۵ دلیل که فیلم «پس از ساعات اداری» اسکورسیزی یک جواهر قدر نادیده است
همهی ما چه فیلمبین باشیم چه نباشیم، فیلمهای خوب و بد زیادی از کارگردانهای بزرگ و کوچک دیدهایم. بعضی از کارگردانها مانند استنلی کوبریک هرگز فیلم بدی نساختهاند و حتی برای اثبات آن ۱۰ فیلم برتر استنلی کوبریک را در مقالات دیگر دیجی کالا مگ رتبهبندی کردهایم. اما، مارتین اسکورسیزی متفاوت است، زیرا او فیلمهای بیشتری نسبت به ۱۳ فیلم بلند کوبریک کارگردانی کرده است. اکنون، بیشتر مردم احتمالا بهترین فیلمهای مارتین اسکورسیزی مانند «راننده تاکسی» (Taxi Driver)، «رفقای خوب» (Goodfellas) و «رفتگان» (The Departed) را دیدهاند. اما، فیلمهای دیگری مانند «وانت برتا» (Boxcar Bertha)، «کُندان» (Kundun) و «احیای مردگان» (Bringing Out the Dead) معمولا زیاد در گفتگوها مطرح نمیشوند. با این اوصاف، یک فیلم دیگر اسکورسیزی وجود دارد که قطعا باید بیشتر به آن پرداخته شود، یعنی «پس از ساعات اداری» (After Hours) کمدی سیاه محصول سال ۱۹۸۵.
«پس از ساعات اداری» که درست بعد از «پادشاه کمدی» (The King of Comedy) ساخته شد، درهای دنیای جدیدی را به روی اسکورسیزی باز کرد که در نهایت به فیلمهایی مانند «آخرین وسوسهی مسیح» (The Last Temptation of Christ) و «رنگ پول» (The Color of Money) ختم شد. متاسفانه، این بخش از فعالیتهای حرفهای اسکورسیزی بیشتر تحت شعاع کارهای او در دههی ۹۰ قرار گرفته است، که در سال ۱۹۹۰ با «رفقای خوب» آغاز شد.
ندیدن و نپرداختن به فیلم «پس از ساعات اداری» کمی بیانصافی است، و در ادامه با پنج دلیل اثبات میکنیم که این فیلم بدون شک یک جواهر دست کم گرفته شده در بین آثار درخشان اسکورسیزی است.
۱. «پس از ساعات اداری» واقعا خندهدار و سیاهتر از هر فیلم دیگر اسکورسیزی است
اکثر فیلمهای اسکورسیزی حاوی کمی طنز گزنده و تند هستند. «مرد ایرلندی» (The Irishman) با موضوع قتل جیمی هوفا به موضوعی بسیار جدی میپردازد، اما لحظات خندهدار زیادی در میان این همه درام وجود دارد. در مورد «رفقای خوب» و «کازینو» (Casino) هم همینطور است. تیره و تاریک بودن یک موضوع در فیلمهای اسکورسیزی بسیار اهمیت دارد اما او همیشه با اضافه کردن اندکی شوخطبعی از تیرگی محض فیلمهایش میکاهد.
در سمت دیگر این طیف، درامهای جدی اسکورسیزی، مانند «سکوت» (Silence)، «عصر معصومیت» (The Age of Innocence)، و «آخرین وسوسهی مسیح» قرار دارند که هرگز قرار نیست شما را بخندانند. و بعد، شما فیلم «پس از ساعات اداری» را دارید، که یک کمدی واقعی است، اما آنقدر سیاه است که حتی ممکن است تاریکترین فیلم اسکورسیزی باشد.
«پس از ساعات اداری» فیلمی است که با مرگ به عنوان یک شوخی برخورد میکند. مردم همیشه میپرسند که چگونه فیلمهایی مانند «زینهای آتشین» (Blazing Saddles) امروز امکان ساخته و پرداخته شدن ندارند و حق با آنها است. اما همین را میتوان در مورد «پس از ساعات اداری» نیز گفت، که طنز سیاهی دارد که تنها میتوانست با یکی از بهترین فیلمهای نیکولاس کیج، یعنی «بوسهی خونآشام» (Vampire’s Kiss) رقابت کند، که منطقی است، زیرا هر دو فیلم «بوسهی خونآشام» و «پس از ساعات اداری» یک ویژگی مشترک داشتند یعنی جوزف مینیون فیلمنامهی هر دوی آنها را نوشته است. گفته میشود، همانقدر که «پس از ساعات اداری» سیاه است، به همان اندازه هم کمدی است. کمدی سیاه ممکن است برای همه جذاب نباشد، اما قطعا برای بینندههای خاص جالب خواهد بود.
۲. تنش در فیلم آنقدر زیاد است که میتواند حالتان را دگرگون کند
اگر قرار باشد از لحاظ تنش و استرس، فیلم «جواهرات تراش نخورده» (Uncut Gems) را در رتبهی یک قرار دهیم، بدون شک «پس از ساعات اداری» در رتبهی دوم قرار میگیرد. داستانی که با حضور یک مرد آغاز میشود که قصد دارد تنها یک شب سرگرم کننده را سپری کند اما در نهایت یک شب جهنمی را پشت سر میگذارد. پل هکت (با بازی گریفین دان) پول خود را از دست میدهد، و به محض دیدن چنین اتفاقی ما مطمئن میشویم که اوضاع برای او خوب پیش نخواهد رفت.
اما، شگفتانگیز است که چگونه همه چیز خراب میشود. قصد نداریم داستان فیلم را لو بدهیم چرا که باید آن را ببینید، اما در عرض چند ساعت، اوضاع پل بیچاره از دیدن زنی در آپارتمان دوستش تا فرار برای حفظ زندگیاش تغییر میکند. با وجود اینکه «پس از ساعات اداری» یک کمدی سیاه است، با دیدن فیلم مدام با خود خواهید گفت که دیگر چه اتفاقی قرار است بیافتد؟
۳. فیلمبرداری کل فیلم در شبهای نیویورک باعث میشود که حس متفاوتتری نسبت به دیگر فیلمهای اسکورسیزی داشته باشیم
«راننده تاکسی» احتمالا یکی از بهترین فیلمهای نیویورک سیتی تمام دوران است و همه این را میدانند، اما فیلم «پس از ساعات اداری» نیز نامهای عاشقانه به نیویورک است، البته نامهای که به جای ترسناک بودن، عجیب بودن آن را میستاید. این فیلم کاملا در شب فیلمبرداری شد تا واقعا حس نیویورک را در آن ایجاد کند، و کل خیابانهای شهر که کاملا عاری از مردم، خالی و ساکت دیده میشوند، این حس را در ما بوجود میآورد که در یک کپسول زمان نشستهایم. علاوه بر اینها همه چیز در «پس از ساعات اداری» کاملا منحصربهفرد است و شبیه هیچ یک از فیلمهای دیگر اسکورسیزی نیست.
درست مانند هر کارگردان دیگری که دوست دارد از نور طبیعی روز برای فیلمبرداری استفاده کند، «پس از ساعات اداری» نیز همینطور است، اما این کار را در شب انجام میدهد. شاید کمتر فیلمی دیده باشیم که تنها در یک دورهی معین از ساعات شبانه روز ساخته شود، اما «پس از ساعات اداری» از این لحاظ در بین فیلمهای دیگر اسکورسیزی و حتی دیگر کارگردانها متمایز است.
۴. نقشآفرینی بازیگران درجه یک است
گریفین دان در نقش مردی به نام پل که یک شب وحشتناک را سپری میکند بینظیر است، و البته بقیهی بازیگران هم به همان اندازه جالب هستند، برخی نقشهای مهمی دارند، مانند روزانا آرکت در نقش زنی که آغازگر این شب وحشتناک است، حتی چیچ و چانگ که یک کامیون را میرانند.
از بسیاری جهات، «پس از ساعات اداری» مانند مجموعهای از داستانهای کوتاه به نظر میرسد، اگرچه اینطور نیست. اینطور به نظر میرسد زیرا هر شخصیتی که پل با آن روبرو میشود واقعا هر صحنه را از آن خود میکند. بنابراین، حتی اگر هیچ بازیگر دیگری به جز پل برای مدت طولانی در فیلم باقی نمیماند، با این حال احساس میشود که هر یک قابل توجه هستند زیرا بازیهای بسیار استثنایی ارائه میکنند. به خصوص ویل پاتون در نقش هورست بسیار دوست داشتنی است و او به معنای واقعی کلمه فقط چند دقیقه در فیلم حضور دارد. اما، او در همان چند دقیقه هم عالی است!
۵. «پس از ساعات اداری» باعث شد اسکورسیزی دوباره عاشق فیلمسازی شود که در نهایت منجر به شکل گرفتن بخش دوم موفقیتهای شغلی او شد.
وقتی مستند کوتاه « فیلم به مثابه زندگی؛ ساخت «پس از ساعات اداری»» را تماشا کنید، متوجه خواهید شد که مارتین اسکورسیزی پس از «پادشاه کمدی» بسیار افسرده شده بود. او همچنین میخواست فیلم «آخرین وسوسهی مسیح» را کارگردانی کند، اما در آن زمان نتوانست این کار را انجام دهد، بنابراین به نوعی در رکود بود. او در مصاحبهای بیان کرد:
یادم میآید آخرین روز سال ۱۹۸۳ بود. «پادشاه کمدی» اوایل همان سال بیرون آمده بود. در شب سال نو، داشتم لباس میپوشیدم تا به خانهی جی کاکس بروم. تلویزیونم روشن، و بدون هیچ دلیلی روی برنامهی «سرگرمی امشب» (Entertainment Tonight) تنظیم شده بود. من شنیدم که آنها به عنوان یک طعنه قبل از اینکه برای تبلیغات بروند، گفتند: «برنامهی بعدی: فیلم شکست خوردهی سال!» من به نوعی کنجکاو شدم تا ببینم برنامه چیست. فیلم شکست خوردهی سال چه بود؟ و وقتی برگشتند گفتند «سلطان کمدی»! من شکست خوردهی سال بودم! و علاوه بر آن، من در حال برنامهریزی برای ساخت «آخرین وسوسهی مسیح» بودم که به تازگی لغو شده بود. این یک ضربهی مهلک بود. من چیزی برای از دست دادن نداشتم و می دانستم که باید از اول شروع کنم.
با «پس از ساعات اداری»، اسکورسیزی از اول شروع کرد! این فیلم در واقع تمام پول خود و سپس مقداری سود ناچیز به دست آورد، اما مهمتر از آن این بود که اسکورسیزی دوباره احساس کرد که یک کارگردان شایسته است. در همان مصاحبه، اسکورسیزی بیان کرد:
«پس از ساعات اداری» مثل یک فیلم مستقل بود. کوتاهتر و ارزانتر. فقط میخواستم ببینم آیا هنوز هم انرژی برای فیلمسازی سریع دارم یا نه. برای ساختن «خیابانهای پایین شهر» (Mean Streets) یا «راننده تاکسی» و «گاو خشمگین» (Raging Bull) یک شور و اشتیاق خاص داشتم. مجبور شدم دوباره آن را پیدا کنم.
بنابراین، اگر «پس از ساعات اداری» ساخته نمیشد، ممکن بود چند سال بعد اسکورسیزی فیلمهایی مانند «رفقای خوب»، «هوانورد» و حتی «آخرین وسوسهی مسیح» را هم هرگز کارگردانی نکند. به همین دلیل است که اگر مارتین اسکورسیزی را دوست دارید، تماشای فیلم «پس از ساعات اداری» را به خودتان مدیون هستید. این فیلم جواهری پنهان در بین آثار درخشان او است.
منبع: cinema blend
از نظر من به همراه گاو خشمگین بهترین های اسکورسیزی!
این فیلم بین آثار اسکورسیزی جزو بهترینا حساب نمیشه ولی درکل شاهکاره.