۶ کتاب فرانسوی برای دوستداران داستانهای عاشقانه
فرانسه همواره جایگاه خود را بهعنوان یکی از فعالترین کانونهای ادبیات حفظ کرده است و مانند بسیاری از کشورها، حوزهی فرهنگی آن به درک و به چالش کشیدن آداب اجتماعی اختصاص دارد. آیا تا به حال به این موضوع فکر کردهاید که چرا از پاریس اغلب بهعنوان «شهر عشق» یاد میشود؟ جدا از زیبایی خیرهکننده و سبک زندگی بسیار رمانتیک افراد این کشور، برخی از بهترین داستانهای عاشقانه جهان به قلم فرانسویها نوشته شده است.
فرانسه برای قرنهای متمادی در فرهنگ روشنفکری اروپا شهرت بالایی داشته است و ادبیاتش هم از این قاعده مستثنی نیست.
انقلابهای سیاسی و فلسفی که تا پایان قرن هجدهم به نام علم و عقل به وجود آمد، با دگرگونیهایی در شکل و محتوای نوشتار فرانسوی همراه شد و رمانتیسم، جنبش غالب در ادبیات اروپا در نیمهی اول قرن نوزدهم بود ولی در ادبیات فرانسه نسبتا دیر شکل گرفت، اما نویسندگان آن نقش مهمی در این جنبش داشتند.
در واقع در ادبیات جهان، فرانسه عملا برخی از محترمترین، محبوبترین و مشهورترین داستانهای عاشقانه را دارد؛ بهخصوص آثار کلاسیک فرانسه تاکنون بارها چه روی صحنه، چه در فیلم یا تلویزیون اقتباس شدهاند و نویسندگان فرانسوی تاکنون آثار بیشماری را منتشر کردهاند که در سراسر جهان شناخته شده است.
در این مطلب ۶ کتاب از مشهورترین و پرطرفدارترین کتابهای عاشقانهی فرانسوی را معرفی و خلاصهای از آنها را آوردهایم.
۱. مادام بواری
کتاب عاشقانه «مادام بواری» با عنوان انگلیسی «Madame Bovary» اثر نویسندهی نامدار فرانسوی، گوستاو فلوبر است که اولین بار سال ۱۸۵۶ منتشر شد. مادام بواری داستان تلخ ازدواجی را روایت میکند که به تراژدی ختم میشود. این کتاب یکی از شاهکارهای فلوبر و یکی از تأثیرگذارترین آثار ادبی تاریخ به شمار میرود.
کتاب مادام بواری مدتها بهعنوان یکی از بهترین رمانهای عاشقانه شناخته میشد و یک اثر داستانی «بینقص» توصیف شده است. این رمان نمونهای از تمایل رئالیسم ادبی به محتوایی روانشناختی در طول قرن نوزدهم است که به بازنمایی دقیق افکار و احساسات به جای مسائل بیرونی توجه دارد.
داستان کتاب مادام بواری در استانی نزدیک به شهر روئن در نرماندی اتفاق میافتد. کارلوس بواری پس از دوران کودکی و پس از پایان تحصیلات خود در مدرسهی ایالتی و دانشکدهی روئن، به درخواست صریح مادرش با یک زن بیوه ازدواج میکند و این رابطه مدت زیادی دوام نمیآورد. زیرا اندکی پس از ازدواج همسرش از دنیا میرود.
چارلز پس از مرگ همسر اولش و به دلیل کارش که طبابت است، باید در مزرعهای به دیدار آقای روو برود و در آنجا با دخترش «اِما» که یک دختر جوان و زیبا است، آشنا و عاشقش میشود و درنهایت این دو با همدیگر ازدواج میکنند.
اِما شخصیت اصلی کتاب مادام بواری، به دنبال یافتن معنای دقیق کلمهی شادی، اشتیاق، عشق و لذتی است که در صفحات کتابها و رمانها بسیار خوب به نظر میرسید. او علاقهی زیادی به رمانهای نویسندهی بزرگ اسکاتلندی، والتر اسکات داشت.
در واقع یکی از موضوعات اصلی در سراسر کتاب، شکست مادام بواری در تطبیق فانتزیهای عاشقانه و جاهطلبانه در کتابها با واقعیت خودش و زندگی روستاییاش است.
در قسمتی از کتاب مادام بواری میخوانیم:
یکباره هیاهویی به پا شد که با آهنگی فزاینده همراه با جیغهای تیز بالا گرفت بچهها نعره میکشیدند، پارس میکردند، پا به زمین میکوبیدند و پیاپی میگفتند: شار بواری شار بواری!)، آهنگی که سپس بریده بریده و بهزحمت آرام شد و گه گاه دوباره ناگهانی پشت نیمکتی شدت مییافت و اینجاوآنجا خنده فروخوردهای، مثل ترقهای خوب خاموش نشده، از میانش بیرون میجست. بااینهمه، به ضرب باران جریمه نظم کلاس کمکم برقرار شد و دبیر توانست نام شارل بوواری را بفهمد، چون از او خواست که آن را برایش شمرده بخواند، هجی کند و بعدازآن که او نوشت دوباره بخواند.
۲. گوژپشت نتردام
کتاب «گوژپشت نتردام» با عنوان انگلیسی «The Hunchback of Notre Dame» اثری زیبا و تأثیرگذار از نویسندهی مشهور فرانسوی، ویکتور هوگو است که اولین بار سال ۱۸۳۱ منتشر شد و توسط افراد زیادی همچون اسفندیار کاویان، طیبه هاشمی، محمد قصاع، جواد محیی به فارسی ترجمه شده است.
داستان کتاب گوژپشت نتردام در قرن پانزدهم در پاریس اتفاق میافتد. داستان روی شخصیت «کازیمودو» و عشق نافرجامش به یک زن کولی زیبا به نام «اسمرلدا» متمرکز است. کازیمودو که به گوژپشت نتردام معروف است، به دلیل بدن بسیار قوی و توانمندش مسؤولیت نواختن ناقوسهای معروفترین کلیسای پاریس قرونوسطایی را بر عهده دارد.
کوازیمودو با اسمرالدا در جشن احمقها که جشنوارهی سالانهای است که به تقلید از آیینهای کلیسایی و انتخابات کاردینال میپردازد، آشنا میشود. در طول جشنواره، کوازیمودو به دلیل اینکه زشتترین فرد پاریس شناخته میشد، «پاپ احمقها» خطاب میشود و طی مراسم توسط اراذل اوباش مورد ضرب و شتم قرار میگیرد. اسمرالدا که او را در این وضع میبیند به کمکش میرود و به او آب میدهد که بنوشد و همین موضوع، جرقهی شروع داستان عشق زیبای گوژپشت نتردام است.
کتاب محبوب و معروف گوژپشت نتردام به یک موسیقی اپرا، یک رقص باله، چند نمایشنامه، دو موسیقی و علاوه بر اقتباسهای تلویزیونی، بیش از دهها بار برای فیلمهایی ازجمله یک فیلم صامت در سال ۱۹۲۳ با بازی لان چینی، یک فیلم صوتی در سال ۱۹۳۹ با چارلز لاتن، و یک فیلم انیمیشن دیزنی در سال ۱۹۹۶ با گویندگی تام هولس اقتباس شده است.
در قسمتی از کتاب گوژپشت نتردام میخوانیم:
کازیمودو روی تخت نشسته بود و دانشجویان، ازجمله پولانس و ژان، او را حمل میکردند. از جمعیت همه جور صدا و موسیقی به گوش میرسید؛ شیپور، دایره، فلوت و سروصدای مردم. گوژپشت به مردمی که در خیابانها راه میرفتند، لبخند میزد. او برای نخستین بار در عمرش احساس شادمانی میکرد. او نمیفهمید که اینها فقط برای شوخی و سرگرمی است. ناگهان کشیش راهش را از میان جمعیت باز کرد و تاج را از سر کازیمودو برداشت. پی پر گفت: صبر کن ببینم! من این مرد را میشناسم. او کلود فرولو است، معاون اسقف کلیسای نوتردام. او اینجا چهکار میکند؟
۳. مادام کاملیا
کتاب «مادام کاملیا» با عنوان انگلیسی «The Lady of the Camellias» مشهورترین اثر الکساندر دوما، اولین بار سال ۱۸۴۸ منتشر شد. این اثر رمانی نیمه اتوبیوگرافیک است که بر اساس رابطهی عاشقانه کوتاه نویسنده با زنی به نام «ماری دوپلسیس» ساخته شده است.
داستان این رمان در اواسط قرن نوزدهم فرانسه اتفاق میافتد و داستان عشق غمانگیز بین زنی بدنام به نام «مارگریت گوتیه» با نام مستعار مادام کاملیا و یک جوان بورژوایی به نام «آرماند دووال» را روایت میکند. مارگریت به عیاشی در میان مردم شهر معروف است ولی با این همه آرماند دست از عشق او نمیکشد.
آرماند از او میخواهد که با او در روستا زندگی کند و مارگریت در ابتدا به دلیل عشق صادقانهی آرمند از کارهای گذشتهاش دست برمیدارد و به همراه او در خانهای کوچک و دور از شهر زندگی میکند. پدر آرماند نگران این رابطه است و به او التماس میکند که به خاطر آبروی خانواده، پسرش را ترک کند. کاملیا با گذاشتن نامهای برای آرماند او را ترک میکند و آرماند فکر میکند که مارگریت او را به خاطر مرد دیگری ترک کرده است.
به همان اندازه که درک آنچه باعث ایجاد یک رابطهی سالم میشود مهم است، مهارت در دانستن چگونگی تشخیص هم میتواند ما را از رنج نجات دهد.
کتاب مادام کاملیا شاهکاری بینظیر و الهامبخش آثار هنری متعددی، همچون اپرای لا تراویاتا (۱۸۵۳) و بیش از بیست نمایشنامه و فیلم بوده و اغلب طراحان رقص را مجذوب خود کرده است که جان نویمایر جزء شناختهترین این آثار به شمار میرود. در واقع الکساندر با این اثر فوقالعاده چند نسل پیاپی را متحیر و مجذوب خود کرده است.
در قسمتی از کتاب مادام کاملیا میخوانیم:
چرا باید من، منی که نه ثروتی داشتم و نه زیبایی مردانه کاملی، و باوجود اینهمه حساسی ظریف نکتهسنجی و پیوسته به شرف انسانی و ابرو بودن دل بزنی هرجای دهم و تمام محسنات انسانی مردی و مردانگی و شرف و فضیلت و آبروی خود را زیر پای نهم، و چون بردهای بیاختیار خود را تسلیم دیو شهوت و دلبسته بهصورت دلفریب معشوق کنم. معشوقی که بیشبهه قولش از روی هوس و غیر از من از این قولها بارها و بارها به همهکس داده است، دیری نخواهد گذشت که دلسخت پسند و ایرادگیرش از من زده و خاطر ظریفش از رفتار و گفتارم آزرده گردد، و کار ما از تلخی به جدائی و تلخکامی بکشد.
۴. دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد
کتاب «دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد» با عنوان انگلیسی « I Wish Someone Were Waiting for Me Somewhere»، نوشتهی آنا گاوالدا، اولین بار سال ۱۹۹۹ منتشر شد. آنا گاوالدا نویسندهی پرفروش فرانسوی است که رمانهایش به زبانهای متعدد ترجمه شده و تعدادی از آنها برای سینما هم اقتباس شدهاند.
این مجموعهی غنی، رمانتیک و پراحساس، شامل ۱۲ داستان کوتاه است که همگی حول محور زندگی، دوست داشتن و مسائل احساسی و انسانی میچرخد. این کتاب با تحسین منتقدان و موفقیت تجاری زیادی روبهرو سال ۲۰۰۰ برندهی جایزهی داستان کوتاه آکادمی فرانسه شد.
یکی از داستانهای این کتاب، ماجرای زنی دامپزشک است که توسط کشاورزان مست مورد تجاوز قرار میگیرد. داستان دیگر از خوانندهای پاپ روایت میکند که به دلیل شهرت و مواد مخدر منزویشده و یکی دیگر از داستانهای کتاب شرح ماجرای تصادف یک فروشندهی دورهگرد است؛ نویسنده از طریق این لحظهها و اتفاقها استعداد بینظیرش در انتقال مفاهیمی مثل عشق، آرزو، نیاز، شهوت، رضایت و تنهایی را نشان میدهد.
کتاب دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد به بررسی این موضوع میپردازد که چگونه یک زندگی را میتوان بهطور غیرقابل برگشتی تنها در یکلحظه سرنوشتساز تغییر داد. این کتاب یک نگاه بسیار صادقانه به عواقب غیرقابلتحمل و دردناکی دارد که خیانت میتواند بر ازدواج و زندگی زناشویی داشته باشد.
در قسمتی از کتاب دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد میخوانیم:
نورماندیها مانند همه زارعین عقاید بسته مخصوص به خودشان را دارند و به آنها پایبندند… به نظر آنها یک دامپزشک زن چنگی به دل نمیزند، کاری از دستش برنمیآید. زنها برای غذا دادن و دوشیدن کارها و تمیز کردن کثافت طویله مناسباند، اما برای تزریق، زایمان گاو درمان اسهال ورم رحم دام، چندان قابلاعتماد نیستند. اعتماد پیدا کردند. بعد از چندین ماه سبک و سنگین کردن، بالاخره آنها با بیمیلی مرا بهعنوان دامپزشک پذیرفتند.
۵. در جستوجوی زمان از دست رفته
کتاب «در جستوجوی زمان از دست رفته» با عنوان انگلیسی «In Search of Lost Time» اثر نویسندهی فرانسوی، مارسل پروست است که از سال ۱۹۰۸ تا ۱۹۲۲ آن را نوشت و از سال ۱۹۱۳ تا ۱۹۲۷ منتشر کرد. این مجموعه کتاب ۷ جلدی بلندترین رمان جهان است که عناوین آن به ترتیب عبارتاند از طرف خانه سوان، در سایهی دوشیزگان شکوفا، طرف گرمانت، سدوم و عموره، اسیر، گریخته و زمان بازیافته. این رمان باعث شده تعداد زیادی از منتقدان مارسل پروست را بزرگترین نویسندهی قرن بیستم بدانند.
کتاب زیبای در جستوجوی زمان از دست رفته که بلافاصله پس از انتشار یک شاهکار ادبی شناخته شد، خاطرات راوی از دوران کودکی و همچنین یک پرترهی پانوراما و غنی از فرانسه در زمان حیات نویسنده و تاملی عمیق دربارهی ماهیت هنر، عشق، زمان، خاطره و مرگ است.
داستان کتاب در جستوجوی زمان از دست رفته با توضیح راوی دربارهی عادتش به زود خوابیدن شروع میشود و بیشتر داستان در پاریس و در دو شهر کوچک فرانسه، کامبری و بالبک بین اواخر دهه ۱۸۷۰ و ۱۹۲۵ اتفاق میافتد.
راوی و شخصیت اصلی داستان، «مارسل» بیشتر رمان را از دید اولشخص روایت میکند. با این حال، او هنگام تعریف بعضی از داستانها ازجمله رابطهی چارلز سوان با اودت دو کرسی، بین دیدگاه اول و سوم شخص بهطور متناوب تغییر میکند.
در قسمتی از کتاب در جستوجوی زمان از دست رفته میخوانیم:
پشیمانیام تسکین یافته بود، خود را به دست شیرینی آن شبی که مادرم را در کنار داشتم رها میکردم. میدانستم که چنان شبی نمیتوانست دوباره تکرار شود؛ که بزرگترین آرزویی که در جهان داشتم تا بتوانم مادرم را در آن ساعتهای غمانگیز شبانه در اتاقم نگهدارم بیشازاندازه با ضرورتهای زندگی ناسازگاری داشت، و با این خواست همه که تحقق آرزویم در آن شب چیزی جز رویدادی ساختگی و استثنایی نباشد. فردا دوباره نگرانیهایم از سر میگرفت و مادرم دیگر در کنارم نمیماند.
۶. آهنگ عشق
کتاب «آهنگ عشق» با عنوان انگلیسی «The Pastoral Symphony»، اثر آندره ژید اولین بار سال ۱۹۱۹ منتشر شد. یک کشیش پروتستان که در کوههای آلپ سوئیس زندگی میکند، بهطور تصادفی به دختر نابینایی برخورد کرده که عمهاش بهتازگی فوت کرده است. عمه ناشنوا بود و صحبت نمیکرد، بنابراین دختر نابینا هم ناشنوا و لال به نظر میرسید. کشیش دختر کم سن و نابینا را به فرزندی قبول میکند و دخترش شارلوت نامش را «گرترود» میگذارد.
عنوان کتاب به سمفونی ششم بتهوون (همچنین بهعنوان سمفونی پاستورال شناخته میشود) اشاره دارد که کشیش دختر را به شنیدن این قطعه میبرد و به آهنگ محبوب گرترود تبدیل میشود.
همسرش «آملی» بسیار خشمگین و دلخور است زیرا کشیش به دختر نابینا بیشتر از پنج فرزندش توجه میکند. او تلاش میکند تا ماهیت واقعی احساسات شوهرش نسبت به دختر را بفهمد. ازآنجاییکه کشیش، تنها فردی بوده که بهطور پررنگی در دنیای محدود دختر حضورداشته، احساس میکند که عاشقش شده است.
وقتی پسر بزرگ کشیش «ژاک» که تقریبا همسن گرترود است از او خواستگاری میکند، حسی از حسادت و خشم در کشیش به وجود میآید و با وجود این واقعیت که پسرش عاشق دختر شده است، با ازدواج آنها مخالفت میکند.
در نهایت گرترود برای ترمیم بینایی خود تحت عمل جراحی قرار میگیرد و با به دست آوردن توانایی بینایی متوجه میشود که ژاک را دوست دارد، نه کشیش را. با اینحال، ژاک از عشق خود به او دست کشیده و به کاتولیک گرویده و راهب میشود.
این رمان کاوشی در باب مفهوم عشق، اخلاق و آبرو است و تمام این مفاهیم به زیبایی در این کتاب فرانسوی به نمایش گذاشته میشود.
از روی این کتاب فیلمی با همین عنوان به کارگردانی ژان دلانوی در سال ۱۹۴۶ ساخته شده است.
در قسمتی از کتاب آهنگ عشق میخوانیم:
خیلی عجله داشتم که هرچه زودتر پسرم را در جایی تنها گیر بیاورم. زنم و بچهها، بعد از شام، ما دو نفر را معمولا باهم تنها میگذاشتند که بقیه شب را بهطوری جدی کارکنیم. من همهاش منتظر این فرصت بودم. اما پیش از آنکه بتوانم با او حرفی بزنم، قلبم چنان انباشته از اندوه، یا احساسات درهموبرهم شده بود، که نمیتوانستم، یا جرات آن را نداشتم به موضوعی که آنهمه مرا رنج میداد، اشارهای بکنم. اما او ناگهان سکوت را شکست تا به من اطلاع دهد که تصمیم گرفته است سرتاسر مدت تعطیلات را پیش ما بگذراند.