معرفی ۵ کارگردان جنجالبرانگیز تاریخ سینما
بسیاری از هنرمندان بزرگ در طول تاریخ با بررسی وجوه تاریک و چالشبرانگیز جامعه، ما را از طریق آثارشان شگفتزده کردهاند. سینما به عنوان یکی از تاثیرگذارترین هنرها و مدیومهای بیان، کارگردانهایی را به خود دیده که شیوه فیلمسازی و حتی حاشیههای زندگیشان باعث شده عدهای طرفدار پر و پا قرص خودشان و آثارشان باشند و عدهای دیگر به کلی از این کارگردانها و فیلمهاشان اعلام بیزاری کنند.
در ادامه ۵ کارگردان از میان چنین کارگردانهایی را در تاریخ سینما مورد بررسی قرار میدهیم. ممکن است این کارگردانها را دوست نداشته باشیم یا با سبک سینماییشان همدلی چندانی نشان ندهیم اما نمیتوان منکر تاثیرگذاری آنها در سینما بود.
۱- لارس فون تریه
لارس فون تریه یک بار گفته بود «فیلم باید مثل یک سنگ درون کفش باشد». اشارهای به اینکه فون تریه فیلم خوب را فیلمی میداند که کم و بیش مخاطبش را آزار میدهد. در عمل هم آثار فون تریه برای بسیاری از مخاطبان آزاردهندهاند. سینمای او تابوها و بسیاری حوزههای کمتر مورد بحث و گفتوگو را میکاود و در این بررسیها و نزدیکشدنها، خط قرمز بخصوصی نمیشناسد.
برای مثال آخرین فیلم او که اخیرا به شکل بسیار محدود در ایالات متحده آمریکا هم اکران شد، فیلم سینمایی «خانهای که جک ساخت» (The House That Jack Built) بود. اثری که به دلیل خشونت بسیار زیاد به کار رفته در آن مورد انتقادات زیادی قرار گرفت.
سوای خشونت یا تندی بیش از حد آثار، لارس فون تریه تلاش زیادی هم برای تجربه انواع و اقسام نوآوریها در سینمای خود داشته است. تلاش برای ساخت آثاری با کمترین میزان تدوین، استفاده از موسیقی محیط، عدم استفاده از هر نوع جلوه ویژه تلاشی بود برای هر چه بیشتر نزدیککردن آثار او به واقعیت و در عین حال قدرتمندتر کردن کارگردان/مولف در برابر استودیوهای فیلمسازی.
لارس فون تریه سوای فیلمهای جنجال برانگیز، بعضا اظهارات عجیبی هم داشته از جمله اینکه در یکی از کنفرانسهای مطبوعاتیاش گفته بود هیتلر را درک میکند و به همین دلیل جشنواره فیلم کن برای مدتی جلوی حضور او و آثارش را گرفته بود.
۲- پیر پائولو پازولینی
پازولینی شاعر و کارگردان ایتالیایی است که فعالیت خود را از دهه ۱۹۶۰ میلادی به عنوان کارگردان آغاز کرد. او که نزدیک به ۱۵ سال فیلم میساخت، آثار بیپرده، تند و جنجالبرانگیزی را در کارنامه دارد.
پازولینی را بیشتر در پیوند با نقد فاشیسم میشناسند و یکی از معروفترین آثاری که او در همین حوزه ساخته آخرین فیلمش «سالو یا ۱۲۰ روز در سودوم» (Salò, or the 120 Days of Sodom) است. این فیلم سینمایی به علت خشونت سادیستی عریان و تصاویر بحث برانگیز از زمان انتشار تا همین امروز محل جدالهای فراوانی بوده و هنوز هم پخش آن در برخی از کشورها ممنوع است.
برخی معتقدند پازولینی فراتر از یک فیلمساز یا یک هنرمند، نوعی مبارز بود که تلاش میکرد دستکم از طریق سبک و راه زندگی خودش با ارزشهای مخالفانش مبارزه کند. پازولینی تلاش میکرد در آثارش نقدهای تند و بیپردهای به اجتماع وارد کند و پیشفرضهای جمعی را مورد نقد و داوری قرار دهد.
۳- گاسپار نوئه
نمیشود لیستی از کارگردانهای جنجال برانگیز تاریخ سینما تهیه کرد و گاسپار نوئه را درون آن قرار نداد. کارگردانی که در سالهای اخیر بدون شک یکی از پر سر و صداترین کارگردانهای سینمای فرانسه به حساب میآمده.
اصل شهرت نوئه مدیون فیلم سینمایی «برگشتناپذیر» (Irreversible) است. فیلمی که مخاطبانش را به دو دسته تقسیم کرد. کسانی که آن را یک اثر بدیع و نو در نظر میگرفتند و کسانی که آن را به دلیل صحنههای زننده و خشن مورد انتقادهای تندی قرار دادند. حتی گفته میشود در میانه پخش فیلم پیش آمده که تعدادی از تماشاگران سالن را به دلیل حالت تهوع ترک کنند. حالتی که به دلیل ویژگیهای خاص فیلم که توسط گاسپار نوئه به شکلی عمدی درون فیلم گنجانده شده بوده ایجاد شده است.
آثار نوئه علاوه بر خشونت و صحنههای بعضا دلبهمزن، همواره نوعی ابهام اخلاقی خاص را بازتاب میدهد. هستند منتقدانی که میگویند پشت خشونت حیوانی و جسمانیت تندِ قهرمانها و ضدقهرمانهای آثار نوئه، نوعی جستجو برای عشق و همدردی به چشم میخورد.
۴- تاکاشی میکه
میکه یکی از معروفترین و جنجالبرانگیزترین فیلمسازهای ژاپنی سالهای اخیر بوده است. او بیش از ۱۰۰ فیلم، پروژه تلویزیونی و ویدیو را کارگردانی کرده و مجموعه آثارش تنوعی مثالزدنی دارند.
با این وجود فیلمهای ترسناک میکه او را به عنوان یک فیلمساز شاخص در میان فیلمسازان افراطی و جنجالی ژاپن تثبیت کرد. نمایش خشونتهای عجیب و غریب، بویژه آنچه در فیلم سال ۱۹۹۹ او یعنی «آزمون بازیگری» (Audition) گنجانده شده بود و در میان آزاردهندهترین صحنههای تاریخ سینما قرار دارند باعث شهرت او شد. در واقع از همین نقطه به بعد میکه مورد توجه گستردهتر جهانی قرار گرفت.
میکه حدود دو سال بعد با «ایچی قاتل» (Ichi the Killer) جایگاه خود را در این حوزه مستحکمتر کرد و تا کنون به عنوان یکی از کارگردانهای مهم ژانر وحشت سینمای ژاپن مشغول به فعالیت است. داستانهای فوقالعاده خشن میکه، در مسیری سخت و چالشبرانگیز حرکت میکنند و واجد نوعی بیان بصری ویژه هستند.
اگر از ظاهر تند و خشن آثار میکه بگذرید و به لایههای درونی آن نفوذ کنید، ممکن است از شخصیتهای عمیق فیلمهایش و طرح داستانی پخته و حسابشده آثار مطرح این کارگردان، بسیار لذت ببرید.
۵- دیوید کراننبرگ
در جهان کافکایی کراننبرگ، تفکرات مرموز و ترسهای بیاننشدنی، گوشت و خون دارند و این کارگردان کانادایی موفق شده در سینمای خاص خود که بیشتر نوعی سینمای وحشت جسمی (از زیرمجموعههای ژانر وحشت) در نظر گرفته میشود، زشتی عجیبشان را ملموس و مصور کند.
گرچه منتقدان از این آثار تحت عنوان فیلمهای زیرژانر وحشت جسمی نام میبرند اما بیشتر از جسم، این آثار ترس و وحشتی ذهنی را بازتاب میدهند. در جهان کراننبرگ الگوهای انسانی دفرمه میشوند و درک این جهان دفرمه درون هزارتوهای ذهنی عجیب او ابدا ساده نیست.
غرایز انسان، انکارها، آرزوهای ترسناک و نیازهای مبرم، همه اینها به نوعی در آثار او دیده میشود. کراننبرگ به عمیقترین و سختترین لایههای زیست انسانی نفوذ کرده که حتی توصیف آن هم دشوار است.
مخاطب در برابر این سینما دو انتخاب دارد. اینکه کنار بایستد، با آن همدلی نشان ندهد و صرفا نظارهگر جزییاتی باشد که کراننبرگ از جهان و انسان توصیف میکند. انتخاب دیگر کمی نزدیکشدن به این آثار و یافتن نقاط تیره آثار او در وجود خودمان است. شاید بسیاری از موجودات ترسناک و رعبانگیز کراننبرگ در درون خود ما هم حضور داشته باشند.