۱۶ کتاب که به توصیه ارنست همینگوی هر نویسندهای باید بخواند
به عنوان یک نویسنده، مهمترین چیزی که باید بر آن غلبه کنید، دلسرد شدن است … حرفهای نوشتن سختترین کار دنیا است _ ارنست همینگوی
آرنولد ساموئلسون، روزنامهنگار و عکاس جنگ در خاطرات خود آورده است که از پرداخت هزینه برای دریافت دیپلم روزنامهنگاری به دانشگاه مینهسوتا خودداری کرد. او معتقد بود که این پول بهتر است برای یادگیری در زمینهی دیگری خرج شود که تاثیر بیشتری هم داشته باشد. ساموئلسون تصمیم گرفت نزد نویسندهی محبوبش ارنست همینگوی برود تا از او در زمینهی نویسندگی راهنمایی بگیرد. در این مطلب به بخشی از خاطرات ساموئلسون و مصاحبتش با ارنست همینگوی اشاره کردیم، خاطراتی که شامل نقل قولهایی از ارنست همینگوی در باب نویسندگی و ۱۶ کتابی است که به توصیهی او هر نویسندهای باید به عنوان قسمتی از تحصیلاتش مطالعه کند.
ساموئلسون در خاطرات خود مینویسد: «من از مینیاپولیس به کیوست رفتم تا ارنست همینگوی را ملاقات کنم. دعوت نشده بودم. یکی از داستانهای کوتاه او را با نام «سفر یکطرفه»، که بعدا به قسمت اول «داشتن و نداشتن» تبدیل شد خوانده بودم. آن داستان به من انگیزه داد تا برای ملاقات با این نویسنده دو هزار مایل سفر کنم. در بهترین حالت امیدوار بودم که چند دقیقهای برای من وقت بگذارد تا در مورد نویسندگی با هم گپی بزنیم. کار من احمقانه به نظر میرسید، اما یک جوان بیست و دو ساله آن هم در اوج دوران افسردگی برای انجام کارهایش نیازی به دلیل منطقی نداشت…»
پس از رسیدن ساموئلسون نزد ارنست همینگوی، این نویسنده از او و هدفی که در سر داشت خوشش آمد. ساموئلسون یک سال تمام کنار او ماند و این تجربه را در دستنوشتهای ثبت کرد که دخترش آنها را پس از مرگ او در سال ۱۹۸۱ یافت. این کتاب با عنوان «با همینگوی: یک سال در کیوست و کوبا» (With Hemingway: A Year in Key West and Cuba) منتشر شد.
در طول مدتی که ساموئلسون و همینگوی با هم بودند، ارنست فهرستی دستنویس از چند کتاب به آرنولد داد و توصیه کرد که تمام آنها را بخواند. همینگوی معتقد بود «ماجراهای هاکلبری فین» نوشتهی مارک تواین بهترین کتابی است که توسط یک آمریکایی نوشته شده، کتابی که به نوعی سرآغاز ادبیات آمریکا بود. اما او نویسندگان بسیار دیگری را هم تحسین کرد و به ساموئلسون گفت:
«اینجا فهرستی از کتابهایی نوشتم که هر نویسندهای باید به عنوان بخشی از تحصیلاتش خوانده باشد… اگر اینها را نخواندهاید، خودتان را تحصیلکرده ندانید. این کتابها سبکهای متفاوت نوشتار را نشان میدهند. برخی ممکن است شما را خسته کنند، برخی دیگر ممکن است الهامبخش شما باشند و برخی دیگر به قدری زیبا نوشته شدهاند که باعث میشود احساس کنید تلاشتان برای نوشتن بیفایده است.»
۱. هتل آبی (The Blue Hotel)
- نویسنده: استیون کرین
- تاریخ نشر: ۱۸۹۸
«هتل آبی» در کنار «قایق روباز» (Open Boat) و «عروس به یلواسکای میآید» (The Bride comes to Yellow Sky) سه مورد از بهترین داستانهای کوتاه کرین به شمار میآیند. داستان از جایی شروع میشود که صاحب یک هتل در ایستگاه قطار به دنبال سه مهمان میگردد و سه نفر را پیدا میکند: سوئدی، کابوی و شرقی. مانند بسیاری از داستانها، شخصیتها با عنوانشان شناخته میشوند نه نامشان. دو نفری که با نامشان شناخته میشوند، نگهبان هتل، اسکالی، و پسرش جانی هستند.
اولین رویداد مهم در داستان در یک بازی ورق برای سرگرمی (بدون شرطبندی برای پول) رخ میدهد که در آن سوئدی، جانی را به تقلب متهم میکند. جانی به طرز ماهرانهای از خود دفاع، و در حالی که حقیقت ماجرا را کتمان میکند میگوید که این اتهام را تحمل نمیکند. سوئدی عصبانی شده است. هیچکس از او حمایت نمیکند. او با پسر دعوا میکند. برنده میشود و میرود. او به سالن اصلی میرود و وارد رویداد شماره دو میشود تا یک قمارباز را به چالش بکشد.
۲. قایق روباز (The Open Boat)
- نویسنده: استیون کرین
- تاریخ نشر: ۱۸۹۷
داستانی بر اساس یک رویداد واقعی که برای خود نویسنده یعنی استیون کرین در سال ۱۸۹۷ رخ داده بود، زمانی که کشتی او در سواحل فلوریدا به گل نشست و غرق شد. داستانی کلاسیک با بنمایهی «انسان در برابر طبیعت»، سرگذشت افرادی را روایت میکند که سعی دارند یک قایق کوچک را به جایی امن هدایت کنند.
۳. مادام بوواری (Madame Bovary)
- نویسنده: گوستاو فلوبر
- تاریخ نشر: ۱۸۵۷
اِما، که در محیطی روستایی بزرگ شده است، تصور خاص خود را از عشق دارد؛ او آیندهاش را بهعنوان مادام بواری، عاشقانه و رضایتبخش تصور میکند، در حالی که همسر و سطح زندگی او در روستا برایش بسیار ناامید کننده است. او که تشنهی زندگی و عشق است، از زندگی زناشویی کسالتبارش فرار میکند و وارد ماجرایی میشود که عواقب غیرقابل پیشبینی دارد.
۴. دوبلینیها (Dubliners)
- نویسنده: جیمز جویس
- تاریخ نشر: ۱۹۱۴
«دوبلینیها»، زندگی در ایرلند در آغاز قرن گذشته را منعکس، و واقعیتهای غیر رمانتیک آنها را برای ایرلندیها آشکار میکند. این کتاب مجموعهای از ۱۵ داستان کوتاه است که نگاهی اجمالی به زندگی طبقهی متوسط مردم دوبلینی دارد و در مجموع تمامی این داستانها پرترهی یک ملت را ترسیم میکنند.
۵. سرخ و سیاه (The Red and the Black)
- نویسنده: استاندال
- تاریخ نشر: ۱۸۳۰
«سرخ و سیاه»، شاهکار استاندال، داستان جولین سورل، یک جوان روستایی رویاپرداز است که با ایدهآلهای ناپلئونی تغذیه میشود، که میل او به ثروتمند شدن، رویدادهای مسحورکننده و غمانگیز را رقم میزند. تلاش سورل برای یافتن خود و عشق محکوم به فنایی که در این راه با آن روبرو میشود، با عمق روانی و واقعگرایی بیسابقهای ترسیم میشود. استاندال در این کتاب زندگی اجتماعی و توطئههای سیاسی پرحاشیهی فرانسهی پس از ناپلئون را به هم پیوند میزند و به آن جهان رنگ و لعابی زنده و فراموشنشدنی میبخشد. پرترهی او از ژولین و فرانسهی اوایل قرن نوزدهم، به اثری بینظیر تبدیل میشود که به طرز درخشانی میتوان آن را دروازهی ورود به ادبیات مدرن دانست.
۶. در باب اسارت انسانی (Of Human Bondage)
- نویسنده: ویلیام سامرست موام
- تاریخ نشر: ۱۹۱۵
فیلیپ کری، از یک یتیم عذاب کشیده با پای پرانتزی به یک مرد جوان تاثیرپذیر با اشتهای هولناک برای ماجراجویی و کسب دانش تبدیل میشود. آرزوهایش او را در سن هجده سالگی به پاریس میکشاند تا در هنر تلاش، و سپس به لندن برمیگردد تا در رشتهی پزشکی تحصیل کند. اما با این وجود، هیچ چیز نمیتواند عطش سیریناپذیر او را برای تجربه کردن برطرف کند. او به شدت عاشق، و وارد یک رابطهی فاجعهآمیز میشود که زندگی او را برای همیشه تغییر میدهد.
۷. آنا کارنینا (Anna Karenina)
- نویسنده: لیو تولستوی
- تاریخ نشر: ۱۸۷۸
«آنا کارنینا» به عنوان یکی از بزرگترین رمانهای جهان، مسیر خودویرانگر یک اشرافزادهی زیبا و محبوب روسی را دنبال میکند. به نظر میرسد آنا دوستداشتنی در یک ازدواج مصلحتی با دولتمرد قدرتمندی به نام کارنین قرار دارد، اما عدم اشتیاق آنها به یکدیگر باعث نارضایتی او و ملاقات با افسر مرفه کنت ورونسکی میشود. آنا به سرعت متقاعد شده است که به خود اجازه دهد عمیقا این مرد را دوست داشته باشد، و این جسارت او را قادر میسازد معنا و حقیقت زندگی خود را بیابد.
آنا از قراردادهای مرسوم جامعهی روسیه سرپیچی، و شوهر و فرزندانش را به خاطر معشوقش ترک میکند. تولستوی این زوج بدبخت را در کنار لوین مالیخولیایی و همسر جدیدش کیتی قرار میدهد. لوین نیز به دنبال تحقق خوشبختی در زندگی خود است و در نهایت آن را پیدا میکند. «آنا کارنینا» به عنوان پرترهای از ازدواج و خیانت در دوران روسیهی امپراتوری، عشق، زندگی و اعماق روح انسان را در داستانی روشنگر و غمانگیز روایت میکند.
۸. جنگ و صلح (War and Peace)
- نویسنده: لیو تولستوی
- تاریخ نشر: ۱۸۶۹
«جنگ و صلح» به طور گسترده بر حملهی ناپلئون به روسیه در سال ۱۸۱۲ تمرکز دارد و سه مورد از شناختهشدهترین شخصیتهای ادبیات را دنبال میکند: پیر بزوخوف، پسر نامشروع یک کنت که برای میراث خود میجنگد، شاهزاده آندری بالکونسکی که خانوادهی خود را پشت سر میگذارد تا در جنگ با ناپلئون بجنگد. و ناتاشا روستوا، دختر جوان زیبای یک نجیبزاده که هر دو مرد را مجذوب خود میکند.
پس از تهاجم ارتش ناپلئون، تولستوی به طرز درخشانی شخصیتهایی را با پیشینههای مختلف – دهقانان و اشراف، غیرنظامیان و سربازان – دنبال میکند، چرا که آنها با مشکلات منحصربهفرد دوره، تاریخ و فرهنگ خود مبارزه میکنند. با پیشرفت رمان، این شخصیتها از ویژگیهای خود فراتر میروند و به برخی از تکاندهندهترین و انسانیترین چهرههای ادبیات جهان تبدیل میشوند.
۹. بودنبروکها (Buddenbrooks)
- نویسنده: توماس مان
- تاریخ نشر: ۱۹۰۱
«بودنبروکها» داستان چهار نسل از یک خانوادهی بورژوای ثروتمند در شمال آلمان است که با ظهور مدرنیته مواجه میشوند. در دنیای جدید و ناشناخته، پیوندها و سنتهای خانواده شروع به از هم پاشیدن میکنند. همانطور که مان افول بودنبروکها را از رفاه به ورشکستگی، از سلامت اخلاقی و روانی به تقوای بیمارگونه، انحطاط هنری و جنون ترسیم میکند، خواننده را به دنیایی مملو از سرزندگی خیرهکننده میبرد که از تولدها و تشییع جنازهها، عروسیها و طلاقها، دستورالعملها، شایعات و طنز ملموس تشکیل شده است.
۱۰. درود و بدرود (Hail and Farewell)
- نویسنده: جورج مور
- تاریخ نشر: ۱۹۱۱
«درود و بدرود» اثر سهجلدی معروف جورج مور، رماننویس، نمایشنامهنویس، شاعر و منتقد ایرلندی، روایتی بسیار سرگرمکننده از تجربیات او در ایرلند است.
۱۱. برادران کارامازوف (The Brothers Karamazov)
- نویسنده: فیودور داستایفسکی
- تاریخ نشر: ۱۸۸۰
در کتاب «برداران کارامازوف»، زندگی پیچیدهی سه پسر با کشته شدن پدرشان فاش میشود و هر کدام تلاش میکنند با گناه خود کنار بیایند.
۱۲. کتاب اشعار انگلیسی آکسفورد (The Oxford Book of English Verse)
- گردآوری شده توسط: کریستوفر ریکس
- تاریخ نشر: ۱۹۰۰
این کتاب مجموعهای از اشعار بینظیر انگلیسی در سبکهای غزل، سرود، قصیده، مرثیه، تصنیف و منظومهی آزاد از بهترین نویسندگان و شعرایی چون مارلو، شکسپیر، جانسون، وبستر، برنز، دیلن توماس، ییتس، کولریج، و تد هیوزین است که در حدود ۸۲۰ شعر سروده شده در طول هفت قرن را در خود جای داده است.
۱۳. اتاق بزرگ (The Enormous Room)
- نویسنده: ادوارد استین کامینگز
- تاریخ نشر: ۱۹۲۲
ادوارد استین کامینگز (۱۸۹۴-۱۹۶۲)، معروف به ای ای کامینگز، شاعر، مقالهنویس، نقاش، نویسنده و نمایشنامهنویس آمریکایی بود. مجموعه آثار او شامل ۲۹۰۰ شعر، دو رمان زندگینامهای، چهار نمایشنامه و چندین مقاله، و همچنین نقاشیها و طراحیهای متعدد است. از او بهعنوان شاعر قرن بیستم و همچنین یکی از محبوبترین شعرای امروزی یاد میشود. کامینگز در هاروارد تحصیل کرد و تا سال ۱۹۱۶ لیسانس و فوق لیسانس خود را دریافت کرد. یک سال بعد، او به عنوان راننده با یکی از دوستانش به مدت شش ماه در فرانسه در خدمات آمبولانس ثبت نام کرد.
طی یک اشتباه کامینگز سه ماه را در زندان فرانسه گذراند. از این تجربهی تلخ کتاب «اتاق عظیم» بیرون آمد، روایتی خواندنی از زندگی در یک زندان نظامی که هیچ رگهای از تلخی یا خودسرزنشگری که معمولا در چنین آثاری یافت میشود، ندارد. در عوض، کامینگز به زندگی روزمره و شخصیتهای عجیب و غریب در اتاقی بزرگ با چشمی بازیگوش و شوخطبعی که در اشعار او آشکار است نگاه میکند.
۱۴. بلندیهای بادگیر (Wuthering Height)
- نویسنده: امیلی برونته
- تاریخ نشر: ۱۸۴۷
در قلب این رمان عشق پرشور بین کاترین ارنشاو و هیث کلیف با چنان احساسی بازگو میشود که داستانی ساده از دشتهای یورکشایر را به یک تراژدی باستانی بدل میکند. این کتاب داستان عشق و دلشکستگی، فراز و نشیب احساسی و زندگی دو خانوادهی کاملا متفاوت را روایت میکند.
۱۵. خیلی دور و سالها پیش (Far Away and Long Ago)
- نویسنده: ویلیام هنری هادسون
- تاریخ نشر: ۱۹۱۸
این کتاب از زندگی نویسنده تا حدود هفده سالگی او را روایت میکند. «خیلی دور و سالها پیش» بیانگر دو موضوع مهم است: درگیری فزایندهی یک پسر با طبیعت و کنار آمدن او با مرگ.
۱۶. آمریکایی (The American)
- نویسنده: هنری جیمز
- تاریخ انتشار: ۱۸۷۷
رمان «آمریکایی» ترکیبی از کمدی اجتماعی و ملودرام، در مورد ماجراهای ناگوار کریستوفر نیومن، تاجر آمریکایی است، مردی اساسا خوش قلب اما سادهلوح که به اروپا سفر میکند. نیومن به دنبال جهانی متفاوت از واقعیتهای ساده و خشن تجارت آمریکایی قرن نوزدهم است. او هم با زیباییها و زشتیهای اروپا روبرو میشود و یاد میگیرد که هیچ کدام را جدی نگیرد. هستهی اصلی رمان مربوط به خواستگاری نیومن از بیوهای جوان از یک خانوادهی اشرافی پاریسی است.
ارنست همینگوی برای نوشتن کتابی که ارزش قرار گرفتن در فهرست بهترینها را داشته باشد، توصیهی جالب دیگری داشت. یک بخش کلیدی این است که فقط با نویسندگان مرده رقابت کنید.
هرگز با نویسندگان زنده رقابت نکنید. از خوبی و بدی آنها شاید نتوانید اطمینان حاصل کنید. با نویسندگانی که میدانید خوب هستند و دیگر در قید حیات نیستند رقابت کنید. وقتی بتوانید از آنها پیشی بگیرید، میتوانید مطمئن باشید که راه را درست رفتهاید. باید تمام کتابهای خوب را خوانده باشید تا بدانید به چه اثری یا چه موضوعی قبلا پرداخته شده است، زیرا اگر داستانی دارید که مشابهش را دیگران قبلا نوشتهاند، موفق نخواهید شد مگر اینکه روایت جذابتری از همان داستان بنویسید.
و از آنچه میخوانید بدزدید. همانطور که جیم جارموش فیلمساز آمریکایی توصیه میکند: «هیچ چیز اورجینالی وجود ندارد. از هر جایی که برایتان الهامبخش است یا هر ایدهای که تخیل شما را تقویت میکند بدزدید.» ارنست همینگوی تقریبا از همین موضوع دفاع کرده و میگوید:
در هر هنری، اگر بتوانید آن را به نسخهی بهتری تبدیل کنید، اجازهی دزدی دارید، اما گرایش شما همیشه باید به سمت جلو باشد. هرگز از کسی تقلید نکنید. سبک در واقع توانایی و قدرت یک نویسنده در بیان واقعیت است. اگر روش منحصربهفرد خود را دارید، که خوش به حالتان، اما اگر سعی کنید مانند دیگران بنویسید، علاوه بر اشتباهات خودتان، کاستیها و ضعفهای نویسندهی دیگر را هم با خود همراه خواهید کرد.
حالا دیگر آمادهی نوشتن هستید. همانطور که جوآن دیدیون، نویسنده و روزنامهنگار آمریکایی میگوید: «شما کسی هستید که باید بیشترین و پرشورترین ساعتهایش صرف چیدمان کلمات روی تکههای کاغذ شود». اما به نظر ارنست همینگوی شما هم به زمانی برای کار کردن و هم زمانی برای استراحت نیاز دارید:
مهمترین چیزی که در مورد نوشتن یاد گرفتهام این است که هرگز زیاد ننویسم… چشمهی جوشان ایدهها و انرژیتان را خشک نکنید. کمی برای روز بعد بگذارید. نکتهی اصلی این است که بدانید چه زمانی باید دست از نوشتن بکشید. وقتی هنوز خوب پیش میروید و به قسمت جالبی میرسید و میدانید که بعدا چه اتفاقی میافتد، زمان توقف است. نوشتهها را به حال خود رها کنید و به آن فکر نکنید. اجازه دهید ضمیر ناخودآگاه شما کار را تمام کند.
آیا ناخودآگاه انسان همان جایی است که ایدهها از آن سرازیر میشوند؟ آیا نوشتن بیانگر چیزهایی است که شما دربارهی خود نمیدانستید، چیزهایی که قبلا درونتان وجود داشت، چیزهایی که ممکن است شما و خوانندگانتان را شگفتزده، سرگرم و شوکه کند؟ ارنست همینگوی به ساموئلسون توصیه کرد که سعی کند بفهمد چه چیزی به او این احساس را میدهد، تا بتواند همین احساس را به خواننده منتقل کند:
صبح روز بعد، بعد از یک خواب خوب و احساس شادابی، آنچه را که روز قبل نوشتید بازنویسی کنید. وقتی به جای جالبی رسیدید و از اتفاقات بعدی خبر دارید، ادامه دهید و در نقطهی اوج دیگری توقف کنید. به این ترتیب، وقتی آن را مرور میکنید، نوشتههای شما پر از اتفاقات جالب است و وقتی رمانی مینویسید هرگز به بنبست نمیخورید. هر روز به ابتدا برگردید و کل مطلب را بازنویسی کنید و وقتی طولانی شد، حداقل دو یا سه فصل را قبل از شروع به نوشتن بخوانید و حداقل هفتهای یک بار به نقطهی شروع بازگردید.تنها به این شکل است که میتوانید یک داستان منسجم و یکتکه بنویسید. وقتی داستانتان را مرور میکنید میتوانید قسمتهای اضافی را حذف کنید. نکتهی اصلی این است که بدانید چه چیزی را کنار بگذارید. چیزی که به شما اطمینان میدهد که در مسیر درستی پیش میروید این است که همیشه چیزی برای حذف کردن و دور انداختن وجود داشته باشد. حتی گاهی باید از نکاتی چشم بپوشید که ممکن است در نوشتههای یک نفر دیگر بهتر از آب در آید، به این ترتیب است که در مسیر درست باقی میمانید.
نویسندگی کار سختی است. همانطور که نویسندهی آمریکایی دیگر، جیمز بالدوین میگوید: «استعداد چیز بیارزشی است. من داستانهای بیارزشی را میشناسم که از دل استعداد بیرون آمدند. فراتر از استعداد، همین کلمات معمولی است: نظم، عشق، شانس، اما مهمتر از همه، استقامت.»
ارنست همینگوی در این مورد میگوید: «تنها چیزی که میتوانم به شما توصیه کنم این است که به نوشتن ادامه دهید، هرچند که اصلا کار آسانی نیست. تنها دلیلی که از این راه پول در میآورم این است که یک جور دزد دریایی ادبی هستم. از هر ده داستانی که می نویسم، فقط یک داستان خوب است و ۹ داستان دیگر را دور میاندازم.»
اما باید ده داستان بنویسید تا یکی موفق از آب درآید. چه میشود اگر هیچ یک از ده داستان خوب نباشند؟
دلسرد نشوید زیرا نویسندگی احتیاج به تکرار و ویرایش و حذف و اضافه دارد. من حداقل پنجاه بار «وداع با اسلحه» را بازنویسی کردم. باید روی نوشتهتان کار کنید. اولین پیشنویس هر داستانی مزخرف است. وقتی برای اولین بار شروع به نوشتن میکنید، با دشواریهایی مواجه میشوید که خواننده از آن هیچ تصوری ندارد، اما بعد از اینکه نوشتن را یاد گرفتید هدف شما این میشود که همه چیز را به خواننده منتقل کنید تا او آن را نه به عنوان تنها یک داستان، بلکه تجربه و خاطرهای که برای خودش پیش آمده تصور کند. این آزمون واقعی نویسندگی است.تنها باید سخت کار کنید و هر چه بهتر بنویسید، اوضاع سختتر میشود زیرا هر داستانی که مینویسید باید بهتر از قبلی باشد. این سختترین کار موجود است. من دوست دارم خیلی کارهای دیگر انجام دهم که شاید بیشتر از نوشتن در آن موفق شوم، اما وقتی نمینویسم احساس بدی دارم. من استعداد دارم و اگر ننویسم احساس میکنم آن را هدر دادهام.
منبع: flashbak