۵ کتاب تکاندهنده دربارهی بیماریهای فراگیر
در برههای از زمان زندگی میکنیم که همهگیری «کرونا» مدتهاست زندگی همهی ما را تحت تأثیر قرار داده است. در حالت کلی بیماریهای همهگیر، اپیدمی وسیعی هستند که از مرزها رد شده و جمعیت زیادی را تحتتأثیر قرار میدهند. به موازات افزایش آگاهی دربارهی بهداشت عمومی، علاقهی زیادی به یادگیری تاریخچهی بیماریهای همهگیر بهوجود میآید. مردم تمایل پیدا میکنند تا داستانهای واقعی یا رمانهایی مرتبط با برخی از بزرگترین چالشهای جهان و بیماریهای همهگیر را بخوانند و ببیند که چه نوع واکنش و شرایطی در این دوران به وجود میآید.
سالهاست که بیماریها نقش مهمی در ادبیات داستانی داشتهاند. کتابهای مربوط به بیماریهای همهگیر به ما این فرصت را میدهند که از گذشتهی خود درس بگیریم و ببینیم چگونه در طول زمان، فناوری و استراتژی پاسخ به این بیماریها تغییر کرده است.
ویروس منحوس کرونا هم اولین بیماری نیست که سراسر جهان را درگیر کرده و هنوز کتابهای زیادی دربارهی ویروس کرونا نوشته نشده است؛ تاکنون کتابهای بینظیری دربارهی بیماریها، همهگیریها و اپیدمیها نوشته شده است که آگاهی و بینش مهمی که میتوانیم در مواجهه با آن انجام دهیم را به ما میدهد.
برای کمک به مردم برای درک بیشتر چگونگی گسترش بیماریها و نحوهی برخورد انسان با این قبیل بیماری در گذشته، ۵ کتاب دربارهی بیماریهای عفونی و همهگیر را در این مطلب معرفی کردهایم که انواع بیماری از طاعون گرفته تا تب زرد و ابولا را پوشش میدهد.
اگر همهگیری ویروس کرونا شما را هم در زمینهی بیماریهای عفونی کنجکاوتر کرده است، این لیست از کتابهای خواندنی را به هیچوجه از دست ندهید.
۱. عشق سالهای وبا
کتاب «عشق سالهای وبا» اثر نویسندهی مشهور کلمبیایی، گابریل گارسیا مارکز است که اولین بار سال ۱۹۸۵ به زبان اسپانیایی منتشر شد. موضوع برجستهی رمان این است که دلتنگی و دلدادگی یک بیماری واقعی است و حتی میتوان آن را با بیماری وبا مقایسه کرد.
داستان این کتاب در دههی ۱۸۷۰ در شهری بینام در دریای کارائیب با روز مرگ دکتر اوربینو شروع میشود و سپس با یک فلشبک پنجاهویک ساله به عقب برمیگردد.
کتاب عشق سالهای وبا معنای عشق را از طریق زندگی درهمتنیدهی فرمینا داثا، فلورنتینو آریثا و دکتر خوونال اوربینو بررسی میکند. هر سه شخصیت اصلی داستان با ترس از پیری و مرگ دست و پنجه نرم میکنند.
فلورنتینو و فرمینا در جوانی عاشق هم میشوند و یک رابطهی مخفیانه بین آن دو با کمک عمهی فرمینا شکل میگیرد. آنها نامههای عاشقانهی زیادی باهم ردوبدل میکنند ولی هنگامیکه پدر فرمینا متوجه این موضوع میشود، دخترش را مجبور میکند تا این رابطه را تمام کند. ابتدا فرمینا به حرف پدرش گوش نمیدهد اما پس از مدتی از فلورنتینو جدا و در نهایت با دکتر خوونال اوربینو آشنا میشود و با هم ازدواج میکنند.
دکتر خوونال اوربینو یک پزشک مدرن و منطقی است و پس از بازگشتش از پاریس متوجه میشود که بسیاری از رفتارها در شهر زادگاهش، شیوع وبا را تشدید میکند. او با آگاهی از این مسائل پزشکی و اجتماعی به خود اجازه نمیدهد که تسلیم شرایط شود. او سخت تلاش میکند تا راهحلهایی بیابد و در نهایت روشهای پیشنهادی او نقش مهمی در جلوگیری از شیوع جدید وبا در شهر ایفا میکند.
کتاب عشق سالهای وبا نشان میدهد که جامعه قادر است پیشرفت و از خود در برابر بیماریهای قابلپیشگیری محافظت کند، نه اینکه مرگ را بهعنوان یک سرنوشت بپذیرد. در واقع کتاب عشق در زمان وبا جشن زندگی بر مرگ، عشق بر ناامیدی و سلامتی بر بیماری است.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
فلورنتینو آریزا نخست تصور کرد که تدریس زیر درخت بادام، به دلیل آشفتگی داخل خانه و تعمیرات آنجاست، ولی خیلی زود و بهویژه در تعطیلات سهماهه مدارس دریافت که فرمینا دازا هر بعدازظهر خود را در معرض نگاههای مشتاق او قرار میدهد و این امر، موجب امیدواری پسرک شد . بااینحال هنوز نمیدانست آیا او را دیدهاند و موردتوجه قرار گرفته است یا نه، زیرا هیچ نشانهای در این مورد از سوی فرمینا دازا دریافت نکرده بود . بااینحال، به خود جرأت میداد و دست از تلاش برنمیداشت.
۲. کوری
کتاب فلسفی «کوری» اثر نویسندهی پرتغالی، ژوزه ساراماگو است که اولین بار سال ۱۹۹۵ منتشر شد. این کتاب یکی از برجستهترین رمانهای معاصر محسوب میشود و ساراماگو سال ۱۹۹۸ برای این کتاب فوقالعاده برندهی جایزهی نوبل شد.
ساراماگو در کتاب کوری که بهعنوان تمثیلی جهانی برای تجربهی بشری در نظر گرفته شده است، هیچ شخصیت، مکان یا دورهی زمانی را نام نمیبرد و روند داستان میتواند در هر مکان و در هر زمانی رخ دهد. این کتاب هنوز هم بهطور غیرقابلانکاری ریشه در تاریخ فاشیسم و اقتدارگرایی قرن بیستم و بهویژه تاریخ سیاسی خاص پرتغال دارد.
آیا دیدن اطراف و نابینا شدن یک نعمت است یا مجازاتی برای مشاهدهی ظلم و نابودی انسانیت؟
در کتاب کوری، فردی نابینا داستان شهری ناشناس را روایت میکند که با بیماری ناشناختهای گرفتار میشود و اکثریت مردم را کور میکند. در ابتدای داستان مردی در پشت چراغقرمز بهطور ناگهانی و مرموزی کور میشود و فریاد کمک سر میدهد. یک پزشک او را میبیند و به خانهاش میبرد؛ چشمپزشک نهتنها نمیفهمد که چرا این مرد ناگهان بینایی خود را از دست داده است، بلکه خود پزشک نیز بهزودی نابینا میشود.
در واقع هرکسی که با یک فرد نابینا در تماس باشد کور میشود و بهجای تاریکی محض، هالهای سفیدرنگ مقابل چشمانش ظاهر میشود. در عرض چند هفته، کل شهر بهجز همسر دکتر که قهرمان اصلی رمان هم میشود، بینایی خود را از دست میدهند.
در قسمتی از کتاب «کوری» میخوانیم:
کورهایی که در آن دسته بودند، دورش جمع شدند، چی شده، چه خبر است، و او به آنها گفت، یک خرده شیشه توی زانویم رفته، کدام زانو، زانوی چپ، یکی از ظنهای کور سرپا نشست. مواظب باش، شاید دورت بازهم خرده شیشه باشد، گشت و دست کشید تا پاها را از هم تشخیص دهد، گفت، اینجاست، توی گوشتت فرورفته، یکی از مردهای کور زد زیر خنده، خوب اگر فرورفته خوب از آن استفاده کن، همینطور از بقیه، مرد و زن زدند زیر خنده.
۳. ارباب انتقام
کتاب «ارباب انتقام» اثر یکی از بزرگترین رماننویسان ادبیات آمریکا و جهان، فیلیپ راث است که اولین بار سال ۲۰۱۰ در آمریکا منتشر شد. این کتاب تأثیر اپیدمی فلج اطفال ۱۹۴۴ بر یک جامعهی یهودی از طبقهی متوسط در نیوآرک نیوجرسی را شرح میدهد.
شخصیت اصلی کتاب «باکی کانتور» ۲۳ ساله، به دلیل بینایی ضعیفش از خدمت در معاف است. از همان ابتدا زندگی باکی با یک سلسله اتفاق بد شروع میشود؛ پس از مرگ مادرش در هنگام زایمان، پدرش به زندان میافتد و خانوادهاش را رها میکند و باکی توسط پدربزرگ و مادربزرگش بزرگ میشود. او با وجود هیکل کوچکش، یک ورزشکار ماهر در رشتههای پرتاب نیزه، وزنهبرداری و غواصی است.
در گرمای خفهکننده نیوآرک استوایی، یک بیماری همهگیر وحشتناک در حال وقوع است و کودکان شهر نیوجرسی را با معلولیت، فلج، ناتوانی مادامالعمر و حتی مرگ تهدید میکند.
باکی با یک بحران روحی روبهرو میشود و از خود میپرسد که چرا خدا اجازه میدهد کودکان بیگناه بر اثر فلج اطفال بمیرند. سرانجام، کانتور با یک ماجرای عاشقانه هم روبهرو میشود و با دوستدختر محبوبش نامزد میکند. او از ترس اینکه با ماندن در تابستان در نیوآرک به فلج اطفال مبتلا شود، از نامزدش میخواهد که کار خود را در نیوآرک رها کند و در یک کمپ تابستانی عاری از فلج اطفال به او ملحق شود، ولی ترک فرزندان نیوآرک به احساس گناه او میافزاید.
در قسمتی از کتاب ارباب انتقام میخوانیم:
اولین مورد فلج در آن تابستان، در ابتدای ماه ژوئن، درست پس از روز یادبود و در یک محله فقیرنشین ایتالیایی، آنسوی جایی که ما زندگی میکردیم ظاهر شد. در محلهی ما در جنوب غربی شهر، یعنی در بخش اقلیتنشین ویکوایک خبری از فلج نیود و دربارهی چندین مورد دیگر که بهطور پراکنده، تقریبا در تمام محلههای نیوآرک بهجز محلهی ما مشاهده شده بودند چیزی به گوش ما ترسیده بود.
۴. لمس بشر
کتاب «لمس بشر» اثر میچ آلبوم، شرح یک داستان تخیلی در بستری واقعی است؛ داستانی که دربارهی نحوهی تلاقی زندگیها در زمان همهگیری ویروس کرونا است. داستان این کتاب در شهر کوچکی در میشیگان اتفاق میافتد و ماجرای شهروندان یک خیابان و چهار خانه که در همسایگی هم هستند را روایت میکند.
شخصیتهای کتاب عبارتاند از یک پزشک و خانوادهاش، یک کشیش و خانوادهاش، یک پیرمرد و همسرش و یک زوج جوان چینی با خدمتکار هائیتی که پسر ۸ سالهی او «موسی» که کانون توجه این داستان قرار خواهد گرفت؛ همانطور که ویروس کرونا در آمریکا ریشه دوانده است، ما شاهد آن خواهیم بود که چگونه محافظت از خود و ترس از بیماری بر مهربانی در انسانها غلبه میکند.
تنها کسی که به نظر میرسد از آنچه در اطرافش میگذرد مصون مانده، شخصیت خردسال موسی است. او همچنان به شادی و مهربانی خود ادامه میدهد. مردم و همسایهها به دلیل ویروس منزوی شدهاند ولی موسی مخفیانه به آنها سر میزند و با اشتیاق آنها را بغل میکند.
اگرچه داستان در میشیگان اتفاق میافتد اما خوانندگان کتاب در سراسر جهان بهراحتی با شخصیتها، موقعیتهایشان و مبارزات مختلفی که روزانه با آنها روبهرو میشوند، از عشق، از دست دادن و دوستی گرفته تا نژادپرستی، تبعیض و ترس ارتباط برقرار خواهند کرد.
در قسمتی از کتاب «لمس بشر میخوانیم:
غبار برف این گوشهی زمین را پوشانده، سم لی وارد کارخانهی سیبابه میشود و برف روی آستین کتش را پاک میکند. دوتا پای سیب برمیدارد و مافینها را امتحان میکند. کارخانهی سیبابهی خانوادهی ریکتس، که ازلحاظ وسعت سومین کارخانه در میشیگان است، پای سیب، دونات، کیک و سرکهی سیب میفروشد. اگرچه فصل سیب تمامشده، ریکتس پیر در تمام طول سال آن را باز نگه میدارد.
۵. نقاب مرگ سرخ و ۱۸ قصهی دیگر
کتاب «نقاب مرگ سرخ و ۱۸ قصهی دیگر» اثر ادگار آلنپو اولین بار سال ۱۸۴۲ منتشر شد. پو در این کتاب، بسیاری از عناصر سنتی داستان گوتیک که شامل محیط قلعه هم میشود را به کار گرفته است. بسیاری از اتاقهای تکرنگ قلعه نمادی از ذهن انسان هستند و انواع مختلفی از شخصیتها را نشان میدهند.
داستان کتاب نقاب مرگ سرخ و ۱۸ قصهی دیگر با روایت طاعون در یک کشور خیالی آغاز میشود. یک بیماری به نام مرگ سرخ همهی کشور را گرفتار کرده است. قربانیان این بیماری بهسرعت در حالت وحشتناکی میمیرند.
با وجود اینکه این بیماری بهسرعت در کشور گسترش مییابد، به نظر نمیرسد شاهزاده پروسپر نگران این بیماری باشد. او دستور میدهد درهای کاخ را قفل کنند تا هیچ بیماری وارد قصر نشود و برایش مهم نیست که مردمش بر اثر این بیماری میمیرند. پس از چند ماه، شاهزاده پروسپرو به همراه برخی اشرافزادههای ثروتمند، یک جشن بالماسکه برپا میکند. او برای مهمانی، هفت اتاق کاخ خود را به هفت رنگ مختلف تزئین کرده است.
نیمهشب یک مهمان جدید ظاهر میشود؛ او نسبت به بقیه سردتر و تیرهتر لباس پوشیده است. به نظر میرسد که ماسک او چهرهای از یک جنازه است و لباسی شبیه کفن جنازه بر تن دارد. روی صورتش لکههای خونی دیده میشود که نشان میدهد قربانی مرگ سرخ شده است. دیدن این مهمان جدید پروسپرو را عصبانی میکند.
مهمانان از مرد نقابدار میترسند و نمیتوانند مانع از ورود او به اتاقها شوند. پروسپر بالاخره مهمان را در یکی از اتاقها میگیرد ولی بهمحض روبهرو شدن با او میمیرد.
داستان این کتاب تمثیلی است که اجتنابناپذیر بودن مرگ را نشان میدهد.
در قسمتی از کتاب نقاب مرگ سرخ و ۱۸ قصهی دیگر میخوانیم:
فراتر رفتن از گستره افق بهسان رنگینکمان! چگونه است که من از زیبایی، گونهای زنندگی برکشیدهام؟ ــ از پیمانِ صلح، لبخند اندوه؟ اما، همچنان که در اخلاقیات، پلیدی دنبالهای از نیکی است، در واقعیت نیز، شادی از اندوه زاده میشود. تشویشِ امروز، یا زاییده خاطره خوشبختی گذشته است، یا حاصل رنگهایی که ریشه آنها در لذاتی است که ممکن بوده است باشند. نام تعمیدی من، یوجیوس است؛ نام خانوادگیام را بازگو نخواهم کرد.
سلام
بنظرم کتاب طاعون اثر آلبر کامو هم میتونست تو لیست باشه