۳۰ بازی ترسناک برتر پلیاستیشن ۴؛ کاوش در اعماق تاریکی
از یک شروع ساده با Haunted House در سال ۱۹۷۲ تا بازیهای ترس و بقا با بودجههای عظیم مانند رزیدنت ایول ویلیج، ژانر وحشت راه زیادی را طی کرده تا به اینجا رسیده و در این مسیر تحول عظیمی را نیز متحمل شده است. در حالی که بسیاری عصر طلایی ژانر وحشت را دوران پلیاستیشن ۱ و ۲ میدانند، در سالیان اخیر نیز شاهد آثار فوقالعادهای بودهایم که دست کمی از آثار کلاسیک ندارند و در این میان، پلیاستیشن ۴ یکی از آن پلتفرمهایی است که آثار ترسناک زیادی را در خود جای داده است که میتوانند سلایق مختلف را پوشش دهند. از جستوجوی حقیقت در ایستگاههای متروکهی فضایی یا اعماق دریا گرفته تا فرار از دست موجودات ماوراءالطبیعی در پناهگاهی در جنگ جهانی اول، این کنسول تجربیات ترسناک فراوان و متنوعی را ارائه میدهد که هر کدام از آنها میتوانند برای ساعتها لرزه بر اندام شما بیندازند. بنابراین اگر از طرفداران آثار تعاملی در ژانر وحشت هستید، در زیر ۳۰ بازی عالی را خواهید یافت که نباید آنها را از دست بدهید.
۳۰. Five Nights at Freddy’s
تهیهکننده: Scott Cawthon / سازنده: Scott Cawthon
سال انتشار: ۲۰۱۹
تنها چند بازی در ده سال اخیر توانستهاند تأثیری به اندازهی «پنج شب با فردی» بر ژانر وحشت بگذارند. این بازی که بهعنوان یک پروژه مستقل توسط «اسکات کاتن» توسعه یافت، به تدریج به پدیدهای فرهنگی تبدیل شد و دنبالهها، اسپینآفها، کتابها و حتی یک فیلم سینمایی دریافت کرد. اما چه چیزی در این بازی باعث شده تا بازیکنان سراسر دنیا را جذب کند؟ در نگاه اول، بازی یک داستان ساده دارد. بازیکنان در نقش نگهبان شبانهی یک پیتزافروشی به نام «فردی فزبر» قرار میگیرند. تنها ابزار شما دوربینهای امنیتی، مقدار محدودی برق و دو در برای دفترتان است. وظیفه شما این است که پنج شب زنده بمانید، در حالی که شخصیتهای رباتیک (انیماترونیکها) رستوران مانند فردی، بانی، چیکا و فاکسی به دنبال شکار شما هستند. این انیماترونیکها که ارواح خبیث درونشان ساکن شدهاند، شبها در پیتزافروشی پرسه میزنند و تلاش میکنند به دفتر شما برسند و احتمالاً شما را بکشند. تنها کاری که میتوانید انجام دهید این است که حرکات آنها را زیر نظر داشته و از ورودشان به دفتر جلوگیری کنید.
یکی از عناصر کلیدی وحشت در FNaF، استفاده از حس کنترل محدود است. برخلاف بسیاری از بازیهای وحشت که در آنها بازیکن میتواند با دشمنان مبارزه کرده یا از آنها فرار کند، در پنج شب با فردی نه سلاحی در اختیار دارید و نه راه فراری. بقای شما تنها به زیر نظر داشتن دوربینها، مدیریت مصرف برق و زمانبندی بستن درها بستگی دارد. حرکت انیماترونیکها غیرقابل پیشبینی است و تنها دفاع شما، هوشیاری است. این طراحی عمدی حس درماندگی را ایجاد میکند و تنش را افزایش میدهد. هر بار که دوربین را پایین میآورید تا اتاق دیگری را بررسی کنید، آسیبپذیر هستید و هر لحظه ممکن است به یک ترس ناگهانی یا جامپ اسکر منجر شود. در این میان آنچه در ابتدا بهعنوان یک بازی ساده برای بقا به نظر میرسید، به تدریج عمق بیشتری پیدا کرد و داستان پیچیدهای را آشکار کرد که بازیکنان انتظارش را نداشتند. با گذشت زمان و کشف جزئیات پنهان، مشخص شد که پیتزافروشی «فردی فزبر» گذشتهای تاریک و ترسناک دارد.
۲۹. !Doki Doki Literature Club Plus
تهیهکننده: Team Salvato / سازنده: Team Salvato
سال انتشار: ۲۰۲۱
رمانهای بصری اغلب به دلیل داستانهای جذاب، گاهی عاشقانه و معمولا شاد و دلپذیر شناخته میشوند. این بازیها بازیکنان را در دنیاهای جذابی غرق میکنند که پر از شخصیتهای رنگارنگ، روابط و داستانهای شاخهدار هستند. اما گاهی اوقات بازیای ظاهر میشود که جرات میکند سنتهای این ژانر را زیر و رو کند و انتظارات بازیکنان را کاملاً دگرگون کرده و آنها را به چالش میکشد که هر آنچه فکر میکردند میدانند را زیر سوال ببرد. یکی از این بازیها !Doki Doki Literature Club است که در نگاه اول، این بازی ممکن است شبیه یک شبیهساز قرار ملاقات شیرین و سالم به نظر برسد، اما خیلی سریع به سمت دنیایی تاریک و بسیار ناخوشایند تغییر جهت میدهد. در این بازی شما در نقش یک دانشآموز دبیرستانی قرار میگیرید که به اصرار دوست دوران کودکیاش، سایوری، به باشگاه ادبیات مدرسه میپیوندد. به شیوهای که در رمانهای تصویری معمول است، با چهار شخصیت دوستداشتنی آشنا میشوید: سایوری، دوست پرانرژی و مهربان؛ یوری، شخصیت خجالتی و متفکر، ناتسوکی، عاشق مانگا و مونیکا، رئیس جذاب و به ظاهر بینقص باشگاه. هر یک از این شخصیتها به گونهای طراحی شدهاند که بازتابدهنده الگوهای آشنای طرفداران رمانهای بصری باشند. بازی از شما میخواهد با این دختران ارتباط برقرار کنید، شعر بنویسید و براساس انتخابهایتان، شاید روابط عاشقانهای ایجاد کنید.
اما زیر این ظاهر شیرین، داستانی بسیار شوم نهفته است. کمکم بازی شروع به شکستن سنتهای ژانر میکند. اختلالات کوچک و تقریباً نامحسوسی در دیالوگها ظاهر میشوند. رفتار شخصیتها شروع به غیرطبیعی شدن میکند. محیط آرام و آشنا به تدریج به چیزی ناآرام تبدیل میشود. به عنوان مثال سایوری که در ابتدای بازی به عنوان دوستی شاد و پرانرژی معرفی میشود، کمکم از مشکلات خود با افسردگی پرده برمیدارد و این گفتگوها به شکلی وحشتناک صورت میگیرد. همانطور که وضعیت روحی او رو به وخامت میگذارد، فضای بازی نیز حالتی ترسناک به خود میگیرد، مخصوصاً زمانی که بازیکن متوجه میشود نمیتواند او را از تاریکی نجات دهد. بدون اسپویل کردن بیش از حد داستان، باید گفت که خط داستانی سایوری نقطهای است که بازی اولین تغییر عمده خود را نشان میدهد. موسیقی شاد پسزمینه به تدریج ناهماهنگ میشود، دیالوگهای او بینظم و ناپایدار میگردد و سپس، در لحظهای که انتظارش را ندارید، یک تراژدی غیرقابل بازگشت رخ میدهد که تکان شدیدی به بازی وارد میکند. حتی بازی شروع به شکستن دیوار چهارم میکند. در حالی که نسخه اصلی بازی تجربهای به یادماندنی بود، Doki Doki Literature Club Plus این تجربه را به چندین روش گسترش داده است. اول از همه، گرافیک بازی به طور قابل توجهی بهبود یافته است و این تغییرات بصری کمک میکنند تا لحظات نگرانکننده بازی زمانی که سبک هنری دوستداشتنی ناگهان به تاریکی میگراید، حتی بیشتر به چشم بیایند. این نسخه همچنین چندین داستان فرعی جدید را معرفی میکند که به بازیکنان اجازه میدهد به گذشته شخصیتها بیشتر پی ببرند.
۲۸. The Dark Pictures Anthology
تهیهکننده: Bandai Namco / سازنده: Supermassive Games
سری آنتولوژی The Dark Pictures مجموعهای از بازیهای سبک درام تعاملی است که مرزهای انتخاب بازیکن و تنش سینمایی را به چالش میکشد. این سری توسط سازندگان بازی موفق آنتیل داون، توسعه یافته و از زمان انتشار اولین نسخه آن در سال ۲۰۱۹، توجه علاقهمندان به ژانر وحشت و گیمرها را به خود جلب کرده است. هر قسمت از این مجموعه داستانی مستقل و جداگانه دارد، اما در کنار هم مجموعهای از داستانهای تاریک را شکل میدهند. همچنین این رویکرد به استودیوی سازنده اجازه میدهد تا با زیرشاخههای مختلف ژانر وحشت، از داستانهای ارواح فراطبیعی تا آثار روانشناختی و فیلمهای اسلشر، سروکله بزنند. اگرچه داستانها بهطور مستقیم به هم مرتبط نیستند، اما از طریق شخصیتی مرموز به نام Curator به طوری غیرمستقیم هم متصل میشوند. او شخصیتی رازآلود است که بازیکنان را در هر داستان هدایت میکند و اغلب توصیهها و هشدارهای مبهمی درباره انتخابهایشان ارائه میدهد. این فرمت باعث میشود هر قسمت از این مجموعه تازگی داشته باشد، زیرا بازیکنان هرگز نمیدانند چه نوع وحشتی در نسخه بعدی در انتظارشان است. بازیهای منتشر شده تاکنون در این آنتولوژی شامل:
- Man of Medan (۲۰۱۹): داستانی دربارهی کشتی ارواح، گنجینههای گمشده و وحشت روانشناختی در اقیانوس آرام جنوبی.
- Little Hope (۲۰۲۰): داستانی دربارهی وحشت فراطبیعی که به تاریخ تاریک محاکمههای جادوگران در یک شهر به ظاهر متروکه میپردازد.
- House of Ashes (۲۰۲۱): داستانی در عراق که در آن گروهی از سربازان و دانشمندان با موجودات باستانی زیرزمینی مواجه میشوند.
- The Devil in Me (۲۰۲۲): داستانی با الهام از فیلمهای اسلشر که در آن گروهی از فیلمسازان در هتلی به دام میافتند که بر اساس قلعه قتل اچ. اچ. هولمز ساخته شده است.
اصلیترین ویژگی سری The Dark Pictures تمرکز بر انتخابهای بازیکن و پیامدهای آنها است. هر بازی در این مجموعه بهگونهای طراحی شده که مانند یک فیلم وحشت تعاملی احساس شود و بازیکنان کنترل اعمال و تصمیمات چندین شخصیت را در دست داشته باشند. این انتخابها میتوانند پیامدهای فوری داشته باشند یا تأثیرات طولانیمدتی بر داستان بگذارند. تصمیمات مرگ و زندگی در قلب گیمپلی قرار دارند و سرنوشت هر شخصیت به انتخابهای بازیکن بستگی دارد. شخصیتها ممکن است براساس تصمیماتی که در طول بازی گرفته میشوند، زنده بمانند یا بمیرند و این باعث میشود هر انتخاب اهمیت زیادی داشته باشد. از طرفی گرافیک این سری در سطح خوبی قرار دارد و حالتهای چهره و زبان بدن بازیگران بهطور طبیعی ترس، ناامیدی و تنش را منتقل میکنند.
۲۷. Layers of Fear
تهیهکننده: Bloober Team / سازنده: Bloober Team
سال انتشار: ۲۰۲۳
در سال ۲۰۲۳، سری معروف «لایههای ترس» با تجربهای جدید و بهبود یافته به دنیای بازیها بازگشت و روایت، فضای ترسناک و وحشت روانی را به شیوهای جذاب در هم آمیخت. این نسخه فقط یک بازسازی یا دنباله نیست بلکه یک بازنگری کامل از دو نسخهی اصلی است که با محتوای جدید، جلوههای بصری بهبود یافته و ساختار روایتی یکپارچه ترکیب شده است. این بازی تنها قدم زدن در راهروهای آشنا نیست، بلکه یک سقوط به جنون است؛ جایی که هر حرکت، هر سایه و هر ضربه قلممو نوید چیزی نگرانکننده در پسزمینه میدهد. وقتی اولین نسخه از لایههای ترس در سال ۲۰۱۶ عرضه شد، به عنوان نگاهی نو به ترس روانی تحسین شد. برخلاف بسیاری از بازیهای این ژانر که به ترسهای ناگهانی و موجودات هیولایی متکی هستند، این بازی به وحشت ذهن انسان پرداخت. داستان این بازی درباره یک نقاش بود که با شیاطین درونی خود درگیر است و در واقعیتی پیچیده و کابوسگونه که خود ساخته، گرفتار شده است. زوال روانی نقاش به اندازه عمارت پیچیدهای که در آن زندگی میکند، بخشی از وحشت بازی بود. دنبالهی این بازی در سال ۲۰۱۹ رویکرد مشابهی را در پیش گرفت اما بازیکنان را به یک کشتی لوکس قدیمی برد، جایی که یک بازیگر مجبور بود با گذشته تلخ خود دوباره روبرو شود. هر دو بازی از طریق داستانگویی محیطی، فضایی فراگیر ایجاد کردند که باعث میشد بازیکنان در درک آنچه واقعی است، شک کنند.
نسخهی جدید این دو روایت مجزا را در کنار هم قرار داده و با معرفی داستانهای جدید آنها را به هم پیوند میدهد. این ترکیب از عناصر قدیمی و جدید، نه تنها طرفداران قدیمی را به تجربه دوباره این سری دعوت میکند، بلکه نقطه شروعی عالی برای تازهواردان به جهان لایههای ترس است. یکی از هیجانانگیزترین افزودنیها به این نسخه، داستان نویسنده است. این شخصیت جدید هم ناظر و هم شرکتکننده در روایت اصلی است و دیدگاه تازهای ارائه میدهد که داستانهای قبلی را به هم پیوند میزند. نویسنده در فانوس دریاییای گرفتار است که نمادی از انزواست و تلاش میکند تا شاهکار خود را تکمیل کند. او با کاوش در محیط اطراف خود، داستانهای نقاش و بازیگر نسخههای قبل را کشف میکند و به تدریج حقیقت تاریک پشت وسواسهای خلاقانه آنها را برملا میکند.
۲۶. Observer
تهیهکننده: Aspyr / سازنده: Bloober Team
سال انتشار: ۲۰۱۷
بازی Observer اثری در دنیایی سایبرپانکی است که آیندهای تاریک و دیستوپیایی را با عناصر وحشت روانی، کارآگاهی و تکنولوژیهای ذهنی ترکیب میکند. داستان بازی در سال ۲۰۸۴ جریان دارد. پس از شیوع طاعونی ویرانگر به نام نانوفاژ که افراد دارای تغییرات سایبرنتیک را هدف قرار میداد، بشر شاهد صعود ابرشرکتهای قدرتمند و سقوط دولتهای جهانی بوده است. در نتیجه، جامعه به یک دیستوپیا تبدیل شده که توسط ترس، کنترل شرکتها و تکنولوژی پیشرفته اداره میشود. این محیط تمام نشانههای آشنای سبک سایبرپانک را به همراه دارد و شامل خیابانهای نئونی، بخشهای کثیف و فرسوده و تکنولوژیهای پیشرفته میشود که با جزئیات گرافیکی بسیار بالایی ارائه میشوند.
- بخوانید: نقد و بررسی بازی Observer
در Observer، شما در نقش دنیل لازارسکی بازی میکنید، یک کارآگاه که توسط یک ابرشرکت با قدرت تقریبا بیحد و مرز، استخدام شده است. او که به کنترل جرم و سرکوب مخالفان متعهد است، از ابزارهایی برای نفوذ به ذهن مظنونین، قربانیان یا شاهدان استفاده میکند تا شواهدی را جمعآوری کند. لازارسکی در واقع توسط گذشتهاش تسخیر شده و از پسرش، آدام، جدا افتاده است. او وقتی تماس مرموزی از آدام دریافت میکند، سفری را آغاز میکند که او را به یک ساختمان آپارتمانی مخروبه در حاشیه کراکوف میبرد، جایی که بیشتر بازی در آن جریان دارد. به عنوان بازیکن، شما تنها در حال حل یک قتل یا نفوذ به ذهنها نیستید، بلکه همچنین با شیاطین درونی و شخصی لازارسکی و وحشتهای اجتماعی آیندهای مواجه میشوید که در آن بشریت به دست ماشینهایی که خود خلق کردهاند، گم شده است. این کارآگاه بازی پایهی یکی از منحصر به فردترین مکانیکهای گیمپلی بازی است؛ جایی که بازیکنان باید خاطرات پراکندهی دیگران را جستوجو کنند تا حقیقت را کشف کنند. دنیای Observer جهانی پر از ناامیدی است. ثروتمندان در آسایش نسبی زندگی میکنند، اما بخشهای زیرین جامعه یعنی جایی که بیشتر بازی در آن رخ میدهد، غرق در خشونت، اعتیاد و پارانویا است و اینجاست که Observer با ساختن فضایی پر از تنش و دلهره میدرخشد.
۲۵. Darkwood
تهیهکننده: Acid Wizard Studio / سازنده: Acid Wizard Studio
سال انتشار: ۲۰۱۹
بازی دارکوود، یک بازی ترس و بقای متفاوت است. این بازی از شوکهای ناگهانی یا صحنههای اکشن اغراقآمیز برای ایجاد ترس استفاده نمیکند. بلکه به نوعی به وحشتی عمیقتر و نگرانکنندهتر میپردازد؛ وحشتی که به درون استخوانهای شما نفوذ میکند، در سایهها پنهان است و حتی پس از پایان بازی همچنان در ذهن شما باقی میماند. دنیای دارکوود تاریک و پر از چالش است. داستان بازی در جنگلی اتفاق میافتد که تحت تأثیر نیرویی ماورایی و شوم قرار دارد. شخصیت اصلی بازی، که یک غریبهی بینام است، در دل این دنیا که مدام گسترش مییابد، گرفتار میشود. در این دنیا، تنها هدف شما بقاست. هیچ دستورالعمل مشخصی وجود ندارد و بازی شما را در جنگل تاریک و بیرحمی رها میکند تا راه بقا را خودتان پیدا کنید. داستان دارکوود همانند گیمپلی آن، مرموز است. بازی داستان خود را به شکلی ساده ارائه نمیدهد و بسیاری از جزئیات داستانی را به تفسیر بازیکن میسپارد. در طول بازی با شخصیتهایی مانند مرد گرگینه که بیشتر از آنچه میگوید میداند، یا دکتری که وسواسش به اسرار جنگل ممکن است کلید درک اتفاقات باشد، مواجه میشوید. اما این شخصیتها قابل اعتماد نیستند و جمعآوری قطعات داستان مانند حل یک معما است.
در واقع برخلاف بسیاری از بازیهای ترس و بقا که اغلب مکانیکهای خود را به بازیکن توضیح میدهند، دارکوود به ابهام تکیه میکند. بازیکن مجبور است قوانین دنیای بازی را از طریق آزمایش، مشاهده و اغلب شکست یاد بگیرد. جنگل بازی پر از موجودات جهشیافته و ساکنین خصومتآمیز است اما بزرگترین تهدید، اغلب آن چیزی است که نمیبینید! بازی از زاویهی دید بالا به پایین استفاده میکند که برای یک بازی ترسناک انتخاب غیرمعمولی است. با این حال، این انتخات در عمل به طرز فوقالعادهای کار میکند. میدان دید محدود حس ترس و اضطراب خاصی را ایجاد میکند، زیرا شما فقط میتوانید آنچه را که مستقیماً جلوی شماست ببینید و بقیهی محیط در تاریکی پوشیده است. این وضعیت بازیکنان را مجبور میکند تا همیشه هوشیار باشند و دائماً اطراف خود را برای دیدن تهدیدات احتمالی زیر نظر بگیرند. چرخه روز و شب بازی، تنش را بیشتر میکند. در طول روز، بازیکنان باید در جنگل جستوجو کرده، منابع جمعآوری کنند، وسایل بسازند و پناهگاه خود را تقویت کنند. دنیا حتی در روز هم پرخطر است زیرا دشمنان، تلهها و خطرات محیطی در هر گوشه منتظر پایان دادن به زندگی شما هستند. اما شب هنگام، وحشت واقعی آغاز میشود. با غروب خورشید، ترسی طاقتفرسا فضای بازی را فرا میگیرد. بازیکنان باید به پناهگاه خود بازگردند و از منابع کمیاب خود برای زنده ماندن در برابر وحشتهای شب استفاده کنند. بستن درها، گذاشتن تلهها و مدیریت منابع از اهمیت زیادی برخوردارند، چرا که نیروهای شوم و ناشناخته سعی در شکستن پناهگاه شما دارند.
۲۴. Dying Light 2 Stay Human
تهیهکننده: Techland / سازنده: Techland
سال انتشار: ۲۰۲۲
بازی Dying Light 2: Stay Human یک بازی جهانباز، اکشن ماجراجویی و ترسناک است که به عنوان دنبالهای برای بازی موفق Dying Light توسعه یافته و ترکیبی از کاوش مبتنی بر پارکور، نبردهای نزدیک و مکانیکهای بقای متنوع را در دنیایی پساآخرالزمانی که پر از زامبیها است، بهبود میبخشد. در قلب Dying Light 2، موضوع اصلی بازی، تعارض میان بقا و انسانیت است. داستان بازی ۱۵ سال پس از نسخه اول رخ میدهد، زمانی که تمدن بشری به دوران تاریکی فروپاشیده، شهرها خراب شدهاند و منابع محدود هستند. شما در نقش آیدن کالدول، یک مسافر سرگردان، ظاهر میشوید که در جستجوی خواهر گمشدهاش است و در همین حال با چالش حفظ انسانیت خود در دنیایی که به تدریج به جنون فرو میرود، دست و پنجه نرم میکند. بازی در شهری خیالی به نام ویلدور اتفاق میافتد که از نظر گرافیکی عالی کار شده و به چندین منطقه نیز تقسیم شده که هرکدام ویژگیها و چالشهای خاص خود را دارند. ویلدور به خاطر اکوسیستم خاص خود که شامل بازماندگان، جناحها و زامبیها میشود، زنده و پر جنب و جوش به نظر میرسد. از آسمانخراشهای بلند گرفته تا مناطق فرسوده شهری، ارتفاعات شهر به بازیکنان این امکان را میدهد تا با چابکی و روانی در محیط حرکت کنند، چیزی که در نسخه اول Dying Light هم هیجان زیادی ایجاد کرده بود.
سیستم پارکور مرکز اصلی بازی است. تواناییهای آیدن به بازیکنان اجازه میدهد تا از دیوارها بالا بروند، سر بخورند و روی پشتبامها بپرند و حسی از آزادی به آنها بدهد که در بیشتر بازیهای جهانباز نایاب است. طراحی شهر به گونهای است که شما را تشویق به حرکت عمودی میکند، چرا که پشتبامها اغلب امنتر از خیابانها هستند که پر از موجودات آلودهاند. اما وقتی شب فرا میرسد، ضربآهنگ بازی به طرز قابل توجهی تغییر میکند. خیابانها از موجودات عادی خالی میشوند، اما موجودات خطرناکتری به نام Volatiles از لانههای خود بیرون میآیند و کاوش شبانه را به کاری خطرناک و پر استرس تبدیل میکنند. شب در Dying Light 2 ترکیبی دقیق از ریسک و پاداش است و با اینکه منابع ارزشمندی فراهم میکند، اما خطرات آن چند برابر میشود. در این میان انتخابهای ایدن تاثیر زیادی بر تعادل قدرت در شهر دارد. همراه شدن با یک جناح ممکن است مزایایی مثل دسترسی به سلاحها و منابع جدید داشته باشد، اما میتواند شما را از فرصتهای دیگر محروم کند. داستان بازی شاخههای متعددی دارد که پایانهای مختلفی را به همراه دارد و این پایانها به تصمیمات بزرگ و کوچک بازیکن بستگی دارند. Dying Light 2 یک سیستم مبارزه ارائه میدهد که هم خشن و هم رضایتبخش است و بیشتر بر نبردهای نزدیک تمرکز دارد، چرا که گلولهها در دنیای بازی نایاب هستند. بازیکنان به مجموعهای از سلاحهای شخصیسازیشده دسترسی دارند که از چوبهای بیسبال با سیم خاردار گرفته تا قمههای الکتریکی را شامل میشود.
۲۳. Apsulov: End of Gods
تهیهکننده: Angry Demon Studio / سازنده: Angry Demon Studio
سال انتشار: ۲۰۱۹
در دنیای گسترده و در حال تکامل بازیهای ویدیویی، تعداد کمی از بازیها توانستهاند به اندازهی بازی Apsulov: End of Gods به شکلی مؤثر اسطورههای باستانی را با علم تخیلی ترکیب کنند. این بازی که توسط استودیوی سوئدی Angry Demon ساخته شده است، یک جواهر مستقل است که جایگاه ویژهای را در بین بازیها ایجاد کرده و ترکیبی جذاب از اساطیر نورس، فضای ترسناک و عناصر علمی تخیلی ارائه میدهد. در هستهی بازی داستانی قرار دارد که به شدت از اساطیر نورس الهام گرفته اما آن را در آیندهای عجیب پیچیده است. بازی در دنیایی روایت میشود که در آن انسانها در تلاش برای پیشرفت تکنولوژیکی، با آثار باستانی مرتبط با خدایان اسطورههای نورس بازی کردهاند. در این دنیای آیندهنگرانه، بازیکنان در نقش یک شخصیت که حافظهاش را از دست داده است، بازی میکنند، در حالی که او در یک تأسیسات مرموز در زیر سطح زمین بیدار میشود. این تأسیسات که شبکهای پیچیده از سازههای آیندهنگرانه است، روی دخمههایی پر از اسرار خدایان ساخته شده است. از طریق پیامهای رمزی و داستانسرایی محیطی، بازیکن به تدریج متوجه میشود که این جامعهی تکنولوژیکی نه تنها دنیای خدایان نورس را کشف کرده بلکه سعی کرده است قدرت آنها را بدست بیاورد. دخالت در چنین نیروهای باستانی عواقب فاجعهباری داشته است و حالا بازیکن باید در این دنیای خطرناک و کابوسوار پیشروی کند تا اوضاع را درست کند یا حداقل زنده بماند.
دنیای بازی به شدت از قلمروهایی مانند میدگارد و آزگارد تأثیر گرفته است، اما این بازی بازگویی مستقیم افسانههای وایکینگی نیست. در عوض، عناصر کلیدی مانند درخت ایگدراسیل و موجوداتی مثل فنریر را گرفته و آنها را در یک زمینهی علمی تخیلی ارائه میکند. این ترکیب از عناصر باستانی و فناوری مدرن یکی از جذابترین ویژگیهای Apsulov است. این بازی یک ماجراجویی اولشخص است که عناصر کاوش، حل معما و بقا را ترکیب میکند. همچنین در حالی که این بازی یک بازی اکشن نیست، لحظاتی از مبارزه وجود دارد و بازیکنان با یک بازوی مصنوعی چندکاره مجهز میشوند که نقشی کلیدی در هم در داستان و هم در مکانیکهای بازی ایفا میکند. این بازوی مصنوعی یک قطعه فناوری پیشرفته است که شخصیت اصلی باید از آن برای تعامل با محیط، حل معماها و دفاع در برابر موجودات ماورایی که در تأسیسات پرسه میزنند، استفاده کند. از طرفی کاوش بخش عمدهای از بازی را تشکیل میدهد. بازیکنان باید در راهروهای پیچیدهی تأسیسات که پر از نمادهای مرموز، درهای قفل شده و داستانهای پنهان است، راه خود را پیدا کنند.
۲۲. Visage
تهیهکننده: SadSquare Studio / سازنده: SadSquare Studio
سال انتشار: ۲۰۲۰
بازی Visage یک اثر ترسناک روانشناختی است که در سال ۲۰۲۰ توسط یک تیم کوچک در کانادا منتشر شد و به سرعت به عنوان یکی از آزاردهندهترین بازیهای ترسناک نسل خود شهرت پیدا کرد و جای خالی بازی کنسل شدهی سایلنت هیل و دموی معروف آن یعنی پیتی را پر کرد. در حالی که بسیاری از بازیهای ترسناک به ترساندنهای ناگهانی یا صحنههای خشونتآمیز متکی هستند، ویزاژ اغلب، بازیکنان را در مسیری آرام و ترسناک به سوی جنون قرار میدهد. در واقع وحشت اصلی این بازی در فضاسازی و اتمسفر آن نهفته است. در مرکز وحشت بازی، محیطی ترسناک وجود دارد یعنی یک خانهی قدیمی و ترسناک در حومه شهر که رویدادهای بازی در آن جریان دارد. با پیشروی بازیکن در راهروهای این مکان، خانه به شیوههایی غیرمنتظره و ترسناک، تاریخچهی شوم خود را آشکار میکند. اتاقها جابهجا میشوند، راهروهای جدیدی ظاهر میشوند و صداهای عجیب از دیوارها به گوش میرسند.
خانه پر از وسایل شخصی، مانند عکسها، اسباببازیها و اشیای روزمره است که به زندگی ساکنان قبلی آن اشاره دارند. اما این بقایای زندگی معمولی در تضاد کامل با حس وحشت فزایندهای است که بر فضا حاکم است. هر اتاق به نظر میرسد داستانی برای گفتن دارد و با پیشروی بیشتر، آن داستان روشنتر اما ترسناکتر میشود. خانه با نیرویی شیطانی و انرژی تاریکی زنده است که مانند سایهای به بازیکن چسبیده است. ترس از ناشناختهها همیشه حضور دارد در حالی که خانه به هزارتویی از وحشت تبدیل میشود که در آن واقعیت همواره در حال تغییر است. بازیکن در نقش دوین اندرسون، مردی با مشکلات روانی، در راهروهای ترسناک خانه حرکت میکند و سعی دارد خاطرات پراکنده و رمزآلود خود را به هم وصل کند. برخلاف بازیهای ترسناک سنتی که سلاحها یا اهداف مشخصی ارائه میدهند، ویزاژ اکثر ابزارهای بقا را از بازیکن میگیرد و تنها منابع محدودی مانند فندکها و شمعها را برای دفع تاریکی ارائه میدهد. همانند بازی کلاسیک Amnesia: The Dark Descent، این اثر نیز سیستمی برای اندازهگیری سلامت روانی آواتار دارد که نقش مهمی در ایجاد ترس ایفا میکند. در واقع هر چه میزان سلامت روانی شما پایینتر باشد، احتمال بیشتری دارد که موجودات ترسناک به دنبال شما بیایند.
۲۱. Narcosis
تهیهکننده: Honor Code, Inc / سازنده: Honor Code, Inc
سال انتشار: ۲۰۱۷
بازی نارکوسیس یک اثر ترسناک روانشناختی است که بازیکنان را به اعماق وحشتناک و تاریک اقیانوس میبرد و تجربهای تنشزا و دلهرهآور ارائه میدهد که حتی پس از پایان بازی در ذهن آنها باقی میماند. داستان بازی با یک حادثه ویرانگر آغاز میشود. شما نقش یک غواص صنعتی را بازی میکنید که در یک ایستگاه در اعماق اقیانوس آرام کار میکند. حادثهای ایستگاه را نابود میکند و شما را کیلومترها زیر سطح آب گیر میاندازد. هدف فوری شما ساده است: بقا در برابر فشار خردکننده، کمبود اکسیژن و تنهایی و یافتن راهی برای بازگشت به سطح. اما با کاوش در خرابهها، مرز بین واقعیت و توهم شروع به محو شدن میکند و بدترین ترسهای شما به واقعیت تبدیل میشوند. جالب است بدانید که عنوان بازی، نارکوسیس، به پدیدهای به نام نیتروژن نارکوسیس اشاره دارد، شرایطی که غواصان هنگام قرار گرفتن در محیطهای پرفشار تجربه میکنند. این شرایط میتواند باعث سردرگمی ملایم یا حتی توهمات شدید شود و این عنصر مهمی در داستان بازی است. هر چه میزان اکسیژن شما کمتر میشود، توانایی شما برای درک واقعیت هم کاهش مییابد و ماموریت بقای ساده به تدریج به سفری روانشناختی و وحشتناک تبدیل میشود.
نارکوسیس یک بازی اول شخص است که تأکید زیادی بر جنبهی بقا دارد. بازیکنان باید منابع اکسیژن را مدیریت کرده، در محیطهای خطرناک حرکت کنند و از موجودات دریایی مرگبار بگریزند. برخلاف بسیاری از بازیهای ترسناک، نارکوسیس گزینههای زیادی برای مبارزه به شما نمیدهد و شما تنها به چراغ قوه و ابزار بسیار محدودی دسترسی دارید. از طرفی حرکت آهسته و سنگین شخصیت شما در لباس غواصی، تنش را افزایش میدهد. این کندی، به ویژه هنگام برخورد با موجودات دریایی مانند هشتپاهای تهاجمی، ماهیهای مرکب غولپیکر و ماهیهای نورانی که از تاریکی مطلق ظاهر میشوند، به شدت بر اضطراب شما میافزاید. طراحی صدای بازی نیز بسیار تاثیرگذار است. در اعماق اقیانوس، صداها به شکل متفاوتی منتقل میشوند و سازندگان این موضوع را درک کرده و فضایی وهمآلود خلق کردهاند.
۲۰. Amnesia: The Bunker
تهیهکننده: Frictional Games / سازنده: Frictional Games
سال انتشار: ۲۰۲۳
مجموعهی امنژیا، سالهاست که یکی از پیشگامان ژانر ترس و بقا به شمار میرود و تجربههایی روانشناختی و داستانهای پیچیدهای را برای بازیکنان فراهم میکند. هر یک از نسخههای این سری اثری منحصر به فرد در دنیای بازیها به جا گذاشته است، اما Amnesia: The Bunker یکی از آثار متفاوت و برجستهی این سری است. داستان این بازی در زمان جنگ جهانی اول رخ میدهد و بازیکنان را به کابوسی خفقانآور میبرد که در آن وحشتهای جنگ تنها پسزمینهای برای تهدیدی تاریکتر و پنهانتر هستند. پناهگاه برخلاف نسخههای قبلی که بیشتر بر زیباییشناسی گوتیک یا دوره ویکتوریایی تکیه داشتند، این بازی تمرکز خود را در دل سالنهای سرد و مرطوب یک پناهگاه جنگ جهانی اول قرار میدهد. این محیط محصور، تنش روانشناختی را شدت میبخشد و تجربهای عمیقاً ترسناک را به بازیکن میدهد. شما در نقش هنری کلمنت، یک سرباز فرانسوی که پس از یک رویداد فاجعهبار در پناهگاه بیدار میشود، بازی میکنید. او گیج و پریشان است و بخش زیادی از معماهای بازی حول کشف آنچه هم برای هنری و هم برای خود پناهگاه اتفاق افتاده میچرخد. در حالی که هنری تلاش میکند حافظهی خود را به دست آورد، چیزی بسیار وحشتناکتر در راهروهای تاریک پناهگاه در کمین است. یک موجود غولآسا و نامرئی شما را در طول بازی تعقیب میکند و بازیکنان مجبورند از هوش خود و منابع محدود برای بقا استفاده کنند. این که هیچ وقت نمیدانید کی و کجا این هیولا ممکن است حمله کند، هر قدم را به یک ریسک تبدیل میکند. یک اشتباه و یا یک صدای بلند کافیست تا موجود به موقعیت شما جذب میشود.
یکی از عناصر اصلی Amnesia: The Bunker تعامل میان نور و تاریکی است که در این سری بازیها همواره مطرح بوده است، اما اکنون با پیچیدگیهای جدیدی همراه است. پناهگاه عمدتاً در تاریکی غرق است و بازیکنان باید از چراغ قوه خود برای نفوذ به این تاریکی و از سلاحهایی برای مقابله با تهدید پناهگاه استفاده کنند. با این حال، این چراغ قوه هیچ ابزار جادوییای نیست زیرا گاهی قطع میشود و کارایی آن پایین میآید زیرا باید دوباره شارژ شود. در لحظاتی که نور قطع میشود، وحشت به سراغ میآید و هر صدای کوچک تبدیل به تهدیدی بالقوه میشود. معماها نیز در محیط بافته شدهاند و برخی از آنها شامل تعمیر تجهیزات خراب یا دسترسی به مناطق مهر و مومشده هستند، اما همهی آنها با همان خطر ذاتی همراه هستند یعنی هر ثانیهای که صرف پیدا کردن راهحل میکنید، ممکن است موجود ترسناک بازی به شما نزدیک شود. در نهایت بازیکن نه تنها با تهدید فیزیکی روبهرو است، بلکه با وحشتهای جنگ، تروما و مشکلات حافظه دست و پنجه نرم میکند. این ترکیب از ترس روانشناختی و فیزیکی است که بازی را جذاب میکند.
۱۹. Song of Horror
تهیهکننده: Raiser Games / سازنده: Protocol Games
سال انتشار: ۲۰۱۹
الهام گرفته از بازیهای کلاسیک بقا و ادبیات وحشت، بازی Song of Horror با داستان غیرخطی، دشمن غیرقابل پیشبینی و سیستم مرگ دائمی خاص خود، تجربهای منحصر به فرد ارائه میدهد که مخاطبان عاشق وحشت را شیفته خود میکند و ایدههای تازهای را به این ژانر آشنا معرفی میکند. در هسته خود، این بازی داستانی ترسناک از یک نفرین مرموز مرتبط با یک آهنگ ناشناخته را روایت میکند. هنگامی که نویسنده مشهور، سباستین پی. هاشر ناپدید میشود، جستوجو برای یافتن او پرده از یک راز تاریک برمیدارد و نیروی شیطانی باستانیای به نام Presence آزاد میشود که هوش مصنوعی بسیار بالایی دارد. این نیروی خبیث در تمامی بخشهای بازی کمین کرده و در تعقیب شخصیتها است که سعی دارند در ساختمانهای متروکه، خانههای فراموش شده و آثار قدیمی به دنبال حقیقت ناپدید شدن هاشر بگردند. این هوش مصنوعی مسیرهای از پیش برنامهریزی شدهای ندارد و بر اساس سطح ترس شما واکنش نشان میدهد. هر عملی که انجام میدهید، چه باز کردن یک در و چه گشتن در یک اتاق تاریک، میتواند او را تحریک کند. داستان این بازی از آثار نویسندگانی چون «اچ. پی. لاوکرفت» و «ادگار آلن پو» الهام گرفته و دنیایی غنی از حس وحشت ایجاد میکند. تمامی مکانها با جزئیات بالایی طراحی شدهاند.
یکی از ویژگیهای مهم دیگر بازی، سیستم مرگ دائمی است که لایهای جدید از تنش را به بازی اضافه میکند. بازیکنان به یک شخصیت خاص محدود نمیشوند، بلکه فهرستی از شخصیتهای مختلف با پسزمینهها و مهارتهای متفاوت دارند. وقتی یکی از شخصیتها قربانی میشود، او برای همیشه از بازی حذف میشود و داستان بدون او ادامه پیدا میکند. این مکانیک باعث میشود که هر تصمیم و خطا معنای عمیقتری پیدا کند و سرنوشت شخصیتها تأثیر مستقیمی بر روند داستان داشته باشد. اگر یکی از شخصیتها بمیرد، روایت داستان با نبود او تغییر میکند و شخصیتهای باقیمانده سعی میکنند راه او را ادامه دهند. مرگ شخصیتها نه تنها پیشرفت شما را متوقف نمیکند، بلکه تراژدی جدیدی به داستان اضافه میکند. بازی به صورت اپیزودیک طراحی شده است و در قالب پنج فصل منتشر شده که هر یک از این فصلها به تدریج به رمز و راز ترسناک آهنگ نفرینشده پرداخته است. به طور کلی Song of Horror با تلفیق فضا، داستانسرایی و نوآوریهای خاص خود، به یک بازی متمایز در ژانر وحشت تبدیل شده است.
۱۸. Perception
تهیهکننده: The Deep End Games / سازنده: The Deep End Games
سال انتشار: ۲۰۱۷
بازی Perception یکی از بهترین بازیهای ترسناک روانشناختی است. با این حال، بازی پس از انتشار تحت الشعاع آثار ترسناک بزرگ دیگر قرار گرفت و نتوانست سر و صدای زیادی به پا کند. این بازی توسط توسعهدهندگان سابق استودیوی Irrational Games که قبلاً روی بازیهایی مانند بایوشاک (BioShock) کار کردهاند ساخته شده است. در این بازی، بازیکنان باید در یک عمارت تسخیر شده و پر از اسرار حرکت کنند و در نقش کَسی تورنتون، قهرمان نابینای بازی، به کمک مکانیک پژواکیابی محیط اطراف خود را ببینند. Perception داستانی درباره کشف رازهای گذشته است و این داستان با روایتی بسیار شخصی پیوند خورده است. کَسی تورنتون، زنی جوان و نابینا است که کابوسهای تکراری از یک عمارت مرموز در گلاستر، ماساچوست میبیند. او تصمیم میگیرد با ترسهای خود روبرو شود و حقیقت این رؤیاها را کشف کند. به همین دلیل به عمارت متروکهای به نام Echo Bluff سفر میکند. اما Echo Bluff یک خانهی تسخیر شده معمولی نیست. تاریخ این خانه پر از تراژدی، بیرحمی و حوادث ماوراءالطبیعی است که چندین نسل را در بر میگیرد. همانطور که کَسی در خانه حرکت میکند، بازیکنان از طریق فلشبکهای ترسناک، داستانهای گذشته را کشف میکنند و به یک خط زمانی از رنجهایی دست مییابند که به وضعیت کنونی شیطانی این عمارت شکل دادهاند.
داستان بازی به چهار بخش تقسیم شده است که هر کدام روی خانوادهها یا افرادی که قبلاً در این عمارت زندگی میکردند تمرکز دارد. کَسی باید معماهای این خانه را حل کند در حالی که با دشمن دائمی که یک روح بدخواه است و او را در طول بازی دنبال میکند، روبرو میشود. با عمیقتر شدن در تاریخچه عمارت، او نه تنها با گذشته تاریک Echo Bluff بلکه با ارتباط شخصی خود با این خانه روبرو میشود. آنچه Perception را از دیگر بازیهای ترسناک متمایز میکند، مکانیکهای نوآورانهای است که ناشی از نابینایی شخصیت اصلی است. به جای استفاده از نشانههای بصری سنتی، کسی از پژواکیابی برای دیدن محیط اطراف خود استفاده میکند. هنگام تعامل با اشیاء، امواج صوتی از سطوح منعکس میشوند و به طور موقت محیط اطراف او را با خطوط آبی کمرنگ روشن میکنند. این مکانیک چالشی منحصربهفرد ایجاد میکند. در حالی که ضربه زدن با عصا به بازیکنان امکان میدهد محیط خود را تجسم کنند، اما همچنین توجه موجودات فراطبیعی را جلب میکند. در زیر لایههای وحشت ماوراءالطبیعی، Perception به موضوعات عمیقتری مانند انزوا و پایداری میپردازد. نابینایی کسی به عنوان ضعف نشان داده نمیشود، بلکه به عنوان بخشی از شخصیت اوست که باید با آن به روش خود کنار بیاید. تلاش او برای مواجهه با ترسهایش علیرغم آسیبپذیریاش، محور اصلی داستان است.
۱۷. Tormented Souls
تهیهکننده: PQube / سازنده: Dual Effect
سال انتشار: ۲۰۲۱
بازی Tormented Souls یک اثر ترس و بقا است که به دوران طلایی این ژانر بازمیگردد و از بازیهای کلاسیک نمادینی مانند رزیدنت اویل ۱، سایلنت هیل ۱ و Alone in the Dark الهام گرفته است. داستان بازی حول یک روایت عمیق و دلهرهآور میچرخد که در عین آشنا بودن، پیچیدگی و تیرگی خاص خود را دارد. این روایت دربارهی کارولین واکر، زنی جوان است که برای یافتن دو دختر دوقلو که در شهر دورافتاده وینترلیک ناپدید شدهاند، تحقیق میکند. سفر او به عمارتی متروکه و بیمارستان مانند منتهی میشود که در حال فروپاشی است و جستوجوی ساده او برای کشف راز یک پرونده مفقودی به زودی به چیزی بسیار تاریکتر و ترسناکتر تبدیل میشود. کارولین پس از دریافت نامهای مرموز، تحقیق خود را آغاز میکند، اما این جستوجو خیلی زود به کابوسی وحشتناک تبدیل میشود. او در حالی از خواب بیدار میشود که در وان حمام برهنه است و به تجهیزات پزشکی متصل شده و یکی از چشمانش نیز از دست رفته است. این شروع وحشتناک، زمینه را برای ادامه بازی فراهم میکند و بازیکنان را وارد دنیایی میکند که واقعیت در آن از هم گسیخته میشود. عمارت پر از رازهای هولناک، موجودات کابوسوار و نیروهای شیطانی است که در هر سایهای کمین کردهاند. از همان ابتدا مشخص است که اینجا تنها یک خانه ارواح نیست، بلکه مکانی است که زمان، فضا و ذهن را تحریف میکند.
داستان به تدریج از طریق یادداشتها مرموز و فلشبکها گشوده میشود که به بازیکنان تصاویری از رویدادهای وحشتناک رخداده در بیمارستان وینترلیک را نشان میدهد. موضوعاتی مانند آزمایشهای پزشکی و آیینهای شیطانی محرک اصلی روایت هستند و کارولین به آرامی حقیقت پشت دوقلوها، ارتباط آنها با خودش و آزمایشهای هولناکی را که او را در این کابوس به دام انداختهاند، کشف میکند. گیمپلی Tormented Souls به شدت از بازیهای ترسناک بقای کلاسیک دهههای ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ الهام گرفته است. طرفداران به سرعت مکانیکهای آشنا را خواهند شناخت که شامل منابع محدود، کاوش، معماهای پیچیده و ترس همیشگی از مرگ در هر لحظه میشود. این بازی ادای احترامی به آن دوران طلایی است، اما با بهبودهایی مدرن که باعث شده همچنان تازه و جذاب به نظر برسد. از طرفی مانند بازیهای ابتدایی رزیدنت اویل دوربین با حرکات بازیکن تغییر میکند و تنها آنچه را که باید ببینید به شما نشان میدهد. این نوع از طراحی لحظاتی پر از تنش ایجاد میکند، زیرا دشمنان ممکن است درست خارج از دید یا پشت یک گوشه غیرمنتظره کمین کرده باشند. در این میان مدیریت منابع از عناصر کلیدی بازی است و با وجود مهمات و وسایل شفابخش بسیار کم، بازیکنان مجبورند با دقت به جلو حرکت کنند. مبارزات بازی کند هستند و نیاز به هدفگیری و زمانبندی دقیق دارند. اما چیزی که Tormented Souls را از بسیاری از بازیهای مدرن ترسناک متمایز میکند، تمرکز آن بر معماهای پیچیده است. این معماها ساده و سطحی نیستند، بلکه چالشهای فکریای هستند که نیاز به کاوش، مشاهده و تفکر دارند. در نهایت گفتنی است که بازی Tormented Souls نه تنها از بازیهای کلاسیک ترس و بقا تقلید زیادی نمیکند، بلکه این ژانر را احیا میکند و تجربهای تازه و در عین حال نوستالژیک ارائه میدهد.
۱۶. Signalis
تهیهکننده: Humble Games / سازنده: rose-engine
سال انتشار: ۲۰۲۲
سیگنالیس نیز مانند بازی قبلی لیست به نوعی یک ادای احترام به دورهی طلایی آثار ترسناک کلاسیک به حساب میآید. این بازی از زیبایی ترسناک آثار دوران پلیاستیشن ۱ الهام گرفته و با ترکیبی از تصاویر پیکسلی ترسناک و داستانی تأثیرگذار، تجربهای فراموشنشدنی ارائه میدهد. بازی در آیندهای دیستوپیایی با ریشههای عمیق در ژانر علمی تخیلی و ترس روانشناختی، داستان الستر را روایت میکند؛ یک رپلیکا که نوعی موجود بیومکانیکی است و برای وظایف مختلف طراحی شده است. الستر پس از سقوط سفینهاش روی سیارهای متروک بیدار میشود. مأموریت او ساده اما دلخراش است و مربوط به یافتن همکار گمشدهاش، آریان میشود. اما از لحظهای که الستر قدم در دنیای در حال فروپاشی اطرافش میگذارد، مشخص میشود که اوضاع به شدت خراب است. دنیای سیگنالیس مملو از جوی سرد و خفقانآور است. این محیط شامل تأسیسات فضایی در حال فروپاشی است که پر از سرنخهای مبهم، محیطهای ترسناک و موجودات بیومکانیکی وحشتناک است. الستر در حین جستجو برای پاسخها، خاطرات پراکنده، تصاویری سوررئال و وحشتهایی که در گوشههای تاریک این دنیای ترسناک پنهان شدهاند، را کشف میکند. داستان به طور عمدی به شکل پراکنده روایت میشود.
یکی از ویژگیهای برجسته بازی سبک بصری منحصربهفرد آن است. بازی حال و هوایی را ایجاد میکند که هم قدیمی و هم آیندهنگرانه به نظر میرسد و خاطراتی از بازیهای ترسناک سهبعدی و ساده دهه ۹۰ میلادی را زنده میکند، در حالی که طراحیهای مدرن نیز در آن دیده میشود. در حالی که داستان و زیباییهای بصری بازی بازیکنان را به سمت خود میکشاند، این گیمپلی است که آنها را جذب نگه میدارد. بازی بر منابع محدود، حل معما و مبارزات تنشزا تمرکز دارد. بازیکنان باید بهدقت اینونتوری خود را مدیریت کنند زیرا آیتمهای سلامتی و مهمات بسیار کم است و هر رویارویی با دشمنان وحشتناک بازی نوعی خطر به همراه دارد. در این میان دشمنان بازی موجوداتی کابوسوار و ترکیبی از گوشت و فلز هستند و انتخاب زمان مناسب برای مبارزه یا فرار بخش کلیدی بازی است. از طرفی طراحی صدا در بازی نیز به طرز فوقالعادهای کار شده است. صداهای محیطی و موسیقی مینیمالیستی بازی با هم کار میکنند تا فضایی از اضطراب و وحشت ایجاد کنند.
۱۵. Among the Sleep – Enhanced Edition
تهیهکننده: Krillbite Studio / سازنده: Krillbite Studio
سال انتشار: ۲۰۱۷
بازی Among the Sleep که در سال ۲۰۱۴ منتشر شد، به دلیل دیدگاه منحصربهفردش در میان طرفداران ژانر وحشت شهرت نسبتا خوبی پیدا کرد، زیرا بازیکنان را در نقش یک کودک دو ساله قرار میداد. در سال ۲۰۱۷، این استودیو نسخه بازسازیشدهای به نام Among the Sleep: Enhanced Edition منتشر کرد که تجربهی بهتری را ارائه میداد. همانطور که گفته شد، در این بازی شما در نقش یک کودک دو ساله بازی میکنید که در جهانی غیرواقعی و ترسناک پرسه میزند؛ جهانی که تنها یک کودک میتواند آن را تجربه کند. بازی به خوبی حس آسیبپذیری و کنجکاوی یک کودک را به تصویر میکشد و هر قدم به سوی ناشناختهها دلهرهآور است، اما شما را به فهمیدن حقیقت وا میدارد. این زاویهی دید، ساختار معمول بازیهای ترسناک را تغییر میدهد، چرا که شما یک بزرگسال قدرتمند نیستید که با زامبیها یا موجودات فراطبیعی مبارزه میکند، بلکه یک کودک بیدفاع هستید که سعی دارد جهانی که در تاریکی فرو رفته را درک کند. بازی با جشن تولدی آغاز میشود، اما به زودی همهچیز تاریک شده و شما به دنیایی کابوسگونه کشیده میشوید. شما که نقش کودک را بازی میکنید، با یک خرس عروسکی سخنگوی مرموز همراه میشوید و با هم به دنبال مادر خود میگردید که به طرز مرموزی ناپدید شده است.
در طول کاوش در محیطهای عجیب و وحشتناک، به تدریج بخشهای عمیقتری از داستان بازی آشکار میشود. Among the Sleep به موضوعات سنگینی مانند بیتوجهی والدین، فقدان و تروما میپردازد و همهی اینها از نگاه یک کودک روایت میشود که قادر به درک کامل اتفاقات پیرامون خود نیست. آنچه این نوع داستانگویی را مؤثر میکند این است که هرگز حس نمیکنید بیش از حد مستقیم است. بازی به هوش بازیکن احترام میگذارد و اجازه میدهد آنها خود مفاهیم عمیقتر پشت صحنههای ترسناک را تفسیر کنند. برای طرفداران نسخهی اصلی، Among the Sleep: Enhanced Edition مجموعهای از بهبودها را ارائه میدهد که ارزش دوباره تجربه کردن را دارد. از نظر بصری، این نسخه یک ارتقاء آشکار است. بافتها واضحتر هستند، نورپردازی پویاتر است و محیطها جزئیات بیشتری دارند و این باعث میشود فضای رویایی و سورئال بازی بیشتر درگیرکننده باشد. یکی از مهمترین افزودههای این نسخه، یک مرحله کاملا جدید است یعنی یک پیشدرآمد که بیشتر به گذشتهی شخصیت اصلی میپردازد. این محتوای جدید به بازی وزن احساسی بیشتری میدهد و پویاییهای خانوادگی را بیشتر بررسی میکند و به بازیکنان درک بیشتری از چالشهای شخصیت اصلی میدهد. این همچنین نوعی یادآوری این واقعیت است که Among the Sleep فقط درباره ترسهای ناگهانی و هیولاهای هولناک نیست، بلکه درباره آشفتگیهای احساسی یک کودک است که سعی دارد با رویدادهایی فراتر از درک خود کنار بیاید.
۱۴. Until Dawn
تهیهکننده: Sony / سازنده: Supermassive Games
سال انتشار: ۲۰۱۵
آنتیل داون در سبک درام تعاملی در زمان انتشار خود به دلیل برخی مکانیکهای خود به یکی از محبوبترین بازیهای پلیاستیشن ۴ تبدیل شد. از بسیاری جهات، این بازی مانند یک فیلم ترسناک تعاملی است که هر تصمیمی که میگیرید میتواند به مرگ یا زندگی شخصیتها منجر شود. بازی با یک صحنه کلیشهای آغاز میشود: گروهی از هشت دوست به کلبهای دورافتاده در کوهستانهای پوشیده از برف بازمیگردند تا آخر هفته را با هم بگذرانند. این دیدار دقیقا یک سال پس از رویدادی تلخ اتفاق میافتد یعنی ناپدید شدن مرموز دو خواهر، هانا و بث واشنگتن که در سفر قبلی به همین کلبه رخ داده بود. تنشها بالاست، زیرا گروه در تلاش است تا از ضربههای روحی آن شب سرنوشتساز عبور کند. همزمان با فرارسیدن شب، گروه به سرعت متوجه میشود که تنها نیستند. فردی به نظر میرسد که آنها را تعقیب میکند و اتفاقات عجیب به تدریج بیشتر میشوند. در واقع چیزی که به عنوان یک درام نوجوانانه آغاز میشود، به مبارزهای برای بقا تبدیل میشود. این بازی از فیلمهای اسلشر کلاسیکی مانند جمعه سیزدهم الهام گرفته است، اما عناصری از وحشت فراطبیعی و حتی افسانههای عامیانه را نیز در خود دارد که روایتی غیرقابل پیشبینی خلق میکند.
در مرکز بازی سیستم گیمپلی انتخابمحور نوآورانهای به نام اثر پروانهای قرار دارد. تصمیماتی که در طول بازی میگیرید، چه بزرگ و چه کوچک، بهصورت زنجیرهای بر داستان تأثیر میگذارد، به طوری که شاید در همان لحظه متوجه نشوید. هر انتخاب سرنوشت شخصیتها را تغییر میدهد و تعیین میکند که چه کسی تا پایان زنده میماند و چه کسی میمیرد. چیزی که در این سیستم درخشان است این است که هیچ انتخاب درست یا اشتباهی وجود ندارد. بازی شما را تشویق میکند که به غریزههای خود اعتماد کنید، اما حتی یک تصمیم به ظاهر بیضرر میتواند پیامدهای پیشبینینشدهای به همراه داشته باشد. به عنوان مثال، یک انتخاب ساده در حین فرار، مثل این که آیا از یک راه میانبر استفاده کنید یا نه، میتواند تفاوت بین مرگ و زندگی یک شخصیت باشد. بازی از نظر بصری نیز کیفیت بسیار خوبی دارد و بازیگران بازی نیز به خوبی نقش خود را انجام دادهاند که این باعث شده تا ارتباط گرفتن با شخصیتهای بازی دشوار نباشد. یک نسخهی بازسازی شده از این بازی در سال ۲۰۲۴ منتشر شده که البته برای پلیاستیشن ۴ در دسترس نیست.
۱۳. سری The Evil Within
تهیهکننده: Bethesda Softworks / سازنده: Tango Gameworks
سری بازیهای The Evil Within یکی از جذابترین آثار ترس و بقای مدرن محسوب میشوند. بازی اول این مجموعه در سال ۲۰۱۴ منتشر شد، در دورانی که ژانر ترس و بقا بیشتر به سمت گیمپلی اکشن متمایل شده بود و بخشی از ترسی که در آثار قدیمی مانند نسخههای اولیهی رزیدنت اویل و سایلنت هیل وجود داشت را از دست داده بود. میکامی که به عنوان پدرخوانده ژانر ترس و بقا شناخته میشود، در تلاش بود تا عناصر اصلی این ژانر، مانند استرس، کمبود منابع و احساس وحشتی که دوره طلایی این سبک را تعریف کرده بودند، دوباره به آن بازگرداند. این بازی بازیکنان را با سباستین کاستلانوس، یک کارآگاه سختکوش با گذشتهای تلخ، آشنا میکند. او به همراه همکارانش، جولی کیدمن و جوزف اودا، برای بررسی یک سری قتلهای فجیع در بیمارستان روانی بیکن اعزام میشود. اما چیزی که به نظر یک تحقیقات عادی میرسید، به سرعت به کابوسی وحشتناک تبدیل میشود، زیرا تیم در دنیایی دیگر گرفتار میشود؛ دنیایی کابوسوار که توسط نیروی شروری به نام روویک کنترل میشود. دنیای بازی پر از هیولاهای ترسناک، تلههای مرگبار و مکانهای عجیب و غریبی است که گویی خودشان زندهاند و دائما تغییر میکنند. از همان ابتدا، The Evil Within به بازیکنان نشان میدهد که با تهدیدات فیزیکی و روانی روبرو خواهند بود. از نظر گیمپلی نیز این بازی به اصول ژانر ترس و بقا وفادار باقی میماند. بازیکنان باید مهمات، آیتمهای سلامتی و منابع ساختوساز را به دقت مدیریت کنند، در حالی که با دشمنان وحشتناکی مثل زامبیها و موجودات ترسناک دیگری میجنگند. بازی با هوشمندی از مکانیکهای مخفیکاری استفاده میکند و بازیکنان را تشویق میکند تا از مواجههی مستقیم با دشمنان اجتناب کنند و این موضوع به تنش بازی میافزاید. نبرد با باسها نیز از بهیادماندنیترین لحظات سری هستند.
سه سال پس از انتشار بازی اول، The Evil Within 2 در سال ۲۰۱۷ منتشر شد و با گسترش داستان و مکانیکهای گیمپلی، بر پایه بازی اول بنا شد. در این نسخه، تمرکز بیشتر بر ترسهای شخصی است تا وحشتهای بیرونی. سباستین کاستلانوس دوباره به عنوان قهرمان بازی باز میگردد، اما این بار او در جستوجوی شخصی برای نجات دخترش، لیلی، است که تصور میکرد مرده است. در حالی که داستان بازی اول بیشتر رمزآلود و پراکنده بود، The Evil Within 2 داستان احساسیتری را روایت میکند. این بازی عمیقتر به شخصیت سباستین میپردازد و احساس گناه، اندوه و ناامیدی او را کاوش میکند. همچنین از نظر گیمپلی، The Evil Within 2 عناصر بیشتری از سبک جهان باز را معرفی میکند و به بازیکنان محیطهای بزرگتر و قابل کاوش بیشتری را ارائه میدهد که پر از اطلاعات پنهان است. این امر به دنیای بازی عمق بیشتری میبخشد و به بازیکنان اجازه میدهد تا رویکردهای متنوعتری به مبارزه و کاوش داشته باشند. البته این نسخه به اندازهی بازی اول ترسناک نیست.
۱۲. سری Outlast
تهیهکننده: Red Barrels / سازنده: Red Barrels
سری بازیهای ویدیویی اوتلست یکی از ترسناکترین و دلهرهآورترین تجربیات مدرن هستند. داستان این سری در سال ۲۰۱۱ آغاز میشود، زمانی که سه کارمند سابق یوبیسافت یعنی دیوید شاتونف، هوگو دالیر و فیلیپ مورین استودیوی بازیسازی مستقل Red Barrels را تأسیس کردند. اولین بازی این سری که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد، تجربهای عالی در زمینه وحشت است که در تیمارستان ترسناک Mount Massive جریان دارد و در آن بازیکنان در نقش روزنامهنگار تحقیقی مایلز آپشر قرار میگیرند. او تنها با دوربین فیلمبرداری خود، پس از دریافت اطلاعاتی ناشناس درباره آزمایشهای وحشتناک در این تیمارستان، به آنجا نفوذ میکند. گیمپلی بازی بر یک اصل ساده استوار است و آن هم چیزی نیست جز اینکه شما نمیتوانید بجنگید. در واقع بازیکنان هیچ دفاعی ندارند و نمیتوانند به دشمنان خود آسیب بزنند. تنها ابزار آنها توانایی دویدن، پنهان شدن و استفاده از حالت دید در شب دوربینشان است. این عدم توانایی در دفاع، احساس ناتوانی شدیدی را ایجاد میکند و بازیکنان را مجبور میکند تا برای بقا به مخفیکاری و گریز از مسیرهای تنگ و تاریک تکیه کنند. از طرفی بازیکنان برای حرکت باید به دوربین خود تکیه کنند که باتریهای آن محدود است. این امر لحظات پرتنشی را ایجاد میکند.
در سال ۲۰۱۷ نسخهی دوم این سری منتشر شد و آن را به مسیری جسورانه و جدید هدایت کرد. به جای بازگشت به تیمارستان Mount Massive، اوتلست ۲ داستان جدیدی را معرفی کرد که با شخصیتها و مکانی تازه در کویر آریزونا میگذرد. این نسخه به سمت تعصبات مذهبی گرایش پیدا کرده و به موضوعاتی مانند فرقهها، ایمان و جنون میپردازد. در این نسخه، بازیکنان کنترل بلیک لانگرمن، یک فیلمبردار، را به دست میگیرند که همراه با همسرش لین، به بررسی مرگ مرموز یک زن باردار میپردازد. هلیکوپتر آنها سقوط میکند و این دو از هم جدا شده و بلیک در روستایی که تحت کنترل دو فرقه مذهبی است، گرفتار میشود. در نهایت در سال ۲۰۲۴، بازی سوم با عنوان The Outlast Trials منتشر شد که متفاوت از دو بازی اول و در دوران جنگ سرد جریان دارد. این نسخه عناصر چندنفره را به سری اضافه کرد و به بازیکنان اجازه داد تا وحشت را در کنار دیگران تجربه کنند. در این بازی، بازیکنان در یک سری از آزمایشهای جسمی و روانی پیچیده توسط شرکت Murkoff گرفتار میشوند. به طور کلی سری اوتلست و به خصوص دو نسخهی اول با اینکه تکیهی زیادی بر ترسهای ناگهانی دارند اما تجربیات ترسناکی را ارائه میدهند که نباید آنها را از دست داد.
۱۱. Resident Evil 7: Biohazard / Resident Evil Village
تهیهکننده: Capcom / سازنده: Capcom
سری رزیدنت اویل از دیرباز با ژانر وحشت بقا شناخته شده است. به عنوان برخی از مشهورترین نسخههای این مجموعه، رزیدنت اویل ۷ و ۸ بهعنوان دو نقطه عطف مهم در تکامل این سری برجسته هستند. این دو بازی، با وجود تفاوت در محیط، با روایت کلی مشترک و پروتاگونیست واحدی به نام ایتن وینترز در کنار سبق و سیاق جدید گیمپلی به هم متصل شدهاند. زمانی که بازی رزیدنت اویل ۷ در ژانویه ۲۰۱۷ منتشر شد، تفاوت چشمگیری با نسخههای پیشین داشت. دیگر خبری از صحنههای اکشن اغراقآمیز و توطئههای بیولوژیکی نبود و در عوض، کپکام تصمیم گرفت داستان را دوباره طراحی کرده و تجربهای شخصیتر ارائه دهد. این نسخه برای اولین بار در نسخههای اصلی بازی، از نمای اول شخص استفاده کرد. این تغییر یک حرکت عالی بود که تجربهای ترسناکتری را ارائه داد. بازیکنان دنیا را از چشمان ایتن وینترز میدیدند؛ شخصیتی عادی که نه سرباز آموزشدیده بود و نه مأمور مخفی، بلکه فقط همسری بود که به دنبال همسر گمشدهاش، میا، میگشت. آسیبپذیری و کمبود تجربهی ایتن او را به شخصیتی قابل درک تبدیل میکند و بازیکنان هر لحظه از ترس او را حس میکنند. همچنین این نسخه به جای زامبیهای شهری، محیطی بسته و یک خانه قدیمی و رو به تخریب را انتخاب میکند که پر از ترس است. آنتاگونیستهای بازی، خانواده بیکر، یکی از عناصر بینظیر و ترسناک این بازی هستند.
در این میان رزیدنت اویل ۸ چندین سال پس از وقایع نسخهی قبل رخ میدهد. ایتن و میا زندگی آرامی دارند تا اینکه دوباره فاجعه رخ میدهد. دختر تازه متولد شدهشان، رز، ربوده میشود و ایتن به کابوسی دیگر کشیده میشود، این بار در روستایی مرموز در اروپا، جایی که ترسهای باستانی و فرقههای مذهبی عجیب حکمرانی میکنند. این نسخه با پذیرفتن محیطی بزرگتر و متنوعتر از قبل، گسترش مییابد. روستا بهعنوان یک هاب مرکزی عمل میکند و ایتن به مناطق مختلفی سفر میکند که هرکدام تحت کنترل یکی از چهار لرد است که به خدمت مادر میراندا، آنتاگونیست اصلی بازی، درآمدهاند. هر دو بازی هفتم و هشتم سری تجربهی گیمپلی مشابهی دارند که بر مدیریت منابع، کاوش، حل معماها و مبارزه با سلاحهای سرد و بیشتر گرم تمرکز دارد. البته رزیدنت اویل ۷ بر گیمپلی آرامتر و حسابشدهتری تأکید میکند؛ جایی که هر گلوله ارزشمند است و حس بقا را تقویت میکند. از طرفی ویلج نبردهای اکشن بیشتری را درون خود جای داده است. گفتنی است که این نسخه را به صورت سوم شخص نیز میتوانید تجربه کنید.
۱۰. Resident Evil Zero
تهیهکننده: Capcom / سازنده: Capcom
سال انتشار: ۲۰۰۲
بازی رزیدنت اویل زیرو پیشدرآمدی بر نسخهی اول رزیدنت اویل است که در سال ۲۰۰۲ برای کنسول نینتندو گیمکیوب عرضه شد و بعدها برای پلتفرمهای مدرن بازسازی گردید. این بازی در سال ۱۹۹۸ رخ میدهد. تیم براوو از واحد ویژه تاکتیکی و امدادی S.T.A.R.S برای تحقیق درباره مجموعهای از قتلهای وحشتناک در کوههای آرکلی اعزام میشوند. اما مأموریت آنها بلافاصله به مسیری تاریک کشیده میشود. وقتی هلیکوپترشان در جنگل سقوط میکند و آنها به یک قطار رها شده از شرکت آمبرلا برخورد میکنند. غافل از اینکه این قطار به یک سفر کابوسوار به سمت آزمایشگاههای مخفی و ترسناک آمبرلا ختم میشود. داستان بیشتر حول محور دو شخصیت اصلی میچرخد: ربکا چمبرز، پزشک جوان تیم S.T.A.R.S و بیلی کوئن، سرباز سابق محکوم به اعدام که ممکن است جرایمی را که به او نسبت داده شده، مرتکب نشده باشد. این دو متحد غیرمنتظره باید برای بقا در برابر دشمنان وحشتناک و تلههای خطرناک به یکدیگر تکیه کنند و رازهای پشت پرده خلق ویروس مرگبار T را کشف کنند. در حالی که رزیدنت اویل زیرو به بررسی آزمایشهای آمبرلا و اشتباهات آنها میپردازد، عمق بیشتری به داستان اضافه میکند و بر روزهای ابتدایی شرکت تمرکز میکند. یکی از آنتاگونیستهای اصلی بازی، دکتر جیمز مارکوس، یکی از بنیانگذاران آمبرلا است که نقشی کلیدی در ایجاد ویروس T ایفا میکند. بازگشت او به عنوان یک دشمن انتقامجو لایهای جدید و ترسناک به داستان بازی اضافه میکند.
به جای اینکه بازیکن یک شخصیت را برای کل بازی انتخاب کند، او میتواند هر دو شخصیت ربکا و بیلی را به طور همزمان کنترل کرده و با فشار یک دکمه بین آنها جابجا شود. این سیستم نه تنها یک ویژگی کم نظیر است، بلکه برای حل معماها، مدیریت منابع و بقا در برابر تهدیدهای متعدد بازی ضروری است. ربکا با تخصص پزشکی خود قادر است گیاهان دارویی و مواد شیمیایی را برای درمان آسیبها و ساخت ترکیبات خاص مخلوط کند، اما از نظر جسمی ضعیفتر و آسیبپذیرتر است. از طرف دیگر، بیلی یک سرباز سختجان است که میتواند بیشتر ضربهها را تحمل کند و اجسام سنگین را جابجا کند، اما قادر به ساخت آیتمهای درمانی نیست. این ویژگی بازیکنان را مجبور میکند به طور استراتژیک تصمیم بگیرند که در هر لحظه کدام شخصیت را کنترل کنند و چگونه در مبارزات شدید از شخصیت دیگر محافظت کنند. در نهایت بازیکنانی که با مکانیکهای قدیمی رزیدنت اویل آشنا نیستند، ممکن است کنترلها را در مقایسه با گیمپلی روانتر و اکشنتر نسخههای بعدی، کمی دست و پاگیر بیابند.
۹. Fatal Frame: Mask of the Lunar Eclipse
تهیهکننده: Koei Tecmo / سازنده: Tecmo
سال انتشار: ۲۰۲۳
بازی Fatal Frame: Mask of the Lunar Eclipse یکی از ترسناکترین و مرموزترین نسخههای سری فتال فریم است که به خاطر فضای ترسناک و گیمپلی وحشتناک خود شناخته شده است. این بازی در سال ۲۰۰۸ برای کنسول Wii عرضه شد و در سال ۲۰۲۳ برای کنسولهای جدیدتر به صورت ریمستر منتشر شد. داستان بازی در جزیرهی روگتسو اتفاق میافتد، مکانی مرموز و منزوی در سواحل ژاپن که زمانی محل برگزاری آیینهای اسرارآمیز و فعالیتهای فرقهای بوده و تاریخچهای تراژیک دارد. ده سال قبل از وقایع بازی، گروهی از پنج دختر ربوده شده و به این جزیره برده میشوند، اما بعداً نجات یافته و هیچ خاطرهای از این اتفاقات ندارند. حالا، دو نفر از این دختران تحت شرایط مشکوکی جان خود را از دست دادهاند و دو نفر بازمانده دیگر روکا مینازوکی، میساکی آسو به جزیره بازمیگردند تا حقیقت پشت خاطرات گمشده خود و وقایع هولناکی که در آنجا رخ داده را کشف کنند. این نسخه از فرمول سنتی سری پیروی میکند، اما با پیچشهای منحصر به فردی که هویت خاصی به آن میبخشد. یکی از مکانیکهای اصلی سری، دوربین است؛ ابزاری قدرتمند که به بازیکنان اجازه میدهد با گرفتن عکس از ارواح خبیث، آنها را شکست دهند.
این دوربین نه تنها به عنوان سلاح عمل میکند، بلکه دریچهای به دنیای ارواح است که جزئیات گذشتهی غمانگیز آنها را آشکار میکند و اسرار پنهان را فاش میسازد. مانند نسخههای قبلی، بازیکنان باید به دقت عکس بگیرند تا بیشترین آسیب را وارد کنند. این دوربین در طول بازی ارتقا مییابد، به طوری که عکسهای قویتری میگیرد، سریعتر شارژ میشود و از لنزهای خاصی برای کند کردن یا دفع ارواح استفاده میکند. در حالی که نسخه اصلی بازی در سال ۲۰۰۸ تنها در ژاپن منتشر شد، ریمستر ۲۰۲۳ بازی را به مخاطبان جهانی معرفی کرد و به بازیکنان سراسر جهان اجازه داد تا وحشت منحصر به فرد آن را تجربه کنند. این نسخه ریمستر با گرافیک بهروز شده عرضه شد که جزیره را زیباتر و ترسناکتر از همیشه کرده است. مدلهای شخصیتها، محیطها و افکتهای نوری نیز بهبود یافتهاند. به طور کلی این بازی اثری است که مدتها پس از پایانش در ذهن بازیکن باقی میماند و فضای وحشتناک، داستان عمیق و مکانیکهای منحصربهفرد، آن را به یکی از برجستهترین عناوین سبک وحشت بقا تبدیل کرده است.
۸. Resident Evil: HD Remaster
تهیهکننده: Capcom / سازنده: Capcom
سال انتشار: ۲۰۱۵
تعداد کمی از بازیهای ویدیویی مانند رزیدنت اویل ۱ توانستهاند تاثیری ماندگار بر صنعت بازیها بگذارند. این بازی که در سال ۱۹۹۶ منتشر شد، نه تنها ژانر بقا و وحشت را محبوب کرد، بلکه بازیکنان را وارد دنیایی از ترس، تنش و فضایی بینظیر کرد. در سال ۲۰۰۲، شرکت کپکام این بازی نمادین را از ابتدا برای کنسول گیمکیوب بازسازی کرد و جایگاه آن را به عنوان یک شاهکار در ژانر وحشت تثبیت کرد. سپس در سال ۲۰۱۵ نسخهای مدرن با عنوان Resident Evil: HD Remaster منتشر شد که نسل جدیدی از بازیکنان و همچنین طرفداران قدیمی را قادر ساخت تا این اثر ترسناک را با کیفیت بالا تجربه کنند. داستان در سال ۱۹۹۸ و در عمارت اسپنسر، یک ملک بزرگ و ترسناک در حومهی شهر راکون سیتی اتفاق میافتد. پس از مجموعهای از قتلهای عجیب و ناپدید شدنها در نزدیکی عمارت، تیم ویژه STARS برای تحقیق اعزام میشود. بازیکنان در نقش کریس ردفیلد یا جیل ولنتاین، دو نفر از اعضای این تیم، ظاهر میشوند و اسرار تاریک داخل عمارت را کشف میکنند.
داستان با یک تحقیق ساده آغاز میشود اما به سرعت به نبردی برای بقا در برابر موجودات ترسناک و جهش یافته ژنتیکی تبدیل میشود. اما رزیدنت اویل تنها یک بازی زامبی محور نیست. این بازی پر از معماها، راهروهای پیچ در پیچ و سرنخهای رمزآلود است که به تدریج تاریخ پیچیده و تاریک عمارت را فاش میکنند. یکی از ویژگیهای برجسته این نسخه، گرافیک بهروز شده آن است که زندگی تازهای به محیطهای کلاسیک این بازی بخشیده است. از طرفی مدلهای سهبعدی شخصیتها و طراحی دشمنان نیز بهطور قابل توجهی بهبود یافتهاند و با انیمیشنهای نرمتر و بافتهای با جزئیات بیشتر، همه چیز بیش از پیش ترسناک است
۷. سری Little Nightmares
تهیهکننده: Bandai Namco Entertainment / سازنده: Tarsier Studios
مجموعهی لیتل نایتمرز، به عنوان یکی از وحشتناکترین و از لحاظ بصری جذابترین بازیهای مستقل در دههی گذشته شناخته میشود. این بازیها بازیکنان را به دنیایی ترسناک و سورئال میبرد، دنیایی پر از وحشت که از چشمهای موجوداتی آسیبپذیر و ساکت دیده میشود. اولین نسخه از این سری که در سال ۲۰۱۷ منتشر شد، بازیکنان را با شخصیت سیکس (Six) آشنا کرد، دختری کوچک با یک بارانی زرد روشن که در اعماق ماو (The Maw) بیدار میشود، جایی که یک مکان زیرزمینی ترسناک و پر از موجودات عجیب و غریب است. سیکس سفری پرخطر را برای فرار از چنگال این موجودات وحشتناک آغاز میکند. سبک هنری این بازی با شخصیتها و محیطهایی که به صورت تحریف شده و خیالی ارائه شدهاند، یادآور داستانهای پریانی است که در کودکی میشنیدیم. اگرچه بازی هیچ دیالوگی ندارد، اما داستانی عمیق و تاثیرگذار را روایت میکند. این بازی به شدت بر نمادگرایی متکی است و از محیط و شخصیتهای وحشتناک برای کاوش در مفاهیمی مانند مصرفگرایی استفاده میکند.
با موفقیت بازی اول، دنبالهای برای آن در سال ۲۰۲۱ منتشر شد و علاوه بر گسترش دنیای بازی، شخصیت جدیدی به نام مونو را معرفی کرد. این بازی نیز در دنیایی عجیب و غریب رخ میدهد و داستان مونو را دنبال میکند که در حال عبور از یک شهر کابوسوار است و در این سفر توسط شخصیتی آشنا یعنی سیکس همراهی میشود. اما این بار، سیکس شخصیت قابل بازی نیست، بلکه همسفر مونو است و به او در عبور از جنگلهای تاریک، مدارس ترسناک و شهر وهمآلود کمک میکند. در حالی که بازی اول به ترسهای درونی ناشی از به دام افتادن در یک فضای محدود میپرداخت، بازی دوم تمرکز خود را بر وحشتهای دنیای بزرگتری قرار میدهد. دنیای این بازی نسبت به بازی قبلی بیشتر افسرده و تاریک به نظر میرسد و اضطرابهای دوران کودکی را از ترس از ترک شدن گرفته تا طبیعت مخرب رسانه و کنترل ذهن به تصویر میکشد. یکی از جنبههای کلیدی در این نسخه رابطهی بین مونو و سیکس است که یک پایان خاص دارد. از لحاظ بصری، سری لیتل نایتمرز شاهکاری از طراحی است. این مجموعه از یک سبک هنری تاریک و شبیه به آثار تیم برتون استفاده میکند که شخصیتهایی با طراحی اغراقآمیز را با نورپردازی ملایم ترکیب کرده تا یک دنیای رویاگونه و ترسناک خلق کند.
۶. Alan Wake Remastered
تهیهکننده: Microsoft Game Studios / سازنده: Remedy Entertainment
سال انتشار: ۲۰۲۱
الن ویک بازی در شهر مرموز برایت فالز واقع در ایالت واشنگتن اتفاق میافتد و ترکیبی از عناصر ترس، تعلیق و اکشن را ارائه میدهد و بازیکنان را به دنیایی میبرد که در آن واقعیت با پدیدههای فراطبیعی آمیخته میشود. این بازی از ادبیات و تلویزیونهای ترسناک کلاسیک الهام گرفته و به آثار نویسندگانی همچون استیون کینگ و دیوید لینچ ادای احترام میکند. شخصیت اصلی این بازی، الن ویک، نویسندهی پرفروش داستانهای تریلر است که با نوعی ایست فکری مواجه شده است. او به همراه همسرش، آلیس، به شهر آرام برایت فالز میرود تا برای کار جدید خود الهاماتی پیدا کند. اما آرامش این شهر به زودی فرو میریزد و الن وارد سفری کابوسوار میشود تا همسرش را از چنگ نیرویی شیطانی و مرموز نجات دهد. فضاسازی و تکنیکهای داستانگویی در این بازی آن را به یکی از آثار برجسته در ژانر ترس روانشناختی تبدیل کرده است. داستان الن ویک به اندازه یک پازل پیچیده است و به شکل یک برنامهی تلویزیونی ارائه میشود و به قسمتهایی نیز تقسیم شده است که دارای خلاصهای از اتفاقات قبلی و پایانهای تعلیقآور هستند. این ساختار اپیزودیک به تقویت هیجان داستان کمک میکند و بازیکنان را درگیر روایت پیچیده آن میسازد. الن هنگام کاوش در برایت فالز، صفحات یک دستنوشته را پیدا میکند که ظاهرا خودش آن را نوشته، اما چیزی از آن به خاطر ندارد. هر صفحهای که الن پیدا میکند، وقایعی از آینده را پیشبینی میکند و او را به شک در مورد واقعیت وا میدارد. شهر برایت فالز خود به یک شخصیت در بازی تبدیل میشود. جنگلهای مهآلود، دریاچههای ترسناک و ساختمانهای متروکه، فضایی از ترس دائم را ایجاد میکنند.
برای زنده ماندن، الن باید به نور تکیه کند که در بازی نمادی از امید و سلامت عقل است. بازیکنان باید منابع نوری را به دقت مدیریت کنند، زیرا نه تنها برای دفاع از دشمنان ضروری هستند، بلکه برای حل معماها و عبور از محیط بازی نیز لازم است. این مکانیک حس تنش را افزایش میدهد، زیرا تاریکی همیشه در کمین است. در واقع دشمنانی که در سایه پوشیده شدهاند، نمیتوانند مستقیماً توسط سلاحهای سنتی آسیب ببینند و ابتدا بازیکنان باید تاریکی را با چراغ قوه از بین ببرند و سپس با اسلحههایی مثل کلت یا شاتگان به آنها شلیک کنند. این تعامل بین نور و تاریکی، تجربه مبارزهای منحصربهفرد ایجاد میکند و بازیکنان را وادار میکند که از نور نه تنها به عنوان سلاح، بلکه به عنوان سپری برای حفاظت موقت استفاده کنند. در نهایت گفتنی است که الن ویک تجربهای منحصربهفرد و جذاب است که ژانرهای ترس، تریلر روانشناختی و اکشن را ترکیب کرده و بازیکنان را به تفکر درباره قدرت داستانگویی وا میدارد. دنیای پرجزئیات، داستان پیچیده و استفاده نوآورانه از مکانیکهای نور و تاریکی فضایی ایجاد میکند که حتی پس از پایان بازی در ذهن بازیکنان باقی میماند.
۵. Alien: Isolation
تهیهکننده: Sega / سازنده: Creative Assembly
سال انتشار: ۲۰۱۴
هنگام صحبت درباره بازیهای ترسناک عملی تخیلی، کمتر اثری میتواند به اندازهی بازی Alien: Isolation حس ترس را به خوبی منتقل کند. این بازی در سال ۲۱۳۷، یعنی ۱۵ سال پس از وقایع فیلم اول سری Alien رخ میدهد. بازیکنان در نقش «آماندا ریپلی»، دختر «الن ریپلی»، شخصیت نمادین فیلمها قرار میگیرند. داستان آماندا از جایی آغاز میشود که او به دنبال سرنخهایی برای ناپدید شدن مادرش به ایستگاه فضایی سواستوپول هدایت میشود، جایی که وحشت بازی در آنجا آشکار میشود. این ایستگاه با جزئیات هولناکی طراحی شده است. از چراغهای چشمکزن گرفته تا تکنولوژیهای آیندهنگرانه، هر بخش از محیط با دقت فراوانی ساخته شده تا حس حضور در دنیای بیگانه را به بازیکن منتقل کند. سازندگان با دقت کامل فضای بسته و محصور ایستگاه فضایی را طراحی کردهاند که پر از راهروهای تاریک، دستگاههای خراب و حسی دائمی از ترس و ناامیدی است. از منظر گیمپلی این یک بازی اولشخص ترس و بقا است که بازیکن را در برابر دشمنی بیرحم قرار میدهد یعنی همان موجود مشهور سری که «زنومورف» نام دارد. البته او تنها تهدید بازی نیست. برخلاف بسیاری از بازیهای ترسناک که در آنها دشمنان الگوهای ثابتی را دنبال میکنند، این بازی از هوش مصنوعی پیشرفتهای استفاده میکند که رفتار زنومورف را غیرقابل پیشبینی میسازد. این موجود فضایی را نمیتوان کشت و تنها میتوان از آن اجتناب کرد و یا برای مدتی از خود دور کرد. او آزادانه در ایستگاه فضایی و در بین تونلهای هوا، راهروها و مسیرهای مختلف میچرخد و شما را با هوش بالا و بیرحمی شکار میکند. دانستن اینکه ممکن استاو در هر لحظه ظاهر شود و واکنش آن به هر صدای شما، باعث میشود همیشه در حالت آمادهباش و اضطراب باشید.
مکانیکهای بازی روی پنهانکاری و اجتناب از نبرد به جای مبارزه تمرکز دارند. آماندا یک سرباز نیست بلکه او یک مهندس است و بازی به وضوح نشان میدهد که مقابلهی مستقیم با زنومورف منجر به مرگ او خواهد شد. شما به یک دستگاه ردیاب حرکت مجهز هستید که وقتی چیزی نزدیک است با صدای بوق هشدار میدهد. ابزارهایی که آماندا در طول بازی جمع میکند، مانند دستگاههای تولید صدا، مینهای الکترومغناطیسی و شعلهافکن مشهور، برای پرت کردن حواس، اجتناب یا بهطور موقت دفع دشمنان استفاده میشوند، نه برای مقابله مستقیم. این تمرکز بر بقا، جایی که کوچکترین اشتباه میتواند به مرگ منجر شود، حس ناتوانی را به وجود میآورد که با فضای فیلم اول سری نیز هماهنگ است. در واقع شما همیشه تحت فشار هستید و این ترس دائمی نیروی محرکه وحشت بازی است. به طور کلی Alien: Isolation به عنوان یکی از بهترین نمونههای ژانر ترس و بقا در دنیای بازی شناخته میشود و یکی از دلایل این موضوع، احترام عمیقش به منبع الهام خود است. استودیوی Creative Assembly کاری کرده که تعداد کمی از توسعهدهندگان و فیلمسازان توانستهاند انجام دهند؛ آنها اثری خلق کردند که مانند بخشی واقعی از دنیای بیگانه احساس میشود و فضای ترسناک و انزوایی را که فیلم اول را نمادین کرده بود، به خوبی ارائه میکند.
۴. Resident Evil 2
تهیهکننده: Capcom / سازنده: Capcom
سال انتشار: ۲۰۱۹
بازسازی بازی رزیدنت اویل ۲ این بازی کلاسیک را با حفظ جوهرهی ترسناک نسخهی اصلی به شکلی نوین بازآفرینی کرد. وقتی کپکام اولین بار رزیدنت اویل ۲ را در سال ۱۹۹۸ منتشر کرد، این بازی به سرعت به یک پدیدهی فرهنگی تبدیل شد و به تثبیت ژانر وحشت بقا کمک کرد. بازسازی آن پس از بیش از دو دهه، اثری مدرن ارائه میدهد که بین نوستالژی و نوآوری تعادل برقرار کرده و تجربهای جذاب هم برای طرفداران قدیمی و هم برای تازهواردان به ارمغان میآورد. در قلب این بازی، شهر راکون قرار دارد؛ شهری که درگیر یک ویروس خطرناک شده و بیشتر جمعیتش به زامبی تبدیل شدهاند. ساختمان بازسازیشده اداره پلیس شهر راکون (RPD) که بخش عمدهای از بازی در آن جریان دارد، با جزئیات بسیار بالایی طراحی شده تا احساس وحشت را القا کند و نورپردازی نقش مهمی در ایجاد این تنش دارد. استفاده کپکام از موتور RE، همان موتوری که برای رزیدنت اویل ۷ استفاده شد، سطحی از جزئیات و واقعگرایی را ارائه میدهد که در سال ۱۹۹۸ غیرقابل تصور بود. جلوههای خون به شدت واقعیتر است، مدلهای زامبی با جزئیات ترسناکی طراحی شدهاند و طراحی صدا با اعصاب شما بازی میکند. بازیکنان میتوانند در نقش لیان اس. کندی، یک پلیس تازهکار در اولین روز کاری خود، یا کلر ردفیلد، یک دانشجوی کالج که به دنبال برادر گمشدهاش کریس میگردد، بازی کنند. هر دو شخصیت دوستداشتنی و مصمم به زنده ماندن در این کابوس هستند.
در واقع لیان نماد فردی است که به طور ناگهانی درگیر وضعیتی غیرقابل تصور میشود و مجبور است با چالشها روبهرو شود، درحالیکه مأموریت شخصی کلر برای یافتن برادرش بعد احساسی به داستان او میبخشد. هرچند انگیزههای آنها متفاوت است، هدفشان یکی است: فرار از شهر راکون با جان سالم. گیمپلی در بازسازی رزیدنت اویل عناصر اصلی وحشت بقا را حفظ کرده و آنها را برای مخاطبان امروزی مدرنسازی کرده است. کنترلهای تانک از نسخهی اصلی حذف شده و جای خود را به دید سوم شخص دادهاند که کنترل بیشتری به بازیکنان میدهد. این بازی در استفاده از منابع محدود نیز بسیار موفق است. مهمات و آیتمهای شفابخش کمیاب هستند، بنابراین بازیکنان باید به دقت هر حرکت خود را ارزیابی کنند. به طور کلی بازسازی رزیدنت اویل ۲ تأثیر ماندگاری بر صنعت بازیهای ویدیویی داشته و استاندارد جدیدی برای بازسازیهای آینده تعیین کرد. این بازی با جذب طرفداران قدیمی و مخاطبان جدید، نشان داد که بازسازیها تنها بهروزرسانیهای گرافیکی نیستند و میتوانند جان تازهای به آثار محبوب ببخشند.
۳. Amnesia: The collection
تهیهکننده: Frictional Games / سازنده: Frictional Games
سال انتشار: ۲۰۱۰
مجموعه Amnesia: The Collection شامل دو بازی از وحشتناکترین بازیهای ژانر ترسناک یعنیAmnesia: The Dark Descent و Amnesia: A Machine for Pigs میشود. بازیهای این سری به دلیل شیوه خاص خود در ارائهی عناصر ترس مشهور هستند. این بازیها از ترساندن ناگهانی و پوچ دوری کرده و به سمت ایجاد حس تنش و اضطراب پیش میروند. در واقع به جای تمرکز بر هیولاها یا خشونت، این سری از عناصری نظیر ترس از ناشناختهها، فراموشی و فضایی خفقانآور استفاده میکند تا حس آسیبپذیری را در بازیکن ایجاد کند. ویژگی برجستهی این مجموعه، توانایی آن در ایجاد ترس روانشناختی عمیق است، جایی که مبارزات درونی قهرمانان و نیروهای شرور اطرافشان تمایز بین واقعیت و دیوانگی را محو میکنند. برخلاف بسیاری از بازیهای ترسناک که بازیکن را با انواع سلاحها مجهز میکنند، امنژیا قدرت بازیکن را میگیرد. به عبارتی هیچ سلاحی وجود ندارد و تنها راه زنده ماندن فرار کردن و پنهان شدن است. اولین بازی این مجموعه، Amnesia: The Dark Descent، یکی از تأثیرگذارترین بازیهای ترسناک زمان خود است. این بازی که در سال ۲۰۱۰ منتشر شد، یک تجربهی ترسناک از دید اول شخص است که داستان دنیل، مردی که در یک قلعه متروکه و ترسناک بیدار میشود بدون اینکه بداند چگونه به آنجا رسیده است را روایت میکند. تنها سرنخی که او دارد یادداشتی مرموز است که خودش نوشته و او را به متوقف کردن موجودی شیطانی هدایت میکند. بازی دارای سیستمی با محوریت سلامت روان است که به تدریج با قرار گرفتن دنیل در تاریکی یا دیدن وقایع هولناک، میزان آن کاهش مییابد. با کاهش سلامت روان، دنیای اطراف او شروع به تحریف میکند و توهمات و صداهای عجیبی به گوش رسیده و موجودات وحشتناک در تاریکی کمین میکنند. این امر تجربهای پرتنش ایجاد میکند که در آن بازیکنان مجبور به حفظ تعادل بین نور و تاریکی هستند.
بازیکنان بدون هیچ سلاحی باید با استفاده از هوش خود زنده بمانند. تنش بازی با وجود پازلها، گذرگاههای مخفی و تلههای مرگبار در قلعه بیشتر میشود، به طوری که کاوش هم ضروری است و هم خطرناک. هر قدم دنیل او را به کشف حقایق هولناک گذشتهاش و سرنوشت افراد گرفتار در قلعه نزدیکتر میکند. این مجموعه شامل Amnesia: Justine نیز میشود که بستهی الحاقی بازی اول است و بازیکنان را در نقش زنی مرموز قرار میدهد که در یک زندان بیدار شده و بخشی از آزمایشی سادیستی است که توسط شخصیتی به نام Justine که خود یک آزمایشگر روانی است، طراحی شده است. بازی Amnesia: A Machine for در سال ۲۰۱۳ توسط استودیوی The Chinese Room منتشر شد و بیشتر به عنوان یک جانشین معنوی برای The Dark Descent شناخته میشود تا یک دنباله مستقیم. داستان بازی در سال ۱۸۹۹ اتفاق میافتد و ماجرای اسوالد مندوس، یک صنعتگر ثروتمند را روایت میکند که در عمارت خود در لندن بیدار میشود و خاطراتی پراکنده از ماشینی مرموز که در زیر شهر ساخته است، دارد. A Machine for Pigs بیشتر روی داستان و فضاسازی تمرکز دارد و نگاهی ترسناک به وحشتهای صنعتی شدن و هزینههای پیشرفت ارائه میدهد.
۲. SOMA
تهیهکننده: Frictional Games / سازنده: Frictional Games
سال انتشار: ۲۰۱۵
تصور کنید که در یک تأسیسات زیرآبی بیدار میشوید و تنها صدایی که میشنوید صدای زمزمهی ماشینآلات و فشار آب روی سازهها است. در حالی که از راهروهای کمنور عبور میکنید، سوالاتی به ذهنتان خطور میکند: من کی هستم؟ کجا هستم؟ و مهمتر از همه، چه بلایی بر سر دنیای بالای سرم آمده است؟ این پیشفرض ترسناک بازی Soma است، یک بازی ترسناک روانشناختی که توسط سازندگان مجموعهی امنژیا ساخته شده است. این بازی در سال ۲۱۰۴ و در ویرانههای یک تأسیسات زیرآبی به نام PATHOS-II رخ میدهد که در عمق اقیانوس اطلس قرار دارد. این پایگاه که زمانی یک ایستگاه تحقیقاتی پررونق بود، اکنون به یک گورستان فناوریهای شکست خورده تبدیل شده است. هدف اصلی این تأسیسات، انجام آزمایشهای علمی بوده اما به دلیل یک رویداد فاجعهبار، ارتباط خود با سطح را از دست داده است. شما در نقش سایمون جرت، قهرمان داستان، به طرز مرموزی به این ایستگاه متروکه منتقل میشوید، پس از آنکه در ظاهر یک اسکن معمولی از مغز در تورنتو انجام داده بودید. اکنون PATHOS-II تحت کنترل یک سیستم هوش مصنوعی به نام WAU قرار دارد که از مسیر خود منحرف شده و برای حفظ زندگی، دست به اقداماتی وحشتناک از جمله ترکیب آگاهی انسانی با ماشینآلات زده است. در طول بازی با موجودات نیمه انسان و ماشین مواجه میشوید که بدنهای تغییر شکل یافته و ذهنهای از هم گسیختهی آنها گواهی است بر تلاشهای ناموفق WAU است.
سایمون با حقیقت تلخی درباره وجود خود دست و پنجه نرم میکند و این سوال را مطرح میکند که آیا او واقعاً زنده است یا فقط یک نسخه کپی شده از شخصیتی است که قبلاً بوده است. این بحران هویت، قلب احساسی بازی را تشکیل میدهد و بازیکنان را مجبور میکند که درکشان از خود را به چالش بکشند. این موضوع از طریق تعاملات تکاندهنده با شخصیتهای مختلفی که آگاهیشان به ماشینها منتقل شده است، بررسی میشود. برخی از آنها به خاطرات و هویت انسانی خود چسبیدهاند، در حالی که دیگران در این فرایند عقل خود را از دست دادهاند. بازی سوالات دشواری را مطرح میکند که بازیکن را وادار میکند با حقایق ناراحتکنندهای درباره مرگ، وجود و امکان یک دنیای دیجیتالی پس از مرگ مواجه شود. در حالی که SOMA روی مسائل فلسفی و داستانپردازی متمرکز است، همچنین یک تجربه هیجانانگیز ترس و بقا را ارائه میدهد. برخلاف بازیهای ترسناک سنتی که بر مبارزه تمرکز دارند، SOMA از مسیری که Amnesia: The Dark Descent هموار کرد پیروی میکند، جایی که بقا به مخفیکاری، کاوش و حل معما بستگی دارد. هیچ سلاحی در SOMA وجود ندارد؛ در عوض، بازیکنان باید از موجودات وحشتناکی که در راهروهای PATHOS-II پرسه میزنند، پنهان شوند. در این میان معماهای SOMA به خوبی در دنیای بازی ادغام شدهاند و بازیکنان را وادار میکنند که بهطور معناداری با محیط تعامل کنند. چه تعمیر ماشینآلات خراب باشد و چه دستکاری رایانهها یا تغییر مسیر جریان برق، معماها هرگز به نظر نمیرسند که فقط برای وقتکشی طراحی شده باشند بلکه آنها احساس غوطهوری را افزایش میدهند و به گسترش داستان کمک میکنند. هر قدم در عمق PATHOS-II، گویی یک قدم شما را به درک وحشت وجودی که ایستگاه را در برگرفته است، نزدیکتر میکند.
۱. Resident Evil 4
تهیهکننده: Capcom / سازنده: Capcom
سال انتشار: ۲۰۲۳
نسخهی اصلی بازی رزیدنت اویل ۴ به عنوان یکی از تأثیرگذارترین بازیهای ویدیویی تاریخ شناخته میشود. این بازی که در سال ۲۰۰۵ منتشر شد، با اکشنهای پرتنش، ابداع دوربین روی شانه و ریتم بینظیر خود، ژانر ترس و بقا را متحول کرد. به همین دلیل، وقتی شرکت کپکام اعلام کرد که قصد دارد این اثر نمادین را بازسازی کند، طرفداران هم هیجانزده و هم نگران بودند. خوشبختانه این بازسازی نه تنها به میراث نسخهی اصلی احترام میگذارد، بلکه آن را به اوج جدیدی میرساند و تجربهای فراموشنشدنی را ارائه میدهد که هم نوستالژی است و هم مدرن و تازه به نظر میرسد. در حالی که خط اصلی داستان بازسازی به نسخهی اصلی وفادار مانده، سازندگان تغییرات ظریف و هوشمندانهای در داستان ایجاد کرده تا آن را غنیتر کنند. شما همچنان در نقش لیان اس. کندی بازی میکنید، یک مامور باتجربه دولت که به دهکدهای دورافتاده در اروپا فرستاده شده تا اشلی گراهام، دختر ربودهشده رئیسجمهور ایالات متحده را نجات دهد. اما این بار شخصیتها عمق بیشتری دارند، دیالوگها هوشمندانهتر هستند و روابط پیچیدهتری به تصویر کشیده شدهاند. لیان حالا شخصیتی تاریکتر دارد که منعکسکننده آسیبهای روحی است که پس از رویدادهای رزیدنت اویل ۲ متحمل شده است. اشلی که در نسخهی اصلی به عنوان یک شخصیت ضعیف و درمانده معرفی شده بود، اکنون ارتباط گرفتن با او راحتتر. او در برابر حوادث ترسناک با وحشت واکنش نشان میدهد، اما همچنین با ارادهای قوی تلاش میکند تا به همراهی برای لیان تبدیل شود و نه یک بار اضافه.
یکی از هیجانانگیزترین جنبههای بازسازی این است که توانسته تعادل کاملی بین ژانر ترس بقا و اکشن ایجاد کند. دوربین روی شانه در بازی اصلی در زمان خود نوآورانه بود، اما امروز ممکن است کمی قدیمی به نظر برسد. بازسازی این بازی کنترلهای مدرنتری دارد، هدفگیری روانتر است و حرکات شخصیتها سیالتر شدهاند که باعث میشود مبارزات پویا و هیجانانگیزتر باشند. هوش مصنوعی دشمنان هم بهبود یافته و آنها حالا به شکل هوشمندانهتری حمله میکنند. از طرفی مدیریت منابع که یکی از ویژگیهای اصلی ژانر ترس و بقا است، همچنان وجود دارد. مهمات و آیتمهای درمانی کمیاب هستند و بازیکنان باید با دقت از آنها استفاده کنند و اولویتبندی کنند که کدام دشمنان را از بین ببرند. چاقوی نمادین بازی که در نسخه اصلی فقط برای شکستن جعبهها و صرفهجویی در مصرف مهمات استفاده میشد، اکنون نقش بسیار بزرگتری در دفاع و حمله ایفا میکند. شما میتوانید با چاقو حملات دشمن را دفع کنید و سیستم دوام چاقو شما را مجبور میکند که از آن به دقت استفاده کنید. موتور بازی RE Engine که بازسازیهای رزیدنت اویل ۲ و ۳ را نیز پشتیبانی کرد، بار دیگر در قلب این بازسازی قرار دارد. در نتیجه دهکدهی اروپایی تاریک و متروک، قلعهی ترسناک فرقه Los Illuminados و غیره، همگی با جزئیات فوقالعادهای بازآفرینی شدهاند. مدلهای سهبعدی شخصیتها از نو ساخته شدهاند و جزئیات ظریفی دارند که شخصیتهای بازی را زندهتر میکند. در نهایت این بازسازی همان چیزی بود که طرفداران میخواستند و به خوبی توانست که یکی از بهترین آثار تاریخ بازیهای ویدیویی را در دسترس مخاطبان جدیدی قرار دهد.
منبع: Altar of Gaming