۱۶ رمان علمی-تخیلی و فانتزی مشهور که ابتدا داستان کوتاه بودند
داستانهای کوتاه همیشه جایگاهی ویژه در دنیای ادبیات داشتهاند و اغلب در مقایسه با رمانها، گویی از لحاظ ایده، ساختار و اجرا یک درجه پایینتر بودهاند. ولی در سبک علمی-تخیلی و فانتزی، داستانهای کوتاه اغلب همچون کوه یخ هستند که فقط نوکشان از آب بیرون زده؛ برخی از این داستانها آنقدر ایدههای مختلف مخفیشده زیر پوستشان دارند که نویسندهیشان بعداً آنها را در قالب رمانهای کامل اقتباس کرده است. در ادامه ۱۶تا از مثالهای موردعلاقهیمان معرفی شدهاند.
۱. نقرهبافی (Spinning Silver)
- نویسنده: نائومی نوویک (Naomi Novik)
- سال انتشار: ۲۰۱۸
خوانندگان برای نخستین بار با این دنبالهی مستقل برای «از جا کندهشده» (Uprooted) در قالب داستان کوتاهی به همین نام در گلچین ادبی «قصههای پریان جدید» (New Fairy Tales) آشنا شدند. در این رمان نوویک افسانهی «رامپلاستیلتاسکین» (Rumplestiltzkin umplestiltzkinسکین» ی به همین نام در گلچین ادبی «قصههای پریان جدید» (الب رمانهای کامل اقتباس کرده است. در دارند که زیر پوست ) را تغییری اساسی داده و به یهودستیزیای که در قلب قصهی پریان قرار دارد عمیقاً پرداخته است. این نسخهی گسترشیافته دنیای گونهی خیالی استاریک (Staryk) را اکتشاف میکند که موجوداتی پریگونه هستند که با خود زمستان را میآورند و داستان زنی یهودی را تعریف میکند که تحتتاثیر آنها قرار میگیرد. این رمان سرشار از جزییات و عمق است و به درونمایههایی که باعث شدند داستان اصلی بسیار بهیادماندنی شود عمیقتر میپردازد و با استفاده از تعداد بیشتری راوی بهیادماندنی آن را غنیتر کرده است.
۲. غصه در سیارهی سرخ (Red Planet Blues)
- نویسنده: رابرت جی. سایر (Robert J. Sawyer)
- سال انتشار: ۲۰۱۳
گاهیاوقات لازم نیست داستانها و رمانهای کوتاه را گسترش داد و به یک رمان بلند تبدیل کرد. گاهیاوقات داستانها و رمانهای کوتاه صرفاً شروعی برای داستانهای بلندتر هستند. «غصه در سیارهی سرخ» چنین اثری است. ده فصل نخست رمان متشکل از رمان کوتاه «سرقت هویت» (Identity Theft) هستند، رمانی که عملاً به همان شکلی که در ابتدا منتشر شده بود باقی مانده است. سایر صرفاً آن داستان را ادامه داد؛ داستان ادامهیافته، داستان نوآر علمی-تخیلی دربارهی کاراگاه شخصی، الکس لومکس (Alex Lomax) است که روی پروندههایی در کلونی نیو کلوندایک (New Klondike) در مریخ کار میکند.
۳. قرمز: نخستین نور (The Red: First Light)
- نویسنده: لیندا ناگاتا (Linda Nagata)
- سال انتشار: ۲۰۱۳
معمولاً وقتی نویسندهای نوشتن یک داستان کوتاه را به پایان میرساند، کار تمام است. یعنی ایده از ذهنش به داخل صفحات کاغذ انتقال پیدا میکند و آنها سراغ یک پروژهی دیگر میروند. ولی وقتی لیندا ناگاتا داستان کوتاه «از پشت چشمان تو» (Through Your Eyes) را نوشت که دربارهی یک مزدور سرسخت به نام جیمز شلی (James Shelley) در آیندهی نزدیک بود که در آن فناوری نظامی بهشدت پیشرفت کرده و نظارت جمعی کامپیوتری همهجا را تسخیر کرده، او میدانست که این دنیا پتانسیل بیشتری برای اکتشاف شدن دارد. او تصمیم گرفت پس از پایان داستان به این بپردازد که به سر جیمز شلی چه آمد. نتیجهی حاصلشده «قرمز: نخستین نور» بود، رمانی که تصمیم گرفت خودش منتشر کند و برای او نامزدی نبولا (Nebula) برای بهترین رمان را به ارمغان آورد. این افتخار برای اولین بار نصیب نویسندهای شد که کارش را خودش منتشر کرده است (بعداً سایمون و شوستر (Simon & Schuster) حقوق رمان را برای توزیع گسترده خرید.)
۴. عشق منهای هشتاد (Love Minus Eighty)
- نویسنده: ویل مکاینتاش (Will McIntosh)
- سال انتشار: ۲۰۱۳
مکاینتاش بابت نوشتن داستان کوتاه «برایدسیکل» (Bridesicle) که در مجلهی «علمی-تخیلی آسیموف» (Asimov Science Fiction) در سال ۲۰۰۹ منتشر شد، تحسینهای بسیاری دریافت کرد. این داستان، جایزهی هوگوی بهترین داستان کوتاه را برنده شد و یکی از فینالیستهای جایزهی نبولا بود. این افتخارات برای یک داستان کوتاه قابلتوجه هستند. این داستان دربارهی زنی زیبا، ولی فقیر است که بهخاطر نگهداری شدن در یک مخزن انجماد از مرگ او جلوگیری شده است تا اینکه یک مرد پولدار متعلق به ۱ درصد برتر جامعه تصمیم میگیرد او را بهعنوان همسر برگزیند، از انجماد درش بیاورد و یک راه درمان پیش رویش قرار دهد. مکاینتاش این ایدهی مرکزی را وام گرفته و آن را به یک داستان دیستوپیایی با جزییات بسیار تبدیل کرده که شباهتهای معذبکنندهای با جامعهی مدرن ما دارد.
۵. بازی اندر (Ender’s Game)
- نویسنده: اورسِن اسکات کارد (Orson Scott Card)
- سال انتشار: ۱۹۸۵
گاهیاوقات تبدیل کردن یک داستان کوتاه به یک رمان بهمعنای رها کردن آن بهطور کامل است. اگر یکی از نسخههای اصلی مجلهی «آنالوگ»، انتشاریافته در سال ۱۹۷۷ را گیر بیاورید تا نسخهی اصلی و بهمراتب کوتاهتر رمان برندهی هوگوی اورسِن اسکات کارد را بخوانید، متوجه خواهید شد که این داستان کوتاه با نسخهی گسترشیافته تفاوتهای چشمگیری دارد، هرچند که طرح کلی داستان و غافلگیری داستانی فراموشنشدنی در انتهای آن کموبیش یکسان هستند. همچنین «بازی اندر» مثالی از داستانی است که ایدهی اصلی آن آنقدر قوی است که عملاً نیازمند بلندی و گستردگی یک رمان بود تا تمام احتمالات نهفته در آن اکتشاف شوند. داستان اصلی خوب است. رمان بهمراتب بهتر است.
۶. سرودهای برای لیبوویتز (A Canticle for Leibowitz)
- نویسنده: والتر میلر (Walter Miller)
- سال انتشار: ۱۹۵۹
«رمان ترکیبی» رمانی است که از به هم وصل شدن چند داستان کوتاه از پیشمنتشرشده به وجود آمده و معمولاً یک سری ویرایش روی آن انجام شده تا عدم انسجام بین داستانها رفع و جای خالی بین آنها پر شود. این سبک رمان در روزهای اولیهی تاریخ علمی-تخیلی رایج بود، ولی این روزها نمونههای زیادی از آن را نمیبینیم. (از نمونههای رمان ترکیبی میتوان به «حکایتهای مریخ» (The Martian Chronicles) و «من، روبات» (I, Robot) اشاره کرد). بسیاری از رمانهای ترکیبی در این فهرست جایی ندارند، چون خودشان هم از ترکیب داستانهای کوتاه بسیاری به وجود آمده بودند که روایتی طولانیتر را تعریف میکردند. «سرودهای برای لیبوویتز»، یک داستان پساآخرالزمانی کلاسیک است که به نقش کلیسای کاتولیک در کمک به بازسازی جامعه پس از وقوع جنگی اتمی میپردازد. این رمان با رمانهای ترکیبی دیگر کمی فرق دارد. این رمان از سه داستان بلند و کموبیش متمایز تشکیل شده که میلر در دههی ۵۰ در مجلهی «فانتزی و علمی-تخیلی» منتشر کرد. این رمان، تنها رمان منتشرشده از والتر میلر در طول عمرش باقی ماند.
۷. دستهگلی برای الجرنون (Flowers for Algernon)
- نویسنده: دنیل کیز (Daniel Keyes)
- سال انتشار: ۱۹۵۹ (داستان کوتاه)، ۱۹۶۶ (رمان)
«دستهگلی برای الجرنون» داستانی بود که برای کیز بار معنایی و احساسی زیادی داشت. بیشتر شخصیتهای کتاب بر پایهی اشخاصی که کیز در زندگی واقعیاش میشناخت نوشته شده بودند. ویراستارهای مجله به او فشار آوردند تا پایان داستان را تغییر دهد و آن را شادتر کند؛ بدین صورت که (خطر اسپویل) به چارلی که به روشهای غیرطبیعی هوش فوقالعادهای پیدا کرده بود اجازه دهد که هوشش را نگه دارد و تا ابد خوش و خرم زندگی کند. وقتی این داستان در سال ۱۹۶۰ برندهی جایزهی هوگوی بهترین داستان کوتاه شد، کیز شروع به گسترش آن و تبدیل آن به یک رمان کلاسیک کرد، پروسهای که برای به سرانجام رساندنش پنج سال زحمت کشید. ناشران دوباره تلاش کردند او را ترغیب به تغییر دادن پایان کنند. تلاش آنها باعث شد که کیز یکی از پیشپرداختهایی را که به او شده بود برگرداند و چندتا ناشر نیز حاضر به انتشار رمان نشدند، تا اینکه کتاب بالاخره چاپ شد. جای تعجب ندارد که معلوم شد حق با اوست و این کتاب تا به امروز مخاطبهای زیاد خود را حفظ کرده است. اگر کیز در برابر فشار ویراستارها تسلیم میشد، به احتمال زیاد امروز این داستان در حدی معروف نمیبود که دربارهاش حرف بزنیم.
۸. موسیقی خون (Blood Music)
- نویسنده: گرگ بر (Greg Bear)
- سال انتشار: ۱۹۸۵
اغلب داستانهای کوتاهی که به رمان تبدیل میشوند، نشاندهندهی ایدهای هستند که بهمرور تکامل یافته است. نسخهی اصلی «موسیقی خون» گرگ بر که یک رمان کوتاه بود و در سال ۱۹۸۳ در مجلهی «آنالوگ» منتشر شد، دربارهی دانشمندی بود که به خود سلولهای میکروسکوپیک زنده تزریق کرد که از توانایی یادگیری و تکامل ذهنی خاص خود برخوردار بودند. این رمان کوتاه حالوهوایی اخلاقگرایانه داشت که انگار از دل یک اثر وحشت بیرون آمده بود و میخواست عواقب ناخواستهی غرور علمی را نشان دهد. رمان طولانیای که از دل آن رمان کوتاه بیرون آمد، پا را از این محدوده فراتر میگذارد و خود مفهوم واقعیت را زیر سوال میبرد. همچنین رمان این پیشفرض را با آغوش باز میپذیرد که شاید آزمایشهای علمی غیراخلاقی و خطرناک راهی برای رستگاری بشریت باشند.
۹. شبانگاه (Nightfall)
- نویسنده: آیزاک آسیموف (Isaac Asimov)
- سال انتشار: ۱۹۴۱ (داستان کوتاه)، ۱۹۹۰ (رمان)
معمولاً رسم بر این است که تبدیل کردن یک داستان کوتاه به رمان مدتی کوتاه پس از انتشار آن آغاز شود، ولی همیشه اینطور نیست. «شبانگاه»، داستان کوتاه آیزاک آسیموف، دربارهی مردم یک سیاره است که همیشه در معرض دید خورشید هستند و حالا باید خود را برای فرا رسیدن دورهی تاریکی آماده کنند. این داستان در سال ۱۹۴۱ منتشر شد، ولی نسخهی رمانشدهی آن حدوداً پنج دهه بعد در سال ۱۹۹۰ منتشر و با همکاری آیزاک آسیموف و رابرت سیلوربرگ (Robert Silverberg) نوشته شد. نکتهی جالب اینجاست که تبدیل شدن داستان کوتاه به رمان باعث گمنام شدن آن نشده و هنوز که هنوز است، بهعنوان یکی از بهترین داستانهای کوتاه علمی-تخیلی شناخته میشود. نسخهی رمانشده در جایگاهی پایینتر قرار دارد.
۱۰. کتاب روز قیامت (Doomsday Book)
- نویسنده: کانی ویلیس (Connie Willis)
- سال انتشار: ۱۹۹۲
اغلب داستانهای کوتاه خودشان رمان نمیشوند، بلکه بنیاد فکری و دنیاسازی برای نوشته شدن یک رمان را فراهم میکنند. «کتاب روز قیامت»، اثر کلاسیک کانی ویلیس که دومین رمان اوست، نمونهای از چنین اثری است. این رمان در آیندهای واقع شده که برای نخستین بار در داستان کوتاه او «آتشنما» (Fire Watch)، انتشاریافته در سال ۱۹۸۲، اکتشاف شده بود. این داستان دربارهی یک تاریخدان در آینده است که با قابلیت سفر در زمان به دوران جنگ جهانی دوم میرود تا در عملیات دفاع از کلیسای جامع سنت پل شرکت کند، با آگاهی کامل به اینکه در آینده یک تروریست این ساختمان را نابود خواهد کرد. این داستان در سال انتشار برندهی جایزهی هوگو و نبولا شد؛ یک دهه بعد، ویلیس این بار در قالب یک رمان، در کمال پیروزمندی به این ایده برگشت. در این رمان، تاریخدانی متفاوت به دوران طاعون سیاه سفر میکند. ویلیس بار دیگر – این بار برای رمان – برندهی دو جایزهی معتبر هوگو و نبولا شد و ثابت کرد که استخوانبندی داستان آنقدر قوی است که در هر حالتی – کوتاه و بلند – جواب میدهد.
۱۱. گداهای اسپانیا (Beggars in Spain)
- نویسنده: نانسی کرس (Nancy Kress)
- سال انتشار: ۱۹۹۳
مثل «غصه در سیارهی سرخ»، نسخهی گسترشیافتهی رمان کوتاه و جایزهبُردهی کرس، داستان اصلی را به بخشی از اثری طولانیتر تبدیل کرده است. سه بخش اضافهشده نشان میدهد که در ادامه چه اتفاقی میافتد و از این نظر این کتاب یک دنباله است، نه یک نسخهی گسترشیافته. بهلطف ترکیب شدن عناصری چون اقتصاد، ژنتیک، مهندسی و مقیاس زمانی حماسی و نفسگیر، هیچ جای تعجب ندارد که کرس تصمیم گرفت داستان اصلی را گسترش دهد. با اینکه این داستان عالی بود، کوتاهتر از آن بود که بتواند در بستر آن به تمام ایدههایی که در ذهنش داشت بپردازد. البته این بیانیه به خود رمان هم قابلتعمیم است، چون دو دنباله برای آن نوشته شدند: «گدایان و انتخابکنندگان» (Beggars and Choosers) و «سواری گدایان» (Beggars Ride).
۱۲. رووان (The Rowan)
- نویسنده: ان مککَفری (Anne McCaffrey)
- سال انتشار: ۱۹۹۰
بسیاری از داستانهای کوتاه انبساطیافته یا بهطور کامل در نسخهی رمانشدهیشان حل میشوند، یا بخش اول داستانی طولانیتر به شمار میآیند. اما مککفری با داستان «رووان» رویکردی متفاوت دنبال کرد. رووان یک «استعداد» (Talent) تنهاست که با استفاده از قابلیت دورجابجایی (Telekinesis) قدرتمندش میتواند سفینههای فضایی را در طول فضا جابجا کند. این داستان برای اولین بار در کلکسیون «از اسب تکشاخ پیاده شو» (Get off the Unicorn) در سال ۱۹۷۷ منتشر شد. مککفری برای نوشتن رمان این داستان را وام گرفت و بعد روایت بزرگتر را همچون مروارید دور آن شکل داد.
۱۳. پستچی (The Postman)
- نویسنده: دیوید برین (David Brin)
- سال انتشار: ۱۹۸۵
گسترش دادن یک داستان کوتاه همیشه تجربهای ۱۰۰ درصد موفقیتآمیز نیست. دو بخش اول رمان پساآخرالزمانی برین به شکل داستانهایی کوتاه در مجلهی آسیموف منتشر شدند، بهترتیب در سال ۱۹۸۲ و ۱۹۸۴. این داستانها تقریباً بهشکلی دستنخورده در رمان موجود هستند. شاید این تصمیم نشان دهد که چرا تلاش برین برای مطالعهی تمدن و قدرت نمادها شروعی بسیار بسیار قوی دارد، ولی هرچه جلوتر میرود، انرژیاش را از دست میدهد. البته این رمان اصلاً بد نیست، ولی دو بخش اول آن در مقایسه با بخشهای نهایی بهتر هستند.
۱۴. ۲۰۰۱: اودیسهی فضایی (۲۰۰۱: A Space Odyssey)
- نویسنده: آرتور سی. کلارک (Arthur C. Clarke)
- سال انتشار: ۱۹۶۸
روایت است که دو راه برای اذیت کردن آرتور سی. کلارک وجود داشت. یک راه این بود که به او یادآوری کنید که «نگهبان» (The Sentinel)، داستان کوتاهی که در سال ۱۹۴۸ نوشته بود، به یکی از مسابقههای داستاننویسی بیبیسی فرستاده شد و هیچ مقامی کسب نکرد. راه دیگر این بود که طوری حرف بزنید که انگار این داستان مبنای نوشته شدن رمان و ساخته شدن فیلم «۲۰۰۱: اودیسهی فضایی» بود. نظر کلارک این بود که با وجود اینکه یک سری ایده از داستان وام گرفته شده و در داستانهای آتی به کار گرفته شده بودند، رمان و فیلم «۲۰۰۱» نه نسخهی انبساطیافتهی داستانی دیگر، بلکه اثری کاملاً مستقل بودند. با توجه به اینکه هر سه اثر پیشزمینهی داستانی یکسان دارند، واقعاً نمیتوانیم ادعای او را بپذیریم.
۱۵. خداسازان (The Godmakers)
- نویسنده: فرانک هربرت (Frank Herbert)
- سال انتشار: ۱۹۷۲
بار دیگر باید یادآوری کنیم: تبدیل کردن داستانهای کوتاه به رمان همیشه به نتیجهای درخشان ختم نمیشود. رمان هربرت ترکیبی از چهار داستان کوتاه از پیش منتشرشده است و نتیجهی حاصلشده… بهترین اثر هربرت نیست. بخش اول رمان حدوداً معادل داستان کوتاه اول است که دربارهی یک امپراتوری کهکشانی بزرگ است که در تلاش است تا یک سری از سیارههای واقع در حاشیهی منظومه را به قلمروی خود برگرداند، چون یک جنگ ویرانگر باعث شده بود که برای چند قرن منزوی بمانند. این بخش از رمان پر از دنیاسازی باکیفیت است. پس از آن داستان وارد حالت موعظهگری و درازگویی ناخوشایندی میشود که از آن اثرگذاری همیشگی که از هربرت انتظار داریم برخوردار نیست.
۱۶. پشم (Wool)
- نویسنده: هیو هاوی (Hugh Howey)
- سال انتشار: ۲۰۱۱
هنگامی که برای نخستین بار این فهرست ۱۵ تایی را آماده میکردیم، فراموش کردیم «پشم» را در آن بگنجانیم و تعدادی از کاربران در بخش نظرات این نکته را به ما گوشزد کردند. ما هم در صدد بهروزرسانی فهرست برآمدیم، چون «پشم» نهتنها یکی از خالصترین مثالها از داستان کوتاهی است که به رمان تبدیل شده، بلکه داستان نوشته شدن و انتشار آن نیز بهنوبهی خود جذاب است. در سال ۲۰۱۱، هاوی که در آن موقع داشت بهعنوان کتابفروش کار میکرد، «پشم» را بهعنوان یک داستان کوتاه بهطور مستقل منتشر کرد. «پشم» در دنیایی پساآخرالزمانی واقع شده بود که در آن بقایای انسانیت در یک سیلوی موشک زیرزمینی که به یک سکونتگاه تبدیل شده زندگی میکنند. شخصیت اصلی مردی است که بهخاطر زیرپا گذاشتن قوانین سختگیرانهی جامعهی زیرزمینی به مرگ محکوم شده است. راه اعدام او: رفتن به سطح مرگبار و سمی زمین و از بین بردن تمام دوربینهایی که تنها راه ارتباطی بین سیلو و جهان سابق هستند. این داستان بسیار پرپیچوخم است و پایان شوکهکنندهی آن باعث شد که بهروش تبلیغ دهانبهدهان حسابی معروف شود. جو هیجانی ایجادشده حول رمان هاوی را ترغیب کرد تا این خط روایی را در قالب چهار داستان کوتاه مرتبط دیگر ادامه دهد که در نهایت همهیشان در کنار هم یک رمان را تشکیل دادند. فراتر از آن، هاوی در مجموعهی بزرگتر «سیلو» (Silo) که «پشم» بخشی از آن است رمانهای دیگری نوشت. در سال ۲۰۲۳ سریالی به نام «سیلو» بر پایهی این مجموعه ساخته شد که از آن استقبال نسبتاً خوبی هم شد.
منبع: Barnes and Noble