۵ دلیل که باید فیلم «تومان» را ببینید
«تومان» چهارمین فیلم مرتضی فرشباف بهشمار میرود -اگر مستند «درخت سفید» را حساب نکنیم. فیلمی که نخستینبار در بخش سودای سیمرغ سیوهشتمین دورهی جشنوارهی فیلم فجر (۱۳۹۸) نمایش داده شد و توانست جایزهی بهترین فیلمبرداری را برای مرتضی نجفی بههمراه داشته باشد. فرشباف پیش از ساخت «تومان»، با فیلم کوتاه «باد هرجا بخواهد میوزد» (که برای کارگاه فیلمسازی عباس کیارستمی ساخته شده بود) و دو فیلم بلند «سوگ» و «بهمن»، توجهات را بهسمت خود جلب کرد و در جایگاه یک کارگردان جوان و آیندهدار قرار گرفت. «تومان» بهعنوان جدیدترین ساختهی او، از ماه پیش اکران خود را آغاز کرد و هماکنون در اواخر دوران حضورش روی پردهی نقرهای بهسر میبرد. این فیلم به نویسندگی و کارگردانی مرتضی فرشباف و حضور بازیگرانی مانند میرسعید مولویان، مجتبی پیرزاده، پردیس احمدیه و ایمان صیادبرهانی، جزو آثار مهم و تماشاییِ دههی اخیر سینمای ایران است. فیلمی جاندار و پویا با هنرپیشههایی که خوشبختانه هنوز در جرگهی سلبریتیسمِ سینمای ایران گرفتار نشدهاند و اکثرا از چهرههای تئاتری هستند یا تجارب سینمایی اندکی دارند -بهجز پردیس احمدیه. در زمانهای که امثال «گشت ارشاد ۳» و «دینامیت» با فروشهای سرسامآورِ میلیاردیشان دورِ افتخار میزنند و سالنهای نمایشدهنده را یکی پس از دیگری به تصاحب خود درمیآورند، دلایل تماشای فیلمی مانند «تومان» (خصوصا روی پرده) بیش از پیش مهم و قطعی خواهد بود.
۱. ایدهی فیلمنامه؛ قماربازی که آلکسی ایوانوویچ نیست!
سینمای ایران با مسئلهی شرطبندی و قمار بیگانه نیست اما بهعلت محدودیتهای گوناگون، محافظهکاری تهیهکنندگان و عدم خلاقیت و جسارت برخی از فیلمسازان مختلف، تعداد آثاری که در طول دهههای گذشته با این مضمون ساخته شدهاند، بهشدت محدود هستند. اگر بخواهیم به سینمای پیش از انقلاب بازگردیم، میتوانیم به فیلمهایی نظیر «قمارباز» به کارگردانی عباس کسایی، «لیلاج» ساختهی ایرج قادری و «سهقاپ» که از آثار زکریا هاشمی بهشمار میرود اشاره کنیم. اما بعد از انقلاب و حتی سالهای اخیر، تنها دو فیلم کوتاه «قمارباز» اثر کریم لکزاده و «بچهخور» از محمد کارت، چنین مضامینی را دستمایهی کار خود قرار دادهاند.
«تومان» از این حیث، بهشدت نوآورانه و جریانساز است. فیلم به ماجرای جوانی بهنام داوود (میرسعید مولویان) میپردازد که پس از پی بردن به تبحر عجیب و ویژهاش در پیشبینی نتایج مسابقات فوتبال، کارگری را رها میکند و بهشکلی جدی به شرطبندی روی میآورد. اولین دلیل برای تماشای «تومان» و یکی از برگ برندههای ابتداییاش بهمنظور جذب سینمادوستانِ خوشذوقی که از مضامین جدید و غیرکلیشهای استقبال میکنند، ایدهی فیلمنامه و مسئلهی قمار و شرطبندی است. برای مخاطبی که از آدمهای فاقد طبقهی اجتماعی خسته شده و با شبهکاراکترهای عاری از شغل که مدام شعار میدهند تا بهواسطهی هوشی بزهکارانه ترحم تماشاگرشان را برانگیزانند ارتباطی برقرار نمیکند، کانسپت فیلمنامهی «تومان» حکم جواهر دارد.
این ایدهی جذاب، رفته رفته عمق میگیرد و در دل پیرنگ فیلم حل میشود. داوود با پیشبینیهای موفقیتآمیز نتایج فوتبال، ناگهان در قامت قماربازی حرفهای قرار میگیرد که شاید گاهی یادآور آلکسی ایوانوویچ (شخصیت اصلی و راوی کتاب «قمارباز» داستایفسکی) باشد؛ اما او نه آموزگار است و نه در رولتنبورگ سکونت دارد! مسئلهی تغییر طبقهی اجتماعی از دل حرفهی کاراکتر اصلی و گام نهادن در مسیر ثروتهای کلان، بهخوبی در «تومان» نمود عینی پیدا میکند. در واقع این سایهی سنگین، پررنگ و موثر ایدهی فیلمنامه است که در اکثر لحظات فیلم وجود دارد و تا پایان ادامه مییابد.
۲. شخصیتپردازی و روایت فصل به فصل؛ طعم عجیب جاهطلبی
در «تومان» نظارهگر یک سال از زندگی داوود هستیم؛ بهار، تابستان، پاییز، زمستان و در نهایت بهاری دیگر که پایان ماجراست. فصولی که در آنها، داوود بههمراه دوستان صمیمیاش یعنی عزیز (مجتبی پیرزاده) و یونس (ایمان صیادبرهانی) و نفراتی دیگر، بهمرور زمان، سندیکایی بومی و قدرتمند را بهجود میآورند. گروهک کوچک اما پرنفوذی که از پیشبینی تیمهای برندهی لیگ جزیره، سری آ و… در برگههای توتو، به محیط داخلی خانه و شرطبندیهای تلفنیِ عظیم میرسند.
داوود هم مانند کاراکترهای محوری فیلمها و قصههای اینچنینی، معشوقهای دارد و لابهلای شرطبندیهای فوتبالیِ هنگفت و حیاتیاش، رابطهی عاطفی با نامزدش آیلین (پردیس احمدیه) را نیز پیش میبرد. توانایی فیلمنامه در زمینهی شخصیتپردازی، در فردیتگرایی مطلق یا ارتباطاتِ جمعیِ صرف خلاصه نمیشود. داوود در حال دگردیسی، تعویض پوستهی پیشین و تغییر طبقهی اجتماعی است و با ورود ارقام میلیونی به زندگیاش، آرام آرام دچار نوعی درگونی میشود. علاقه و توجهاش به آیلین کاهش پیدا میکند و دیگر خبری از آن عاشقانههای هرچند کوتاه اما بهشدت خاص و منحصربهفرد در اوایل فیلم نیست.
مرتضی فرشباف برای باورپذیری هرچه بیشتر روابط در فیلم و بهتصویر کشیدن تاثیر عمیق شخصیتها بر یکدیگر، عزیز را در اکثر مواقع در کنار آیلین و داوود قرار میدهد تا علاوهبر گریز از سانتیمانتالیسم و توشاتهای افراطگرایانه، مثلثی بهظاهر ساده را ایجاد کند و باعث خلق خردهپیرنگی مهم شود. اما علیرغم حضور کنشگر آیلین و تاثیر غیرمستقیم یونس در این رابطه، توجه اصلی فیلمنامه کماکان بهسمت داوود معطوف شده است. لحن گیرا و غیرقابل پیشبینی «تومان» هم از همین موضوع نشأت میگیرد و بهعلت تمرکز هوشمندانهی قصه بر پروتاگونیست (قهرمان)، تغییرات سایر کاراکترها و لحن فیلم نیز با توجه به دگردیسیهای داوود صورت میگیرد.
داوود رفته رفته به مغز متفکر این گروه تبدیل میشود و اوست که تصمیم نهایی را برای انتخاب تیم برنده در مسابقات حساس فوتبال اتخاذ میکند؛ درست مانند یک پدرخواندهی غیررسمی و بومی که از شرطبندی روی مسابقات فوتبال، پول هنگفتی بهجیب میزند. روایت فصل به فصل یکی از بهترین راهها برای بهتصویر کشیدن صعود و سقوط شخصیتهای سینمایی بهحساب میآید و مرتضی فرشباف در «تومان» این کار را بهخوبی انجام داده است.
از سرآغاز اپیدمیِ قمار در خنکای بهار، غوطهوری در اقیانوس جاهطلبی و موفقیت زیر تیغ آفتاب تابستان تا فصل سکون و محوشدگیِ لذایذ در پاییزِ بیروح و در نهایت، زمستانی یخزده که دیگر هیچ چیز در آن نمیروید؛ مگر اینکه بهار از راه برسد. این تعابیر استعاری، همگی در بطن «تومان» وجود دارند و تا جایی پیش میروند که مخاطب را بهیاد این بیت معروف و شنیدنی از مولانا بیاندازند: «خُنُک آن قماربازی که بباخت آنچه بودش بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر».
۳. جغرافیا و محیط؛ آفتاب استخوانسوزِ ترکمنصحرا
مرتضی فرشباف در نشست خبری فیلم «تومان»، گریز از روال معمول فیلمهای آپارتمانی و شهری را علت انتخاب گنبد کاووس بهعنوان محیط اصلی و لوکیشن اثرش معرفی کرد؛ همچنین تأکید نمود که اصالتا زادهی ترکمنصحرا است و جغرافیای آن مناطق و مردمانش را بهخوبی میشناسد. پس از تماشای «تومان»، متوجه خواهید شد که صحبتهای فرشباف کاملا درست بودهاند و او بهجای یک دوربین منفعلِ توریستی با نگاهی اگزوتیک، بهشکل منحصربهفردی اقلیم و بافت بومی گنبد کاووس را ازآن خود کرده است تا شخصیتها در دل محیط حل شوند.
داوود پس از تغییرات شخصیتیِ تکاندهنده و تثبیت جایگاهاش به افراد محلی و غیربومی، تصمیم میگیرد با توجه به سوارکار بودن یونس، پای قمارش را به مسابقات اسبسواری بکشاند و پولسازیهای گروهک وفادار خود را گسترش دهد. اینجاست که کارگردان با استفاده از مقتضیات محیط (پیست اسبسواری)، جغرافیای بهخصوصِ آن مناطق و میزانسنهای هوشمندانهاش، قدرت داوود را بهتصویر میکشد.
اتمسفر موجود در محیط به فضاهای پرجمعیت محدود نمیشود و حتی زمانی که قرار است شاهد خلوتهای داوود و آیلین باشیم، تنهاییهای قماربازِ ماجرا را ببینیم یا در جایگاه تماشاگرانِ وضعیت استرسزا و سرخوشیهای دیوانهوار اعضای گروه قرار بگیریم، انکار نقش پررنگ محیط، کار غیرمنصفانهای بهنظر میآید. حتی اگر تمام این ویژگیها را کنار بگذاریم، جسارت مرتضی فرشباف برای گذار از محیطهای سربستهی ادارات یا آپارتمانهای شکیل و خلق یک جهان بومیِ زنده و پویا، بسیار ستودنی و جذاب است؛ زیرا «تومان» پروداکشن (ساخت و تولید) خوب و حسابشدهای دارد.
۴. برگ برندهای بهنام بازیگر؛ زایش قهرمان از دل نقشآفرینیِ درجهیک
یکی دیگر از دلایل مهم برای تماشای فیلم «تومان»، نقشآفرینی فوقالعادهی بازیگران است. بازی درجهیک میرسعید مولویان در نقش داوود، بهحدی اندازه و تماشایی جلوه میکند که بهسختی میتوان از آن چشمپوشی کرد. مولویان کار خود را با تئاتر آغاز نمود و علاوهبر «تومان» که نخستین نقشآفرینی سینماییاش بهحساب میآید، در سریال «خاتون» به کارگردانی تینا پاکروان نیز حضور پیدا کرده است.
سایر بازیگران هم اکتِ قابل قبول و خوبی را ارائه دادهاند. از شوخوشنگی و سکوتهای اندازهی مجتبی پیرزاده (عزیز) و پویاییِ بهشدت تاثیرگذار ایمان صیادبرهانی (یونس) بهواسطهی فیزیک بدنیاش گرفته تا نگاهها و میمیک راضیکنندهی پردیس احمدیه در نقش آیلین.
مرتضی فرشباف با بازیگیری فوقالعاده از میرسعید مولویان و همچنین تکیه بر تواناییهای فردیِ وی (با توجه به اعتماد فراوانی که به بازیِ او داشته است) تمام الزامات و ویژگیهای چنین کاراکتری را بهتصویر کشیده است. داوود زمانی که باید قدرت زادگاه و گروه جاهطلب خود را بهرخ افراد غیربومی بکشد، با فریادهایی ترسناک و جسورانه این کار را انجام میدهد، هنگامی که میخواهد به تخت پادشاهیاش تکیه دهد و با نگاههایی معنادار حکومت بلامنازعاش را تثبیت کند، مسیر را درست میرود و وقتی قرار باشد در اوج انحطاط دستوپا بزند، سکون و نابودی در چهره و حرکاتش هویداست؛ تمام اینها، بهواسطهی بازی فوقالعادهی میرسعید مولویان شکل گرفتهاند. بهعبارتی دیگر، او شمایل کامل یک قهرمان را با تمام افت و خیزها و ویژگیهای خاکستری شخصیتیاش بازآفرینی میکند.
۵. دوربین کنشگر و فیلمبرداریِ حرفهای؛ تعقیبِ اوج و حضیض
«تومان» از لحاظ جلوههای بصری و بهعلت فرم میزانسنمحورش، بهشدت چشمنواز و تماشایی است. مرتضی فرشباف از محیط وسیع ترکمنصحرا استفادهی ناتورالیستی نمیکند و در عوض، با یک دوربین پرجنبوجوش و پویا، بهدنبال دویدن اسبها میرود و زنده بودن مسئلهی قمار و شرطبندی را در اکثر لحظات حفظ میکند.
فیلمبرداری حرفهای و جذاب مرتضی نجفی را میتوان در اغلب سکانسهای «تومان» مشاهده کرد. اوج فیلمبرداری به یکساعت ابتدایی فیلم بازمیگردد؛ زمانی که سیر صعودی شغل داوود و دوستانش با ریتمی پویا و دیوانهوار در حال افزایش است.
در یکی از سکانسهای کلیدی و دیدنیِ فیلم که بهشکل کاملا درستی از برداشت بلند استفاده شده است، باید منتظر نتیجهی یک مسابقهی فوتبال بسیار مهم و حیاتی باشیم. دوستان فرعی داوود با گوشیهای خود، مدام از پلههای خانه بالا و پایین میروند و سعی میکنند در مکانی مستقر شوند که در آنجا آنتن وجود دارد. یونس، عزیز و خود داوود نیز در مکانهای مختلف خانه بهسر میبرند و استرسیِ تنشزا را به تماشاگر انتقال میدهند. در این لحظات حائز اهمیت، از کات و برش خبری نیست و دوربین بهشکل بینظیری کاراکترها را تعقیب میکند تا مخاطب هم به این ضیافت استرسزا و جاهطلبانه بپیوندد و کوچکترین چیزها را هم از دست ندهد. در بخشهای پایانی فیلم هم شاهد چنین لحظهای هستیم؛ هرچند بهشکلی متفاوت و تکاندهندهتر.
اما دوربین در «تومان»، همیشه ناظر ازدحام و سرمستیِ ناشی از پیروزی شخصیتها نیست و در لحظات مختلفی، کاملا ایستا و ثابت میشود تا سکون و حضیض داوود و کاراکترهای دیگر را نظارهگر باشد؛ آدمهایی که در بخشی از این سیرِ یکساله، مانند گذشته جنبوجوش ندارند و پیروزی صربستان یا دانمارک، دیگر برایشان مهم نیست. اما در همین موقعیتها نیز میتوان اهمیت فیلمبرداری، کارگردانی و میزانسنهای قصهگو را بهوضوح مشاهده و لمس کرد.
جمعبندی
«تومان» فیلم مهم، تماشایی و قابل دفاعی است که بهسختی میتوان مشابهاش را در سالهای اخیر (و حتی دهههای گذشته) سینمای ایران پیدا کرد. فیلمی متفاوت که بههیچعنوان خودش را متعلق به مخاطب خاص، فرهیخته و لزوما روشنفکر نمیداند، شعار نمیدهد و قصهگوییِ آمیحته با شخصیتپردازی را بلد است؛ حتی با تمام ایرادات و ضعفهای نهچندان آزاردهندهاش. تماشای «تومان» روی پرده با توجه به لحن گیرا و فیلمبرداری مثالزدنیاش، لطف دیگری دارد و شاید بتواند ذرهای (حتی بسیار اندک) از بار سنگین و مشمئزکنندهی زبالههای مذکور و بهاصطلاح سرگرمکنندهی فعلی بکاهد.
عالی و جامع ممنون از توضیحات کاملت اقا ایمان