۲۰ بازی خلاقانهی عالی سال ۲۰۲۱ که کسی تجربه نکرد
۲۰۲۱ عجب سالی بود! شاید بتوان گفت کمی از ۲۰۲۰ بهتر بود، ولی نه خیلی. در این سال فاجعهی بسته شدن کانال سوئز را تجربه کردیم، اسپیس جم ۲ (Space Jam 2) کاری کرد که مردم دیگر نخواهند در عمرشان فیلم دیگری تماشا کنند و اوایل سال شخصی به نام ترامپ فراموش کرد دموکراسی چگونه کار میکند.
با این حال، اوضاع آنقدرها هم خراب نبود. بعضی از انسانهای باهوش موفق شدند واکسن کووید ۱۹ را بسازند، فیلم تلماسه (Dune) از آن چیزی که فکرش را میکردیم بهمراتب بهتر از آب درآمد، و از همه مهمتر، یک عالمه بازی خوب در سال ۲۰۲۱ داشتیم.
در این مقاله قصد دارم بازیهایی را معرفی کنم که در سال ۲۰۲۱ منتشر شدند و ارزش بازی کردن دارند، ولی ممکن است بهخاطر عدم معروفیت آنچنانی موفق به تجربهیشان نشده باشید. در این مقاله قصد ندارم از بازیهای بلاکباستر بزرگ، بازیهای ارلی اکسس (Early Access) یا دیالسی اسم ببرم؛ مهم نیست که چقدر خوب باشند. این فهرست محدود به بازیهای ۲۰۲۱ است که بهنظرم لایق توجه بیشتری بودند. لازم به ذکر است که فهرست ترتیب خاصی ندارد.
۱. اورهود (Everhood)
تهیهکننده: Surefire Games / سازنده: Chris Nordgren و Jordi Roca
سبک: ماجراجویی، نقشآفرینی، ریتممحور
پلتفرم: کامپیوتر، سوییچ
بازیهای زیادی هستند که شما را تشویق میکنند از مبارزه پرهیز کنید، دنبال راهحلهای صلحجویانه بگردید و دربارهی هزینهای که باید برای خشونت بپردازید فکر کنید. با این حال بازیهای کمی هستند که این مفاهیم را در قالب رقصیدن روی اسید منتقل کنند!
اورهود اودیسهای روانگردان (Psychedelic) در جهان فانتزی عجیبی است که اگر بخواهم روراست باشم، هیچ منطقی پشت آن نیست. در این بازی تجربههای مذهبی عجیب را پشتسر میگذارید، با قوهی ادراک خود مبارزه میکنید و با شخصیتهای عجیب تعامل برقرار میکنید و تنها راهنمایتان هم موسیقی الکترونیک پرآبوتابی است که در پسزمینه پخش میشود. در توصیف بازی همین بس که در یکی از اولین مبارزاتتان، رقیبتان یک قارچ جادویی (اشاره به مادهی روانگردان مجیک ماشروم) است.
البته عمق بازی بیشتر از این حرفهاست، ولی مبارزات بازی آنقدر خوب هستند که میتوانید کل زیرلایههای معنایی آن را نادیده بگیرید و صرفاً از بازی کردن گیتار هیرو (Guitar Hero) روی اسید لذت ببرید.
۲. چیکوری: داستانی رنگارنگ (Chicory: A Colorful Tale)
تهیهکننده: Finji / سازنده: Greg Lobanov
سبک: ماجراجویی
پلتفرم: کامپیوتر، پلیاستیشن ۴ و ۵، سوییچ
عنوان این بازی در آن واحد هم بسیار دقیق است، هم بسیار غلطانداز. چون داستانی که این بازی تعریف میکند، حقیقتاً بسیار رنگارنگ است، ولی در آن شما نقش چیکوری را بازی نمیکنید. در این بازی نقش سگی را بازی میکنید که دوست دارم اسمش را پیتزا (Pizza) بگذارم.
سوژهی اصلی چیکوری: داستانی رنگارنگ رنگآمیزی است. راه رفتوآمد در دنیای بازی، حل کردن پازل و رنگ بخشیدن به دنیایی سیاهوسفید همه از طریق رنگآمیزی انجام میشوند. یکی از جنبههای شگفتآمیز بازی برای من این بود که سازندگان آن موفق شدهاند راههای بسیار زیادی را برای بهکارگیری درونمایهی بازی در گیمپلی آن پیدا کنند. برای همین افزودن رنگ به دنیای بازی و ملاقات با شخصیتهای مفرح آن بسیار لذتبخش است. چیکوری دوستداشتنیترین بازی سال است و بهطور غافلگیرکنندهای، دربارهی ماهیت هنر و خلاقیت حرفهای زیادی برای گفتن دارد.
۳. مجموعهی «فلان» قاتل (…Of the Killer Series)
تهیهکننده: garmentdistrict / سازنده: garmentdistrict
سبک: ماجراجویی
پلتفرم: کامپیوتر
بازی سوم کمی با عناوین دیگر فهرست فرق میکند، چون فقط یک بازی نیست، بلکه یک مجموعهی بازی است. این مجموعه «فلان قاتل» (…of the Killer) نام دارد، مثل دستهای قاتل، صدای قاتل، خون قاتل و تعدادی عنوان دیگر.
بهترین راه برای توصیف بازیهای این مجموعه «شبیهساز راه رفتن» (Walking Sim) است. در این بازیها شما نقش دختری به نام بیبی (BB) را بازی میکنید و وظیفه دارید در نقش او در ساختمانهای شهری فرسوده و عجیبغریب پرسه بزنید که پر از انسانهای دیوانه و هیولاها هستند.
نویسندگی بازی در آن واحد هم سبکسرانه است و هم از عمق درونمایهای برخوردار است که اگر مایل باشید میتوانید زیرلایههای معناییاش را کشف کنید. کل بازیهای این مجموعه حالوهوای رویایی تبآلود را دارند، ولی همهیشان بسیار بامزه هستند و لحنی خیالانگیز دارند. همچنین تمام این بازیها رایگان هستند و میتوانید در این لینک بازیشان کنید. توصیه میکنم حداقل تف قاتل (Drool of the Killer) را امتحان کنید که بازی موردعلاقهی من در مجموعه است.
۴. اسلیپویز (Slipways)
تهیهکننده: Beetlewing / سازنده: Beetlewing
سبک: استراتژی نوبتی
پلتفرم: کامپیوتر
حالا که صحبت از بازیهای کوچک شد، بهترین فرصت برای معرفی اسلیپویز است. اسلیپویز بازی استراتژی ۴اکس (۴X) در مقیاسی کهکشانی است که بهشدت فشرده شده و در قالب لقمهای خوشمزه بهمخاطب عرضه میشود. مکانیزمهای اصلی گیمپلی اسلیپویز بسیار ساده هستند: استعمار کردن سیارهها و متصل کردن آنها به مسیرهای تجاری؛ ولی پشت این ظاهر ساده عمقی باورنکردنی نهفته است. در این بازی شما باید خطهای تولید بزرگ، پایگاههای پژوهشی و پروژههای زمینیسازی را مدیریت کنید تا از این راه بتوانید کلونیهای کوچک خود را به یوتوپیاهای رونقیافته تبدیل کنید؛ حتی اگر برای رسیدن به این هدف مجبور باشید بعضی سیارهها را منفجر کنید یا شهروندان وفادارتان را به خمیر تبدیل کنید تا پیش از به پایان رسیدن دورهی فعالیتتان بهعنوان فرماندار حداکثر امتیاز ممکن را به دست آورید.
اسلیپویز یکی از بازیهای موردعلاقهی من در ۲۰۲۱ برای فسفر سوزاندن و وقت تلف کردن بود و مطمئنم که این تاثیر را برای شما نیز خواهد داشت.
۵. رویاهای سیلیکونی (Silicon Dreams)
تهیهکننده: Clockwork Bird / سازنده: James Patton
سبک: ماجراجویی
پلتفرم: کامپیوتر
رویاهای سیلیکونی بهترین بازی اقتباسشده از یک فیلم به صورت غیررسمی است. این بازی اساساً معادل گسترشیافتهی تست وویت کمپف (Voight Kampff) در فیلم بلید رانر (Blade Runner) است.
در این بازی نقش اندرویدی را ایفا میکنید که برای یک شرکت رباتسازی سایبرپانک کار میکند. کار شما این است که با اندرویدهای دیگر حرف بزنید و با معیارسنجی احساساتشان ببینید که آیا معیوب هستند، دچار نقص فنی شدهاند یا دارند به شما دروغ میگویند یا نه.
سپس با انتخابی اخلاقی روبرو میشوید: اینکه اندروید را آزاد کنید، حافظهاش را پاک کنید یا برای همیشه او را از کار بیندازید. تمام مدت به این حقیقت تلخ واقف هستید که اگر رابطهیتان با شرکتی که برایش کار میکنید خراب شود، ممکن است همین بلا سر خودتان هم بیاید.
رویاهای سیلیکونی بازیای پرتنش و جذاب است و گفتگوهای پانزدهدقیقهای آن، که حتی صداگذاری نشدهاند، آنقدر عالیاند که دیالوگهای بازیهای AAA به گرد پایشان هم نمیرسند.
۶. مونداون (Mundaun)
تهیهکننده: MWM Interactive / سازنده: Hidden Fields
سبک: ماجراجویی، اولشخص
پلتفرم: کامپیوتر، ایکسباکس وان، پلیاستیشن ۴
بگذارید باهاتان روراست باشم: وقتی برای اولین بار گرافیک مونداون را دیدم، میدانستم که قرار است به این فهرست راه پیدا کند. طراحی هنری بازی فوقالعاده مورمورکننده است. گرافیک بازی طوری است که انگار یک نفر آن را با مداد یا زغال طراحی کشیده. این سبک با حالوهوای بازی، که وحشت دهکدهای است، بسیار متناسب است.
با این حال، چیزی که انتظار نداشتم این بود که محیط کوهستانی و ترسناک بازی تا این حد من را در خود غرق کند. این بازی بهشدت روی حس معذب بودن و تنش تکیه دارد، نه ترس خالص و در آن موقعیتهای ترسناک بینظیری پدیدار میشود: مثل سروکله زدن با یک مترسک جنزده، مخفی شدن در خانهی پدربزرگ مردهیتان در شب و همچنین صرف کردن زمان بسیار زیادی برای قهوه درست کردن که از قرار معلوم برای زنده ماندنتان ضروری است و باید هر موقع که میتوانید، بیشترین تعداد قهوهی ممکن را برای خود درست کنید.
اگر دنبال یک بازی وحشت دهکدهای هستید که یادآور تجربهی رزیدنت اویل ۸ باشد و در عین حال بسیار با آن متفاوت باشد، مونداون دقیقاً چیزی است که دنبالش میگردید.
۷. شهر فراموش شده (The Forgotten City)
تهیهکننده: Dear Villagers / سازنده: Modern Storyteller
سبک: ماجراجویی، اولشخص
پلتفرم: کامپیوتر، ایکسباکس وان و سری ایکس، پلیاستیشن ۴ و ۵، سوییچ
من عاشق بازیهای کارآگاهی هستم و هیچوقت هم به بازیای که مکانیزم چرخهی زمانی (Time Loop) را بهشکلی مناسب به کار برده باشد نه نخواهم گفت. شهر فراموششده هر دو ویژگی را دارد.
شهر فراموششده نسخهی تکمیلشدهی یکی از مادهای محبوب اسکایریم به همین نام است. در این بازی با سفر در زمان به گذشته، به یک شهر کوچک رومی برمیگردید که فقط یک قانون بر آن حکمفرماست: اگر کسی جنایتی مرتکب شود، مجسمههایی طلایی پراکنده در شهر زنده میشوند و کل مردم آن را قتلعام میکنند. ایدهی پشت بازی نهتنها زمینهای برای یادگیری یک عالمه درس تاریخی جالب است، بلکه دوراهیهای اخلاقی بسیار رضایتبخشی را پیش روی شما قرار میدهد. شهر فراموششده بازی بینقصی نیست، ولی حتی وقتی بد است، بهشکلی جالب شکست میخورد و یکی از لازمههای ورود یک بازی به این فهرست نیز همین است.
اگر به باستانشناسی، فلسفه و ایدههای عجیبغریب مرتبط با سفر در زمان علاقه دارید، شهر فراموششده بهترین بازیای است که امسال میتوانید بازی کنید.
- چرا شهر فراموششده خلاقانهترین بازی ۲۰۲۱ است؟ | جعبهابزار بازیسازان (۱۱۹)
- نقد و بررسی بازی The Forgotten City؛ تز فلسفی در قالب ویدیوگیم
۸. جنسیس نوآر (Genesis Noir)
تهیهکننده: Fellow Traveller / سازنده: Feral Cat Den
سبک: ماجراجویی، پازل
پلتفرم: کامپیوتر، ایکسباکس وان، سوییچ
حالا که صحبت از بازیهای کارآگاهی شد، اجازه دهید یک سوال بپرسم: بزرگترین معما در دنیا چیست؟ جواب سوال مشخص است: اینکه دنیا چگونه به وجود آمده است.
جنسیس نوآر یک داستان کارآگاهی کلاسیک اولد اسکول است که سوژهی کارآگاهی آن آفرینش کائنات است! بازی بسیار خوشاستیل است و همهی کارهایی که داخل آن انجام میدهید، از اجرای جاز بداهه گرفته تا احضار کردن سیاهچالههای فضاییای که واقعیت را میبلعند، شما را با بازی درگیر میکنند.
یکی دیگر از نکاتی که دربارهی بازی دوست دارم این است که سیر وقایع بازی و تحقیقات شما دربارهی شلیک گلولهای که باعث فرو شکستن واقعیت میشود، کاری میکند که برای حل آن باید کائتات را از بدو وجودش تا پایان عمرش و حتی فراتر از آن جستجو کنید. جنسیس نوآر یک بازی روان، چشمنواز و بسیار خلاقانه است که اگر به تجربههای نامتعارف علاقه دارید، حتماً باید آن را امتحان کنید.
۹. لوپ هیرو (Loop Hero)
تهیهکننده: Devolver Digital / سازنده: Four Quarters
سبک: روگلایک
پلتفرم: کامپیوتر، سوییچ
توصیف لوپ هیرو کار سختی است. برای شروع، لوپ هیرو ترکیبی از سبک آیدل (Idle)، نقشآفرینی و پازل است. لوپ هیرو – که اسم قهرمان اصلی بازی است – دائماً دور مسیری میچرخد، با دشمنانی چون لجنهای زنده میجنگد، معجون میخورد و آیتم جمعآوری میکند. کار شما این است که به لوپ هیرو کمک کنید آنقدر زنده بماند تا به باس نهایی برسد.
برای این کار باید شهرهای کوچکی بسازید که به قهرمان کوئست میدهند، خزانههای گنجی بسازید که در آنها تجهیزات قدرتمند نهفته است و قبرستانهایی بسازید که پر از اسکلتهای متحرکی است که لوپ هیرو میتواند با آنها بجنگد و تجربه کسب کند.
چرخهی گیمپلی بازی بهشکل گولزنندهای ساده است و با دنبال کردن آن و پیشروی در بازی، کارتها، کلاسها و مفاهیم جدید در بازی باز میشوند و باعث میشوند این چرخه هیچگاه تکراری نشود.
۱۰. اسپوکویر (SpookWare)
تهیهکننده: Dread XP / سازنده: BEESWAX GAMES
سبک: کلکسیون مینیگیم
پلتفرم: کامپیوتر
میدانم دارید به چه فکر میکنید: ما به نیمهی فهرست رسیدهایم و برایتان سوال است که چرا تاکنون به بازیای که تقلیدی از مجموعهی واریوویر (Warioware) به حساب بیاید و شخصیتهای اصلی آن تعدادی اسکلت هستند اشاره نشده است. خب، شانس با شما یار است! چون اسپوکویر دقیقاً چنین نوع بازیای است.
این بازی بهلطف حس طنز فوقالعاده و سبک بصری عالیاش، یک نامهی عاشقانه به فیلمهای ترسناک درجهدو (B Movie) و همچنین بازیهای نقشآفرینی به سبک ماریو پیپر (Mario Paper) است.
بازیهای زیادی به ذهنم نمیرسند که بهاندازهی اسپوکویر فعالیتهای متنوع پیش روی بازیکن قرار دهند: از نوازندگی بانگو در گروه موسیقی مدرسه گرفته تا حل کردن پروندهی قتل یک آندد (Undead) و رفتن به دوجو برای یاد گرفتن راز و رمز اومامی (Umami). اپیزود اول اسپوکویر پر از چینن نوع فعالیتهایی است و امیدواریم که با انتشار اپیزودهای بعدی تعدادشان بیشتر شود.
۱۱. آنپکینگ (Unpacking)
تهیهکننده: Humble Bundle / سازنده: Witch Beam
سبک: پازل
پلتفرم: کامپیوتر، ایکسباکس وان و سری ایکس و سری اس، سوییچ
در بازی آنپکینگ فقط یک مکانیزم گیمپلی وجود دارد و آن هم منتقل کردن اشیاء از داخل جعبه به جایی داخل خانه است. همین و بس. شاید از این توصیف اینطور بربیاید که آنپکینگ بازیای مخصوص کسانی است که وسواس فکری پیرامون مرتب کردن دارند. اگر این تصور بهتان دست داد، بدانید که کاملاً درست است! ولی پشت گیمپلی بازی در راستای مرتب کردن و طراحی کردن داستانی تعریف میشود که بهطور غافلگیرکنندهای احساسی است؛ این داستان دربارهی بار احساسیای است که حتی پیشپاافتادهترین اشیاء نیز با خود حمل میکنند و بیان میکند که شیوهی تعامل ما با فضای فیزیکی اطرافمان نشاندهندهی حقایق ریزی دربارهی زندگی و روابط ماست که شاید حتی خودمان هم متوجهش نباشیم.
آنپکینگ روایتگر داستانی بسیار خوب است که بهشکلی منحصربفرد تعریف میشود.
۱۲. آنسایتد (Unsighted)
تهیهکننده: Humble Games / سازنده: Studio Pixel Punk
سبک: مترویدوانیا
پلتفرم: کامپیوتر، ایکسباکس وان، پلیاستیشن ۴، سوییچ
آنسایتد شاید یکی از مترویدوانیاهای موردعلاقهی من در تمام دوران باشد و پشت این علاقه نیز یک دلیل ساده وجود دارد: بازیهای مترویدوانیا فرمول سادهای دارند که مطابق با آن، هرچه بیشتر در بازی پیش میروید، تواناتر میشوید و اعتماد به نفستان برای پیشروی بیشتر میشود. اما آنسایتد این فرمول را کاملاً دگرگون میکند.
در آنسایتد وظیفهی شما صرفاً اکتشاف و شکست دادن باسها نیست؛ در این بازی شما یک سری دوست ربات دارید که در دهکده زندگی میکنند و شما باید جلوی خاموش شدن و در نتیجه دیوانه شدن آنها را بگیرید.
این مسئله باعث شده همیشه نوعی حس تنش و فشار رو به افزایش شما را همراهی کند، که باعث میشود هر گامی که برای پیشرفت برمیدارید، حس رضایتی فوقالعاده به همراه داشته باشد. چون باید با عقربههای ساعت مسابقه بگذارید تا خاطرات خود را بازیابی کنید و پیش از اینکه دیر شود، راهی برای شکست دادن دشمنان اصلی بازی پیدا کنید. از همه بهتر اینکه بازی کنترل بسیار روانی دارد و از لحاظ بصری نیز بسیار زیباست.
۱۳. وِبد (Webbed)
تهیهکننده: Sbug Games / سازنده: Sbug Games
سبک: پازل، سکوبازی
پلتفرم: کامپیوتر، ایکسباکس وان، پلیاستیشن ۴، سوییچ
در وبد، شما نقش عنکبوت بسیار بانمک و دوستداشتنیای را بازی میکنید که در تلاش است تا دوستش را از چنگال پرندهای پلید نجات دهد.
ممکن بود وبد یک بازی سکوبازی معمولی از آب دربیاید، ولی مکانیزم پرتاب تار عنکبوت باعث شده که بازی به تجربهای بسیار قوی از طناب بازی و قلابگیری تبدیل شود که در آن از قابلیت پرتاب تار عنکبوت بهشکلی خلاقانه استفاده میشود.
موتور فیزیک بازی عملکرد بسیار دقیقی دارد و در طول تجربهی خود گاهی بیاختیار مشغول پرتاب تار، تاب خوردن و آویزان شدن میشدم، چون مکانیزم تاب خوردن با تار عنکبوت بهخودی خود بسیار مفرح است.
حتی اگر از حشرات چندشتان میشود، این بازی ارزش بازی کردن دارد، خصوصاً با توجه به اینکه عنکبوتی که کنترل میکنید خیلی گوگولی است و بهسختی میتوان حس بد به او پیدا کرد!
۱۴. نِرتس (NERTS!)
تهیهکننده: Zachtronics / سازنده: Zachtronics
سبک: کارتبازی
پلتفرم: کامپیوتر
بازی بعدی یک بازی کارتی است که شرکت زکترانیکس (Zachtronics) آن را ساخته، شرکتی که معروف به ساختن بازیهای فسفرسوز است.
نرتس بازی بسیار سادهای است. بهترین راه برای توصیف آن این است که سولیتر (Solitaire) رقابتی است، ولی در مقایسه با سولیتیر بهمراتب آشوبناکتر و تهاجمیتر است. اینکه سر دوستتان داد بزنید که یک آس به کارتهای وسط اضافه کنند تا بتوانید بازی را ببرید، در حالیکه بقیه در دست خود دنبال کارتی مناسب برای واکنش به کارت شما هستند و در این میان برایتان کری میخوانند، حسی است که اگر خودتان تجربهاش نکنید، توصیفش سخت است.
نرتس بازی بسیار پرهیجانی است و یکی از بهترین آهنگهای انگیزهبخش برای شروع مسابقه را دارد که در شروع هر دست پخش میشود.
۱۵. شبیهساز فرار (Escape Simulator)
تهیهکننده: Pine Studio / سازنده: Pine Studio
سبک: شبیهساز
پلتفرم: کامپیوتر
طی سالهای اخیر، اتاقهای فرار (Escape Room) به یکی از داغترین فعالیتهای گروهی جدید تبدیل شدهاند. متاسفانه محبوبیت این پدیده مصادف شد با شیوع کووید ۱۹ و مجبور شدن مردم به ماندن در خانه.
اما تا مجاز شدن فعالیتهای گروهی در دنیای واقعی، شبیهساز فرار جایگزین مناسبی برای طرفداران این سرگرمی است. هر مرحله از این بازی در اتاقی واقع شده که بهمرور به فضایی بهمراتب پیچیدهتر از آنچه در نگاه اول به نظر میرسید تبدیل خواهد شد.
هر اتاق نسبتاً کوچک است و فرار کردن از آن بهطور میانگین ۱۰ دقیقه زمان میبرد، ولی این بدین معنا نیست که این کار قرار است آسان باشد. من بههمراه همبازیهایم (بازی کوآپ آنلاین دارد) چندجا به پازلهای سختی برخورد کردیم که پیدا کردن راهحلشان بسیار لذتبخش بود و کارهایی که لازم است برای فرار کردن انجام دهید نیز تنوع غافلگیرکنندهای دارند. این کارها از شکستن کد، وصل کردن سیم، حل مسائل ریاضی، هدایت یک ربات رومبا و حتی جمجمهشناسی (!) متغیر است. (به من اعتماد کنید؛ وقتی بازی را انجام دهید، همهی این کارها منطقی به نظر میرسند).
شبیهساز فرار بازی بسیار خوبی است. فقط قبل از بازی آن از چندتا از دوستهایتان درخواست کنید تا در این تجربه به شما ملحق شوند. بهتان تضمین میکنم که هیچکدامتان پشیمان نخواهید شد.
۱۶. جوخهی سنگدلی (Cruelty Squad)
تهیهکننده: Consumer Softproducts / سازنده: Consumer Softproducts
سبک: اکشن اولشخص
پلتفرم: کامپیوتر
فرض کنید که شما آدم مصنوعی گوشتی هستید که انتقالدهندههای عصبی شما را به حرکت درآوردهاند، مشکل مرگومیر حل شده است و کل زندگیتان در این خلاصه میشود که بازوی معتاد یک ماشین مرگ شرکتی که فقط با نام جوخهی سنگدلی (Cruelty Squad) شناخته میشود باشید. آیا هنوز سرگرم نشدهاید؟
در نگاه اول این بازی جک محض است. کنترل آن افتضاح است، گرافیک آن نفرتانگیز است و صداهایی که تولید میکند روح را خراش میدهند. ولی پشت این ظاهر داغان، یک بازی شوتر تاکتیکی بسیار قوی وجود دارد که در دل آن لایههایی از پازل و دنیاسازی نهفته است که هرچه بیشتر خود را در ابتذال و کثافتی که دنیای دیوانهوار بازی را تشکیل میدهند غرق کنید، منطقیتر به نظر خواهند رسید.
اگر به هجو اسرافگرایی کاپیتالیسم علاقه دارید – خصوصاً هجوی که زیر هشت میلیون لایه از آیرونی (Irony) دفن شده است – جوخهی بیرحمی بازیای است که در آن میتوانید کلیهی قربانیهایتان را در بازار آزاد بفروشید و سود بهدستآمده از این معامله را خرج قرار دادن یک اسلحه داخل صورتتان کنید.
۱۷. سیبل (Sable)
تهیهکننده: Raw Fury / سازنده: Shedworks
سبک: ماجراجویی
پلتفرم: کامپیوتر، ایکسباکس وان و سری ایکس و اس
هرچقدر که بازی قبلی فهرست زشت بود، این بازی قرار است زیبا باشد، در حدی که با یک اسکرینشات میتوان گیمرها را ترغیب به تجربهی آن کرد. سیبل یکی از چشمنوازترین بازیهایی است که تاکنون تجربه کردهام و موسیقی آن که سازندهاش گروه موسیقی صبحانهی ژاپنی (Japanese Breakfast) است تجربهی آن بهعنوان یک شاهکار صوتی/بصری را تکمیل میکند.
ولی نقاط قوت بازی به همینجا ختم نمیشود. یکی دیگر از دلایل منحصربفرد بودن و قابلتوجه بودن سیبل رویکرد خاص آن به مقولهی «انتخاب بازیکن» است. این بازی نهتنها به شما آزادی کامل میدهد تا در محیط دنیاباز زیبایی که برایتان تدارک دیده هرکجا که میخواهید بروید، بلکه به شما اجازه میدهد دربارهی اینکه در این دنیا قرار است چه شخصی باشید نیز تصمیم بگیرید. آیا میخواهید ابرقهرمانی پارتیزان شوید؟ آیا میخواهید مکانیکی تاریخشناس شوید که بین لاشهی سفینههای فضایی باستانی که در محیط بازی پخش شدهاند، پرسه میزند؟ آیا میخواهید بزرگترین رانندهی هاوربایک (Hoverbike) تمام دوران شوید؟
سیبل به شما اجازه میدهد در آن واحد به همهی این خواستهها برسید یا کلاً به چیز دیگری تبدیل شوید. مثل قاصد ملکهی چام (Chum Queen)، ملکهای قدرتمند با ظاهری عجیب. بهتر است وقتی او را دیدید، در برابر جذبهاش سر تعظیم فرود آورید.
بسیار خب، تا به اینجا هفده بازی را معرفی کردم که بهنظرم باید بازی کنید. بنابراین سه بازی باقی مانده. برخلاف هفده بازی قبلی، این سه بازی با ترتیب کیفی معرفی شدهاند و بهنظرم اگر قرار است از بازیهای این فهرست فقط یکی را امتحان کنید، سراغ یکی از این سه بازی بروید.
۱۸. پیش چشمان تو (Before Your Eyes)
تهیهکننده: Skybound Games / سازنده: GoodbyeWorld Games
سبک: ماجراجویی
پلتفرم: کامپیوتر
مقاوم سوم فهرست به بازی بینظیر پیش چشمان تو اختصاص دارد. ایدهی اصلی بازی بسیار جالب است. تنها راه پیشروی در این بازی پلک زدن است. بنابراین هرگاه وبکم (Webcam) شما پلک زدنتان را تشخیص دهد، چه بخواهید، چه نخواهید، در بازی یک جهش زمانی رو به جلو اتفاق خواهد افتاد. گاهیاوقات این جهش زمانی صرفاً چند لحظه است، گاهی هم چند سال؛ هیچ راهی هم برای برگشت وجود ندارد.
این سیستم باعث شده که تجربهی بازی با تنشی منحصربفرد همراه باشد، چون باید با میل طبیعی بدنتان برای پلک زدن مبارزه کنید تا بتوانید تا حد امکان در بعضی لحظات باقی بمانید. مثلاً این لحظه ممکن است تمرین نواختن پیانو، نگاه کردن به گالری هنری یا انجام یک گفتگوی مهم باشد که قرار است زندگیتان را تغییر دهد. ولی ممکن است این گفتگوی مهم را از دست دهید، چون در لحظهای اشتباه پلک زدید.
با این حال، نگران نباشید. چون این بازی دقیقاً دربارهی لحظاتی از زندگی است که قرار است از دست دهیم و بعد دربارهیشان حرص بخوریم. با اینکه نمیخواهم مسیری را که داستان بازی طی میکند لو دهم، ولی جا دارد بگویم که این بازی برداشت جالبی دربارهی یکی از پیشفرضهای ما دربارهی زندگی دارد و آن هم این است که گاهی کوتاه بودن یا کوتاه شدن تجربهای که دوست دارید بهطور کامل داشته باشید بهنوبهی خود زیباست.
اگر دنبال بازیای میگردید که شما را به گریه بیندازد، پیش چشمان تو بهترین بازی سال است.
۱۹. ویلدرمیث (Wildermyth)
تهیهکننده: Worldwalker Games / سازنده: Worldwalker Games
سبک: نقشآفرینی تاکتیکی
پلتفرم: کامپیوتر، سوییچ
یکی از بحثهای رایج در مورد بازیهای ویدئویی این است که آیا بازیها باید داستانهای ارگانیک داشته باشند که سیستم بازی بهطور خودکار تولید کرده، یا اینکه داستانشان از قبل نوشته شده باشد و بازیکن آن را بهشکلی کارگردانیشده تجربه کند.
ویلدرمیث یک بار و برای همیشه به این بحث خاتمه میدهد، چون هر دو نوع داستان به بهترین شکل در بطن آن به کار رفته است. توصیف ویلدرمیث بهعنوان یک بازی نقشآفرینی که در آن یک سری آدم روی نقشهای شبکهبندیشده با هم مبارزه میکنند، توصیف دقیقی است، ولی حق مطلب را دربارهی آن ادا نمیکند. چون جذابیت اصلی بازی در این نهفته است که ببینید داستانّهای در حال تکامل شخصیتهایتان قرار است به کجا برسد.
در این بازی ماجراجوهای بازیگوش بهمرور به استادانی باتجربه تبدیل میشوند، قهرمانانی که در مبارزه کشته شوند جایگاهی افسانهای پیدا میکنند و شخصیتها اتفاقاتی چون زخمی شدن، طلسم شدن و تغییر شکل یافتن (مثل تبدیل شدن به پرندهای باحال) را تجربه میکنند که در طول فصلهای بازی تاثیرشان روی آنها باقی میماند.
ویلدرمیث مقدار قابلتوجهی محتوا نیز دارد؛ مثلاً در بازی پنج گروه مختلف وجود دارد که مبارزه کردن با آنها بسیار لذت بخش است؛ از این گروهها میتوان به زامبیهای رباتگونهی استیمپانک، حشرات اژدهامانند متعلق به بعد مکانی و زمانی دیگر و هیولاهای شاخکدار (Tentacle) اشاره کرد. هرکدام از این گروهها نیز کمپین و داستانهای مخصوص به خود را دارند.
یکی از دلایل علاقهام به کمپینهای بازی این است که در آنها دورههای بازی قبلیتان در اصل حوادثی هستند که در گذشته اتفاق افتادند و شخصیتهای متعلق به کمپینهای قدیمیتر ممکن است بهعنوان شخصیتی مهمان در کمپین جدید حضور به عمل برسانند و هر از گاهی هم به گروه شما ملحق شوند تا بهتان کمک کنند. این مکانیزم عمق زیادی به دنیایی بخشیده که هرچه بیشتر در آن بازی کنید، عمیقتر هم میشود.
ویلدرمیث مدرکی ماندگار است که ثابت میکند لازم نیست روایت و سیستمهای گیمپلی داخل بازی با هم در تضاد باشند. اتفاقاً برعکس، وقتی این دو عامل در کنار هم کار کنند، میتوانیم با توسل به آنها داستانهای بهمراتب جذابتری خلق کنیم که شالودهی قویتری دارند. اگر به ماجراجوییهای پویا و بازیهای استراتژی علاقه دارید، شما هم ویلدرمیث را بهاندازهی من دوست خواهید داشت.
۲۰. اینسکریپشن (Inscryption)
تهیهکننده: Devolver Digital / سازنده: Daniel Mullins Games
سبک: روگلایک، کارت بازی
پلتفرم: کامپیوتر
میرسیم به اینسکریپشن، بازی موردعلاقهی من در سال ۲۰۲۱.
آه، از کجا شروع کنم؟
اینسکریپشن یک بازی کارتی تاریک و بیمارگونه است که در آن در مقابل ساکن مرموز یک کلبه قرار میگیرید و باید هرآنچه را که برایتان عزیز است قربانی کنید تا صرفاً زنده بمانید. در جملهی قبلی «قربانی» را به معنای واقعی کلمه به کار بردم. بهعنوان مثال، یکی از آیتمهای قابلمصرف در اوایل بازی به شما اجازه میدهد دندانتان را بکنید تا از آن بهعنوان وزنهای روی ترازوی دمج بازی استفاده کنید. از اینجا به بعد همهچیز فقط عجیبغریبتر میشود!
با توجه به اینکه سازندهی این بازی دنیل مالینز (Daniel Mullins) است (بازی قبلی او با نام جزیرهی پونی (Pony Island) نیز به عجیبغریب بودن معروف است)، میتوانید مطمئن باشید که قرار است که با لحظات مخفی و بسیار خلاقانهای روبرو شوید که دیوار چهارم را – شکستن که چه عرض کنم – به مولکولهای سازندهاش تجزیه میکنند.
بازی واقعیت جایگزینی (Alternate Reality Game) که پس از اتمام بازی شروع میشود، بسیار پرجزئیات است و ارزش تجربه کردن دارد، حتی اگر بقیه آن را تمام کرده باشند. جالب است که بدانید برای انجام این بخش گیمرها مجبور شدند در دنیای واقعی وارد جنگل شوند و یک فلاپی دیسک قدیمی را از زیر زمین دربیاورند!
با اینکه بازیهای زیادی هستند که عناصر متافیکشن (Metafiction) دارند، اینسکریپشن از بیشتر آنها پیشی میگیرد، چون حتی اگر این عناصر عجیبغریب را نادیده بگیریم، یک بازی کارتی واقعاً خوب است.
در این بازی به جای مصرف کردن مانا یا ساختن سرزمین (دوتا از مکانیزمهای گیمپلی رایج در بازیهای کارتی)، باید کارتهای سنجاب را بُکُشید تا موجودات قدرتمندتری را احضار کنید. دقیقاً بهلطف این دینامیک است که عمق قابلتوجه بازی نمایان میشود. آیا حاضرید کل ارتشتان را قتلعام کنید تا موجودی بزرگتر را احضار کنید؟ آیا حاضرید تمپوی (Tempo) خود را فدا کنید تا کارت کندوی زنبور یا وارن (Warren) را تولید کند که برایتان منابع ایجاد میکنند؟ آیا ترجیح میدهید با استفاده از کمبویی با کارتهای بههموصلشده که پس از قربانی کردن هرکدام دوباره به زندگی برمیگردند، حسابی از خجالت حریفتان دربیایید؟
بهشخصه بازی را صرفاً بهخاطر گیمپلی کارتبازی جذابش از اول بازی کردم، حتی وقتیکه کارم با داستان بازی تمام شده بود. این بازی در این حد خوب است. اینسکریپشن ترکیب در ظاهر غیرممکنی از قابلدسترس بودن، عمیق بودن و غافلگیرکننده بودن است که تا لحظهی آخر شما را در خماری نگه میدارد. اگر هم بازی یک دیوار خرس طرفتان پرت کرد و باعث شد ببازید، جای نگرانی نیست. یک نفر دیگر کاری خواهد کرد که فداکاریتان هدر نرود.
***
بسیار خب، این شما و این هم ۲۰ بازی از ۲۰۲۱ که نباید تجربهیشان را از دست بدهید. بازیهایی که معرفی کردم بسیار متنوع بودند، ولی بهنظرم بعضی از بازیهای این فهرست جزو بهترینهای تمام دوران هستند و تا سالها پس از انتشارشان دربارهیشان حرف خواهیم زد. علاقهیتان هرچه باشد – چه بازیهای ترسناک، چه گیمپلی استراتژی، چه شوتر اولشخص – امیدوارم که در این فهرست حداقل یک بازی باشد که باعث شده باشد پیش خود بگویید: «حتماً باید امتحانش کنم.»
اینسکریپشن فوق العاده است من عاشقشم انصافا خیلی خفنه کلا اینجور بازی های کارتی منظم که ساده هستند و پیچیدگی های خاص ندارند خیلی برام لذت بخشه.