۵ فیلم که دیوید لینچ دوست دارد (و دلیل هر کدام)
دیوید لینچ بیشتر با فیلمهای کلاسیکش یعنی «کله پاککن» (Eraserhead) و «مخمل آبی» (Blue Velvet) شناخته میشود، اما فیلمهایی که او را تحت تاثیر قرار دادند ممکن است طرفدارانش را شگفتزده کند. در این مطلب ۵ فیلم محبوب این کارگردان، و دلایل علاقهی او به آنها را نام بردیم.
دیوید لینچ یکی از خلاقترین و متمایزترین کارگردانان این نسل است و فیلمهای مورد علاقهی او ممکن است غافلگیر کننده باشد. لینچ به خاطر فیلمهای تاریک و تقریبا رویاگونهاش شناخته میشود. متفاوت از فیلمهای خودش، فیلمهایی که بر لینچ تاثیر گذاشتند، شامل درام، کمدی و همچنین فیلمهای بسیار معروف و آثاری که جایگاهی نزدیکتر به آثار کلاسیک کالت او دارند، میشوند.
دیوید لینچ در ژانویهی ۱۹۴۶ به دنیا آمد و کار خود را با اولین فیلم کوتاه با نام «شش مرد مریض» (Six Men Getting Sick) در سال ۱۹۶۷ آغاز کرد. اگرچه لینچ به مدت یک دهه به ساخت فیلم کوتاه پرداخت، اما تا زمانی که اولین فیلم بلند خود، یعنی «کله پاککن» را در سال ۱۹۷۷ به نمایش گذاشت کار فیلمسازی او عملا آغاز شد.
«کله پاککن»، همراه با بسیاری دیگر از آثار لینچ، بزرگترین فیلم کلاسیک کالت تا به امروز محسوب میشود. برخی از محبوبترین فیلمهای لینچ عبارتند از: «مرد فیلنما» (The Elephant Man) (1980)، «مخمل آبی» (۱۹۸۶)، «بزرگراه گمشده» (Lost Highway) (1997)، و «جادهی مالهالند» (Mulholland Drive) (2001). سریال تلویزیونی کالت-کلاسیک او با نام «تویین پیکس» (Twin Peaks) تنها یک فصل از سال ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۱ ادامه داشت، اما هنوز هم محبوب است، حتی یک راهاندازی مجدد در سال ۲۰۱۷ هم نصیبش شد.
این کارگردان که در سالهای اخیر مورد توجه قرار گرفته است، آخرین فیلمش مربوط به سال ۲۰۰۶ میشود، زیرا او روی پروژههای دیگری مانند موزیک ویدیو و فیلمهای کوتاه تمرکز داشت. با در نظر گرفتن این موضوع، کسانی که خواهان شناخت بیشتر لینچ هستند، بهتر است به منبع الهامات این کارگردان و اینکه چگونه ممکن است بر روی کار او تاثیر گذاشته باشند نگاهی بیاندازند.
۱. هشت و نیم (۸ ۱/۲)
- کارگردان: فدریکو فلینی
- بازیگران: مارچلو ماستوریانی، کلودیا کاردیناله، آنوک امه
- محصول: ۱۹۶۳
- امتیاز متاکریتیک: ۹۱ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
کارگردان دیوید لینچ در مصاحبهای با مجلهی «فار اوت» پنج فیلم مورد علاقهی خود را به ترتیب تماشا فهرست کرد. اولین فیلم مورد علاقهی او «هشت و نیم» ساختهی فدریکو فلینی محصول ۱۹۶۳ است. این فیلم کلاسیک نیمه اتوبیوگرافیک ایتالیایی دربارهی کارگردان گیدو آنسلمی (با بازی مارچلو ماسترویانی) است که با مشکل نویسندگی دست و پنجه نرم میکند و در تلاش برای یافتن موضوع فیلم بعدیاش است.
در حالی که او بر روی ساخت یک فیلم متمرکز است، با بسیاری از مسائل شخصی و روابط گذشته، عاشقانههای افلاطونی و همچنین روان خودش روبرو میشود. همانطور که او سعی میکند زندگی خود را بازیابد، فیلمهایش به آرامی تبدیل به زندگینامه میشوند.
«هشت و نیم» یک فیلم کلاسیک است، فیلمی که در فهرست دیدنیهای هر اهل فنی قرار میگیرد، و بنابراین تعجبآور نیست که فردی به قد و اندازهی لینچ این فیلم را دوست داشته باشد. لینچ وقتی در مورد فیلمهای مورد علاقهاش در تمام دوران مصاحبه میکرد، اظهار داشت:
«اولین فیلم هشت و نیم خواهد بود، زیرا فدریکو فلینی با فیلم همان کاری را میکند که اغلب نقاشان انتزاعی انجام میدهند. بدون اینکه هیچوقت چیزی را توضیح دهند، و فقط با نوعی جادوی محض»
۲. سانست بلوار (Sunset Boulevard)
- کارگردان: بیلی وایلدر
- بازیگران: ویلیام هولدن، گلوریا سوانسون، اریش فن اشتراهوم
- محصول: ۱۹۵۰
- امتیاز متاکریتیک: –
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۴ از ۱۰
فیلم کلاسیک «سانست بلوار» محصول ۱۹۵۰ به کارگردانی بیلی وایلدر یک کمدی سیاه نوآر و دومین نام در لیست ۵ فیلم محبوب لینچ است. فیلمهای لینچ اغلب یک عنصر کمدی سیاه در خود دارند، بنابراین حضور «سانست بلوار» در فهرست او منطقی است. این فیلم دربارهی یک ستارهی سالخوردهی سینمای صامت (با بازی گلوریا سوانسون) است که وقتی فیلمهای ناطق بر سر کار میآیند، نمیخواهد سرنوشت یک حرفهای فراموش شده را بپذیرد.
او که از بازنشستگی امتناع میورزد، یک فیلمنامه نویس (با بازی ویلیام هولدن) را استخدام میکند تا به او در بازگشت به روی صحنه کمک کند. فیلمنامهنویس آن چیزی نیست که به نظر میرسد و سعی میکند او را فریب دهد، که در نهایت منجر به مشکلات زیادی میشود.
علاقهی لینچ به این فیلم مانند «هشت و نیم» است. هر دو فیلم از روشهای انتزاعی برای انتقال احساسات استفاده میکنند، بدون اینکه مستقیما آنها را به مخاطب نشان دهند. لینچ دربارهی این فیلم میگوید:
«با وجود اینکه سبک بیلی وایلدر با فلینی بسیار متفاوت است، او تقریبا همان فضای انتزاعی را در فیلم به وجود میآورد».
کارگردان دیوید لینچ تنها طرفدار این فیلم نیست، زیرا «سانست بلوار» اغلب بهعنوان یکی از بهترین فیلمهای تمام دوران شناخته میشود و در راتن تومیتوز امتیاز ۹۸ از ۱۰۰ دارد.
۳. لولیتا (Lolita)
- کارگردان: استنلی کوبریک
- بازیگران: جیمز میسون، پیتر سلرز، شلی وینترز
- محصول: ۱۹۶۲
- امتیاز متاکریتیک: ۷۹ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
از هرکسی بپرسید که کارگردان مورد علاقهاش کیست، نام استنلی کوبریک بارها و بارها مطرح میشود و لینچ میگوید که میتواند فیلمهایش را بدون اینکه از آنها خسته شود تماشا کند. «لولیتا» (۱۹۶۲) یک کلاسیک بحث برانگیز است که بر اساس رمان ولادیمیر ناباکوف ۱۹۵۵ ساخته شده است.
داستان به شیفتگی جنسی یک مرد میانسال (با بازی جیمز میسون) به یک دختر جوان (با بازی سو لیون) میپردازد. این فیلم با نقدهای بسیار متفاوتی مواجه شد. از یک طرف، به دلیل محدود کردن طرح تحریکآمیز کتاب به دلیل قوانین تولید تصاویر متحرک مورد انتقاد قرار گرفت و دیگر منتقدان از شیوهای که این کتاب، آزار جنسی کودکان را رمانتیک جلوه میدهد، راضی نبودند. لینچ هنگام مصاحبه اینگونه بیان میکند که چرا «لولیتا» فیلم محبوب او در بین آثار کوبریک است:
«لولیتا یکی از فیلمهای مورد علاقهی من است. نمیدانم از چه کلماتی استفاده کنم… خندهدار است، اما چیزهای پنهانی در خود دارد.»
۴. پنجرهی عقبی (Rear Window)
- کارگردان: آلفرد هیچکاک
- بازیگران: جیمز استوارت، گریس کلی، ریموند بر
- محصول: ۱۹۵۴
- امتیاز متاکریتیک: ۱۰۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۵ از ۱۰
آلفرد هیچکاک یکی از تاثیرگذارترین کارگردانان ژانر ترسناک و معمایی تا به امروز است. او رزومهی عظیمی در دنیای سینما و فیلم دارد، از جمله «غریبهها در قطار» (Strangers on a Train) (1951)، «ام را به نشانهی مرگ بگیر» (Dial M for Murder) (1954)، «سرگیجه» (Vertigo) (1958)، «روانی» (Pyscho) (1960) و «پرندگان» (The Birds) (1963).
فیلم مورد علاقهی لینچ از هیچکاک، فیلم «پنجرهی عقبی» او در سال ۱۹۵۴ است که یک داستان مهیج معمایی است. این فیلم دربارهی یک عکاس خبری آسیب دیده است که روی صندلی چرخدار مینشیند و همسایگانش را در گرینویچ تحت نظر میگیرد و معتقد است که شاهد یک قتل بوده است.
«پنجرهی عقبی» روی بسیاری از کارگردانان تاثیر گذاشته است، آخرین آن سریال «زنی در خانه» (The Woman in the House) از نتفلیکس بوده، اما روی لینچ نیز تاثیر گذاشته است. دیوید لینچ هنگام فهرست کردن فیلمهایش میگوید که «پنجرهی عقبی» را بعد از «سانست بلوار» مینشاند:
«پنجرهی عقبی را انتخاب میکنم، به دلیل روش درخشانی که آلفرد هیچکاک موفق میشود یک جهان کامل را با پارامترهای محدود خلق کند، یا بهتر بگوییم، دوباره خلق کند. جیمز استوارت هرگز ویلچر خود را در طول فیلم ترک نمیکند، و با این حال، از نگاه او، ما یک طرح قتل بسیار پیچیده را دنبال میکنیم.»
۵. تعطیلات موسیو اولو (Monsieur Hulot’s Holiday)
- کارگردان: ژاک تاتی
- بازیگران: جیمز استوارت، گریس کلی، ریموند بر
- محصول: ۱۹۵۳
- امتیاز متاکریتیک: –
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
آخرین فیلم در فهرست لینچ، کمدی فرانسوی «تعطیلات مسیو اولو» محصول ۱۹۵۳ به کارگردانی ژاک تاتی است. این فیلم که یک کمدی احمقانه به نظر میرسد روی کمدیهای دیگری چون «بین» (Bean) (1997) و «قلمرو طلوع ماه» (Moonrise Kingdom) به کارگردانی وس اندرسون (۲۰۱۲) تاثیر گذاشته است. لینچ شیوهی نمایش فیلم از دیدگاه تاتی را دوست دارد و میگوید:
« تعطیلات مسیو اولو را به خاطر موقعیتهای شگفتانگیزی که بازیگران فیلم ژاک تاتی با آن مواجه میشوند، انتخاب میکنم. وقتی فیلمهای او را تماشا میکنید، متوجه میشوید که او چقدر دربارهی طبیعت انسان میداند و آن را دوست دارد، و خیلی خوب میتواند منبع الهامبخشی برای انجام کارهای مشابه باشد.»
این فیلم در مورد موسیو اولو (با بازی تاتی) است؛ مردی که برای تعطیلات به یک استراحتگاه دوست داشتنی در ساحلی زیبا میرود، او به دنبال آرامشی است که امیدوار است به آن دست پیدا کند، اما به دلیل طبیعت خندهدار خود باعث بوجود آمدن دردسرهایی در آن شهر آرام میشود.
«تعطیلات موسیو اولو» از دیگر فیلمهای مورد علاقهی لینچ که عنصر کمدی دراماتیک یا تاریکتری دارند، فاصله دارد. در حالی که بیشتر آثار سینمایی دیوید لینچ تا حدودی ترسناک و توهمآمیز هستند، تاثیری که او از «تعطیلات موسیو اولو» میگیرد منحصربهفرد است.
روشی که دیوید لینچ تحت تاثیر «تعطیلات مسیو اولو» قرار میگیرد مانند فیلمهای دیگر نیست، به این معنی که ممکن است در وهلهی اول علاقهی او تا این حد باعث تعجب برخی شود. با این حال، این انتخاب کاملا به جا است، زیرا به لینچ اجازه میدهد تا یکی از غیرقابل پیشبینیترین کارگردانان نسل خود باشد.
منبع: screen rant