رمزگشایی از معمای حیات در بیابان لوت
ماه گذشته چند محقق ایرانی سفری به قلب بیابان لوت داشتند. سرزمینی خشک و بیآب و علف که ظاهراً رازهای سر به مهر زیادی در قلب خود دارد. با ما همراه شوید و رازهای این سفر را از زبان مجله ساینس بخوانید.
طی دهه ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ میلادی محقق و فیزیکدان وینی، آلفونس گابریل (Alfons Gabriel) مسحور زیباییها و شگفتیهای بیابان لوت ایران شد. گابریل نواحی خشک خاورمیانه، پاکستان و افغانستان را با شتر زیرپا گذاشت و برای مشاهده و نقشهبرداری حتی از نواحی مانند دشت ناامید (صحرای خالی از امید) و دشت مارگو (صحرای مرگ) هم که کمتر کسی جرات عبور از آنها را داشت، گذر کرد. اما تپههای شنی نامنظم و صعبالعبور نواحی داخلی بیابان لوت عملاً وی را گیر انداخت و تلاشهای وی را بیثمر ساخت. این منطقه زمینی وسیع پوشیده از ماسه و ساختارهای سنگی منحصربفرد در جنوبشرقی ایران بود که گفته میشد گرمترین نقطه روی کره زمین است.
در ماه مارس سال ۱۹۳۷ گابریل توانست در نهایت بخش مرکزی لوت را درنوردد اما آن را خالی از حیات یافت. یک سال پس از آن، وی در یک سخنرانی بینظیر برای اعضای انجمن جغرافیای سلطنتی لندن از تجاربش در لوت گفت. گابریل در بخشهای پایانی سخنرانیاش این جملات را بر زبان آورد: «یک منظره بینظیر در زیر ابرهای سرخ به خاموشی میگراید و صدایی شبیه به خروش دریا آغاز میشود. ناگهان طوفان شن با شدت هرچه تمامتر به قلب شب میتازد. ما مجبور بودیم که ساعتها در اضطراب آن هم بدون کوچکترین حرکتی بر روی زمین دراز بکشیم. زمانی که هوا به اوج سردی خود میرسید، مسافران با تصویر یک سراب که البته خیلی هم زنده بود، مشوش میشدند و این اتفاق درست پیش از هر طلوع خورشید رخ میداد. در پایان سه هفته حتی شترها نیز طاقت خودشان را از کف داده بودند: پاهایشان میلرزید، نفس نفس میزدند، بر روی زمین زانو میزدند، گاهی حتی به نظر میرسید که با زانوهایشان روی زمین میخزند.»
تیم تحقیقاتی ایرانی در لوت چه کرد؟
جاذبه لوت همچنان باقی است. ماه گذشته، تیمی ایرانی متشکل از ۱۰ محقق و راهنما در پنج ماشین SUV (خودروهای کاربردی در بیابان و مسیرهای ناهموار) به همراه تجهیزات کامل از دوربین گرفته تا ابزار و تجهیزات لازم و صدها لیتر آب و بنزین راهی قلب این بیابان ناشناخته شد. این جستجوگران عصر مدرن را تنها زیباییهای نامتعارف بیابان لوت نیست که به خود جلب کرده بلکه در حقیقت آنها به دلیل رمزگشایی از معمای این اکوسیستم عجیب راهی این سفر پرخطر شدهاند. دکتر حسین آخانی، گیاهشناس و استاد دانشگاه تهران در اینباره میگوید: «بسیاری از محققان بر این باور هستند که اکوسیستم لوت به قدری خصمانه و نامتعارف است که حیات در آن دوام نخواهد داشت. در بخش داخلی بیابان لوت که از نظر مساحت تقریباً با غرب ایالت ویرجینیای آمریکا برابر است، شرایط به شکلی است که عملاً هیچ گیاهی در آن یافت نمیشود. اما واقعیت این است که ماجراجویان و یا حتی دانشمندانی که بصورت اتفاقی به لوت سفر کردهاند، تنوع جانوری خارقالعادهای را در آن رصد کردهاند که این تنوع شامل حشرات، خزندگان و حتی روباههای صحرایی میشود. سوال اینجاست که این زنجیره غذایی چگونه میتواند یکپارچگی و تمامیت خود را بدون حضور گیاهان بعنوان تولیدکنندگان اصلی غذا حفظ کند؟ و این معمایی است که قرار است محققان ایرانی در خلال این تحقیقات بدان پاسخ دهند.»
راز حیات لوت از آسمان میبارد
یک محقق ایرانی باور دارد که احتمالاً یک پدیده کاملاً منحصربفرد و نادر، ریشه حیات در لوت و پاسخ این معمای عجیب است. مشاهده لاشه پرندگان مرده در بیابان لوت تصویر چندان غریبی نیست. چند سال پیش همین مساله دانشمندان ایرانی را شگفتزده کرد. آنها با لاشه پرندگانی برخورد میکردند که ظاهراً در لوت سرگردان شده و در نهایت شدت گرما آنها را از پا انداخته و همچون مائده آسمانی بر زمین لوت نازل میشدند تا چرخه حیات را در اکوسیستمی بگردانند که ظاهراً هیچ ورودی دیگری ندارد. این فرضیه سادهای بود که برای نخستین بار در ذهن دکتر حسین آخانی شکل گرفت و سبب شد تا سفری تحقیقاتی به منظور آزمون این فرضیه شکل بگیرد. این سفر تحقیقاتی سرانجام ماه گذشته به سرپرستی دکتر حسین آخانی و بهمن ایزدی، مدیر یک مجموعه زیستمحیطی غیردولتی در شیراز انجام شد. البته عدهای از همکاران هشدار دادند که ممکن است در فصل پاییز یعنی درست بعد از گرمای شدید تابستان، چیز زنده زیادی در لوت یافت نشود که بتوان بر اساس آن فرضیهای را به اثبات رساند یا حرف تازهای زد. این احتمال وجود داشت که موجودات زنده یا به زیرزمین رفته باشند یا به دلیل گرمای طاقتفرسا مهاجرت کرده باشند و دیگر جرات بازگشت به بیابان را نداشته باشند.
اما بجای همه اینها، تیم تحقیقاتی ایرانی توانست تایید کند که اکوسیستم هنوز پویایی خود را دارد چرا که آنها با نشانههای قانعکنندهای برخورد کردند که نشان میداد پرندگان مهاجر کماکان به تغذیه و گردش چرخهای این اکوسیستم کمک میکنند. اعضای تیم با مناظر استخوانهای خشک مدفون در قلب کویر و پدیدهای خارقالعاده که از آن با نام «دریای پنهان» یاد میکنند، مواجه شدند. این دریا در اصل لایه کمعمق شگفتانگیزی از آب زیرزمینی شور است که احتمالاً به حفظ بقا در این محیط خشک و بکر کمک میکند.
گرمترین نقطه بر روی کره زمین
لوت شاید درس چندان نشاطبخشی در خود نداشته باشد، دستکم برای مردمانی که درست روی لبه تیغ پایداری در مناطق خشک زندگی میکنند. الگوهای تغییر اقلیم اینطور نشان میدهند که همچنانکه درجهحرارت هوا بیشتر میشود، بخشهایی از نواحی مرکزی و شرقی هم که دیگر بصورت طبیعی قابلزیستن نیستند، وسیعتر میشوند. اینها مناطقی هستند که ممکن است به زونهای جابجایی در حدفاصل سکونتگاههای حاشیه لوت و هسته مرکزی آن که شرایطی بسیار سخت و نامتعارف دارد، تبدیل شوند.
بعد از سفر ماجراجویانه گابریل، مقالات علمی معدودی درباره بیابان لوت منتشر شد. با این وجود یک نکته همچنان به قوت خود باقی ماند: گابریل به این مساله که دانشمند آلمانی همعصرش گوستاو استراتیل سائویر (Gustav Stratil-Sauer) گفته بود، اشاره کرده و آن هم این است که گرمترین نقطه بر روی کره زمین که تاکنون شناخته شده نه صحرای سینا و نه دره مرگ در ایالت کالیفرنیا بلکه بیابان لوت است. در سال ۲۰۰۵ میلادی، رادیومتر فروسرخ ماهواره آکوآ ناسا (NASA’s Aqua Satellite) درجه حرارت زمین را در یک نقطه از لوت معادل ۷۰٫۷ درجه سلسیوس تخمین زد و این برآورد گرمترین ثبت ماهوارهای درجه حرارت بر روی خشکی تاکنون بوده است. در ماه آوریل سال ۲۰۱۴ میلادی هم مرتضی جمالی یک دیرینه بومشناس از موسسه اکولوژی و تنوعزیستی دریایی و خشکی مدیترانه واقع در شهر مارسی فرانسه به همراه همکارانش به بخش مرکزی لوت سفر کردند تا یک دستگاه مخصوص ثبت درجهحرارت را درست در همان نقطه که ماهواره ناسا ثبت کرده بود، نصب کنند. به لطف فیلمهای مشهور آلفرد هیچکاک لابد میتوانید صحنههایی مانند حمله یک گروه ملخ، پاکسازی کامل لاشه پرندگان تا آخر، همنوع خواری و در نهایت حمله به محققان را تصور کنید. جمالی میگوید: «من میتوانم تصور کنم که یک مسافر تنها میتواند به راحتی توسط این مخلوقات کوچک آن هم تنها در ظرف چند روز کشته شود.»
جمالی میگوید اما سختیهایی که ما در این راه متحمل شدیم، جواب داد. در ماه جولای، ترمومتری که ۳۰ سانتیمتر بالای سطح زمین و در سایه یک استوانه چوبی نصب شده بود، توانست دمای ۶۱ درجه سلسیوس را ثبت کند که این دما به طور مشخص ۵ درجه سلسیوس بیشتر از دما در سایهای بود که در سال ۱۹۱۳ میلادی در دره مرگ ثبت شده بود. جمالی اینطور توضیح میدهد که نوار متشکل از تپههای ماسهای سیاه که البته خودشان جاذب حرارت هستند و در ضمن وضعیت مغناطیسی به همراه شرایط خاص توپوگرافی است که جریان هوا را در این منطقه محدود کرده و چنین درجهحرارت سوزانی را بوجود میآورد.
درست در همان سال بود که دکتر حسین آخانی نخستین سفر تحقیقاتیاش را به لوت آغاز کرد. این متخصص گیاهان شورپسند -گیاهانی که از منابع آبی بسیار محدود و شوری که تنها در نقاط خاصی از بیابان یافت میشوند، استفاده میکنند- در حین بازدید از لوت متوجه لاشه پرندگانی شد که اینجا و آنجا به چشم میخوردند. نقشی که این لاشهها در اکوسیستم داشتند، فکر آخانی را بشدت مشغول کرد. انجمن ملی علوم ایران، موسسه سعیدی که مطالعات پیشرفتهای را در دانشگاه کاشان ایران دنبال میکند و تعدادی منابع دیگر با آخانی همراه شدند تا اینکه وی سرانجام توانست تیمی متشکل از متخصصان ایرانی را گردهم آورد و برنامه یک مطالعه تحقیقاتی جامع را برای ۵ سال آینده به منظور رمزگشایی از رازهای لوت طرحریزی کند.
یافتههای محققان تا امروز
تیم ایرانی ماه گذشته سفر تحقیقاتی تازهای را از شهداد آغاز کرد. شهداد نام واحهای در حاشیه غربی بیابان لوت است. سفر تحقیقاتی از مسیر جنوب لوت آغاز و به سمت شمال ادامه یافت، در نهایت محققان مسیر خود را به سمت جنوب منحرف کرده و در مسیری که عملاً بیابان را به دو بخش تقسیم میکرد، پیش رفتند. در جای جای این بیابان آثار کلوتها و سازههای صخرهای تحت فرسایش بادی با چندین متر ارتفاع دیده میشود، گویی که این آثار همچون قارچی از قلب کویر سر برون آوردهاند. این آثار برجامانده از فرسایش برای دکتر آخانی تداعیکننده بقایای شهری کهن هستند. آثاری که جمالی از آنها با عنوان تاریخچه پیچیده زمین و اقلیم یاد میکند. در اصل برخی از اینها ساخته ماسههای سنگی هستند در حالی که برخی دیگر بسترهای فرسایش یافته نمک و دریاچههای خشکشدهای هستند که بصورت چشماندازهای نقطهای در حدود ۱۰ میلیون سال پیش شکل گرفتهاند. توپوگرافی معجزهگون و وهمبرانگیز مهمترین دلیلی بود که باعث شد تا سازمان علمی، فرهنگی و تربیتی ملل متحد (یونسکو) در ماه جولای امسال لوت را بعنوان میراث جهانی ثبت کند. ایران امید دارد که با این ثبت ارزشمند جایگاه صنعت اکوتوریسم بیش از پیش تقویت شود.
اما به تیم تحقیقاتی ایرانی و سفرشان بازگردیم. آنها در طول مسیر ۷۰۰ کیلومتریشان از ۳۷ مکان مختلف نمونههای خاک و بیوتا (فون و فلور یک منطقه، جانوران و گیاهان موجود در یک منطقه) برداشتند که البته کلیه این ۳۷ سایت نرسیده به کویر شرق شهر بم، شهری که در اثر زلزله ویرانگر سال ۲۰۰۳ میلادی آسیب فراوان دید، بودهاند.
زبون مار، درهای پر از مائده بهشتی
در یکی از روزهای سفر، اعضای تیم تحقیقاتی با پای پیاده وارد دره باریکی به نام زبونمار میشوند. نقشههای ماهوارهای نشان میدهند که این دره در حدود ۱۵ متر عرض و دیوارههای اطراف آن تقریباً ۳۰ متر ارتفاع دارند و از نظر ظاهری تداعیکننده زبان دوشاخه مار هستند. یکی از اعضاء این تیم تحقیقاتی به نام امیر آقاکوچک میگوید: «من در لحظه ورود به این دره متوجه یک صدای خارقالعاده شدم.» این محقق که یک هیدرولوژیست از دانشگاه کالیفرنیا (یوسی) است، اینطور ادامه میدهد که این صدای شبیه به ترق و تروق ظاهراً از دیوارها برمیخاست و در وهله نخست این تصور را در من ایجاد کرد که علتش انبساط صخرهها به دلیل اختلاف زیاد درجه حرارت در شب (نزدیک به صفر درجه سلسیوس) و روز (حداکثر در حدود ۴۰ درجه سلسیوس) است. آقا کوچک میگوید: «این صدا به اندازهای زیبا بود که من لحظهای درنگ کردم و بدان گوش سپردم.»
آیا این احتمال وجود داشت که این صدا متعلق به یک موجود افسانهای باشد؟
بررسیهای بعدی نشان داد که این دره در اصل یک تله مرگ است. محققان ایرانی در بررسیهایشان متوجه بقایای دهها پرنده مهاجر شدند که در این تنگه با دیوارههای بلندش به دام افتاده و از بین رفته بودند. آقاکوچک میگوید: «این احتمال وجود دارد که پرندگان در جستجوی پناهگاه به این دره آمده باشند اما بدون آب به سرعت تلف شدهاند.» دکتر محمود قاسمپوری یک پرندهشناس از دانشگاه تربیت مدرس تهران از لاشههای چندین پرنده مهاجر این دره نمونهبرداری کرده تا بعداً آنها را با دقت هر چه بیشتر در آزمایشگاهی مجهز مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. آقاکوچک میگوید: «این مساله که این پرندهها چطور از مسیرشان منحرف شده و به بیابان آمدهاند هنوز یک معماست. مساله اینجاست که حتی خارج از این دره هم تعداد لاشههای پرندگان قابلتوجه بود و بر روی اکثر آنها نشانههایی دیده شد که ظن ما مبنی بر خورده شدن لاشهها توسط روباهها را تقویت کرد.»
بهشت شبپرهها
حشرات نیز در عین حال جزئی حیاتی در زنجیره غذایی لوت هستند. همانها هستند که بخش اعظم وعدههای غذایی کوچک عنکبوتها، خزندگان و روباهها را در بخش داخلی بیابان لوت تشکیل میدهند. به گفته دکتر حسین رجایی از موزه تاریخ طبیعی اشتوتگارت آلمان که خود در این سفر تحقیقاتی حضور داشته، احتمالاً همین حشرات بودهاند که دستکم تا مدتی غذای لازم برای این پرندگان بخت برگشته را تامین کردهاند. هنوز هم بسیاری از این موجودات از بیدها و شبپرهها گرفته تا پروانهها در قلب کویر زندگی میکنند. رجایی میگوید که به محض فعال شدن تلههای نوری مخصوص شب از تنوع گونهای بینظیر شبپرههایی که دیده شد، شگفتزده شده است. وی میگوید که دائماً این سوالها را با خودم تکرار میکردم که آنها اینجا چه میکنند؟ چه چیزی میخورند؟ لارو پرندهای هم که وی در یک حوضچه آب خیلی شور زنده پیدا کرده، برایش حکم یک معمای خارقالعاده را دارد.
و سوال مهمتر اینطور شکل میگیرد که ساکنان لوت چطور در برابر این کمآبی طاقت میآورند؟
حیات زیرزمین هم میجوشد
محققان بر این باور هستند که پاسخ این سوال میتواند زیر سطح زمین باشد. امیر آقاکوچک پیش از این سفر دادههای ماهوارهای موجود را با دقت موشکافی و بررسی کرده است. وی با کمال شگفتی متوجه شده که در بخشهایی از این بیابان داغ و تفتیده، خاک مرطوب است. آقاکوچک در کمال تحیر این مساله را با یکی از همکارانش در میان گذاشته و همکار وی این فرضیه را مطرح کرده که خاک لوت به حدی خشک است که باعث میشود تا امواج میکرویی که از لایههای عمیقتر خاک یا حتی صخرهها تشعشع پیدا میکنند، رطوبت سطحی غیرواقعی را نشان دهند.
ماه گذشته همین تیم تحقیقاتی در قلب بیابان وارد یک منطقه مسطح شد، جایی که به گفته شاهدان تا چشم کار میکرد فضای صاف و بکر بود و دیگر هیچ. محققان مسافتی بیشتر در این مسیر نرفته بودند که یکی از بارکشها بخاطر تنها چند سانتیمتر خاک پوسته پوسته و سخت میشکند و درست تا بالای محورش در گل فرو میرود. آقاکوچک میگوید: «پس از آنکه یکی از ماشینهای مخصوص خودروی شکسته را از گل بیرون کشید ما متوجه چیزی عجیب شدیم، آب!!! آن هم درست در جایی که لاستیکها قرار داشتند. باور آن سخت بود اما واقعیت داشت، خاک به راستی مرطوب بود.»
آقاکوچک فکر میکند که این رطوبت از کوهستانهای دوری میآید که همچون حلقه این دشت مسطح را احاطه کردهاند. به گفته آقاکوچک، بارندگیهای گاه و بیگاه فصل بهار و اوایل پاییز همه در نهایت به این حوضه مسطح ختم خواهند شد. راهنماهای تیم میگویند که شرایط مشابهی در سایر نواحی لوت نیز وجود دارد. آقاکوچک در نظر دارد که به محض بازگشت به دانشگاه یوسی ایرواین (University of California, Irvine) میان یافتههای محلی و دادههای ماهوارهای مرتبط با رطوبت ارتباطی برقرار کرده و آنها را بر روی نقشه پیادهسازی کند و وسعت این دریای مخفی را تخمین بزند.
در حال حاضر هیچکس در قلب لوت زندگی نمیکند و پس از ۶ سال خشکسالی طولانی در ایران، ساکنان حاشیه این بیابان نیز تا حد امکان از آن فاصله گرفتهاند. الفاتیح الطاهر (Elfatih Eltahir) یک مهندس محیطزیست از موسسه فناوری ماساچوست در کمبریج (Massachusetts Institute of Technology in Cambridge) میگوید: «نشانهها حاکی از آن است که سرنوشت سایر نواحی خاورمیانه این منطقه را هم تهدید میکند و علت آن تغییرات اقلیمی و تابستانهایی است که هر سال گرمتر میشوند.» الطاهر و همکارانش سال گذشته در مجله طبیعت تغییرات اقلیمی (Nature Climate Change) توانستند شاخصی طبیعی را بر مبنای اقلیم تعریف کنند. این شاخص میگوید که اگر افزایش درجهحرارت با رطوبت همراه باشد و میزان آن در ظرف ۶ ساعت متمادی از مرز ۳۵ درجه سلسیوس فراتر رود، آنگاه آن محل بصورت طبیعی برای انسان غیرمسکونی خواهد شد. الطاهر میگوید: «آنچه که ما درباره آن صحبت میکنیم، شرایط بسیار حاد است. اگر یک انسان تحت چنین شرایطی قرار گیرد، به طور قطع خواهد مرد.»
در تابستانی که گذشت، مناطقی از حوضه خلیج فارس بودند که از این مرز گذر کردند و زندگی در آنها بدون دستگاههای تهویه مطبوع هوا عملاً غیرممکن شد. به استثنای نواحی که درجه حرارت در آنها به شکل ملموسی کاهش پیدا کرد، وسعت نواحی غیرقابل سکونت در اطراف خلیجفارس هم به طور کلی افزایش پیدا کرد. البته نواحی خشک و لمیزرعی هم هستند که هنوز قابلسکونت میباشند. آقاکوچک میگوید: «لوت یک آزمایشگاه ایدهآل برای مطالعه شرایط حاد زیستمحیطی است.»
تیم دکتر آخانی برای پاسخگویی دقیق به این سوالات و فرضیات در نظر دارد که فصل بهار مجدد به لوت بازگردد. در بین سایر چیزها، آنها قصد دارند که تجهیزات پیشرفتهتری را برای اندازهگیری میزان رطوبت خاک و در عین حال کارگذاری دوربینهای تلهای با خود همراه بیاورند تا بتوانند وضعیت اکولوژیکی گونههایی مانند روباه شنی و سایر مخلوقات این بیابان خارقالعاده را هم با جزئیات بیشتری بررسی کنند. دکتر آخانی میگوید که امیدوارند تحقیقاتی را هم در سطح مولکولی انجام دهند و بررسی کنند که اشکال مختلف حیات چگونه خودشان را برای زندگی در این شرایط حاد سازگار کردهاند. به گفته آخانی بعنوان مسوول برنامهریزی این تیم احتمالاً در تابستان سال ۲۰۱۸ م. هم سفر دیگری در راه خواهد بود.
اینطور که امیر آقاکوچک میگوید: «اگر ما دوباره برگردیم احتمالاً یک پزشک را هم با خود همراه خواهیم برد. اما به هر شکل من برای بازگشت لحظهشماری میکنم.»
منبع: Sciencemag
بسیار آموزنده و جالب بود.سپاسگزارم.
در صورت استفاده از باقی اسناد تصویری سایت منبع قطعا حض بیشتری میتوان برد.
لطفا برای ترجمه ی اصطلاحات تخصصی زمان بیشتری صرف شود و به کیفیت ترجمه بیشتر توجه شود.
سال گذشته ، در ژورنال نیچر کلایمت چنج (Nature Climate Change) ، الطاهر و همکاران اقلیم غیرقابل سکونت بطور طبیعی را اقلیمی تعریف نموده اند که شاخص گرما (the heat index ) – دمای هوای محاسبه شده بر اساس رطوبت – برای ۶ ساعت متمادی از ۳۵ درجه سلسیوس فراتر رود. الطاهر میگوید ” آنچه که ما از آن سخن میگویم شرایطی حقیقتا غیرعادی است. ” اگر بشری در معرض آن قرار گیرد ، بسیار محتمل است که فرد می میرد.”
لطفا توجه بفرمایید که شاخص گرما با دمای هوا تفاوت دارد.
مقاله جذابی بود.
وقتی میبینیم که هنوز افرادی هستند که به دنبال چیزهایی جدید هستند ، بسیار انرژی میگیریم.
ممنون از دیجی کالا که امکان انتشار این مقالات را فراهم کرده.
سلام . با تشکر از متن خوبتان
درباره متن ذیل که نگاشته اید نکته ای می گویم:
«شاخصی طبیعی را بر مبنای اقلیم تعریف کنند. این شاخص میگوید که اگر افزایش درجهحرارت با رطوبت همراه باشد و میزان آن در ظرف ۶ ساعت متمادی از مرز ۳۵ درجه سلسیوس فراتر رود، آنگاه آن محل بصورت طبیعی برای انسان غیرمسکونی خواهد شد. الطاهر میگوید: «آنچه که ما درباره آن صحبت میکنیم، شرایط بسیار حاد است. اگر یک انسان تحت چنین شرایطی قرار گیرد، به طور قطع خواهد مرد.»
نکته این است که این شاخص نمی تواند درست باشد . من بشخصه با دوستانم در زمان جنگ در جبهه های جنوب در شرایطی حادتر از این نیز زندگی کردیم و ظاهرا هنوز هم زنده هستیم
بیشتر شبیه یک سفر تفریحی و گزارشی از دیده ها بود فاصله زیادی با یه سفر علمی تحقیقاتی داشت اما ماهیت برنامه و هدف ان بسیار قابل تقدیر است
دوست دارم بگم عالی بود ولی خب نبود. فقط یک گردش علمی بود که به سبک کنفرانس های اپل گزارش شده بود همین.
درضمن اینکه پرندگان مهاجر خسته و سرگردان بخشی از یک اکوسیستم باشن هم چیز عجیب و ناشناخته ای نیست. صحرای بزرگ آفریقا بزرگترین نمونشه.
خیلی جالب بود ممنون
مقاله خیلی خوبی بود
عالی بود
خیلی عالی بود.
اون عکس حشره رو با چه دوربینی گرفتن؟
با لنز ماکرو روی هر دوربین حرفه ای میشه این عکسو گرفت.
این عکس لنز ماکرو لازم نداره عزیز
بسیار زیبا و جذاب. با تشکر از خانم مهندس.
متن جالبی بود