۱۶ فیلم برتر رایان گاسلینگ (پرترهی یک بازیگر)
رایان گاسلینگ (با نام کامل رایان توماس گاسلینگ، متولد ۱۹۸۰ در کانادا) در سنین نوجوانی و با حضوری کوتاه در فیلم «باشگاه میکی ماوس» (The Mickey Mouse Club) محصول ۱۹۹۳-۱۹۹۵ کمپانی دیزنی پا به عرصهی بازیگری گذاشت. از آنجا، گاسلینگ کار خود را با سرعت ثابتی ادامه داد، و قبل از اینکه در اولین فیلمهای بلند خود مانند «مومن» (The Believer) در سال ۲۰۰۱ و «قتل با اعداد» (Murder by Numbers) در سال ۲۰۰۲ به نقشآفرینی بپردازد، در سریالهایی مانند «سایهی وحشت» (Goosebumps) و «ماجراجوییهای شرلی هولمز» (The Adventures of Shirley Holmes) بازی میکرد.
با این حال، اولین نقش برجسته و به یاد ماندنی رایان گاسلینگ با بازی در نقش نوآ کالهون در درام عاشقانهی «دفترچهی خاطرات» (The Notebook) در سال ۲۰۰۴، در کنار ریچل مکآدامز بود. پس از موفقیت عظیم و غافلگیرکنندهی این فیلم، گاسلینگ مسیر خود را برای تبدیل شدن به یک بازیگر مرد موفق در لیست A هالیوود آغاز کرد. او به نقشهای بیشتری در طیفی از ژانرها، از درام تا اکشن، عاشقانه تا کمدی، ادامه داد و اکنون بازیگری شناخته شده است.
بر خلاف بسیاری از ستارههای موقت هم دورهی گاسلینگ، او از توانایی خود همیشه استفاده کرده و از موقعیت ستاره بودنش برای به ثمر نشستن تعداد زیادی فیلم با کیفیت بالا و تحسینشده هم از سوی منتقدان و هم از سوی بینندگان استفاده کرده است، که بسیاری از آنها تا کنون از آزمون زمان سربلند بیرون آمدهاند و تاریخ انقضایی برایشان نمیتوان تعریف کرد.
رایان گاسلینگ که در حال حاضر مشغول بازی در فیلم «باربی» (Barbie) است که برای سال ۲۰۲۳ برنامهریزی شده، تا کنون برندهی یک جایزهی گلدن گلوب (برای بازی در فیلم «لالالند») و سه بار نامزد این جایزه (برای فیلمهای «دیوانهوار،احمقانه،عشق»، «نیمهی ماه مارس» و «لارس و دختر واقعی») شده، و دو بار افتخار نامزدی اسکار را (برای فیلمهای «لالالند» و «نیمهی نیلوفر») در کارنامهی حرفهای خود ثبت کرده است.
در ادامه ۱۶ نقشآفرینی برتر این بازیگر با استعداد را نام بردیم.
۱۶. شکست (Fracture)
- کارگردان: گرگوری هابلیت
- محصول: ۲۰۰۷
رایان گاسلینگ که در همان اوایل دوران حرفهای خود ثابت کرد که میتواند با اعتماد به نفس در کنار بزرگان بازیگری ظاهر شود، در سال ۲۰۰۸ با فیلم «شکست» به کارگردانی گریگوری هابلیت مقابل آنتونی هاپکینز بازی کرد.
گاسلینگ در نقش ویلی بیچوم، یک دادستان با استعداد بود که میخواست شغل فعلیاش را برای حضور در یک شرکت حقوقی خصوصی ترک کند. قبل از رفتن، او پروندهای را قبول میکند که به ظاهر آسان است؛ مردی به نام تد کرافورد (با بازی هاپکینز)، در تلاش برای کشتن همسرش به او شلیک کرد و اکنون به عنوان وکیل خود در دادگاه حاضر میشود. هنگامی که معلوم میشود تد بسیار باهوشتر و حیلهگرتر از حد انتظار است، محاکمه از یک پروندهی معمولی به یک نبرد طولانی و پیچیدهی دادگاهی تبدیل میشود.
«شکست» با امتیاز ۷۱% در راتن تومیتوز ثابت کرد که برای گاسلینگ در سالهای بعد از «دفترچه خاطرات» گامی حرفهای بوده است. منتقدان از اجرای او در این فیلم خوششان آمد و مووی وب آن را «تکان دهنده» نامید. اگرچه «شکست» به هیچ وجه بهترین فیلم گاسلینگ نیست، اما همچنان یک اجرای خوب و یک اثر قابل توجه در کارنامهی حرفهای او به حساب میآید.
۱۵. تایتانز را به یاد آور (Remember the Titans)
- کارگردان: بوآز یاکین
- محصول: ۲۰۰۰
گاسلینگ در یکی از اولین تجربههای سینماییاش در سال ۲۰۰۰ و در فیلمی به نام «تایتانز را به یاد آور» و بر اساس یک داستان واقعی، در نقش آلن باسلی، یک فوتبالیست جوان با دنزل واشنگتن همبازی شد.
این فیلم به کارگردانی بواز یاکین در سال ۱۹۷۱ ویرجینیا میگذرد و روی هرمان بون از واشنگتن متمرکز است که برای یک تیم فوتبال در دبیرستان تی سی ویلیامز، مدرسهای که قبلا مختص سفیدپوستان بود مربیگری میکرد.
نقش گاسلینگ در فیلم، به عنوان یکی از دانشآموزانی که در یک تیم گرد هم میآیند و اختلافات خود را پشت سر میگذارند بسیار جزئی بود. اکنون که به گذشته نگاه میکنیم، تماشای آثار اولیهی این بازیگر بسیار جذاب است و میدانیم او به زودی به چه ستارهای تبدیل میشود. «تایتانز را به یاد آور» یک فیلم الهامبخش با فیلمنامهای جذاب است که رویدادهای دنیای واقعی را به تصویر میکشد.
۱۴. قانون کشتار (The Slaughter Rule)
- کارگردان: الکس اسمیت
- محصول: ۲۰۰۳
در سال ۲۰۰۲، گاسلینگ هنوز کاملا ناشناخته بود و نقش یک بازیکن دیگر فوتبال دبیرستانی را در «قانون کشتار» به کارگردانی و نویسندگی الکس اسمیت و اندرو جی اسمیت بازی کرد.
گاسلینگ در این فیلم نقش روی چاتنی را بازی میکند، نوجوانی که درست چند روز قبل از مرگ پدرش از تیم فوتبال دبیرستانش جدا شده بود. روی که فوتبال را راهی برای فرار میداند، پیشنهاد یک تازه وارد به شهر به نام گیدئون (با بازی دیوید مورس) را میپذیرد که او را برای یک تیم فوتبال شش نفره به نام «مرتدها» استخدام میکند. این درام رابطهی بین بازیکن و مربی را در داخل و خارج از زمین بررسی میکند.
«قانون کشتار» ممکن است از نظر محتوا و پیام با «تایتانز را به یاد آور» شباهتهایی داشته باشد، اما اولی چیزی را به گاسلینگ داد که در دومی از آن محروم بود؛ نقش اصلی.
مجلهی نیویورک در نقد خود نوشت: «رایان گاسلینگ ۲۲ ساله پس از اینکه نام خود را به عنوان یک متعصب یهودی خشن و متنفر از خود در «مومن» به ثبت رساند، بازی به یادماندنی دیگری را به عنوان یک کاراکتر یتیم تنها و متنفر از جهان در فیلم «قاعدهی کشتار» ارائه کرد. »
۱۳. مکانی آن سوی کاجها (The Place Beyond the Pines)
- کارگردان: درک ساینفرس
- محصول: ۲۰۱۳
«مکانی آن سوی کاجها» به کارگردانی درک ساینفرس (که در نوشتن فیلمنامه نیز مشارکت داشت) سه داستان به هم پیوسته را روایت میکند که شامل یک دزد بانک موتور سیکلتران (با بازی گاسلینگ)، یک پلیس تازهکار (با بازی برادلی کوپر) و تاثیر اعمال آنها بر پسرانشان پانزده سال بعد میشود.
با ورود به سال ۲۰۱۲، گاسلینگ در آن زمان چندین بار با بازیهای به یاد ماندنی در فیلمهایی مانند «ولنتاین غمگین» (Blue Valentine) و «رانندگی» (Drive) تواناییهای دراماتیک خود را ثابت کرده بود. او این کار را دوباره با « مکانی آن سوی کاجها» انجام داد و یک بار دیگر نشان داد که میتواند نقش یک شخصیت پیچیده و ظریف را بازی کند.
اکثر کسانی که فیلم را نقد کردند، موافق بودند که بازی گاسلینگ و همبازیهایش خوب بود. اما برخی گاسلینگ را بیشتر مورد توجه قرار دادند. آنها نوشتند: «گاسلینگ در هر ثانیهی فوقالعادهای که در فیلم حضور دارد، غوغا به پا میکند. نیمهی اول فیلم واقعا مسحور کننده است.»
۱۲. دیوانهوار، احمقانه، عشق (Crazy Stupid Love)
- کارگردان: گلن فیکارا، جان ریکوآ
- محصول: ۲۰۱۱
«دیوانهوار، احمقانه، عشق» که بهخاطر اولین همکاری او با همبازی همیشگیاش اما استون شناخته میشود، نشان میدهد که شیمی آنها داستان عاشقانهی یک فیلم را تا چه حد ارزشمند میکند و جای تعجب نیست که آنها دو بار دیگر (تاکنون) به بازی در فیلمهای عاشقانه ادامه دادهاند. اما استون تنها کسی نیست که گاسلینگ در «دیوانهوار، احمقانه، عشق» با او شیمی خوبی دارد، او و استیو کارل، که شخصیتهایشان مانند دو قطب آهنربا برای یکدیگر عمل میکنند نیز شیمی قابل توجهی داشتند.
این فیلم نوشتهی دن فوگلمن و به کارگردانی گلن فیکارا و جان رکوا، استیو کارل را در نقش کال ویور نشان میدهد، مردی که پس از درخواست طلاق از سوی همسرش امیلی (با بازی جولیان مور) دچار بحران هویت شده است. کال که در یک میخانه در حال آرام کردن خود است، با جکوب (با بازی گاسلینگ) ملاقات کرده، و جکوب شروع به آموزش او در مورد چگونگی بازگشت به رابطه میکند.
منتقدان چیزی جز ستایش زوج گاسلینگ و کارل نداشتند و نوشتند که: «دیدن این دو در کنار هم بسیار جذاب است و این دو برند خاص خود را در برقراری شیمی دارند که فیلم را به جاهای خوبی میرساند» و البته دربارهی گاسلینگ معتقد بودند: «این گاسلینگ است که صحنه را می دزدد. ستارهی جوان با بازیاش ثابت میکند که مهارتهای طنز او به خوبی مهارتهای دراماتیکش است.»
۱۱. لارس و دختر واقعی (Lars and the Real Girl)
- کارگردان: کریگ گیلسپی
- محصول: ۲۰۰۷
در همان سالی که «شکست» اکران شد یکی دیگر از نقشهای اصلی گاسلینگ شکل گرفت، البته نقشی که بسیار متفاوت بود.
«لارس و دختر واقعی» به نویسندگی نانسی الیور و کارگردانی کریگ گیلسپی، نقش اصلی را برای گاسلینگ به عنوان یک مرد جوان خجالتی که به سختی میتواند دوست پیدا کند، انتخاب کرد. او با اعلام به برادرش گاس (با بازی پل اشنایدر) و زن برادرش کارین (ا بازی امیلی مورتیمر) مبنی بر اینکه با زنی در اینترنت آشنا شده است، عروسکی در اندازهی واقعی را به آنها معرفی میکند و میگوید این دختر واقعی است. پس از توصیهی یک پزشک، خانواده تصمیم میگیرند با او همراه شوند.
در این کمدی-درام، گاسلینگ جنبههایی از توانایی خود را نشان داد که تا آن زمان کمتر از او دیده بودیم. بازی گاسلینگ در نقش مردی بدون اعتماد به نفس و جذابیت بسیار دیدنی و کمی آزاردهنده است. منتقدان دربارهی بازی او نوشتند: «تمام بازیگران در این فیلم درجه یک هستند، به خصوص گاسلینگ که هرگز از شخصیت خود دور نمیشود»
عملکرد دلنشین و چند لایهی گاسلینگ در واقع با استقبال خوبی در همه جا روبرو شد. مجلهی امپایر نوشت: «یک عاشقانهی عجیب و تاثیرگذار و نشانهی دیگری از اینکه گاسلینگ یکی از بهترین بازیگران جوان این روزها است.»
۱۰. نیمهی ماه مارس (The Ides of March)
- کارگردان: جورج کلونی
- محصول: ۲۰۱۱
سال ۲۰۱۱ با فیلمهای «دیوانهوار، احمقانه، عشق»، «رانندگی» و «نیمهی ماه مارس» سال خوبی برای گاسلینگ بود، چرا که با سه فیلم تحسین شده جایگاه خود را به عنوان ستارهی سینما بیشتر تثبیت کردند.
در «نیمهی ماه مارس» او با جورج کلونی در یک درام سیاسی به کارگردانی کلونی (که همچنین با گرانت هسلوف و برایان الیور فیلمنامه را نوشت) همبازی شد. با تمرکز بر فرماندار مایک موریس (با بازی کلونی)، کاندیدای ریاست جمهوری در روزهای قبل از انتخابات مقدماتی بسیار مهم اوهایو، او و مدیر جوان کمپینش استیون مایرز (با بازی گاسلینگ) به خیانت سیاسی اطرافیان خود مشکوک شدند.
با وجود بازیگران ماهر و کهنهکار و بازیگران مکمل بسیاری مانند فیلیپ سیمور هافمن و پل جیاماتی، گاسلینگ در بسیاری از صحنههای کلیدی فیلم را از آن خود میکند. منتقدان عملکرد گاسلینگ را «عالی» نامیدند. آنها متوجه حضور مکرر گاسلینگ در فیلمهای امسال شدند و آن را مثبت ارزیابی کردند و نوشتند: «بازی فوقالعادهی دیگری از رایان گاسلینگ، در سالی که مشخص شد او بازیگر محبوبی است و به رتبهی اول بین بازیگران هم ردهی خود رسیده است».
۹. مومن (The Believer)
- کارگردان: هنری بین
- محصول: ۲۰۰۲
فیلمی که گاسلینگ را روی رادار کارگردانها قرار داد، «مومن» محصول سال ۲۰۰۲، همچنین بالاترین امتیاز را نسبت به فیلمهای او قبل از «دفترچهی خاطرات» دارد.
«مومن» به نویسندگی و کارگردانی هنری بین، حول محور دنی بالینت (با بازی گاسلینگ)، مرد جوان یهودی معتقد به فلسفهی نئونازی میچرخد. به تصویر کشیدن این موضوع بسیار سخت و ظریف کار آسانی نبود، و توانایی او در مقابله با چنین نقش پیچیدهای مورد توجه منتقدان قرار گرفت.
فیلیپ فرنچ در نقد خود در گاردین نوشت: «دنی با بازی گاسلینگ در نشان دادن تنفر دیوانه کنندهاش و زمانی که به تدریج با تردیدهای درونی روبرو میشود، به طرز وحشتناکی باورپذیر است».
منتقدان دربارهی بازی او نوشتند: «گاسلینگ بازی شگفتانگیزی ارائه میدهد که هر چیز دیگری را در فیلم بیارزش میکند. عملکرد او درخشان و واقعا ترسناک است.»
۸. ولنتاین غمگین (Blue Valentine)
- کارگردان: درک سیانفرانس
- محصول: ۲۰۱۰
همبازی شدن خیره کنندهی گاسلینگ با میشل ویلیامز به «ولنتاین غمگین» جان بخشید. اثری با فیلمنامهای ظاهرا مضحک که برای تبدیل شدن به داستانی ارزشمند به جذابیتهای قابل توجهی نیاز داشت.
این فیلم یک رابطهی در حال تکامل را به تصویر میکشد، از خواستگاری امیدوار کننده تا فروپاشی یک ازدواج. این داستان به کارگردانی درک سیانفرانس (که گاسلینگ با او در «مکانی آن سوی کاج ها» همکاری کرده بود)، به صورت غیرخطی روایت میشود که روزهای اولیهی رابطهی دین (با بازی گاسلینگ) و سیندی (با بازی ویلیامز) و روزهای سرد ازدواجشان را به تصویر میکشد.
همانطور که قبلا از گاسلینگ در چندین موقعیت مختلف دیده بودیم، او در برقراری ارتباط با همبازیهای خود، چه عاشقانه و چه غیر عاشقانه، عالی است. او و بازیگر مقابل به همان اندازه با استعدادش ویلیامز گرد هم آمدند تا مغناطیس پر کششی را بین شخصیتهایشان چه مثبت و چه منفی ایجاد کنند.
در نقدی تحسین برانگیز از این فیلم آمده است: «اجرای زیبای ویلیامز با اجرای شکنندهی گاسلینگ به خوبی هماهنگ میشود و تصویری بیانتها از عشق، علاقه، عذاب و ناامیدی ارائه میدهد.»
تماشای این فیلم، گاهی اوقات دشوار است اما اجرای آنها به اندازهی کافی قانع کننده است که بتواند چشمان شما را در تمام مدت روی صفحه نگه دارد.
۷. نخستین انسان (First Man)
- کارگردان: دیمین شزل
- محصول: ۲۰۱۹
جدیدترین فیلم گاسلینگ که در سال ۲۰۱۸ اکران شد، او را در نقش فضانورد افسانهای نیل آرمسترانگ در اولین روزهای حضورش در ناسا، طی چندین سال تمرین شدید و پرواز آزمایشی که منجر به ماموریت آپولو ۱۱ در کنار باز آلدرین (با بازی کوری استول) و مایک کالینز (با بازی لوکاس هاس) شد نشان میدهد.
این فیلم به نویسندگی جاش سینگر و کارگردانی دیمین شزل (که با گاسلینگ در فیلم «لالالند» همکاری موفقی داشت)، به سختی در گیشه موفق بود. اما عملکرد گاسلینگ جزو نکات مثبت این فیلم بود. ایفای نقش یک شخصیت واقعی همیشه برای بازیگران مانند یک قمار است، در بهترین حالت، به برنده شدن اسکار منتهی میشود، یا در بدترین حالت، به عنوان یک فرصت از دست رفته به نظر میرسد.
به نظر میرسید که عملکرد گاسلینگ او را در جایی در میانه قرار میدهد، نزدیکتر به بهترین سناریو. اگرچه این نقش نامزدی اسکار را برای او به ارمغان نیاورد، اما بازی صادقانهی او چیزی بود که فیلم به آن نیاز داشت. منتقدان در ستایش گاسلینگ در نقش آرمسترانگ نوشتند: «گاسلینگ شخصیتش را بهطور استثنایی مهار میکند، چرا که اگر تنها چیزی که در مورد آرمسترانگ میدانید این است که او بهشدت درونگرا (اما نه گوشهگیر) بود، و این گاسلینگ است که شما را نسبت به این حقیقت به خوبی متقاعد میکند.»
۶. بلید رانر ۲۰۴۹ (Blade Runner 2049)
- کارگردان: دنی ویلنوو
- محصول: ۲۰۱۷
به نظر میرسد گاسلینگ از بازی در فیلمهایی لذت میبرد که کسی جرات انجام آن را ندارد، و این دنباله که دههها بعد از شاهکار سال ۱۹۸۲ ریدلی اسکات با همین نام ساخته شد، یکی از آن پروژههایی بود که به نظر میرسید طرفداران قدیمی در پذیرش آن مردد باشند و بینندگان نسل جدید به سختی سر از داستان درآورند.
«بلید رانر ۲۰۴۹» به کارگردانی دنی ویلنوو و نویسندگی همپتون فنچر و مایکل گرین، به دنبال افسر کی (با بازی گاسلینگ)، یک «بلید رانر» بود که رازی مدفون را کشف کرد که او را به سراغ ریک دکارد (با بازی هریسون فورد) گم شده میبرد. دههها از وقایع فیلم اول میگذرد. درست مانند تلنگر اصلی، نشخوار فکریهای فلسفی در مورد ماهیت انسان، ماشین و معنای زنده بودن طعم تلخی را در روند کار باقی میگذارد، زیرا کی در تلاش است تا دنیایی آیندهنگرانه را که در اطراف او در حال شکلگیری است، درک کند.
ولچر در نقد فیلم، گاسلینگ را در نقش اصلیاش ستایش کرد و نوشت: «نقشهای متفاوت گاسلینگ در سینما به لذتهای زیباییشناختی فیلم وزن عاطفی میبخشد. او گاهی در فیلمی پیچیدهتر حاضر میشود که واقعا با رشتههای فلسفی دست و پنجه نرم میکند»
۵. رکود بزرگ (The Big Short)
- کارگردان: آدام مککی
- محصول: ۲۰۱۵
«رکود بزرگ» فیلم آدام مککی محصول سال ۲۰۱۵ در روزهای افسار گسیخته و کاهش ارزش سهام دهههای ۲۰۰۰ اتفاق میافتد.
این چهار مرد با جلب توجه بانکدار جرد ونت (با بازی رایان گاسلینگ)، متخصص صندوقهای امنیتی مارک باوم (با بازی استیو کارل) و تاجر سابق و بازنشسته بن ریکرت (با بازی براد پیت)، شروع به همکاری با یکدیگر میکنند تا با استفاده از بحران مالی سالهای ۲۰۰۷-۲۰۰۸، پولهای کلانی به دست آورند.
داستان که منتقدان آن را «به دلیل واقعی بودن هم خندهدار و هم غمانگیز» نامیدند مورد توجه بینندگان هم قرار گرفت. بازیگران نقششان را با مهارت و دقت بازی میکنند. این یک داستان بسیار مناسب برای گروه بازیگرانش بود، و مشارکتهای گاسلینگ این پویایی را در کنار سایر بازیگران با استعداد تقویت کرد.
۴. نیمهی نیلوفر (Half Nelson)
- کارگردان: رایان فلک
- محصول: ۲۰۰۶
گاسلینگ با بازی در«نیمهی نیلوفر» در سال ۲۰۰۶ برای اولین بار نامزد دریافت جایزهی اسکار شد.
«نیمهی نیلوفر» به کارگردانی رایان فلک (که با آنا بدن فیلمنامه را نوشته است)، حول محور دن دان (با بازی رایان گاسلینگ)، معلم جوان مدرسهی راهنمایی میچرخد که در شهر بروکلین کار میکند. پس از ایجاد رابطهی دوستانه با شاگردش دری او متوجه اعتیاد دن به مواد مخدر میشود.
با همین خلاصهی داستان، واضح است که دن یک شخصیت پیچیده دارد. این نقش با مراقبت از شاگردانش، اما نه از خودش، تضاد ذاتی را نشان میدهد که با تکامل دوستی دن با دری آشکارتر میشود. گاسلینگ به طرز چشمگیری این تضادها را پذیرفت، و نتیجه عملکردی بود که حتی با گذشت تمام این سالها باز هم ارزش دیدن دارد. توتال فیلم در نقد خود اعلام کرد که این بازی پتانسیل گاسلینگ را برای تبدیل شدن به «با استعدادترین بازیگر نسل خود» نشان میدهد.
۳. مردان خوب (The Nice Guys)
- کارگردان: شین بلک
- محصول: ۲۰۱۶
یکی دیگر از موفقیتهای مهم سالهای اخیر گاسلینگ، فیلم کمدی-اکشن «مردان خوب» به کارگردانی شین بلک است که در کنار آنتونی باگاروزی نویسندگی آن را بر عهده داشت. در سال ۱۹۷۷ لس آنجلس، گاسلینگ نقش کارآگاه خصوصی به نام هالند مارچ را، با همکاری جکسون هیلی (با بازی راسل کرو) بازی میکند، مردی که وقتی زن جوانی به نام آملیا (با بازی مارگارت کوالی) به طور مرموزی ناپدید میشود برای به زور حرف کشیدن از مردم استخدام میشود.
با امتیاز ۹۱ درصد در راتن تومیتوز، «مردان خوب» یکی از تنها سه فیلم گاسلینگ است که امتیاز بالای ۹۰ درصد دارد. فیلم به طور کلی مورد استقبال منتقدان قرار گرفت و آن را «یک انفجار بزرگ» نامیدند. البته، بسیاری از موفقیتهای فیلم را میتوان به گاسلینگ و کرو محدود کرد که ترکیب بینظیری با هم ساختند.
گاسلینگ به طور خاص در میان منتقدان محبوبیت پیدا کرد. NME نوشت که او «به عنوان یک کارآگاه خصوصی سست عنصر و ترسو در یک کمدی پر از شوخ طبعی و انرژی عالی ظاهر میشود.»
۲. لالالند (La La Land)
- کارگردان: دیمین شزل
- محصول: ۲۰۱۶
«لالالند» هم مانند «مردان خوب» امتیاز بالایی در بین مخاطبان دارد و به درستی جایگاه خود را در رتبهی دوم این فهرست تثبیت میکند. «لالالند» با دادن دومین نامزدی اسکار به گاسلینگ یک پیروزی غیرقابل انکار از سوی بینندگان، منتقدان و گیشهها بود.
«لالالند» به نویسندگی و کارگردانی دیمین شزل، حول محور میا هنرپیشهی بلند پرواز (با بازی استون) و مالک مشتاق کلوپ جَز، سباستین (با بازی گاسلینگ) میگردد که به سرعت به سمت یکدیگر کشیده میشوند و رویاهای جاهطلبانهی خود را پیوند میزنند. با این حال، با پیشرفت شغلی، روابطشان تیره شده و از هم جدا میشوند.
بار دیگر، گاسلینگ و استون با هم درخشیدند. در واقع، آن دو به عنوان یک زوج آنقدر خوب بودند که به نظر میرسد به راحتی بتوان از برتری هر کدام به صورت جداگانه چشمپوشی کرد. روزنامهی میلی ساندی دربارهی این مرد برجسته نوشت: «اجرای روان گاسلینگ آرام، کم دیالوگ و به لطف ماهها آموزش پیانو، کاملا متقاعد کننده است.» به لطف تصویر درخشان، این احتمال وجود دارد که بازی گاسلینگ به عنوان سباستین برای همیشه یکی از نقشهای تعیین کنندهی او در زندگی حرفهایاش باشد.
۱. رانندگی (Drive)
- کارگردان: نیکولاس ویندینگ رفن
- محصول: ۲۰۱۱
یکی دیگر از اجراهایی که میتواند نقش تعیینکنندهای برای گاسلینگ باشد، بازی مرگبار و متفاوت او در «رانندگی» بود.
این فیلم به کارگردانی نیکلاس ویندینگ رفن و نویسندگی حسین امینی داستان رانندهی بدلکار ماهری را روایت میکند که به عنوان رانندهای برای فرار مجرمان استخدام میشود. پس از بوجود آمدن احساساتی نسبت به همسایهاش ایرنه (با بازی کری مولیگان) و پسر جوانش بنیسیو (با بازی کادن لئوس)، راننده متوجه میشود که برای دزدی یک میلیون دلاری برای همکاری با همسر ایرنه (با بازی اسکار آیزاک) استخدام شده است.
در حالی که تمجیدهای فیلم عمدتا بر کارگردان و فیلمبرداری متمرکز بود، قهرمان داستان آن کسی است که هنوز بعد از سالها در ذهن تماشاگران سینما باقی میماند. گاسلینگ متوجه شد که با برخی از برجستهترین بزرگان هالیوود مقایسه میشود، همانطور که بسیاری از منتقدان نوشتند: «این یک بازی با دیالوگهای کم است، اما گاسلینگ توجه شما را به خود جلب میکند، خاطراتی از جیمز دین یا مارلون براندو را در این فیلم تداعی میکند.»
ساپورتا ریپورت نه تنها نقش گاسلینگ در این فیلم، بلکه به طور کلی حرفهی او را اینگونه خلاصه میکند: « گاسلینگ کاملا به نقشش متعهد، و بی اندازه با استعداد است.»
منبع: looper
فیلم stay فیلم گیرا و جالبی بود