فریدون کنار؛ از افسانهها تا واقعیت
چند سالی است که در خبرها به صورت مکرر از نسلکشی پرندگان مهاجر در فریدون کنار سخن به میان آورده میشود. بعضی از کارشناسان معتقدند که سرعت حذف پرندگان مهاجر در این عرصه نیمهطبیعی و تیراندازی ممنوع به وسعت تقریبی ۵.۴۲۷ هکتار به شدت نگرانکننده است.
تا به امروز عکسها و تصاویر متعددی از فروشندگان بازار فریدون کنار و حتی دامگاهداران در فضای مجازی پخش و منتشر شده لذا جامعه محلی به شدت حساس شده و همین مساله امکان آشتی میان محیطزیستیها و جامعه محلی را به پایینترین سطح ممکن در تاریخ منطقه رسانده است.
بررسیها حاکی از آن است که علیرغم خبرهای گسترده رسانهای، هنوز آمارهای موثق و قابلاستنادی که نشاندهنده جمعیت پرندگان مهاجر، تنوع گونهای و یا میزان برداشت پرندگان در این منطقه باشد؛ ارائه نشده است.
در حالی که چنین آماری در حوضهای مانند مدیترانه وجود دارد. بر مبنای اطلاعات برگرفته از ۱۰ کشور حوضه مدیترانه، میزان صید غیرقانونی پرندگان را به طور متوسط بالغ بر ۲۵ میلیون پرنده (بین ۱۱ الی ۳۶ میلیون فرد) در هر سال تخمین میزنند.
در حوضه مدیترانه حتی میزان برداشت گونههای صید شده هم مشخص است. چنانچه بر اساس آمارهای منتشرشده میزان برداشت سهره جنگلی اوراسیایی (Eurasian chaffinch) که در راس لیست سیاه این حوضه قرار دارد را تقریبا ۲.۹ میلیون فرد در هر سال و پس از آن نیز سسک سرسیاه (Blackcap) با برداشت معادل ۱.۸ میلیون فرد، بلدرچین معمولی (Common quail) با برداشت تقریبا ۱.۶ میلیون فرد و توکای باغی (Song thrush) با برداشت ۱.۲ میلیون فرد در هر سال به ترتیب جایگاه های دوم الی چهارم را به خود اختصاص دادهاند.
پهبادها در فریدون کنار
اهمیت ارائه آمارهای مستند این است که بر اساس آنها میتوان به اجرای موفق پروژههای حفاظتی برای گونههای در معرض خطر امیدوار بود. خوشبختانه به تازگی یک تیم کارشناسی، طرحی را برای بررسی وضعیت جمعیتی پرندگان و پایش مستمر به منظور سرشماری در این منطقه به اداره کل استان ارسال کرده است. این برنامه که با استفاده از پهبادها صورت میگیرد، بدون دخالت و آشفتگی در محل و به کمک عکسهای هوایی با رزلوشن (دقت تفکیک) قابلقبول سرشماری دقیقی از منطقه را انجام خواهد داد.
سید محمود قاسمپوری، استادیار گروه محیطزیست دانشگاه تربیت مدرس در این زمینه به خبرنگار دیجیکالامگ گفت: «ما قبلا از این تکنیک در طرح پژوهشی تامین نیاز آب محیطزیستی رودخانههای داخلی ایران بهره گرفتهایم. کیفیت کار فوقالعاده بود چنانچه حتی یک سنگریزه ۱ سانتیمتری در کف رودخانه با درصد پوشش جلبک روی آن قابل اندازهگیری بود. این آمارها بناست که با آمارهای استانی جدید مقایسه شود.»
خوشبختانه اقدام اخیر گامی رو به جلو خواهد بود چرا که آمارهایی که فعالان محیطزیست تا به امروز در رسانهها منتشر کردهاند، رقمهای تخمینی و تقریبی بوده است. از جمله این آمارها میتوان به رقم روزانه ۳ هزار فرد و در برخی منابع غیررسمی به برداشت ۵۰۰ هزار الی ۱ میلیون فرد در هر کدام از فصلهای ۶ ماهه دوم سال اشاره کرد.
در حالی که شواهد و قراین حاکی از آن است که به دلیل وضعیت دوقطبی که میان جناح محیطزیست و دامگاهداران منطقه ایجاد شده، عملا امکان دسترسی به بسیاری از قسمتهای امن دامگاه مهیا نبوده است. برخی از کارشناسان معتقدند که اعتمادسازی مجدد و ورود تشکلهای بیطرف میتواند به آماربرداری دقیق صید هم در فریدون کنار کمک کند.
چالشهای جدید
در برهه کنونی تالابهای باارزش فریدون کنار، جدای از صید بیرویه با چالش جدی دیگری هم مواجه هستند که امکان بقای این زیستگاههای منحصر به فرد را به زیر سوال برده است: تغییر کاربری اراضی و بلندمرتبهسازی و گسترش شهرسازی در منطقه سرخرود و فریدون کنار.
دامگاهداران در فصل جاری صید به دلیل رواج کشت دوم توسط جهاد کشاورزی و کمبود بارندگی، دیرتر نسبت به تعمیر و بازسازی این چپرها اقدام کردند. در تصویر فوق میبینید که چپرها به خصوص در حاشیه جاده کمربندی عملا به حال خود رها شدهاند. شواهد موجود ظن تغییر دیدگاه مالکان را نسبت به زمینهایشان تقویت میکند.
یکپارچگی جهت حفاظت از تالاب و پرندگان
سید محمود قاسمپوری، استادیار گروه محیطزیست دانشگاه تربیت مدرس در نوشتاری با عنوان «واقعا چه چیزی فریدون کنار را تهدید میکند؟» مساله را این طور آغاز میکند: «ایران کشوری است که تجربه ناموفق طرحهای مدیریتی حفاظت از منابع طبیعی و محیطزیست در کارنامه خود بسیار دارد.»
وی ضمن اشاره به یک نمونه موردی در جنگلهای حوزه شهرستانهای سردشت و پیرانشهر میگوید:«پس از منع قانونی سرشاخهزنی (گلازنی) شاهد تغییر کاربری سریع و ویلاسازی با سرعت سرسامآور بودیم چرا که دامداران وقتی از شیوه زندگی سنتی بازداشته شدند، زمینهای خود را در کوتاهترین زمان تحویل ویلاسازان دادند. اما با دخالت موثر اساتیدی نظیر دکتر هدایت غضنفری، استاد دانشگاه کردستان امکان تلفیق دانش آکادمیک با نیازهای بومی فراهم گردید.»
قاسمپوری در ادامه مینویسد: «تجربهای که از این اتفاق در مورد فریدون کنار میتوان گرفت این است که فعالان محیطزیست نباید به دنبال اثبات این موضوع باشند که شکار پرنده یک فعالیت معیشتی نیست و جنبه زیادهخواهی دارد چرا که اثبات این موضوع چیزی را تغییر نمیدهد و در برنامهریزی حفاظتی از جایگاه ثانویه برخوردار است. فعالان باید دانش بومی دامگاهداران و اعتراف آنان به کاهش جمعیت را به عامیانهترین شیوه ممکن به خود آنها گوشزد کنند و از آنان برای برچیدن تدریجی داوطلبانه روشهای غیرمتعارف مانند کرس و گذر همفکری و کمک بگیرند.»
معادلات از هم گسیخته در فریدون کنار
پناهگاه حیاتوحش فریدون کنار واقع در ۵ کیلومتری جنوبشرقی فریدون کنار به مساحت تقریبی ۴۸ هکتار، طبق مصوبه شماره ۶۳ و در تاریخ ۲۱/۵/۱۳۵۴ به فهرست مناطق چهارگانه تحت مدیریت سازمان حفاظت محیطزیست اضافه شد. کارشناسان محیطزیست بر این باور هستند که وسعت این عرصه در حال حاضر به دلیل تغییر کاربری اراضی و تجاوز به حریم تالاب به ۳۵ هکتار کاهش یافته است.
پناهگاههای حیاتوحش زیستگاههایی را در برمیگیرند که در آنها حمایت از حیاتوحش موردنظر است. در این مناطق، محدودهای با عنوان محدوده امن وجود دارد و استفاده انسانی نیز در آنها تا حد تعیینشده مجاز تلقی میشود. یکی از مشکلات عمده چنین عرصههایی، توسعه فعالیتهای مخرب انسانی است که سبب شده تا اغلب این مناطق توان حمایت لازم را از حیاتوحش جز در محدودههای امن نداشته باشند.
در مجموع تالابهای بینالمللی فریدون کنار (طبق کنوانسیون رامسر) در جلگه آبرفتی و حاصلخیز سواحل جنوبی دریای خزر واقع شدهاند و چند دامگاه باقیمانده از صد سال پیش جزو یکی از مهمترین زیستگاههای زمستانگذرانی جمعی از پرندگان مهاجر در ایران محسوب میشوند.
دامگاهها در اصل زمینهای کشاورزی نشاءکاری شده بهاره و تابستانه هستند که نسبت به محیط اطراف از ارتفاع کمتری برخوردارند و حاشیه آنها را هم اغلب درختان گرفتهاند. دامگاهداران در فصل زمستان، زمینهای کشاورزی خود را مجددا آبگیری میکنند و از آنها برای جذب پرندگان مهاجر و صید استفاده میکنند.
این شیوه مدیریت بومی سرزمین در عین حال زیستگاهی را تشکیل میدهد که از نظر بسیاری از کارشناسان محیطزیست ارزش حفاظتی بالایی دارد و علیرغم همه چالشها باید در مورد مدیریت صحیح این زیستگاههای منحصر به فرد فکری اساسی کرد.
روشهای مختلف صید
یکی از قدیمیترین روشهای صید در فریدون کنار، روش موسوم به دوماچال است. در این روش در اطراف دامگاه درختان بلند جنگی وجود دارد که حریم آن را مشخص میکند. همچنین پوشش گیاهی که حالت ۷ و ۸ دارد، همان ایستگاههای مربوط به روش دوماچال هستند که دامگاهداران در آنها تعدادی اردک اهلی تربیت شده را بر فراز منطقه قرق شده (آیش) پرواز میدهند تا اردک وحشی فریب خورده و به دنبال آنها پرواز کرده و در دوماچال به دام بیفتد.
در صید به روش گذر تورهایی را به درختان جنگلی میبندند و با استفاده از آنها پرندگان را در اوایل صبح یا اوایل شب صید میکنند. این روش نیز از دیرباز در منطقه مرسوم بوده و بیم آن میرود که در صورت حذف قهری این روش، دامگاهداران درختان جنگلی را قطع کنند و به زمینهای کشاورزیشان بیافزایند.
یک روش دیگر که در دامگاهها استفاده میشود، صید کِرِس است که این روش در مقایسه با سایر روشها به نسبت جدیدتر است. در این روش دالان یا دهلیزی طراحی میشود که موقعیتی شبیه قیف را تداعی میکند. ابتدای این قفس دام وسیع و در انتها مانند قیف کوچکتر میشود که در این قسمت اغلب قفسی میگذارند تا پرنده وحشی به هوای پرنده اهلی داخل آن به دام بیفتد.
در مورد روش کرس و دامهای هوایی بحثهای جدی وجود دارد که نیازمند جلسات کارشناسی و در عین حال زمینهسازی مشارکت مردمی به منظور تصمیمگیری و اجرای قانون است. برخی کارشناسان معتقدند که در صورت اعتمادسازی میتوان از روشهایی مانند کرس برای زندهگیری و حلقهگذاری پرندگان استفاده کرد.
سیاه یا سفید
جمعی از فعالان محیطزیست باور دارند که میزان صید و برداشت فعلی در این عرصه بیش از ظرفیت تجدیدپذیری است و این موضوع میبایست به طور کامل تحت نظارت سازمان حفاظت محیطزیست قرار گیرد و ضوابط قانونی و حتی جزایی در مورد خاطیان اعمال شود.
در مقابل گروه دیگری از کارشناسان محیطزیست بر اصل جلب مشارکت با جامعه محلی و بازگرداندن آنها به مسیر بهرهبرداری پایدار تاکید دارند. گروه دوم بر این باور هستند که به دلیل ارزشهای اکولوژیکی این تالابها همچون سایر تالابهای بینالمللی کشور میبایست بحران کنونی را با تدبیر مشکلگشایی و مدیریت کرد. بدیهی است که این مهم بدون مشارکت ذینفعان ممکن نخواهد بود.
سوال اینجاست که با رها شدن دامگاهها، این تعداد جمعیت پرنده مهاجر باید به کجا برود؟ آیا در خطه ساحلی مذکور منطقه دیگری هست که بتواند پذیرای این جمع کثیر از پرندگان مهاجر باشد؟
ظرفیتهای نادیده در فریدون کنار
یکی از گزینههایی که همواره به عنوان معیشت جایگزین برای صیادان پرنده در فریدون کنار مطرح شده است موضوع “پرندهنگری” است. لیسا پورلک که در سال ۷۹ موضوع تحقیق کارشناسی ارشد خود را در زمینه “تحلیل سود و هزینه اکوتوریسم در تالاب فریدون کنار” انجام داده، معتقد است که اکوتوریسم میتواند یک معیشت کمکی و نه جایگزین باشد، منتهی به شرطی که این موضوع طبق اصول اکوتوریسم و به صورت کاملا مسوولانه و برنامهریزی شده پیش برود که بتواند هم به حفظ تالاب و هم به ایجاد فرصتهای آموزشی و در نهایت منافع اقتصادی کمک کند. منافع اقتصادی که به خود دامگاهداران برسد و نه گروههای واسطه و بخش خصوصی و دولتی و غیره.
به گفته پورلک، بومگردی در روستاهای اطراف تالابها و آببندانهای فریدون کنار و پرندهنگری مسوولانه میتواند فرصتهای جدیدی را برای حفاظت، آموزش و اشتغالزایی در این منطقه رقم بزند. همچنین برنامه تولید برنج سالم که از اواسط دهه ۸۰ در منطقه آغاز شده، فرصت مناسبی برای یادگیری در مورد کشاورزی پایدار است.
در زمستان نیز میتوان با تمهیدات ویژه محیطزیستی دور آببندانها را درختکاری کرد تا هم از تبخیر آب در تابستان جلوگیری شود و هم فضای مناسبتری برای پرندگان از نظر امنیت ایجاد کند. به گفته این کارشناس شاید بهترین الگوی ایجاد تالاب به منظور پرندهنگری، همان ساختارهای بومی دامگاههای سنتی باشد که در حال حاضر بیشترین تعداد پرندگان را هم به خود جلب میکنند.
با توجه به این که دامگاهها را افراد محلی با هزینه شخصی میگردانند، نمیتوان از آنها انتظار داشت که صرفا برای حفظ تالاب و پرندگان مهاجر این همه هزینه کنند اما منفعتی حاصلشان نشود.
در ادامه سوالات متعدد بیشماری در مورد فریدون کنار وجود دارد که میبایست هرچه سریعتر توسط طرفداران محیطزیست به آنها پاسخهای منطقی داده شود:
-چرا تا به امروز امکان همکاری مستقیم سازمان حفاظت محیطزیست با تعاونیهای رسمی دامگاهداران مهیا نشده است؟
-آیا مادامی که برنامههای آموزشی در این منطقه انجام نشده، منطقی است که صرفا بر برخورد قانونی تاکید شود؟
-اگر کشت پاییزه (کشت دوم) رونق بگیرد، تکلیف تالابهای بینالمللی و این تعداد پرنده مهاجر چه خواهد بود؟
– آیا قانون در شرایط کنونی میتواند حق مالکیت دامگاهداران را از آنها سلب کند در حالی که عرصه از قدیم به صورت خصوصی بوده و جزو منابع ملی (انفال) نبوده است؟ (نکته: لازم به ذکر است که زمینهای جلگهای کنونی در اصل حاصل جنگلتراشی هستند).
– آیا سازمان محیطزیست میتواند به راحتی بر زمینهایی مدیریت کند که بسترهای تعارضات جدی در آنها شکل گرفته است؟
-موانع برنامهریزی صحیح و اصولی و مدیریت مشارکتی در فریدون کنار چیست؟
اینجاست که کارشناسان هشدار میدهند که ادامه روند قهرآمیز کنونی قطعا به ضرر حیاتوحش به خصوص گونههای در معرض خطر انقراض مانند درنای سیبری، عروس غاز، غاز پیشانی سفید کوچک و … و مهمتر از آن بقای تالابی انسانساخت و ارزشمند تمام خواهد شد.