بهترین بازیگران مرد هالیوود؛ ۴۱ ستاره بزرگ از دوران طلایی تا امروز
تصویر ستارههای مرد هالیوود به مرور زمان و با اتفاقات ریز و درشت بسیار، در طول دههها دچار تغییرات زیادی شده که البته کاملا طبیعی است. هر بازیگر ستارهای، چه مرد و چه زن بالاخره فرزند زمانهی خود است و در صورت هماهنگی با شرایط حاکم بر دوران خود میتواند به ستارهای برای عصر خود و سپس به ستارهای برای تمام دوران تبدیل شود. اما ما در این فهرست یک قدم فراتر از این موضوع گذاشتهایم و به سراغ بازیگرانی رفتهایم که ستارههایی برای تمام فصول هستند و فقط در یک یا چند دورهی خاص ندرخشیدهاند. بهترین بازیگران مرد هالیوود علاوه بر بهره بردن از هماهنگی با اطراف و شرایط پیرامونی خود، جوهرهی دیگری هم دارند؛ جوهری که این مقاله به دنبال فهم آن است.
نکتهی اول این که چرا هالیوود؟ چرا بقیهی نقاط دنیا نه؟ دلیل این موضوع خیلی ساده است. سینمای هالیوود تنها سینمایی در جهان است که میتواند ستارههایی بین المللی داشته باشد. در دورههای مختلف برخی از کشورها صاحب ستارههایی بزرگ و بینالمللی شدهاند اما تعداد این بازیگران بسیار کم است. به عنوان نمونه در سینمای کشوری چون ژاپن بازیگری چون توشیرو میفونه را فقط میتوان یک ستارهی بینالمللی دانست و حتی بزرگ دیگری چون تاتسویا ناکادای به رغم همکاری با کارگردانان بزرگ این کشور چون آکیرا کوروساوا، هیچگاه به ستارههای جهانی تبدیل نشد که از کوچک و بزرگ وی را بشناسند و برای دیدن فیلمش صف بکشند.
در سینمای کشورهایی چون فرانسه و ایتالیا هم با چنین شباهتهایی طرف هستیم. مثلا سوفیا لورن، همچون مونیکا بلوچی، بیشتر به خاطر حضورهای بینالمللی و گاها آمریکاییاش ستارهای جهانی شد وگرنه در حد بازیگری بزرگ با تواناییهای بسیار میماند که در خارج از مرزهای کشورش فقط توسط مخاطب جدی سینما شناخته میشود؛ اتفاقی که عملا برای مارچلو ماستوریانی شکل گرفت و هیچگاه در خارج از مرزهای کشورش به ستاره تبدیل نشد. در سینمای فرانسه هم اگر از آلن دلون بگذریم که همهی شرایط ستاره شدن را یک جا داشت و اصلا استثنایی در میان بازیگران غیرآمریکایی است، دیگر بازیگران بزرگ این کشور به ندرت در خارج از مرزهای این کشور ستاره بودند. قبل از پایان این بحث باید بر این نکته تاکید کنم که در همهی موارد گفته شده، به ستاره بودن بازیگر اشاره شده نه به مشهور بودنش. این دو با هم زمین تا آسمان تفاوت دارند.
پس طبیعی است که در چنین چارچوبی به سراغ سینمای کشوری برویم که خود به خود در تمام دنیا مخاطب دارد و بازیگرانش، حتی اگر در جایگاه ستارگی قرار نگیرند، بیش از بازیگران کشورهای دیگر دیده میشوند. پس انتخاب لیستی از بهترین بازیگران مرد هالیوود مخاطب بیشتری دارد و طبعا بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. اما چه چیزی یک بازیگر را به یک ستاره تبدیل میکند؟ و آیا ستاره بودن برای ورود به چنین فهرستی شرطی کافی است؟ طبعا نه؟ چه بسیار بازیگرانی که در عصر خود ستاره بودند و امروز حتی مخاطب جدی سینما هم چندان نام و نشانی از آنها سراغ ندارد. در بین ستارههای مرد هالیوود، میکی رونی مثال خوبی است.
میکی رونی در اواخر دههی ۱۹۳۰ میلادی و اوایل دههی ۱۹۴۰ بزرگترین ستاره هالیوود و پر مخاطبترین بازیگر بود. یعنی دقیقا همان دورانی که بزرگترین ستارهی تاریخ سینمای آمریکا یعنی همفری بوگارت در حال اوج گرفتن بود یا کلارک گیبل هم به عنوان ستارهای جا افتاده میدرخشید. پس چرا نام بوگی و گیبل برای هر دلباختهی سینمایی آشنا است اما برای یادآوری چهرهی میکی رونی باید به خود فشار بیاوریم و احتملا سری هم به اینترنت بزنیم؟ دلیل اول این جاودانگی طبعا به تواناییهای بازیگری و ماندگاری فیلمهایی بازمیگردد که هر بازیگری بازی کرده است. اگر بزرگترین ستارههای عصر خود، فیلمهای ماندگاری در کارنامه نداشته باشند که در تمام دورانها دیده شود، طبعا نامش به زودی از تاریخ حذف خواهد شد.
اما عامل دیگری هم وجود دارد؛ آن عامل جذبهی بازیگر و برخوردار بودن از خصوصیاتی است که فقط مختص یک دورهی خاص نباشند. هنرمندان بزرگ هیچگاه در یک چارچوب خاص محدود نمیشوند و به همین دلیل هم سر از آثار هنری، در این جا فیلمهای بزرگ در میآورند. امروزه هم میتوان چنین بازیگرانی را که ستارههای عصر خود هستند و احتمالا با به سر آمدن دورانشان فراموش میشوند، سراغ گرفت؛ بازیگرانی که مثلا مدام از این مجموعهی «انتقامجویان» (The Avengers) به آن یکی میروند اما هنوز فیلمی در کارنامه ندارند که بتوان مثلا نیم قرن دیگر سراغش رفت و به تماشایش نشست. طبعا چنین چهرههایی خیلی زود با تمام شدن جوانی و غیبتشان از روی پرده، از خاطرهها محو میشوند. پس لیست بهترین بازیگران مرد هالیوود شامل کسانی است که تعداد قابل توجهی اثر مهم و بزرگ دارند.
پس برای ماندگاری فقط کافی نیست که فرزند زمانهی خود باشی. باید جوهرهای در وجود بازیگر باشد که بتواند او را پس از دههها هنوز مورد توجه قرار دهد. در خصوص بازیگران مرد، این موضوع حرکت کردن روی مرز باریک مردانگی و هنرمند بودن است؛ یعنی بازیگر هم از ویژگیهای مردانهی کافی برخوردار باشد که در هر نقشی به چشم آید و هم بتواند همان نقشهای متفاوت را به شکل درستی از کار درآورد. قبل از رسیدن به فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود، ذکر یکی دو نکته دیگر الزامی است.
اول این که در خصوص بازیگران عصر حاضر تلاش شده چند نکته مورد توجه قرار گیرد؛ طبعا اولین مورد توان بازیگری آنها است و دومین هم تعداد آثار خوب. پس اگر بازیگری به ذهن شما میرسد که امروز ستاره است و در فهرست نیست، احتمالا یکی از دو ویژگی بالا را ندارد. دومین نکته حذف بازیگرانی است که در هالیوود درخشیدند اما بیشتر با ملیت دیگری شناخته میشوند. به عنوان نمونه لارنس اولیویه با هر متر و معیاری ستارهای درجه یک بود اما او را بیشتر به عنوان یک بازیگر انگلیسی میشناسیم. هم چنین کسی چون الک گینس که از بهترین بازیگران تاریخ است اما بیشتر هنرپیشهای انگلیسی است تا هالیوودی. این مورد دربارهی کسی چون آنتونی هاپکینز چندان صدق نمیکند، چرا که تعداد فیلمهای آمریکاییاش بسیار زیاد است و اصلا بهترین بازی خود را در فیلمی آمریکایی به نام «سکوت برهها» (The Silence Of The Lambs) انجام داده است.
نکتهی نهایی این که طبعا سهم بازیگران دوران کلاسیک سینمای آمریکا در لیست بهترین بازیگران مرد هالیوود از همه دورهها بیشتر است. بالاخره با دورانی طرف هستیم که سیستم ستارهسازی سینمای این کشور بهتر از هر زمان دیگری کار میکرد و بازیگران گل سرسبد فیلمها به شمار میرفتند. آن دوران پر بود از بازیگران بزرگی که برخی هم پشت در این فهرست ماندند. مثلا رابرت میچم یا تونی کرتیس میتوانستند در این فهرست حضور داشته باشد اما بالاخره برخی پشت در میمانند و اصلا جذابیت فهرستهای این چنینی به همین حذف کردنهای مدوام است.
۴۱. والتر برنان (Walter Brennan)
بدون شک او بزرگترین بازیگر تاریخ سینما برای بازی در نقشهای فرعی بود. چهره و قد و قامت خاصش باعث شده بود که هیچگاه به عنوان یک بازیگر نقش اول جدی گرفته نشود اما چنان توانایی بالایی در اجرای هر نقشی در هر فیلمی داشت که تمام کارگردانان بزرگ برای حضورش در فیلمهای خود صف میکشیدند. او میتوانست هر قابی را هر چند معمولی، به معجزهای تبدیل کند. چندتایی از بهترین سکانسهای تاریخ سینمای هالیوود از آن او است؛ از کل کلهای مداومش با کسانی چون گاری کوپر و جان وین و همفری بوگارت در فیلمهای مختلف تا حضور در قالب مردان تلخ و بداخلاق.
کمتر بازیگری این همه نقش معرکه و شاهکار در کارنامهی خود دارد و با بسیاری از بزرگان تاریخ سینما همکاری کرده است. والتر برنان خیلی زود و در دههی ۱۹۲۰ مورد توجه استودیوها قرار گرفت. در اوج جوانی به بازیگری همه فن حریف میمانست و به همین دلیل خیلی زود قلههای موفقیت را طی کرد. گرچه همان چهرهی خاصش به او اجازه نداد از جایی به بعد پیشرفت کند و به یک بازیگر نقش اصلی تبدیل شود اما محال بود که حتی بزرگترین بازیگران سینما در برابرش کم نیاورند؛ باور نمیکنید؟ سری به فیلمهایی که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد بزنید.
والتر برنان سه بار موفق به دریافت جایزهی اسکار شده است و بعد از کاترین هپبورن با چهار جایزهی اسکار، در کنار کسانی چون جک نیکلسون، اینگرید برگمن، مریل استریپ، فرانسیس مکدورمند و دنیل دی لوییس جز رکوردداران است. البته تمام اسکارهای او، اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل هستند. از این بابت او قطعا رکورددار است. برای درک بهتر توانایی او فقط کافی است که یک بار او را در فیلمی ببینید تا برای همیشه گرمی حضورش در ذهن شما ثبت شود. در چنین قابی نمیشد او را در فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود قرار نداد.
- همکاری با کارگردانهای شاخص: جان فورد، هوارد هاکس، ویلیام وایلر، فرانک کاپرا، رابرت وایز، هنری کینگ، لوییس مایلستون و فریتس لانگ
- بهترین فیلم: ریو براوو (Rio Bravo) و محبوبم کلمنتاین (My Darling Clementine)
- بهترین نقشآفرینی: داشتن و نداشتن (To Have And Have Not)
- پنج فیلم شاخص دیگر: وسترنر (The Westerner)، گروهبان یورک (Sergeant York)، رودخانه سرخ (Red River)، روز بد در بلک راک (Bad Day At Black Rock) و جلادان هم میمیرند (Hangmen Also Die)
۴۰. کلینت ایستوود (Clint Eastwood)
زاده شده بود که پا توی کفش یکی از بزرگترین بازیگران تاریخ سینما و مهمترین شمایل سینمای وسترن یعنی جان وین کند و چهرهی تازهای از سک وسترنر نمایش دهد. از همان زمانی که سرجیو لئونه جوان او را در اوج جوانی در سریالی وسترن دید و اولین وسترن اسپاگتی تاریخ سینما را با هم ساختند، نشان داد که دوران تازهای آغاز شده و او میرود که به یکی شمایلهای آن دوران تبدیل شود. اگر جان وین وسترنر دوران کلاسیک بود و مردی اهل اخلاقیات و ارزشهای آن دوران، کلینت ایستوود به ضدقهرمان وسترنی تبدیل شد که هر جا لازم است، ابایی از پشت پا زدن به اخلاقیات و انجام کار خودش ندارد.
در چنین شرایطی میتوان گفت که او فرزند زمانهی خود بود. اما درخشش وی به وسترنهای اسپاگتی محدود نشد. خیلی زود در دههی هفتاد میلادی در قالب یکی از مهمترین پلیسهای تاریخ سینمای آمریکا در فیلم «هری کثیف» (Dirty Harry) ظاهر شد و در کنار دان سیگل شمایل دیگری خلق کرد که آن هم ماندگار شد. خودش سالها بعد اعتراف کرد که سرجیو لئونه و دان سیگل بیش از هر کسی دیگری بر گردنش حق دارند و به شکل دادن مسیر سینمایی او تاثیر گذاشتهاند.
اما باید کلینت ایستوود را به خاطر مورد دیگری هم در عالم بازیگری ستود. او از معدود بازیگرانی است که حتی در کهنسالی هم هنوز حضور گیرایی داشته و دارد. البته بخشی از این موضوع به مورد بعدی بازمیگردد که به آن اشاره خواهد شد؛ کلینت ایستوود خیلی زود تصمیم گرفت که فیلمساز بشود و در عمدهی آثارش هم خودش نقش اصلی را بر عهده گرفت. از همان زمان جوانی و میانسالی که وسترن میساخت و نقش اصلی را برای خودش مهیا میکرد تا در کهنسالی که نقش مردان سالخوردهای متناسب با ویژگیهای خودش خلق کرد. در چنین چاروچبی حتی میشد نام او را در جایگاه بالاتری از فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود قرار داد. او هنوز هم در آستانهی صد سالگی در حال خلق کردن است.
- همکاری با کارگردانهای شاخص: دان سیگل، سرجیو لئونه، جان استرجس، مایکل چیمینو و خودش
- بهترین فیلم: خوب، بد و زشت (The Good, The Bad And The Ugly)
- بهترین نقشآفرینی: نابخشوده (Unforgiven)
- پنج فیلم شاخص دیگر: به خاطر یک مشت دلار (A Fistful Of Dollars)، دو قاطر برای خواهر سارا (Two Mules For Sister Sara)، فرار از آلکاتراز (Escape From Alcatraz)، پلهای مدیسون کانتی (The Bridges Of Madison County) و عزیز میلیون دلاری (Million Dollar Baby)
۳۹. جیمز کاگنی (James Cagney)
جیمز کاگنی از آن بازیگران همه فن حریف عصر طلایی هالیوود بود و خیلی زود در ابتدای دوران ناطق به ستاره تبدیل شد. او را میتوان از اولین ستارههای این دوران به حساب آورد که ترکیب جذابی از غریزه و منطق را در هر اجرایش با هم ترکیب و روی مرز باریک میان دو حرکت میکرد. گرچه امروزه او را بیشتر در فیلمهای گنگستری و در قالب ضد قهرمانها به خاطر میآوریم، اما جیمز کاگنی همه نوع فیلمی در کارنامه دارد؛ حتی موزیکال.
سال ۱۹۳۱ بود که با فیلم «دشمن مردم» (The Public Enemy) در عالم سینما درخشید و تصویری تازه از گنگستر ارائه داد. هم فیلم و هم خودش به عنوان نمونههایی از زیست خلافکارانه در عالم سینما شناخته شدند. پس از آن تا توانست در فیلمهای مختلف بازی کرد و هر اثری را به کار بهتری تبدیل کرد. او فرزند دورانی بود که هنوز هالیوود معصوم بود و چندان در نمایش خشونت بی پروا نشده بود. در چنین قابی است که حتی در قالب مردان عاشق پیشه هم قابل باور بود و حتی در آثار اقتباسی از نمایشنامههای شکسپیر هم حاضر میشد.
در چنین شرایطی چهرهی معصوم و کودکانهی او در کنار بازیگوشی ذاتیاش به درد فیلمسازان میخورد تا حتی خلافکاران را هم قربانیان مناسبات انسانی یا فریب خورده معرفی کنند. اما با گذر از آن دوران هنوز جیمز کاگنی بازیگری توانا باقی ماند و هیچگاه به طور کامل از عالم سینما محو نشد. اتفاقا بهترین بازی کارنامهی خود را زمانی ارائه داد که رقبای قدری در عالم سینما پیدا کرده بود و تصور میشد که دیگر به اندازهی دههی ۱۹۳۰ میلادی بازیگر بزرگ یا مورد اقبالی نیست.
جیمز کاگنی برای علاقهمندان به سینمای کلاسیک آمریکا بازیگر نوستالژیکی است؛ چرا که تعداد قابل توجهی آثار معرکه در کارنامه دارد و باید سر از فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود درآورد.
- همکاری با کارگردانهای شاخص: ویلیام ولمن، رائول والش، مایکل کورتیز، جان فورد، رابرت وایز و بیلی وایلدر
- بهترین فیلم: اوج التهاب (White Heat)
- بهترین نقشآفرینی: اوج التهاب
- پنج فیلم شاخص دیگر: دشمن مردم (The Public Enemy)، آقای رابرتس (Mister Roberts)، دهه پر شور بیست (The Roaring Twenties)، فرشتگان آلوده صورت (Angels With Dirty Faces) و احمق آمریکایی خوش تیپ (Yankee doodle dandy)
۳۸. هیث لجر (Heath Ledger)
عالم سینما در سال ۲۰۰۸ خیلی زود او را از دست داد. هیث لجر را یکی از استعدادهای نسل خود میدانستند که میتوانست از عالم ستارگی فراتر رود و به عنوان نمادی از یک نسل شناخته شود. اتفاقا او همهی ویژگیهای لازم برای تبدیل شدن به این نماد را داشت. او زمانی در دنیا شناخته شد که قرن بیست و یکم تازه آغاز شده بود؛ دورانی که جوانان در آمریکا و انگلستان و استرالیا همه روزه از خواب بیدار میشدند و اخبار آغاز دو جنگ را دنبال میکردند. او میرفت که به نمادی از عصیان علیه این دوران تبدیل شود.
هیث لجر زادهی استرالیا بود اما خیلی زود راهش را به هالیوود باز کرد. پس از آن بلافاصله در فیلمهای مختلف ظاهر شد و تصویری از توانایی بازیگری در کنار کاریزمای ذاتی از خود نشان داد. چندان خوش چهره به معنای متعارفش نبود که بخواهد یک شبه راه ستاره شدن را طی کند. برای این کار نیاز به توانایی بسیار بالای بازیگری داشت تا سرانجام شاه نقشی از راه برسد و او را از جا برکند و مخاطب را برای همیشه تشنهی فیلم بعدی خود نگه دارد.
چندتایی شاه نقش از راه رسید. یکی یکی در فیلمهای مختلف درخشید تا در نهایت در فیلمی از کریستوفر نولان و در قامت یکی از سرشناسترین بدمنهای تاریخ سینما و در برابر یکی از بازیگران بزرگ دیگر یعنی کریستین بیل قرار گیرد. هیث لجر در قالب نقش جوکر در فیلم «شوالیه تاریکی» (The Dark Knight) چنان حضور گیرایی دارد که حتی کریستین بیل را هم تحت تاثیر بازی خود قرار میدهد و او را پس میزند و هر قاب را از آن خود میکند. این همان شاه نقشی بود که میتوانست ما را برای همیشه تشنهی دیدنش نگه دارد اما متاسفانه آخرین حضورش هم بود و نتوانست در فیلم تری گیلیام هم که کار بعدشای به شمار میرفت، تا انتها حضور داشته باشد. اسکار بهترین بازیگری نقش مکمل مرد را پس از مرگش برای بازی در همین فیلم دریافت کرد.
از همهی این موارد گذشته امروزه هیث لجر میراثی از خود به جا گذاشته که نمیتوان نامش را در بین بهترین بازیگران مرد هالیوود قرار نداد. این میراث هر چند کم تعداد و کوتاه مدت است اما به همان اندازه باشکوه و قابل قدردانی است. ضمن این که تا سینما وجود دارد نمیتوان لبخندهای او را در قالب نقش جوکر فراموش کرد.
- همکاری با کارگردانهای شاخص: کریستوفر نولان، آنگ لی، تری گیلیام، رولند امریش و لاسه هالستروم
- بهترین فیلم: شوالیه تاریکی
- بهترین نقشآفرینی: شوالیه تاریکی
- پنج فیلم شاخص دیگر: کوهستان بروکبک (Brokeback Mountain)ِ، کازانووا (Casanova)، برادران گریم (The Brothers Grimm)، من آنجا نیستم (I’m Not There) و میهن پرست (The Patriot)
۳۷. فیلیپ سیمور هافمن (Philip Seymour Hoffman)
مانند هیث لجر، عالم سینما خیلی زود از توان بازیگری او محروم شد. در سال ۲۰۱۴ و در سن ۴۶ سالگی جنازهاش در آپارتمانش پیدا شد. اما فیلیپ سیمور هافمن تا پیش از مرگش چنان حضور درخشانی در عالم سینما داشت که ما را مجاب کند نامش را در فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود قرار دهیم. کارش را از دههی ۱۹۹۰ آغاز کرد. به خاطر چهرهی خاصش که نشانی از ستارگی نداشت، باید قدم به قدم جلو میآمد و منتظر میماند که کارگردانهای مختلف و بزرگ استعدادش را کشف کنند. در نهایت سل آثار و پیشنهادهای مطرح از راه رسید.
در کنار حضور بر پردهی سینما، به کار در تئاتر هم مشغول بود و میشد این توانایی را در اجراهای سینمایی او هم دید. اما نکته این که به خاطر همان چهرهی خاصش کمتر پیش میآمد که در فیلمی نقش اصلی را بر عهده گیرد. سرانجام چنان معروف شد که برخی کارگردانها به سراغش رفتند و برای بازی در قالب مردان پیچیده سراغش را گرفتند. اسکار بازیگری نقش اول مردش از همین جا آمد.
بنت میلر، کارگردان فیلم «کاپوتی» (Capote)، وقتی خواست از زندگی ترومن کاپوتی فیلمی بسازد، به سراغ او رفت و نقش نویسندهی بزرگ آمریکایی را به او داد تا فیلیپ سیمور هافمن یکی از بهترین هنرنماییهای قرن بیست و یکم را به اجرا درآورد. از آن پس مدام نقشهای درجه یک بازی کرد و به نظر میرسید که بالاخره به هر آن چه شایستهی آن است خواهد رسید. سیاههی فیلمهای او در این دوران واقعا هوشربا است اما متاسفانه اجل مهلتش نداد تا آثار معرکهی دیگری از خود به جا گذارد.
برای فهم توانایی او میتوان سراغ آخرین فیلمی رفت که در آن نقش اصلی را بازی میکرد: «تحت تعقیبترین مرد» (A Most Wanted Man) به کارگردانی آنتون کوربین که داستانی جاسوسی دارد و از کتابی به قلم جاسوسینویس بزرگ بریتانیایی یعنی جان لوکاره اقتباس شده است.
- همکاری با کارگردانهای شاخص: بنت میلر، اسپایک لی، پل توماس اندرسون، برادران کوئن، آنتونی مینگلا و چارلی کافمن
- بهترین فیلم: ساعت بیست و پنجم (25th Hour)
- بهترین نقشآفرینی: کاپوتی (Capote)
- پنج فیلم شاخص دیگر: آقای ریپلی با استعداد (The Talented Mr. Ripley)، کوهستان سرد (The Cold Mountain)، مرشد (The Master)، لبوفسکی بزرگ (The Big Lebowski) و تقریبا مشهور (Almost Famous)
۳۶. جک لمون (Jack Lemmon)
برای علاقهمندان عالم سینما نام جک لمون همواره یادآور سینمای بیلی وایلدر و همکاری این زوج کارگردان/ بازیگر در تاریخ سینما است. این دو در کنار هم مجموعهای از فیلمهای کمدی معرکه خلق کردند که هنوز هم نظیر ندارند و تا سینما وجود دارد به عنوان بخشی از گنجینهی آن به شمار خواهند رفت. اما اگر تصور میکنید که او فقط بازیگر فیلمهای کمدی بود و فقط در آثار بیلی وایلدر میدرخشید، سخت در اشتباه هستید.
از جان فورد بزرگ گرفته تا کوستا گاوراس به تواناییهای او اعتماد داشتند. به همین دلیل هم این همه فیلم درخشان در کارنامه دارد و سیاههای کارهایش در تاریخ سینما چنین درخشان است. البته در کنار کار برای بیلی وایلدر و همکاری در قالب یک زوج بازیگر/ کارگردان، او را در کنار والتر متئو و به عنوان زوج بازیگرش هم به یاد میآوریم. این دو در کنار هم از آخرین زوجهای سینمای کمدی بودند که میتوانستند خنده بر لبان تماشاگر بنشانند.
آن قامت کوتاه و آن چهرهی معمولی او را بسیار برای بازی در قالب مردان معمولی مناسب کرده بود. توانایی بسیار بالایش در بازیگری در کنار این ویژگی باعث شد که او بتواند در هر عصری و در هر زمانهای مخاطب را به خود جلب کند. مهم نبود که زمانه، دوران جنگ سرد است یا مخاطب قرن بیست و یکمی به تماشای فیلمی با هنرنمایی جک لمون مینشیند. این معمولی بودن باعث میشد که هر شخصی بتواند او را درک کند و با بازیاش همراه شود.
از سوی دیگر او را نماد عاشقان سر به زیر و بدون توقع هم میشناسیم. مردانی ساکت و آرام که در رویای وصال یار شب را صبح میکنند و صبح باز هم با بی وفایی او کنار میآیند و همان رویا را با تمام زیباییهایش دوست دارند. پس باید نام جک لمون در فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود قرار گیرد. او دوبار جایزهی اسکار را به خانه برد؛ یک مرتبه برای فیلم «آقای رابرتس» (Mister Roberts) جان فورد و به عنوان نقش مکمل مرد و بار دیگر به عنوان نقش اصلی و در فیلم «ببر را نجات بده» (Save The Tiger) به کارگردانی جان جی آویلدسون. البته او در جشنواره کن هم توانسته دو بار با فیلمهای «سندروم چین» (The China Syndrome) و «گمشده» (Missing) جایزهی بهترین بازیگر مرد را از آن خود کند.
- همکاری با کارگردانهای شاخص: بیلی وایلدر، جان فورد، کوستا گاوراس، بلیک ادواردز، دلمر دیوز و رابرت آلتمن
- بهترین فیلم: آپارتمان (The Apartment)
- بهترین نقشآفرینی: آپارتمان
- پنج فیلم شاخص دیگر: آقای رابرتس (Mister Roberts)، ایرما خوشگله (Irma La Douce)، بعضیها داغشو دوست دارند (Some Like It Hot)، روزگار شراب و گلهای سرخ (Days Of Wine And Roses) و پیرمردهای بداخلاق (Grumpy Old Men)
- ۱۰ فیلم برتر جک لمون از بدترین تا بهترین
۳۵. سیدنی پواتیه (Sidney Poitier)
همیشه در هر عرصهای، از اجتماعی گرفته تا سیاسی یا هنری پیشگامانی حضور دارند که جهان را به جای بهتری تبدیل میکنند. شاید مخاطب امروزی سینما تصور کند که به مرور زمان و خود به خود جای پای بازیگران سیاه پوستی چون دنزل واشنگتن یا مورگان فریمن امروز در عالم سینما چنین سفت و محکم شده است. چنین مخاطبی احتمالا نمیداند که در دورانی در سینمای کلاسیک آمریکا بازیگران آفریقایی- آمریکایی فقط برای بازی در قالب نقشهای مکمل و نه چندان مهم انتخاب میشدند و حتی نمیتوانستند در مراسمی چون اسکار در کنار بازیگران سفید پوست بنشینند و مکانی جداگانه داشتند.
همهی اینها با ظهور کسی چون سیدنی پاوتیه به هم ریخت و برای همیشه تمام شد. او بود که توانست جنبشهای برابریخواهانهی دههی شصیت به رهبری کسی چون مارتین لوتر کینگ را به سینما بکشاند و هالیوودیها را متوجه کند راهی که میروند به ترکستان است. سیدنی پواتیه آماج حملات بسیار هم قرار گرفت اما در نهایت توانست با پشتکارش کاری کند که با بازیگران سیاه پوست مانند سفید پوستها رفتار شود. پس سیدنی پواتیه به لحاظ تاریخی یکی از مهمترین بازیگران فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود است.
اما برای تبدیل شدن به یکی از بهترینها فقط این موارد تاریخی کافی نیست. باید استعداد بازیگری هم وجود داشته باشد؛ وگرنه فهرست دیگری باید دست و پا کرد و نام سیدنی پواتیه را در آن قرار داد. سیدنی پواتیه از همان ابتدای حضورش نشان داد که بازیگر با استعدادی است. همین هم او را به کاندیدایی برای بازی در قالب نقشهای اصلی تبدیل کرد تا در زمان مناسب در مکان مناسب قرار بگیرد. بدون آن استعداد شاید قرعه به نام شخص دیگری میخورد و شاید هم اصلا چند سالی موفقیت سیاه پوستها به تعویق میافتاد.
برای فهم توانایی او باید سری به مهمترین بازی کارنامهاش بزنیم؛ در فیلم «در گرمای شب» (In The Heat Of The Night) او در کنار راد استایگر یکی از هنرمندترین بازیگران تاریخ سینما قرار میگیرد که گرچه هیچگاه ستاره نبود (اگر قرار بر این بود که لیستی به عنوان هنرمندترین بازیگران تاریخ سینما به جای بهترین بازیگران مرد هالیوود تهیه شود، قطعا در آن جای میگرفت) اما قد علم کردن در برابرش کار هر کسی هم نبود. سیدنی پواتیه در آن جا اصلا کم نمیآورد و گام به گام در کنار این بازیگر جاسنگین حرکت میکند و اجازه نمیدهد که هر قاب عرصهی جولان دادن وی شود. در ضمن سیدنی پواتیه اسکاری هم به خاطر فیلم (Lilies Of The Field) در کارنامه دارد.
- همکاری با کارگردانهای شاخص: نورمن جیسون، دنیل پتری، استنلی کریمر، رالف نلسون، مارتین ریت و سیدنی پولاک
- بهترین فیلم: در گرمای شب (In The Heat Of The Night)
- بهترین نقشآفرینی: در گرمای شب
- پنج فیلم شاخص دیگر: زنبقهای مزرعه (Lilies If The Field)، حدس بزن چه کسی برای شام میآید؟ (Guess Who’s Coming To Dinner?)، سر حد فشار (Pressure Point)، رنگ کشمشی در آفتاب (A Raisin In The Sun) و ستیزهجویان (The Defiant Ones)
۳۴. کریستین بیل (Christian Bale)
از همان ابتدا بازیگر درجه یکی بود. اما ناگهان اخبار کم و زیاد کردن مداوم وزنش برای رسیدن به درک یک نقش و همراه کردن مخاطب آن چنان زیاد شد و جهان سینما را فراگرفت که مخاطب قدیمی سینما را به یاد بزرگان اکتورز استودیو انداخت و تازهواردهای عالم سینما را با شیوهای درجه یک از بازیگری آشنا کرد. در واقع مخاطب جدیدتر سینما از طریق او فهمید برخی از بازیگران برای یکی شدن با نقش حاضر هستند دست به هر کاری بزنند.
برای کریستین بیل که پلههای موفقیت را یکی یکی پشت سر میگذاشت، سر رسیدن کسی چون کریستوفر نولان و همکاری با وی بسیار غنیمت بود. ناگهان در کنار هیو جکمن در فیلم «پرستیژ» (The Prestige) قرار گرفت و توانست گوی سبقت را از وی برباید و فیلم را از آن خود کند. از آن سو بازی در نقش بتمن فرصتی بود که به ستارهای جهانی تبدیل شود. او کاری را انجام داد که پس از مایکل کیتون کسی موفق به انجامش نشده بود و بالاخره بتمنی قابل قبول بر پرده ظاهر کرد. پس از او هم کسی نتوانست آن موفقیت را تکرار کند و ظاهرا اکنون رابرت پتینسون در مسیری است که کریستین بیل زمانی طی کرده بود.
اما تا پیش از این دوران او را بسیاری در قالب یک قاتل روانی به اسم پاتریک بیتمن میشناختند. بازی در «روانی آمریکایی» (American Psycho) فرصتی در اختیار کریستین بیل قرار داد تا بتواند وحشت را با شوخ طبعی در هم آمیزد و تصویری تازه از یک قاتل روانی بر پرده ظاهر کند.
کریستین بیل امروزه بازیگر جاافتادهای است و کار با بزرگان بسیاری را در کارنامه دارد. گرچه کم کارتر از همیشه است اما هنوز هم اخبار بازی وی در هر پروژهای میتواند مخاطب جدی سینما را نسبت به آن فیلم کنجکاو کند. در چنین شرایطی باید نامش را به عنوان یکی از بهترین بازیگران مرد هالیوود وارد چنین لیستی کرد.
- همکاری با کارگردانهای شاخص: کریستوفر نولان، مایکل مان، استیون اسپیلبرگ، ترنس مالیک، ورنر هرتزوگ، دیوید او. راسل و جیمز منگلد
- بهترین فیلم: سپیده دم رهایی (Rescue Dawn)
- بهترین نقشآفرینی: مبارز (The Fighter)
- پنج فیلم شاخص دیگر: سهگانه بتمن کریستوفر نولان، دشمنان مردم (Public Enemies)، کلاهبرداری آمریکایی (American Hustle)، ۳:۱۰ به یوما (۳:۱۰ To Yuma) و «ماشینیست» (The Machinist)
۳۳. برد پیت (Brad Pitt)
وقتی در سال ۱۹۸۹ میلادی در فیلم «تلما و لوئیز» (Thelma And Louise) در برابر دوربین ریدلی اسکات قرار گرفت، همه تصور کردند بازیگر خوش چهرهی دیگری از راه رسیده که چند صباحی به خاطر جذابیتش بر پرده خواهد درخشید و سپس برای همیشه محو خواهد شد. از آن ستارهها که صرفا به خاطر جذابیت ظاهری چند مدتی فروش فیلم خود را تضمین میکنند و سپس با پا به سن گذاشتن فراموش میشوند. اما برد پیت خیلی زود این توهم را کنار زد.
قدم اولش برای دوری از این توهم بازی در قالب نقشهای پیچیده بود. یکی از این نقشها در فیلم «افسانههای خزان» (Legends Of The Fall) به سراغش آمد که نقش سختی بود اما او به خوبی از پسش برآمد. اما مهمترین اتفاق دههی ۱۹۹۰ میلادی برای او همکاری و آشنایی با دیوید فینچر بود. این همکاری که مدتها ادامه داشت، برد پیت را صاحب چند نقش ماندگار در تاریخ سینما کرد.
از همان کارآگاه خام فیلم «هفت» (Seven) تا تیلور داردن، نقش جاوادانهی فیلم «باشگاه مشتزنی» (Fight Club) او تبدیل به نمایندهی نسلی از جوانان آمریکایی شد که از جهان سرمایهداری بریده بودند و به دنبال راه چاره میگشتند. شاید برخی از گفتمانهای آن فیلمها امروز چندان جذاب به نظر نرسد اما برد پیت از خودش چنان توانایی بالایی ارائه داد که تصویر او را از ستارهای خوش چهره دور کرد و در قالب بازیگری جدی نشاند.
در قرن حاضر دیگر کسی فقط برد پیت را به خاطر اخبار ازدواجش یا حاشیههای زندگی خصوصی به خاطر نمیآورد. او حال بازیگری بود که در هر فیلمی میدرخشید و علاوه بر تضمین فروشش، میتوانست آن را به اثر بهتری تبدیل کند. در همین دوران بود که تصمیم گرفت تهیه کننده هم شود و کارهای مستقل فیلمسازان کاربلد را تهیه کند. پس وارد وادی دیگری شد که برایش احترام به همراه آورد. حتی جایزهی اسکاری هم به خاطر فیلم «رفتگان» (The Departed) مارتین اسکورسیزی برایش به ارمغان آورد.
امروزه او را در قالب نقشهای مختلفی به خاطر میآوریم. برد پیت با این کارنامه نماد چند اتفاق مهم در سینمای آمریکا است؛ او نشان داد که هم میتوان محترم بود، هم بازیگر قابلی بود و دنیای پر از حواشی ستارهها را مدیریت کرد. از سوی دیگر کمتر بازیگری در عصر حاضر به اندازهی برد پیت فیلم شاخص و همکاری با فیلمسازان بزرگ را در کارنامه دارد. به همین دلیل هم باید در فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود جایی برای وی در نظر گرفت.
- همکاری با کارگردانهای شاخص: دیوید فینچر، ریدلی اسکات، کوئنتین تارانتینو، ترنس مالیک، تونی اسکات، ادوارد زوئیک، تری گیلیام، الخاندرو گونزالس ایناریتو، استیون سودربرگ، اندرو دومنیک، برادران کوئن، دیمین شزل و جیمز گری
- بهترین فیلم: درخت زندگی (Tree Of Life)
- بهترین نقشآفرینی: روزی روزگاری در هالیوود (Once Upon A Time In Hollywood)
- پنج فیلم شاخص دیگر: هفت (Seven)، باشگاه مشتزنی (Fight Club)، یازده یار اوشن (Ocean’s Eleven)، قتل جسی جیمز یاغی به دست رابرت فورد بزدل (The Assassination Of Jesse James By The Coward Robert Ford) و حرامزادههای بیآبرو (Inglourious Basterds)
- بهترین فیلمهای برد پیت از بدترین تا بهترین (پرترهی یک بازیگر)
۳۲. کرک داگلاس (Kirk Douglas)
کرک داگلاس را میتوان یکی از همه فن حریفهای هالیوود کلاسیک دانست که نفوذش بیش از هر بازیگر دیگری بود. او در آن دوران که شرح وظایف همه مشخص بود و کمتر کسی در کار دیگری دخالت میکرد، هم بازیگر بود، هم تهیه کننده و هم کارگردان. از سوی دیگر یکی از چهرههای مهم در مقابله با دادگاه تفتیش عقاید سناتور مککارتی هم بود. همهی اینها در کنار هم از کرک داگلاس چهرهای بسیار محترم در سینمای آن زمان ساخته که باید نامش را به عنوان یکی از بهترین بازیگران مرد هالیوود ذکر کنیم.
کرک داگلاس در نیمهی دوم دههی ۱۹۴۰ کارش را شروع کرد. با بازی در یکی از تلخترین نوآرهای تاریخ سینما به نام «از دل گذشتهها» (Out Of The Past) برای خودش نامی دست و پا کرد. از آن پس در همه نقشی حاضر شد. او از جمله بازیگران و ستارههای عصر کلاسیک هالیوود بود که هیچ ابایی در بازی در قالب نقشهای منفی و چندان موجه نداشت و کیفیت کار را بیشتر از هر چیز دیگری مهم میدانست. به همین دلیل هم نفشهای یک سر متفاوتی در کارنامهاش پیدا میشود؛ از هفتتیر کش خوش قلب فیلم وسترن در «دلیجان آتش» (The War Wagon) تا هفتتیر کش بدنام فیلم «اخرین غروب آفتاب» (The Last Sunset).
به همین دلیل هم یکی دو جین نقش معرکه در کارنامه دارد و با بسیاری از بزرگان سینمای کلاسیک همکاری کرده است. از سوی دیگر بازی در قالب نقش اصلی یکی از مهمترین قهرمانان تاریخ در فیلم «اسپارتاکوس» (Spartacus) بود که برایش اعتبار بسیاری در عالم سینما به همراه آورد و به ستاره ای جهانی تبدیل شد. کرک داگلاس در دورانی به اوج موفقیت و شهرت رسید که بازیگران را بیشتر با شمایل آنها بر پرده میشناختند. در چنین قابی او سعی کرد که در یک قالب خاص نماند و هیچگاه خودش را تکرار نکند. فرزندش یعنی ماکل داگلاس هم سعی کرد جا پای او بگذارد اما به اندازه پدر موفق نبود.
- همکاری با کارگردانهای شاخص: ژاک تورنر، استنلی کوبریک، مایکل کورتیز، بیلی وایلدر، ویلیام وایلر، وینسنت مینلی، رابرت آلدریچ، دیوید میلر، رائول والش و هوارد هاکس
- بهترین فیلم: داستان کارآگاهی (Detective Story)
- بهترین نقشآفرینی: داستان کارآگاهی
- پنج فیلم شاخص دیگر: تکخال در حفره (Ace In The Hole)، بد و زیبا (The Bad And The Beautiful)، راههای افتخار (Paths Of Glory)، از دل گذشتهها (Out Of The Past) و فقط شجاعان تنها هستند (Lonely Are The Brave)
- بهترین بازیگران زن هالیوود؛ ۳۰ ستارهی بزرگ از دوران طلایی تا امروز
۳۱. گریگوری پک (Gregory Peck)
با آن گامهای بلند و قد و قامت افراشتهاش انگار زاده شده بود که در نقش مردان خوش قلب و یاری رسان بازی کند. گرچه همه نوع نقشی در کارنامه دارد و با بسیاری از بزرگان عالم سینما همکاری کرده است اما امروزه او را بیشتر در دو قالب به یاد میآوریم: یا قهرمانی زخم خورده که هر کاری از دستش برمیآمده برای دیگران انجام داده یا عاشقی دل خسته که در گام آخر جا مانده و باید تنهایی و فراق را با وصال تاخت بزند و دم نیاورد.
گرچه این همه کارنامهی گریگوری پک نیست. او مردی تحصیل کرده بود که هم دانشگاه رفته و هم در تئاتر برادوی کار و بازی میکرد. در همان دوران، یعنی اویل دههی ۱۹۴۰ توسط دیوید او سلزنیک، تهیه کنندهی بزرگ هالیوود کشف شد و پلههای موفقیت را یکی یکی طی کرد. از آن پس هم وسترن بازی کرد، هم درام، هم عاشقانه و چندتایی فیلم مهیج مانند «طلسم شده» (Spellbound) از آلفرد هیچکاک.
از سوی دیگر او در قالب یکی از نمادینترین نقشهای تاریخ سینمای آمریکا هم بازی کرده است. فیلم «کشتن مرغ مقلد» (To Kill A Mockingbird) به کارگردانی رابرت مالیگان بر اساس داستانی از هارپر لی ساخته شده بود و دربارهی وکیلی بود که در اوج دوران نژادپرستی وکالت سیاه پوستی را که بیگناه به قتل متهم شده بر عهده میگیرد. تلاشهای او بسیار مورد توجه سیاه پوستها است در حالی که مردم سفید پوست را آزار میدهد. همین نقش برای گریگوری پک جوازی صادر میکند تا او را در لیست بهترین بازیگران مرد هالیوود جای دهیم. از سوی دیگر او قهرمان زخم خوردهی نمونهای سینما هم هست؛ آن هم با بازی در قالب یکی از پاکباختهترینهایش یعنی مانوئل آرتیگز فیلم «اسب کهر را بنگر» (Behold A Pale Horse) از فرد زینهمان.
- همکاری با کارگردانهای شاخص: آلفرد هیچکاک، رابرت مالیگان، فرد زینهمان، ویلیام وایلر، ژاک تورنر، ویلیام ولمن، هنری کینگ و فرانکلین جی شافنر
- بهترین فیلم: کشتن مرغ مقلد (To Kill A Mockingbird)
- بهترین نقشآفرینی: اسب کهر را بنگر (Behold A Pale Horse)
- پنج فیلم شاخص دیگر: جدال در آفتاب (Duel In The Sun)، تعطیلات رمی (Roman Holiday)، طلسمشده (Spellbound)، موبی دیک (Moby Dick) و طالع نحس (The Omen)
۳۰. لئوناردو دیکاپریو (Leonardo DiCaprio)
مانند برد پیت به نظر میرسید او هم از آن ستارگان خوش چهرهای است که چند مدتی روی پرده حاضر میشود و سپس نامش برای همیشه فراموش میشود. البته او باید بیشتر از برد پیت منتظر میماند که این پس زمینه را کنار بزند و تصویر دیگری از خود برجا گذارد. خیلی زود با فیلم «تایتانیک» (Titanic) به ستاره تبدیل شد و همین فیلم میرفت که او را در یک قالب ثابت جا بیاندازد. اما آن فیلم جیمز کامرون چیزی نبود که تواناییهای بازیگری وی را نمایان کند.
لئوناردی دیکاپریو به اتفاق دیگری نیاز داشت تا بتواند از بازی در قالب نقش جوانکی عاشقپیشه که جانش را به خاطر معشوق میدهد، فاصله بگیرد. به نظر میرسید که پیشنهادهای متوالی مارتین اسکورسیزی این اتفاق باشد و بالاخره او به بازیگری تبدیل شود که لیاقتش را دارد و جدی گرفته میشود. گرچه با اولین همکاری با این کارگردان سرشناس در فیلم «دار و دستهی نیویورکیها» (Gangs Of New York) به چنین جایگاهی نرسید اما در مسیر درستی قرار گرفت و البته استیون اسپیلبرگ هم در همان دوران به سراغش آمد.
از آن پس بود که پای ثابت مراسم اسکار بود و نامش مدام در بین نامزدهای بهترین بازیگر نقش اول میدرخشید اما به حقش نمیرسید. رفته رفته این سد را هم کنار زد و با بازی در «از گور برخاسته» (The Revenant) کاری کرد که دیگر هیچ بهانهای برای رای دهندگان اسکاری باقی نماند.
امروز که بازمیگردیم و مسیر کاری لئونارد دیکاپریو را مرور میکنیم، با بازیگری روبه رو میشویم که همه نوع نقشی در کارنامه دارد و هیچگاه از تجربه کردن نهراسیده. او هم میتواند ستارهی سینمای اکشن باشد و هم در قالب یک نقش کمدی خوش بدرخشد. گرچه دیر توسط منتقدان جدی گرفته شد اما بالاخره به جایگاهی رسید که باید نامش را در فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود قرار داد.
- همکاری با کارگردانهای شاخص: جیمز کامرون، مارتین اسکورسیزی، الخاندرو گونزالس ایناریتو، کوئنتین تارانتینو، استیون اسپیلبرگ، کلینت ایستوود، وودی آلن، ادوارد زوئیک، سم مندس، ریدلی اسکات و کریستوفر نولان
- بهترین فیلم: روزی روزگاری در هالیوود (Once Upon A Time In Hollywood)
- بهترین نقشآفرینی: از گور برخاسته (The Revenant)
- پنج فیلم شاخص دیگر: رفتگان (The Departed)، اگه میتونی منو بگیر (Catch Me If You Can)، تایتانیک (Titanic)، جی ادگار (J. Edgar) و تلقین (Inception)
۲۹. تام کروز (Tom Cruise)
پر بیراه نیست اگر تام کروز را بزرگترین ستارهی حال حاضر سینما در نظر بگیریم. فقط کافی است به جدول پرفروشترین فیلمهای تاریخ سینما نگاه کنید تا متوجه منظور نگارنده شوید. در آن جدول همهی فیلمها یا آثار ابرقهرمانی هستند یا فیلمهای عجیب و غریب جیمز کامرون که عامل دیگری غیر از ستارهها باعث فروششان شده است. تنها کسی که میتواند فلیمی را با حضورش به آن لیست سنجاق کند، کسی چون تام کروز است. پس باید نامش را در فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود قرار داد.
از سوی دیگر تام کروز از همان ابتدای کارنامه کاری خود در دههی ۱۹۸۰ میلادی خیلی زود مورد توجه فیلمسازان بزرگ قرار گرفت. گرچه در سال ۱۹۸۶ و با فیلم «تاپ گان» (Top Gun) ستاره شد اما همزمان در فیلم کسی چون مارتین اسکورسیزی هم حاضر بود. اما دههی ۱۹۹۰ برای او دههای متفاوت و پربارتر بود؛ هم فرنچایز «ماموریت: غیرممکن» (Mission: Impossible) شروع شد و هم در آخرین فیلم استنلی کوبریک بزرگ حاضر شد.
در کنار همهی اینها تام کروز زندگی پر فراز و فرودی داشته اما هیچگاه اجازه نداده که زندگی خصوصیاش بر کارنامهاش تاثیر بگذارد. فقط کافی است نگاه کنید که همکاری با چه فیلمسازهای بزرگی را در کارنامه دارد. در کنار همهی اینها امروزه ما تام کروز را بیش از هر چیزی با بدلکارهایهای محیرالعقولش میشناسیم.
- همکاری با کارگردانهای شاخص: الیور استون، برایان دیپالما، مارتین اسکورسیزی، استیون اسپیلبرگ، تونی اسکات، مایکل مان، پل توماس اندرسون، بری لوینسون و استنلی کوبریک
- بهترین فیلم: چشمان کاملا بسته (Eyes Wide Shut)
- بهترین نقشآفرینی: وثیقه (Collateral)
- پنج فیلم شاخص دیگیر: رنگ پول (The Color Of Money)، متولد چهارم ژوئیه (Born Of The Fourth Of July)، جنگ دنیاها (War Of The Worlds)، گزارش اقلیت (Minority Report) و طوفان استوایی (Tropic Thunder)
۲۸. تام هنکس (Tom Hanks)
تام هنکس در طول دههها تصویر یک آمریکایی پایبند به اصول و باورمند به رویای آمریکایی را به نمایش گذاشته است. پر بیراه نیست اگر بگوییم تام هنکس بیش از هر بازیگر دیگری در تاریخ سینما پرسونای یک مرد ایدهآل آمریکایی را شکل داده و بیش از هر بازیگر آمریکایی در آثار مختلف معرف ارزشهای این کشور بوده است. همهی اینها در کنار توانایی ذاتیاش در بازیگری کاری کرده که او به ستارهای بزرگ تبدیل شود.
با نگاه به چهرهی تام هنکس به نظر میرسد که با بازیگری طرف هستیم که چندان مناسب نقشهای اصلی و قهرمانها نیست. این درست که نمیتوان نقش یک قهرمان بزن بهادر را به او سپرد؛ چون قابل باور از کار در نمیآید اما هر گاه نیاز باشد که قهرمانی سخت کوش با ویژگیهای خاصی به تصویر در آید، تام هنکس یکی از بهترین گزینهها است.
نگاه کردن به بهترین فیلمهای کارنامهاش هم همین موضوع را نشان میدهد و اصلا استیون اسپیلبرگ با تکیه بر این توانایی او در پنج فیلم تصویر یک قهرمان آمریکایی نمادین را در وجودش خلق کرده است. در کنار همهی اینها تام هنکس هر گاه در فیلم دیگری که نیاز به خصوصیات دیگری داشته باشد هم حاضر شده و درخشیده است. از نقشآفرینی درجه یکش در فیلمی چون «جدا افتاده» (Cast Away) تا بازی در نقش یک گنگستر در اثری چون «جادهای به سوی تباهی» (Road To Perdition). در چنین قابی باید از تام هنکس به عنوان یکی از بهترین بازیگران مرد هالیوود نام برد.
- همکاری با کارگردانهای شاخص: استیون اسپیلبرگ، جاناتان دمی، رابرت زمکیس، فرانک دارابونت، سم ندس، برادران کوئن، واچوفسکیها، کلینت ایستوود و پل گرینگرس
- بهترین فیلم: نجات سرباز رایان (Saving Private Ryan)
- بهترین نقشآفرینی: فیلادلفیا (Philadelphia)
- پنج فیلم شاخص دیگر: فارست گامپ (Forrest Gump)، جدا افتاده (Cast Away)، اگه میتونی منو بگیر (Catch Me If You Can)، سالی (Sully) و پل جاسوسان (Bridge Of Spies)
۲۷. جانی دپ (Johnny Depp)
زمانی که کارش را شروع کرد، همه از او به عنوان بهترین بازیگر نسلش نام بردند. جانی دپ آماده بود تا جا پای بزرگان بگذارد. برخی او را با مارلون براندو مقایسه میکردند و از این میگفتند که پس از بازیگران نسل دههی ۱۹۷۰، دوباره کسی ظهور کرده که به لحاظ توانایی در اجرای نقشهای مختلف در قوارههای کسی چون براندو است. گرچه رفته رفته این تصور کم رنگ شد اما هیچگاه از بین نرفت. حال هم که بیشتر او را با جنجالهای زندگی زناشوییاش میشناسیم تا بازیگری که میتوانست جایی در نزدیک صدر فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود قرار گیرد.
از همکاریهای مداومش با تیم برتون و سپس حضور در هر نقشی با هر خصوصیتی، دههی ۱۹۹۰ میلادی برای جانی دپ دههای بینظیر بود. او نقشهای سراسر متفاوت را به شیوهای عالی بازی میکرد و حتی اگر در جایی در قابی مشترک با آل پاچینو قرار میگرفت، کم نمیآورد و میتوانست عرض اندام کند. قرن تازه که آغاز شد اما ورق برگشت. دیگر کمتر در نقشهای رنگارنگ حضور مییافت و کمتر میشد آن هنرنمایی مردی پر از استعداد را در وجودش دید.
حال نوبت به «دزدان دریایی کارائیب» (Pirates Of Caribbean) رسیده بود که آشکارا نقشی تماما فانتزی بود که نمیتوانست تمام تواناییهای جانی دپ را به رخ بکشد. گرچه در همین فیلم هم چنان درخشید که یک نامزدی اسکار برایش به ارمغان آورد. بیش از یک دهه قبل اما کاری کرد، کارستان؛ حضورش در فیلم مایکل مان یعنی «دشمنان مردم» (Public Enemies) نشان داد که سینما چه جواهری را در اختیار داشته و کمتر توانسته از توانایی ذاتیش استفاده کند. میتوان بازی او در همین فیلم را تدریس کرد و به عنوان معیار در نظر گرفت.
- همکاری با کارگردانهای شاخص: تیم برتون، مایکل مان، جیم جارموش، تری گیلیام، وس کریون، الیور استون، رومن پولانسکی، رابرت رودریگز و گور وربینسکی
- بهترین فیلم: مرد مرده (Dead Man)
- بهترین نقشآفرینی: دشمنان مردم (Public Enemies)
- پنج فیلم شاخص دیگر: مجموعه دزدان دریایی کارائیب، اد وود (Ed Wood)، ادوارد دست قیچی (Edward Scissorhands)، دنی براسکو (Donnie Brasco) و ترس و نفرت از لاس وگاس (Fear And Loathing In Las Vegas)
۲۶. دنزل واشینگتن (Denzel Washington)
همه فن حریف واژهی مناسبی برای توصیف تواناییهای دنزل واشینگتن است. او را در هر قامتی به یاد میآوریم؛ هم قهرمان سینمای اکشن است و هم بازیگر فیلمهای کمدی. هم میتواند مردی عاشقپیشه باشد و هم یک قاتل خونسرد که خوب میداند چگونه جان بستاند. هم میتواند نقش مردی پر حرف را بازی کند که مدام روی اعصاب طرف مقالبش میرود و هم آدمی تودار باشد که لام تا کام حرف نمیزند. هم میتواند مکبثی سیاه پوست باشد و قابل باور و هم محافظی قلدر که از چیزی نمیترسد.
دنزل واشینگتن به دلیل همین کارنامهی رنگارنگ، همکاری با فیلمسازان بزرگی را تجربه کرده است. از سویی برای کسی چون تونی اسکات همان قهرمان سینمای اکشن بوده و از سوی دیگر برای اسپایک لی قهرمان مبارزات سیاه پوستان. تواناییهای مختلفش اما باعث نشده که نتواند پرسونای دلچسبی بر پرده ظاهر کند که ما با شنیدن نامش بلافاصله به یاد آن نیفتیم. دنزل واشینگتن بیش از هر چیزی مخاطب را به یاد مردهایی ثابت قدم میاندازد که هیچگاه زیر قول خود نمیزنند.
شیوهی راه رفتنش در کنار نحوهی صحبت کردنش از او مردی را ساخته که میتواند در هر دورانی نماد مردانگی باشد. او در کنار سینما همواره کار تئاتر هم انجام داده است و البته یکی از بهترین بازیهای سینما در قرن بیست و یکم با فیلم «روز تمرین» (Training Day) را به ما هدیه داده است. واشینگتن تقریبا همه جوایز معتبر بازیگری را از آن خود کرده است. در چنین قابی باید هم سر از فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود درآورد.
- همکاری با کارگردانهای شاخص: تونی اسکات، ریدلی اسکات، آلن جی پاکولا، نورمن جیسون، سیدنی لومت، ادوارد زوئیک، اسپایک لی و جاناتان دمی
- بهترین فیلم: گنگستر آمریکایی (American Gangster)
- بهترین نقشآفرینی: روز تمرین (Training Day)
- پنج فیلم شاخص دیگر: مردی در آتش (Man On Fire)، متعادل کننده (The Equalizer)، فیلادلفیا (Philadelphia)، مالکوم ایکس (Malcolm X) و کتاب ایلای (The Book Of Eli)
۲۵. برت لنکستر (Burt Lancaster)
برت لنکستر بیش از چهار دهه در سینما دوام آورد و همه نوع فیلمی بازی کرد. در دوران طلایی سینما هم قهرمان سینمای نوآر بود و هم میتوانست نقش یک زندانی دربند را بهترین شکل بازی کند. هم میتوانست فرماندهی یک دستهی نظامی در نورماندی باشد و هم بدمنی یکی از بهترین وسترنهای تاریخ سینما که فقط لباس مشکی میپوشد و به فکر پولهای بادآوردهای است که عدهای مکزیکی از آن محافظت میکنند.
از سوی دیگر برت لنکستر گزینهی مناسبی برای بازی در قالب نقش مردان رنج کشیده بود. چهرهی مردانه، زمخت و البته با وقارش او را در مقابل بازیگرانی قرار میداد که بیشتر مناسب نقش جوانهای اول بودند. به همین دلیل هم کسانی چون لوکینو ویسکونتی یا برناردو برتولوچی او را مناسب نقش صاحب منصبان و اشراف زادههای ایتالیایی در آن سوی اقیانوس اطلس میدانستند.
برت لنکستر یکی دو جین نقش این چنین در کارنامه دارد که نشان از توانایی بالای او در عرصهی بازیگری است. از سوی دیگر او کار با کارگردانهای بسیار بزرگی را تجربه کرده است. نکته این که آنها زمانی سراغ برت لنکستر میآمدند که نقشی یک سر متفاوت را نسبت به دیگر شخصیتهای کارهای خود خلق میکردند؛ به عنوان نمونه او در فیلم «آپاچی» (Apache) نقش یک سرخ پوست را بازی کرده است. وجود همهی این موارد ما را مجاب میکند که نامش را در این جای فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود قرار دهیم.
- همکاری با کارگردانهای شاخص: رابرت سیودماک، ژول داسن، آناتول لیتواک، مایکل کورتیز، فرد زینهمان، رابرت آلدریچ، کارل رید، الکساندر مکندریک، جان فرانکنهایمر، ریچارد بروکس، برناردو برتولوچی و لوکینو ویسکونتی
- بهترین فیلم: از اینجا تا ابدیت (From Here To Eternity)
- بهترین نقشآفرینی: بوی خوش موفقیت (Sweet Smell Of Success)
- پنج فیلم شاخص دیگر: آدمکشها (The Killers)، وراکروز (Vera Cruz)، یوزپلنگ (The Leopard)، المر گمنتری (Elmer Gantry) و شیرهای جوان (The Young Savages)
۲۴. داستین هافمن (Dustin Hoffman)
اواخر دههی ۱۹۶۰ و اوایل دههی ۱۹۷۰ دوران ظهور ستارههایی بود که بیشتر به خاطر تواناییهای بازیگری خود مورد ستایش قرار میگرفتند. این بازیگران دقیقا نمایندهی نسل خود بودند؛ عاصی، زخم خورده، خشمگین و در نهایت فراری از ارزشهای تثبیت شدهی نسل پدران خود. در این دوران و در اواخر دههی ۱۹۶۰، داستین هافمن یکی دو نقش این چنینی بازی کرد تا خیلی زود به ستارهی محبوب آن دوران تبدیل شود.
دههی ۱۹۷۰ که شروع شد، او هنوز هم همان بازیگر عصیانگر بود. اما حال آموخته بود که میتوان این عصیانگری را با متانت درهم آمیخت. از سوی دیگر قامت کوتاهش او را بسیار مناسب نقش جوانان رنج کشیده میکرد. از آن جایی که چهرهی ستارهوار هم در آن دوران چندان مورد نیاز نبود، دههی ۱۹۷۰ را به خوبی پشت سر گذاشت. با آغاز دههی ۱۹۸۰ و راه افتادن شیوهی تازهای از فیلمسازی بیش از هر چیزی بر توانایی بازیگری خود اتکا کرد و تا آن جا پیش رفت که به یکی از مورد احترامترین بازیگران تاریخ تبدیل شود.
امروز که به کارنامهاش نگاه میکنیم، متوجه میشویم هنوز تعداد بسیار زیادی شاهکار مهجور دارد که در این جغرافیا کمتر دیده شده است. کارنامهای غبطهبرانگیز و پر نکته که کمتر شباهتی در تاریخ سینما دارد. با کلی نقشهای به یاد ماندنی که هر کدامش یک راست میتواند به بخشی از خاطرات جمعی مخاطبان سینما سنجاق شود. پس داستین هافمن قطعا یکی از بهترین بازیگران مرد هالیوود است.
- همکاری با کارگردانهای شاخص: مایک نیکولز، جان شلزینگر، آرتور پن، آلن جی پاکولا، سم پکینپا، رابرت بنتون، بری لوینسون، باب فاسی، فرانکلین جی شافنر و پیترو جرمی
- بهترین فیلم: همه مردان رییس جمهور (All President’s Men)
- بهترین نقشآفرینی: لنی (Lenny)
- پنج فیلم شاخص دیگر: فارغالتحصیل (The Graduate)، کابوی نیمه شب (Midnight Cowboy)، بزرگمرد کوچک (Little Big Man)، دونده ماراتون (Marathon Man) و پاپیون (Papillon)
۲۳. باستر کیتون (Buster Keaton)
نام باستر کیتون، این کمدین نابغهی عصر صامت، همواره در کنار نام چارلی چاپلین به عنوان بزرگترین کمدین تاریخ سینما ذکر شده است. گرچه برخلاف چاپلین هیچگاه در دوران ناطق خوش ندرخشید اما هنوز هم متر و معیار مناسبی برای فهم هنر استفاده از موقعیتهای کمیک در تاریخ سینما است. با آن چهرهی سنگی که هیچگاه هیچ حسی را منتقل نمیکند، از خود شمایل مردی را به جا گذاشت که همه چیز را به سخره میگیرد اما در برابر خواست خودش و چیزیا کسانی که دوستشان دارد کوتاه نمیآید. در کنار این توانایی بازیگری او به خاطر به عهده گرفتن کارگردانی کارهایش از فرم هم استفادهای بدیع میکرد که برخی از قابهایش را به بهترین قابهای عصر صامت تبدیل کرده است.
از سوی دیگر او در زمانی خودش تمام بدلکارهایی خطرناک فیلمهایش را انجام میداد که هنوز سطح ایمنی در سینما بالا نبود و حساسیت روی این موضوع هم چندان زیاد نبود. در آن زمانه دستگاه عریض و طویل بیمه هم وجود نداشت که سینماگران را مجبور کند که از امکانات ویژهای استفاده یا مقررات خاصی را رعایت کنند. پس با کمدینی طرف هستیم که از خطر کردن هم نمیترسید.
در چنین چارچوبی باید به نکتهی دیگری هم اشاره کرد: باستر کیتون مانند چارلی چاپلین اکثر فیلمهایش را یا خودش میساخت یا کسی به عنوان کارگردان همراهش بود. پس او مانند چاپلین از جمله افرادی است که در فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود، همکاری ویژهای با کارگردانهای شاخص ندارد؛ گرچه باید این نکته را برای هر دو یک نکتهی مثبت دانست.
- همکاری با کارگردانهای شاخص: ادوارد کلاین، جان جی بلیستون، کلاید بروکمن، دونالد کریسپ و چارلز رایزنر
- بهترین فیلم: ژنرال (The General)
- بهترین نقشآفرینی: فیلمبردار (The Cameraman)
- پنج فیلم شاخص دیگر: هفت شانس (Seven Chances)، شرلوک جونیور (Sherlock Jr.)، برو غرب (Go West)، استیم بوت بیل جونیور (Steamboat Bill Jr.) و مهماننوازی ما (Our Hospitality)
- ۱۵ فیلم کمدی باستر کیتون که این ژانر را برای همیشه دگرگون کردند
۲۲. جین هاکمن (Gene Hackman)
دههی ۱۹۷۰ میلادی دورانی طلایی برای جین هاکمن بود. او خیلی زود در آن دوران موفق شد که با فیلمسازان جوان و جویای نام کار کند و در کنار آنها رشد کرده و به هنرمندی شناخته شده تبدیل شود. اگر سری به دههی هفتاد بزنیم و برخی از آثار نمونهای آن دوران را مرور کنیم متوجه سهم زیاد جین هاکمن در جان بخشیدن به شخصیتهای عاصی آن زمانه میشویم. از آن جایی که دههی هفتاد دههی مهمی در سینما است، پس باید نام جین هاکمن در فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود قرار گیرد.
با عوض شدن زمانه جین هاکمن با همان قدرت به کارش ادامه داد. او بازیگری توانا بود که همواره از هنرش استفاده کرده و کاری به عالم ستارگی نداشت. به همین دلیل هم با خیال راحت می توانست در نقشهای فرعی حاضر شود و هر قابی را از آن خود کند. به عنوان نمونه در فیلم «نابخشوده» (Unforgiven) به کارگردانی کلینت ایستوود در سال ۱۹۹۲ که مدت زمانی است جوانی را پشت سر گذاشته، با وجود حضور بازیگران قدری چون کلینت ایستوود و مورگان فریمن باز هم تمام قاب را از آن خود میکند تا پس از پایان اثر وی را بیش از هر کس دیگری به یاد آوریم.
اما با وجود تمام هنرنماییهایش در سالهای اخیر علاقهمندان سینما او را با همان مردان زخم خورده و پارانویید دههی هفتاد میلادی به یاد میآورند. یکی از بهترین نماها برای معرفی سینمای دههی هفتاد و فهم آن دوران پایانبندی «مکالمه» (The Conversation) اثر فرانسیس فورد کوپولا است؛ نمایی که به تمامی در اختیار جین هاکمن است.
- همکاری با کارگردانهای شاخص: فرانسیس فورد کوپولا، ویلیام فریدکین، آرتور پن، کلینت ایستوود، مل بروکس، ریچارد اتنبورو، سیدنی لومت، وارن بیتی و جری شاتزبرگ
- بهترین فیلم: مکالمه (The Conversation)
- بهترین نقشآفرینی: مکالمه
- پنج فیلم شاخص دیگر: ارتباط فرانسوی (The French Connection)، حرکات شبانه (Night Moves)، نابخشوده (Unforgiven)، مترسک (Scarecrow) و سوپرمن (Superman)
۲۱. آنتونی هاپکینز (Anthony Hopkins)
آنتونی هاپکینز از آن بازیگران بزرگ بریتانیایی است که خیلی زود نامش را در هالیوود جا انداخت. برخی از بازیگران عالم سینما با تکرار همیشگی یک تیپ یا نقش ثابت به شهرت میرسند و برخی با جان بخشیدن به شخصیتهای مختلف، متنوع و غیرتکراری. آنتونی هاپکینز به دستهی دوم تعلق دارد و تعداد زیادی نقش بازی کرده که نمیتوان در ظاهر هیچ خط ربطی بین آنها پیدا کرد.
این موضوع از توانایی مردی خبر میدهد که میتواند برای هر کس و هر کارگردانی جواهری در برابر دوربین به حساب آید. از دوران جوانی گرفته تا عصر حاضر کارنامهی هاپکینز پر از نقشهای رنگارنگ است و میتوان هر نوع نقشی را در کارنامهاش سراغ گرفت. یکی از آنها را همین چند مدت پیش در فیلم «پدر» (Father) فلورین زلر به نمایش گذاشت و جهانی را خیره کرد.
اما از همهی اینها گذشته عالم سینما آنتونی هاپکینز را بیش از همه با یک نقش به یاد میآورد و آن بازی در قالب یکی از بدمنهای ترسناک تاریخ سینما است؛ نقش دکتر هانیبال لکتر آدمخوار در فیلم «سکوت برهها» (The Silence Of The Lambs). گرچه در دو فیلم دیگر هم این نقش را تکرار کرد اما هنوز هم همان حضور کوتاه اما نفسگیرش در فیلم جاناتان دمی کافی است که هر مخاطبی را بترساند. در چنین قابی باید نامش را در فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود قرار داد.
- همکاری با کارگردانهای شاخص: جاناتان دمی، ریدلی اسکات، ریچارد اتنبورو، دیوید لینچ، فرانسیس فورد کوپولا، استیون اسپیلبرگ و الیور استون
- بهترین فیلم: مرد فیلنما (The Elephant Man)
- بهترین نقشآفرینی: سکوت برهها (The Silence Of The Lambs)
- پنج فیلم شاخص دیگر: دراکولا برام استوکر (Bram Stoker’s Dracula)، شیر در زمستان (The Lion In The Winter)، پلی در دور دست (A Bridge Too Far)، بازمانده روز (The Remains Of The Day) و دو پاپ (The Two Popes)
۲۰. جان وین (John Wayne)
زمانی پر نفوذترین ستارهی هالیوود بود و مردم آمریکا بسیاری از ارزشهای خود را در وجودش میدیدند. از همان زمانی که در کارهای جان فورد در قالب یک وسترنر کار درست و همه فن حریف قرار گرفت که حاضر است برای نجات تمدن تازه پا گرفته هر کاری کند، معلوم بود که به شمایل این سینما و این ژانر تبدیل میشود. اما از سوی دیگر بسیاری همواره خرده میگرفتند که او بازیگر بزرگی نیست و نمیتواند نقشهای مختلفی را بازی کند. زمانی باید میگذشت تا این حرف آنها نقض شود و مخاطب سینما بداند که جان وین چه بازیگر توانایی است و چه دینی بر گردن سینما دارد. نمیشد لیست بهترین بازیگران مرد هالیوود را تهیه کرد و نامی از بزرگترین آنها نیاورد.
در اواخر دههی ۱۹۳۰ ستاره شد. همکاری او با جان فورد به پربارترین همکاری یک بازیگر با کارگردان تبدیل شد و بخش بزرگی از خاطرات سینمایی تماشاگران را ساخت. از سوی دیگر او نقش معروفترین و نمونهای ترین قهرمان سینمای آمریکا یعنی ایتن ادواردز در فیلم «جویندگان» (The Searchers) جان فورد را هم بازی کرده است. پس باید نامش را در فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود ببینیم.
اما این همهی توانایی او نیست. تا زمان پیری هنوز همان مرد یکهبزن و مقتدری بود که جهان سینما را تکان داد. اصلا اگر قرار باشد اقتدار مردان را در شخصیتپردازی بجوییم و معیاری را مثال بزنیم، اول از همه باید از جان وین نام ببریم. در نهایت این که با وجود بازی در قالب نقشهای مختلف او همواره بیش از هر چیزی با جان بخشیدن به اسطورهی غرب وحشی به یاد آورده میشود. گرچه میتوانست نقش مردی عاشق پیشه را هم بازی کند؛ البته به شیوهی خودش و در فلیمی چون «مرد آرام» (The Quiet Man) به کارگردانی جان فورد.
- همکاری با کارگردانهای شاخص: جان فورد، هوارد هاکس، دیوید میلر، مروین لیروی، ویلیام ولمن، مایکل کورتیز، دان سیگل و هنری هاتاوی
- بهترین فیلم: جویندگان (The Searchers)
- بهترین نقشآفرینی: رودخانه سرخ (The Red River)
- پنج فیلم شاخص دیگر: دلیجان (Stagecoach)، مردی که لیبرتی والانس را کشت (The Man Who Shot Liberty Valance)، ریو براوو (Rio Bravo)، پسران کیتی الدر (The Sons Of Katie Elder) و تیرانداز (The Shootist)
- ۲۰ فیلم برتر جان وین از بدترین تا بهترین بر اساس امتیاز IMDb
۱۹. دنیل دی لوییس (Daniel Day- Lewis)
در همین فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود هم نمیتوان کسی را یافت که هر چه بازی کرده، نقشی معرکه باشد و نقصانی در کارش یافت نشود. دنیل دی لوییس بازیگر گزیده کاری است که با وسواس بسیار هر نقش را انتخاب و با وسواس بسیار آن را بازی میکند. به همین دلیل هم بازیگری پروسهای طاقتفرسا برای او است. اصلا دلیل اصلی این همه کم کاری هم همین دور شدن از نقشها، تلاش برای بازگشت به زندگی عادی است.
دنیل دی لوییس کمتر از بیست فیلم در کارنامه دارد اما موفق شده سه بار اسکار بهترین بازیگر را به خانه ببرد. تازه این فارغ از نقشهای معرکهای است که بازی کرده اما به خاطر آنها اسکاری به خانه نبرده است. از سوی دیگر او هم مانند آنتونی هاپکینز بازیگری است که میتواند در قالب هر نقشی، هر چند دور از ذهن بازی کند. از بیل قصاب خشن و آدمکش فیلم «دار و دستههای نیویورکی» (Gangs Of New York) مارتین اسکورسیزی تا بازی در نقش محبوبترین رییس جمهور آمریکا در فیلم «لینکلن» (Lincoln) استیون اسپیلبرگ. دنیل دی لوییس حتی در قالب مردی بیمار در فلیم «پای چپ من» (My Left Foot) که چندان اثر درخشانی هم نیست، درخشیده است.
از سوی دیگر متاسفانه دنیل دی لوییس مدتها است که کار تازهای ارائه نداده است. بیم این میرود که دیگر با عالم بازیگری کاری نداشته باشد. اما تا همینجا هم چنان کارنامهی درخشانی از خود به جا گذاشته که باید نامش را در فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود قرار دهیم.
- همکاری با کارگردانهای شاخص: جیم شریدان، استیون اسپیلبرگ، مارتین اسکورسیزی، پل توماس اندرسون، مایکل مان و فیلیپ کافمن
- بهترین فیلم: خون به پا خواهد شد (There Will Be Blood)
- بهترین نقشآفرینی: خون به پا خواهد شد
- پنج فیلم شاخص دیگر: دار و دستههای نیویورکی (Gangs Of New York)، آخرین بازمانده موهیکانها (The Last Of The Mohicans)، لینکلن (Lincoln)، رشته خیال (Phantom Thread) و نه (Nine)
۱۸. جک نیکلسون (Jack Nicholson)
جک نیکلسون هم از آن بازیگران مطرحی است که در اواخر دههی ۱۹۶۰ و اوایل دههی ۱۹۷۰ میلادی نامش سر زبانها افتاد و خیلی زود به شهرت رسید. یکی از خصوصیات بازیگران آن دوران عصیانگری در برابر ارزشهای تثبیت شده در سینمای آمریکا بود. آنها در کنار کارگردانان جوان آن روزگار که بعدا به فیلمسازانی بزرگ تبدیل شدند، کاری کردند که سینما برای همیشه پوست بیاندازد و حال و هوا عوض کند. بازیگران عاصی در آن زمان کم نبودند اما شاید در بین افراد حاضر در فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود، جک نیکلسون بیش از همه نماد مردان آن عاصی آن دوران باشد.
از «ایزی رایدر» (Easy Rider) که در کنار دنیس هاپر و پیتر فوندا حاضر شد تا «محله چینیها» (Chinatown) یا «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» (One Flew Over The Cuckoo’s Nest) جک نیکلسون به نماد مردانی تبدیل شد که دوست ندارند از شرایط تحمیل شده بر خود تمکین کنند. شخصیتهای ایفا شده توسط وی در تلاش هستند که خود رشتهی امور را در دست بگیرند و سرنوشت خود را رقم بزنند و از آن جایی که فیلمسازان آن زمان افرادی تقدیرگرا و بدبین نسبت به دنیا بودند، عمدهی این تلاشها به شکست منتهی میشد و تراژدی از همین جا رقم میخورد.
در چنین قابی با عوض شدن دنیا در سالهای بعد جک نیکلسون هم کمی آرام گرفت. گرچه هنوز میشد عصیان آن دوران را در بازیهایش دید اما این عصیان دیگر مانند گذشته عصیانی کور نبود. قهرمانها یا ضد قهرمانهایی که از این پس او به ایفای نقششان پرداخت زمین تا آسمان با دههی هفتاد میلادی تفاوت داشتند. با قدم گذاشتن در دوران کهنسالی اما انگار جک نیکلسونی تازه متولد شد. مردی که انگار دوباره جوان شده بود و سری پر از باد داشت.
- همکاری با کارگردانهای شاخص: وینسنت مینلی، میلوش فورمن، رومن پولانسکی، استنلی کوبریک، مارتین اسکورسیزی، باب رافلسون، میکل آنجلو آنتونیونی، جان هیسوتون، وارن بیتی، تیم برتون، الیا کازان و الکساندر پین
- بهترین فیلم: محله چینیها (Chinatown)
- بهترین نقشآفرینی: پرواز بر فراز آشیانه فاخته (One Flew Over The Cuckoo’s Nest)
- پنج فیلم شاخص دیگر: درخشش (The Shining)، ایزی رایدر (Easy Rider)، پستچی همیشه دوبار زنگ میزند (The Postman Always Rings Twice)، مسافر (The Passenger) و بتمن (Batman)
۱۷. پل نیومن (Paul Newman)
در وصف پل نیومن چه می توان گفت؟ مردی که همیشه جوان بود؟ نماد مردانگی در سینمای هالیوود؟ حلقهی اتصال سینما و بازیگران کلاسیک به بازیگران عاصی دههی ۱۹۷۰؟ پل نیومن همهی اینها بود اما نمیشود او را در این چند جمله خلاصه کرد. بسیاری موفقیت زیاد او در عالم بازیگری را ناشی از مرگ جیمز دین میدانند؛ چرا که تمام قراردادهایی که با جیمز دین امضا شده بود، پس از مرگش به او رسید. اما کیست که فیلمی از پل نیومن دیده باشد و نداند که او جواهری بود که بالاخره دیده میشد و اگر این اتفاق نمیافتاد، من و شمای مخاطب پیگیر سینما بیش از همه چیزی برای از دست دادن داشتیم.
پل نیومن نقش ماندگار کم ندارد. میشود مدتها نشست و از بازیهایش سخن گفت؛ از این که در فلان اثر چگونه قلبها را به دست میآورد و در فلان فیلم چگونه قابی را از آن خودش میکند. اما همهی اینها به درد مقالهی دیگری میخورد با موضوع دیگری. آن چه که اکنون باید از آن گفت توانایی او در ترکیب کردن جذبهی مردان ثابت قدم سینمای کلاسیک با شک و تردیدهای مردان سینمای دههی هفتاد میلادی است.
او توامان هم میتوانست درد را تاب بیاورد و دم نزند و هم در برابر هر آن چه که در برابرش قرار دارد، عصیان کند. از سوی دیگر او گاهی شکنندهتر از هر بازیگر دیگری در تاریخ سینما به نظر میرسید. اما شکنندگی را با چنان مردانگی ترکیب میکرد که نمیشد شباهتی در تاریخ سینما برایش پیدا کرد. احتمالا خوانندهی این خطوط متوجه خواهد شد که نگارنده در تعریف پرسونای پل نیومن مدام در حال گفتن از خصوصیات متضاد است. دلیل این امر واضح است؛ پل نیومن اصلا جمع اضداد بود و هنرش در ترکیب کردن همین خصوصیات متضاد بود که متجلی میشد و او را به بازیگری تبدیل میکرد که باید سر از فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود درآورد.
- همکاری با کارگردانهای شاخص: رابرت وایز، آرتور پن، ریچارد بروکس، لئو مککری، وینسنت شرمن، رابرت راسن، مارتین ریت، آلفرد هیچکاک، استیوارت روزنبرگ، جان هیوستون، جرج روی هیل، رابرت آلتمن، سیدنی لومت، مارتین اسکورسیزی، برادران کوئن و سم مندس
- بهترین فیلم: بیلیاردباز (The Hustler)
- بهترین نقشآفرینی: بیلیاردباز
- پنج فیلم شاخص دیگر: گربه روی شیروانی داغ (Cat On A Hot Tin Roof)، بوچ کسیدی و ساندنس کید (Butch Cassidy And The Sundance Kid)، نیش (The Sting)، لوک خوش دست (Cool Hand Look) و حکم (The Verdict)
- ۱۰ فیلم تماشایی پل نیومن؛ ستارهی بیتکرار سینمای جهان
۱۶. گاری کوپر (Gary Cooper)
گاری کوپر در همان ابتدای ناطق شدن سینما به ستاره تبدیل شد. کارش را در دوران صامت شروع کرده بود و قبلتر از ستاره شدن جان وین به عنوان قهرمان نمادین سینمای وسترن شناخته میشد. بعدا از همین شمایل استفاده کرد و در فیلم «نیمروز» (High Noon) فردزینهمان تمام دستاورد غرب وحشی را که خودش زمانی نقش نگهبانش را بازی میکرد، به سخره گرفت. اما هیچگاه در این قالب نماند و در هر نقشی بازی کرد؛ از مردان اهل عیش و نوش تا عاشقپیشگانی دل خسته که در حسرت رسیدن به یار میسوزند.
نکته این که او در دورانی به اوج شهرت و موفقیت رسید که تعریف ستارگی با امروز فرق داشت؛ مردان آن روزگار در برابر تلخیها، خود به تنهایی دست به اقدام میزدند و کسی را مقصر نمیدانستند. آن عصر چندان با مردان غرغرو و پر حرف سر سازگاری نداشت و نمیشد چنین مردی بود و ستاره شد. گاری کوپر مدتها نماد چنین مردانی بود؛ تودار، کم حرف و بسیار جنتلمن. حتی در آثار وسترن هم نیاز به قاطعیت و خشونت داشت، این خشونت را به شکلی برگزار میکرد که از یک مرد منصف انتظار میرود.
اما فارغ از همهی اینها گاری کوپر از جمله بازیگری بود که به اصطلاح دوربین دوستشان دارد. بسیاری از همکارانش مدعی شدهاند که او هیچ کار خاصی در برابر دوربین انجام نمیداد؛ آماده میشد، جلوی دوربین قرار میگرفت، دیالوگش را میگفت و میرفت. اما نتیجه چنان خیره کننده بود که انگار مدتها در قالب آن نقش زیسته است. از سوی دیگر گاری کوپر را بیش از هر چیز با تنهایی مردانهاش به یاد میآوریم. تصور این که کسی تمام مدت با او باشد و در هر کاری کمکش کند، چندان تصویر رایجی از پرسونای بازیگری مردی نیست که میتواند تنهاترین قهرمان تاریخ سینمای آمریکا لقب گیرد. پس باید هم به عنوان یکی از بهترین بازیگران مرد هالیوود شناخته شود.
- همکاری با کارگردانهای شاخص: فرد زینهمان، بیلی وایلدر، دلمر دیوس، ویلیام وایلر، هنری هاتاوی، کینگ ویدور، ویلیام ولمن، سیسیل ب دومیل، فرانک کاپرا، هوارد هاکس، مایکل کورتیز، لئو مککری، رائول والش، مارک رابسون، اتو پرمینگر، آنتونی مان، رابرت راسن، رابرت آلدریچ و فریتس لانگ
- بهترین فیلم: نیمروز (High Noon)
- بهترین نقشآفرینی: نیمروز
- پنج فیلم شاخص دیگر: عشق در بعد از ظهر (Love In The Afternoon)، وسترنر (The Westerner)، ورا کروز (Vera Cruz)، مردی از غرب (Man Of The West) و درخت اعدام (The Hinging Tree)
۱۵. استیو مککوئین (Steve McQueen)
استیو مککوئین یکی از کاریزماتیکترین بازیگران تاریخ سینما است و مانند پل نیومن توانست آن جنبهی تودار و مردانهی بازیگران سینمای کلاسیک آمریکا را به دههی ۱۹۷۰ میلادی آورد و ترکیبی از جنب و جوش و مردانگی را عرضه کند که تا پیش از او در عالم سینما وجود نداشت. در چنین قالبی خیلی زود مورد توجه فیلمسازانی قرار گرفت که نه خیلی تمایل به جنبشهای روز دههی شصت و هفتاد داشتند و نه میتوانستند آنها را نادیده بگیرند. در واقع او در این دوران بیشتر در فیلمهایی ظاهر شد که دوست داشتند بین جنبههای مختلف اجتماعی و سینمای سرگرمکننده پلی بزنند.
اگر سری به کارنامهی او بزنیم متوجه تعداد بسیار آثار درجه یکی خواهیم شد که معرفی جنبهای از قهرمان آمریکایی است که همان قدر که به درگیریهای شخصی خود میرسد، به دور و برش هم توجه دارد. مثلا در فیلم «بولیت» (Bullitt) او نقش یک کارآگاه را بازی میکند که از جایی به بعد حل کردن یک پروندهی جنایی برایش جنبهای شخصی پیدا میکند یا در «هفت دلاور» (The Magnificent Seven) او نقش یکی از قهرمانان را در حالی بر عهده دارد که میتواند تمام موقعیت را به خصومتی شخصی تبدیل کند.
شاید این سوال برای خوانندهی این خطوط پیش بیاید که استیو مککوئین کارش را در دههی ۱۹۵۰ میلادی شروع کرده و نباید به دهههای بعدش مرتبط شود اما باید توجه داشت که بسیاری از بازیگران این دوران با سررسیدن دههی ۱۹۶۰ محو شدند. اما کسانی چون او و پل نیومن به دلیل برخورداری از همان چیزی که در ابتدا نوشته شد، یعنی پیوند زدن مردانگی تودار با عصیانگری دوران بعد، تازه اوج گرفتند و به ستاره تبدیل شدند. در چنین قابی باید او را یکی از بهترین بازیگران مرد هالیوود دانست.
- همکاری با کارگردانهای شاخص: سم پکینپا، هنری هاتاوی، جان استرجس، دان سیگل، رالف نلسون، رابرت مالیگان، نورمن جیسون، رابرت وایز، فرانکلین جی شافنر و پیتر ییتس
- بهترین فیلم: پاپیون (Papillon)
- بهترین نقشآفرینی: پاپیون
- پنج فیلم شاخص دیگر: هفت دلاور (The Magnificent Seven)، فرار بزرگ (The Great Escape)، نوادا اسمیت (Nevada Smith)، این فرار مرگبار (The Getaway) و بولیت (Bullitt)
۱۴. کلارک گیبل (Clark Gable)
تا مدتها به عیار سنجش میزان محبوبیت در سینما تبدیل شده بود. کلارک گیبل از آن بازیگرانی بود که در دوران معصومیت سینما در دههی ۱۹۳۰ میلادی اوج گرفتند و کلی فیلم درجه یک در آن دوران از خود به جا گذاشتند. اما نکته این که او خیلی بیش از هم نسلانش اوج گرفت و موفق شد. تا آن جا که هنوز هم مهمترین نقش نمادین مردانهی تاریخ سینما از آن او است: رت باتلر در فیلم (Gone With The Wind).
در دههی ۱۹۳۰ بازیگران بزرگی رقیب کلارک گیبل بودند؛ از جیمز کاگنی تا اسپنسر تریسی. اما هیچ کدام نتوانستند به جایگاه ستارهوار او برسند. او وقار مردانه را با نوعی شوخ طبعی پیوند میزد که هم میتوانست سنگدلانه به نظر برسد و هم دلربا. در چنین قابی به متر و معیاری برای بازیگران پس از خود تبدیل شد تا راه او را برند. پر بیراه نیست اگر کلارک گیبل را در کنار یکی دو نفر دیگر مانند جان وین، همفری بوگارت یا تام کروز، بزرگترین ستارهی تاریخ سینما بدانیم.
پس از جنگ دوم جهانی و ترک کردن کمپانی مترو گلدوین مایر تا حدودی ستارهی بختش با افول روبهرو شد. اما این موضوع هیچگاه باعث نشد که از محبوبیتش کم شود. او فرزند دورانی از سینما بود که هنوز میشد معصومیت را در آن یافت. پس از جنگ دوم جهانی طبعا جهان جای خشنتری بود و کلارک گیبل هم در این دوران کمی از آن حال و هوا فاصله گرفت. حقیقتا نگارندهی این خطوط در زمان آماده کردن فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود بیش از هر چیزی بر سر جایگاه کلارک گیبل درگیر بود؛ چرا که تصور میکرد باید نزدیکتر به صدر قرار گیرد.
پر سونای کلارک گیبل نزدیکترین تعریف به یک جنتلمن در تاریخ سینما است و حتی در آثار وسترنی هم که بازی کرد از این پرسونای متمدن خود فاصله نگرفت. در نهایت این که گرچه کارش را در دوران صامت آغاز کرد اما از معدود بازیگرانی بود که در دوران ناطق توانست از صدای خود به درستی استفاده کند و خیلی زود کارگردانها را جذب خودش کند. از این منظر هم با یکی از مهمترین هنرپیشهها در فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود طرف هستیم.
- همکاری با کارگردانهای شاخص: فرانک کاپرا، ویکتور فلمینگ، دبلیو اس فن دایک، ویلیان ولمن، فرانک لوید، جان ام استال، کینگ ویدور، مروین لیروی، رائول والش، ادوارد دیمیتریک، جان فورد، دلمر دیوز، وینسنت شرمن، ویلیام ولمن، رابرت وایز و جان هیوستون
- بهترین فیلم: برباد رفته (Gone With The Wind)
- بهترین نقشآفرینی: برباد رفته
- پنج فیلم شاخص دیگر: موگامبو (Mogambo)،در یک شب اتفاق افتاد (It Happened One Night)، ملودرام منهتن (Manhatthan Melodrama)، دستهی فرشتهها (Band Of Angels) و شورش در بونتی (Mutiny On The Bounty)
۱۳. آنتونی کوئین (Anthony Quinn)
آنتونی کوئین میتوانست هر نقشی را اندازهی تن خودش کند. در دورانی که بازیگران متد یکی یکی از راه میرسیدند او توانست شیوهای از بازی غریزی همراه با برونگرایی را اجرا کند که تا پیش از او سابقه نداشت. بعدها بسیاری تلاش کردند پا جای پایش بگذراند و این شیوه را تقلید کنند اما نمایش یک خوی وحشی را با بازیگری مبتنی بر غریزه اشتباه گرفتند. از سوی دیگر او علاقهای نداشت صرفا خود را به هالیوود مقید کند. بنابراین سراسر دنیا را گشت و در نقشهایی ظاهر شد که هیچ کس نمیتوانست فکرش را بکند.
در این دوران هم دست در دست مصطفی عقاد گذاشت و برای او در فیلمهایی چون «رسالت» (The Message) که در این ایران با نام «محمد رسو الله» شناخته میشود، حاضر شد و هم در فیلم «شیر صحرا» (Lion Of The Desert) که باز هم در ایران با نام «عمر مختار» ازآن یاد میشود. به ایتالیا رفت و برای فدریکو فلینی در یکی از بهترین فیلمهایش یعنی «جاده» (La strada) بازی کرد. دلیل این اقبال هم این بود که او میتوانست در هر نقشی بدرخشد و هیچگاه در قالب یک نقش خاص دست به تکرار خودش نزد. البته بماند که این موضوع هم اصلا چیز بدی نیست و بازیگرانی توانستهاند با یک شیوهی اجرا، نقشهای مختلفی را بازی کنند.
پس آنتونی کوئین را هم میتوان در نقش یک نظامی خشن دید و هم در نقش یک رهبر معنوی، هم در نقش مردی کم عقل که دختری را میخرد و هم در چارچوب فردی اهل دنیا و زیباییهایش. او در فیلمی روستازادهای ساده بود و در فیلم دیگری یک جنتلمن واقعی. پس باید نام آنتونی کوئین را وارد فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود کرد.
- همکاری با کارگردانهای شاخص: ویلیام ولمن، الیا کازان، فرد زینهمان، مصطفی عقاد، فدریکو فلینی، جان استرجس، نیکلاس ری، مایکل کوکویانیس، آنری ورنوی، استنلی کریمر، دیوید لین و مارتین ریت
- بهترین فیلم: لارنس عربستان (Lawrence Of Arabia) و جاده (La Strada)
- بهترین نقشآفرینی: جاده
- پنج فیلم شاخص دیگر: زندهباد زاپاتا ( Viva Zapata)، اسب کهر را بنگر (Behold A Pale Horse)، زوربای یونانی (Zorba The Greek)، آخرین قطار گانهیل (Last Train From Gun Hill) و توپهای ناواران (The Guns Of Navarone)
۱۲. پیتر سلرز (Peter Sellers)
باید در فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود نامی هم از یک کمدین دوران ناطق سینما به میان میآمد. میشد نام گروچو مارکس بزرگ را آورد یا کسی چون نورمن ویزدوم. میشد سراغ جری لوییس رفت یا از لسلی نیلسن گفت. اما هیچ کدام از این بازیگران نتوانستهاند توانایی و هنر خود را در حد پیتر سلرز به نمایش گذارند. او خیلی راحت میتوانست در هر فیلمی بازی کند. او حتی خیلی راحت میتوانست در هر فیلمی چند نقش را به شکل همزمان به اجرا درآورد.
به همین دلیل هم گزینهی اول کارگردانهای هم نسلش در زمان ساخت فیلم کمدی بود. حتی استنلی کوبریک بزرگ هم زمانی که خواست یک کمدی سیاه بسازد سراغش رفت و نه یک نقش و دو نقش، بلکه سه نقش فیلم «دکتر استرنجلاو» (Dr. Strangelove) را به او سپرد تا بهترین اجرای کارنامهی خود را بر پرده بیاندازد.
پیتر سلرز هم در اجرای نقشهای کمدی کلامی مهارت داشت، هم میتوانست در یک کمدی موقعیت بهترین باشد و هم در سکانسهای اسلپ استیک بینظیر بود. تواناییاش تا به آن جا بود که حتی موقعیتهای شبیه به سینمای صامت و بدون دیالوگ را هم معرکه از کار در میآورد و مثلا بلیک ادواردز در فیلم «پارتی» (The Party) از همین توانایی او استفاده کرد.
بسیاری از مخاطبان سینما او را در قالب کارآگاه فیلم «پلنگ صورتی» (The Pink Panther) به یاد میآورند. اما باید اعتراف کرد که او مانند هر کمدین بزرگی توانایی بازی در قالب نقشهای جدی را هم داشت. در چنین چارچوبی باید نامش را در فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود قرار داد.
- همکاری با کارگردانهای شاخص: بلیک ادواردز، الکساندر مکندریک، جرج روی هیل، ویتوریو د سیکا، هال اشبی و استنلی کوبریک
- بهترین فیلم: دکتر استرنجلاو (Dr. Strangelove)
- بهترین نقشآفرینی: دکتر استرنجلاو
- پنج فیلم شاخص دیگر: پارتی (The Party)، پلنگ صورتی (The Pink Panther)، حضور (Being There)، قاتلان پیرزن (The Ladykillers) و لولیتا (Lolita)
۱۱. ارسن ولز (Orson Welles)
برخی ارسن ولز را بزرگترین شخصیت تاریخ سینما میدانند. شاید از دیدنش نامش در فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود تعجب کنید، بالاخره او کاندیدای کسب عنوان بهترین کارگردان تاریخ سینما و یکی از مهمترین هنرمندان قرن بیستم هم هست. اصلا اگر قرار باشد پس از اختراع سینما مهمترین فردش را ذکر کنیم، احتمالا نام ارسن ولز در کنار یکی دو نفر دیگر در صدر فهرست قرار بگیرد.
اما نکته این جا است که او در کنار کارهای دیگر، بازیگر بزرگی هم بود. برای درک این موضوع نیاز نیست جای دوری بروید. کافی است به تماشای فیلمهای خودش بنشینید؛ از «همشهری کین» (Citizen Kane) تا «ناقوسهای نیمهشب» (Chimes At Midnight) او همواره حضوری معرکه در فیلمهای خودش داشته است. اما این تمام کارنامهی بازیگری او نیست. ولز در فیلمهای کارگردانان بسیاری بازی کرده و شمایلهای ماندگاری چون هری لایم فیلم «مرد سوم» (The Third Man) را خلق کرده است.
البته باید این نکته را ذکر کرد که ارسن ولز بازیهای بد هم در کارنامهاش کم ندارد. او خیلی از پیشنهادها را به این دلیل قبول میکرد تا سرمایهی کافی برای ساختن فیلمهایش به دست آورد. از سوی دیگر او یک بازیگر شکسپرین هم بود. این توانایی را میتوان در تک تک آثارش را دید. در چنین قابی است که باید نام این شعبدهباز سینما را حتما در فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود قرار دهیم.
- همکاری با کارگردانهای شاخص: کارل رید، هنری هاتاوی، فرد زینهمان، جان هیوستون، مارتین ریت و استیوارت روزنبرگ
- بهترین فیلم: همشهری کین (Citizen Kane)
- بهترین نقشآفرینی: همشهری کین و مرد سوم (The Third Man)
- پنج فیلم شاخص دیگر: تماس شیطان (Touch Of Evil)، مردی برای تمام فصول (A Man For All Seasons)، بانویی از شانگهای (The Lady From Shanghai)، تابستان گرم و طولانی (The Long Hot Summer) و ناقوسهای نیمه شب (Chimes At Midnight)
- ۱۰ فیلم برتر اورسون ولز در مقام کارگردان؛ شگفتیساز هالیوود
۱۰. جیمز دین (James Dean)
اگر زنده میماند حتما می توانست جایی نزدیکتر به صدر فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود قرار گیرد. اما متاسفانه اجل در ۲۴ سالگی امانش نداد و خیلی زود، زمانی که فقط سه فیلم در کارنامه داشت برای همیشه با این دنیا وداع کرد. او درست بعد از مارلون براندو کارش را شروع کرده بود. شکنندهتر از براندو به نظر میرسید اما همان توانایی خیره کننده را داشت. این توقع وجود داشت که خیلی زود به ستارهی اول هالیوود تبدیل شود اما آن چه که بیش از همه نامش را سر زبانها انداخت تصادفی مرگبار بود که منجر به مرگش شد.
جیمز دین در سال ۱۹۵۳ در تعدادی سریال تلویزیونی نقشهای کوتاهی داشت که از مشهورترین آنها میتوان به «حکم مرگ» (Sentence Of Death) و «خرمن» (Harvest) اشاره کرد. اما در یک رفت و آمد به برادوی و حضور در تئاتر ستارهی اقبال به او رو میکند و مورد توجه الیا کازان قرار میگیرد تا در فیلم بعدی وی بازی کند؛ فیلمی به نام «شرق بهشت» که در همان نمای اولش پرسونای بازیگری جیمز دین را شکل داد.
از این پس تا لحظهی مرگ در اواخر سال ۱۹۵۵ او بر ابرها سوار است و ستارهی اقبالش به روشنایی میدرخشد. به نظر هیچ چیز و هیچ کس نمیتواند جلوی این را بگیرد که او به بزرگترین ستارهی نسل خودش تبدیل نشود اما آن تصادف مرگبار با اتوموبیل تازهاش تصویر او را برای همیشه جاودانه کرد؛ انسانی مچاله شده در تندباد زندگی که هر چه دست و پا میزند بیشتر غرق میشود.
جیمز دین چیز جدیدی به سینما آورده بود اما آن چیز فقط در دنیای سینما و تصاویر متحرک تازه و نو نبود و میلیونها جوان آمریکایی هر روز داشتند آن را زندگی میکردند. پس همه به آن تصویر واقعی و همدلیبرانگیز که آینهوار خودشان را نمایش میداد، واکنش نشان دادند و جیمز دین را بر پردهی سینما ستایش کردند. حال او میرفت تا نمایندهی نسل آنها بر پردهی نقرهای باشد و بعد از او نسلی تازه از راه برسد که عاصی است و پر سر و صدا. جیمز دین در کنار براندو حلقهی اتصال دو نسل مختلف از بازیگران آمریکا بودند. پس باید نامش در فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود قرار گیرد.
- همکاری با کارگردانهای شاخص: الیا کازان، نیکلاس ری و جرج استیونس
- بهترین فیلم: شورش بیدلیل (Rebel Without A Cause)
- بهترین نقشآفرینی: تمام فیلمهایش
- دیگر آثار: شرق بهشت (East Of Eden) و غول (Giant)
۹. هنری فوندا (Henry Fonda)
هنری فوندا را بیشتر در قالب نقش مردان خیرخواهی میشناسیم که همیشه به فکر دور و بر خود هستند و حتی اگر در قامت قربانی هم ظاهر شوند، باز هم طوری برخورد میکنند که خیرش به دیگران برسد. از همان دههی ۱۹۳۰ میلادی و بازی در فیلم «شما تنها یک بار زندگی میکنید» (You Only Live Once) به کارگردانی فریتس لانگ و بعدها بازی در فیلمهای جان فورد و آلفرد هیچکاک، هنری فوندا در حال بازی در قالب چنین نقشی بود.
نکته این که او با حفظ همین شمایل توانسته به شخصیتهای کاملا متفاوتی جان دهد؛ از یک خلافکار زندان رفته تا یک شورشی که میداند راه چاره دست روی دست گذاشتن نیست. از بازی در نقش یک کلانتر انتقامجو تا بازی در نقش یک قربانی که فقط چوب شباهتش به دیگری را میخورد. نکته این که در همهی این موارد با وجود تقلا و تلاش برای رسیدن به هدفش، در نهایت خیر کارهایش به اطرافش هم میرسد.
بازی در فیلم «۱۲ مرد خشمگین» سیدنی لومت باعث شد که این شمایل برای نسل بعد مخاطب سینما هم به تصویری آشنا تبدیل شود. اما گرچه این پرسونای مردان خوب بخش عظیمی از کارنامهی او را تشکیل میدهد اما هنری فوندا میتوانست بدمنی بی رحم و ترسناک هم باشد. نمونهاش بازی در شاهکار سرجیو لئونه و فیلم «روزی روزگاری در غرب» (Once Upon A Time In The West) است. در این جا هنری فوندا به خوبی توانسته در نقش یکی از ترسناکترین شخصیتهای منفی ژانر وسترن بازی کند و در هر قابی که حاضر میشود، تمام آن را از آن خود کند. در چنین بستری باید نامش را در فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود قرار داد.
- همکاری با کارگردانهای شاخص: فریتس لانگ، جان فورد، آلفرد هیچکاک، پرستن استرجس، مروین لیروی، ویلیام ولمن، سرجیو لئونه، سیدنی لومت، ویلیام وایلر، آناتول لیتواک و اتو پرمینگر
- بهترین فیلم: محبوبم کلمنتاین (My Darling Clementine)
- بهترین نقشآفرینی: محبوبم کلمنتاین
- پنج فیلم شاخص دیگر: خوشههای خشم (The Grapes Of Wrath)، مرد عوضی (The Wrong Man)، ۱۲ مرد خشمگین (۱۲ Angry Men)، حادثه اکس- بو (The Ox- Bow Incident) و روزی روزگاری در غرب (Once Upon A Time In The West)
۸. رابرت دنیرو (Robert De Niro)
در وصف رابرت دنیرو چه میتوان گفت؟ نزدیک به نیم قرن است که در اوج حضور دارد. هر عاشق سینمایی او را میشناسد و با فیلمهایش خاطره دارد. گرچه در اوایل قرن حاضر کمی از کیفیت کارش کاسته شد اما هرگاه هر نقش خوبی سراغش میآمد، نشان میداد که یکی از بهترینها است. خودش که به شوخی میگوید بهترین بازیگر تاریخ سینما است. اگر شوخی هم نکند، پر بیراه نمیگوید. باید رابرت دنیرو باشی و یک کارنامهی غبطهبرانگیز از خود به جا گذاشته باشی که کسی این حرفت را زیر سوال نبرد و اتفاقا تاییدش کند.
از روزی که مارتین اسکورسیزی کشفش کرد و برای فیلم «خیابانهای پایین شهر» (Mean Streets) او را فراخواند، معلوم بود که با بازیگر آیندهداری طرف هستیم. اما این که این آینده تا چه اندازه درخشان است، بر کسی هویدا نبود. خیلی زود یکی از شاه نقشهای تاریخ سینما به سراغش آمد و در فیلم «پدرخوانده ۲» (The Godfather 2) در نقش جوانیهای دن ویتو کورلئونه ظاهر شد. همان نقشی که مارلون براندو در قسمت اول این سهگانه جاودانش کرده بود.
بعد نوبت به «راننده تاکسی» (Taxi Driver)، «گاو خشمگین» (Raging Bull) و نقشهای ماندگار دیگری رسید که نامش را برای همیشه در تاریخ سینما جاودان کند. هنر رابرت دنیرو فقط در جان بخشیدن به نقشهای مختلف نبود. او میتواند هر فیلمی را به اثر بهتری تبدیل کند و چیزی به آن بیافزاید که فقط میتواند رهاورد یکی از بزرگترین بازیگران تاریخ سینما باشد که باید نامش در فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود قرار گیرد.
انتخاب پنج فیلم شاخص ازمیان آثار او کار سختی است؛ پس سعی میکنم آثار متنوعی را انتخاب کنم که معرف کارنامهاش باشند.
- همکاری با کارگردانهای شاخص: مارتین اسکورسیزی، الیا کازان، فرانسیس فورد کوپولا، برناردو برتولوچی، مایکل چیمینو، سرجیو لئونه، تری گیلیام، آلن پارکر، برایان دیپالما، مایکل مان، کوئنتین تارانتینو و دیوید او راسل
- بهترین فیلم: راننده تاکسی (Taxi Driver)، «پدرخوانده ۲» (The Godfather 2) و «روزی روزگاری در آمریکا» (Once Upon A Time In America)
- بهترین نقشآفرینی: راننده تاکسی
- پنج فیلم شاخص دیگر: گاو خشمگین (Raging Bull)، شکارچی گوزن (The Deer Hunter)، مخمصه (Heat)، آخرین قارون (The Last Tycoon) و ماموریت مذهبی (The Mission)
- ۱۵ فیلم برتر رابرت دنیرو؛ بازیگری که با چشمهایش میخندد
۷. آل پاچینو (Al Pacino)
با نام کامل آلفرد جیمز پاچینو، از آن بازیگرانی بود که در دههی ۱۹۷۰، تقریلا همزمان با رابرت دنیرو، داستین هافمن و جک نیکلسون وارد عالم بازیگری شد تا نمایندهی نسلی از جوانان آمریکایی باشند که راه عصیانگری را بهتر از دیگران بلد هستند. اگر بزرگان سینمای کلاسیک، نماد مردانگی گذشته بودند، مردانگی برای آنها تعریف تازهای داشت. اگر بازیگران کلاسیک مردانگی را شرکت در جنگ و رویارویی با دشمن میدانستند، برای آنها مخالفت با جنگ اهمیت داشت.
خیلی زود مورد توجه جری شاتزبرگ قرار گرفت و در دو شاهکارش بازی کرد؛ در فیلمهای «وحشت در نیدل پارک» (The Panic In neeثثkdle ic In The در نیدل پارک» (گرفت و در دو شاهکارش بازی کرد\ در فیلم فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود قرار گیرد. به دیکگری راdle Park) و «مترسک» (Scarecrow). بازی در هر دو دقیقا همان چیزی بود که باید باشد؛ بازی در قالب جوانانی سردرگم که نمیدانند از دنیا چه میخواهند. بعدها همین پرسونا را در فلیمهای سیدنی لومت هم تکرار کرد. اما آن چه که کارنامهی او را برای همیشه دگرگون کرد، پیشنهاد فرانسیس فورد کوپولا برای بازی در قالب یکی از پیچیدهترین نقشهای تاریخ بود؛ مایکل کورلئونه، جانشین تشکیلات کورلئونه نیویورک در سهگانهی «پدرخوانده» (The Godfather).
از این پس کارنامهی آل پاچینو برای همیشه دگرگون شد. حال او نماد مردان مقتدر هم بود. از سوی دیگر اگر کسانی چون رابرت دنیرو را با بازیهای درونگرا میشناسیم، آل پاچینو بمب انرژی بود. همین انرژی بی پایانش این امکان را در اختیار هر کارگردانی قرار میداد که هر قابی را به نمای بهتری تبدیل کند. اکنون نزدیک به پنج دهه است که آل پاچینو در صدر حضور دارد. نقشهای ماندگار بسیاری خلق کرده و فیلمهای بسیاری را به نام خودش سند زده است. نمیتوان فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود را تدارک دید و جایگاهی ویژه برایش قائل نشد.
- همکاری با کارگردانهای شاخص: مارتین اسکورسیزی، جری شاتزبرگ، فرانسیس فورد کوپولا، مایکل مان، نورمن جیسون، برایان دیپالما، کوئنتین تارانتینو، سیدنی لومت، ریدلی اسکات، ویلیام فریدکین، الیور استون، استیون سودربرگ و کریستوفر نولان
- بهترین فیلم: پدرخوانده ۱ (The Godfather 1)
- بهترین نقشآفرینی: پدرخوانده ۲ (The Godfather 2)
- پنج فیلم شاخص دیگر: سرپیکو (Serpico)، صورت زخمی (Scarface)، بوی خوش زن (Scent Of A Woman)، مخمصه (Heat) و مترسک (Scarecrow)
۶. چارلی چاپلین (Charlie Chaplin)
اگر بگوییم چارلی چاپلین سرشناسترین فرد تاریخ سینما است، پر بیراه نیست. کدام بازیگر و هنرمند تاریخ سینما را میشناسید که بتوان حتی از روی سایه هم تشخیصش داد؟ چارلی چاپلین از همان زمانی که شروع به کار کرد، نشان داد که سینما چه هنری است و چه تواناییهای دارد. از این رو باید در فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود قرار گیرد.
کارش را که شروع کرد بسیار تحت تاثیر مکس لندر، کمدین سرشناس فرانسوی در دوران صامت بود. رفته رفته پرسونایی برای خود خلق کرد که به ولگرد سادهدل معروف شد. اما ولگرد چارلی چاپلین همچین هم ساده نبود. نوعی رندی در رفتارش دیده میشد که میتوانست دست آدمهای بدطینت را خیلی زود رو کند. از سوی دیگر با آدمهای خوش قلب همان کسی بود که باید باشد؛ اگر هم فیلمی بازی میکرد و خودش را جای دیگری نشان میداد و ژستی می گرفت، خیلی زود دستش رو میشد و البته طرف مقابل هم میفهمید که نیت خیری پشت این کارش بوده است.
اما شخصیت ولگرد او در دوران ناطق سینما جای چندانی نداشت. تمام خصوصیات وی بر اساس حرکات و نحوهی راه رفتنش تنظیم شده بود. پس چارلی چاپلین برای آن دوران تازه دنبال راه دیگری گشت. گرچه هیچگاه مانند دوران صامت موفق نشد و شاهکاری به مانند گذشته به گنجینهی سینما اضافه نکرد. از سوی دیگر مانند باستر کیتون، چارلی چاپلین هم کارگردانی اکثر کارهایش را بر عهده داشت و نمیتوان لیست مفصلی از همکاری با کارگردانهای شاخص برای او تدارک دید.
اگر برای شما سوال پیش آمد که چرا چارلی چاپلین جایی نزدیک به صدر فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود قرار دارد، نیازی نیست چندان به زحمت بیفتید؛ فقط کافی است سکانس پایانی «روشناییهای شهر» (City Lights) را دوباره ببینید. همان جایی که هم عشق را به خوبی میتوان در چشمانش خواند، هم اضطراب و هم شرم را.
- همکاری با کارگردانهای شاخص: به جز ابتدای دوران فعالیتش، تمام کارهای مهمش را خودش کارگردانی کرده است
- بهترین فیلم: روشناییهای شهر (City Lights)
- بهترین نقشآفرینی: روشناییهای شهر
- پنج فیلم شاخص دیگر: بچه (The Kid)، جویندگان طلا (The Gold Rush)، سیرک (The Circus)، عصر مدرن (Modern Times) و دیکتاتور بزرگ (The Great Dictator)
۵. کری گرانت (Cary Grant)
باور بفرمایید که هنوز هم نماد جذابیت در بین بازیگران مرد سینما همین کری گرانت است. سالها آمده و رفته و مدام شرایط عوض شده. اگر یک چیز در تاریخ سینما عوض نشده باشد، همین جذابیت ویژهی کری گرانت است که میتواند باعث شود هر فیلمی را تا به انتها ببینید. از سوی دیگر او در کنار کسانی چون گاری کوپر خط بطلانی بر این نظریه میکشد که بازیگر باید مدام در قالبهای متنوع و بدون شباهت به هم ظاهر شود وگرنه خودش را تکرار میکند. کری گرانت نشان داد که میتوان یک سری شباهتها را از این فیلم به آن فیلم برد اما همچنان در قالب شخصیتهای یک سر متفاوت، خیره کننده ظاهر شد.
مثلا کیست که بتوان بگوید شخصیت او در دو فیلم آلفرد هیچکاک یعنی «بدنام» (Notorious) و «شمال از شمال غربی» (North By Northwest) شبیه به یکدیگر است. در هر دو فیلم حضورش چنان خیره کننده است که هم فیلمها را به آثار بهتری تبدیل میکند و هم شخصیتهایی یک سر متفاوت را به درستی پرورش میدهد.
در عین حال که میتوانست برای کسی چون آلفرد هیچکاک مردی جدی باشد، برای هوارد هاکس کمدینی خلاق و برای جرج کیوکر عاشقی دل خسته بود. بهترین بازی کارنامهاش را هم برای هوارد هاکس در فیلم «فقط فرشتگان بال دارند» (Only Angels Have Wings) انجام داد. گرچه آن قدر نقش خوب در کارنامه دارد که نمیتوان با خیال راحت یکی را برگزید.
زمانه که عوض شد و کری گرانت به سمت کهنسالی رفت، هنوز هم میتوانست نقش مردان جذاب را بازی کند. کافی بود نقش خوبی از راه برسد تا او در قالب جنتلمنی به آن جان ببخشد. در چنین قابی است که کری گرانت به یکی از بهترین بازیگران مرد هالیوود تبدیل میشود.
- همکاری با کارگردانهای شاخص: آلفرد هیچکاک، هوارد هاکس، فرانک کاپرا، جرج کیوکر، استنلی دانن، استنلی کریمر، جوزف ال منکهویتس، دلر مان، رالف نلسون، لئو مککری، جرج استیونس و نورمن تاروگ
- بهترین فیلم: بدنام (Notorious)
- بهترین نقشافرینی: فقط فرشتگان بال دارند (Only Angels Have Wings)
- پنج فیلم شاخص دیگر: شمال از شمال غربی (North By Northwest)، بزرگ کردن بیبی (Bringing Up Baby)، منشی همه کارهی او (His Girl Friday)، داستان فیلادلفیا (The Philadelphia Story) و آرسنیک و تور کهنه (Arsenic And Old Lace)
- ۱۰ فیلم برتر کری گرانت؛ بازیگری خوشچهره برای شخصیتهای عاشقپیشه
۴. اسپنسر تریسی (Spencer Tracy)
اسپنسر تریسی در کنار کسانی چون جیمز کاگنی و کلارک گیبل از اولین ستارگان سینما در ابتدای دوران ناطق در دههی ۱۹۳۰ بود. اگر جیمز کاگنی نمادی از معصومیت آمیخته با خشونت بود و کلارک گیبل مردی جذاب، اسپنسر تریسی هیچگاه در یک قالب خاص نماند. اکنون که به کارنامهاش نگاه میکنیم، متوجه میشویم که نمیتوان یک پرسونای واحد را برای وی در نظر گرفت. این موضوع در دورانی که بسیاری از بازیگران آثاری شبیه به هم داشتند و مدام یک تیپ ثابت را تکرار میکردند، امتیاز ویژهای به حساب میآید که ما را مجاب میکند نامش را در فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود قرار دهیم.
اما چرا تا این اندازه نزدیک به صدر؟ در آن دوران بازیگران چندانی وجود نداشتند که بتوانند هر نقشی را قوارهی تن خود کنند. دوران استودیویی هم باعث شده بود که نتوان به راحتی از این فیلم به آن فیلم رفت و نیاز به مجوز گردانندگان استودیوها بود. اما اگر شخصیتی پیچیده خلق میشد که نیاز به شخصیتپردازی داشت، اسپنسر تریسی یکی از بهترین گزینهها بود.
نکتهی بعد به چهرهی او بازمیگردد. اسپنسر تریسی نه قد و قامت چندان بلندی داشت و نه چهرهی جذابی. اما آن چنان در بازیگری توانا بود که توانست قلههای موفقیت را یکی یکی پشت سر گذارد و نامش را برای همیشه به عنوان یکی از بهترین بازیگران مرد هالیوود جا بیاندازد. از سوی دیگر او هیچگاه دچار افت نشد. این که با آغاز کهنسالی کارنامهی هر بازیگری تا حدودی دچار وقفه شود، امری طبیعی است؛ چرا که اکثر فیلمها قهرمانانی جوان دارند و تعداد نقشهای مردان و زنان کهنسال کم میشود. اما اسپنسر تریسی در کهنسالی هم هنوز میتوانست هر قابی را از آن خود کند.
- همکاری با کارگردانهای شاخص: فریتس لانگ، وینسنت مینلی، جان استرجس، دبلیو اس فن دایک، استنلی کریمر، جرج کیوکر، ادوارد دیمیتریک، جان فورد، جرج استیونس، الیا کازان، فرانک کاپرا، مایکل کورتیز، ویکتور فلمینگ و جورف فون اشترنبرگ
- بهترین فیلم: دنده آدم (Adam’s Rib)
- بهترین نقشآفرینی: خشم (Fury)
- پنج فیلم شاخص دیگر: روز بد در بلک راک (Bad Day At Black Rock)، نیزه شکسته (Broken Lance)، محاکمه در نورنبرگ (Judgment At Nuremberg)، حدس بزن چه کسی برای شام میآید؟ (Guess Who’s Coming To Dinner?) و زن سال (Woman Of The Year)
۳. جیمز استیوارت (James Stewart)
هم دورهی کری گرانت است و خیلی زود ستاره شد. با آن قد و قامت بلند، اندام باریک و کمر خمیدهاش تبدیل شد به نماد ارزشهای آمریکایی. اما این شخصیت نمادینش تفاوتی اساسی با کسی مثل تام هنکس در دهههای بعد داشت؛ او میتوانست خشن هم باشد و به موقع دست به اقدام بزند. به همین دلیل هم در عجیبترین نقشهای سینمای وسترن حاضر شد و در همکاری با آنتونی مان، برخی از آثار وسترن معرکهی آن دوران را کار کرد.
جیمز استیوارت تقریبا با همهی بزرگان سینمای کلاسیک کار کرد. تعداد بسیار زیادی نقش ماندگار از خود به جا گذاشت. اما نکته این که او نقش یکی از معروفترین شخصیتهای تاریخ سینما را ایفا کرده و با وجود آن کارنامهی پربار، خیلیها جیمز استیوارت را بیشتر با همان یک فیلم میشناسند؛ اسکاتی، مرد بختبرگشتهی فیلم «سرگیجه» (Vertigo) شاهکار آلفرد هیچکاک. البته باید هم این گونه باشد. چرا که همان یک فیلم هم به تنهایی میتواند جیمز استیوارت را وارد فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود کند.
البته اهالی آمریکا جیمز استیوارت را با نقش دیگری هم به خاطر سپردهاند؛ نقش شخصیت اصلی فیلم «چه زندگی شگفتانگیزی» (It’s Wonderful Life) که هر کریسمس در سینماهای آمریکا پخش میشود و فرصت تماشای سالانهاش جود دارد. همین فیلم نشان میدهد که او تا چه اندازه معرف ارزشهای زندگی آمریکایی است.
در کنار همهی اینها جیمز استیوارت یک ویژگی جادویی دارد که میتواند هر کسی را مجاب کند تا بعد از پنج دقیقه گذر از زمان هر فیلم، تا انتها آن را ببیند: این ویژگی گرمی حضور او است. او با آن صدای خشدار و آن چهرهی گرم میتواند این احساس را در مخاطب زنده کند که انگار شخصی آشنا است؛ یکی در همین همسایگی.
- همکاری با کارگردانهای شاخص: ارنست لوبیچ، فرانک کاپرا، آنتونی مان، آلفرد هیچکاک، بیلی وایلدر، جان فورد، رابرت آلدریچ، دبلیو اس فن دایک، جرج کیوکر، دلمر دیوس، اتو پرمینگر، دان سیگل، سم وود و ویلیام ولمن
- بهترین فیلم: سرگیجه (Vertigo)
- بهترین نقشآفرینی: سرگیجه
- پنج فلیم شاخص دیگر: چه زندگی شگفتانگیزی (It’s Wonderful Life)، پنجره عقبی (Rear Window)، مهمیز برهنه (The Naked Spur)، مردی که لیبرتی والانس را کشت (The Man Who Shot Liberty Valance) و طناب (Rope)
۲. مارلون براندو (Marlon Brando)
میشد نام مارلون براندو را اول فهرست قرار داد. بالاخره او بود که شیوهی بازیگری در آمریکا و دنیا را تغییر داد؛ از نوع و شیوهی کار گرفته تا شکل لباس پوشیدن و حتی نحوهی بستن قرارداد با سرمایهگذاران. پسر بد هالیوود خیلی زود عالم بازیگری دنیا را به قبل و بعد از خودش تقسیم کرد. پس باید نامش در بین بهترین بازیگران مرد هالیوود، جایی نزدیک به صدر جدول باشد.
وقتی «اتوبوسی به نام هوس» (A Streetcar Named Desire) را به کارگردانی الیا کازان در سال ۱۹۵۱ بازی کرد، ناگهان دهان همهی اهالی هالیوود، به مخصوصا بازیگران از تعجب باز ماند؛ دههها عالم بازیگری و تصویر بازیگر روی پرده با ظاهر آراسته گره خورده بود و حال بازیگری از راه رسیده بود که تمام فیلمی را با یک عرقگیر بازی میکند و مدام هم عربده میکشد و بد دهن است. حال میشد از هالیوودیها توقع بازیهای واقعگرایانهتر داشت. مارلون براندو در فیلم بعدی الیا کازان هم حسابی درخشید؛ «در بارانداز» (On The Waterfront). نگارندهی چندان اهل انتخاب بهترینها در عالم هنر نیست اما بسیاری بازی مارلون براندو در این فیلم را بهترین بازی تاریخ سینما میدانند.
یواش یواش حواشی زندگی او زیاد شد. با بالاتر رفتن سنش آن طبع عصیانگرش بیشتر خودش را نشان داد و حتی سر از اروپا درآورد؛ انگار دیگر شهرت و موفقیت تنها راضیش نمیکرد. پس سرناسازگاری با هالیوود گذاشت و به همین دلیل طرد شد و حتی لقب «سم گیشه» را به او دادند. اما مارلون براندو هنوز حقههای بسیاری در آستین داشت. با آن که آثار معرکهی زیادی داشت و بسیار روی پرده درخشیده بود، میرفت که با بازی در فیلم «پدرخوانده» (The Godfather) فرانسیس فورد کوپولا به سرشناسترین نقش تاریخ سینما جان ببخشد. این دیگر بهترین هنر او بود و یک راست نه تنها وی را به نمادی از بازیگری، بلکه به نمادی از خود هنر هفتم تبدیل کرد. در ضمن این مارلون براندو بود که شیوهی بازی متد را به شیوهای جهانی و محبوب تبدیل کرد.
- همکاری با کارگردانهای شاخص: الیا کازان، فرانسیس فورد کوپولا، برناردو برتولوچی، جوزف ال منکهویتس، فرد زینهمان، ادوارد دیمیتریک، لوییس مایلستون، جیلو پونتهکوروو، جان هیوستون و آرتور پن
- بهترین فیلم: پدرخوانده (The Godfather)
- بهترین نقشآفرینی: در بارانداز (On The Waterfront)
- پنج فیلم شاخص دیگر: اتوبوسی به نام هوس (A Streetcar Named Desire)، اینک آخرالزمان (Apocalypse Now)، آخرین تانکو در پاریس (Last Tango In Paris)، انعکاس چشمان طلایی (Reflections In A Golden Eye) و تعقیب (Chase)
- فیلمهای مارلون براندو از بدترین تا بهترین به مناسبت تولد ۱۰۰ سالگی او (پرترهی یک بازیگر)
۱. همفری بوگارت (Humphrey Bogart)
هالیوودیها به همفری بوگارت لقب مطرحترین بازیگر تاریخ دادهاند. جالب این که هر چه زمان میگذرد انگار محبوبتر هم میشود. کمتر بازیگری در تاریخ سینما میتواند به اندازهی او قانع کننده باشد و کمتر بازیگری در تاریخ سینما میتواند این چنین کاریزماتیک باشد. محال است که همفری بوگارت در قابی ظاهر شود و آن قاب را به تمامی از آن خود نکند.
تمام آن چه نماد مردانگی در اهالی هالیوود بود را یک جا داشت؛ کم حرف میزد اما وقتی نطقش باز میشد کسی جلودارش نبود. گوشهگیر بود و مرموز و میدانست کی باید در کجا حاضر شود. از هر مخمصهای به نحوی فرار میکرد. هر کسی را تحت تاثیر قرار میداد و کاری میکرد که فراموشش نکنند. در کنار همهی اینها همفری بوگارت به نماد سینمای نوآر هم تبدیل شد و اگر جان وین نماد سینمای وسترن در دوران او بود که همواره اسبی سوار میشود و کلاه کابویی بر سر دارد؛ همیشه میشد فیلمی از بوگارت پیدا کرد که پالتویی پوشیده و با کلاه شاپو شهری را در شب زیر پا میگذارد.
اما همهی اینها به تنهایی نمیتواند کسی را صدرنشین فهرست بهترین بازیگران مرد هالیوود کند. قطعا باید توانایی هنری هم وجود داشته باشد. همفری بوگارت این توانایی را داشت. میتوان سری به کارنامهاش زد و دید که او فقط در قالب مردان شیک پوش حضور ندارد. در چنین قابی باید فهرست را با کسی تمام کرد که بیش از هر کسی میتواند یقهی تماشاگر را بچسبد و وادار کند که فیلمی را تا انتها ببیند.
- همکاری با کارگردانهای شاخص: رائول والش، فریتس لانگ، مروین لیروی، مایکل کورتیز، ویلیام وایلر، آناتول لیتواک، وینسنت شرمن، هوارد هاکس، جان هیوستون، دلمر دیوس، نیکلاس ری، ریچارد بروکس، بیلی وایلدر، ادوارد دیمیتریک و کارک رابسون
- بهترین فیلم: کازابلانکا (Casablanca)
- بهترین نقشآفرینی: در یک مکان پرت (In A Lonely Place)
- پنج فیلم شاخص دیگر: سراسر سب (All Through The Night)، شاهین مالت (The Maltese Falcon)، خواب بزرگ (The Big Sleep)، ساعات ناامیدی (The Desperate Hours) و داشتن و نداشتن (To Have And Have Not)
منبع: دیجیکالا مگ
داشتم از تحلیل های جالبتون استفاده میکردم تا اینکه در بخش کریستین بیل رسیدن به این تعریف تمجید شما از اینکه رابرت پتینسون داره راه کریشتین بیل رو میره و بتمن قابل قبولی ارائه داده!!!!! لطفا یکم عمیق تر باشین… به هیچ وجه این شخص با کریستین بیل قابل مقایسه نیست و با اون صورت بی روح و سناریوی بدی که در مورد پدر بتمن در نظر گرفتن کلا روی طرفدارای بتمن تاثیر بدی گذاشتن… انتخاب اشتباه …. باید بتمن عوض بشه…. هرچند هیچوقت هیچکس کریستین بیل تحت کارگردانی کریستوفر نولان نمیشه
چقدر جای مورگان فریمن تو این لیست خالیه.
عشق یک کلام بروسلی وسلام
همگی بازیگران عالی هستند ، من آل پاچینو رو خیلی دوست دارم ، بین بازیگران جدیدتر به نظرم جیک جیلنهال هم میتونه باشه .