۲۰ توصیهی مهم استیون اسپیلبرگ دربارهی کارگردانی و فیلمنامهنویسی
تاثیر استیون اسپیلبرگ را بر فرهنگ سینما و فیلمسازی به سختی میتوان توصیف کرد. او یکی از تاثیرگذارترین شخصیتهای تاریخ سینما است. از فیلمهای او میتوان به «آروارهها» (Jaws)، «پارک ژوراسیک» (Jurassic Park)، «فهرست شیندلر» (Schindler’s List)، «نجات سرباز رایان» (Saving Private Ryan)، و آخرین اثر او یعنی «داستان وست ساید» (West Side Story) اشاره کرد.
اسپیلبرگ همیشه در مصاحبهها و گفتوگوهای خود سخاوتمندانه نصیحتها و نکات مهمی دربارهی حرفه و تجربهاش به اشتراک میگذارد. در این مطلب به ۲۰ توصیهی مهم این کارگردان بزرگ دربارهی کارگردانی و فیلمنامهنویسی از زبان خودش اشاره کردیم.
۱. رویاپردازی کنید!
گفتن این جمله راحتتر از انجام آن است، اما من فکر میکنم مهم است که هرگز جلوی رویاپردازی خود را نگیرید. رویاها جرقههایی هستند که به کارهای آتشینی ختم میشوند. به خودتان اجازهی رویاپردازی بدهید و برای رویاهایتان محدودیت قائل نشوید. رویاپردازی میتواند به شما در برنامهریزی برای آینده و یافتن ایدههای جدید کمک کند.
۲. فراموش نکنید هدف این است که افراد با ایدئولوژیها و عقاید مختلف را زیر یک سقف گرد هم بیاوریم و آنها را وادار کنیم با احساسات مشترک از سالن سینما خارج شوند.
از آنچه فیلمتان قرار است به زبان بیاورد آگاه باشید. شما میخواهید در مورد چیزی صحبت کنید که همه بتوانند آن را درک کنند. فرقی نمیکند با شما موافق یا مخالف باشند، یک ماموریت واضح و مختصر داشته باشید. به این ترتیب، میتوانید یک جریان احساسی خلق کنید که افراد را به سفری میبرد که بعدها دربارهی آن صحبت میکنند.
۳. ابتدا یاد بگیرید که چگونه یک راوی باشید.
سختترین قسمت فیلمسازی، گفتن داستانی است که بتوان با آن ارتباط برقرار کرد. هرچه بیشتر مهارتهای داستانگویی خود را تقویت کنید، تدوین و حرکات دوربین را که از آن پشتیبانی میکند بیشتر و بهتر درک خواهید کرد.
۴. زندگی یک رشتهی طولانی از لحظات شناخت شخصیتها است. هنگام مواجهه با آنها به شهود خود تکیه کنید.
هنگام کار بر روی فیلم، با انتخابهای سختی روبرو خواهید شد. فراز و نشیبهایی خواهد داشت. اگر توانایی اعتماد به غریزهتان را دارید این کار را انجام دهید. همچنین فکر میکنم مهم است که مربیانی را پیدا کنید که تجربه دارند و میتوانند در حین انجام کار شما را راهنمایی کنند.
۵. اگر در حال ساخت یک فیلم تاریخی هستید، باید تا حد امکان صادق و وفادار باشید.
فیلمهای تاریخی اغلب به دلیل تحریف موضوع مورد انتقاد قرار میگیرند. تا جایی که میتوانید تحقیق کنید، زیرا حقیقت اغلب عجیبتر از داستان است. همچنین، حقایق میتوانند شخصیتهای شما و اهداف آنها را ملموستر و انسانیتر جلوه دهند.
۶. به فیلم قبلی یا ایدهای که داشتید فکر کنید و از زاویهی دیگری به آن نگاه کنید و از خود بپرسید «چه میشد اگر به شکل دیگری اتفاق میافتاد؟»
بسیاری از ایدهپردازیها یافتن هستهی یک ایده و سپس پرداختن به آن از جنبههای مختلف است. شما واقعا میتوانید بسیاری از روایتها را تنها با در نظر گرفتن ایدهی خود و تغییر دیدگاه نسبت به یک شخصیت یا موضوع متفاوت دوباره مطرح کنید.
۷. تقریبا هر داستانی تجسم مجدد یک داستان کلاسیک قدیمی است که از دیدگاه معاصر روایت میشود.
ما بیش از اندازه بر کار کردن روی ایدههای اورجینال و تازه تمرکز میکنیم، اما بر اقتباس یا تنها ادای احترام (یا تقلید) هم میتوان تکیه کرد. اگر زمانی به بنبست رسیدید، به این فکر کنید که چه کاری را میتوانید کپی کنید یا از آن بدزدید که نیروی محرکهی اولیهای را که برای شروع داستانتان نیاز دارید فراهم کند.
۸. از بازیگر بخواهید هرچه در چنته دارد رو کند، سپس آنها را تا سطح مورد نظرتان پایین بیاورد.
کارگردانی کار سختی است. بخش اعظم آن به تفاوتهای ظریف در نحوهی بیان و انجام کارها مربوط میشود. اگر از بازیگران بخواهید که تمام توان خود را در بازی به کار گیرند و هرچه در چنته دارند رو کنند، ممکن است باعث خستگی و عدم تعادلشان شود. یا اگر آنها خیلی آرام و ظریف پیش بروند، افزایش سرعت آنها و یافتن یک خط مشی درست دشوار است.
۹. در پیروی از قوانین استثنا قائل شوید تا فیلمسازی را یاد بگیرید.
من فکر میکنم «قوانین» در اینجا بیشتر به انتظارات اشاره دارد تا به چیزهایی که در سنگ بنای اصول فیلمسازی بیان شده است. اگر بتوانید خلاف انتظارات مخاطبان عمل کنید، میتوانید داستانی را تعریف کنید که تازگی دارد و غافلگیر کننده است.
۱۰. فیلم خود را به گونهای بسازید که با نسل جوان قابل بحث و تبادل نظر بوده و الهامبخش تغییر و شیوهی ساخت فیلمهایشان باشید.
تشریح این یکی کمی مشکل است. فکر میکنم همه چیز به هنر و مهارت برمیگردد.
شما میخواهید به گونهای کار کنید که مردم را کنجکاو کنید. به مواقعی فکر کنید که میگویید «چطور این سکانس را فیلمبرداری کردند؟» یا فقط مواقعی که یک داستان شما را تشویق میکند تا روایت خود را از یک موضوع داشته باشید. روی ساختن چیزها آنقدر خوب تمرکز کنید که الهامبخش دیگران باشد. از الهام گرفتن از جاهای دیگر هم نترسید.
۱۱. سکانسهای موزیکال، حتی بیشتر از صحنههای اکشن، به ریاضیات و معادلات نیاز دارند، بنابراین باید دستیاران خوبی پیدا کنید که بتوانند به شما در حل این معادلات کمک کنند.
هر فیلمساز خوبی از میزان آمادگی مناسب برای برآورده کردن انتظاراتش خبر دارد. این آمادگیها شامل استوری بورد، گپ زدن با فیلمبردار، طراح صحنه، طراح رقص و همهی کسانی میشود که درگیر پروژه هستند. هرچه بیشتر بتوانید با دیگران تبادل داشته باشید، اشتراکگذاری دیدگاه و اجرای ایدهتان آسانتر خواهد بود.
۱۲. به ایدهی اصلی خود وفادار بمانید.
گاهی اوقات آنقدر روی یک پروژه کار میکنید که در همان ابتدای کار ایدهی اصلی فراموش میشود. من معمولا یک جملهی کوتاه در مورد اینکه چرا این داستان برای من اهمیت دارد مینویسم و زمانی که احساس کردم موضوع برایم کمرنگ شده است به آن نگاه میکنم. به این ترتیب، همیشه یک قطبنما دارم که به من کمک میکند تا به موضوع نمایش و صحنههایی که در ابتدا در ذهنم ترسیم کرده بودم برگردم.
۱۳. گاهی رویای شما زمزمه میکند، فریاد نمیزند. به زمزمه گوش کنید
ما دربارهی پیروی از غریزه و رویاپردازی صحبت کردیم، بنابراین این توصیه ممکن است اضافی باشد، اما شما باید به ندای قلبتان گوش بسپارید. ممکن است این ندای درون تنها یک حس آزاردهنده باشد یا این تصور که باید کار متفاوتی انجام دهید. ندای درونتان هرچه هست به آن گوش دهید.
۱۴. به گذشته توجه کنید. به آثار قبل از خود احترام بگذارید.
اگر در ژانر یا مجموعهای از ایدههای خاص کار میکنید، سعی کنید فیلمهای دیگری را که به این موضوع پرداختهاند بازها و بارها مورد ارزیابی قرار دهید. جدید یا قدیمی، این فیلمها با آثار شما مقایسه میشوند، و همچنین ممکن است کلید کارهایی که باید و نباید انجام دهید باشند. ممکن است بتوانید ایدههایی را که آنها مطرح کردهاند به چالش بکشید، سکانسها و تصاویرشان را بردارید یا فقط ساختار را درک کنید. به توصیههای گذشته توجه کنید.
۱۵. به جای تلاش برای فروش یک محصول، سعی کنید داستانتان را روایت کنید. شما با کمترین میزان هم میتوانید آنچه را که در ذهن دارید بیان کنید.
در ابتدای روایت هر داستان اطمینان حاصل کنید که داستان قابلیت ارتباط برقرار کردن دارد و مردم میتوانند خود را در آن ببینند. بسیاری از آثار هالیوودی امروز مانند یک محصول احساس میشوند زیرا داستان در رتبهی دوم قرار میگیرد. این یک مشکل است. با داستان پیش بروید. بعدا به فکر فروش باشید.
۱۶. از هر چیزی که در دسترس شما است استفاده کنید.
گروهی از افرادی را دور خود داشته باشید تا به شما مشاوره دهند، تجهیزات دوربین را به شما قرض دهند و به شما در ساختن چیزهایی که برایش برنامه دارید کمک کنند. جامعهای را پرورش دهید، دهکدهای از افرادی بسازید که یکدیگر را دوست دارند و از یکدیگر حمایت میکنند. این حلقه شما را از روزهای خوب و بد عبور خواهد داد.
۱۷. وقتی شکست خوردید، بلافاصله خود را با پروژهی بعدی سرگرم کنید.
همهی ما شکست میخوریم، حتی خود من. اما این شجاعت بلند شدن و ادامه دادن است که حرفهایهای واقعی را از دیگران متمایز میکند. به کار ادامه دهید. به شکست ادامه دهید. با اتکا به نفس اجازهی یاد گرفتن به خود بدهید.
۱۸. اشکالی ندارد که ابتدا ایدهای که دوست دارید را از جای دیگر بردارید، و سپس سبک خود را پیدا کنید.
بسیاری از کارها در ابتدا تقلید هستند. شما باید فیلمنامههای فیلمهایی را که دوست دارید بخوانید و آنها را با نسخهی خود بسازید. تا زمانی که بفهمید داستان باید به کجا برسد و به کجا میتوانید آن را ببرید، و با تقویت سبک خود و تلاش نکردن برای اینکه شخص دیگری باشید از نویسندگان دیگر تقلید کنید.
۱۹. در فیلمهای مهیج و یا ترسناک با نشان ندادن عامل تهدیدآمیز برای مدتی تعلیق ایجاد کنید.
من این کار را با «آروارهها» انجام دادم، و شما میتوانید با تصمیمگیری در مورد آنچه روی صفحه و خارج از صفحه اتفاق میافتد، از آن تقلید کنید. خواه نگاهی اجمالی به خطر باشد یا صرفا پرسشی بزرگتر از آن، مخاطب را میتوان به منظور ایجاد تعلیق برای مدت بیشتری در تاریکی نگه داشت.
۲۰. وقتی ایدهای یکدفعه به ذهنتان خطور میکند، شروع به نوشتن کنید و صحنه و داستان را فورا در نوشتهی خود کنار هم بگذارید.
اگر به اندازهی کافی خوششانس هستید که یک جرقهی الهامبخش داشته باشید، معطل نکنید! آنها میتوانند صفحات وحشتناک یا حتی فقط یک طرح کلی درهم و برهم باشند، اما بهترین و مهمترین بخش در مورد نوشتن این است که آن را روی کاغذ بیاورید. بعدا وقت برای اصلاح و ویرایش دارید!
منبع: no film school
و توصیه آخر که مهم ترین آنها نیز میباشد این است که حتی اگر یک هنرمند و کارگردان درجه ۳ و خُل و شِل و خارج از رده هم هستید غمی نیست و مثل استیون اسپیلبرگ میتوانید به راحتی یا به ناراحتی .. با عضویت و وفاداری به لژهای ماسونی و شیطان پرستی موجود در سطح جهان و عمل به عهد و پیمان و تلاش در جهت ترویج باورهای آنان .. به سرعت و بی دلیل و با دلیل پیشرفت کنید و به یکباره از فرش به عرش برسید و زیر بلیط اربابانی چون جرج لوکاس و دیگر شیاطین انسی و غیر انسی دنیای خود را آباد و مُخ ملت را تعطیل نمایید
با خوندن این بخش:
“اگر زمانی به بنبست رسیدید، به این فکر کنید که چه کاری را میتوانید کپی کنید یا از آن بدزدید که نیروی محرکهی اولیهای را که برای شروع داستانتان نیاز دارید فراهم کند.”
یاد جنایت اون جورج لوکاس مفلوک افتادم. اینکه چطور از رمان های Dune با بی شرمی تمام دزدی کرد. می دونید خنده دار ترین بخش ماجرا کجاست؟ اونجاش که اکثر فن بوی های استار وارز و مردم میگن فیلم Dune یه کپی از استار وارزه.