۳۰ مونولوگ برتر تاریخ سینما که فیلمها را جاودانه کردند
در این مقاله نگاهی انداختهایم به ۳۰ مونولوگ و تکگویی ماندگار و بهیادماندنی تاریخ سینما که در خاطرهی سینمادوستان زیادی جا خوش کرده و خیلیها فیلمهای محبوبشان را با همین لحظات تأثیرگذار به یاد میآورند.
یک مونولوگ درجهیک و هیجانانگیز که هنرمندانه و عالی نوشته شده میتواند کاری کند تا فیلم جایگاهی رفیع و مهم در تاریخ سینما پیدا کند. اگر یک مونولوگ به خوبی اجرا شود و در اختیار بازیگری بزرگ قرار بگیرد، تبدیل به لحظهای ماندگار خواهد شد که ارزش دارد بارها و بارها تماشایش کنیم.
وقتی به لحظهای از فیلم میرسیم که قرار است مونولوگی درخشان و بهیادماندنی ببینیم و بشنویم فوری میفهمیم، لحظهای به خصوص در فیلم که حسوحالمان را تغییر میدهد و میفهمیم شاهد اتفاقی تاریخی هستیم. اینها لحظاتی هستند که بعد از دیدنشان گریه کردیم، خندیدیم و خیلی وقتها هم به خودمان آمدیم و گفتیم: «عجب، هیچوقت این شکلی به قضیه فکر نکرده بودم.»
اشتباه برداشت نکنید، همه میدانیم که فیلمبرداری و سبک بصری یک فیلم است که ماندگاری آن را در تاریخ سینما تضمین میکند، ولی یک فیلمنامهی درست نوشته شده و دیالوگها و مونولوگهای بهیادماندنی چیزی است که تمام این عناصر فنی را کنار هم قرار میدهد.
۱. روانی آمریکایی (American Psycho) – روتین صبحگاهی
- محصول: ۲۰۰۰
- نویسنده: گوینویر ترنر، ماری هارون
- کارگردان: ماری هارون
- بازیگران: کریستین بیل، جرد لتو، برت ایستون
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
« من میتونم نگاه سرد و بیحسم رو پنهان کنم و وقتی باهام دست میدین پوست و گوشتم رو حس میکنید که پوست و گوشت شما رو لمس میکنه، و ممکنه فکر کنید سبک زندگیهامون شبیه همه و حتی میتونید با هم مقایسهشون کنید. ولی مسأله اینجاست که توی این لحظات من اصلا حواسم پیش شما نیست و ذهنم داره جاهای دیگهای میگرده.»
نقشآفرینی درخشان کریستین بیل در نقش پاتریک بیتمن همیشه بهعنوان یکی از بهترین و تأثیرگذارترین بازیهای عمر او شناخته میشود. تعدادی از صحنههای فیلم خواسته یا ناخواسته خندهدار از آب در آمدهاند (مثل جریان کارت ویزیت و حساسیت عجیبوغریبی که دورش ایجاد میشود) ولی در کنار اینها یک سری لحظات و صحنههای واقعا آزاردهنده و ترسناک میبینیم که محال است از ذهنمان پاک شود.
در صحنهی ابتدایی فیلم، دقایقی با شخصیت اصلی آشنا میشویم و طی تصاویری عجیب میفهمیم که چه در سرش میگذرد و چه برنامهها و روتینهایی را هر روز صبح اجرا میکند. در نمای معروفی از فیلم میبینیم که بیتمن لایهای از ماسک را از روی صورتش برمیدارد و با چشمانی بیروح و بیحس به آینه خیره میشود و یک لحظه به نظرمان میرسد که انگار داشته پوست صورت خودش را بر میداشته.
۲. کوئین و اسلیم (Queen & Slim) – چی میخوای؟
- محصول: ۲۰۱۹
- نویسنده: لینا ویث
- کارگردان: ملینا متسوکاس
- بازیگران: جودی ترنر اسمیت، دنیل کالویا، ایندیا مور
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰
«من فقط کسی رو میخوام که همیشه قراره عاشقم باشه. هر اتفاقی هم بیفته عشقش کم نشه. کسی که دستم رو بگیره و هرگز رهاش نکنه. ولی همچین دختری باید خیلی خاص و ویژه باشه. چون قراره میراث من باشه.»
کوئین و اسلیم قرار نیست بانی و کلاید دوران مدرن باشد. این داستان پرتنش و پرانرژی هویت مستقل خودش را دارد و به شکل آزاردهندهای شبیه زندگی واقعی خودمان ساخته شده. این فیلم حرفها و پیامهایش را هم زیرپوستی و نامحسوس به بیننده ارائه میدهد و هم رو و مستقیم. پیامهایی دربارهی رابطهی بین سیاهپوستان و رابطهی سیاهپوستان و آمریکا.
داستان دو عاشق سیاهپوست که در حال فرار هستند با نقشآفرینی بهیادماندنی جودی ترنر اسمیت و دنیل کالویا روایت شده است. کوئین با بازی ترنر اسمیت، و اسلیم با بازی کالویا در ابتدای داستان حسی به هم ندارند. ولی طی ماجراهایی عمیقا عاشق یکدیگر میشوند و همزمان که احساساتشان را بروز میدهند ما تعدادی از شاعرانهترین و بهترین مونولوگهای این یکی دو سال را میشنویم.
۳. جنگ ستارگان: امپراتوری ضربه میزند (The Empire Strikes Back) – من پدرتم لوک
- محصول: ۱۹۸۰
- نویسنده: جرج لوکاس، لارنس کاسدان
- کارگردان: جرج لوکاس
- بازیگران: هریسون فورد، کری فیشر، مارک همیل
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۷ از ۱۰
«اگه میدونستی بخش تاریک چه قدرت عظیمی داره»
نمونهی درخشانی از به هم زدن انتظارات مخاطب. چطور ممکن است لوک اسکایواکر با این موجود پلید و شرور ارتباط خونی داشته باشد؟ آیا ممکن است لوک خوشقلب و درستکار در نهایت دچار همین سرنوشت تاریک شود و به درون سیاهی و تاریکی کشیده شود؟ وقتی مخاطبان با صحنههای پایانی قسمت دوم جنگ ستارگان مواجه شدند، تمام این سؤالها در ذهنشان میچرخید.
دنبالهی جدیتر و تاریکتری که برای «امیدی تازه» (A New Hope) همیشه به عنوان یکی از بهترین عناوین جنگ ستارگان شناخته میشود. بخش زیادی از این موفقیت مدیون همین افشاگری تکاندهنده است. وقتی دارث ویدر رو به لوک اسکایواکر گفت «نه، من پدرت هستم» خیلیها در سالنهای سینمای نمایشدهندهی فیلم نفسشان را در سینه حبس کردند و ناباورانه به پرده خیره شدند.
۴. ویپلش (Whiplash) – لحظه جدایی
- محصول: ۲۰۱۴
- نویسنده: دیمین شزل
- کارگردان: دیمین شزل
- بازیگران: مایلز تلر، جی. کی سیمونز، ملیسا بنوئیست
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۵ از ۱۰
«واقعیتش رو بخوای، بعد یه مدتی حتی فقط به خاطر اینکه ازم میخوای درام زدن رو کنار بذارم ازت بدم میآد. بعد کمکم از همدیگه متنفر میشیم. و اوضاع بینمون خیلی…خیلی زشت و ناجور میشه. به خاطر همهی این دلایلی که گفتم، ترجیح میدم که همین الان تکلیفمون رو مشخص کنیم و از هم جدا شیم. چون من دلم میخواد تو کارم عالی باشم و نمیذارم چیزی جلوم رو بگیره.»
فیلم ویپلش به کارگردانی و نویسندگی دیمین شزل از آن فیلمهایی بود که در ابتدا کسی فکر نمیکرد به چنین جایگاه و موفقیتی دست پیدا کند. ماجراهای نفسگیر پسر جوانی به نام اندرو که بیوقفه و با روحیهای خستگیناپذیر برای رسیدن به کمال در موسیقی تلاش میکند و از روش ممکنی بهره میبرد، به شکلی است که هم با آن احساس نزدیکی میکنیم و ارتباط میگیریم و هم از نکات خطرناکش درس میگیریم.
رابطهی سرشار از آزار و تحقیر اندرو با مربیاش فلچر (جی.کی. سیمونز) چیزی است که لحظات فیلم را پر از انرژی و تنش کرده و مخاطبان را لبهی صندلی نگه میدارد. لحظات پرتنش و نفسگیر زیادی در ویپلش حضور دارند، ولی این صحنهی بهخصوص با قلب و احساس مخاطبان بازی میکند. وقتی اندرو مقابل دختری که دوستش دارد مینشیند و قلبش را میشکند و با یکسری دلایل منطقی به او میگوید که بهتر است از هم جدا شوند.
۵. چه زندگی شگفتانگیزی (It’s A Wonderful Life) – به دام انداختن ماه
- محصول: ۱۹۴۶
- نویسنده: فیلیپ ون دورن استرن
- کارگردان: فرانک کاپرا
- بازیگران: جیمز استوارت، دانا رید، ویلیام ادموندز
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۶ از ۱۰
«ماه رو میخوای؟ فقط کافیه لب تر کنی و من طناب میندازم دورش و میکشمش پایین. ماه رو میدم بهت.»
این فیلم کریسمسی کلاسیک یک اثر حال خوب کن تمامعیار است که درسهای مهم و دلنشینی برای تمام مخاطبان دارد. یکی از مضامین اصلی و مهم فیلم نقش جامعه و آدمهای مرتبط در آن است، اینکه چطور زندگی در بین جمعیتی از آدمها باعث میشود که حس کنیم زندگیامان معنا دارد و نقشی در اتفاقها داریم.
چه زندگی شگفتانگیزی است صحنه و لحظهی ماندگار کم ندارد، ولی جایی که دربارهی طناب انداختن دور ماه حرف میزنند از محبوبترین لحظاتش است. در یک فلاشبک که جرج بیلی دوران دبیرستانش را به یاد میآورد، او را میبینیم که با همسر آیندهاش مری هچ قدم میزند و از مراسم رقص مدرسه به خانه میروند. دیالوگهای هوشمندانه و بامزهی بین این زوج عاشق هم درگیرننده است و هم تأثیری ماندگار روی ذهن مخاطب میگذارد. برای همین وقتی به مونولگ انتهای فیلم میرسیم امکان ندارد لبخندی به پهنای صورتمان نزنیم.
۶. لبوفسکی بزرگ (The Big Lebowski) – من دود هستم
- محصول: ۱۹۹۸
- نویسنده: جوئل کوئن، اتان کوئن
- کارگردان: جوئل کوئن، اتان کوئن
- بازیگران: جف بریجز، جان گودمن، جولین مور
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
«من دود هستم، پس به همین اسم صدام بزن. حالا یا اون یا مثلا حضرت دود، یا دودر، یا ال دودرینو هم میتونید صدام بزنید اگه خیلی رو این چیزا حساس نیستید.»
دود با بازی مثالزدنی جف بریجز مردی است که او را با یک لبوفسکی دیگر اشتباه گرفتهاند و حالا به دنبال احقاق حقش است چون شبش را به هم ریختهاند و روی قالیچهاش خرابکاری کردهاند.
همین مونولگ دیوانهوار و خندهدار کافی است تا شما را با دنیای جنونآمیز این کمدی کالت و حالا کلاسیک برادران کوئن آشنا کند. داستانی ممول از لحظات ماندگار و بامزه و عجیبوغریب که محال است بعد از تماشا از یادتان بروند.
۷. روز تعلیم (Training Day) – کینگ کنگ
- محصول: ۱۹۹۸
- نویسنده: دیوید آیر
- کارگردان: آنتوان فوکوآ
- بازیگران: دنزل واشنگتن، ایتان هاوک، اوا مندز
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۷ از ۱۰
«کینگ کنگ هم جلو من کم میاره عوضیا!»
دنزل واشنگتن مونولگهای تأثیرگذار و درخشان زیادی در کارنامهاش دارد. تکگوییهایش در فیلمهایی مثل «مالکوم ایکس» (Malcolm X) و «فیلادلفیا» (Philadelphia) به قدری خوب هستند که میتوانستند در این فهرست جای بگیرند. با این حال سخنرانی پایانیاش در روز تعلیم جوری است که بالاتر از بقیه میایستد.
جملهی معروفش که میگوید «کینگ کنگ هم جلو من کم میاره» تبدیل به لحظهای ماندگار شده که حالا از نمادهای فرهنگی و سینمایی است. آلونزو هریس، این پلیس فاسد بعد از اینکه میبیند همه به او پشت کردهاند دچار یک فروپاشی حماسی و تأثیرگذار میشود. لحظهای واقعا عظیم و تکاندهنده که دنزل واشنگتن در آن با هنرمندی تمام جملاتی حیرتانگیز به زبان میآورد و بازی بینظیری به نمایش میگذارد.
واشنگتن به خاطر این فیلم یکی از اسکارهایش را گرفت که واقعا حقش هم بود.
۸. رودی (Rudy) – راز فورچون
- محصول: ۱۹۹۳
- نویسنده: آنجلو پیتزو
- کارگردان: دیوید انسپا
- بازیگران: شان آستین، جان فاورو، ند بیتی
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
«توی این زندگی به جز خودت به کس دیگهای لازم نیست چیزی رو اثبات کنی.»
رودی یک فیلم حال خوب کن دوستداشتنی است که داستانی گرم و صمیمانه و تأثیرگذار روایت میکند. رودی با بازی شان آستین پسر جوانی است که از بچگی رؤیای تبدیل شدن به یک بازیکن راگبی حرفهای را در سرش میپروراند و بعد از تلاشهای شبانهروزی بسیار و به در بسته خوردن، در مقطعی ناامید شده و میخواهد همه چیز را کنار بگذارد.
در این لحظه، فورچون (چارلز اس داتون) به رودی یادآوری میکند که داشتههایش را نادیده نگیرد چون لازم نیست به کسی چیزی را ثابت کند، فقط کافی است خودش را باور داشته باشد. صحبتهای فورچون به حدی تأثیرگذار و انگیزهدهنده است که نه تنها رودی را به ادامهی مسیر وا میدارد بلکه مخاطبان را هم به زندگی امیدوار میکند.
۹. انتقامجویان: جنگ ابدیت (Avengers Infinity War) – تایتان
- محصول: ۲۰۱۸
- نویسنده: کریستوفر مارکوس، استیفن مکفیلی
- کارگردان: جو و آنتونی روسو
- بازیگران: رابرت داونی جونیور، جاش برولین، اسکارلت جوهانسون
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۴ از ۱۰
«بالاخره دست از همهی این کارا میکشم و استراحت میکنم، طلوع آفتاب رو تماشا میکنم که به جهانی قدردان میتابه. سختترین و دشوارترین انتخابها نیازمند قدرتمندترین ارادههاست.»
تانوس به جرئت بهترین و تأثیرگذارتین شخصیت منفی جهان سینمایی مارول است. شخصیتی دقیق، قدرتمند، حسابگر و حتی در جاهایی همدلیبرانگیز که انگیزههای جالبی هم داشت. به خاطر همین ویژگیها بود که ترسناکتر و باورپذیرتر به نظر میرسید. در جایی از فیلم او دربارهی منطق دیوانهوارش صحبت میکند و میگوید که چرا میخواهد نیمی از حیات را از بین ببرد، و یکی از جذابترین مونولوگهای جهان سینمایی مارول را تقدیم سینمادوستان میکند.
۱۰. جواهرات تراشنخورده (Uncut Gems) – من این جوری برنده میشم
- محصول: ۲۰۱۹
- نویسنده: رونالد برانستین، جاش سفدی، بنی سفدی
- کارگردان: جاش سفدی، بنی سفدی
- بازیگران: آدام سندلر، ایدینا منزل، جولیا فاکس
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
«من همچی آدمیام خیلی خب؟ از اون قلچماقها و ورزشکارها نیستم. روشم همینه. اینجوری برنده میشم. با کلی سگدو زدن و کار سخت کردن. چیزایی که به دست میارم با خرکاری و عرق ریختن نصیبم شده.»
این فیلم پر از اضطراب و استرس و غیرمتعارف برادران سفدی یکی از بهترین آثار سال ۲۰۱۹ بود. بازی آدام سندلر در نقش یک جواهرفروش مستأصل و درمانده به اندازهی اتمسفر تنشزای فیلم تأثیرگذار و تماشایی بود.
در این مونولوگ، هاوارد (سندلر) به گارنت توضیح میدهد که چطور در این بازی خطرناک برنده میشود. سخنانی درگیرکننده که به بیننده فرصت میدهد تا وارد ذهن عجیبوغریب هاوارد شود و بفهمد چگونه و با چه سازوکاری نقشههایش را میکشد.
۱۱. ویل هانتینگ نابغه (Good Will Hunting) – حالا نوبت توئه رئیس
- محصول: ۱۹۹۷
- نویسنده: بن افلک، مت دیمون
- کارگردان: گاس ون سنت
- بازیگران: مت دیمون، رابین ویلیامز، بن افلک
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۳ از ۱۰
«من با خوندن چندتا کتاب لامصب نمیتونم دربارهی تو بفهمم و بشناسمت. تا زمانی که خودت نخوای دربارهی افکارت و اینکه چه کسی هستی حرف بزنی من هیچی نمیتونم بفهمم ازت. و من استقبال میکنم از این قضیه، از اینکه سفرهی دلت رو باز کنی و حرف بزنی. ولی تو دلت نمیخواد همچی کاری کنی مگه نه رفیق؟ چون وحشت داری که ممکنه چه چیزایی بگی.»
رابین ویلیامز واقعا یکی از اسطورهها و بزرگان دنیای بازیگری بود. از نقشهای کمدی گرفته تا درام، این بازیگر شگفتانگیز شخصیتهای ماندگار زیادی خلق کرد و به سینمادوستان نشان داد. در طول فیلم بینظیر و تماشایی ویل هانتینگ نابغه رابین ویلیامز تعدادی از بهترین صحنهها و مونولوگهایش را به نمایش میگذارد که هر کدام ارزش بارها و بارها نگاه کردن دارند.
رابین ویلیامز در اینجا نقش شان مکگایر را بازی میکند، روانشناسی خبره که مأمور میشود تا به یک نابغهی ریاضی آسیبدیده و زخمخورده به نام ویل هانتینگ (مت دیمون) کمک کند. بعد از اینکه ویل طبق عادت همیشگی خود با نبوغ و هوش حیرتانگیزش به این روانشناس حمله میکند تا شخصیتش خرد شود، شان بعد از مدتی تأمل و تفکر جوابش را در جلسهی بعدی میدهد و چیزهایی میگوید که ویل را سر جایش مینشاند و به او میفهماند که با نبوغ و خواندن بیشمار کتاب نمیتواند معنای واقعی زندگی و عشق و تعامل را درک کند.
۱۲. رفقای خوب (Goodfellas) – گانگستر
- محصول: ۱۹۹۰
- نویسنده: نیکلاس پیلگی، مارتین اسکورسیزی
- کارگردان: مارتین اسکورسیزی
- بازیگران: ری لیوتا، رابرت دنیرو، جو پشی
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۷ از ۱۰
«تا جایی که یادم میآد، همیشه دلم میخواسته که یه گانگستر باشم.»
مارتین اسکورسیزی استاد ساختن فیلمهای جنایی تماشایی و زیبا و درگیرکنندهای است که خشونت و بیرحمی دنیای تبهکاران را روایت میکنند. رفقای خوب کلاس درس ساختن اینجور فیلمهاست. بیدلیل نیست که این فیلم اسکورسیزی همیشه به عنوان یکی از بهترین فیلمهای جنایی و یکی از دیدنیترین آثار او شناخته میشود. نقشآفرینیهایی درخشان از یک تیم بازیگری درخشان در فیلم میبینیم، کسانی که همگی از کارکشتههای این ژانر هستند؛ جو پشی، رابرت دنیرو و ری لیوتا.
مثل تمام فیلمهای کلاسیک اسکورسیزی، راوی و قهرمان اصلی فیلم با نریشنها و مونولوگهای جذابش حکم راهنمای بیننده را دارد که دست او را میگیرد و پا به پای او میآید تا با جهان خونین جنایتکاران آشنا شود. رفقای خوب پر است از دیالوگها و مونولوگهایی که در خاطره و حافظهی سینمادوستان حک شده، ولی مونولوگ ابتدایی فیلم همیشه از محبوبترین نقل قولهای سینمایی بوده.
۱۳. ارقام پنهان (Hidden Figures) – دستشویی
- محصول: ۲۰۱۶
- نویسنده: آلیسون شرودر، تئودور ملفی
- کارگردان: تئودور ملفی
- بازیگران: تاراجی پی. هنسون، کوین کاستنر، کریستن دانست
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
«من مروارید ندارم. خدا میدونه که شما به سیاهپوستا اونقدری پول نمیدین که بتونن مروارید بخرن. من روز و شب مثل سگ اینجا دارم کار میکنم، خودم رو با قهوه سرپا نگه میدارم، قهوهای که از تو یه قوری میخورم که هیچکدومتون دلتون نمیخواد دست بزنید بهش. پس ببخشید اگه روزی چندبار نیاز به دستشویی رفتن دارم!»
ارقام پنهان که بر اساس داستانی واقعی ساخته شده داستان چند ریاضیدان سیاهپوست به نامهای مری جکسون، کاترین جانسون و دوروتی واهان را روایت میکند که در ناسا کار میکردند و نقشی کلیدی در برنامههای فضایی آمریما در دههی ۵۰ میلادی ایفا میکردند.
شخصیت اصلی داستان کاترین (تاراجی پی. هنسن) است، زنی نابغه که به صورت دستی مسیر سفینهی فضایی را محاسبه کرد و به این طریق به جان گلن کمک کرد تا اولین انسان آمریکایی باشد که درو کرهی زمین میچرخد.
با وجود تمام ذکاوت و هوشی که خرج میکند، با او مثل موجودی کمتر از انسان رفتار میکنند چون سیاهپوست است. در این صحنه هنسون با یک نقشآفرینی قدرتمند حرفهایی میزند که به وضعیت نژادپرستی حاکم بر محیط کار اشاره میکند و میگوید که همکارانش چه برخورد ناشایستی داشتهاند و او را جدای از جمع حساب میکردهاند و همچنین از قوانین محدودکنندهای میگوید که او را محبور کرده که هر روز نیم مایل سفر کند تا به دستشویی برود.
۱۴. حرامزادههای بیآبرو (Inglorious Basterds) – هانس لاندا
- محصول: ۲۰۰۹
- نویسنده: کوئنتین تارانتینو
- کارگردان: کوئنتین تارانتینو
- بازیگران: برد پیت، کریستوف والتز، دایان کروگر
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۳ از ۱۰
«موسیو لاپدیت، خطاب به خانواده و گاوهای شما میگم: براوو!»
در حرامزادههای بیآبرو هانس لاندا با بازی فوقالعادهی کریستوف والتز یکی از بهترین و مهمترین شخصیتهای منفی فیلمهای کوئنتین تارانتینو است. تمام ویژگیهای هانس لاندا از تکبر و نیشخندهایش گرفته تا استعارهها و مدل حرف زدنش جوری است که هم از او متنفر میشوید و هم با دیدنش به وحشت میافتید.
صحنهی ابتدایی فیلم همه چیز را دربارهی این شخصیت پلید و بدذات و فرصتطلب به ما میگوید. وقتی نفرتش از یهودیها را با نفرت آدمیزاد از موش و موجودات موذی مقایسه میکند، نمیدانیم چطور واکنش دهیم و فوری میفهمیم که با شخصیت عجیبی طرف هستیم که شبیهش را تا به حال هیچکجا ندیدهایم.
۱۵. جوکر (Joker) – چطوره یه جوک دیگه بگم، موری؟
- محصول: ۲۰۱۹
- نویسنده: تاد فیلیپس، اسکات سیلور
- کارگردان: تاد فیلیپس
- بازیگران: واکین فینیکس، زازی بیتز، رابرت دنیرو
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۴ از ۱۰
«بهت میگم چی سرت میآد! بلایی که حقته مرتیکهی عوضی!»
تاد فیلیپس و واکین فینیکس با کمک همدیگر موفق شدند کاری را به سرانجام برسانند که به نظر غیرممکن میآمد؛ اینکه داستان شکلگیری جوکر را به شکلی خیرهکننده و ماندگار روایت کنند. همانگونه که بتمنهای نولان ریشه در واقعیت داشت، جوکری که واکین فینیکس بازی کرد انسانی باورپذیر و جدامانده از جامعه بود که تماشای زندگیش هم تکاندهنده بود و هم غمانگیز.
در صحنههای پایانی فیلم، آرتور فلک دیگر تمام و کمال شخصیت دومش یعنی جوکر را پذیرفته و رهایش کرده. حرفهایی که حین برنامهی موری (رابرت دنیرو) میزند، حسابی خودش را خالی میکند و تمام نفرت و کینهای که درونش جمع شده را روی سر او میریزد و بعد هم که گلولهای در سر او شلیک میکند.
۱۶. شبکهی اجتماعی (The Social Network) – خیانت
- محصول: ۲۰۱۰
- نویسنده: آرون سورکین
- کارگردان: دیوید فینچر
- بازیگران: جسی آیزنبرگ، اندرو گارفیلد، رونی مارا
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۷ از ۱۰
«بهتره حسابی خودتو آماده کنی و یه وکیل درست و حسابی بگیری رفیق. چون فقط واسه گرفتن اون ۳۰ درصد نمیآم سراغت، میخوام همه چیز رو ازت بگیرم»
حالا و بعد از ماجراهایی که سر زاکربرگ و شکستن حریم خصوصی کاربران فیسبوک پیش آمد، وقتی به فیلم نگاه میکنیم حسوحال متفاوتی از آن میگیریم. مارک زاکربرگ حالا باید بداند که درست است که ۱ میلیارد دلار رقم جذابی است، ولی نباید در زندگی مردم سرک کشید و اطلاعاتشان را فروخت و اخبار جعلی منتشر کرد.
این فیلم دیوید فینچر به خوبی موفق شد رشد غیرقابل تصور یکی از تأثیرگذارترین شبکههای اجتماعی دنیا را به تصویر بکشد. فیلمنامهی شبکهی اجتماعی را آرون سورکین نوشت و برای همین پر است از دیالوگهای درجهیک و خوشریتم و بهیادماندنی.
یکی از تماشاییترین و بهترین لحظات فیلم جایی است که ادواردو متوجه میشود مارک و شان پارکر دورش زدهاند و سهام فیسبوک او را کاهش دادهاند. ادواردو که حسابی عصبانی و دلشکسته شده مقابل دوست قدیمیاش میایستد و غوغایی به پا میکند.
۱۷. بلید رانر (Blade Runner) – اشک در باران
- محصول: ۱۹۸۲
- نویسنده: همپتون فنچر، دیوید وب پیپلز
- کارگردان: ریدلی اسکات
- بازیگران: هریسون فورد، روتگر هاور، شان یانگ
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
«من چیزهایی دیدم که شما آدمها باورتون هم نمیشه. سفینههای جنگی که به آتش کشیده شدن و رو صورتهای فلکی پرواز میکردن. امواجی رو تماشا کردم که توی تاریکی و نزدیکیهای دروازهی تنهوزر میدرخشیدن. تمام این لحظات به مرور زمان فراموش میشن، مثل اشکهایی که زیر بارون میریزیم.»
عشق فیلمها و سینمادوستان حرفهای همیشه این مونولوگ را جزء بهترین مونولوگهای تاریخ سینما میشناسند. روتگر هاور که نقش روی بتی ضد قهرمان داستان را بازی میکرد و گفته شده که کل این صحنه را خودش بداههپردازی کرده.
روی بعد از مواجهه و رویارویی نهایی با ریک دکارد (هریسون فورد) حرفهای عجیب و درگیرکنندهای میزند که شاید هنوز هم معنای کاملش را درک نکرده باشیم. این رپلیکانت فیلسوف و متفکر دربارهی این مدیحهسرایی میکند که چطور تمام تلاشها و خاطرات و حتی موجودیت او پس از مدتی فراموش خواهد شد، مثل قطرات اشکی که زیر باران محو میشوند. جملاتی که روی میگوید مو به تن ما سیخ میکند و هربار تماشایش کنیم باز هم تأثیر خودش را دارد.
۱۸. شوالیه تاریکی (The Dark Knight) – تو من رو کامل میکنی
- محصول: ۲۰۰۸
- نویسنده: کریستوفر نولان، جاناتان نولان
- کارگردان: کریستوفر نولان
- بازیگران: کریستین بیل، هیث لجر، مایکل کین
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۹ از ۱۰
«من که نمیخوام تو رو بکشم. بدون تو چیکار کنم آخه؟ نه نه…تو، منو کامل میکنی. تو به چشم بقیهی آدما یه موجود عجیبالخلقهای، مثل خودم. الان نیاز دارن بهت، ولی به محض اینکه کارشون باهات تموم شه میندازنت کنار و مثل جذامیها باهات رفتار میکنن. اصول اخلاقی و قوانینی که دارن یه شوخی بیمزهس چون به هیچی بند نیست.»
دربارهی نقشآفرینی حیرتانگیز هیث لجر چیزی نمانده که نگفته باشند. جوکری که او بازی کرد احتمالا ماندگارترین جوکر سینماست که حقیقتا بیمانند و مثالزدنی خواهد ماند.
جوکر هیث لجر لحظات و دیالوگها و مونولوگهای جذاب کم ندارد. کافی است به شکلی اتفاقی هر کدام از صحنههایی که او حضور دارد را انتخاب کنید و ببینید چه جملات و حرفهای هیجانانگیزی ردوبدل میشود. از توضیحات متنقاقضش دربارهی زخم روی لبش که انگار بسته به موقعیت تغییر میکند گرفته تا بگومگوهایش با بتمن. ولی صحنهای که احتمالا تمام هواداران فیلم روی آن اتفاق نظر دارند، همین بازجویی جوکر است.
شوالیهی تاریکی کریستوفر نولان با این صحنه به نقطهی اوجی رسید که هرگز تکرار نشد و حتی فینال فیلم هم نتوانست جایگاهی بالاتر از آن قرار بگیرد. همه چیز این صحنه شگفتانگیز است.
۱۹. وکیل مدافع شیطان (The Devil’s Advocate) – خدا دوست داره تماشا کنه
- محصول: ۱۹۹۷
- نویسنده: جاناتان لمکین، تونی گیلروی
- کارگردان: تیلور هکفورد
- بازیگران: آل پاچینو، کیانو ریوز، شارلیز ترون
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
«بذار یه کم اطلاعات دسته اول دربارهی خدا بهت بدم. خدا خوشش میآد تماشا کنه. هی دلش میخواد سر به سر آدما بذاره. بهش فکر کن. اون به آدما غریزه داده، این هدیه و موهبت خارقالعاده رو درونتون گذاشته. بعدش چیکار میکنه؟ قسم میخورم فقط به خاطر سرگرمی و لذت خودش، برای اینکه شوخیهای کیهانی مخصوص خودش رو راه بندازه و بشینه بخنده، میآد یه سری قوانین مخالف همون غرایز میذاره. خندهدار ترین موقعیت تمام تاریخه. بهتون میگه حق دارید نگاه کنید، ولی نباید دست بزنید. حالا دست زدید عیب نداره، ولی مزهش نکنید. مزهش کنید ولی دیگه قورتش ندید. بعد همینطور که شما عین بدبختا دارید از این پا به اون پا میپرید خدا نشسته و از ته دل قهقهه میزنه! اون یه خالق سادیسته! یه صاحبخونهای که هیچوقت حضور نداره. همچین کسی رو بپرستم؟ هرگز!»
آل پاچینو استاد خلق صحنههای حیرتانگیز اینچنینی است. تقریبا در همهی فیلمهای مهمی که بازی کرده یک لحظهی توفانی دارد که در آن مونولوگهایی آتشین میگوید و همه را به تحسین خودش وادار میکند. وکیل مدافع شیطان یکی از آنهاست.
کسانی که فیلم را دیدهاند میدانند که در نوبتهای بعدی تماشا، بیصبرانه انتظار میکشیم تا به این صحنهی بهخصوص و افشاگری جذاب فیلم برسیم و حرفهای جان میلتون/شیطان را از زبان آل پاچینوی بزرگ بشنویم و کیف کنیم.
۲۰. رستگاری در شاوشنک (The Shawshank Redemption) – صحبتهای رد پیش از آزادی
- محصول: ۱۹۹۴
- نویسنده: فرانک دارابونت
- کارگردان: فرانک دارابونت
- بازیگران: مورگان فریمن، تیم رابینز، کلنسی براون
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۹.۳ از ۱۰
«روزی نیست که احساس حسرت و پشیمونی نکنم. نه به خاطر اینکه اینجام، یا چون شما فکر میکنید که باید پشیمون باشم. به گذشته که نگاه میکنم میبینم چه جور آدمی بودم اون موقع: یه بچهی بیعقل و احمق که مرتکب اون جنایت وحشتناک شد. دلم میخواد با اون پسربچه حرف بزنم، سر عقلش بیارم و بهش بگم اوضاع چجوریه. ولی نمیتونم. اون بچه خیلی وقته که دیگه نیست، و این پیرمردی که جلوتون نشسته تنها چیزیه که ازش باقی مونده. مجبورم با این واقعیت کنار بیام. اصلاحشده؟ این فقط یه کلمهی مسخره است. پس مثل همیشه اون مُهرت رو بکوب رو برگهی من و انقد وقتم رو تلف نکن. چون واقعیتش رو بخوای، دیگه ذرهای برام اهمیت نداره.»
این تکگویی و مونولوگ به قدری تأثیرگذار بود که رد را به آزادی رساند. دیگر چه چیزی لازم است بگوییم؟ رد، این زندانی دوستداشتنی که زندگیش بعد از رفاقت با اندی دوفرین برای همیشه عوض میشد، نوبتهای قبلی که جلو این کمیته مینشست با اضطراب و نگرانی سعی میکرد جملاتی ردیف کند و بگوید اصلاح شده و آمادگی حضور در جامعه را دارد. ولی اینبار از ته دلش حرف زد و چیزهایی گفت که سالیان درازی در سینهاش مخفی کرده بود.
۲۱. ماتریکس (The Matrix) – آدمها مثل ویروس هستن
- محصول: ۱۹۹۹
- نویسنده: لانا واچوفسکی، لیلی واچوفسکی
- کارگردان: لانا واچوفسکی، لیلی واچوفسکی
- بازیگران: کیانو ریوز، لارنس فیشبرن، کری ان ماس
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۷ از ۱۰
«دوست دارم واقعیتی رو که حین حضورم تو اینجا کشف کردم باهات به اشتراک بذارم. وقتی داشتم گونهی شما رو طبقهبندی میکردم بهش رسیدم، فهمیدم که شما در اصل پستاندار نیستید. هر پستانداری روی این سیاره به شکلی غریزی به یه تعادلی با محیط اطرافش میرسه ولی شما انسانها اینجوری نیستید. شما یه محیط رو اشغال میکنید و انقدر تولید مثل میکنید و انقدر زیاد میشید که در نهایت تمام منابع طبیعی اون منطقه تموم میشه و تنها راه بقا براتون این میشه که برید یه جای دیگه پخش شید و یه محیط دیگه رو اشغال کنید. یه ارگانیسم دیگه هم تو این سیاره هست که از همین الگو پیروی میکنه. میدونی چه ارگانیسمی؟ ویروس. بشر مثل یه بیماریه، سرطان این سیاره. شما آدما مثل طاعون میمونید و ما درمانش هستیم.»
مأمور اسمیت (هوگو ویوینگ) شخصیت منفی ماتریکس است، ولی واقعا اگر به حرفهایش فکر کنیم میفهمیم حق دارد. الگوی رفتاری ما آدمها تفاوت چندانی با ویروس ندارد. وضعیت انفجاری جمعیت و منابعی که رو به اتمام است و سیارهای که نظم طبیعی آن به هم ریخته، همگی میراث آدمها و میل سیریناپذیرشان برای «بیشتر» است. بچههای بیشتر، شهروندان بیشتر، نرخ تولد بیشتر، سرباز بیشتر.
۲۲. خون به پا خواهد شد (There will Be Blood) – نفرت
- محصول: ۲۰۰۷
- نویسنده: پل توماس اندرسون
- کارگردان: پل توماس اندرسون
- بازیگران: دنیل دی لوئیس، پل دینو، سیاران هیندس
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۲ از ۱۰
«گاهی وقتها به آدما نگاه میکنم و میبینم هیچ چیز دوستداشتنیای توشون پیدا نمیشه. دلم میخواد انقدر پول جمع کنم که بتونم از همه دور شم. بدترین ویژگیهای آدما رو میبینم، لازم نیست لایه ظاهریشون رو کنار بزنن تا ذات کثیفشون رو ببینم. جلو چشممه واضح. نفرتی که ازشون دارم طی سالیان متعدد درونم جمع شده، ذره ذره.»
در طول فیلم خون به پا خواهد شد اطلاعات زیادی از گذشته و زندگی دنیل پلینویو به دست نمیآوریم، ولی نفرت و خشم و عطشش را بهخوبی درک میکنیم. تکتک حرکات او نشان از نفرتی عمیق دارد و میلی خستگیناپذیر برای بردن و شکست دادن تمام رقبا. به جز این صحنه که کمی از درونیاتش میگوید، ما فرصتی پیدا نمیکنیم که بفهمیم چه در سر پیچیدهی این مرد میگذرد، ولی میدانیم که بهتر است سر راهش قرار نگیریم.
۲۳. هفت (Seven) – خطابهی جان دو
- محصول: ۱۹۹۵
- نویسنده: اندرو کوین واکر
- کارگردان: دیوید فینچر
- بازیگران: مورگان فریمن، برد پیت، کوین اسپیسی
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۶ از ۱۰
«فقط تو یه دنیای به گند کشیده شده مثل دنیای ماست که خیلی عادی به همچین آدمایی میگن بیگناه، انگار نه انگار که چه کثافتکاریایی میکنن. مشکل هم همینجاست. تو هر گوشه و کناری داریم میبینیم که یه گناه کبیره داره انجام میشه، توی هر خونهای هست، و ما عین خیالمون نیست و اجازه میدیم اتفاق بیفته. تحملش میکنیم چون یه چیز عادی شده، یه اتفاق روزمره و غیرمهم. صبح و ظهر و شب از کنارش رد میشیم. ولی دیگه نه، دیگه از این خبرا نیست. من دارم یه الگو ایجاد میکنم تا همهی این آدما آینهی عبرت بشن. کاری که من کردم قراره تا ابد بهش پرداخته بشه و روش مطالعه کنن و خیلیها هم دنبالهرو این روش میشن.»
جان دو (کوین اسپیسی) یک قاتل سریالی معمولی نبود. آدمی متعصب که عقیده داشت باید زمین را از گناه و پلیدی پاک کرد و جامعهی مدرن به قهقرا رفته را نجات داد. تفکری خطرناک که این روزها هم شبیهش را دور و برمان میبینیم و به نظر میرسد دارد گسترش پیدا میکند.
۲۴. باشگاه مشتزنی (Fight Club) – فرزندان میانی تاریخ
- محصول: ۱۹۹۹
- نویسنده: جیم اولز (بر اساس رمانی از چاک پالانیک)
- کارگردان: دیوید فینچر
- بازیگران: ادوارد نورتون، برد پیت، هلنا بونهم کارتر
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۸ از ۱۰
«من قدرتمندترین و باهوشترین مردهای کل دنیا رو تو باشگاه مشتزنی میبینم. این همه پتانسیل تو همه هست و میبینم که چجوری تلف میشه. لعنتی، کل مردای یه نسل مشغول این شدن که بنزین بزنن برای بقیه، پیشخدمتی رستوران بکنن. بردههای عصر مدرن. تبلیغات باعث شده که ما هی کل زندگیمون دنبال ماشینهای شیک و لباسای گرونقیمت بدوییم. سر شغلهایی میریم که ازش متنفریم تا پول در بیاریم و پرتوپلاهایی بخریم که بهشون نیازی نداریم. ما فرزندان میانی تاریخ هستیم. نه هدفی داریم نه جایگاهی. تو هیچ جنگ بزرگی شرکت نکردیم. هیچ رکود بزرگی رو تجربه نکردیم. جنگ بزرگ ما یه جنگ روحی و معنویه…رکود بزرگمون همین زندگی بیهدفیه که داریم. همه مون با تماشا کردن برنامههای تلویزیونی بزرگ شدیم، برنامههایی که بهمون القا کردن یه روز همهمون میلیونر و ستارهی راک و چهرههای سینمایی میشیم. ولی میدونیم که قرار نیست همچین اتفاقایی بیفته، و کمکم داریم اینو میفهمیم. و به خاطرش خیلی خیلی عصبانی هستیم.»
طبق قانون اول و دوم باشگاه مشتزنی ما نباید این خطوط را مینوشتیم و شما هم نباید آنها را میخواندید. ولی دیگر کاری است که شده، و باشگاه مشتزنی از بهترین فیلمهای کل دنیا و تاریخ است و ما هر کاری کنیم نمیتوانیم از حرف زدن دربارهاش دست بکشیم.
۲۵. ارباب حلقهها: یاران حلقه (The Lord of the Rings: The Fellowship of the Ring) – حرفهای گندالف به فرودو
- محصول: ۲۰۰۱
- نویسنده: فرن والش، فیلیپا بوینز، پیتر جکسون
- کارگردان: پیتر جکسون
- بازیگران: ایان مککلین، ویگو مورتنسن، الایجا وود
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۸ از ۱۰
«تمام کسانی که تو چنین دوره و زمانهای زندگی میکنن آرزو دارن که کاش همه چیز جور دیگهای بود. ولی تصمیمش با اونا نیست. ما فقط میتونیم تصمیم بگیریم که با زمانی که در اختیارمون گذاشتن چه کارهایی بکنیم. به جز شر و پلیدی نیروهای دیگهای هم تو این جهان حضور دارن فرودو. مقدر بوده که بیلبو حلقه رو پیدا کنه، که یعنی رسیدنش به دست تو هم از قبل مقدر شده بود. اینکه اتفاقها یه هدف و نظمی دارن به آدم قوت قلب میده.»
دربارهی ارباب حلقههای شگفتانگیز پیتر جکسون چه میتوان گفت که حق مطلب را ادا کند؟ دربارهی نقشآفرینی خارقالعادهی ایان مککلین در قامت گندالف چطور؟ حتما شما هم الان صدای او را میشنوید که در تاریکیهای معدن موریا روبهروی فرودو نشسته و جملات تأثیرگذارش را میگوید. سِر ایان مککلین بازیگر نقش گندالف نبود، انگار همان چیزی بود که در سر تالکین خلق شد و حالا تجسم یافته بود.
۲۶. پالپ فیکشن (Pulp Fiction) – سخنان پایانی جولز
- محصول: ۱۹۹۴
- نویسنده: کوئنتین تارانتینو
- کارگردان: کوئنتین تارانتینو
- بازیگران: جان تراولتا، ساموئل ال. جکسون، اوما تورمن
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۹ از ۱۰
«یه تیکه از انجیل هست که حفظش کردم: «مسیر انسان پرهیزگار از هر جهت با بیعدالتی خودخواهان و ظلم مردان پلید پر شده. هر آنکه به نام خیرخواهی و انگیزهی نیکو، چوپان ضعفا باشد و آنان را از درهی تاریکی گذر دهد شامل لطف خدا خواهد شد. چون او حقیقتا حامی و محافظ برادرانش است و گمراهان را هدایت میکند. برای انتقام از کسانی که برادرانم را زخم زدند و نابودشان کردند با خشمی فراگیر بر سر شما نازل خواهم شد. و هنگامی که انتقامم را بر تو نازل میکنم خواهی دانست که من خداوند هستم» خب… من این پرت و پلاها رو سالهاست که هی میگم.
هر کسی اینا رو از من میشنید میفهمید که کارش تمومه. ولی هیچوقت کامل بهش فکر نکرده بودم که چه معنی و مفهومی داره. فقط فکر میکردم یه چیز خیلی خفن و ترسناکه و وقتی قبل کشتن کسی بهش میگم حس خوبی میده. ولی امروز صبح چیزایی دیدم که منو به فکر وا داشته.
میدونی، حالا با خودم فکر میکنم: شاید معنیش این باشه که تو انسان پلید داستانی، و من انسان پرهیزگار. و این تفنگ ۹ میلیمتری که دستمه…این نقش چوپان رو داره که از تن لش پرهیزگارم تو درهی تاریکی محافظت میکنه. شاید هم معنیش این باشه که تو انسان پرهیزگاری و من چوپان، و این دنیاست که سیاه و پلید و خودخواهه. دوست دارم اینجوری فکر کنم، ولی واقعیت این نیست. واقعیت اینه که تو از ضعفایی، و من نماد ظلم و ستم مردان پلید. ولی دارم سعیم رو میکنم، خیلی سخت دارم سعیم رو میکنم که چوپان باشم.»
فرقی نمیکند اولین بارتان است که پالپ فیکشن را میبینید یا دهمین بارتان، فصل پایانی فیلم و سخنان جولز همیشه مو به تن آدم سیخ میکند. از آن هیجانهای دلچسبی سراغمان میآید که شاید مدتهاست با فیلم دیگری تکرار نشده.
۲۷. جنگوی زنجیرگسسته (Django Unchained) – جمجمه
- محصول: ۲۰۱۲
- نویسنده: کوئنتین تارانتینو
- کارگردان: کوئنتین تارانتینو
- بازیگران: جیمی فاکس، کریستوف والتز، لئوناردو دیکاپریو
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۴ از ۱۰
«من کل زندگیم رو اینجا تو کندیلند گذروندم و دورم رو یه عالمه آدمای سیاهپوست پر کرده بود. هر روز اونا رو میدیدم و فقط یه سؤال تو ذهنم بود. چرا اونا ما رو نمیکشن؟ دقیقا همونجا روی اون ایوون بن ریش پدرمو با یه تیغ تیز اصلاح میکرد، سه بار در هفته و برای پنجاه سال. خب اگه من جاش بودم، با همون تیغ گلوی لامصب پدرمو میبریدم و پنجاه سال بردگیش رو نمیکردم. ولی اون هیچوقت اینکار رو نکرد. چرا؟
میدونید علم جمجمهشناسی برای درک تفاوت بین دو گونه حیاتیه. تو جمجمهی این آفریقایی که اینجاس، منطقهی مربوط به تسلیم شدن و اطاعت کردن بزرگتر از بقیهی آدمای روی کرهی زمینه. اگه این جمجمه رو بررسی کنید، متوجه میشین که سه تا فرورفتگی مشخص داره. حالا اگه جمجمهی آیزاک نیوتون یا گالیله رو دستم گرفته بودم میدیدید که این سه فرورفتگی تو نقطهای از جمجمه دیده میشدن که بیشتر مربوط به خلاقیت هستن. ولی این جمجمهی بن پیره است، و بن پیره زیاد خودش رو درگیر خلاقیت نمیکرده. برای همین این فرورفتگیها رو نقاطیان مربوط به اطاعت و تسلیم شدن.
حالا پسر زرنگ، قبول دارم که حسابی باهوشی. ولی اگه این چکش رو بردارم و بکوبمش به جمجمهات، میبینیم که تو هم دقیقا همین سه فرورفتگی رو همونجای کلهات داری که بن پیره داشت.»
فصل حضور دکتر شولتز و جنگو سر میز شام کلوین کندی یکی از نفسگیرترین و جذابترین بخشهای جنگوی زنجیرگسسته و شاید کل فیلمهای دههی پیش است. تنش و اضطرابی که ذرهذره اوج میگیرد و مخاطب را روی صندلی میخکوب میکند.
۲۸. دیکتاتور بزرگ (The Great Dictator) – شما ماشین نیستید
- محصول: ۱۹۴۰
- نویسنده: چارلی چاپلین
- کارگردان: چارلی چاپلین
- بازیگران: چارلی چاپلین، پائولت گدارد، جک اوکی
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۴ از ۱۰
«خطاب به کسانی که صدای من رو میشنون میگم، ناامید نشد. رنجی که الان بر سر ما هوار شده گذراست و نتیجهی تلخاندیشیهای مردانی است که از پیشرفت بشر میهراسند. نفرت انسانها از بین خواهد رفت، و دیکتاتورها هم میمیرند و قدرتی که به زور از مردم گرفتند به مردم باز خواهد گشت.
سربازها! خودتون رو تسلیم حیوانصفتها و وحشیها نکنید، کسانی که از شما نفرت دارند و به بردگی میگیرندتان، کسانی که زندگی شما را تحت سلطهی خودشان در میآورند و به شما میگویند چه کار بکنید و چه کار نکنید و به چه فکر کنید و چه حسی داشته باشید! کسانی که از شما بیگاری میکشند و با شما مثل گله و دام برخورد میکنند و همه را مثل گوشت دم توپ میبینند! شما دام نیستید! خودتان را در اختیار این آدمهای غیرطبیعی قرار ندهید. مردان ماشینی با قلبهای ماشینی و ذهنهای ماشینی! شما ماشین نیستید، شما دام نیستید بلکه انسان هستید! عشق به انسانیت درون قلبهایتان جاری است! شما نفرت نمیورزید! فقط کسانی که کسی دوستشان ندارد نفرت میورزند. سربازها! برای بردگی نجنگید، برای آزادی بجنگید!»
توضیح اضافهای لازم نیست. کافی است این تکگویی بینظیر را بارها و بارها بخوانید.
۲۹. بوی خوش زن (Scent of a Woman) – دادگاه
- محصول: ۱۹۹۲
- نویسنده: بو گلدمن
- کارگردان: مارتین برست
- بازیگران: آل پاچینو، کریس او دانل، فیلیپ سیمور هافمن
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
«من که همیشه این شکلی نبودم متوجهی؟ یه زمانی بود که منم میتونستم ببینم. و چه چیزهایی که ندیدم. پسرهایی مثل اینا، جوونتر از اینا. پسرایی که دستاشون از بدنشون قطع شده بود. ولی هیچی دلخراشتر از دیدن این نیست که روح یه نفرو متلاشی و ناقص کنید. هیچ اندام مصنوعی واسه یه روح زخمخورده وجود نداره.»
فیلمی که بالاخره آل پاچینو را به اسکار رساند در خاطرهی خیلی از سینمادوستان به عنوان یک اثر تماشایی و ماندگار ثبت شده. لحظات بهیادماندنی بوی خوش زن کم نیستند، از فریادهای «من توی تاریکیام» پاچینو گرفته تا صحنهی معروف رقص او با دختر جوان. ولی حرفهای انفجاری او حین دادگاه انتهایی فیلم چیزی است که همگی با شنیدن بوی خوش زن به یاد میآوریم.
۳۰. گلادیاتور (Gladiator) – انتقامم رو خواهم گرفت
- محصول: ۲۰۰۰
- نویسنده: جان لوگان، ویلیام نیکلسون
- کارگردان: ریدلی اسکات
- بازیگران: راسل کرو، واکین فینیکس، کانی نیلسن
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۵ از ۱۰
«اسم من ماکسیموس دسیموس مریدیوسه. فرماندهی ارتش شمال، ژنرال گروهان فلیکس و خدمتکار وفادار امپراتور حقیقی ما، مارکوس اریلیوس. پدر پسری که به قتل رسیده، همسر زنی که کشته شده. و من انتقامم رو خواهم گرفت، تو این دنیا یا دنیای بعدی.»
داستانهای انتقامی همیشه جذاب و پرکشش و تماشایی هستند، و گلادیاتور یکی از بهترین داستانهای انتقامی تمام دوران به حساب میآید. از بیست و یک سال پیش تا کنون سینمادوستان زیادی شیفتهی ماجراهای ماکسیموس و امپراتور پلید فیلم شدند و هنوز هم با دیدنش کلی لذت میبریم.
این رویارویی زودهنگام بین قهرمان و ضدقهرمان ماجرا از چند جهت اهمیت دارد و جذاب است. ماکسیموس که بعد از خیانت کومودوس (واکین فینیکس) زخم خورده و همه چیزش را از دست داده، حالا گلادیاتوری محبوب شده و کومودوس از همه جا بیخبر بیآنکه بداند چه کسی مقابلش ایستاده و نقاب زرهی گذاشته، اصرار میکند که با او همسخن شود. غافل از اینکه چه اتفاقی در پی خواهد آمد و چگونه موقعیتش تضعیف خواهد شد.
منبع: highsnobiety
متاسفانه لیستتون قابل قبول نیست چون اون مونولوگ شاهکار آل پاچینو در دو فیلم زیر حضور ندارند :
بوی خوش یک زن : “کدوم زندگی ؟ کدوم زندگی ؟ من زندگی ای ندارم ! من فقط توی تاریکی ام ! … من هیچ زندگی کوف.تی ای ندارم!”
و این دو مونولوگ اسکارفیس:
“شما به یه آدمی مثل من نیاز دارین ، تا بهش اشاره کنید و بگید که : نگاه کن ، اون آدم بده است. … آره ، من آدم بده ام … خب شما چی هستین ؟ آدم خوبه داستان ؟ … نه … نه ، شما فقط آدمایی هستید که بلدید خوب پنهون کاری کنید. … فرق من با شما اینه … من همیشه راست می گم ، حتی وقتی که دروغ می گم.”
“ببینم، واقعا می خوای بازی کنی ؟ واقعا می خوای با من بازی کنی ؟ … پس با دوست جدیدم آشنا شید ، عوض.یا”
و جا داره به این مونولوگ شاهکار از پدرخوانده دو هم اشاره کنم : “دوستاتو نزدیک نگه دار ، دشمنان رو نزدیک تر”
یا این مونولوگ از مرد ایرلندی : “همیشه عقب بکشم تا کی ؟ … بذار یکم اونا هم عقب بکشن.”
واقعا آل پاچینو استاد دیالوگ ها است.