیزى بود که در نمایشنامه خانواده پارتریج روى میداد.
۶. دل زمستان
کتاب «دل زمستان» با عنوان انگلیسی «In the Midst of Winter» اثر داستانسرای تحسینشده و یکی از پر خوانندهترین نویسندههای اسپانیاییزبان، ایزابل آلنده است که اولین بار سال ۲۰۱۷ منتشر شد. ایزابل در میانه زمستان روایتی تخیلی دربارهی سه انسان بسیار متفاوت را روایت میکند. این یک رمان سفر در زمان است که بین مکانها و دورههای بسیار خاص به این سو و آن سو میلغزد و داستانی جذاب از بروکلین امروزی به گواتمالا و شیلی و برزیل در دههی ۱۹۷۰ به هم میپیوندد.
آلنده در رمان خود به موضوعاتی مانند سیاست، خانواده، غرور نسلی و تاریخ، حقوق بشر، اشتیاق و عشق پرداخته است. داستان کتاب در دل زمستان با یک حادثهی رانندگی در بروکلین شروع میشود که باعث یک داستان عشقی غیرمنتظره و تکاندهنده بین دو نفر میشود که فکر میکردند در دل زمستان زندگی خود هستند.
ریچارد بومستر، محقق ۶۰ ساله حقوق بشر در وسط طوفان برفی در جادهای یخزده و لغزنده با ماشین یک مهاجر جوان و بدون مدرک به نام «اویلین اورتگا»از گواتمالا برخورد میکند. در ابتدا این تصادف جزئی به نظر میرسد اما مشخص میشود که ماشین متعلق به کارفرمایش است و او آن را بدون اجازه برداشته است.
بعد از این حادثه، اویلین برای کمک خواستن به خانهی ریچارد میروند ولی ریچارد نمیداند چهکار باید بکند و از مستاجرش که استاد دانشگاهی ۶۲ ساله و اهل شیلی به نام لوسیا ماراز است، کمک میگیرد. آنها متوجه میشوند که اویلین فاقد مدرک است و برگرداندن وسیلهی نقلیهی آسیبدیده به کارفرمایانش وضعیت شهروندی او را فاش میکند. با بدتر شدن طوفان برف در بیرون، لوسیا به آنها پیشنهاد میکند که همه شب را در خانهی ریچارد بگذرانند و صبح روز بعد برنامهای برای کمک به ایولین آماده کنند. در این مدت، هر کدام بهنوبت داستانهایی دربارهی تاریخچهی مهاجران خود تعریف میکنند.
همانطور که سه نفرشان در آن روز برفی دربارهی وضعیت زندگیشان صحبت میکنند، شروع به افشای برخی رازهای تاریک خواهند کرد. این اسرار است که آنها را وادار میکند تا بپذیرند که هر یک از آنها در اثر بیعدالتی سیاسی متحمل ضرر شدهاند و عشق و همچنین ناامیدی شدید درنتیجهی تجربیاتشان به آنها واردشده است.
در قسمتی از کتاب در دل زمستان میخوانیم:
ریچارد بومستر رییس لوسیا در دانشگاه نیویورک بود. لوسیا بهعنوان استاد مهمان با آنها قراردادی یکساله داشت. وقتی این یک سال تمام میشد، تکلیف زندگیاش روشن نبود: تا زمانی که تصمیمهایی برای آیندهی بلندمدتش بگیرد باید دنبال کاری دیگر و جایی دیگر برای زندگی میگشت. دیر یا زود برای گذراندن سالهای پایانی عمرش به شیلی برمیگشت. اما تا آن موقع هنوز وقت داشت. حالا که دخترش دنیلا هم به میامی آمده بود تا زیست دریایی بخواند و احتمالا عاشق شده بود و تصمیم داشت در آمریکا بماند، دیگر چیزی نمانده بود که لوسیا را به وطنش بکشاند.