۱۵ فیلم جنجالی دربارهی رسوایی سیاستمداران
در ادامه با ۱۵ فیلم جذاب و تماشایی آشنا میشوید که قصه و داستان خودشان را روی رسوایی سیاستمداران بنا کردهاند و ماجراهای تو در تو و نفسگیری به تصویر کشیدهاند که هر مخاطبی را هیجانزده میکند. بعضیها سوژههای واقعی را انتخاب کردهاند و نگاهی انداختهاند به واقعهای مهم و تاریخی، و برخی هم شخصیتهای خیالی خلق کردهاند تا مضمونهای مهم و کلیدی خودشان را در قالب یک تریلر سیاسی مهیج روایت کنند. در هر صورت، این ۱۵ فیلم آثاری هستند که همهی ما را به فکر وا میدارند تا به دور و برمان بیشتر دقت کنیم و بفهمیم رسانههای مستقل و آزاد چه نقش بزرگ و مهمی در شکلگیری آیندهی سیاسی یک کشور ایفا میکنند.
در یکی از صحنههای پایانی فیلم «پُست» (The Post) استیون اسپیلرگ، مگ گرینفیلد جملهای در نطقش میگوید که بسیار مهم و اساسی است: «در متمم اول قانون اساسی، بنیانگذاران آمریکا حقوقی برای محافظت از رسانههای آزاد و مستقل تببین کردهاند تا خبرگزاریها بتوانند نقش حیاتی خود را برای بقای دموکراسی ایفا کنند. وظیفهی رسانه خدمت به مردم است، نه خدمت به حاکمیت.»
این جملهی کلیدی همان چیزی است که شرایط ساخته شدن فیلمهای فهرست پیش رو را فراهم کرده. فیلمهایی دربارهی فسادهای گسترده یا لابیهای پیچیدهای که سیاستمداران دورههای مختلف مستقیم و غیرمستقیم در آنها نقش داشتهاند و هرچقدر هم در لاپوشانی و پنهان کردنشان تلاش کرده باشند، باز هم چند خبرنگار سمج با تحقیق و جستجو و به خطر انداختن موقعیت و جان و سرمایههایشان دستشان را رو کردهاند. چون درستش این است که مقصرین اصلی ماجرا مجازات شوند، نه افشاگران.
۱. همه مردان رئیس جمهور (All the President’s Men)
- محصول: ۱۹۷۶
- کارگردان: آلن جی پاکولا
- بازیگران: رابرت ردفورد، داستین هافمن، جک واردن
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۴%
احتمالا دربارهی رسوایی واترگیت که منجر به استعفای ریچارد نیکسون شد خیلی چیزها شنیدهاید و فیلمهای متعددی تماشا کردهاید، ولی همه مردان رئیس جمهور تکلیفش با بقیه فرق میکند. این یک فیلم سیاسی بر اساس واقعیت است که بعد از گذشت چند دهه از ساختش، هنوز هم به عنوان نمونه و معیار درست یک فیلم سیاسی/افشاگرانه/خبرنگاری شناخته میشود و در دانشگاهها برای دانشجویان خبرنگاری نمایشش میدهند تا بفهمند یک خبرنگار حرفهای که دغدغهی حقیقت و رساندن اطلاعات درست به عامهی مردم دارد، چطور عمل میکند.
همه مردان رئیس جمهور بر اساس کتابی نوشتهی باب وودوارد و کارل برنستین ساخته شد و ماجرای همین دو خبرنگار را با بازی رابرت ردفورد و داستین هافمن روایت میکند که به تدریج پرده از رازی بزرگ برمیدارند. همه چیز مثل یک فیلم معمایی کارآگاهی پیچیده جلو میرود. در ابتدا زمزمههایی از ورود غیرقانونی چند نفر به اتاق هتلی که محل اقامت حزب دموکرات بود شنیده میشود، بعد میفهمند آدمهای دخیل در این ماجرا چند خلافکار خردهپا نبودهاند و حتی افرادی از سیآیای درونشان بوده. باب وودوارد که شامهی تیزی دارد، فوری میفهمد قضیه خطرناکتر و عمیقتر از این حرفهاست و به همراه کارل برنستین درگیر تحقیقات گستردهای میشود که یک سرش به کاخ سفید و شخص ریچارد نیکسون وصل است.
با دیدن همه مردان رئیس جمهور حس میکنید مدتی در دفتر روزنامهی واشنگتن پست وقت گذراندهاید و با آدمهای مختلفش دمخور شدهاید. از سردبیرها و مدیران روزنامه تا آدمهایی که به ظاهر نقشی در قصه ندارند و در عمق تصویر و پسزمینهها مشغول نوشتن و جر و بحث هستند، همه اتمسفری ملموس و باورپذیر به وجود آوردهاند از روزنامهای پویا و هوشیار که هدف و رسالتش پیدا کردن حقیقت است.
چند نکتهی جالب
- فرانک ویلس، مأمور حراست هتل واترگیت که متوجه ورود غیرقانونی به اتاق شد نقش خودش را در فیلم بازی میکند. او در واقعیت بعد از این ماجرا از کارش برکنار شد.
- رابرت ردفورد و داستین هافمن دیالوگهای همدیگر را هم حفظ کرده بودند تا بتوانند وسط حرف یکدیگر بپرند و جر و بحثهایشان را واقعیتر نشان دهند. این ماجرا بقیهی بازیگرها را عصبی میکرد که به حس و حال صحنهها میخورد و همه چیز را باورپذیرتر میکرد.
- ۳۱ می سال ۲۰۰۵، طی مقالهای که در ونیتی فر منتشر شد شخصی به نام مارک فلت از هویت خودش پرده برداشت و گفت که «دیپثروت» (Deep Throat) یا همان «صداکلفته» است. باب وودوارد و واشنگتن پست هم ادعای او را تأیید کردند و به این طریق فردی که در افشاگری رسوایی واترگیت نقشی کلیدی داشت برای عموم مردم شناسایی شد. مارک فلت در آن زمان در سمت معاونت افبیآی کار میکرد.
- سال ۲۰۱۷ و بعد از گذشت ۴۵ سال از رسوایی واترگیت، فیلم «مارک فلت: مردی که کاخ سفید را به زانو در آورد» (Mark Felt: The Man Who Brought Down the White House) با بازی لیام نیسون در نقش مارک فلت ساخته شد.
- رابرت ردفورد حق اقتباس از کتاب وودوارد و برنستین را سال ۱۹۷۴ به رقم ۴۵۰ هزار دلار خرید. با احتساب تورم، این مبلغ امروزه ارزشی بالغ بر ۲ میلیون دلار دارد.
۲. سگ را بجنبان (Wag the Dog)
- محصول: ۱۹۹۷
- کارگردان: بری لوینسون
- بازیگران: رابرت دنیرو، داستین هافمن، کریستن دانست
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۵%
در آستانهی انتخابات ریاست جمهوری، یک تبلیغاتچی حکومتی (رابرت دنیرو) سراغ تهیهکنندهای هالیوودی (داستین هافمن) میرود تا با ساختن یک جنگ خیالی در ذهن مردم، افکار عمومی را از رسوایی جنسی رئیس جمهور منحرف کنند.
سگ را بجنبان یک کمدی سیاسی تند و تیز است که باورهای بسیاری از مخاطبان را به چالش میکشد و بسیار جلوتر از زمانهی خودش ساخته شده. نقشی که تصویرسازی رسانههای حکومتی و پروپاگندا در شکلگیری افکار عمومی ایفا میکند، به خوبی در سگ را بجنبان تصویر شده. در اینجا میبینیم که چطور با چند دکور و افکت کامپیوتری ساده، تصوری از یک جنگ تمامعیار در باور عمومی جامعه شکل میگیرد و چون به عنوان یک گزارش خبری واقعی به خوردشان داده شده، همه آن را باور میکنند. بدون اینکه ذرهای شک کنند و از خودشان بپرسند اصل ماجرا چیست. چرا که واقعیت به دست همین تصویرها شکل میگیرد. تصویر و تصوری که مردم یک جامعه از واقعه یا یک فرد به خصوص دارند، با چه چیزی به وجود میآید؟ با همین گزارشهای خبری و تحلیلهای تلویزیونی. هیچکس با تمام ابعاد یک ماجرا آشنا نیست و همیشه اطلاعات گزینشی به دست مردم میرسد.
داستین هافمن به خاطر بازی در این فیلم نامزد اسکار شد و بده بستانهایش با رابرت دنیرو به قدری تماشایی و بامزه و تأثیرگذار است که یک لحظه هم از فیلم خسته نمیشوید.
چند نکتهی جالب
- بعد از اکران فیلم، رئیس جمهور آمریکا بیل کلینتون درگیر یک رسوایی جنسی با مونیکا لوینسکی شد. اتفاقاتی که بعد از این ماجرا افتاد به طرز جالبی شبیه ماجراهای فیلم سگ را بجنبان بود. کلینتون آگوست ۱۹۹۸ دقیقا بعد از شهادت خودش و مدتی پیش از شهادت لوینسکی، دستور بمباران مواضع القاعده را صادر کرد. دسامبر همان سال و وقتی مجلس نمایندگان آمریکا قصد داشت کلینتون را به خاطر این رسوایی استیضاح کند، حملات موشکی به عراق ترتیب دادند. بسیاری از منتقدان و تحلیلگران سیاسی با یادآوری فیلم سگ را بجنبان به شباهت این اتفاقها با داستان فیلم اشاره کردند و نام سگ را بجنبان بارها مطرح شد. توجه مردم به فیلم لوینسون در این دوره افزایش پیدا کرد و عدهی زیادی به تماشای دوبارهاش نشستند.
- در میانهی فیلمبرداری، بری لوینسون و رابرت دنیرو و داستین هافمن به شکلی اتفاقی با بیل کلینتون دیدار کردند. کلینتون از دنیرو پرسید که :«خب این فیلم راجع به چیه؟» دنیرو که نمیدانست چه جوابی بدهد، نگاه کرد به لوینسون و امیدوار بود که او جوابی داشته باشد. ولی بری لوینسون هم از جواب طفره رفت و به داستین هافمن خیره شد. داستین هافمن هم فهمید راه فراری ندارد باید بالاخره یک چیزی بگوید. هافمن بعدها در مصاحبهای به شوخی گفت: «اصلا یادم نیست چی گفتم. فکر کنم بلند شدم همونجا جلوش رقصیدم.»
- چهرهی رئیس جمهور این فیلم را هیچوقت نمیبینیم و او را همیشه از پشت نشان میدهند.
- فیلمبرداری سگ را بجنبان فقط ۲۹ روز طول کشید و بری لوینسون آن را در فاصلهی بین آماده شدن شرایط تولید فیلم بعدیش یعنی «کُره» (Sphere) ساخت.
- داستین هافمن مدل نقشآفرینی شخصیتش را در این فیلم با الهام از پدر خودش طراحی کرد.
۳. نیمه ماه مارس (The Ides of March)
- محصول: ۲۰۱۱
- کارگردان: جرج کلونی
- بازیگران: جرج کلونی، رایان گاسلینگ، فیلیپ سیمور هافمن
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۳%
رایان گاسلینگ در نقش جوانی ایدهآلگرا ظاهر شده که عضو ستاد یک نامزد انتخابات ریاست جمهوری با بازی جرج کلونی است و درگیر گردابی از سیاستبازیهای کثیف و خطرناک میشود و به تدریج میفهمد وارد جهانی چندلایه شده که در آن ایدهآلگرایی جایی ندارد. این فیلم که به نویسندگی و کارگردانی جرج کلونی ساخته شده علاوه بر خودش و رایان گاسلینگ ستارگان زیادی دارد و چهرههایی مثل ایون ریچل وود، ماریسا تومه، پل جیاماتی و جفری رایت در آن به ایفای نقش پرداختهاند.
نیمه ماه مارس یک تریلر سیاسی جذاب و نفسگیر است که مخاطبانش را جدی میگیرد و با تعلیق و گرهافکنیهای دراماتیک و دیدنی، هم حسابی سرگرمتان میکند هم مسائل و مضامین مهمی را به تصویر میکشد. مخاطب به همراه رایان گاسلینگ درک میکند که سیاست دنیایی تاریک و پر از فریب است و چیزهایی مثل اخلاق و وجدان و حتی جان انسانها در آن معنا و ارزش خاصی ندارند و صرفا دستمایهای برای رسیدن به اهداف هستند.
چند نکتهی جالب
- نیمهی ماه مارس روزی است که مشهور شده به روز قتل ژولیوس سزار.
- در ابتدا قرار بود برد پیت نقش پل زارا را بازی کند، ولی فیلیپ سیمور هافمن جایگزین او شد. نقش استیفن مِیرز هم در ابتدا به لئوناردو دیکاپریو پیشنهاد شده بود که رد کرد و نقش به رایان گاسلینگ رسید. البته دیکاپریو به عنوان تهیهکننده در فیلم حضور داشت.
- نیمهی ماه مارس تنها فیلم جرج کلونی (به عنوان کارگردان) است که در زمان معاصر میگذرد.
- با اینکه نیمهی ماه مارس در گلدن گلوب نامزد بهترین فیلم شد، ولی در مراسم اسکار نامزدی بهترین فیلم را کسب نکرد که اتفاق نادری بود. چون همیشه فیلمهایی که در گلدن گلوب نامزد بهترین فیلم میشدند در اسکار هم نامزد همین رشته بودند.
- فیلم با اقتباس از نمایشنامهای نوشته بو ویلیمون ساخته شده. ویلیمون که در نگارش فیلمنامه هم نقش داشت، خالق و طراح سریال معروف «خانهی پوشالی» (House of Cards) نتفلیکس با بازی کوین اسپیسی است.
۴. وینر (Weiner)
- محصول: ۲۰۱۶
- کارگردان: جاش کریگمن، الیس استینبرگ
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۷%
مستند تحسینشدهی کریگمن و استینبرگ ماجرای آنتونی وینر، نماینده کنگرهی آمریکایی را روایت میکند که آبروی سیاسی و اخلاقیش طی توییتهایی عجیب و جنجالی که عکسهای ناجوری از او نشان میداد، فروپاشید. روایت مستند از سال ۲۰۱۱ و زمان استعفای وینر از نمایندگی کنگره آغاز میشود که به خاطر همان رسوایی توییتها بود. وینر قصد داشت کمپینی برای انتخابات شهرداری راه بیندازد که این ماجرا مسألهساز شد و راه را برای رسواییهای بعدی باز کرد.
اولین نمایش مستند وینر در جشنواره ساندنس و ژانویهی سال ۲۰۱۶ بود و بعد از آن در چندین کشور روی پرده رفت. آنتونی وینر بعدها ادعا کرد که از سازندگان مستند طی ایمیلهایی قول گرفته بود که به هیچ عنوان از هما عابدین، همسرش، در این فیلم استفاده نکنند و آنها بر خلاف قولشان عمل کردند. کریگمن و ایستینبرگ اما ادعاهای او را رد کردند و گفتند از همه اجازهنامه کتبی دارند.
چند نکتهی جالب
- در زمان اکران فیلم، آنتونی وینر از فیلم حمایتی نکرد و حتی حاضر نشد به تماشای این مستند بنشیند و گفت از همین الان میداند پایان آن چیست.
- هما عابدین، همسر سابق وینر، از مشاورین هیلاری کلینتون بوده و اصالتی هندی-پاکستانی دارد. گفته میشود رابطهی هیلاری کلینتون با او خیلی صمیمی بوده و کلینتون عابدین را مثل دختر خودش دوست داشته. بعد از رسواییهای مربوط به وینر، عابدین از او طلاق گرفت.
۵. رنگهای اصلی (Primary Colors)
- محصول: ۱۹۹۸
- کارگردان: مایک نیکولز
- بازیگران: جان تراولتا، اما تامپسون، بیلی باب تورنتون
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۱%
این فیلم با اقتباس از رمان «رنگهای اصلی: رمانی دربارهی سیاست» (Primary Colors: A Novel of Politics) ساخته شده که دربارهی اولین کمپین انتخاباتی بیل کلینتون سال ۱۹۹۲ بود. داستان فیلم دربارهی یک تحلیلگر و استراتژیست سیاسی است که درگیر کمپین انتخاباتی نامزدی به نام جک استانتون (تراولتا) میشود و قدم در راهی میگذارد که پر است از خیانت و رسوایی و سیاستبازیهای منفعتطلبانه.
مایک نیکولز شخصیت جک استانتون و همسرش (با بازی اما تامپسون) را با الهام از کلینتونها طراحی کرده و با بستری کمدی سراغ سوژهای تند و سیاسی رفته تا نشان دهد مسیر یک کمپین انتخاباتی چقدر راحت از مدار خودش خارج میشود و همه چیز به خاطر حضور لابیگرهای پشت پرده و نفوذشان به سمت و سویی دیگر میرود.
مایک نیکولز در ابتدا علاقهای به ساخت اقتباس از رمان رنگهای اصلی نداشت، ولی وقتی نظرش عوض شد ۱ میلیون دلار برای خرید حق اقتباس آن پرداخت. تقریبا همه میدانستند یا حدس میزدند که جان تراولتا و اما تامپسون در این فیلم با الهام از بیل و هیلاری کلینتون تصویر شدهند، با این حال اما تامپسون در جشنوارهی کن گفته بود که برای ایفای این نقش به هیلاری کلینتون فکر نمیکرده. تراولتا اعلام کرد که هنگام بازی در این فیلم رئیس جمهورهای مختلفی را در ذهنش داشته،از جمله بیل کلینتون.
فیلم در بین منتقدان نظرهای عموما مثبتی دریافت کرد و اکثرا آن را به عنوان یک فیلم سیاسی قابل توجه ستایش کردند. اما در گیشه وضعیت خوبی نداشت و با بودجهای معادل ۶۵ میلیون دلار، تنها توانست به فروش ۳۹ میلیون دلاری در سینماهای آمریکا و ۱۳ میلیون دلار در سینماهای جهان دست پیدا کند که مجموع فروشش را به عدد ۵۲ میلیون دلار میرساند.
چند نکتهی جالب
- نقش سناتور جک استانتون در ابتدا به تام هنکس پیشنهاد شده بود، ولی هنکس به خاطر اینکه دوستی نزدیکی با بیل کلینتون داشت نپذیرفت.
- بیل کلینتون که در آن مقطع رئیس جمهور آمریکا بود به حدی از این فیلم خوشش آمد که جان تراولتا را به یک مهمانی دعوت کرد، به این شرط که تراولتا در نقش جک استانتون در مراسم حاضر شود. تراولتا اما نپذیرفت.
- گویا در میانهی فیلمبرداری، دونالد ترامپ به اما تامپسون زنگ میزند و درخواست میکند که با او به قرار شام بیاید.
- نویسندهی رمان منبع اقتباس فیلم در زمان انتشار کتاب از ذکر نام واقعیش خودداری کرده بود، ولی بعدها مشخص شد که او جو کلین از نویسندگان مجلهی تایم بوده.
- رنگهای اصلی فیلم افتتاحیهی جشنوارهی کن سال ۱۹۹۸ بود.
۶. اتاق جنگ (The War Room)
- محصول: ۱۹۹۳
- کارگردان: کریس هجدوس، دی. ای پنبیکر
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۶%
این مستند که دربارهی کمپین انتخاباتی سال ۱۹۹۲ بیل کلینتون ساخته شده، تمرکزش را روی افراد پشت صحنهی ستاد انتخاباتی گذاشته. افرادی که کارهای اصلی را به سرانجام رساندهاند و معمولا از آنها اسمی نمیبرند، بهویژه کسانی مثل جیمز کارویل و جرج استافانوپولوس. در ابتدای کمپین همه چیز به نظر خوب جلو میرود تا اینکه ماجرای رسوایی جنیفر فلاورز پیش میآید. مدل/بازیگری که رابطهی جنسیش با کلینتون جنجال آفرید. دیدن اینکه افراد حاضر در یک کمپین و ستاد انتخاباتی چقدر تلاش میکنند و چه روزها و شبهای طاقتفرسایی را میگذرانند تا یک نفر را به کاخ سفید برسانند، تجربهی جالب و جدیدی برای مخاطب است.
کریس هجدوس و پنبیکر در آغاز شکلگیری کمپین سال ۱۹۹۲ بیل کلینتون درخواست کردند تا اجازهی فیلمبرداری را از فرآیند کمپین داشته باشند. ستاد کلینتون با درخواست آنها موافقت کرد و آنها هم از اقدامات کارویل و استافانوپولوس فیلمبرداری کردند و دسترسی محدودی هم به خود کلینتون داشتند. گروه فیلمبرداری به همراه تیم ستاد انتخاباتی کلینتون به شهرهای مختلف سفر میکردند. جالب اینجاست که در طول چهار ماه فیلمبرداری، مدت زمان تصاویری که گرفتند تنها ۳۵ ساعت بود.
چند نکتهی جالب
- در جایی از فیلم میتوانید مردی را با کت خاکستری ببینید که جیب یکی از فیلمبردارهای مستند را میزند و در میرود.
- اواخر آوریل ۲۰۰۸ کلیپی از این مستند در یوتیوب منتشر شد که در آن میکی کانتور، از مقامات رسمی دولت کلینتون که از حامیان هیلاری کلینتون در انتخابات سال ۲۰۰۸ هم بود، به کارویل و استافانوپولوس میگفت: «نتایج ایندیانا رو نگاه کنین…اصلا مهم نیست اگه اینجا رو ببریم. مردم ایندیانا آدمهای گند و کثافتی هستن.» کانتور ادعا کرد که این ویدئو دستکاری شده
- جرج کلونی، رایان گاسلینگ و عوامل فیلم نیمهی ماه مارس قبل از فیلمبرداری به تماشای این مستند نشستند تا اتمسفر و حسوحال کمپینهای انتخاباتی دستشان بیاید.
۷. انتخابات (Election)
- محصول: ۱۹۹۹
- کارگردان: الکساندر پین
- بازیگران: ریس ویترسپون، متیو برودریک، جسیکا کمپل
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۲%
متیو برودریک نقش معلم دبیرستانی را بازی میکند که وقتی تصمیم میگیرد در انتخابات درون مدرسه با دانشآموزان همکاری کند، زندگی شخصی خودش دچار چالشهای پیچیده میشود. بهویژه که قرار است با دختری تمامیتخواه رو در رو شود که همه فکر و ذکرش بردن این انتخابات است تا سرپرست بچههای دیگر شود.
در اینجا با جنس سادهای از سیاست طرف هستیم، ولی الکساندر پین هوشمندانه از این بستر استفاده کرده تا ذات پیچیدهی سیاستبازیها را به مخاطب نشان دهد. زد و بندهایی که حتی در این سطح و بین چند بچهی دبیرستانی جریان دارد و رسواییها و هرجومرجهای جبرانناپذیری به همراه میآورد. در واقع فیلم دربارهی یک دبیرستان و شاگردهایش نیست، بطن ماجرا دربارهی بیرحمیها و بیاخلاقیهایی است که در رقابتهای انتخاباتی جریان دارد.
در دومین فیلم الکساندر پین متیو برودریک و ریس ویترسپون نقشآفرینیهای درخشان و بامزهای به نمایش گذاشتهاند که تماشای انتخابات را به تجربهی شیرین و دلپذیری تبدیل میکند.
چند نکتهی جالب
- اگر در جایی که مقالهای از یک روزنامه نشان داده میشود فیلم را نگه دارید و متن روی روزنامه را بخونید، چنین چیزی نوشته شده: «اگر فیلم را متوقف کردهاید تا کل این متن را بخوانید، بهتر است وقتتان را تلف نکنید و بروید فیلم اول الکساندر پین را تماشا کنید. اصلا خبر دارید نوشتن این مقالههای الکی که برای فیلمها و روزنامههایی که وسایل صحنه هستند آماده میشود چقدر سخت و زمانبر است؟ من هم کار و زندگی دارم خب.»
- فیلم را واقعا در یک دبیرستان ضبط کردند و برای همین در صحنههایی که سر کلاس فیلمبرداری شدهاند، در کلاسهای مجاور دانشآموزان واقعی نشستهاند و درس گوش میدهند و برخی صداهایی که در پسزمینه میشنوید، صدای معلمان و دانشآموزان واقعی همان مدرسه است. الکساندر پین تصمیم گرفت این صداها را در فیلم حفظ کند تا اتمسفر واقعیتر و باورپذیرتری خلق شود.
- باراک اوباما در جایی گفته که انتخابات فیلم سیاسی محبوبش است.
- در ابتدا قرار بود تیم رابینز نقش جیم مکالیستر را بازی کند که در نهایت نقش به متیو برودریک رسید.
۸. مشتری شماره ۹: ظهور و سقوط الیوت اسپیتزر (Client 9: The Rise and Fall of Eliot Spitzer)
- محصول: ۲۰۱۰
- کارگردان: الکس گیبنی
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۰%
الکس گیبنی با این مستند جنجالی نگاهی عمیق و تأثیرگذار انداخته به زندگی حرفهای و شخصی فرماندار سابق نیویورک الیوت اسپیتزر که رسوایی رابطهاش با یک روسپی حسابی خبرساز شد. گیبنی در این مستند از مصاحبههای اسپیتزر استفاده کرده و نکتهی جالب و شاید غافلگیرکننده اینجاست که خود الیوت اسپیتزر هم حاضر شده با کارگردان فیلم گفتگو کند و جلو دوربین این مستند بیاید.
۹. تمام مردان شاه (All the King’s Men)
- محصول: ۱۹۴۹
- کارگردان: رابرت راسن
- بازیگران: برودریک کرافورد، جاین آیرلند، جوان درو
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۵%
ماجرای ظهور و سقوط شخصیتی داستانی به نام ویلی استارک سیاستمدار فاسدی که با پر پول کردن جیب رفقایش در قدرت ماند و با وجههای پوپولیستی به مردم حکومت کرد. شخصیت ویلی استارک را با الهام از یک دیپلمات واقعی به نام هیووی لانگ خلق کردند که دههی ۳۰ میلادی فرماندار لوییزیانا بود.
تمام مردان شاه موفق شد اسکار بهترین فیلم، بهترین بازیگر مرد و بهترین بازیگر زن مکمل را از آن خود کند. سال ۲۰۰۶ نسخهای بازسازی شده از آن با بازی ستارگانی چون شان پن، آنتونی هاپکینز، کیت وینسلت و جود لا ساختند که خیلی موفق نبود و بازخوردهای منفی زیادی گرفت.
چند نکتهی جالب
- رابرت راسن شیوهی عجیبی را برای کارگردانی فیلم به کار گرفته بود و اجازه نمیداد هیچکس از بازیگران و عوامل صحنه فیلمنامه داشته باشند. او فیلمنامه را یکبار به همه داده بود که بخوانند و بعد از آنها پس گرفته بود.
- به گفتهی برودریک کرافورد، هیچکس سر صحنه حق نداشت نام هیووی لانگ (سیاستمداری که داستان فیلم بر اساس او نوشته شده بود) را به زبان بیاورد و این تبدیل به قانون نانوشتهی سر صحنه شده بود.
- رابرت روسن در ابتدا نقش ویلی استارک را به جان وین پیشنهاد داده بود. جان وین بعد از خواندن فیلمنامه حسابی خشمگین شد و نامهای با لحن عصبی خطاب به آنها نوشت و گفت قصد ندارد در فیلمی که بیدلیل سیستم و سازوکار دولت را به استهزا میگیرد بازی کند و تهیهکنندههای کار باید پیش از آنکه چنین پیشنهادی بدهند، فکر میکردند.
۱۰. رقیب (The Contender)
- محصول: ۲۰۰۰
- کارگردان: راد لوری
- بازیگران: جوان آلن، گری اولدمن، جف بریجز
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۶%
در این فیلم جوان آلن نقش سناتور لین هانسون را بازی میکند، از رقبای اصلی معاونت ریاست جمهوری که اطلاعاتی از گذشتهی تاریکش برملا میشود و موقعیت او را به خطر میاندازد.
ماجرای شکلگیری ایدهی این فیلم به مراسمی برمیگردد که طی آن راد لوری (کارگردان فیلم) جایزهای به جوان آلن تقدیم میکرد و به شوخی میگفت که باید برای جوان آلن نقشی بنویسد که جایزهای دیگری بگیرد. جوان آلن هم گفت اگر لوری فیلمنامهای بنویسد بازی خواهد کرد. لوری هم که حسابی انگیزه گرفته بود، شروع به کار کردن روی ایده کرد و فیلمنامه را طی دو هفته نوشت.
در نسخههای اولیهی فیلم خردهداستانی وجود داشت که به شخصیت لین هانسون عمق بیشتری میبخشید. ماجرای این خردهداستان دربارهی پدر هانسون، یک سیاستمدار بازنشسته بود که در گذشته با فساد و رشوه در قدرت مانده بود. در مراحل پس از تولید تصمیم گرفتند از این فصل داستان صرف نظر کنند چون راد لوری حس میکرد موجب طولانی شدن زمان فیلم میشود.
چند نکتهی جالب
- گری اولدمن و جف بریجز تنها به شرط اینکه جوان آلن در نقش اصلی فیلم ظاهر شود، قبول کردند که در این فیلم بازی کنند.
- جف بریجز گفته بود که کاراکتر رئیس جمهور ایونز را با الهام از شخصیت پدرش لوید بریجز بازی کرده. لوید بریجز به تازگی و سال ۱۹۹۸ فوت کرده بود و جف بریجز همیشه او را به عنوان الگوی خود میپرستید.
- راد لوری در ابتدا نقش رئیس جمهور ایونز را به پل نیومن و گرگوری پک پیشنهاد داده بود. پل نیومن که تقریبا خودش را بازنشسته کرده بود قبول نکرد، و گرگوری پک هم به لوری گفت برای این نقش زیادی پیر است. برای همین راد لوری نقش ایونز را بازنویسی کرد تا جوانتر باشد و در نهایت جف بریجز را برای نقش آورد.
۱۱. دِیو (Dave)
- محصول: ۱۹۹۳
- کارگردان: ایوان ریتمن
- بازیگران: سیگورنی ویور، کوین کلاین، فرانک لانگلا
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۵%
بعد از اینکه رئیس جمهور طی اتفاقاتی به کما میرود، برای جلوگیری از رسواییهای احتمالی و خبردار شدن مردم، یک نفر را که بسیار شبیه رئیس جمهور است پیدا میکنند تا نقش او را بازی کند و کسی متوجه غیبتش نشود.
فیلمی که ایوان ریتمن ساخت یک کمدی سیاسی بامزه است دربارهی موقعیتهایی عجیب و نامأنوس که تنها در دنیای سیاست پیدا میشود. سیگورنی ویور در نقش بانوی اول آمریکا درخشان ظاهر شده و کوین کلاین هم که باید در دو نقش بازی میکرد (رئیس جمهور آمریکا و فردی که ادای رئیس جمهور آمریکا را در میآورد) اجرای درجهیکی به نمایش گذاشته.
گویا در ابتدا مدیران استودیو وارنر اصرار داشتند که یکی از چهرههای مطرح هالیوود نقش اصلی را بازی کند و گزینهی اولشان هم آرنولد شوارتزنگر بود. به جز شوارتزنگر به وارن بتی و کوین کاستنر هم برای ایفای نقش رئیس جمهور فکر میکردند.
چند نکتهی جالب
- با اینکه داستان فیلم ساختگی است، ولی موقعیتی مشابه آن پیش آمده. یکی از رؤسای جمهور سابق آمریکا با مخفی نگه داشتن سکتهی قلبیش، در مسند قدرت ماند و اجازه نداد فرد دیگری جای او را بگیرد. پاییز سال ۱۹۱۹ و در حالی که تقریبا ۲ سال از دورهی دوم ریاست جمهوری وودرو ویلسون میگذشت او دچار سکته شد و به حالت نیمه فلج در آمد و بیناییاش را هم تقریبا از دست داد. به جای اینکه از قدرت کنارهگیری کند و جای خود را به معاونش بدهد، ماجرای سکتهاش را از همه پنهان نگه داشت و همسرش کارهای اجرایی ریاست جمهوری را بر عهده گرفت.
- باراک اوباما و بیل کلینتون هردو از هواداران پر و پا قرص این فیلم هستند. کلینتون به گری راس، فیلمنامهنویس فیلم هدیهای داد و رویش امضا کرد و نوشت که فیلم او روایتی بامزه و درست و نزدیک به واقعیت از سیاست بوده. کلینتون همچنین عکسی از خودش را به راس داد که در آن لیوانی با طرح و لوگوی فیلم دِیو دستش گرفته بود. اوباما به کوین کلاین گفته بود: «وقتهایی که افسرده میشوم این فیلم را تماشا میکنم چون تو جوری نقش رئیس جمهور را بازی کردی که همه چیز را خیلی ساده و بامزه نشان میدهد و به نظر میرسد ادارهی کشور کار سختی نیست.»
- برای صحنههایی که در کاخ سفید و اتاق رئیس جمهور میگذشت، دکورهایی شبیه کاخ سفید ساختند و برای نماهای خارجی هم از همین دکورها استفاده شده.
- پسر کارگردان یعنی جیسون ریتمن که خودش امروزه از کارگردانهای به نام هالیوود است، در این فیلم نقش پسر معاون رئیس جمهور را بازی میکند. همسر ریتمن هم نقش همسر معاون رئیس جمهور را بازی کرده.
۱۲. وضعیت فعلی (State of Play)
- محصول: ۲۰۰۹
- کارگردان: کوین مکدونالد
- بازیگران: راسل کرو، بن افلک، ریچل مکآدامز، هلن میرن
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۴%
وقتی معشوقهی یک سناتور آمریکایی (بن افلک) به طرز مشکوکی کشته میشود، روزنامهنگاری به نام کال مکآفری (راسل کرو) که از دوستان قدیمی این سناتور هم هست تلاش میکند پرده از رازهای زندگی او بردارد. این تریلر سیاسی کوین مکدونالد فیلمی بهشدت جذاب و نفسگیر است که با حضور چهرهها و ستارههای محبوب و بزرگی ساخته شده و تماشایش تجربهی واقعا لذتبخشی است.
مک دونالد گفته که این فیلمش را با الهام از آثار سینمایی دههی ۷۰ آمریکا و به طور خاص همه مردان رئیس جمهور ساخته و سعی کرده همان جنس از تعلیق و دلهره را به داستانش تزریق کند. وضعیت فعلی بر اساس مینی سریالی انگلیسی و محصول شبکهی بیبیسی ساخته شد که سال ۲۰۰۳ روی آنتن رفت. پل آبوت، خالق سریال، در ابتدا مایل نبود که آن را به صورت یک فیلم سینمایی در بیاورند و ترسش این بود که فشرده کردن مینی سریال در یک فیلم دو ساعته، به داستان لطمه بزند. ولی در نهایت با اصرار مدیران استودیو پارامونت و رقم پیشنهادی خوبشان، راضی شد.
چند نکتهی جالب
- در ابتدا قرار بود برد پیت و ادوارد نورتون در این فیلم بازی کنند که بعد از باشگاه مشتزنی اولین همکاری مشترکشان به حساب میآمد. ولی برد پیت به خاطر تأخیرهای فیلم در پی اعتصاب نویسندگان از پروژه کنار کشید و راسل کرو جایش را گرفت. البته پیش از اینکه راسل کرو نقش را بپذیرد به گزینههایی مثل جانی دپ، نیکلاس کیج و تام هنکس فکر کرده بودند. جدایی برد پیت از فیلم موجب تأخیر بیشتر پروژه شد و برنامههای ادوارد نورتون هم تداخل پیدا کرد و او نیز موفق نشد در فیلم حاضر شود و جایش را بن افلک گرفت.
- کوین مکدونالد برای فیلمش از لوکیشنهایی مثل هتل واترگیت و پارکینگهای عمومی استفاده کرد تا به همه مردان رئیس جمهور ادای دین کند.
- مکدونالد در ابتدا قصد داشت سراغ بیل نایی برود تا نقشی را که در سریال بازی میکرد، برای نسخهی سینمایی تکرار کند. ولی بعد نظرش عوض شد و کاراکتر او را تغییر داد و نقش را به هلن میرن داد.
- ساخت این فیلم به کارگردانهای زیادی از جمله برایان دی پالما،مارتین کمپل، ریچارد لینکلیتر، انگ لی و جیم جارموش پیشنهاد شده بود.
۱۳. باب رابرتز (Bob Roberts)
- محصول: ۱۹۹۲
- کارگردان: تیم رابینز
- بازیگران: تیم رابینز، آلن ریکمن، جیانکارلو اسپوزیتو
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۵%
یک خوانندهی فولکلور طرفدار جناح راست (تیم رابینز) تبدیل به سیاستمداری فاسد میشود و برای انتخابات ریاست جمهوری کمپینی راه میاندازد که پر است از فریب و حقهبازی. از سویی دیگر، خبرنگاری مستقل که کارش افشای رسواییهاست عزمش را جزم کرده تا دست این سیاستمدار را رو کند.
تیم رابینز هم نویسنده و کارگردان این فیلم است هم در آن بازی کرده. یک هجویهی بامزهی سیاسی که رابینز را به عنوان یک کارگردان قابل توجه معرفی کرد و سینمادوستان زیادی نتیجهی کار او را پسندیدند و منتظر فیلمهای بعدیش نشستند. رابینز فیلمش را با سبک و مدل ماکیومنتری و مستندهای کمدی ساخت و با دوربین روی دست و فضاسازیهای نزدیک به واقعیت، تأثیرگذاری داستانش را بالاتر برد.
چند نکتهی جالب
- این فیلم اولین تجربهی کارگردانی تیم رابینز به حساب میآید. جک بلک هم برای اولین بار در این فیلم به سینما معرفی شد.
- آلن ریکمن فقید با پول شخصی خودش به جمعآوری بودجه برای ساخته شدن این فیلم به تیم رابینز کمک کرد.
- تیم رابینز و برادرش دیوید، آهنگهایی را که در فیلم میشنوید ساختهاند.
- تیم رابینز شش سال برای فراهم کردن شرایط ساخت این فیلم تلاش کرد. نکتهی بامزهاش اینجاست که فیلم دربارهی سیاستهای آمریکایی است ولی این استودیویی انگلیسی بود که در نهایت قبول کرد بخش اعظم بودجهی فیلم را تأمین کند.
۱۴. نیکسون (Nixon)
- محصول: ۱۹۹۵
- کارگردان: اولیور استون
- بازیگران: آنتونی هاپکینز، جوان آلن، جیمز وودز
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۵%
زندگی ریچارد نیکسون در فیلمهای زیادی تصویر شده و بازیگران متعددی نقشش را بازی کردهاند؛ از «افتخار مخفی» (Secret Honor) رابرت آلتمن تا «فراست/نیکسون» (Frost/Nixon)، ولی انتخاب این فهرست درام زندگینامهای قدرنادیدهی اولیور استون است. فیلم استون زندگی ریچارد نیکسون را از زمانی که پسربچه بود تا دوران ریاست جمهوریش که با بیآبرویی و رسوایی سال ۱۹۷۴ به پایان رسید تصویر میکند.
فیلم نامزد چهار جایزهی اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد (آنتونی هاپکینز)، بهترین بازیگر مکمل زن (جوان آلن)، بهترین موسیقی متن (جان ویلیامز) و بهترین فیلمنامه شد.
اولیور استون در زمان پیش تولید تحقیقات گستردهای انجام داد و با تمام افرادی که در حلقهی نیکسون بودند مصاحبه کرد. وقتی زمان انتخاب بازیگران رسید، استودیو اصلا از گزینهی استون یعنی آنتونی هاپکینز راضی نبود چون میخواست تام هنکس یا جک نیکلسون نقش ریچارد نیکسون را بازی کند. اولیور استون در کنار هاپکینز به بازیگرانی چون جین هکمن، رابین ویلیامز، گری اولدمن و تامی لی جونز فکر کرده بود. ولی در نهایت هاپکینز انتخاب شد و با وجود اینکه شباهت ظاهری چندانی به نیکسون نداشت، ولی اجرای خیرهکنندهای به نمایش گذاشت و سعی کرد تمرکزش روی رفتار و منش نیکسون باشد.
چند نکتهی جالب
- اولیور استون قصد داشت صحنهای را بگیرد که در آن نیکسون مشغول تماشای فیلم «پاتون» (Patton) است، فیلم محبوب نیکسون که او بارها به تماشایش نشسته بود. استون میخواست در این صحنه تمرکز را روی سخنرانی پتن که ابتدای آن فیلم میدیدیم بگذارد، جایی که میگوید: «آمریکاییها هرگز جنگی را نباختهاند و نخواهند باخت، چون حتی فکر کردن به باختن برای یک آمریکایی چیز نفرتانگیزی است.» حرفهایی که به مضمون فیلم نیکسون و شخصیت او میخورد. ولی استون موفق نشد حق استفاده از فیلم پاتون را بخرد و این صحنه منتفی شد.
- اولیور استون در جایی گفته که سال ۱۹۶۸ به نیکسون رأی داده، چون در وعدههای انتخاباتیاش به مردم قول داده بود که جنگ ویتنام را پایان میدهد.
- آنتونی هاکپینز به منظور آماده شدن برای ایفای نقش، تقریبا تمام ویدئوهای سخنرانی ریچارد نیکسون را بارها و بارها تماشا کرد. او حتی با تعدادی از کسانی که نیکسون را از نزدیک میشناختند ملاقات کرد تا نکاتی را از آنها یاد بگیرد.
- در هنگ کنگ، فیلم نیکسون را با عنوان «دروغگوی بزرگ» (The Big Liar) اکران کردند.
۱۵. قدرت مطلق (Absolute Power)
- محصول: ۱۹۹۷
- کارگردان: کلینت ایستوود
- بازیگران: کلینت ایستوود، جودی دیویس، جین هکمن
- امتیاز راتن تومیتوز: ۵۷%
قدرت مطلق از فیلمهای قدرنادیده و کمتردیدهشدهی کلینت ایستوود و یک تریلر سیاسی مهیج و دیدنی است. ایستوود در این فیلم نقش یک سارق را بازی میکند که وقتی برای دزدی به خانهای رفته، شاهد جنایتی هولناک میشود که ربط مستقیمی به رئیس جمهور ایالات متحدهی آمریکا (جین هکمن) دارد.
قدرت مطلق به اندازهی وسترنهای قدیمی ایستوود یا فیلمهای اسکاری معاصرش تحویل گرفته نشده و منتقدان تحسینش نکردهاند، ولی باز هم تجربهای جذاب و تماشایی است که از دیدنش پشیمان نمیشوید. ایستوود این فیلم را با اقتباس از رمانی به همین نام و نوشتهی دیوید بالداچی ساخته.
چند نکتهی جالب
- فیلمبرداری حسابشده و طبق برنامهی کلینت ایستوود باعث شد تا این فیلم سه هفته زودتر از برنامهریزی اولیه به اتمام برسد و ۲ تا ۴ میلیون دلار کمتر از برآورد بودجهی اولیه خرج بردارد.
- فیلمنامهی قدرت مطلق را ویلیام گلدمن نوشته که از نویسندههای به نام هالیوود است و به خاطر نوشتن فیلمنامههایی مثل همه مردان رئیس جمهور شناخته شده. به گفتهی ایستوود، او بلافاصله بعد از خواندن فیلمنامه عاشق قصه شده: «ویلیام گلدمن یکی از بهترین نویسندگان سینماست. او به خوبی کاری کرده تا داستان رمان در قالب یک فیلم سینمایی جا شود و شخصیتها و عمقشان را حفظ کرده.»
- این فیلم در بخش خارج از مسابقهی جشنواره کن سال ۱۹۹۷ به نمایش در آمد.
منبع: al