۲۴ فیلم کوتاه برتر جهان از کارگردانهای مشهوری مثل کیارستمی و نولان
در این مطلب قصد داریم به معرفی ۲۴ فیلم کوتاه از کارگردانان مطرح و شاخص سینما بپردازیم. فیلمسازانی که با آثار بلند سینمایی و عناوین بزرگشان شناخته میشوند اما در گذشته فیلمهای کوتاه مهمی را ساختهاند.
همانطور که فوتبالیستهای مطرح ابتدا در زمینهای خاکی رقبا را دریبل میکنند و سپس وارد لیگهای معتبر و تورنومنتهای جهانی میشوند، اکثر کارگردانان سینما هم در آغاز مسیر خود بهسراغ ساخت فیلمهای کوتاه میروند. تعریف و توضیح راجعبه فیلم کوتاه از لحاظ زمانبندی بسیار متفاوت است و دیدگاههای مختلفی را دربر میگیرد. بهعنوان مثال، آکادمی علوم و هنرهای سینمایی هر فیلم کوتاه را در جایگاه یک اثر اصلی قرار میدهد که مدت زمانی معادل چهل دقیقه یا کمتر دارد.
در این مطلب بهسراغ فیلمهای کوتاه کارگردانان بزرگ تاریخ سینما میرویم. ۲۴ فیلم کوتاه از ۲۴ فیلمساز با ملیتهای مختلف که ممکن است برخی از آنها در فهرست آثار سینمایی دلخواهاتان وجود داشته باشند و یا بالعکس، تابهحال اسمشان را هم نشنیده باشید. در مجموع اگر به سینما عشق میورزید و میخواهید بهعنوان یک سینهفیل جدی با برخی از مهمترین فیلمهای کوتاه کارگردانان مشهور تاریخ سینما آشنا شوید، این مطلب را از دست ندهید.
- ۱۰ کارگردان که به بازیگر تبدیل شدند
- ۲۱ کارگردان بزرگ که فیلمسازی حرفهای را از کن آغاز کردند
- ۱۰ فیلم برتر دههی ۱۹۳۰ میلادی؛ انقلاب عمق میدان
۲۴. فیلم Lick The Star
- کارگردان: سوفیا کوپولا
- بازیگران: کریستینا ترلی، آدری کلی، رابرت شوارتزمن، جولیا وندرهام، پیتر باگدانوویچ و…
- محصول: ۱۹۹۸
- مدت زمان: ۱۴ دقیقه
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶ از ۱۰
سوفیا کوپولا را بیشتر بهخاطر ساخت فیلمهایی مانند «خودکشی باکرهها»، «گمشده در ترجمه»، «ماری آنتوانت» و «فریبخورده» میشناسیم. فیلمسازی که در رزومه کاریاش، آثار شاخص و پرفروش زیادی ندارد اما به دلیل نام پدرش یعنی فرانسیس فورد کوپولا، از شهرت قابل توجهی برخوردار شد. سوفیا کوپولا در سال ۱۹۹۸ اولین فیلم خود را کارگردانی کرد. این فیلم کوتاه سیاه و سفید ۱۴ دقیقهای که Lick The Star نام دارد، به داستان گروهی از جوانان میپردازد که با مسائل و دغدغههای فراوانی دست و پنجه نرم میکنند.
ماجرای محبوبترین دختر کلاس هفتم و همکلاسیهایش تحت تأثیر رمان «گلهایی در اتاق زیر شیروانی» نوشتهی ویرجینیا اندروز بهوجود آمده است. دختران محصل این فیلم کوتاه قصد دارند برخی از پسران مدرسه را مسموم کنند. اما پس از اینکه شخصیت اصلی فیلم متوجه کاهش محبوبیتاش در نزد سایرین میشود، طرح احمقانه و نیمهجنایی آنها بهوقوع نمیپیوندد. یک خط داستانی کاملا ساده و آمیخته به دیالوگهای شیطنتآمیز نوجوانانه که با صدای کاراکتر اصلی آغاز میشود و بهشکلی غیرمنتظره پایان مییابد.
پیتر باگدانوویچ در این فیلم نقش مدیر مدرسه را دارد و شاید برایتان جالب باشد بدانید که فیلم Lick The Star، نقطهی آغاز همکاری سوفیا کوپولا با لنس آکورد است؛ فیلمبرداری که در پروژههای بعدی این کارگردان نیز با او کار کرد. سوفیا کوپولا با ساخت اولین فیلم خود، سبک سینمایی و نگاه دقیق و زیباییشناسانهاش را به دیگران نشان داد. او یک سال پس از Lick The Star، اولین فیلم سینمایی بلند خود را بهنام «خودکشی باکرهها» کارگردانی کرد.
۲۳. آشغال (Foutaises)
- کارگردان: ژان پیر ژونه
- بازیگران: دومینیک پینان، چیک اورتگا، موریس لامی، ماری لور داگناک و دایان برتران
- محصول: ۱۹۸۹
- مدت زمان: ۸ دقیقه
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۷ از ۱۰
ژان پیر ژونه پیش از ساخت فیلم «اغذیهفروشی» و آغاز مسیر حرفهای دوران فیلمسازیاش، فیلم کوتاه «آشغال» را کارگردانی کرد و برای این عنوان جایزهی سزار بهترین فیلم کوتاه داستانی را دریافت نمود. این فیلم سیاه و سفید، لحظاتی از زندگی مردی را نشان میدهد که مستقیما مقابل دوربین قرار گرفته و فهرستی از چیزهایی را که دوست دارد یا از آنها متنفر است مرور میکند. تصاویر فیلم «آشغال» مانند ترکیبی کلاژگونه هستند که نسبت به صحبتهای شخصیت اصلی و سوژههای مدنظر، در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند.
نتیجه این اتفاقات، یک کمدی عجیب ۸ دقیقهای و سیاه و سفید است که میتوان عناصر شناختهشدهی سینمای ژونه را در آن بهوضوح مشاهده کرد. بهعنوان مثال، تلفیق روایت فانتزی-رئالیستی و شاعرانه با عناصر تکنیکی در فیلم «سرنوشت شگفتانگیز املی پولن» و یا حتی بهتصویر کشیدن موقعیتهای سورئال و کمدی سیاه در «اغذیه فروشی» و نمونههای دیگر که همگی جزء مشخصههای اصلی سینمای ژان پیر ژونه هستند. علاوه بر تمام نمونههای ذکرشده، میتوانید آغاز هنرنماییهای غریب دومینیک پینون را در این فیلم ببینید که در ادامه منجر به همکاریهای مختلف او با ژونه شد.
۲۲. کابوس سفید (Cauchemar Blanc)
- کارگردان: متیو کاسوویتس
- بازیگران: ایوان آتال، ژان پیر داروسین، راجر سوزا و…
- محصول: ۱۹۹۱
- مدت زمان: ۹ دقیقه
- امتیاز IMDB به فیلم: ۶٫۲ از ۱۰
این فیلم سیاه و سفید ۹ دقیقهای بر اساس یکی از کمیک استریپهای ژان ژیرو (ملقب به موبیوس) بر اساس مسائل نژادپرستانه در حومهی فرانسه ساخته شده است. کاسوویتس با دومین فیلم کوتاه خود در جشنوارهی کن خوش درخشید و توجهات بسیاری را به خود جلب کرد. فیلمی که بهنوعی آغازگر مسیر حرفهای و موفقیتهای این فیلمساز فرانسوی بود و باعث شد در سال ۱۹۹۵ بهخاطر فیلم «نفرت» جایزهی بهترین کارگردانی را از جشنوارهی کن دریافت کند.
پس از اتمام ساخت «کابوس سفید» متیو کاسوویتس مطمئن بود که میتواند نخستین فیلم بلند سینماییاش را کارگردانی کند. اما کریستف روسینیون جوان که در آن دوران بهعنوان تهیهکننده و دوست صمیمی برای ساخت دو فیلم قبلی کاسوویتس به او کمک کرده بود، او را متقاعد کرد تا سومین فیلم کوتاهاش را نیز بسازد؛ فیلمی بهنام «آدمکشها» در ۱۱ دقیقه و بهصورت رنگی.
این سه فیلم کوتاه تأثیر بسزایی در شکلگیری جهان سینمایی کاسوویتس داشتند. آثاری که با تلفیق المانها و عناصر مختلف، رفته رفته باعث بهوجود آمدن فیلم «نفرت» شدند؛ جایی که فرهنگ هیپ هاپ، نژادپرستی، خشونت و زندگی در پاریس بهشکل فوقالعادهای با یکدیگر درهم آمیختهاند.
۲۱. سالومه (Salomé)
- کارگردان: پدرو آلمودوار
- بازیگران: ایزابل مسترس، فرناندو هیلبک، آگوستین آلمودوار و خوان لومباردرو
- محصول: ۱۹۷۸
- مدت زمان: ۱۲ دقیقه
- امتیاز IMDb به فیلم: ۵ از ۱۰
هنگامی که پدرو آلمودوار در سال ۱۹۶۸ از کاسرس به مادرید آمد، امکان یادگیری اصول کارگردانی سینما و آموزش فیلمسازی در پایتخت اسپانیا وجود نداشت؛ زیرا مدرسهی فیلمسازی مادرید توسط دیکتاتور اسپانیایی، فرانسیسکو فرانکو بسته شده بود. مراحل تمرین فیلمسازی آلمودوار از اوایل دههی ۷۰ میلادی و با خریداری یک عدد دوربین سوپر ۸ (Super 8) آغاز شد. در سال ۱۹۷۸ یعنی سه سال پس از مرگ فرانکو و رهایی مردمان اسپانیا از چهل سال دیکتاتوری، قانون اساسی جدیدی به تصویب رسید و توسط خوان کارلوس، پادشاه جوان آن سالهای اسپانیا امضا شد.
پدرو آلمودوار که از سال ۱۹۷۲ به ساخت آثار بسیار کوتاه مشغول بود، در سال ۱۹۷۸ نیز فیلم کوتاه «سالومه» را کارگردانی کرد. این فیلم ۱۲ دقیقهای، نخستین فیلم کوتاه ۱۶ میلیمتری آلمودوار بهحساب میآمد و جزء اولین قدمهای جدی او در مسیر حرفهای سینما بود. فیلمی که بر اساس نمایشنامهای بههمین نام از اسکار وایلد ساخته شده است و به ماجراهایی معنوی و پیچیده میپردازد.
در طول دههی ۷۰ میلادی، پدرو آلمودوار بارها به بارسلونا میرفت تا با شرکت در فستیوالهای سینمایی و نمایش فیلمهایی که آنها را با دوربین سوپر ۸ ساخته بود، بتواند اعتبار قابل توجهی را بهدست بیاورد. او همچنین در محافل زیرزمینی حضور پیدا میکرد تا بیشتر شناخته شود. ناگفته نماند که اکثر فیلمهای کوتاه آلمودوار، بهدلیل روایتهای متفاوت و درونمایههای تابوشکنانهاشان مورد انتقاد قرار میگرفتند.
۲۰. نان و کوچه (The Bread and Alley)
- کارگردان: عباس کیارستمی
- بازیگران: رضا هاشمی، مهدی شهروانفر
- محصول: ۱۹۷۰ (۱۳۴۹)
- مدت زمان: ۱۰ دقیقه
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۱ از ۱۰
هر موقع میخواهیم یادی از عباس کیارستمی فقید کنیم، او را بهعنوان فیلمسازی میشناسیم که به ساخت آثار داستانی و شبهمستند معروف است. او در طول دوران حرفهای ۴۷ سالهاش، عناوین کوتاه و بلند بسیاری ساخت و در جشنوارههای داخلی و خارجی، جوایز متعددی را بهدست آورد. فیلم کوتاه «نان و کوچه» بهعنوان نخستین اثر کیارستمی شناخته میشود که سرآغازی بر شکلگیری تفکر او در مسیر فیلمسازیاش بود؛ و این تفکر چیزی نیست به جز بهتصویر کشیدن واقعیت و پرداختن به زندگی حقیقی افراد مختلف، از جمله کودکان و نوجوانان.
فیلم «نان و کوچه» روایت سادهای دارد. پسربچهای بعد از خریدن نان سنگک، راهی کوچه میشود تا به خانه برسد. اما ناگهان با سگی بزرگ مواجه میشود که راه او را سد کرده است. در طول این ۱۰ دقیقه، یک ماجراجویی ساده اما تأثیرگذار را میبینیم که در وحشت کودک از سگ و فضای مرموز کوچه خلاصه میشود. در این فیلم هم مانند بسیاری از آثار کوتاه کیارستمی، هیچگونه دیالوگی وجود ندارد. تمام وحشت و حس ترسی که قرار است به مخاطب منتقل شود، از طریق موسیقی، سکوت و فضاسازی هوشمندانهی کیارستمی بهوجود میآید.
پیرنگ اصلی داستان فیلم کوتاه «نان و کوچه» را میتوان در سایر آثار عباس کیارستمی مانند «خانهی دوست کجاست» که بهعنوان نخستین قسمت از سهگانهی مشهور «کوکر» شناخته میشود نیز مشاهده کرد. نوجوانان، خطرات دنیای بیرون از خانه، تنهایی و بزرگسالانی که برای رسیدگی به کارهایشان، حاضر نیستند به این بچهها کمک کنند؛ بنابراین شخصیتهای اصلی بهناچار وارد مسیر شجاعانهای میشوند تا بهتنهایی مشکلاتشان را حل کنند. این موضوعات بهعنوان تم اصلی اکثر فیلمهای کیارستمی شناخته میشوند. در پایان «نان و کوچه» بیننده با نوعی چرخهی زمانی بیانتها و تاحدودی نمادین روبهرو شده؛ گویی ترس همیشه وجود دارد و فقط در زمان و مکان متفاوتی پدیدار میگردد.
۱۹. فیلم L’Opéra-Mouffe
- کارگردان: آنیس واردا
- بازیگران: دوروتی بلنک، آنتونی بورسیلر، آندره روزولت، ژان تاسو و ژوزه وارلا
- محصول: ۱۹۵۸
- مدت زمان: ۱۶ دقیقه
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶٫۷ از ۱۰
فیلم کوتاه L’Opéra-Mouffe یکی از نخستین کارهای آنیس واردا بهحساب میآید که در دوران بارداری او ساخته شده است. این فیلم به بخشی از زندگی روزمرهی یک زن باردار و مشاهدات او در یکی از منطقههای پاریس احتصاص دارد. واردا فیلم خود را به بخشهای مختلفی تبدیل میکند؛ قسمتهایی که با رنگهای سیاه و سفید از یکدیگر جدا شدهاند. فیلم L’Opéra-Mouffe با صحنههای سورئالیستی و گاها عجیب خود و استفاده از موضوعی حقیقی و قابل لمس، توانایی آنیس واردا را در مباحث گوناگون نشان میدهد. از تحریک احساسات بیننده بهسبک نقاشیهای امپرسیونیستی گرفته تا کنایهها و ارجاعات به مسائل مختلف سیاسی-اجتماعی، هنری و بشری.
واردا را بیشتر بهخاطر ساخت فیلمهای تجربی و دیدگاههای فمینیستیاش میشناسیم. او در ابتدا تحت تأثیر تئوری مؤلف بود اما رفته رفته متد خود را با عنوان cinécriture (نوشتن سینمایی) تثبیت کرد. از مهمترین آثار واردا میتوانیم به فیلمهای «خانهبهدوش»، «کلئو از ۵ تا ۷» و «صد و یک شب» اشاره کنیم. او یکی از مهمترین کارگردانان زن تاریخ و از بزرگترین افراد موج نوی سینمای فرانسه بود.
۱۸. هزارتوی الکترونیکی: تیاچایکس ۱۱۳۸ (Electronic Labyrinth: THX 1138 3EB)
- کارگردان: جورج لوکاس
- بازیگران: دن ناکتشایم، جوی کارمایکل، دیوید مانسن، ماروین بنت و رالف استل
- محصول: ۱۹۶۷
- مدت زمان: ۱۵ دقیقه
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶٫۳ از ۱۰
جورج لوکاس را بهخاطر ساخت سری فیلمهای پرطرفدار «جنگ ستارگان» میشناسیم. فیلمساز و تهیهکنندهی ۷۷ سالهای که در طول فعالیت حرفهای خود، آثار ماندگار و مهمی را خلق کرد. او هنگامی که فیلم کوتاه «هزارتوی الکترونیکی: تیاچایکس ۱۱۳۸» را ساخت، بهعنوان دانشجو در دانشگاه جنوب کالیفرنیا تحصیل کرد. فیلمی که برای او جایزهی اصلی سومین جشنوارهی ملی فیلم دانشجویی در نیویورک را بههمراه داشت. «تیاچایکس» توجه فیلمساز جوان دیگری بهنام استیون اسپیلبرگ را بهخود جلب کرد. اسپیلبرگ سه سال قبل از این فیلم، فیلم بلند «نور آتش» را در سن ۱۷ سالگی کارگردانی کرده بود. ابراز علاقهای که منجر به همکاریهای این دو کارگردان بزرگ در آینده شد.
بازیگران و عوامل فیلم ۱۵ دقیقهای جورج لوکاس، همگی جزء کارکنان نیروی دریایی ایالات متحده بودند. نقطهی قوت این فیلم کوتاه در داستان سادهاش خلاصه نمیشود، بلکه جنبههای فنی قوی آن باعث ماندگاریاش شده است. تصاویر و قابها، میزانسن و جلوههای بصری فیلم، همگی بهشکل بسیار خوبی ساخته شدهاند. هنگامی که بدانید این فیلم یک اثر دانشجویی بوده و با بودجهی بسیار کمی تولید شده است، عناصر مثبتاش برایتان چشمگیرتر خواهد شد.
در سال ۱۹۷۱ جورج لوکاس این فیلم را تحت شرکت فیلمسازی امریکن زوتروپ (American Zoetrope) و به تهیهکنندگی فرانسیس فورد کوپولا منتشر کرد. فیلمی بهنام «تیاچایکس ۱۱۳۸» که ۹۵ دقیقه زمان دارد و بهعنوان نسخهی کامل و بلند فیلم اصلی شناخته میشود. یک درام علمی-تخیلی که با اشاره به شخصیت باک راجرز و استفاده از المانهای داستانی، یادآور کتاب «۱۹۸۴» از جورج اورول و همچنین «دنیای قشنگِ نو» از آلدوس هاکسلی است.
۱۷. به هوای چارلستون (Sur un air de Charleston)
- کارگردان: ژان رنوآر
- بازیگران: کاترین هسلینگ، ژان رنوآر و پیر براونبرگر
- محصول: ۱۹۲۷
- مدت زمان: ۱۷ دقیقه
- امتیاز IMDb به فیلم: ۵٫۹ از ۱۰
پسر نقاش بزرگ امپرسیونیست پیر آگوست رنوآر، پس از شکست تجاری با فیلم «نانا» در سال ۱۹۲۶، برای نخستینبار مشکلات فیلمسازی مستقل را تجربه کرد. ژان رنوآر از تعهد و علاقهاش نسبت به سینما اطمینان داشت و به فکر تغییر شغل هم نبود؛ اما حداقل در آن دوران چارهای جز عوض کردن رویهی فیلمسازیاش نداشت. او در سال ۱۹۳۲ گفت: «من تابهحال فقط دو فیلم بلند ساختهام؛ یکی سگ ماده (La Chienne) و دیگری نانا. باقی ساختههایم برای سرگرمی یا تجارت بودهاند. اما چارلستون قطعا برای پول و تجارت نبوده است.»
فیلم بعدی رنوآر تا آنجا که ممکن بود با «نانا» فاصله داشت. در «به هوای چارلستون» همهچیز روشن، ساده و مختصر است. او تنها از سه بازیگر یک شخصیت محوری استفاده میکند و برای هر کاراکتر یک لباس مشخص وجود دارد. اما نقش اصلی را همان بازیگر شخصیت «نانا» بازی کرده است. فیلمی ۱۷ دقیقهای که علاقهی رنوآر به سبک رقص آمریکایی را در بستر یک روایت بهخصوص و جالب توجه بهتصویر میکشد.
شایعهها و رازهای مختلف راجعبه این عنوان، به مرور زمان پدیدار شد. یکی از آنها این است که تنها یک نسخه از فیلم در Cinémathèque Française وجود دارد. همچنین با توجه به اینکه فیلم «به هوای چارلستون» هرگز بهپایان نرسید، بهنظر میرسد که نسخهی کوتاهتر آن در دسترس مراکز سینمایی و رسانهها قرار دارد.
۱۶. سرهای ترانهاده (La Cravate)
- کارگردان: آلخاندرو خودوروفسکی
- بازیگران: آلخاندرو خودوروفسکی، ریموند دووس، سال گیلبرت، دنیس بروسو، مارگو لویولا و فرانسوا پرو
- محصول: ۱۹۵۷
- مدت زمان: ۲۰ دقیقه
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶٫۶ از ۱۰
فیلم کوتاه «سرهای ترانهاده» که با نام «کراوات» هم شناخته میشود، اقتباسی صامت از داستان «سرهای ترانهاده» نوشتهی توماس مان است. خودوروفسکی با این فیلم رنگی ۲۰ دقیقهای و مقدمهای از ژان کوکتو، نخستین گامهای خود را بهسمت فیلمسازی حرفهای در سینما برداشت. این فیلم کوتاه پس از ۵۰ سال مفقود شدن در یکی از اتاقهای زیر شیروانی کشور آلمان، بهشکلی ناگهانی پیدا شد.
خودوروفسکی استاد تلفیق داستانهای عجیب و عموما دلهرهآور با سکانسهای سورئال و مضامین آوانگارد در محیطهای گوتیک است. از فیلم بینظیر «خون مقدس» گرفته تا فیلم تجربی «فاندو و لیس» و آثاری مانند «موش کور» و «کوه مقدس» که همگیاشان ویژگیهای عجیب و منحصربهفردی دارند. او در «سرهای ترانهاده» بدون هیچگونه دیالوگ و کلام خاصی، یک کمدی سیاه عجیب و سورئال را بهتصویر میکشد. داستان فیلم به دختری اختصاص دارد که خرج خود را از طریق فروش سر انسانها بهدست میآورد.
خودوروفسکی با استفادهی خلاقانه از دوربین، وجود جلوههای ویژه را غیرضروری میکند و به برخی از مهمترین سکانسهای فیلم، حس زنده بودن میبخشد. در این اثر مهم و ماندگار میتوان مضامینی را پیدا کرد که در فیلمهای بعدی خودوروفسکی با جزئیات بیشتری بررسی شدهاند. بهعنوان مثال میتوانیم به «فاندو و لیس» و سبک روایی و بصری ویژهاش اشاره کنیم.
۱۵. منور (Bottle Rocket)
- کارگردان: وس اندرسون
- بازیگران: لوک ویلسون، اوون ویلسون، رابرت ماسگریو، الیسا سامرفیلد و…
- محصول: ۱۹۹۴
- مدت زمان: ۱۳ دقیقه
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶٫۸ از ۱۰
ماجرای ساخت فیلم کوتاه «منور» به آغاز آشنایی وس اندرسون و اوون ویلسون بازمیگردد. آنها در دانشگاه تگزاس در آستین با یکدیگر دیدار کردند. به گفتهی وس، این ملاقات منجر به دوستی آنها شد زیرا اوون از لحاظ فکری و رفتاری، وجه اشتراکهای بسیاری با وس اندرسون داشت. این تیم دونفرهی خلاق شروع به نوشتن داستان فیلم «منور» کردند. فیلمی ۱۳ دقیقهای، سیاه و سفید و ۱۶ میلیمتری که با بازخوردهای خوبی از سوی منتقدان مواجه شد. این دو در ادامهی مسیر حرفهایشان، در نوشتن فیلمنامهی سه فیلم اول اندرسون و همچنین بعدها بهعنوان کارگردان و بازیگر با هم همکاری کردند.
در سال ۱۹۹۶، فیلم «منور» به اولین فیلم بلند سینمایی وس اندرسون تبدیل شد. این عنوان از نظر تجاری ناموفق بود و همچنین باعث گسترش شایعههای مختلفی مانند تصمیم اوون ویلسون برای پیوستن به تفنگداران نیروی دریایی شد. منتقدان هم با فیلم بهصورت دوگانه برخورد کردند و نظرات متفاوتی را ارائه دادند. اما شاید برایتان جالب باشد بدانید که این فیلم توسط مارتین اسکورسیزی، بهعنوان یکی از ۱۰ فیلم برتر دههی ۹۰ میلادی انتخاب شده است.
وس اندرسون در جشنوارهی کن امسال با فیلم موردانتظار «گزارش فرانسوی» حضور پیدا کرد. هرچند او نتوانست نظر هیات داوران را جلب کند و جایزهای دریافت نکرد؛ با این حال اندرسون یکی از فیلمسازان صاحب سبک و مهم در سالیان اخیر سینماست. اگر به این کارگردان خلاق و ایدهپرداز علاقه دارید، فیلم کوتاه «منور» را از دست ندهید.
۱۴. داوری (Simpan)
- کارگردان: پارک چان ووک
- بازیگران: هاک راک چوی، جو بونگ جی، این بائه کو و سون می میونگ
- محصول: ۱۹۹۹
- مدت زمان: ۲۶ دقیقه
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۲ از ۱۰
پارک چان ووک پس از دو فیلم بلند و ناموفق و همچنین فعالیت بهعنوان منتقد سینما برای امرار معاش، در سال ۱۹۹۹ فیلم کوتاه Simpan که با نام Judgement یا داوری هم شناخته میشود را ساخت. این فیلم ۲۶ دقیقهای با الهام از حادثهای حقیقی در یک فروشگاه بزرگ ساخته شده است. اتفاق هولناکی که بهدلیل سهلانگاری بهوجود آمد و باعث کشته شدن بیش از ۵۰۰ نفر شد. اگر فیلم «داوری» را ببینید، میتوانید مسیر شکلگیری جهان سینمایی مرموز پارک چان ووک و ویژگیهای منحصربهفردش در کارگردانی و روایت را مشاهده کنید. او در این اثر کوتاه از فیلمهای مهم تاریخ سینما مانند «راشومون» آکیرا کروساوا نیز الهام گرفته است.
فاجعه، خشونت، زیباییشناسی ساختاری، روابط درونخانوادهای، درامهای عجیب با ردپایی از کمدی سیاه بدبینانه و پایانهایی درخشان که دست بیننده را برای انواع برداشتها و تفاسیر مختلف باز میگذارند. اینها جزء مؤلفههای اصلی سینمای پارک چان ووک هستند و در فیلم «داوری» هم وجود دارند. اگر بخواهیم به آثار بلند وی با حضور تمام و کمال چنین مضامینی اشاره کنیم، فیلم شاهکار و بهیادماندنی «اولدبوی» که در سال ۲۰۰۳ اکران شد، بهترین نمونه خواهد بود.
داستان فیلم Judgement که بهصورت سیاه و سفید ساخته شده است، به ماجرای قتل یک زن اختصاص دارد که با حوادث عجیب پیراموناش همراه میشود. تا همینجا کافیست؛ در کمتر از ۳۰ دقیقه میتوانید این فیلم را به اتمام برسانید، پس نیازی به اسپویل نخواهد بود. یک سال پس از این اثر کوتاه، کارگردان مطرح کرهای فیلم «منطقهی امنیتی مشترک» را کارگردانی کرد و توانست شکست تجاری ساختههای قبلیاش را بهطور کامل جبران کند.
۱۳. گوشت (Carne)
- کارگردان: گاسپار نوئه
- بازیگران: فیلیپ نائون، بلندین لنور، فرانکی پین، ماری برتو، لوسیل هادزیالیلوویک و…
- محصول: ۱۹۹۱
- مدت زمان: ۴۰ دقیقه
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۲ از ۱۰
گاسپار نوئه استاد بازی با رنگهای قرمز و پرداختن به تابوها و سکانسهای آزاردهنده است. فیلمساز ۵۷ سالهی فرانسوی و آرژانتینیتباری که کارنامهی بلندبالایی ندارد اما با آثاری مانند «بازگشتناپذیر» و «به خلاء وارد شو» تبحر خود را در ساخت فیلمهای متفاوت نشان داد. در سال ۱۹۹۱ گاسپار نوئه فیلم «گوشت» را کارگردانی کرد. اثری ۴۰ دقیقهای با سینماسکوپ ۱۶ میلیمتری که برای اولینبار در هفتهی بینالمللی منتقدان جشنوارهی کن بهنمایش درآمد.
مانند تمام کارهای نوئه، این فیلم هم برای رضایت عموم بینندگان ساخته نشده است. این موضوع را میتوانیم از همان سکانس ابتدایی که به کشته شدن ناگهانی یک اسب و سلاخی وحشیانهاش توسط قصاب اختصاص دارد متوجه شویم. پس از این نما، تصویر به بشقاب زنی که در حال صرف گوشت اسب است برش میخورد. نه در مرگ اسب و نه در صحنهی بعدی، هیچ ظرافت خاصی وجود ندارد اما فیلم «گوشت» بهشدت گاسپار نوئهایست؛ بنابراین اگر تحمل تماشای چنین سکانسهایی را ندارید، بیخیال این اثر شوید.
اگر جزء علاقهمندان جهان سینمایی نوئه هستید و از چنین لحظاتی در فیلمهای مختلف لذت میبرید، Carne میتواند به یکی از خاصترین آثار کوتاه عمرتان تبدیل شود؛ زیرا با دیدن این فیلم، هم به سرآغاز جهانبینی گاسپار نوئه پی میبرید و هم میتوانید بیشتر با قصابها همذات پنداری کنید!
۱۲. شبگرد (Nocturne)
- کارگردان: لارس فون تریه
- بازیگران: ایوت، لارس فون تریه، سولبرگ هوفلدت و ان-لیز گابولد
- محصول: ۱۹۸۰
- مدت زمان: ۸ دقیقه
- امتیاز IMDb به فیلم: ۵٫۵ از ۱۰
لارس تریه قبل از افزودن «فون» به نام خود و هنگام ورود به مدرسهی ملی فیلم دانمارک، باتجربهتر از سایر دانشجویان بود. فون تریه با ساخت فیلم کوتاه «شبگرد» اولین پروژهی تحصیلی و ۱۶ میلیمتریاش را کارگردانی کرد. این فیلم همچنین نخستین همکاری او را با تام الینگ و توماس گیسلاسون رقم زد. این سه نفر حتی بعد از ترک مدرسهی فیلم، همکاریهایشان را با یکدیگر ادامه دادند. این فیلم ۸ دقیقهای که با دلهره و اضطراب سروکار دارد، به برخی از خصوصیتهای شخصیتی فون تریه مانند ترس از ارتفاع و پرواز میپردازد.
فیلم تجربی «شبگرد» با استفاده از رنگهای سرد و تصاویر مخدوش و کدر، بهشکل متفاوتی مفهوم خود را به مخاطب منتقل میکند و در اروپاییترین حالت ممکن بهپایان میرسد. در سال ۱۹۸۱، این عنوان در جشنوارهی مدرسهی فیلم اروپا که در شهر مونیخ برگزار شد، توانست جایزهی بهترین فیلم کوتاه را دریافت کند. یک سال بعد لارس فون تریه با فیلم «آخرین جزئیات» باری دیگر این جایزه را ازآن خود کرد.
در مجموع اگر از هواداران سینهچاک فون تریه هستید و میخواهید آثار دوران جوانی این فیلمساز صاحب سبک دانمارکی را تماشا کنید، فیلم ۸ دقیقهای «شبگرد» را از دست ندهید.
۱۱. حشره (Doodlebug)
- کارگردان: کریستوفر نولان
- بازیگران: جرمی تئوبالد
- محصول: ۱۹۹۷
- مدت زمان: ۳ دقیقه
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۱ از ۱۰
شاید برایتان جالب باشد بدانید که کریستوفر نولان از هفت سالگی شروع به ساخت فیلم کرده است. با این حال، نخستین فیلم کوتاه شناختهشدهی او یک تریلر روانشناسی سیاه و سفید است با مدت زمانی کمتر از ۳ دقیقه. او این فیلم را هنگامی که در دانشگاه لندن مشغول تحصیل در رشتهی ادبیات انگلیسی بود ساخت.
داستان فیلم به مردی ناشناس با بازی جرمی تئوبالد که یک سال بعد در نخستین فیلم بلند نولان با عنوان «تعقیب» هم بازی کرد، اختصاص دارد. او بهطرز دیوانهواری سعی میکند تا با کفش خود، حشرهای که در آپارتماناش پیدا شده را از بین ببرد. اما ناگهان ورق برمیگردد و اتفاق عجیب و غیرقابل پیشبینیای رخ میدهد. اگر فیلم «حشره» را تماشا کنید، متوجه خواهید شد که کریستوفر نولان از همان ابتدا به مسائل پیچیده در رابطه با ذهن انسان و محیط پیراموناش علاقهی بسیاری داشته است.
موسیقی و صداگذاری جذاب، تصاویر سیاه و سفید و نورپردازی مناسب و رفتارهای این مرد بینام و نشان، همگی یادآور داستان «مسخ» کافکا هستند. فیلم «حشره» ۳ دقیقه زمان دارد و این یعنی تا بخواهید چیزی را ببینید، همهچیز تمام شده است. اما در همین مدت زمان بسیار کوتاه، داستان نولان بهشدت سنگین و ترسناک بهنظر میرسد. در این اثر هم مانند ۹۰ درصد ساختههای کریستوفر نولان، بیشتر از اینکه بخواهید چیزی را تماشا کنید و به وجوه بصری اهمیت دهید، باید فکر کنید و لایههای مفهومی مختلف را بشکافید!
۱۰. تراموا (Tramwaj)
- کارگردان: کریشتوف کیشلوفسکی
- بازیگران: ماریا ژانیک و یرژی براشکا
- محصول: ۱۹۶۶
- مدت زمان: ۵ دقیقه
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶٫۴ از ۱۰
«تراموا» یکی از دو فیلم کوتاهی بهشمار میرود که فیلمساز شهیر لهستانی، کیشلوفسکی آنها را در سال ۱۹۶۶ و در دوران دانشجویی ساخته است؛ فیلم دیگر Urzad (دفتر کار) نام دارد. هر دو فیلم سیاه و سفید هستند، بهصورت ۳۵ میلیمتری ساخته شدهاند و مدت زمانشان هم تفاوت چندانی با یکدیگر ندارد. فیلم داستانی و کوتاه «تراموا» ۵ دقیقه و ۴۵ ثانیه زمان دارد و جالب است بدانید که کیشلوفسکی در این اثر، برای نخستینبار بهسراغ مضامین عاشقانه رفته بود.
شبهنگام و زمانی که برف سطح زمین را پوشانده است، مرد جوانی در حال دویدن مشاهده میشود و به داخل تراموایی میپرد. تعداد مسافرها زیاد نیست اما در میان آنها، یک دختر وجود دارد. تماس چشمی آغاز میگردد و مرد جوان سعی میکند تا دختر را بخنداند. پس از مدتی متوجه میشود که او در خواب عمیقی فرو رفته است. مرد جوان پس از پیاده شدن در ایستگاه مدنظرش، ناگهان احساس پشیمانی میکند و بهدنبال تراموا میدود. و اینگونه فیلم کیشلوفسکی به اتمام میرسد. این پایان عجیب و جالب میتواند تعبیرهای متفاوتی را بههمراه داشته باشد که از بحثبرانگیزترین آنها، میتوانیم به گیر افتادن مرد جوان در یک لوپ زمانی عاشقانه، نافرجام و حتی خیالی اشاره کنیم.
فیلم «تراموا» مانند سایر آثار اولیهی کریشتوف کیشلوفسکی، بسیار جذاب و خوشساخت است. عنوانی کوتاه و عجیب که با روایتی بدون دیالوگ و بازی فوقالعادهی شخصیت اصلی، سبک فیلمسازی یکی از مطرحترین کارگردانان لهستانی را بهخوبی نشان میدهد.
۹. تولد بهترین دوستم (My Best Friend’s Birthday)
- کارگردان: کوئنتین تارانتینو
- بازیگران: کریگ هامن، کوئنتین تارانتینو، کریستال شاو، آلن گارفیلد، برندا هیلهاوس و…
- محصول: ۱۹۸۷
- مدت زمان: ۳۶ دقیقه
- امتیاز IMDb به فیلم: ۵٫۶ از ۱۰
کوئنتین تارانتینو در اوایل سال ۱۹۸۱ در یک کلاس بازیگری با کریگ هامن آشنا شد. این دو بهدلیل علایق مشترک و دانش متقابلشان از سینما با یکدیگر دوست شدند. آنها کار خود را با نوشتن سکانسهای کوتاه و بازی در نمایشهای مختلف آغاز کردند. هامن ادعا میکند که حضور او باعث آشنایی تارانتینو با سینمای آسیا و ایتالیا شده است. او همچنین در سال ۱۹۸۴ ایدهی ساخت فیلم کوتاه «تولد بهترین دوستم» را مطرح کرد و کسی بود که اولین صفحات آن را نوشت.
فیلمنامهی اولیهی هامن حدود چهل صفحه داشت که توسط دو فیلمساز مشتاق، به بیشتر از هشتاد صفحه تبدیل شد. نهایتا در طول سه سال از سالهای ۱۹۸۴ تا ۱۹۸۷ فیلمبرداری بهطول انجامید و یک فیلم ۷۰ دقیقهای تولید شد. متاسفانه بهدلیل آتشسوزی، تنها ۳۶ دقیقه از این اثر باقی مانده است. در دورانی که فیلمهای کمهزینهای مانند «عجیبتر از بهشت» به کارگردانی جیم جارموش و «میخواهد به دستش بیاورد» به کارگردانی اسپایک لی بهصورت سیاه و سفید ساخته شدند و علاوهبر موفقیت در گیشه توانستند نظر منتقدان را هم بهخود جلب کنند، کوئنتین و کریگ جوان هم شانس خود را امتحان کردند؛ زیرا آنها فکر میکردند احتمال موفقیتشان بسیار زیاد خواهد بود.
گفته میشود پیش از آغاز پروسهی تولید فیلم «سگهای انباری» این دو نفر مسیر جداگانهای را در پیش گرفتهاند و به همکاریهایشان پایان دادهاند. «تولد بهترین دوستم» در چندین جشنوارهی سینمایی مختلف بهنمایش درآمد اما هیچگاه بهصورت رسمی و با اهداف تجاری منتشر نشد. تارانتینو از این اثر بهعنوان مدرسهی فیلم و نقطهی شروع جهانبینی سینمایی و مسیر حرفهای خود یاد میکند.
۸. وینسنت (Vincent)
- کارگردان: تیم برتون
- صداپیشگان: وینسنت پرایس
- محصول: ۱۹۸۲
- مدت زمان: ۶ دقیقه
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸٫۳ از ۱۰
«وینسنت» بهعنوان چهارمین ساختهی کوتاه تیم برتون، یک انیمیشن ۶ دقیقهای بهسبک استاپ موشن است. این فیلم کوتاه مهم و دوستداشتنی بهنوعی یادآور اکسپرسیونیسم آلمانی در دههی ۲۰ میلادی است. داستانی کوتاه دربارهی پسر جوانی بهنام وینسنت ملوی که دوست دارد شبیه وینسنت پرایس رفتار کند. اگر این انیمیشن را ببینید، میتوانید با حسی عمیق تمام ارجاعات تیم برتون به نقاشی، ادبیات و خصوصا اشعار تاریک و کابوسوار ادگار آلنپو را لمس کنید. این انیمیشن کوتاه بر اساس شعری بهقلم برتون ساخته شده است و وینسنت پرایس را بهعنوان راوی و صداپیشه در اختیار دارد.
وینسنت پرایس یک بازیگر آمریکایی بود که بهخاطر نقشآفرینی در فیلمهای ترسناک و صدای قدرتمند و متمایزش شناخته میشد. برتون از پرایس بهعنوان یکی از الهامبخشترین افراد زندگیاش یاد میکند و بههمین دلیل علاوهبر «وینسنت» آنها در پروژههای دیگری مانند «ادوارد دستقیچی» هم با یکدیگر همکاری کردند.
این فیلم حاوی اشاراتی به کارهای بعدی برتون است؛ مانند حضور مختصر و اولیهی جک اسکلینگتون و فرنکنوینی. «وینسنت» یکی از اولین انیمیشنهای استاپ موشن بود که از «انیمیشن تکفریم» استفاده کرد، تکنیکی کاربردی که تیم برتون در «کابوس قبل از کریسمس» نیز آن را بهکار برده است.
۷. الفبا (The Alphabet)
- کارگردان: دیوید لینچ
- بازیگران: پگی لینچ
- محصول: ۱۹۶۹
- مدت زمان: ۴ دقیقه
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶٫۷ از ۱۰
نخستین اثر کوتاه و انیمیشنی دیوید لینچ با عنوان «شش مرد بیمار میشوند» که در سال ۱۹۶۷ ساخته شد، برای او ۲۰۰ دلار هزینه داشت. لینچ از مبلغی که برای این پروژه خرج کرده بود رضایت نداشت و خودش را متقاعد کرد که در این مسیر پیش نرود. مدتی بعد، میلیونری بهنام اچ. بارتون واسرمن برای ساختههای مختلف دیوید لینچ، مبلغ ۱۰۰۰ دلار را به او پیشنهاد کرد. واسرمن این امکان را به لینچ داد تا یک دوربین جدید بخرد، یک دوربین فیلمبرداری Bolex که گویا فوکوس معیوبی داشته است.
دیوید لینچ پس از دو ماه کار کردن بر روی فیلم کوتاه «الفبا» به مشکلات این دوربین پی برد. یک اثر ۴ دقیقهای بهشدت غریب و سورئال که بر اساس کابوسهای خواهرزادهی پگی لینچ (همسر آن زمان دیوید لینچ) ساخته شد. داستان کوتاه این عنوان از طریق کابوس پگی روایت میگردد. حروف الفبا یک به یک بهگوش میرسند و هر حرف با تصاویری عجیب و در بستر فضایی سورئال بهتصویر کشیده میشود.
لینچ با ساخت این فیلم سعی داشت تا بهنوعی سیستم آموزشی دوران خود را نقد کند و با استفاده از جهانبینی بهخصوص و ذهن پریشان و خلاقاش، یادگیریِ توأم با دلهره و وحشت را نشان دهد. شاید در آثار کوتاه برخی از فیلمسازان مشهور تاریخ سینما، تفکرات و نوع نگاه متفاوتی را ببینید که با جهان فیلمهای بلندشان فاصله دارد اما دیوید لینچ از همان ابتدا هم با یکسری تمهای مشخص سروکار داشته است؛ درونمایهها و مضامینی مانند رویا، توهم، وحشت، کابوس، ترسهای درونی و روانی بشر که همگیاشان در بستر جهانی فانتزی و فراواقعی بهتصویر کشیده شدهاند.
۶. بچهها (Les Mistons)
- کارگردان: فرانسوا تروفو
- بازیگران: جرارد بلین، برنادت لافون و…
- محصول: ۱۹۵۷
- مدت زمان: ۱۸ دقیقه
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۱ از ۱۰
دومین اثر کوتاه فیلمساز بزرگ فرانسوی که به گفتهی خودش نخستین فیلم واقعی اوست، ابتدا ۲۳ دقیقه بود اما پس از مدتی، فرانسوا تروفو دوباره مدت زمان آن را به ۱۸ دقیقه کاهش داد. فیلم با تصاویر پیوستهای از دوچرخهسواری یک زن جوان در جادهای همراه با درختان وسیع و صدای یک قطعه موسیقی روحیهبخش آغاز میشود. هنگامی که شخصیت زن (با بازی برنادت لافون) به داخل جنگل و کنار رودخانه میرود و دوچرخهاش را به گوشهای تکیه میدهد، پنج پسر بچه به دوچرخه نزدیک میشوند و به شیطنتهای دوران کودکیاشان میپردازند. بازگشت زن باعث فرار کردن بچهها میشود و مجددا حرکت در جاده آغاز میگردد.
نیازی به بازگویی وقایع و تعریف تمام سکانسهای این اثر نیست. تروفو در فیلم «بچهها» به برخی از اتفاقات روزمره و اوج و فرود یک رابطهی نیمهعاشقانه و دراماتیک در دوران جوانی میپردازد. داستانی که شاید سطحی و تکراری بهنظر برسد اما با توجه به ویژگیهای بصری و تبحر تروفو در امر کارگردانی، به یک فیلم ۱۸ دقیقهای جالب و دیدنی تبدیل شده است.
در سال ۱۹۵۸، فرانسوا تروفو تنها منتقد مجلهی کایهدو سینما بهحساب میآمد که به جشنوارهی کن دعوت نشده بود. جایی که یک سال پس از آن یعنی در سال ۱۹۵۹، بهخاطر نخستین فیلم بلند خود «۴۰۰ ضربه» جایزهی بهترین کارگردانی را دریافت کرد.
۵. دو مرد و یک کمد (Dwaj ludzie z szafa)
- کارگردان: رومن پولانسکی
- بازیگران: رومن پولانسکی، یاکوب گلدبرگ، هنریک کلوبا و…
- محصول: ۱۹۵۸
- مدت زمان: ۱۵ دقیقه
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶٫۸ از ۱۰
فیلم «دو مرد و یک کمد» یک اثر کوتاه سیاه و سفید و صامت است که طبق گفتههای پولانسکی، به موضوع عدم تحمل و پذیرش جامعه نسبت به فرد یا افرادی با دیدگاهها و مشخصههای متفاوت میپردازد. در سال ۱۹۵۸ یک مسابقه فیلم کوتاه برای آثار تجربی در نمایشگاه جهانی بروکسل برگزار شد. با این اوصاف، رومن پولانسکی تصمیم به نوشتن و کارگردانی یک اثر کوتاه گرفت.
این فیلم دو مرد را نشان میدهد که کمد لباسی را بههمراه دارند و برای ورود به چندین موسسهی اجتماعی تلاش میکنند اما هربار توسط افراد مختلف و جامعه طرد میشوند. هنگامی که خصومت علیه مردان داستان به اوج میرسد، این دو نفر بهمکانی که در ابتدا آنجا قرار داشتهاند عقبنشینی میکنند.
رومن پولانسکی که در آن زمان دانشآموز مدرسهی لودز بود، توانست مدال برنز ارزشمند را ازآن خود کند. چنین موفقیت بزرگی به پولانسکی این شانس را داد تا با کلود گیلمو و ژان ماری درو آشنا شود. دو فیلمساز فرانسوی که در مسیر سینمایی پولانسکیِ جوان بسیار تأثیرگذار واقع شدند. اگر این کارگردان کهنهکار لهستانی را با آثار شاخصی مانند «پیانیست»، «محلهی چینیها»، «بچه رزماری» و «ماه تلخ» میشناسید، بد نیست تا «دو مرد و یک کمد» را هم تماشا کنید.
۴. شارلوت و ورونیک، یا: همهی پسران پاتریک نامیده میشوند (Charlotte et Véronique, ou Tous les garçons s’appellent Patrick)
- کارگردان: ژان لوک گدار
- بازیگران: ژان کلود بریلی، آن کولت، نیکول برگر
- محصول: ۱۹۵۹
- مدت زمان: ۲۱ دقیقه
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۱ از ۱۰
در تابستان ۱۹۵۹، پیر براونبرگر دوربینی را در اختیار گدار قرار داد که با استفاده از آن توانست نخستین فیلم کوتاه داستانیاش را بهصورت ۳۵ میلیمتری بسازد. اما فیلمنامهی این اثر توسط شخص دیگری بهنام اریک رومر (که بعدها به یکی از کارگردانان اصلی موج نو سینمای فرانسه تبدیل شد) نوشته شده بود.
اگر این فیلم از لحاظ روایی بیانگر سبک نگارشی بهخصوص رومر با طنز ملایم و متقارن همیشگیاش باشد، در زمینهی کارگردانی یک فیلم گداری تمامعیار است. او در این فیلم جزئیاتی را مانند نحوهی استفادهی سه شخصیت اصلی از عینک آفتابی نشان میدهد تا اشارهای به مطلب انتقادی و جنجالی فرانسوا تروفو در یک روزنامه راجعبه افسانههای دروغین در سینمای فرانسه داشته باشد.
استفاده از اشیا و وسایل هنری مانند پوستر جیمز دین یا تصاویری با نمای نزدیک از چهره و آثار پیکاسو و تکنیکهایی مانند جامپکاتهای مداوم، در آثار بعدی گدار بهطور گسترده دیده شده است. بهواسطهی این فیلم، آن کولت که نقش شارلوت را بازی کرده بود، گدار را با بازیگری جوان و کمتجربه بهنام ژان پل بلموندو معرفی کرد.
۳. ریشتراشی بزرگ (The Big Shave)
- کارگردان: مارتین اسکورسیزی
- بازیگران: پیتر برنوث
- محصول: ۱۹۶۷
- مدت زمان: ۶ دقیقه
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷ از ۱۰
«ریشتراشی بزرگ» چهارمین فیلم کوتاه مارتین اسکورسیزی است. این فیلم درست بعد از نخستین عنوان بلند او بهنام «من اول زنگ میزنم» در سال ۱۹۶۷ ساخته شد و آغاز همکاری بزرگی بین او و هاروی کیتل بود. این اثر کوتاه و تجربی، بهخوبی ویژگیهای سینمای اسکورسیزی را نمایش میدهد و از المانهای بصری خاصی برخوردار است.
عنوان جایگزین این فیلم Viet ’67 نام داشت که در واقع جزء آثار هنری عاصی از جنگ بهحساب میآمد و برای اعتراض به جنگ ویتنام طراحی شده بود. با دانستن این موضوع، معنای فیلم دیگر نیازی به توضیح ندارد. «ریشتراشی بزرگ» اولین نمایش خود را در بلژیک انجام داد و در جشنوارهی سینمای تجربی سال ۱۹۶۸، جایزهی اصلی را دریافت کرد.
فیلم با نمای نزدیکی از یک حمام خالی شروع میشود. مردی بهداخل حمام میآید و خودش را در آینه نگاه میکند. موسیقی جَزِ دلانگیزی که جزء آثار بانی بریگان است نیز در پسزمینه بهگوش میرسد. او آمادهی اصلاح میشود، این کار را انجام میدهد و آنقدر این عمل را تکرار میکند تا خون از صورت و گردناش جاری میگردد.
تصاویر متحرک، کاتهای پی در پی، دوربینی که هر لحظه در صحنه حاضر است و سوژهها را زیر نظر میگیرد و مفهومی نمادین و اعتراضی نسبت به مقولهی جنگ، همگی جزء ویژگیهایی هستند که فیلم کوتاه اسکورسیزی را در اواخر دههی ۶۰ میلادی بهشدت متمایز و ویژه جلوه میدهند. اثری که به منبع الهام فیلمسازان بعد از خود هم تبدیل شد و یکی از شاخصترین نمونههایش را میتوانید در سکانسی از فیلم «خانوادهی اشرافی تننبام» وس اندرسون مشاهده کنید.
۲. سگ آندلسی (Un Chien Andalou)
- کارگردان: لوئیس بونوئل
- بازیگران: پیر باچف، سیمون ماروی، لوئیس بونوئل و سالوادور دالی
- محصول: ۱۹۲۹
- مدت زمان: ۱۶ دقیقه
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۷ از ۱۰
سالها قبل از اینکه بونوئل فیلم «ویریدیانا» را در سال ۱۹۶۱ کارگردانی کند و دو سال پیش از کشیدن نقاشی «تداوم حافظه» در سال ۱۹۳۱ توسط سالوادور دالی، این دو هنرمند سورئالیست اسپانیایی فیلمنامهی یک اثر کوتاه را بهصورت مشترک نوشتند. اثری که بعدا تبدیل به یک فیلم ۱۶ دقیقهای بهنام «سگ آندلسی» (An Andalusian Dog) شد.
ایدهی ساخت این فیلم مهم و ماندگار به رویاها و کابوسهای این دو هنرمند بزرگ برمیگردد. شاید ایدهی بریدن ماه توسط ابر مانند یک تیغ بُران، کمی احمقانه و خندهدار بهنظر برسد اما بونوئل و دالی با استفاده از ذهن خلاق و جهانبینی غریب و متفاوتشان، سکانسی درخشان و فیلمی درخشانتر را بهوجود آوردند. آنها برای صحنهی برش چشم توسط تیغ، از چشم یک گاو واقعی استفاده کردند که هنوز بهعلت محتوای خشونتآمیز، جلوههای بصری عجیب و تدوین ماهرانه، چندان جلب توجه نمیکند.
این اثر کوتاه از چندین المان روایی و بصری دوران صامت سینما مانند جنایت و قتل، کابوس، مهتاب، اغواگری و… استفاده میکند. اما نکتهی جالب اینجاست که در همین راستا، تبدیل به فیلمی آوانگارد شده و تمام قوانین و قراردادها را زیرپا میگذارد.
بلافاصله پس از اولین نمایش فیلم در پاریس در ژوئن سال ۱۹۲۹، نظرات متفاوت مردمی و همچنین منتقدان و هنرمندان، اثر کوتاه بونوئل و دالی را در کانون توجهات قرار دادند. ژرژ باتای این فیلم را یک اثر فوقالعاده و بهشدت عمیق در مبحث وحشت خواند. اما فدریکو گارسیا لورکا نظر کاملا متفاوتی داشت و از «سگ آندلسی» بهعنوان یک فیلم بیارزش و غیرقابل دیدن یاد کرد. ساختهی بونوئل و دالی بهمدت هشت ماه در منطقهی مونمارتر شهر پاریس بهنمایش خود ادامه داد.
قبل از پایان سال ۱۹۲۹، بونوئل وظیفه پیدا کرد تا ساخت یک اثر کوتاه دیگر را آغاز کند. اما پس از مدتی این پروژه از دنبالهی «سگ آندلسی» خارج شد و در سال ۱۹۳۰ منجر به ساخت فیلم ۶۰ دقیقهای «عصر طلایی» گردید.
۱. غلتک و ویولون (Katok i Skripka)
- کارگردان: آندری تارکوفسکی
- بازیگران: ایگور فومچنکو، ولادیمیر زمانسکی، ناتالیا آرخانگلسکایا، مارینا آدژوبی و…
- محصول: ۱۹۶۱
- مدت زمان: ۴۶ دقیقه
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷٫۴ از ۱۰
آخرین پروژهی تارکوفسکی در مدرسهی فیلم مسکو «غلتک و ویولون» (The Steamroller and the Violin) نام داشت. یک فیلم ۴۶ دقیقهای که بهصورت ۳۵ میلیمتری ساخته شد و در استودیوی روسی موسفیلم (Mosfilm) تولید گردید. فیلمنامهی این اثر توسط تارکوفسکی و همکلاسیاش، آندری میخالکوف کونچالوفسکی نوشته شده است. تارکوفسکی برای اخذ مدرک دیپلم، باید تواناییهایش را در زمینهی فیلمبرداری و کارگردانی اثبات میکرد که از قضا با ساخت «غلتک و ویولون» این اتفاق بهوقوع پیوست.
اگر این اثر را تماشا کنید، میتوانید چشمانداز یک پسربچه را از محیط اطراف و جهان پیراموناش بهخوبی درک کنید. موضوعی که در فیلمهای بعدی تارکوفسکی مانند «کودکی ایوان» و «آینه» کاملا مشهود است؛ البته با فرم و حالتی پختهتر و تأثیرگذارتر.
تعلق خاطر تارکوفسکی به مسئلهی زمان و استفاده از المانها یا ویژگیهایی که گاهی قابل مشاهده هستند و برخی اوقات از طریق حس و ادراک فعال میشوند، نبوغ و تیزبینی این فیلمساز روس را نشان میدهد. چنین شرایطی که در فیلم «غلتک و ویولون» هم وجود دارند، نشاندهندهی جهانبینی خاص و گستردهی او هستند. تارکوفسکی در اغلب اوقات، صدای طبیعت و یا موسیقی کلاسیک (ترجیحا باخ) را ارجح میداند و بدون تکیهی زیاد بر دیالوگ، جهان مدنظرش را خلق میکند. در مجموع اگر به سینمای روسیه علاقه دارید و از طرفداران سرسخت آندری تارکوفسکی هستید، دیدن این اثر کوتاه را بههیچوجه از دست ندهید.
فیلمهای کوتاه و کارگردانان دیگری که شایستهی حضور در این فهرست بودند
- دیوید کراننبرگ: از جوی (۱۹۶۷) – دوربین (۲۰۰۰)
- برادران داردن: او میدوید و جهان را اداره میکرد (۱۹۸۷)
- لوکرسیا مارتل: پادشاه مرده (۱۹۹۵)
- فرانسوا اوزون: یک لباس تابستانی (۱۹۹۶)
- اسپایک جونز: آنها چگونه به آنجا میرسند (۱۹۹۷) – صحنههایی از حومهی شهر (۲۰۱۱)
- پائولو سورنتینو: عشق حد و مرز ندارد (۱۹۹۸)
منبع: taste of cinema