۱۵ نمونهی جالب از دو فیلم کاملا متفاوت که طرح داستانی یکسانی دارند
داستانها از نظر موضوعی در چهار گروه اصلی قرار میگیرند؛ تقابل انسان با انسان، تقابل انسان با طبیعت، تقابل انسان با فطرتش و تقابل انسان با جامعه و البته پر واضح است که گاهی میتوان موجودات دیگری را جایگزین کرد و به آنها رویکردی بشری داد. با این اوصاف اصلا عجیب نیست که بسیاری از داستانها شبیه هم باشند و با طرح یکسان از چارچوب مشخصی پیروی کنند.
البته دربارهی کپی ناشیانهی داستانها صحبت نمیکنم، منظورم این است که طرح اولیهی بسیاری از آنها شباهت زیادی به هم دارند اما از آنجایی که در ژانرها، فضاها و زوایای دید مختلف روایت میشوند، متفاوت به نظر می رسند. برای روشن شدن موضوع مثال سادهای میزنم؛ گاهی پس از اینکه یک فیلم در گیشه جایگاه رویایی کسب میکند و با استقبال بالایی مواجه میشود، صاحبان استودیوها تصمیم میگیرند رمز موفقیت آن را کشف و در تولیدات خودشان استفاده کنند؛ از این میان بعضی با کجسلیقگی به کپیهای دست چندم تبدیل میشوند و بعضی هم با تاثیرپذیری از نقاط قوت، به آثار درجه یکی تبدیل میشوند که هیچ شباهتی به فیلم اصلی ندارند.
پس اگر با دید انتقادی به فیلمها بنگرید و تفاوتهای فضا و ژانر را کنار بگذارید، شباهتهای زیادی میان آثاری پیدا میکنید که احتمالا پیشتر فکر میکردید هیچ ربطی به هم ندارند. در ادامه تصمیم گرفتیم ۱۵ مورد از این آثار را با هم بررسی کنیم.
۱۵- دژ پنهان (The Hidden Fortress) و جنگ ستارگان (Star Wars)
- کارگردان دژ پنهان: آکیرا کوروساوا
- کارگردان جنگ ستارگان: جرج لوکاس
دژ پنهان یکی از ماندگارترین آثار آکیرا کوروساوا روایتگر ماجرای دو دهقان است که در ازای دریافت پول زن و مردی ناشناس را در خطوط نبرد اسکورت میکنند تا سلامت به مقصد برسند. فارغ از اینکه مرد یک ژنرال معروف و زن یک شاهزاده است و دهقانهای داستان روحشان هم از این قضیه خبر ندارد.
اما ربط دژ پنهان و فرنچایز محبوب جنگ ستارگان چیست؟ جورج لوکاس چند سال پیش در مصاحبهای اعلام کرد که اثر ماندگار کوروساوا برای او بسیار الهامبخش بود تا جایی که تصمیم میگیرد این فرنچایز محبوب را خلق کند. با کمی ریزبینی میتوان به شباهتهای آنها پی برد مثلا؛ شخصیتهای R2-D2 و C-3PO در اپیزود چهارم شباهت زیادی به دهقانان دژ پنهان دارند یا جابای هات بیشباهت به بردهدار فیلم کوروساوا نیست. همچنین لوکاس در بعضی از صحنههای جنگ ستارگان دقیقا از تکنیکهای فیلمسازی کوروساوا استفاده کرده است.
۱۴- فارست گامپ (Forrest Gump) و مورد عجیب بنجامین باتن (The Curious Case of Benjamin Button)
- کارگردان فارست گامپ: رابرت زمیکس
- کارگردان بنجامین باتن: دیوید فینچر
هر دو فیلم روایتگر زندگی مردانی هستند که در شرایط متفاوتی به دنیای آمدند و سعی میکنند خودشان را با وضعیت عادی تطبیق دهند. در فارست گامپ با مردی دارای معلولیت ذهنی طرف هستیم که حوادث پیچیدهی جهان بیرحم را از طریق توضیحات مادرش تا حدی درک میکند و علیرغم معلولیت راه و رسم زندگی را بهتر از هر کسی میداند و در زمینههای مختلف خارقالعادهتر از انسانهای به ظاهر معمولی ظاهر میشود. از آن طرف در بنجامین باتن با مردی طرف هستیم که از پیری زودرس رنج میبرد و روند زندگی را به طور معکوس طی میکند. او هم سعی میکند علیرغم شرایط پیچیدهاش شبیه به همسالانش رفتار کند.
از طرف دیگر در هر دو فیلم مضامین مشابهی از عشق دیوانهوار به یک زن و آزادی بیان میشود. جالب است بدانید فیلمنامهی هر دو این آثار توسط اریک راث و بر اساس رمانهای معروف نوشته شده و از دقیقترین اقتباسهای سینمایی به حساب میآیند. صد البته از نقش راث در طرح یکسان فیلمها نمیتوان گذشت.
۱۳- شبح بهشت (Phantom of the Paradise) و فیلم راکی هارور (The Rocky Horror Picture Show)
- کارگردان شبح بهشت: برایان دی پالما
- کارگردان فیلم راکی هارور:جیم شارمن
این اپراهای راکِ ترسناک و زیبا فقط از نظر ژانر به هم شبیه نیستند بلکه درونمایهی آنها هم بیشباهت به یکدیگر نیست. داستان این آثار ماهیت دوگانهای دارد؛ از طرفی هر دو فیلم کلیشههای رایج ژانر وحشت را به سخره میگیرند و با دانشمندان دیوانهای که دست به اختراعات ترسناک و عجیبوغریب میزنند شوخیهای بامزهای میشود از طرف دیگر سوالات زیادی دربارهی کلیشههای رایج جنسیتی مطرح میشود که در دورهی خودشان ساختارشکن محسوب میشدند.
هر دو فیلم از آثار درجه یک کالت به حساب میآیند اما طرفداران شبح بهشت معتقدند با اینکه این فیلم یک سال زودتر منتشر شده و احتمالا راکی هارو از آن الهام گرفته اما به شدت مهجور واقع شده و زیر سایهی فیلم دوم قرار گرفته است.
۱۲- گرملینز (Gremlins) و تبدیلشوندگان (Transformers)
- کارگردان گرملینز: جو دانته
- کارگردان تبدیلشوندگان: مایکل بی
در نگاه اول به نظر میرسد هیولاهای این دو فیلم هیچ ربطی به هم ندارند؛ در گرملینز با حیوانات عجیبوغریب طرف هستیم در حالی که در تبدیل شوندگان با رباتهای غولپیکر سروکار داریم اما چند وقت قبل یک یوتیوبر تیزبین در ویدیویی اثبات کرد که این دو فیلم علیرغم طرح یکسان، شباهتهای زیادی به هم دارند.
این جزئیات شامل خطوط داستانی مشابه مثل کشف موجودی قدیمی توسط یک پیرمرد یا شخصیتهای اصلی با ساختار خانوادگی مشابه است. حتی در هر دو فیلم شخصیتهای اصلی به جای دریافت یک موجود یا وسیلهی مرسوم و نرمال با یک بیگانهی عجیب رو به رو میشوند.
۱۱- مرد آهنی (Iron Man) و دکتر استرنج (Doctor Strange)
- کارگردان مرد آهنی: جان فاورو
- کارگردان دکتر استرنج: اسکات دریکسون
مرد آهنی و دکتر استرنج هر دو از محبوبترین ابرقهرمانهای مارول هستند و اصلا تعجبآور نیست که سرنوشت آنها در دنیای سینمای مارول به هم شباهتهایی داشته باشد. به باور بسیاری از طرفداران، تونی استارک نسخهی کمدیتر دکتر استرنج است و البته خاستگاه آنها هم شباهتهای زیادی به هم دارد؛ مثلا هر دو مردان ثروتمند و خبرهای هستند که در اثر یک تصادف بخشی از تواناییهای خود را از دست میدهند برای بازگرداندن آن به دنبال درمانهای غیر معمول هستند. هر دو از نبوغ خود استفاده میکنند و به ابرقهرمانهای این دنیای عجیبوغریب تبدیل میشوند.
البته بعضی از هواداران تنها به بیان نکاتی دربارهی طرح یکسان فیلمها راضی نشدند و معتقدند دکتر استرنج نسخهی بازسازی شدهی مرد آهنی است. در هر صورت هر دوی این شخصیتها به اندازهای جذاب و پرطرفدار هستند که عدم حضور یکی از آنها دنیای سینمایی مارول را با مشکلات جدی مواجه میکند.
۱۰- فراری (The Fugitive) و گزارش اقلیت (Minority Report)
- کارگردان فراری: اندرو دیویس
- کارگردان گزارش اقلیت: استیون اسپیلبرگ
استیون اسپیلبرگ در سال ۲۰۰۲ گزارش اقلیت را در ژانر علمی تخیلی جنایی بر اساس داستان کوتاهی به همین نام اثر فیلیپ کی. دیک ساخت که با استقبال خوبی هم رو به رو شد ماجرا دربارهی سیستم پیچیدهای است که توسط سه مامور هدایت میشود و احتمال وقوع جرائم را پیشبینی میکند. این سیستم عجیب به صورت ناگهانی دچار مشکل میشود و پیشبینی میکند یکی از ماموران مجرم خواهد شد؛ بنابراین او باید برای نجات خودش از چنگ قانون فرار کند و آیندهی شومی که در انتظارش است را به تعویق بیندازد.
شاید کمتر کسی به شباهتهای فیلم اسپیلبرگ و فراری که در سال ۱۹۹۳ ساخته شده بود، پی برد. ماجرای این فیلم دربارهی مردی است که به جرم قتل همسرش دستگیر میشود. او از دست قانون فرار میکند تا با پیدا کردن قاتل واقعی بیگناهیاش را اثبات کند.
اما طرحهای اولیهی این دو فیلم به یکدیگر چه شباهتهایی دارند؟ در هر دو فیلم اکشن با انسانهای بیگناهی طرف هستیم که به جرم نکرده مجازات میشوند. شخصیتهای اصلی این آثار از روی عکسی که در روزنامهها چاپ شده توسط مسافران مترو شناسایی میشوند و برای داشتن یک زندگی مخفی تغییر چهره و هویت میدهند. و در نهایت هم در فراری و هم در گزارش اقلیت توسط همکارانشان شناسایی میشوند.
۹- ریو براوو (Rio Bravo) و حمله به کلانتری ۱۳ (Assault on Precinct 13)
- کارگردان ریو براوو: هاوارد هاکس
- کارگردان حمله به کلانتری ۱۳: جان کارپنتر
جان کارپنتر خالق بسیاری از معروفترین آثار ژانر وحشت از جمله «هالووین» (Halloween) برای ساخت حمله به کلانتری ۱۳ به عنوان یک اثر جنایی هیچ منبعی نداشت تا اینکه تصمیم گرفت از ریو براوو وسترن معروف و تماشایی جان وین به عنوان منبع الهام استفاده کند و ماجراهای فیلم را در دوران معاصر پیاده کند.
با وجود طرح یکسان نتیجهی نهایی تفاوتهای زیادی با وسترن جان وین دارد اما درونمایهی این آثار تقریبا یکسان است؛ مثلا در هر دو فیلم گروه کوچکی در مقابل تهدید ناگهانی اشرار میایستند و مردم در شرایط بحرانی با هم متحد میشوند. همچنین یکی از شخصیتهای حمله به کلانتری ۱۳ اشارهی مستقیمی به ریو براوو دارد.
۸- شاهزادهی مصر (The Prince of Egypt) و ثور (Thor)
- کارگردان شاهزادهی مصر: سایمون ولز، برندا چپمن
- کارگردان ثور: کنت برانا
ثور یا همان خدای آذرخش با نقشآفرینی کریس همسورث یکی از معروفترین شخصیتهای کمیکهای مارول است که در بسیاری از فیلمهای مارول نقش اساسی دارد. اما ثور دنیای سینمایی مارول شباهتهای زیادی به شخصیت اصلی شاهزادهی مصر دارد و به باور بسیاری از این انیمیشن الهام گرفته شده.
البته شاید این سوال برایتان مطرح شود که کمیکهای ثور سالها قبل از ساخته شدن شاهزادهی مصر نوشته شده که در پاسخ باید بگوییم شاهزاده مصر بر اساس داستان حضرت موسی ساخته شده و از کتاب مقدس سفر خروج اقتباس شده و احتمال دارد کمیکهای مارول هم با نیمنگاهی به این داستان معروف نوشته شده باشد و طرح یکسان هم از اینجا ناشی میشود.
در هر دو داستان برادرانی از خانوادههای اصیل را میبینیم که برای تصاحب تاجوتخت با هم اختلاف دارند همچنین بعضی از دیالوگهای شاهزادهی مصر و انتقام جویان شباهتهای زیادی به هم دارند که تاکید دیگری بر این تئوری است. البته کمپانی مارول و سازندگان فیلمهای ثور هنوز واکنشی به این ادعا نشان ندادند.
۷- پنجرهی عقبی (Rear Window) و آشفته (Disturbia)
- کارگردان پنجرهی عقبی: آلفرد هیچکاک
- کارگردان آشفته: دی جی کاروسو
ماجرای شباهت میان این دو فیلم به اندازهای جنجالی بود که در سال ۲۰۱۰ کار به دادگاه کشید و نهایتا قاضی حکم داد که کلیات داستان آشفته از تریلر جنایی و ترسناک آلفرد هیچکاک دزدیده نشده و فیلم مستقلی است.
پنجرهی عقبی که در ایران با نام پنجرهی رو به حیاط هم شناخته میشود به باور بسیاری از منتقدان از بهترین آثار آلفرد هیچکاک است. از افتخارات این فیلم میتوان به اسکار بهترین کارگردانی، فیلمنامهی اقتباسی و فیلمبرداری اشاره کرد. یک عکاسی حرفهای (جیمز استوارت) در حادثهای دچار شکستگی از ناحیه پا میشود و دوران نقاهتش را در آپارتمانی میگذراند. او تصمیم میگیرد برای فرار از کسالت خانهی همسایههایش را با دوربین تماشا کند و در این چشمچرانیها با اتفاقات غیرمنتظره و ترسناکی رو به رو میشود.
اما تریلر دی جی کاروسو به نام آشفته که در سال ۲۰۰۷ ساخته شد داستان تقریبا مشابهی دارد که در حال و هوای امروزیتری میگذرد. ماجرا دربارهی پسر دبیرستانی به نام کایل برچت (شایا لابوف) است که از مدرسه اخراج و برای تنبیه در اتاق زندانی میشود. او هم تصمیم میگیرد برای وقتگذرانی خانهی همسایهها را دید بزند تا اینکه به صورت اتفاقی به جنایات یکی از همسایهها که ظاهرا قاتل سریالی است پی میبرد.
۶- نقطهی شکست (Point Break) و سریع و خشمگین (The Fast and the Furious)
- کارگردان نقطهی شکست: کاترین بیگلو
- کارگردان سریع و خشمگین: راب کوهن
فرنچایز سریع و خشمگین از محبوبترین آثار اکشنِ ساخته شده در دو دههی اخیر است و طرفداران زیادی در سراسر دنیا دارد. قسمت اول آن در سال ۲۰۰۱ روانهی سینماها شد و یکی از پرفروشترین فیلمهای آن سال بود. شاید کمتر کسی تصور میکرد فیلمی که داستانش مو به مو شبیه فیلم دیگری بود در ادامه تغییر مسیر دهد و به یکی از محبوبترین فرنچایزهای دنیا تبدیل شود اما این اتفاق برای سریع و خشمگین افتاد.
ماجرا از این قرار است که در سال ۱۹۹۱ فیلمی به نام نقطهی شکست با بازی کیانو ریوز و پاتریک سوویزی ساخته شد که داستان آن دربارهی یک مامور اف بی آی بود که در یک باند سارق بانک که از موجسواری به عنوان پوششی برای اقدامات خلافشان استفاده میکردند، نفوذ میکند. داستان قسمت اول سریع و خشمگین هم دقیقا همین است با این تفاوت که ماشینسواری جایگزین موجسواری و پل واکر و وین دیزل جایگزین کیانو ریوز و پاتریک سوویزی شدند.
البته علیرغم طرح یکسان و شباهت عجیبوغریب قسمت اول سریع و خشمگین به نقطهی شکست، این فیلم هنوز هم یکی از تماشاییترین قسمتهای فرنچایز است و صدای ماشینها و سکانسهای هیجان انگیزش با وجود گذشت سالها هنوز هم به اندازهی روز اول تماشایی هستند.
۵- رقصنده با گرگها (Dances With Wolves) و آواتار (Avatar)
- کارگردان رقصنده با گرگها: کوین کاستنر
- کارگردان آواتار: جیمز کامرون
آواتار اثر جاودان جیمز کامرون که به عنوان پرفروشترین فیلم تاریخ سینما هم شناخته میشود برداشت آزادی از رقصنده با گرگهای کوین کاستنر است. البته تکنولوژی به کار رفته در آواتار و صحنههای بدیع احتمالا مانع از درک طرح یکسان و بسیاری از این شباهتها برای مخاطبان میشود اما کامرون خودش این موضوع را تائید میکند.
در هر دو فیلم مردی وجود دارد که از ناحیهی پا آسیب دیده و میان بیگانههایی که ظاهرا شباهتی به او ندارند نفوذ میکند؛ در رقصنده با گرگها یک ستوان آمریکایی میان قبیلهای سرخپوستها زندگی میکند و در آواتار کهنه سربازی به نام جیک سالی برای بیرون راندن گونهی خاص از سیارهی پاندورا میان آنها نفوذ میکند. همچنین در هر دو فیلم قهرمانهای اصلی با بیگانگان ارتباط احساسی برقرار میکنند، عاشق یکی از دختران قبیله میشوند و نهایتا پس از اینکه به دیدگاه اشتباهشان پی بردند برای حفظ حقوق آنها میجنگند.
۴- تاپ گان (Top Gun) و روزهای تندر (Days of Thunder)
- کارگردان تاپ گان و روزهای تندر: تونی اسکات
حرف و حدیثهای زیادی در مورد تاپ گان وجود دارد و بسیاری آن را یک فیلم پروپاگاندا میدانند که جوانان را برای پیوستن به نیروی دریایی آمریکا تشویق میکند. حاشیهی دیگری که در مورد آن وجود دارد مربوط به فیلمی به نام روزهای تندر بود که به کارگردانی تونی اسکات و تهیهکنندگی دن سیمپسون سازندگان تاپ گان در سال ۱۹۹۰ و چهار سال پس از انتشار آن ساخته شد.
کلیات داستان آنها به اندازهای به هم شبیه بود که بسیاری روزهای تندر را نسخهی دوم مخفیانه و غیررسمی تاپ گان میداند. در هر دو فیلم تام کروز پسر جوان مستعدی است که برای شکوفایی تواناییهایش تحت آموزشهای ویژه و سختی قرار میگیرند با این تفاوت که در تاپ گان خلبان است و در روزهای تندر علاقهمند به راندن ماشین مسابقه. البته شباهتها به همینجا محدود نمیشود و در هر دو فیلم با یک معشوقهی زیبا و البته یک رقیب گردنکلفت و قدر هم سروکار داریم.
۳- نابودگر ۲: روز داوری (Terminator 2: Judgment Day) و لوپر (Looper)
- کارگردان نابودگر ۲: روز داوری: جیمز کامرون
- کارگردان لوپر: ریان جانسون
فرنچایز نابودگر بر فیلمهای بسیاری با محوریت سفر در زمان تاثیر گذاشت؛ یکی از این فیلمها لوپر است که با قسمت دوم نابودگر تطبیق دارد. ماجرا دربارهی گروه مافیایی است که قربانیانش را به گذشته میفرستد تا توسط تعدادی مزدور کشته شوند. یکی از این قاتلها که جو (جوزف گوردون-لویت) نام دارد با ماموریت سختی مواجه میشود که در آن باید نسخهی آیندهی خودش را بکشد!
داستان لوپر شباهت زیادی به نابودگر دارد و در آن جا هم یک ربات برای کشتن جان کانر (ادوارد فرلانگ) فرستاده میشود و رباتی که از گذشته آمده باید از او محافظت کند. شخصیت جو در لوپر شباهت زیادی با جان کانر دارد و کلیت فیلم به ماجراهای قسمت اول و دوم شبیه است.
۲- بدون تعهد (No Strings Attached) و دوستی با مزایا (Friends With Benefits)
- کارگردان بدون تعهد: ایوان رایتمن
- کارگردان دوستی با مزایا: ویل گلوک
هر دو این فیلمها در ژانر کمدی عاشقانه در بازهی زمانی کوتاهی از هم منتشر شدند و مشخص نیست که از هم الگو گرفتند یا نه اما پارامونت پیکچرز ادعا کرد دوستی با مزایا از روی بی تعهد ساخته شده و البته پر واضح است که سازندگان هیچ وقت زیر بار این اتهام نرفتند.
در هر صورت داستان اصلی هر دو فیلم شباهت زیادی به هم دارد و دربارهی دختر و پسری ست که صرفا برای رفع نیاز جنسی وارد یک رابطهی بدون قید و شرط میشوند اما کمکم تصمیم میگیرند برای تغییر شکل ارتباط و ایجاد زندگی مشترک تلاش کنند.
۱- چه کسی برای راجر رابیت پاپوش دوخت (Who Framed Roger Rabbit) و من، ربات (I, Robot)
- کارگردان چه کسی برای راجر رابیت پاپوش دوخت: رابرت زمیکس
- کارگردان من، ربات: الکس پرویاس
چه کسی برای راجر رابیت پاپوش دوخت یکی از متفاوتترین آثار دیزنی است که بر اساس رمانی به نام چه کسی راجر رابیت را سانسور کرد نوشتهی گری ک ولف در سال ۱۹۸۸ ساخته شد. فضای این فیلم در آن دوران بسیار متفاوت بود و با تلفیق شخصیتهای محبوب انیمیشنهای دیزنی و بازیگران و دنیای واقعی تماشایی بود. ماجرا دربارهی کارآگاهی است که باید شخصیت کارتونی به نام راجر رابیت را دستگیر کند.
من، ربات تقریبا سی سال بعد از فیلم تماشایی دیزنی و بر اساس داستانی از ایزاک آسیموف ساخته شده و هرچند در کلیات داستان با هم متفاوت هستند اما میتوان رد پای چه کسی برای راجر رابیت پاپوش دوخت در آن دید. در هر دو فیلم انسانها و شخصیتهای خیالی در کنار هم زندگی میکنند و کارآگاهی برای دستگیری آنها مامور میشود و نهایتا مشخص میشود یکی از همان شخصیتهای خیالی برای گیر انداختن بقیهی هم نوعانش پاپوش دوخته است.
منبع: stacker
مورد عجیب بنجامین باتن را با فارست گامپ کاملا قبول دارم حین دیدن فیلم همینو گفتم ولی نمی دونستم نویسنده ها یکی اند جالب بود