۲۰ نکتهی ظریف در انیمیشن داستان اسباببازی که کمتر کسی متوجه میشود
استودیو پیکسار با ساخت انیمیشن داستان اسباببازی هم انقلابی در صنعت سینما و انیمیشن به راه انداخت و هم یکی از محبوبترین و زیباترین فرنچایزهای تاریخ سرگرمی را به وجود آورد که با شخصیتهای دوستداشتنی و جذاب قلب میلیونها نفر را در سراسر جهان تسخیر کردند و در یاد و خاطرهی انسانهای بیشماری ماندگار شدند.
با اینکه اکثرمان فیلمهای داستان اسباببازی را دهها (اگر نگوییم صدها) بار دیدهایم و تمام موقعیتها و دیالوگهایش را حفظ شدهایم، اما هنوز هم نکات و زوایای پنهان و نادیدهای در آن حضور دارد که خیلیها طی این ۲۵ سال متوجهشان نشدهاند و از دست اکثرمان در رفته.
در این مقاله قرار است همین نکات مخفی و نادیده را بررسی کنیم، از ارجاعات و نکتههای فرعی که جلو چشم همه پنهان شدهاند گرفته تا اشارههای کوتاه و گذرا به فرهنگ عامه. چیزهایی که طی بارها تماشای فیلمهای داستان اسباببازی نتوانستیم ببینیم و به دلایلی از آنها بیخبر ماندیم. این نکات ریز و پنهانی نشاندهندهی توجه ویژه و حیرتانگیز پیکسار به جزئیات است. آنها در جاهای گوناگون فیلمهایشان نکات و اشارههای نامحسوسی گنجاندهاند تا دنیایشان شبیه یک دنیای واقعی پر از اتفاق و ماجرا باشد و طی سالیان گوناگون، به حیات خودش ادامه دهد. داستان اسباببازی اثری ماندگار و تکرار نشدنی است که همچنان به حیرتزده کردن مخاطبانش ادامه میدهد و هر بار که سراغش بروید، چیز تازهای برای عرضه دارد.
۲۰. دوستهای اندی همگی کپیهایی از خود اندی هستند
داستان اسباببازی اولین فیلم بلند انیمیشنی بود که کاملا با کامپیوتر ساخته میشد، برای همین تعجبی ندارد که پیکسار در جاهایی برای تسریع یا راحتی کارش از میانبر و ترفندهایی استفاده کرده باشد.
این قضیه در دقایق ابتدایی فیلم بیشتر خودش را نشان میدهد، یعنی جایی که دوستهای اندی برای شرکت در جشن تولد او به خانه میآیند و اسباببازی فرمانده پلاستیکی (آر لی ارمی) مشغول رصد کردن اوضاع با دوربینهایش است. در همین لحظه میتوانیم ببینیم که تمام دوستهای اندی دقیقا شبیه خود او هستند.
البته سعی کردهاند تفاوتهایی هم در آنها بگنجانند، مثلا لباسهایشان با هم فرق میکند و یکی از آنها پوست تیرهتری دارد، اما مدلی که برای چهره و بدن همهی این بچهها استفاده شده کاملا مشابه است. اعضای پیکسار احتمالا فکر میکردند که هیچوقت کسی قرار نیست متوجه این شباهتها شود ولی حالا و با وجود نسخههای با کیفیت بالای فیلم و تلویزیونهای پیشرفته، چنین چیزهایی بیشتر از قبل به چشم میآید.
۱۹. روی بدن باز، لوگوی دیزنی حک شده
استودیو دیزنی احتمالا برای اینکه یادمان نرود داستان اسباببازی یکی از محصولاتشان است، آرم خودش را روی بدن باز لایتیر حک کرده و در تعدادی از نماهای فیلم میتوانید آن را ببینید.
در قسمت اول، وقتی باز و وودی بیرون پمپ بنزین مشاجره میکنند و بعد باز میرود، کلمهی دیزنی را میتوانید ببینید که پشت او حک شده. اگرچه خیلی واضح نیست و دقت زیادی لازم دارد. در داستان اسباببازی ۲، آرم پیکسار را هم به دیزنی اضافه کردهاند. اما نکتهی عجیبش اینجاست که دیزنی و پیکسار این آرم و لوگو را روی اسباببازیهای باز که در بازار منتشر کردند نگذاشتهاند.
۱۸. میکی ماوس در داستان اسباببازی
میکی ماوس، این نماد معروف و مشهور استودیو عظیم والت دیزنی، در تعداد زیادی از محصولات این شرکت حضور دارد، البته اکثرا به شکل مخفی و پنهانی و جوری که توی چشم نباشد. این اشارههای گذرا به میکی ماوس در داستان اسباببازی هم حضور داشت.
در فصل ابتدایی فیلم و مدت کوتاهی بعد از اینکه باز لایتیر وارد داستان میشود، نمایی باز از اتاق اندی میبینیم و اگر به سمت راست صفحه دقت کنید، ساعت بزرگی روی دیوار میبینید که تصویر میکی ماوس رویش است.
۱۷. پلک زدن شخصیتهای داستان اسباببازی
این یکی نکتهای واقعا ظریف است، ولی اگر فیلمهای داستان اسباببازی را دفعههای زیادی تماشا کرده باشید احتمالا متوجهاش شدهاید. بیشتر اسباببازیهایی که در فیلم میبینیم، به شکل خاصی پلک میزنند که به پلک زدن پیکساری معروف شده. به این شکل که هنگام پلک زدن، یکی از چشمهایشان مقداری زودتر از دیگری باز و بسته میشود.
از این تکنیک معمولا زمانی استفاده میشود که میخواهند نشان دهند شخصیتی نسبتا احمق و کمهوش است. اما در مورد داستان اسباببازی، این تکنیک به احتمال زیاد برای تأکید روی اسباببازی بودن شخصیتها به کار رفته. اگر برخی صحنههای فیلم را به صورت آهسته ببینید، این پلک زدن بیشتر به چشم میآید.
۱۶. دفتر معاملات املاک «واقعیت مجازی»
در جایی از فیلم، اندی و مادرش تصمیم میگیرند نقل مکان کنند و خانهی فعلی خودشان را برای فروش میگذارند. تابلویی که جلو خانهشان نصب شده تا فروشی بودن این منزل را اعلام کند، از طرف دفتر معاملات املاکی است به اسم «واقعیت مجازی».
عنوان عجیبی برای یک بنگاهی است مگر نه؟ این عنوان اشارهی مستقیمی داشت به اینکه داستان اسباببازی اولین فیلم بلند انیمیشنی ساخته شده با کامپیوتر بود، که به نوعی اولین بازتولید واقعیت در دنیای دیجیتالی و مجازی به حساب میآمد. اگر به این نما دقت کرده باشید، احتمالا متوجه عنوان بنگاهی شدهاید.
۱۵. کف خانهی سید، موکتی است که در فیلم درخشش دیدیم
در طول این سالها، همه متوجه شدهایم که کارگردانها و فیلمسازانی که برای پیکسار کار میکنند علاقهی زیادی به آثار استنلی کوبریک و بهویژه فیلم ترسناک کلاسیکش یعنی درخشش دارند. نمونهی بارز این قضیه را میتوانید در فیلم اول داستان اسباببازی ببینید. کف خانهی سید، پسربچهی شیطانی که سر اسباببازیهایش بلاهای دلخراشی میآورد، موکتی گذاشتهاند که شباهت زیادی به موکت روی زمین هتل جنزدهی معروف فیلم درخشش دارد. دیدن این موکت روی زمین خانهی شخصیت جنونآمیزی مثل سید واقعا جالب است و مخاطبهای بزرگسالی که به تماشای داستان اسباببازی نشستند، تأثیر بیشتری از حسوحال ترسناک خانهی سید دریافت کردند.
اما این موکت تنها اشارهی دنیای داستان اسباببازی به فیلم کوبریک نیست. در قسمت سوم داستان اسباببازی، شمارهی ۲۳۷ را بارها میبینیم، که اشارهای است به اتاق نفرینشدهی همان هتل درخشش.
۱۴. روی دیوار اتاق اندی طرح اولیه از کاراکتر وودی نصب شده
روی دیوار اتاق اندی اشارهی پنهان دیگری هم دیده میشود، البته این یکی مثل ساعت میکی ماوس واضح نیست و دقت بیشتری میطلبد. مدت کوتاهی بعد از ورود باز و وقتی وودی و سگ باوفایش روی تخت اندی ایستادهاند، یک نقاشی قابگرفتهشده روی دیوار پشت سرشان دیده میشود که در واقع طرح اولیه از کاراکتر وودی است.
در مرحلهی تولید، کاراکتر وودی و باز را بارها و بارها از نو طراحی کردند تا در نهایت به چیزی که همه دیدیم و عاشقش شدیم رسیدند. چیزی که روی دیوار اندی به چشم میخورد احتمالا مربوط به یکی از طرحهای اولیهی برای کاراکتر وودی است.
۱۳. شوخی با ماری آنتوانت
در جایی از فیلم داستان اسباببازی وقتی باز دچار فروپاشی روانی شده و بهعنوان خانم نزبیت در خالهبازی خواهر سید نشسته و وودی با ترفندی او را رها میکند، او خطاب به وودی میگوید: «فکرش رو بکن قبلش داشتم از کل کهکشان محافظت میکردم، حالا یه دفعه به خودم اومدم و میبینم نشستم کنار ماری آنتوانت و خواهر کوچیکش چای دارجلینگ مینوشم».
اشارهی باز به یکی از عروسکهای خواهر سید است که سرش قطع شده، در واقع سید سرش را قطع کرده. ماری آنتوانت در قرن ۱۸ میلادی ملکهی فرانسه بود که سرش را بعد از انقلاب قطع کردند.
۱۲. تفرندهای پیکسار
پیکسار به جز کپی کردن مدل اندی برای ساختن دوستهایش، ترفندهای دیگری هم برای راحتی کارش به کار بسته. یکی از نمونههای مشخصتر این قضیه، موی شخصیتهاست. هیچکدام از شخصیتهای انسانی داستان اسباببازی موی بلند ندارد، چون پیکسار در آن زمان هنوز نمیدانست چطور فیزیک و حرکات پیچیدهی مو را اجرا کند.
به خاطر همین است که مادر اندی مویش را از پشت میبندد و خواهر سید هم موی کوتاهی دارد. اگر موی این شخصیتها بلند بود، انیماتورها مجبور میشدند ماهها وقت بگذارند و راهی برای اجرای حرکات آن پیدا کنند.
صحنهی دیگری که پیکسار با ترفندی موفق شده از صرف زمان زیادی جلوگیری کند، منفجر شدن اسباببازی کمبت کارل است. وقتی برای اولین بار با سید آشنا میشویم، او در حیاط خانهاش مشغول بازی است و به یکی از اسباببازیهایش ترقهای بسته تا منفجر شود. در اینجا ما خود انفجار را نمیبینیم چون اجرای انیمیشن انفجار در آن زمان سخت و زمانبر بوده. در صحنهی دیگر وقتی وودی سرش را در کاسهای پر از شیر میکند تا سوزش روی پیشانیاش را بخواباند، به همان دلیل قطرههای شیر را طراحی نکردند که از صورت وودی پایین بیاید.
۱۱. صدای جیغ معروف
روزی روزگاری، صدای جیغ معروفی که به «جیغ ویلهلم» (the Wilhelm scream) معروف شده، یک شوخی درونگروهی برای صداگذارها بود و آن را در فیلمهای گوناگون میگذاشتند. اما این صدای جیغ بهخصوص طی سالهای متفاوت شناخته شد و دیگر همه آن را شناختند و حالا از فرط استفاده تبدیل به چیزی اعصاب خرد کن شده.
شاید نمیدانستید که این جیغ معروف، در فیلم داستان اسباببازی هم استفاده شده، آن هم زمانی که وودی با ندانمکاریاش باز را از پنجرهی اتاق اندی به بیرون پرتاب میکند. در این صحنه، کلی صدا میشنویم و موقعیت شلوغی است، برای همین شاید خیلیها متوجه صدای جیغ ویلهم نشده باشند. اما به محض اینکه آن را بشنوید، دیگر امکان ندارد فراموشش کنید یا از دستتان در برود.
۱۰. راوی تبلیغهای باز لایتیر
این صحنه از داستان اسباببازی که در آن باز سرانجام متوجه واقعیت میشود و در مییابد که یک اسباببازی است و نه یک فضانورد واقعی، واقعا تأثیرگذار است و هیچوقت یادمان نمیرود. باز و وودی مشغول فرار از خانهی سید هستند که باز به اتاقی میرود و اتفاقی نگاهش به تلویزیون میافتد و تبلیغی را میبیند که برای معرفی اسباببازی باز لایـتیر ساخته شده و در آن خیلی واضح میگویند او «یک اسباببازی مخصوص پرواز کردن» نیست.
در این تبلیغ تلویزیونی، صدای آشنایی را میشنویم که شاید خیلیها نشناسند یا متوجع آن نشوند؛ شعبدهباز معروف و افسانهای پن جیلت. جیلت طی مصاحبهای که اواخر داشت گفت که او یکی از اولین کسانی بود که برای داستان اسباببازی انتخاب شد (حتی پیش از تام هنکس). البته در آن مقطع اسم فیلم چیز دیگری بود.
۹. سریال کمدی صداپیشهی باز
اتاق سید پر است از ابزار و تجهیزاتی که او از آنها برای خلق اسباببازیهای ترسناک عجیبوغریب استفاده میکند، بدنهای تکهتکه شده را به هم میچسباند و موجوداتی مثل هیولای فرانکشتاین خلق میکند. تماشاگرهای تیزبین شاید متوجه شده باشند که مارک جعبه ابزار سید Binford است، برندی که داستان جالبی دارد.
شاید در نگاه اول این عنوان خیلی معمولی و اتفاقی به نظر برسد، اما Binford در واقع اشاره دارد به سریالی کمدی و معروف به نام «تعمیرات منزل» (Home Improvement) که تیم آلن صداپیشهی باز لایتیر بازی کرده. در آن سریال، Binford اسپانسر برنامهای بود با مجریگری تیم تیلور (که نقشش را تیم آلن بازی میکرد). حتی لوگوی این برند را هم عینا شبیه همان لوگویی طراحی کردند که در سریال میدیدیم.
۸. اسباببازیهای سهچشم
این آدم فضاییهای سهچشم را مگر میتوانیم فراموش کنیم؟ این موجودات عمیقا سپاسگزار برای اولین بار در قسمت اول داستان اسباببازی معرفی شدند، اما احتمالا یکی از جزئیات جالب آنها را متوجه نشدهاید.
لباس آنها در نگاه اول چیز سادهای به نظر میرسد، مثل تمام لباسهای فضایی و چسبان. اما اگر بیشتر دقت کنید، متوجه میشوید که لوگوی سیارهی پیتزا روی آن حک شده. که این یعنی آدم فضاییهای سهچشم از محصولهای رسمی شهر بازی سیارهی پیتزا هستند و نه عروسکهایی که از جای دیگر خریده باشند و در دستگاه انداخته باشند.
۷. پدر و مادر سید (احتمالا) نظامی بودند
همه میدانیم که سید بچهی مشکلداری بود و نمیتوانست خشمش را کنترل کند، اما اشارههایی در فیلم وجود دارد مبنی بر اینکه پدر و مادر او نظامی بودهاند و احتمالا رفتارهای خشونتآمیزش را از آنها یاد گرفته.
برای مثال، وقتی وودی در اتاق سید و زیر سبد پنهان میشود، پشت سر او دفترچه راهنمایی تحت عنوان « TM 31-210: تکنیکهای پیشرفتهی بازجویی» میبینیم. دفترچهای که به احتمال زیاد خود سید هم خوانده چون در موقعیتهای متعددی او را در حال شکنجه و بازجویی اسباببازیها میبینیم.
TM 31-210 واقعا عنوان یک دفترچه راهنمای نظامی است، منتهی مربوط به سلاح و مواد منفجره و نه تکنیکهای بازجویی.
نکتهی دیگری که نشان از نظامی بودن والدین سید دارد، نام سگ خانوادگی آنها یعنی اسکاد است، که احتمالا اشارهای است به موشکهای اسکاد که عراق از آنها طی جنگ خلیج فارس استفاده کرد. با توجه به اینکه داستان اسباببازی تنها چند سال بعد از این جنگ اکران شد، بعید نیست که پدر یا مادر سید در ارتش خدمت کرده باشند.
۶. خاستگاه جملهی «به سوی بینهایت و فراتر از آن»
هیچ جملهای در سری فیلمهای داستان اسباببازی به اندازهی شعار باز لایتیر یعنی به سوی بینهایت و فراتر از آن اینقدر مطرح نشده. جملهای جذاب و هیجانانگیز که معانی متعددی دارد و در بخشهای گوناگونی از فیلمها موضوعیت پیدا میکند.
خاستگاه این جمله، فیلمساز مورد علاقهی پیکسار یعنی استنلی کوبریک و فیلم علمی-تخیلی جریانسازش ۲۰۰۱: یک ادیسه فضایی. در فصل پایانی این فیلم، عنوان «ژوپیتر و فراتر از بینهایت» روی تصویر ظاهر میشود. جملهای که احتمالا منبع الهام سازندگان داستان اسباببازی شده و به شکل به سوی بینهایت و فراتر از آن در آمده.
۵. وودی از کجا کُد مورس یاد گرفته؟
وودی و باز در اتاق سید با انبوهی از اسباببازیهایی آشنا میشوند که او شکنجه و ناقص کرده، از جمله عروسک بیبیفیس که تشکیل شده از کلهی بچه و بدنی فلزی و عنکبوتمانند.
در جایی از فیلم، بیبیفیس به بقیهی اسباببازیها علامت میدهد تا دور وودی جمع شوند. اما وودی، که یک عروسک کابوی است، چطور از پیام این عروسک سر در آورد و فهمید که چه خبر است؟ پاسخش در اوایل فیلم پنهان شده، وقتی اتاق اندی را میبینیم که ذره ذره تغییر میکند و حال و هوای باز لایتیر به خودش میگیرد، میبینیم پوستری از انواع کُد مورس روی دیوار نصب شده که تزئینش تصویری از باز لایتیر است.
۴. نوشتهی روی کیف سید
تشخیص این یکی تا قبل از انتشار نسخههای بسیار با کیفیت بلو- ری یا 4K خیلی سخت بود. اما حالا واضح است و میتوانیم ببینیمش. روی کیفی که سید در آن وودی و باز و آدم فضایی سیارهی پیتزا را گذاشته، نوشتهی عجیبی دیده میشود: «جولی مکبارفل شپش دارد!»
این نوشته مربوط است به جولی ام.مکدونالد که از اعضای سازندهی داستان اسباببازی بود. ظاهرا او دوست داشته که انیماتورهای داستان اسباببازی به طریقی در فیلم به او اشاره کنند.
۳. وانت سیارهی پیتزا در فیلمهای دیگر پیکسار
وانت سیارهی پیتزا به لطف رنگ زرد و آن موشک بزرگ بالای سقفش، حسابی معروف شده و با دیدنش فوری آن را میشناسیم.
این وانت طی سالهایی که از اکران داستان اسباببازی گذشت، تبدیل به یکی دیگر از نمادهای پیکسار شد که در بسیاری از انیمیشنهای این استودیو دیده میشود. برای مثال در جایی از فیلم «زندگی یک حشره» (A Bug’s Life) یا «وال – ای» (Wall-E) میتوانید این وانت را ببینید.
۲. تقلب قلک خوکی داستان اسباببازی
در میانههای فیلم، ما هَم (قلک خوکی) و آقای کله سیبزمینی را میبینیم که مشغول بازی بتلشیپ هستند. اما اگر با دقت بیشتری به بازی آنها نگاه کنید، متوجه میشوید که یک جای کار میلنگد.
روی صفحهای که سمت آقای سیبزمینی است، تقریبا با مهرههای سفید پر شده که یعنی هَم به طور پیوسته تقلب کرده و هر وقت هر کدام از کشتیهایش مورد اصابت قرار گرفته، دروغ گفته. جالب اینجاست که آقای کله سیبزمینی با اینکه همیشه ادعای زرنگیاش میشود، متوجه این تقلب آشکار نشده و به بازی ادامه میدهد.
۱. خواهر اندی به آهنگ «هاکونا ماتاتا» گوش میدهد
در صحنهی تعقیبوگریز نفسگیر پایانی فیلم، نمایی کوتاه و گذرا از مادر و خواهر اندی در ماشینشان میبینیم. مالی، خواهر اندی، در این صحنه دارد با خوشحالی و شادی آهنگی را که در ماشین پخش میشود زمزمه میکند.
این آهنگ، همان هاکونا ماتاتای معروف است، آهنگی که تیمون و پومبا در «شیر شاه» (Hakuna Matata) میخواندند و شعار زندگیشان بود.
منبع: WhatCulture
پس اون علامتی که توی داستان اسباب بازی ۱ روی پلاک ماشین مامان اندی نوشته شده بود A113 یا مثلا تو داستان اسباب بازی ۱ یه جا نوشتهی Dinoco رو میبینیم که به ماشین ها ۱ اشاره داره پس چرا اینهارو ننوشتید
به سوی بی نهایت و فراتر از آن😊🦋🦋👏👏👏
پس خیلی کُند ذهنی، چون بارها تاکید کرد که به لطف ورژن های بلوری و فول اچ دی این نکات پیدا شده
یه بیست سالی دیره برای این مقاله
شاید بیست سال دیگم یه سری نکته ازش دربیاد
کسی چه میدونه..!
نه از نسخه ی دومش!😩😳